(
امتیاز از
)
نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شیعه در نهضت ملىشدن صنعت نفت
صدای شیعه: چکیده
این مقاله، با توجه به اهمیت نهضت ملى شدن صنعت نفت در ایران و پررنگ شدن نقش ملىگراها در این نهضت در عمده آثار منتشرشده در حوزه تاریخ معاصر، درصدد تبیین نقش عناصر و گروههاى مذهبى در این نهضت عظیم ضداستعمارى است. بر این اساس، با مراجعه به منابع مکتوب، به بررسى نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شیعه در این نهضت پرداخته شده است. بررسى منابع مذکور نشان مىدهد که عنصر ولایت با دو جلوه «ولایت فقها در عصر غیبت» و «تولى و تبرى» و نمادهاى مذهبى مثل مناسبتها و مراسمهاى مذهبى، جهاد و شهادتطلبى، اماکن مذهبى، استناد به آیات و روایات در بیانیهها و تجمعات و شعارهاى مذهبى نقش بسیار مؤثرى در این نهضت داشته است.
کلیدواژهها: نهضت ملىشدن نفت، آیتاللّه کاشانى، فقهاى شیعه، مذهب شیعه، ولایت، نمادهاى مذهبى.
مقدّمه
در دهه اول حکومت پهلوى دوم، به دلیل سقوط رضاخان و باز شدن فضاى فکرى و سیاسى کشور و نفرت عمومى از بیگانگان که ناشى از سوابق تلخ نقش بیگانگان و استعمارگران در تحولات سیاسى ـ اجتماعى ایران به ویژه فضاى پس از اشغال ایران در جریان جنگ جهانى دوم بود، حرکتهاى سیاسى ـ اجتماعى استعمارستیزانه در کشور شکل گرفت. یکى از مسائلى که در این دوره در میان نخبگان جامعه ایران مورد توجه قرار گرفت بحث اعطاى امتیاز نفت به بیگانگان بود. بر همین اساس، حرکتهایى در میان مردم و نخبگان براى مقابله با این امتیاز استعمارى شکل گرفت که منجر به نهضت ملىشدن صنعت نفت در ایران شد.
این نهضت، یکى از تحولات مهم تاریخ معاصر ایران در سده اخیر و در دوران حاکمیت پهلوىها به حساب مىآید. به همین دلیل، آثار زیادى در اینباره در قالبهاى تاریخنگارى، تکنگارى و تحلیلهاى سیاسى ـ اجتماعى به رشته تحریر درآمده است. در اکثر منابع موجود در این زمینه، این نهضت، چه در بعد اهداف، چه در بعد رهبرى و چه در فرایند آغاز و انجام نهضت، با رنگ و لعاب ملىگرایانه مطرح شده است.
این در حالى است که در این نهضت نیز همانند سایر جنبشهاى سیاسى ـ اجتماعى ایران مردم و علماى شیعه نقش مؤثر و پررنگى داشتند؛ اما به طور خاص نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شیعه در این نهضت کمتر مورد توجه قرار گرفته و از اینرو، رنگ دینى و مذهبى آن کمرنگ شده است. بر همین اساس، ضرورت دارد که در یک تحقیق جدى نقش این عناصر به طور خاص مورد واکاوى قرار گیرد.
سؤال اصلى این تحقیق این است که عناصر و نمادهاى مذهبى شیعه در نهضت ملىشدن نفت چه نقشى داشتند؟
سؤالهاى فرعى عبارتند از:
ـ نقش عنصر ولایت به عنوان عنصر محورى تشیع در این نهضت چقدر بود؟
ـ نقش عناصرى مثل جهاد و شهادتطلبى در این نهضت چقدر بود؟
ـ نقش مناسبتها،مراسمهاواماکنمذهبىچه میزان بود؟
ـ استناد به آیات و روایات در بیانیهها، شعارها و سایر آثار مکتوب به چه میزان بوده است؟
1. عنصر ولایت
نقش فقها به عنوان نواب عام
عنصر ولایت با دو نمود و جلوه در نهضتهاى معاصر ایران تجلّى پیدا کرده است. نمود اولى و اصلى آن، ولایت و سرپرستى امام زمان (عج) و به دنبال آن، ولایت نایبان عام آن حضرت یعنى فقها و مجتهدان جامعالشرایط است که نقش بسیار جدى را در این تحولات سیاسى ـ اجتماعى ایفا کردهاند. در نهضت ملىشدن صنعت نفت نیز شاهد حضور جدى و مؤثر علما و فقهاى شیعه در جایگاه رهبرى و هدایت نهضت هستیم که در این بخش به این بحث خواهیم پرداخت.
نقش آیتاللّه کاشانى در مقدّمات نهضت نفت
در میان فقها و علماى شیعه شاهد فعالیت گسترده آیتاللّه کاشانى هستیم که با استفاده از نفوذ همیشگى علما و فقهاى شیعه در میان مردم، همچون نهضتهاى قبلى (تحریم تنباکو، مشروطیت و...) در تاریخ ایران، نقش رهبرى و هدایت مردم و کشاندن آنها به صحنههاى مبارزه و اعتراض را به خوبى ایفا کرد.
آیتاللّه کاشانى به قدرى در جریان مبارزات مقدّماتى نهضت ملىشدن نفت محوریت داشت که وقتى قرار بود شاه در سال 1327ش هژیر را به عنوان نخستوزیر معرفى کند به هژیر گفته بود اگر رضایت کاشانى جلب شود مسئله نخستوزیرى او حل است؛ چراکه آیتاللّه کاشانى با همه دولتها پس از شهریور 1320ش مخالفت کرده و ریشه آنها را با رسوایى و افشاگرى و تشکیل اجتماعات و سخنرانىها و تبعید و زندان خود قطع کرده بود و این بار نوبت هژیر رسیده بود.
مبارزه علیه هژیر را تودههاى مردم کوچه و بازار به رهبرى کاشانى با شعارهاى اسلامى به دست گرفتند. در خرداد 1327ش آیتاللّه کاشانى تظاهراتى را علیه نخستوزیرى هژیر ساماندهى کرد که در این تظاهرات عدهاى از مردم متدین کشته و زخمى شدند. سقوط هژیر هم با سرعت انجام گرفت و بیش از صد روز نتوانست مقاومت کند.188
نقش جدى و مؤثر آیتاللّه کاشانى را مىتوان از تبعید ایشان به لبنان توسط حکومت به بهانه ترور شاه در 15 بهمن 1327ش در دانشگاه، به دست آورد. در همان ایام تبعید نامههاى خصوصى و اعلامیههاى مختلف آیتاللّه کاشانى پیاپى و به مناسبتهاى گوناگون از لبنان مىرسید و در محافل روحانى و بازارى تهران و قم و دیگر شهرها دست به دست مىگشت و این همه، ملت ایران و به ویژه مردم تهران را براى نبردى آشتىناپذیر به منظور پیروزى در انتخابات مجلس و جلوگیرى از لایحه الحاقى گس ـ گلشاییان و استیفاى کامل حقوق ملت ایران آماده مىساخت.
از جمله شواهد محوریت آیتاللّه کاشانى و نقش سایر فقها این نکته است که مصدق در مجلس شانزدهم، که مهمترین برنامه کارى آن تعیین تکلیف لایحه الحاقى گس ـ گلشاییان بود، در نطق پیش از دستور خود در مجلس، پیام آیتاللّه کاشانى به عنوان یکى از بزرگترین رؤساى روحانیت را خطاب به نمایندگان مجلس مىخواند و دیدگاههاى خود و نمایندگان را مستند به دیدگاههاى ایشان و برخى دیگر از روحانیان آن زمان مىکند.189
آیتاللّه کاشانى نیز با دعوت مردم به تظاهرات خیابانى و میتینگهاى پیاپى، نمایندگان مجلس شانزدهم را در مقابله با قرارداد الحاقى مذکور به شکل بىسابقهاى مورد حمایت قرار داد و به پشتوانه و دلگرمى ایشان و سایر علما و فقها و مردمى که ایشان براى مبارزه با استعمار بسیج کرده بودند، پیشنهاد ملىشدن صنعت نفت در مجلس مطرح شد.
همچنین هنگام انتخاب رزمآرا به عنوان نخستوزیر، مجددا شاهد صدور اعلامیهاى از آیتاللّه کاشانى در این مورد هستیم که بنا بر گزارش روزنامه «امید ایران»، هنگام حضور رزمآرا در میدان بهارستان براى رفتن به مجلس و معرفى وزرا، این اعلامیه در میان جمعیت زیاد حاضر در میدان بهارستان پخش شد و حتى تعدادى از آن را داخل ماشین خود رزمآرا هم انداخته بودند.190 اهمیت این اعلامیه به قدرى است که باز هم همانند برخى اعلامیههاى قبلى در صحن علنى مجلس توسط مصدق خوانده مىشود.
در این اعلامیه، آیتاللّه کاشانى «عموم مردم را براى مقاومت در مقابل این بلاى عظیم که جامعه اسلامیت و ایرانیت را به فناى عاجل رهسپار خواهد کرد» دعوت مىنماید.191 پس از این اقدام، نمایندگان جبهه ملى براى مبارزه با دولت رزمآرا و به راه آوردن نمایندگان اکثریت به حمایت روحانیت بیش از پیش نیاز داشتند و رهبر مذهبى مردم، آیتاللّه کاشانى براى برآوردن این نیاز از سوى سردمداران، اکثریت مجلس را با تماسهاى تلفنى و غیره «امر به معروف و نهى از منکر» مىکرد و از سوى دیگر، در مواقع مناسب با صدور اعلامیههایى مردم مسلمان را به پیشتیبانى از جبهه ملى فرامىخواند و مردم که با فتاواى مراجع تقلید دیگر ـ که در سطور بعدى به طور تفصیلى به آنها اشاره خواهیم کرد ـ مبارزه براى ملىشدن نفت را تکلیف دینى خود مىدانستند، با برگزارى میتینگهاى باشکوه از نمایندگان مجلس مىخواستند با جبهه ملى همصدا شوند و پیشنهاد ملىشدن صنعت نفت را تصویب کنند.192
کمیسیون نفت بعد از قتل رزمآرا با حمایت آیتاللّه کاشانى و پس از مصاحبه تاریخى آیتاللّه کاشانى، که راهى غیر از ملىشدن نفت باقى نگذاشته بود، به اتفاق آراء پیشنهاد ملىشدن نفت را در 16 اسفند 1329ش تصویب کرد. مجلس شوراى ملى نیز در 24 اسفند و مجلس سنا نیز در 29 اسفند همان سال آن را تصویب کردند.193
پس از قتل رزمآرا و حمایت آیتاللّه کاشانى از این حرکت، در این مقطع اقلیت مجلس شانزدهم و شخص آیتاللّه کاشانى در رأس قدرت قرار داشتند. محیط رعب و وحشتى براى هیأت حاکمه پیش آمده بود؛ چراکه مردم با میتینگها و اجتماعات به حرکت آمدند و هیچیک از عمّال هیأت حاکمه جرئت نداشتند بدون موافقت آیتاللّه کاشانى قبول نخستوزیرى نمایند.194
در همین ایام، جمال امامى سردمدار اکثریت مجلس با سوءنیت و به گمان آنکه مصدق پیشنهادش را نخواهد پذیرفت و به این وسیله زبان جبهه ملى کوتاه خواهد شد، از مصدق خواست که ریاست دولت را بر عهده بگیرد. از طرفى هم آیتاللّه کاشانى باخبر بود که انگلستان، به دنبال بر سر کار آوردن سید ضیاء به عنوان نخستوزیر است و پیشنهاد جمال امامى صرفا براى گرفتن پاسخ منفى از دکتر مصدق است.
بر همین اساس، با شیوهاى صریح و قاطع که خاص خودش بود، سید ضیاء را با تلفن از پذیرفتن آن مأموریت ننگین برحذر داشت و آنگاه با دکتر مصدق تلفنى به گفتوگو پرداخت و وى را که در این گفتوگو از تردید در پذیرش این پست سخن گفته بود، براى نخستوزیرى متقاعد ساخت و در اعلامیهاى که صادر کرد صراحتا دخالت خود را در انتخاب وزراى دولت تکذیب کرد و دست دکتر مصدق را براى تشکیل هیأت وزرا کاملاً بازگذاشت.195
حمایت آیتاللّه کاشانى از دولت مصدق
پس از نخستوزیرى مصدق در اردیبهشت 1330ش، دولت وى با مشکلات بسیارى دست و پنجه نرم کرد و براى تداوم نهضت ملىشدن نفت با مخالفتها و کارشکنىهاى مختلف انگلیسىها در داخل و خارج از کشور روبهرو بود. در این دوران نیز آیتاللّه کاشانى با حمایتهاى بىدریغ و مداوم خود از این دولت به شکلهاى مختلف راه تداوم نهضت را هموار کرد.
توجه به اعلامیههایى که براى برگزارى تظاهرات و میتینگها به منظور پشتیبانى از دولت مصدق انتشار یافته است نشان مىدهد که همه تظاهرات و سخنرانىها و میتینگها با دعوت پیشواى روحانى مردم، آیتاللّه کاشانى صورت مىگرفته است. در اکثر میتینگها و تظاهراتها اعلامیهها و بیانیههاى ایشان محور اصلى برنامهها بود.196
وقتى دشمنان نهضت از طریق اختلافات مذهبى و ایجاد دو دستگى به دنبال بر هم زدن وحدت ملى ایرانیان هستند، ایشان با صدور اطلاعیهاى خطر اختلاف و چنددستگى را هشدار مىدهد و همه را دعوت به وحدت مىکند.197 هنگامى که انگلیس به حمایت از شرکت نفت خود چتربازان را به حال آمادهباش درآورد و اعلام کرد که چهار هزار چترباز ظرف ده روز به مدیترانه شرقى فرستاده مىشوند و سپس رزم ناو «موریتویس»198 و دوکشتى به نام «ورن»199 و «فلامینگو»200 را به آبهاىمجاور ایران فرستاد و عراق به عنوان مرکزى براى تمرکز قوا در حمله به ایران معرفى شد، آیتاللّه کاشانى اقدامات مهمى را براى خنثا کردن این حرکت انگلیسىها انجام داد.
اولاً، ایشان پیامى خطاب به ملت عراق فرستاد که این پیام در روزنامههاى بغداد منتشر شد. در این پیام، ایشان خطر انگلیس و استعمار را به مردم عراق هشدار داد و به ظلمستیزى مردم عراق و سوابق مبارزاتى آنها علیه استعمار انگلیس اشاره کرد و خواهان همراهى ملت عراق با ملت ایران و ممانعت از حضور انگلیسىها در مناطق آبى و خاکى دو کشور شد.201
ثانیا، در مصاحبهاى که با خبرنگاران خارجى داشت، تصریح کرد: اگر انگلیسىها ایران را مورد حمله قرار دهند، اعلام جهاد خواهم کرد و از هر کمکى که هر دولتى به ما بدهد به شرطى که آن کمک به ضرر ما نباشد استقبال مىکنیم. هندوستان، پاکستان و افغانستان و دیگر دول اسلامى در این راه از کمک به ما مضایقه نخواهند کرد.202
روزنامه «لوموند» فرانسه، در واکنش به این اقدام آیتاللّه کاشانى و در رابطه با نفوذ عمومى ایشان به عنوان یک رهبر مذهبى در میان مسلمانان جهان نوشت: آیتاللّه کاشانى پیشواى سیاسى و مذهبى ایران، دنیاى غرب را به جنگ مقدس بر سر نفت تهدید مىکند و قدرت او در راه انداختن چنین جهاد مقدس به قدرى زیاد است که حتى ممکن است میلیونها مسلمان شوروى را هم از پشت پرده آهنین به میدان جهاد و جدال بکشاند. رادیو باکو نیز در این رابطه و با اشاره به قدرت اینگونه اقدامات گفت: تنها یک دستور و حکم جهاد از طرف آیتاللّه کاشانى براى جنبش سى میلیون مسلمان شوروى کافى است و دیگر هیچ چیز قادر به جلوگیرى از آنها نخواهد بود.203
این روزنامه همچنین بر اساس گزارش موجود در آرشیو وزارت خارجه انگلیس درباره نفوذ آیتاللّه کاشانى مىنویسد: آیتاللّه کاشانى در افکار و احساسات میلیونها شیعیان ایران و پاکستان و حتى روسیه شوروى نفوذ و قدرت فوقالعاده دارد... نفوذ کاشانى باعث شد که دکتر مصدق از راه مبارزه با انگلیسىها منصرف نشود و دولت ایران شناسایى خود را از اسرائیل پس بگیرد.204
در هنگام خلع ید از شرکت انگلیسى نفت که عمّال انگلیس به دنبال ایجاد تشنج و اختلاف و کارشکنى در میان کارکنان و کارگران شرکت نفت بودند، آیتاللّه کاشانى با استفاده از نفوذ معنوى و روحانى خود، در اعلامیهاى خطاب به کارگران و کارمندان، آنها را به حفظ اتحاد و حمایت و پشتیبانى از دولت دکتر مصدق و همکارى با هیأت خلع ید دعوت نمود.205 در زمانى که مذاکرات دکتر مصدق با هیأتهایى که براى حل مسئله نفت به ایران مىآمدند، به بدخواهان فرصت مىداد تا با متهم ساختن دولت به سازشکارى در صف واحد مردم مسلمان تفرقه بیندازند، آیتاللّه کاشانى مردم را از نقشه بیگانگان آگاه و به حفظ یگانگى تشویق مىکرد.
براى نمونه، در همین روزها ایشان در یکى از پیامهایشان که در مجلس خوانده شد، در حمایت از اقدامات دولت نوشت: ملیون ایران و جبهه ملى و دکتر مصدق از آمال ملت ایران به خوبى مطلع هستند و قدمى از آنچه ملت مىخواهد فراتر نگذاشته و نخواهند گذاشت، چنانکه در تمام اقداماتى که به عمل آمده صریحا به شرکت سابق گفته و نوشتهاند که هیچگونه سازش یا مذاکره جز در حدود قوانین ملىشدن صنعت نفت و اجراى آن صورتپذیر نیست... رجاء واثق دارم که ملت مسلمان ما تا وصول به هدف، فتورى به خود راه نخواهند داد و مخصوصا از هرگونه تفرقه و اختلاف خوددارى خواهند کرد... .206
همچنین هنگامى که ایادى بیگانه، کارگران خوزستان را به منظور تضعیف دولت، با فریبکارى به اعتصاب واداشتند، آیتاللّه کاشانى طى اعلامیهاى خطاب به اعتصابکنندگان، آنها را از توطئه دشمنان آگاه نموده و خوددارى از هرگونه اعتصاب و زمینههاى اغتشاش را لازم و واجب شمرد. پس از به نتیجه نرسیدن مذاکرات دولت با شرکت نفت سابق و رد پیشنهادهاى خدعهآمیز آنها، به مردود شمردن شرکت نفت سابق توسط دولت اشاره کرده و از مردم براى حضور در میدان بهارستان در راستاى حمایت و پشتیبانى از این اقدام دولت دعوت به عمل آورد، چنانکه هنگام تعطیل کنسولگرىهاى انگلیس نیز مردم را به شرکت در میتینگى که از سوى دستهجات ملى به منظور تأیید کار دولت در میدان فوزیه تشکیل مىگردید، دعوت نمود.
همچنین هنگامى که عدهاى از مردم در درگیرى بین مردم و مأموران انتظامى در روز 23 تیرماه 1330 کشته شدند، آیتاللّه با صدور اطلاعیهاى که در برابر انبوهى از جمعیت در مسجد شاه قرائت گردید، به عدم ارتباط این حرکت با دولت دکتر مصدق و بىاطلاعى وى از این اقدام تصریح کرد و مجددا مانع تضعیف دولت دکتر مصدق شد.
هنگامى که دولت مصدق براى مقابله با مشکل اقتصادى ناشى از کاهش درآمد نفت و به تعبیرى، اجراى «تز اقتصاد منهاى نفت» اقدام به انتشار اوراق قرضه ملى کرد، آیتاللّه کاشانى با صدور اعلامیهاى با استناد به آیات متعددى از قرآن کریم، مردم را تشویق به خرید این اوراق قرضه نمود.207 ایشان همچنین ضمن اعلان «جهاد مالى»، از ایرانیان خواست به منظور ابراز همبستگى خود بر ضد امپریالیسم حسابهاى خود را از بانک شاهنشاهى در تهران (که یک بانک انگلیسى بود) به بانکهاى ایرانى انتقال دهند.208
هنگامى که مصدق از نخستوزیرى استعفا داد و با نخستوزیرى قوام، تانکها و نیروهاى نظامى در بخشهاى حساس شهر به ویژه میدان بهارستان مستقر شدند تا مانع هر نوع حرکتى از سوى مردم گردند، باز هم این آیتاللّه کاشانى بود که با فراخواندن مردم به مبارزه، و تهدید به جهاد و حضور کفنپوش خود در خیابانها خواستار برکنارى قوامالسلطنه شد. با دعوت ایشان، قیام همگانى مردم در 30 تیر 1331ش در حمایت از رفتن قوامالسلطنه و بازگشت دکتر مصدق شکل گرفت و در این قیام، تعداد زیادى از مردم به خاک و خون کشیده شدند.
در پى این اتفاقات، یک بار شاه و یک بار هم قوامالسلطنه نمایندگان خود را خدمت آیتاللّه کاشانى فرستادند و با وعده و وعیدهایى، از جمله اعطاى اختیار تعیین وزیر در شش وزارتخانه به آیتاللّه کاشانى، خواهان سکوت ایشان شدند. اما ایشان هر دو بار تقاضاى آنها را رد کرد و با نامهاى خطاب به حسین علاء وزیر دربار و فرستاده شاه، لبه تیز تهدید را متوجه شخص شاه و دربار کرد و نوشت: «همانطور که حضورى عرض کردم، به عرض اعلیحضرت برسانید اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایند دهانه تیز انقلاب را با جلودارى شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد.»209
با همین اقدامات، مجددا مصدق، آن هم با اختیارات بیشتر از گذشته، پست نخستوزیرى را در مرداد 1331 در اختیار گرفت. هرچند دکتر مصدق نه تنها از این اقدام مردم و آیتاللّه کاشانى قدرشناسى نکرد، بلکه به نوعى به این خدمت آنها پشت پا نیز زد؛ چراکه مصدق پس از بازگشت به نخستوزیرى، همان سرلشکر وثوقى را که عامل کشتار مبارزان و مدافعان وى بود، به سمت معاونت وزارت جنگ برگزید و پس از اعتراض خصوصى آیتاللّه کاشانى به انتخاب اینگونه افراد که باید محاکمه و مجازات مىشدند، در روز 6 مرداد 1331ش، یعنى یک هفته بعد از حمایت شجاعانه و کامل آیتاللّه کاشانى از وى، با لحنى تند و سرشار از خشم از آیتاللّه کاشانى خواست که از هرگونه دخالت در امور کشور پرهیز کند. 210
البته آیتاللّه کاشانى براى حفظ وحدت و پیشبرد نهضت ملىشدن نفت و پایمال نشدن حقوق ملت و از بین نرفتن زحمات چندساله مردم در نهضت فوق، باز هم به رغم اختلافات فراوانى که با مصدق داشت، همواره از دولت وى حمایت نمود و مانع سوءاستفاده بیگانگان از اختلافات موجود شد.211
با توجه به نقش پررنگ و مؤثر آیتاللّه کاشانى در نهضت ملىشدن نفت و همراهى و حمایت بیش از پیش ایشان از دولت مصدق براى پیشبرد اهداف نهضت، استعمارگران خارجى و کارگزاران داخلى آنها که به این مسئله آگاهى کامل داشتند و به خوبى مىدانستند تا زمانى که شیرازه مذهب، اوراق کتاب همبستگى مردم مسلمان ایران را به هم پیوند مىدهد و استوار مىدارد، نهضت ملى ایران شکستخوردنى نیست، از اختلافنظرهاى بین مصدق و آیتاللّه کاشانى سوءاستفاده کرده و به این وسیله تلاش کردند با تخریب چهره آیتاللّه کاشانى به عنوان محور اصلى نهضت، آتش اختلافات را شعلهور ساخته و با القاى شدت تعارض و اختلاف، اقدامات لازم براى شکست نهضت را دنبال کنند.
در همین زمینه، از یکسو، روزنامههاى وابسته به حزب توده بىپردهترین ناسزاها و رکیکترین دشنامها و زشتترین تهمتها را نثار آیتاللّه کاشانى کردند و از سوى دیگر، شاپوربختیارها و دیگر دستپروردگان «متجدد» و «مترقى» که تعدادشان هم کم نبود و هنوز هم روحانیت و مذهب را نشانه «عقبماندگى» و «نادانى» و اندیشه روحانیان مبارز و فداکار را «قرون وسطایى» مىپنداشتند ـ ظاهرا به پیشتبانى از دکتر مصدق و در باطن براى درهم ریختن اساس همبستگى مردم ـ در روزنامهها و نشریات وابسته به دولت و دستگاه تبلیغات و رادیو در هتاکى و ایراد تهمت نسبت به آیتاللّه کاشانى با نشریات حزب توده مسابقه گذاشتند. این دشمنان روحانیت و دین، کار را تا بدانجا کشاندند که گروهى از اوباش و چاقوکشان حرفهاى را با شعار حمایت از مصدق و به اسم طرفدارى از وى، شبانگاه به خانه آیتاللّه کاشانى فرستادند تا آنجا را سنگباران کنند.
آنان در آن شب با اقدامات وحشیانه خود و مضروب و مجروح کردن تعدادى از حاضران، بازرگان متدین و مبارزى از یاران وفادار آیتاللّه کاشانى به نام «حدادزاده» را که در راه ملىشدن نفت به سهم خود کوششها کرده بود، در برابر خانه آیتاللّه با ضربات متعدد چاقو، بىرحمانه به قتل رساندند و مأموران انتظامى تعلیم یافته را واداشتند تا به جاى جلوگیرى از مهاجمان حرفهاى، جمعى از یاران و فرزندان آیتاللّه کاشانى از جمله محمدحسن سالمى را به زندان بیندازند. آنان کار را به جایى رساندند که در نظر گروهى از عوامالناس خوشباور و ناآگاه، آیتاللّه کاشانى به شخصى انگلیسى، نامسلمان و شهوتپرست تبدیل شده بود که ناگهان پرده از رازشبرافتادهومعلومگشتهبودکهحتىختنههمنشدهاست!212
کار به جایى رسید که چهارصد و هشتاد نفر از علما و طلاب حوزه علمیه قم با ارسال نامهاى خطاب به دکتر مصدق، آیتاللّه کاشانى را مایه «افتخار و مباهات کلیه مسلمین جهان خاصه ملت ایران» دانستند و اقدامات انجامشده مذکور توسط مطبوعات و... را اعمالى هدایتشده از طرف بیگانگان و در راستاى «تخریب اساس روحانیت و ملیت» ارزیابى کردند و آن را موجب «جریحهدار شدن قلوب عامه مسلمین خاصه روحانیون» دانستند و حمایت دولت از این اقدامات را تقبیح نموده و از مجلس شوراى ملى و دولت خواستند از اینگونه اقدامات ممانعت به عمل آورند. 213 همچنین تعدادى از علما و آیات عظام حوزه نجف، از جمله آیتاللّهالعظمى سیدعبدالهادى شیرازى، با ارسال نامهاى به آیتاللّه میرسیدمحمد طباطبایى، ضمن تقدیر از زحمات و شخصیت آیتاللّه کاشانى، خواهان مقابله با توهینات انجامشده به ایشان شدند.214
در آخرین روزهاى دولت مصدق نیز آیتاللّه کاشانى حمایت خود را از وى دریغ نکرد، بلکه دست وحدت و دوستى و همکارى به طرف وى دراز کرد. آیتاللّه کاشانى که همانند بسیارى از مردم، مقدّمات کودتا را ـ که متأسفانه به دست برخى از اطرافیان و کارگزاران دولت مصدق فراهم شده بود و مهمترین اقدام آنها از میان بردن سنگر مجلس و کوشش براى بىاعتبار ساختن روحانیت و رها ساختن حسابشده سرلشکر زاهدى بود ـ به چشم مىدید، این تصور برایش پیش آمده بود که مصدق تمایلى به بقاى حکومت خود ندارد و مىخواهد به صورتى قهرمانانه کنار برود.
از اینرو، با وجود همه ناسزاها وتهمتهایى که همچنان از رادیو و روزنامههاى وابسته به دولت نثارش مىشد، به تعبیر خودش «صلاح دین و ملت را بالاتر از احساسات شخصى دانسته»215 و در روز 27 مرداد 1332ش یعنى یک روز پیش از کودتاى ننگین آمریکایى ـ انگلیسى 28 مرداد، با ارسال نامهاى به دکتر مصدق، حتمى بودن وقوع کودتا توسط سرلشکر زاهدى را مطرح ساخت و با پیشنهاد مذاکره براى مبارزه مشترک، بار دیگر براى نجات نهضت ملت ایران، دست همکارى به سوى مصدق دراز کرد و براى آخرین بار با او اتمام حجت کرد. ولى این بار نیز مصدق در پاسخ به این اقدامِ آیتاللّه کاشانى با نوشتن جمله «اینجانب مستظهر به پشتیبانى ملت ایران هستم»، آب پاکى را بر دست ایشان ریخت.
مصدق علىرغم درخواست و اصرار یاران صدیقش مبنى بر اعلامِ رادیویى آغاز کودتا و استمداد از مردم کشور، از این کار خوددارى نمود. این در حالى بود که همه مدافعان نهضت ملى ایران بىآنکه دستور عملى از طرف رهبران خود دریافت دارند، سرگشته و حیران بودند و نمىدانستند چه باید بکنند. به همین دلیل، سرلشکر زاهدى بىآنکه با کمترین مقاومتى از سوى مردم ـ که مصدق مستظهر به پشتیبانى آنها بود ـ مواجه شود و بىآنکه فرماندهان واحدهاى نظامى و انتظامى که مورد اعتماد دکتر مصدق بودند سدى در راه وى ایجاد کنند، به آسانى حکومت را در دست گرفت و به زودى بر همه جا مسلط شد و گروه بسیارى از مردم را به زندان افکند.
به تعبیرى، مىتوان گفت: مصدق که با سکوت و سکون خود، بدون هیچگونه اقدامى تسلیم مأموران کودتا شد، عملاً دولت و مجلس را به عنوان دو رکن مهم قدرت سیاسى در ایران که با خون دلهاى فراوان و جانفشانىهاى ملت ایران از چنگ دیکتاتورى وابسته و استعمارى رها شده و به دست نیروهاى مردمى افتاده بود، دو دستى تقدیم عامل استبداد و استعمار نمود. نتیجه این کودتا بازگشت شاه خائن و فرارى به ایران و تشدید استبداد و خودکامگى از طریق تقویت ارتش و تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور و سلطه مجدد بیگانگان بر صنعت نفت کشور از طریق کنسرسیوم نفتى شد و این یعنى: بازگشت و سلطه مجدد استبداد و استعمار بر کشور.
اقدامات آیتاللّه کاشانى پس از کودتا
اعتبار و نفوذ آیتاللّه کاشانى در جامعه ایران به گونهاى بود که حتى پس از کودتا نیز زاهدى به عنوان نخستوزیر وقت کشور به محل اقامت آیتاللّه کاشانى رفت و پس از اداى احترام و بوسیدن دست ایشان، از خدمات خود به جبهه ملى در انتخابات دوره شانزدهم و همکارىاش با دولت مصدق به عنوان وزیرکشور یاد کرد و افزود: اکنون به اینجا آمدهام تا در حضور حضرت آیتاللّه به کلاماللّه مجید و شرافت سربازىام قسم بخورم که در مورد مسئله نفت از راه جبهه ملى و دکتر مصدق منحرف نشوم و از قانون ملىشدن صنعت نفت ذرهاى تخطى نکنم و در برابر، از حضرت آیتاللّه تقاضا دارم که مرا مورد عنایت و ارشاد قرار دهند.
آیتاللّه کاشانى نیز به وى گوشزد کرد که شرط ادامه راه نهضت، آزاد کردن زندانیان، تشکیل مجلس با نمایندگان واقعى مردم و آزادى مطبوعات و پیگیرى سیاستهاى قبلى در مورد نفت است. زاهدى نیز قول داد که در مورد مسائل مذکور تأمّل کند. دیرى نپایید که دولت زاهدى مقدّمات ایجاد رابطه با انگلستان را فراهم کرد.
آیتاللّه کاشانى به محض آگاهى از تصمیم دولت زاهدى مبنى بر تجدید رابطه با انگلستان، پس از مشورت با برخى از رجال سیاسى فعال در نهضت ملى، در روز 20 آذر 1332ش با خبرنگاران داخلى و خارجى مصاحبه کرد. از آنرو که زاهدى اجازه انتشار این مصاحبه را نداد، محتواى آن به صورت شبنامه به اطلاع عموم رسید. ایشان در آن مصاحبه ضمن تشریح علل و موجبات قطع رابطه با انگلستان، توضیح داد که همچنان موجبات فوق باقى است و از اینرو، نباید تحت فشار آمریکا به تجدید رابطه تن داد.
ایشان متذکر شد: روزى که دولت اعلام تجدید رابطه بدهد، روز عزاى ملى است و مردم باید نوار سیاه به سینه خود نصب کنند.216 همچنین هنگام پخش خبر اقدامات مقدّماتى دولت براى تشکیل مجلس هجدهم، با ارسال نامهاى در تاریخ 15 دى 1332ش به زاهدى، خطر تشکیل مجلس فرمایشى را گوشزد کرد و اعلام کرد: اگر چنین مجلسى تشکیل شود، مصوبات آن از نظر ملت هیچگونه ارزشى نخواهد داشت.
در جریان انتخابات نیز ـ که روشن شد انتخابات به صورت فرمایشى خواهد بود و نمایندگان به شکلى تحمیلى و انتصابى در مجلس حضور پیدا خواهند کرد ـ با صدور اطلاعیهاى، با شجاعت تمام نسبت به این اقدام دیکتاتورمآبانه و به تعبیر خودش، «رفتار قرونوسطایى» زاهدى اعتراض کرد و خطاب به شاه اعلام کرد: «اگر دست از خیانت برداشته نشود ملت رشید و غیور ایران با قیام شجاعانه خود خائنین و مسببین بدبختى خود را هرکس و در هر مقام باشد در اولین فرصت ممکنه به شدیدترین وجهى مجازات خواهند نمود.» در این اعلامیه نیز مجددا بر بىاعتبارى مصوبات مجلس هجدهم تأکید کرد.217
آیتاللّه کاشانى با دعوت و تشویق مردم به حضور در صحنههاى مختلف مبارزه در این نهضت، حمایت از دکتر مصدق در مقاطع مهم و حساس نهضت، صدور بیانیهها و مصاحبههاى داخلى و خارجى، تهدید به صدور فتواى جهاد در برابر تهدید نظامى انگلیس و... نقش مهمى را در شکلگیرى و تداوم این نهضت ایفا کرد.
در مجموع، مىتوان گفت: اگر آیتاللّه کاشانى و بیانیهها، اعلامیهها، مصاحبهها، مذاکرهها و مهمتر از همه، تهدیدهاى وى ـ مثل تهدید انگلیس به صدور فتواى جهاد، تهدید شاه به معطوف کردن مبارزه به سوى دربار و... ـ نبود شاید خیلى زود دکتر مصدق و دیگر یاران ملى وى در برابر فشار بیگانگان، احزاب سیاسى مخالف، دربار و... عقبنشینى مىکردند و از ملى کردن نفت دست مىکشیدند. چنانکه با اختلاف ایجادشده بین دکتر مصدق و آیتاللّه کاشانى عملاً چنین اتفاقى افتاد. اسناد انگلیسى بر این نکته صحّه گذاشته و این امر را تأیید کرده است. در این اسناد آمده است: نفوذ کاشانى باعث شد که مصدق از راه مبارزه با انگلیسىها منصرف نشود.218
عمده اقدامات و تهدیدات آیتاللّه کاشانى مستظهر به تبعیت مردم از ایشان به عنوان فقیه و نایب عام امام زمان (عج) بود و دلیل ترس و واهمه دشمنان داخلى و خارجى از تهدیدات ایشان نیز باور آنها به اعتقاد مردم به لزوم تبعیت از فتواى ایشان و سایرعلما بهعنواننوابعامامام علیهالسلام و پذیرش و تبعیت عملى از فتواى ایشان بود. به همین دلیل است که روزنامه «نیویورک تایمز» مىنویسد: آیتاللّه کاشانى مىخواهد جاى خلیفه مسلمین را بگیرد.219 همچنین در آرشیو وزارت خارجه انگلیس در مورد ایشان آمده است: «امروز به جرئت مىتوان گفت که آیتاللّه کاشانى پاپ شیعیان شده است و همانقدر که فرامین پاپ براى کاتولیکها مطاع است، دستورات آیتاللّه کاشانى نیز در میلیونها شیعیان خاورمیانه تأثیر قطعى دارد.»220
فتاوا و اعلامیههاى فقها در رابطه با ملىشدن نفت
علاوه بر آیتاللّه کاشانى، سایر فقها و علماى ایران نیز در پیشبرد نهضت ملىشدن نفت نقش چشمگیرى داشتند. تعداد زیادى از فقها و آیات در بیانیههاى خود از ایشان حمایت کردند و فتوا به وجوب همراهى، همکارى و مساعدت با آیتاللّه کاشانى دادند.در خرداد 1327ش که آیتاللّه کاشانى تظاهراتى را علیه نخستوزیرى هژیر به راه انداخت و عدهاى از مردم متدین کشته و زخمى شدند، آیتاللّهالعظمى بروجردى در اعلامیهاى ضمن حمایت از آیتاللّه کاشانى، وى را به عنوان فردى معرفى کرد که براى «صلاح جامعه و ملت و دفع ظلم و ستم، نهضت دینى نمودهاند» و اقدام ایشان «جز در مقام مبارزه با استبداد و دیکتاتورى» نبوده است.
آیتاللّه سلطانى نقل کرده است که آیتاللّه بروجردى در مورد نهضت ملىشدن نفت فرموده بود: روحانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کند؛ اگر با این حرکت مردمى مخالفت کند و این حرکت ناکام بماند، در تاریخ ایران ضبط مىشود که روحانیت سبب این کار شد. لذا به آقاى بهبهانى و علماى تهران نوشتم که مخالفت نکنند.221آیتاللّهالعظمى سید محمدتقى خوانسارى از علما و مراجع وقت، در استفتایى که از ایشان در رابطه با ملىشدن صنعت نفت مىشود، توجه به بحث نفت را از مصادیق روایت «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمؤمن و لا مسلم» دانسته و مىگوید: «اگر کسى بگوید این اهتمام در امور مسلمین نیست خلاف وجدان گفته است.
اگر حدیث شریف شامل این امر با این اهمیت نباشد پس شامل چه امرى خواهد بود؟» سپس به این نکته اشاره مىکند که «بعد از اینکه این مسئله اهتمام در امور مسلمین بود، اگر این حکم را قبول نکنند ردّ قول پیغمبر صلىاللهعلیهوآله است. دیگر چه جاى عذرى براى ما باقى مىماند، خصوصا با اینکه مثل حضرت مستطاب آیتاللّه کاشانى ـ دامت برکاته ـ که مجتهدى عادل و با شهامت و دلسوز و فداکار براى مصالح دین و دنیاى مردم با اینهمه جدیت ترغیب و تحریص و مردم را بیدار مىکنند دیگر مجال عذرى براى کسى نمىماند.»222 فتاواى مراجع تقلیدى همچون آیتاللّه صدر، آیتاللّه حجت و آیتاللّه فیض صادر و باعث شد تودههاى وسیعى از مردم مذهبى کشور به حمایت از ملىشدن صنعت نفت قیام کنند.223
آیتاللّه بهاءالدین محلاتى در فتوایى، ابتدا به این نکته اشاره مىکند که «واگذار کردن معادن نفت جنوب به انگلیسىها براى دسایس آنها در این کشور اسلامى و ضعیف ساختن، بلکه نابود کردن قواى سیاسى و اقتصادى و دینى این کشور راه وسیعى باز نموده است.» سپس با استناد به این مسئله که «قراردادهاى تحمیلى سابق بین کشور ایران و کمپانى نفت علاوه بر اینکه به دست حکومتهاى جابره که شرعا و واقعا ولایتى بر اهالى مسلمانان و ملت مظلوم این کشور نداشتهاند، به ضرر فاحش و بر خلاف مصلحت مسلمانان بوده لغو و بىاثر است»، «تهیه وسایل براى کوتاه کردن دست اجانب از سوء مداخله در کار مسلمین و اعاده عظمت و استقلال نام کشور اسلامى ایران»راازجملهتکالیفهرمسلمانىذکر مىکند.224
آیتاللّه حاج سیدمحمود روحانى قمى نیز با اشاره به اینکه «نفت و معادن آن ملک مسلمین و مال ایرانیان است»، کوتاه کردن دست اجانب را بر اساس آیه نفى سلطه کفار امرى بدیهى و لازم مىداند و مىنویسد:اگر از جهت الغاى بعض شبهات به عنوان ثانوى یک چنین امر بدیهى بر کسى مشتبه شود، با توجه به اینکه مثل حضرت آیتاللّه آقاى حاج سیدابوالقاسم کاشانى دام ظله ... در رأس این نهضت مقدس قرار گرفتهاند و با کمال جدیت امر و قیام فرمایند (بر ملىشدن صنعت نفت در سراسر کشور) راهى براى شبهه باقى نمىماند؛ بنابراین، بر تمام مسلمین و هموطنان عزیز حتم و لازم است که نهایت سعى و کوشش را مبذول دارند تا گریبان خود را از چنگال جابرانه اجانب خلاص و سعادت را نصیب خود نمایند.225
آیتاللّه حاج شیخ باقر رسولى، عالم و پیشواى مردم گیلان، در پاسخ به استفتاى عدهاى از مؤمنان در رابطه با بحث ملىشدن نفت، ضمن اشاره به این مطلب که استرداد حقوق مغصوبه از ستمکاران ضرورى و مورد اتفاق و اجماع همه ادیان و اقوام و ملل مختلف دنیاست، مىنویسد: پیروى و همکارى با حضرت آیتاللّه کاشانى ـ مدظله ـ و جبهه ملى ـ اداماللّه بقائهم ـ و هر سازمانى که بر علیه ستمکاران تأسیس شده، لازم و متحتم است.226
آیتاللّه حاج شیخ عباسعلى شاهرودى، از شاگردان آیتاللّه شیخ عبدالکریم حائرى و از اساتید مهم حوزه علمیه قم نیز با صدور اطلاعیهاى، کوتاه کردن دست اجانب از کشور و مسلمانان و ملى نمودن صنعت نفت در سراسر کشور را بر هر مسلمانى لازم و واجب مىداند و در مورد حمایت از آیتاللّه کاشانى مىنویسد: «خصوصا که مثل حضرت آیتاللّه العظمى آقاى کاشانى ـ دامت برکاتهالعالى ـ در رأس این نهضت مقدس بوده و تمام اوقات شریف خود را مصروف در رفع ظلم و جور و تأمین آسایش مسلمین مىفرمایند... بر همه مسلمانان لازم است از وجود محترم امثال ایشان تبعیت و قدردانى نمایند... .»227
آیتاللّه سیدحسن چهارسوقى رئیس هیأت علمیه اصفهان نیز در پاسخ به استفتاى پیرامون نهضت ملىشدن نفت، با اشاره به حرمت سلطه کفار بر مسلمانان و اشاره به این نکته که نفت مایه حیات و زندگانى ملت ایران و حق آنهاست، مىنویسد: به حکم عقل قاطع و شرع مطاع، بر هر ذىحقى واجب و لازم و تحتم است در حدود قدرت و توانایى حفظ حق مشروع خود را بنماید و از تعرض و مزاحمت غیر به تمام قوا دفاع و جلوگیرى نماید... در این موضوع ملىشدن صنعت نفت پیروى از حکم مطاع و فرمایش متبع حضرت آیتاللّه کاشانى ـ دامت برکاته ـ لازم است.228سایر اعضاى هیأت علمیه اصفهان مثل آیتاللّه حاج شیخ مهدى نجفى، حاج شیخ مرتضى مدرسى اردکانى، و حاج سیدمصطفى سیدالعراقین نیز پاسخهایى مبنى بر حمایت از نهضت نفت و حرکت آیتاللّه کاشانى ارائه کردهاند.229
آیتاللّه چهارسوقى بنا به نقشى که در هدایت مذهبى سیاسى اصفهان بر عهده داشت، مرتب با سران نهضت ارتباط برقرار مىکرد و میان آنان تلگرافهایى رد و بدل مىشد. بخشى از این ارتباط با آیتاللّه کاشانى و بخشى دیگر با دکتر مصدق بود. تعداد بسیارى از نامهها و تلگرافهاى رد و بدل شده به چاپ رسیده است. همچنین بسیارى از پیامهایى که آیتاللّه کاشانى یا دکتر مصدق براى مردم اصفهان داشتند، بنا به رسم پیشین، توسط آیتاللّه چهارسوقى ابلاغ مىشد.230
آیتاللّه حاج شیخ محمدرضا کلباسى از علماى بزرگ مشهد نیز در پاسخ به استفتاى مردم در باب ملىشدن نفت، با اشاره به این نکته که معادن نفت ایران حق اولیه ایرانیان است و طلب حق و گرفتن آن از وظایف اولیه هر مسلمانى است، مىنویسد: امروز بر فرد فرد مسلمانان لازم است که از موقعیت استفاده و نسبت به استیفاى حقوق حقه خود از شرکت نفت و ملىشدن آن مجاهدت، و مساعى جمیله حضرت آیتاللّه کاشانى را پشتیبانى نماید.231
از جمله مىتوان به اعلامیههاى آیتاللّه میرزاکاظم طباطبایى، آیتاللّه سیدنورالدین هاشمى شیرازى، آیتاللّه طالقانى، و... اشاره کرد.232 همچنین آیتاللّه فقیه سبزوارى از علماى مشهد نیز فتوا به لزوم خلع ید از شرکت نفت انگلیس مىدهد.233 علاوه بر فتاواى فوق، نامههایى هم از جانب آیتاللّه خلیل کمرهاى و آیتاللّه محمدباقر کوهکمرهاى در پشتیبانى از آیتاللّه کاشانى ارسال شد.
همچنین مىتوان به سخنرانى آیتاللّه سیدجعفر غروى در 8 دى 1329ش و نامهاى سرگشاده از طرف طلاب علوم دینى اشاره کرد که در 17 دى 1329ش منتشر شد.234 در مجلس هفدهم شوراى ملى نیز روحانیان هوادار مصدق حضور داشتند که برخى از آنها عبارت بودند از: شمسالدین قناتآبادى از شاهرود، باقر جلالى موسوى از دماوند، حاج سید جوادى از قزوین، ابراهیم میلانى از تبریز، محمدعلى انگجى از تبریز، و مرتضى شبسترى از تبریز.235
در اوایل دىماه 1331ش نیز هنگامى که حسین مکى به علت برخى اقدامات دکتر مصدق استعفا داد، آیتاللّه صدر از قم به وى تلگراف زد و تلاش کرد او را به پس گرفتن استعفایش ترغیب کند. ایشان در تلگراف مذکور نوشت: استعفاى جنابعالى موجب نگرانى است. بسیار بهموقع، بلکه مقتضى است که با استرداد استعفاى خود ... با عنایات الهى با اتفاق کامل مبارزات ملت مسلمان ایران را به نتیجه برسانید.236
چنانکه گذشت، در جریان ملىشدن نفت، ما شاهد فتاوا، اعلامیهها و بیانیههاى علماى شیعه در مناطق مختلف کشور هستیم که حضور مردم در صحنه و دفاع از ایده ملىشدن نفت را تکلیف شرعى آنها مىخواندند و مردم هم به دلیل اعتقاد به ولایت فقها از جانب معصومان علیهمالسلام و حجّیت این فتاوا و بیانات به عنوان سخن نواب امام زمان (عج)، تبعیت از آنها را بر خود واجب مىدانستند.
حوادث کودتاى 28 مرداد نشان داد مردمى که در حمایت از نهضت ملىشدن نفت به خیابانها مىآمدند، عمدتا بر اساس فتاواى علما و دعوت آیتاللّه کاشانى بود؛ چراکه همان مردمى که در 30 تیر 1331ش با اعلامیه آیتاللّه کاشانى در ضرورت حمایت از مصدق در برابر شاه به خیابانهاى تهران ریختند و فریاد «یا مرگ یا مصدق» سر دادند، یک سال بعد در 28 مرداد 1332ش به دلیل عدم همراهى مصدق با آیتاللّه کاشانى، به رغم دستگیرى مصدق توسط عمّال حکومت، دم برنیاوردند.
پی نوشت:
188ـ جلالالدین مدنى، تاریخ سیاسى معاصر ایران، ج 1، ص 333و 335.
189ـ روحانیت و اسناد فاشنشده از نهضت ملى شدن صنعت نفت، به کوشش گروهى از هواداران نهضت اسلامى ایران در اروپا، ص 84.
190ـ روزنامه امید، ش 10.
191ـ روحانیت و اسناد فاشنشده از نهضت ملىشدن صنعت نفت، ص 95ـ96.
192ـ همان، ص 17.
193ـ شاهرخ اخوى، نقش روحانیت در صحنه سیاسى ایران 1949ـ1954، در: جیمز بیل و ویلیام راجر لویس، مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانى، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى و کاوه بیات، ص 154.
194ـ جلالالدین مدنى، همان، ص 356.
195ـ روحانیت و اسناد فاشنشده...، ص 19ـ20.
196ـ روزنامه اطلاعات، 1 خرداد 1330 و 25 خرداد 1330.
197ـ روحانیت و اسناد فاشنشده...، ص 21.
198. Mauritus.
199. Wren.
200. Flamingo.
201ـ ر.ک: روزنامه شاهد، 25 مرداد 1330.
202ـ روحانیت و اسناد فاشنشده...، ص 133.
203ـ روزنامه لوموند، به نقل از: روحانیت و اسناد فاشنشده...، ص 134ـ136.
204ـ همان.
205ـ حسین مکى، خلع ید کتاب سیاه، ص 377 و 388.
206ـ روحانیت و اسناد فاشنشده....، ص 145.
207ـ همان، ص 146ـ154.
208ـ شاهرخ اخوى، همان، ص 158، به نقل از: روزنامه اطلاعات، 9 مرداد 1330.
209ـ روحانیت و اسناد فاشنشده...، ص 24ـ27.
210ـ همان، ص 28.
211ـ روزنامه اطلاعات، 22 فروردین 1332.
212ـ ر.ک: روحانیت و اسناد فاشنشده...، ص 32ـ34.
213ـ همان، ص 173.
214ـ همان، ص 174ـ175.
215ـ همان، ص 34ـ35.
216ـ همان، ص 189ـ190.
217ـ همان، ص 42.
218ـ همان، ص 136.
219ـ همان، ص 182ـ184.
220ـ همان، ص 136.
221ـ نشست تخصصى روحانیت و نهضت ملىشدن صنعت نفت، ص 18.
222ـ روحانیت و اسناد فاشنشده....، ص 90.
223ـ غلامرضا نجاتى، جنبش ملىشدن صنعت نفت ایران و کودتاى 28 مرداد 1332، ص 117.
224ـ روحانیت و اسناد فاشنشده...، ص 92.
225ـ همان، ص 94.
226ـ روزنامه شاهد، 24 بهمن 1329.
227ـ همان.
228ـ نشست تخصصى روحانیت و نهضت ملىشدن صنعت نفت، ص 15.
229ـ روزنامه شاهد، 10 بهمن 1329.
230ـ محمدعلى روضاتى، زندگانى آیتاللّه چهارسوقى، ص 35ـ36.
231ـ روزنامه شاهد، 16 اسفند 1329.
232ـ ر.ک: احمد رهدار، تحول شناخت عالمان شیعه از غرب.
233ـ غلامرضا جلالى، تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامى، ص 118.
234ـ شاهرخ اخوى، همان، ص 153.
235ـ همان، ص 157.
236ـ روزنامه اطلاعات، 24 دى 1331.
مهدى ابوطالبى/عضو هیئت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره
منبع: ماهنامه معرفت شماره172
ادامه دارد..............
انتهای پیام