( 0. امتیاز از )


سرويس سياسي- مرکز اسناد انقلاب اسلامي
عوامل داخلي

 

فضاي سياسي و اختلافات گسترده ميان رهبران نهضت باعث شد که سرلشگر فضل‌الله زاهدي- که سابقه طولاني در خونريزي و بي‌رحمي نسبت به مردم و شورش‌هاي داخلي داشت. و در دولت دکتر مصدق نيز مدتي عهده‌دار سمت وزارت کشور بود، پس از برکناري، به يک نظامي مدعي نخست وزيري و محور مخالفان دکتر مصدق تبديل شود. در ششم اسفند سال 1331 به دستور وي بازداشت گرديد پس از مدتي به دليل اهمال مسئولان دولت آزاد شد. از طرف ديگر آمريکايي‌ها و انگليسي‌ها با هماهنگي اعضاي خانواده سلطنت از جمله اشرف پهلوي به جلب همکاري عوامل خود پرداختند. اشرف پهلوي، در اين مورد مي‌نويسد: «تابستان 1332 يک نفر ايراني.... به من تلفن کرد که آمريکا و انگليس در باره وضع کنوني ايران بسيار نگرانند لذا مي‌خواهم با دو مرد يکي آمريکائي و ديگري انگليسي ملاقاتي داشته باشيد. ... مرد آمريکائي به من گفت که نماينده جان فاستر دالس و آن مرد انگليس هم نماينده وينستون چرچيل است که حزب محافظه کارش اخيراً به قدرت رسيده است. مرد انگليسي .... گفت زمان عمل فرا رسيده است ولي ما بايد از شما تقاضاي کمک کنيم. و چون از شما تقاضا مي‌کنيم که عملاً زندگي خود را به خطر بيندازيد چک سفيدي را در اختيارتان قرار مي‌دهيم تا هر مبلغي که مايل باشيد روي آن بنويسيد. ... وقتي که به تهران رسيدم هنوز نيم ساعت نگذشته بود که فرماندار نظامي تهران دستور مصدق براي خروج را ابلاغ کرد ولي من نپذيرفتم و مصدق 24 ساعت فرصت داد. و من در اين مدت پاکت ارسالي آن مرد آمريکايي را از طرف همسر شاه به وي دادم.»

مضمون پاکت ارسالي، دستور امريکائي‌ها مبني بر همکاري با کودچيان بود که از طريق اشرف به شاه ابلاغ شد. در همان روز ژنرال نورمن شوارتسکف، مستشار سابق ژاندارمري، با وجوه اعطائي سازمان سيا به مبلغ پنج ميليون دلار، به منظور سازماندهي کودتا وارد تهران شد و پس از ملاقات با جمعي از افسران و سرلشکر زاهدي از کشور خارج شد. او در اين سفر، پنج ميليون دلار به زاهدي بابت هزينه‌هاي کودتا پرداخت. در ششم مرداد ماه جان فاستر دالس، وزيرخارجه آمريکا، گفت: «فعاليت روز افزون حزب غيرقانوني کمونيست توده در ايران و اغماض و چشم پوشي دولت ايران از اين گونه فعاليت‌ها، نگراني بزرگي براي دولت آمريکا ايجاد کرده است.» در پي آن کرميت روزولت مسئول امور خاورميانه سازمان سيا، با نام جعلي جيمز اف لاکريج از طريق مرز عراق در استان کرمانشاه وارد ايران شد.

با ورود روزولت، تحرک بيشتري به فعاليت کودتا داده شد. رزولت علاوه بر پول، حجم قابل توجهي مقاله، کاريکاتور، و امکانات لازم براي فضاسازي نيز به همراه خود آورده بود. در يازدهم مرداد سال 1332 کرميت روزولت، رهبر کودتا، با شاه ملاقات کرد و طرح کودتا و برکناري مصدق و نخست وزيري زاهدي را با وي مطرح و رضايت نهايي وي را در عزل مصدق و انتصاب زاهدي جلب نمود.

سه روز بعد در چهاردهم مرداد سال 1332 ژانرال آيزنهاور، رئيس جمهور آمريکا، در يک سخنراني تصريح کرد که: «آمريکا مصمم است راه پيشروي کمونيسم در ايران و ديگر کشورهاي آسيائي را مسدود کند. پيروزي نخست وزير بر اقليت ناراضي مجلس و انحلال آن ثمره همکاري مصدق و حزب توده بوده است.»طرح کودتاي 25مرداد 1332عمليات کودتا در بيست و پنجم و بيست و هشتم مرداد سال 1332 با همکاري مشترک انگليس و آمريکا عملي شد. ولي برنامه‌ريزي و طراحي نقش اصلي آن با انگليسي‌ها و عوامل آنها بود. سرلشکر فضل‌الله زاهدي چهره‌اي شناخته شده‌اي بود که فقط نقش فرماندهي را بازي مي‌کرد. سرهنگ حسن اخوي که طراح عمليات اجرائي کودتا بود، به همراه برادران سيف الله، اسدالله و قدرت الله رشيديان، مهدي ميراشرافي و اعضاي شبکه بدامن که زير نظر شاپور جي و اسدالله علم رهبري مي‌شدند، همگي عوامل دولت انگلستان بودند. کرميت روزولت نيز نقش نظارت بر حسن اجراي کودتا را به عهده داشت.

مراحل اجراي طرح کودتاي بيست و پنجم مرداد به شرح ذيل بود:
1-روز بيست و چهار مرداد شاه، دو حکم جداگانه يکي مبني بر عزل دکتر مصدق از نخست وزيري و ديگري مبني بر انتصاب زاهدي به نخست وزيري را امضا مي‌کند.
2-سرهنگ نصيري، فرمانده‌ گارد، فرمان انتصاب زاهدي را به وي مي‌دهد.

3-رأس ساعت ده شب، نصيري فرمان عزل مصدق را به او تحويل مي‌دهد.

در اين صورت اگر دکتر مصدق پذيرفت، کودتا منتفي است و اگر نپذيرفت طرح کودتا اجرا مي‌شود. که با محاصرة خانه مصدق و تصرف راديو، سقوط مصدق اعلام مي‌شود. اين عمليات قرار بود توسط سه واحد ارتش به اجرا گذاشته شود. در هجدهم مرداد، شاه در ملاقات شبانه با کرميت روزولت پس از بررسي عمليات کودتا فرمان‌ها را امضا کرد و خود به نوشهر پرواز کرده و منتظر نتايج ماند تا در صورت شکست کودتا از کشور خارج شود.شکست کودتاي 25 مرداددر شب بيست و پنجم مرداد، وزير دفاع دکتر مصدق، تقي رياحي، از طريق چند نفر از عوامل نفوذي کودتا گرديد. سرهنگ نصيري، فرمانده گارد، به هنگام ابلاغ حکم عزل در نيمه شب دستگير شد و فرمانده‌هان نيروهاي سه گانه و وزير دفاع فوراً در صدد مقابله با کودتا بر مي‌آمدند و واحدهاي کودتا کننده را خلع سلاح کردند.

اما بعضي از واحدهاي کودتا موفق شدند که چند نفر از اعضاي دولت مصدق را دستگير و زنداني کنند که پس از محاصره و خلع سلاح آنها، فرماندهان آنها دستگير شدند. لکن در نهايت کودتاچيان آزاد شدند. محمدرضا پهلوي پس از شنيدن خبر شکست کودتا، از نوشهر به بغداد و از آنجا به رم (ايتاليا) فرار کرد.

با ورود برنامه‌ريزي شده لوي هندرسن، سفير آمريکا، از پاکستان به تهران، در 25 مرداد وي به ملاقات دکتر مصدق رفت و به دکتر مصدق اطلاع داد که: «دولت آمريکا ديگر نمي‌تواند حکومت وي را به رسميت بشناسد و با او همچون نخست وزيري قانوني رفتار نمايد.»

هندرسن به دکتر مصدق تکليف کرد که بايد از پست خود کناره‌گيري نمايد. ولي دکتر مصدق او را با عتاب از خانه خود بيرون کرد. و هندرسن نيز پس از مشاجره با مصدق با رابطان خود تماس گرفته و به آنها اعلام نمود که: «دولت آمريکا فقط دولت زاهدي را دولت رسمي و قانوني ايران مي‌‌داند.» با فرار شاه، در سراسر کشور تظاهرات عمومي برپا شده و مجسمه‌هاي شاه و پدرش به پايين کشيده شد. عکس‌هاي وي از ادارات جمع‌آوري گشت. در تجمع بزرگي در ميدان بهارستان، دکتر حسين فاطمي، وزيرخارجه، اعلام کرد که: «نظام سلطنتي بايد برچيده شود و حکومت جمهوري اعلام شود و شاه ايران روي مللک فاورق مصر را سفيد کرده است.» اما ساير اعضاي کابينه، بعد از سخنان فاطمي تاکيد کردند که: «عليحضرت بايد برگردد» در چنين شرايطي که کشور شديداً به مجلس نياز دارد. دکتر مصدق پيروزي در رفراندوم و انحلال مجلس را اعلام کرد.

در همين روز‌ها تظاهرات گسترده‌اي به حمايت از دولت مصدق بر پا شد. اما دکتر مصدق دستور منع تظاهرات در حمايت از دولتش را صادر کرد و تکليف کرد که مردم به خانه‌هاي خود برگردند. در حالي که کودتاچيان درصدد اجراي برنامه ديگري براي پيروزي بودند.هشدار آيت‌الله کاشاني به مصدقدر روز بيست و هفتم مرداد، آيت‌الله کاشاني طي نامه‌اي به دکتر مصدق او را از شرايط جديدي که کودتاچيان تدارک ديده بودند مطلع ساخت و از او خواست که با همکاري با او تصميمات لازم براي جلوگيري از کودتا را تدارک ببيند.

هر چند دوستان دکتر مصدق بسيار کوشيدند که در صحت نامه ترديد ايجاد کنند تا به نحوي بار مسئوليت اهمال در مقابله با کودتا و رها کردن نهضت در اوج خطر را از دوش دکتر مصدق و همکارانش بکاهند. توجه به اين واقعيت تاريخي که با همکاري آيت‌الله کاشاني و دکتر مصدق امکان جلوگيري از کودتا و سلطه بيست و پنج ساله آمريکا وجود داشته است، امري در خور توجه است که براي ملت ايران در شرايطي اين‌گونه مي‌تواند راهگشا باشد اما دکتر مصدق در اوج مشکلات و مخاطرات دست حمايت دوستان و همکاران خود را نفشرد معذلک اصرار و ابرام دوستان دکتر مصدق در مقصر جلوه دادن ديگران از جمله آيت‌الله کاشاني و يا حزب توده و سازمان نظامي، هيچ از بار مسئوليت اهمال در برابر کودتا نمي‌کاهد. و هر دولتي مکلف است از امانت مردمي خويش به طور جدي مراقبت و دفاع نمايد. صرف نظر از دستخط و امضا، متن و فضاي حاکم بر آن و ادبيات نوشتاري آيت‌الله کاشاني، پاسخ رسمي دکتر مصدق و امضاي وي در پاي نامه نيز هيچ ترديدي در صحت صدور آن باقي نمي‌گذارد.

متن نامه بدين شرح است:
«حضرت نخست وزير معظم جناب آقاي دکتر مصدق دام اقباله»
« گرچه امکاني براي عرايضم باقي نمانده است ولي صلاح دين و ملت براي اين خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصي است... خودتان بهتر از هر کسي مي‌دانيد که تمام هم و غمم در نگهداري دولت جنابعالي است که خودتان به بقاي آن مايل نيستيد از تجربيات روي کار آمدن قوام و لجبازي‌هاي اخير بر من مسلم است که مي‌خواهيد مانند سي‌ام تير کذائي يکبار ديگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه برويد.حرف اينجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجراي رفراندم نشنيديد مرا لکه حيض کرديد خانه‌ام را سنگ باران و ياران و فرزندانم را زنداني فرموديد و مجلس را که ترس داشتيد شما را ببرد بستيد حالا نه مجلسي هست و نه تکيه گاهي براي اين ملت گذاشته‌ايد. زاهدي را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطايف الحيل خارج کرديد و حالا همانطور که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتا است.

اگر نقشه شما نيست که مانند سي‌ام تيرماه عقب‌نشيني کنيد و به ظاهر قهرمان بمانيد... همان‌طور که گفتم آمريکا ما را در گرفتن نفت از انگليسي‌ها کمک کرد حالا به صورت ملي و دنيا‌پسندي مي‌خواهد به دست جنابعالي اين ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با ديپلماسي نمي‌خواهيد کنار برويد اين نامه من سندي است در تاريخ ملت ايران که من شما را با وجود همه بدي‌هاي خصوصي‌تان نسبت به خودم از وقوع حتمي يک کودتا توسط زاهدي که مطابق با نقشه‌هاي خود شماست آگاه کردم که فردا جاي هيچ‌گونه عذري نباشد اگر براستي در اين فکر اشتباه مي‌کند با اظهار تمايل شما.... سيد مصطفي و ناصر خان قشقايي را براي مذاکره، خدمت مي‌فرستم. سيد ابوالقاسم کاشاني»

دکتر مصدق در پاسخ نامه آيت الله کاشاني نوشت:
«27مرداد ماه مرقومة حضرت آقا توسط آقاي حسن سالمي زيارت شد اينجانب مستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم. و السلام. دکتر محمد مصدق.»
با اين پاسخ دکتر مصدق، آيت‌الله کاشاني را از دخالت در حوادث آينده منع کرد و حتي اعلام حمايت وي را نيز لازم نشمرد.کودتاي 28 مرداد و سقوط دکتر مصدقبا شکست طرح اوليه کودتا و استفاده از ارتش، که بيشتر با برنامه آمريکائي‌ها هم‌خواني داشته است، مرحله دوم کودتا در بيست و هشتم مرداد ماه توسط شاپور جي و عوامل انگليسي و حمايت آمريکائي‌ها به اجرا گذاشته شد.

براساس برنامه‌ريزي‌هاي سرهنگ حسن اخوي، طراح اجرائي کودتا، بايد از مردم و جمعي از اراذل و او باش عليه مصدق و دولت او استفاده گردد. خاصه آن که دولت مصدق دستور داده بود که هوادارانش خيابان‌ها را ترک نمايند و اين، بهترين فرصت را براي کودتا فراهم کرده بود.طرح کودتاي 28 مردادمراحل طراحي عمليات اجرائي کودتاي بيست و هشتم مرداد به شرح زير بود:

1-از نقاط مختلف شهر جمعيت‌هائي تشکيل شود و تعداد تقريبي هر جمعيت و رهبر هر گروه معلوم گردد.

2-هر يک از جمعيت‌ها در مسيرهاي تعيين شده به مرکز شهر حرکت نمايند و همزمان به مقصد محل خيابان شاه- نادري برسند.

3-باشگاه‌هاي ورزشي مانند باشگاه تاج نيز به حرکت در آيند.

4-شعار کليه افراد سلطنت محمدرضا باشد.

5-افراد گارد جاويدان به جمعيت بپيوندند.

6-خانه دکتر مصدق را محاصره و وي را دستگير نمايند.

7-دستگيري دکتر مصدق از راديو اعلام و زاهدي با تانک به نخست وزيري برود و از شاه دعوت به بازگشت کند.

در روز بيست و هشتم مرداد، طرح فوق به طور کامل اجرا شد و واحدهاي نظامي طرفدار دکتر مصدق دخالتي در خنثي سازي کودتا نکردند. در روز بيست و هشتم مرداد دولت مصدق هيچ اقدام عملي عليه کودتاچيان نکرد و از مردم نيز براي مقابله با کودتا دعوت ننمود رئيس شهرباني را که مشکوک به همکاري با کودتاچيان بود، برکنار و خواهرزاده خويش، سرتيپ دفتري، را که از همکاران جدي کودتاچيان بود، به رياست شهرباني منصوب کرد. گزارش دکتر غلامحسين صديقي وزير کشور دولت دکتر مصدق از خواندني‌ترين گزارش‌هاي کودتا است.گزارش وزير کشور از واقعه کودتادکتر غلامحسين صديقي، وزير کشور دکتر مصدق و از دوستان نزديک وي، حوادث و حال و هواي کابينه دکتر مصدق و چگونگي عکس‌العمل آنها در برابر کودتا را چنين توصيف مي‌کند:

«صبح زود روز 28 مرداد دکتر مصدق مرا خواست تا راجع به رفراندم شوراي سلطنت تصميم‌گيري نمائيم و پس از آن، موضوع را با تيمسار رياحي رئيس ستاد ارتش در ميان گذاشته تا با بي‌سيم ارتش به فرمانداران و استانداران ابلاغ شود... ناگهان رئيس اداره آمار وارد اطاق شد گفتند- دسته‌اي از مردم شعار «زنده باد شاه» مي‌گويند و شعار‌هائي در ضد دولت مي‌‌‌دهند عده‌اي پاسبان نيز با آنها هماهنگي مي‌کردند. در ميدان سپه نيز وضع چنين بود. بعد به سرتيپ «مدبر» رئيس شهرباني تلفن کردم و راجع به حضور پاسبان‌ها پرسيدم- متوجه شدم که تجاهل مي‌کند. در همين موقع تيمسار رياحي تلفن کردند که نخست وزير دستور دادند حکم رياست شهرباني به نام سرتيپ شاهنده صادر کنيد... من حکم را امضا کردم. تظاهرات در شهر و مناطق مختلف ادامه داشت. ساعت يازده نخست وزير تلفن کردند که حکم را به نام سرتيپ محمد دفتري که فرمانداري نظامي بر عهده اوست صادر کنيد تا حکم را صادر کنم سرتيپ دفتري در شهرباني حضور يافت... تظاهرات به جلوي وزارت کشور کشيده شد... ساعت پانزده وارد منزل نخست وزير شدم ديدم جمعي همه در حال انتظار و تفکر نشسته‌اند دکتر مصدق پرسيد: اوضاع چگونه است؟ گفتم: اوضاع خوب نيست... پس از چند دقيقه رئيس شهرباني و فرماندار نظامي سرتيپ دفتري به نخست وزير تلفن کرد که «اعلاميه حمايت از شاه صادر نمايد» در اطاق ديگر آقايان کاظم حسيبي، سيد علي شايگان، احمد رضوي و حسين فاطمي نشسته و يا دراز کشيده بودند. بعد اعلام کردند مخالفين راديو را اشغال کردند و مهدي ميراشرافي و پيراسته سخنراني مي‌کردند بعد... حال آقاي نخست وزير بهم خورده و به شدت گريه مي‌کردند. با تشديد تيراندازي، مهندس رضوي ملحفه‌اي را به علامت تسليم بيرون برد و بر بام نصب کردند.»

بدين ترتيب کودتا به پيروزي رسيد و سرلشگر زاهدي به نخست وزيري رفت محمدرضا پهلوي به کشور بازگشت و به تعبير امام خميني «محمدرضا رفت و رضاشاه برگشت» و اين در حالي بود که دين بزرگي از آمريکا و انگليس بر گردن داشت. به همين دليل محمدرضا پهلوي در کتاب «مأموريت براي وطنم» مي‌نويسد:

«گاهي اين سوال طرح مي‌شود که آيا دولت‌هاي آمريکا و انگليس در قيام تاريخي که در 28 مرداد رخ داد، در برانداختن مصدق کمک مالي کرده‌اند يا خير؟ هر چند من در حين انقلاب در خارج از ايران بودم ولي از جزئيات امور اطلاع داشتم ولي انکار نمي‌کنم که شايد به منظور پيشرفت هدف اين انقلاب ملي، وجوهي هم از طرف هموطنان من خرج شده باشد.»

بعد از تسليم دکتر مصدق، کرميت روزولت با شاه ملاقات کرد و شاه ضمن تشکر از او گفت:

«من تاج و تختم را از برکت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم... و هرگاه فاطمي را به خاطر سرنگوني مجسمه‌هاي من و پدرم پيدا کنم، بي‌درنگ اعدامش خواهم کرد.»و بدينسان عصر جديدي در سرنوشت ملت ايران رقم خورد که هزينه آن بيست و پنج سال سلطه مستقيم آمريکا و دهها هزار کشته و زخمي و زنداني بوده است. که نهايتاً با انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 به آن خاتمه داده شد.


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر