اجتهاد استاد سید هادی خسروشاهی مغفول واقع شده است
به همت انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی با همکاری خوشه آسیب شناسی دینی و اخلاقی معاونت پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی، وبینار گرامیداشت مقام علمی و فرهنگی عالم مجاهد مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی برگزار شد.
در این مراسم خانم دکتر فروغ پارسا رئیس پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی استاد دکترسید محمدمهدی جعفری نویسنده، مترجم، پژوهشگر متون دینی، فعال و زندانی سیاسی دوران پهلوی و استاد بازنشسته دانشگاه شیراز ، ،حجت الاسلام والمسلمین رضا مختاری پژوهشگر رئیس مؤسسه کتابشناسی شیعه ، حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی مهدویراد پژوهشگر و استاد برجسته حوزه و دانشگاه و حجت الاسلام والمسلمین نقدی مدیر مؤسسه فرهنگی ترجمان وحی و سید محمود خسروشاهی فرزند آیت الله خسروشاهی و تولیت کتابخانه مرکز بررسی های اسلامی به ایراد سخن پرداختند.
گفتنی است این مراسم از طریق لینک https://sbu.ac.ir/webinar مستقیما پخش شد . در ادامه گزارش مشروحی از این وبینار تهیه شده است که تقدیم می گردد.
مرکز بررسی های اسلامی قم - یونس عزیزی
دکتر محمد مهدی جعفری از دیگر مهمانان این وبینار بودند که از شیراز در این نشست به صورت مجازی شرکت کرد و گفت: بنام خدا و با سلام
با تشکر از کسانی که این نشست را فراهم کردند. بنده خاطراتی از استاد خسروشاهی دارم که این خاطرات را عرض میکنم. خاطراتی و یادی از کسی هست که با کارهای باارزشی که داشته هرگز از یادها نمیرود و فراموش نمیشود.
ما در سال ۱۳۳۸ که دانشجوی دانشگاه شیراز بودیم انجمن اسلامی دانشگاه شیراز را تاسیس کردیم، من در دانشکده ادبیات بودم و دوستان دیگری در دانشکده پزشکی و کشاورزی فعالیت می کردند که یک روز متوجه شدیم کتابهایی در موضوعات روز اسلامی و اجتماعی از قم برای ما میارسال می شود و ظاهراً این کتابها را طلبه جوانی به نام سید هادی خسروشاهی برای کتابخانه انجمن اسلامی دانشجویان به شیراز فرستاده است. آشنایی ما همین اندازه بود تا در سال ۱۳۴۰ قرار شد کنگره انجمنهای اسلامی ایران در حضور مرحوم آیت الله سید هادی میلانی در مشهد تشکیل شود . ما هم چند نفر از نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاه شیراز راهی تهرآن شدیم و بعد رفتیم به مشهد. بعد از زیارت حضرت امام رضا قصد داشتیم برویم به منزل آیت الله میلانی که از نزدیک خدمتشان برسیم و سلامی عرض کنیم. در مسیر دیدیم یک سید جوان بلندقدی از منزل آیت الله میلانی بیرون میآید، متوجه شدیم که این جوان همان سید هادی خسروشاهی است که برای انجمن ما کتاب میفرستاد و این نخستین دیدار حضوری من با ایشان بود. آقای خسروشاهی وقتی ما را شناخت همراه ما آمدند به منزل آیت الله میلانی ما را به ایشان معرفی کردند.
در کنگره انجمنهای اسلامی ایران که عرض شد در تهران تشکیل شد، دعوت کننده ما دانشجویان دانشگاه شیراز ، شادروان مهندس بازرگان بود که اتفاقاً شخص آقای مهندس بازرگان در آن روزها در تابستان ۱۳۴۰ در زندان بود اما اعضای انجمندانشگاه های دیگر از سراسر ایران آمده بودند، علاوه بر آن بزرگوارانی مانند آیت الله طالقانی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، مرحوم سید غلامرضا سعیدی و عده ای دیگر از بزرگان آن روز در کنگره شرکت داشتند و سخنرانیهایی کردند. یکی از افراد فعال کنگره ، زنده یاد سید هادی خسروشاهی بود و عکسهایی از کنگره گرفته بود که بعدها آنها را برای ما فرستاد.
من بعد از کنگره در تهران ماندم و در ادامه تحصیل ، در انجمنهای اسلامی دانشجویان و کمیتههای دانشجویی نهضت آزادی فعالیت داشتم . در واقع هم تحصیل میکردم و هم در نهضت آزادی فعالیت داشتم. در آنجا آن روزها مکتب اسلام منتشر میشد و یکی از کسانی که بسیار فعال بودند در مکتب اسلام و به شبهههایی که میرسید پاسخ میدادند علاوه بر مقالاتی که مینوشت، مرحوم سید هادی خسروشاهی بود. من به آن رسم دوستی دیرین که با ایشان داشتم، دیگر آن عناوین مذهبی و غیرمذهبی را کنار می گذارم و فقط میگویم آقای خسروشاهی. ایشان در مکتب اسلام و دیگر نشریات ، مقالاتی که مینوشتند برای ما میفرستادند. همچنین ایشان مدیر انتشارات دار التبلیغ بود و کتابهایی در آنجا منتشر مینمودند.از جهت این که من در تهران در شرکت سهامی انتشار کار میکردم و کار انتشاراتی هم داشتم، از این جهت هم ارتباطی با ایشان داشتم، اما بیشتر ارتباط ما در جریان مبارزات سیاسی مذهبی بود که به رهبری امام خمینی از سال ۴۱ شروع شده بود و همچنان ادامه پیدا کرد. ایشان با همکاری دو یار دیگرشان جناب محمدجواد حجتی کرمانی و علی حجتی کرمانی یک نشریه ای به نام بعثت منتشر میکردند. هر سه به عنوان سه تفنگدار در انتشارات بعثت و نشریه بعثت همکاری میکردند و ما هم به عنوان دانشجو که از تهران میآمدیم با آنها همکاری داشتیم، گاهی مقاله میدادیم، خبر میدادیم، بیانیههایی از جاهای مختلف میدادیم که در نشریه بعثت منتشر میشد . تا همین اخیر هم که دو هفته نامه بعثت به همین عنوان منتشر میشد، جناب خسروشاهی آن را مرتب برای من به شیراز میفرستاد.
ما در اوایل سال ۱۳۴۲ در جریان فعالیت در نهضت آزادی و سایر مبارزات مذهبی به زندان افتادیم. در آخر مهرماه ۱۳۴۲ هم دادگاه نظامی برای سران و اعضای نهضت آزادی برگزار شد. یکی از پاهای تقریبا ثابت و تماشاچیان این دادگاه سید هادی خسروشاهی بود که از قم به تهران میآمد و گاهی به همراه دوستان دیگرشان در دادگاه شرکت میکردند. بعد هم که دادگاه تمام شد برای ملاقات به زندان قصر میآمدند.
در سال ۱۳۴۴، ۱۸ نفر از زندانیان سیاسی را ا زندان قصر تهران که بیشترشان از اعضای نهضت آزادی بودند به جز آیت الله طالقانی که مصلحت ندانستند، بقیه را به برازجان تبعید کردند. برازجان چون موطن من بود، بعد از دو ماه ونیم فهمیدند که برای من این تبعید ، تبدیل به تقریب شده ، از این جهت به دستور ساواک یا هر چیزی که بود من را از برازجان به زندان یزد تبعید کردند.
در زندان یزد که بودم نامههایی از جاهای مختلف میآمد. یک روز پستچی که آمد دیدم که یک بسته ای دارد، آن را باز کردم دیدم ترجمه جلد اول امام علی صوت العداله السلامیه است، نوشته جرج جرداق مسیحی لبنانی است . قبلا هم با متن عربی این کتاب آشنا بودم ولی آقای خسروشاهی اجازه ترجمه را از مولف گرفته بود و به نام امام علی صدای عدالت انسانی ترجمه کرد. دیدم ایشان من را فراموش نکرده و با اطلاع شده من در زندان یزد هستم آن کتاب بسیار باارزش را برای من به زندان یزد فرستاده بود. گاهی مکاتباتی هم با من داشتند.
یک خاطره ای را هم در حاشیه عرض کنم؛ در سالهای اخیر یعنی بعد از فوت مرحوم جرق جرداق، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد از بنده دعوت کردند به آنجا بروم و درباره ایشان صحبت کنم. من هم رفتم یزد و در سالن ارشاد نشسته بودم که مجری آمد من را معرفی کند، گفت فلانی مترجم کتاب امام علی صوت العداله الاسلامیه، نوشته جرج جرداق است. گفتم ببخشید من مترجم کتاب امام علی ابن ابیطالب تالیف عبدالفتاح عبدالمقصود هستم که جلد اول آن را آیت الله طالقانی ترجمه کرده بود و جلد دوم تا هشتم را من ترجمه کرده بودم. این کتاب امام علی صدای عدالت اسلامی از جرج جرداق ترجمه جناب خسروشاهی هست. بعد به آنها گفتم که خوب است که الان آقای خسروشاهی اینجا نیستند وگرنه اعتراض میکردند که چرا بنده را به جای ایشان گرفتید. به هر حال همیشه این دو نام به مناسبت اینکه امام علی صدای عدالت انسانی جرج جرداق و امام علی عبدالفتاح عبدالمقصود بود خیلی با هم اشتباه گرفته میشد.
یکی از برجسته ترین فعالیتهای زنده یاد خسروشاهی معرفی سید جمال الدین اسدآبادی و جریان بیدارگری در جهان اسلام و احیای اندیشه اسلامی بود. با شخصیت سید جمال الدین در ایران کسانی آشنا بودند اما به علت اینکه سید جمال الدین یک شخصیت جهانی بود نمیخواست که مهر یک کشور یا یک ملت یا یک مذهب به پیشانی بخورد، به نام کل اسلام و به نام جهان اسلام تبلیغ میکرد و بیدار میساخت. جناب خسروشاهی در معرفی ایشان با نوشتن کتابهایی در شرح حال ایشان و با آوردن اسناد و مدارکی در اثبات ایرانی بودن ایشان بسیار فعال بود. نشریه عروة الوثقی که از سوی سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده تهیه شده بود را جناب خسروشاهی معرفی کرد و این فعالیت ایشان در جهت تقریب بین مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی بسیار موثر بود که هم برای مردم ایران و هم برای جهان اسلام خیلی تأثیرگذار بود.
استاد خسروشاهی در همین جهت بود که از آیت الله طالقانی، از دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، شهید مطهری دفاع میکرد، مینوشت، معرفی میکرد که در واقع ادامه جریان بیدارگری اسلامی، احیای اندیشه اسلامی و دنباله کار سید جمال الدین اسدآبادی بود.
ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چند سالی هم به نمایندگی از امام خمینی به سفارت واتیکان رفتند و در آنجا هم انقلاب اسلامی ایران را به خوبی به جهان کاتولیک معرفی کردند و شناساندند. نشریاتی در این باره منتشر میکردند که آن نشریات را هم چند شماره از آنها را که به زبان ایتالیایی بعضا بود برای بنده میفرستادند . سالها هم ایشان نماینده ایران در مصر بود، یا سفیر ایران در مصر بود . متاسفانه از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران به علت قرارداد کمپ دیوید میان انورسادات و کارتر ،روابط ایران و مصر قطع شده بود، لیکن آقای خسروشاهی ارتباط بسیار خوبی با دولتمردان، سیاستمداران، روزنامه نگاران، نویسندگان و به خصوص علمای الازهر داشت به طوری که در رفع بسیاری از سوتفاهمها موثر واقع شد.
ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران هم در کنفرانسها و همایشها و سمینارهای اسلامی بسیاری از کشورهای جهان اسلام از جمله الجزایر شرکت میکردند. خوب یادم هست که یک بار از الجزایر برگشته بودند و ایشان با شیخ محمد ابوزهره بر سر اسلام و مذهب تشیع مباحثاتی داشتند که گزارش این مذاکرات را به ما می دادند و حضور و مساهمت ایشان در همایشهای اسلامی در تقریب بین مذاهب اسلامی بسیار موثر بود.
در سال ۱۹۰۵ میلادی، دولت الجزایر به مناسبت پنجاهمین سال برافروخته شدن آتش انقلاب استقلال طلبانه الجزایر علیه استعمار فرانسه نشان و لوح تقدیری برای چهار نفر در ایران فرستاد. برای زنده یاد هاشمی رفسنجانی که وزیر امور خارجه الجزایر آمد و این نشان را به ایشان داد و سه نشان دیگر که برای سید هادی خسروشاهی، شیخ مصطفی رهنما و محمد مهدی جعفری بود به سفیر الجزایر در ایران دادند که به ما بدهند. سفیر الجزایر ما را به منزلشان دعوت کرد، ما سه نفر رفتیم در آنجا و آن نشانها را به ما دادند.
من از آقای خسروشاهی پرسیدم که به چه مناسبت الجزایر از ما چهار نفر تقدیر کردند؟ آقای خسروشاهی گفتندکه ما چهار نفر انقلاب الجزایر و نهضت آزادیبخش الجزایر را بیش از دیگران به مردم ایران شناسانیده ایم.
به هر حال ایشان فضایل فراوانی داشتند ولی نکته ای که باید به عرض برسانم این است که ایشان بعنوان یک طلبه نویسنده، مترجم، روزنامه نگار، نقد نویس، سفیر و فعال سیاسی شناخته شده اند، اما آنچه که از ایشان کمتر گفته شده ، این مطلب است که ایشان از ۱۳ مرجع به نام و مشهور زمان خودشان ، اجازه اجتهاد در فقه و نقل حدیث و امور حسبیه و شرعیه داشتند. این اجازات از سال ۱۳۸۴ هجری قمری، یعنی سال ۱۳۴۳ و ۴۴ هجری خورشیدی تا سال ۱۴۱۰ هجری قمری از طرف مراجع عظام به اسم ایشان صادر شده است.
آخرین دیدار ما با ایشان هم در همایش طالقانی و زمانة ما بود که در روزهای ۲۱ و ۲۲ آبان ماه ۹۸ در تالار قلم کتابخانه ملی برگزار شد و جناب خسروشاهی در میز گردی شرکت کردند و واقعا ایشان حق مطلب را ادا کردند.
آخرین نکته ای که باید عرض کنم این است که ما در برخی از مسایل با آقای خسروشاهی اختلاف پیدا میکردیم، وقتی به توافق نمیرسیدیم هر دو به خدمت آیت الله طالقانی میرسیدیم و از ایشان داوری میخواستیم. آیت الله طالقانی به سخنان هر دو فرزندش گوش فرا میداد و سپس پدرانه هر دو را نصیحت میکرد و به روابط خوب برادری فرا میخواند. حقیقتا هم ما دو برادر بودیم که با وجود داشتن سیلقههای مختلف و حتی اندیشههای مخالف با یکدیگر در عین حال با کمال صفا و صمیمیت با هم ارتباط داشتیم. خداوند ایشان را در آمرزش و رحمت خودشان غریق بفرماید و من مقاله ای نوشتم که در روزنامه اعتماد ۱۶ اسفند ۹۸ منتشر شد و در آنجا گفتم که فقدان ایشان را به سه سید محمود تسلیت عرض میکنم: یکی فرزند برومند ایشان سید محمود خسروشاهی و سید محمود دعایی حفظه الله تعالی و یکی هم سید محمود طالقانی. خداوند همه را غرق رحمت خودش بفرماید و برای بازماندگان هم صبر و اجر خواستارم و امیدوارم انشالله این راه بسیار خوبی که ایشان در پیش گرفته بودند به وسیله فرزندشان و بازماندگان و کسانی که بازمانده فکری ایشان هستند ادامه پیدا کنند. با تشکر