گوشههایى از اخلاق محمد (صلی الله علیه وآله) - نظافت، ادب معاشرت، بخشایش و گذشت
نویسنده: آیتالله سید ابوالفضل موسوی زنجانی
گرچه سيرهنويسان، مورخان و اصحاب حديث از صدر اول تا کنون جزئيات احوال رسول اکرم را در هزاران آثار و تأليفات خود گرد آوردهاند و منابع بسيار غنى و ارزنده در دسترس اهل تحقيق نهادهاند، ولى چون در بيشتر آنها خصوصيات زندگى آن حضرت نه بطور دسته بندى و منظم، بلکه در ضمن مطالب ديگر به شکل پراکنده ذکر شده است، اطلاع يافتن بر آن بر همه کس آسان نيست و نيز اغلب اين آثار به زبان عربى است و جز اهل آن زبان ديگران قادر به استفاده از آن نيستند؛ به علاوه زندگانى ماشينى اين عصر که مىبايست وقت و فراغت بيشترى براى افراد بشر ذخيره کند برخلاف انتظار موجب کمى فرصت شده و مردم را از صرف وقت به خواندن تأليفات مفصل باز داشته است. بنابراين نگارنده با توجه به اهميت موضوع و اعتراف به کم بضاعتى خود، مىکوشد به اندازهاى که در حوصله يک مقاله است، خلاصهاى از روش زندگانى آن حضرت را مطابق آنچه که مورد اتفاق و يا مشهور در ميان مورخان و معتمدان اصحاب حديث است بطور فشرده در دسترس علاقهمندان قرار بدهد و بار ديگر به قصور و ناتوانى خود اعتراف مىنمايد.
آب دريا را اگر نتوان کشيد هم بقدر تشنگى بايد چشيد
نظافت
چنانکه اشاره شد رسول اکرم از اوان کودکى به پاکيزگى علاقه داشت و در نظافت بدن و لباس بىنظير بود. علاوه بر آداب وضو اغلب روزها خود را شستشو مىداد و اين هر دو را جزء عبادات قرار داد. موى سرش را که تا بناگوشش مىرسيد با برگ سدر مىشست و شانه مىکرد و روغن بنفشه مىماليد و خود را با مشک و بخور عنبر خوشبو مىنمود، به حدى که از هر جا که عبور مىکرد تا مدتى بوى عطرش شنيده مىشد. روزانه چند بار مخصوصآ شبها پيش از خواب و پس از بيدارى دندان هايش را با دقت مسواک مىکرد. جامه سفيدش که تا نصف ساق هايش را مىپوشانيد هميشه تميز بود. پيش از صرف غذا و بعد از آن دست و دهانش را مىشست و از خوردن سبزىهاى بدبو پرهيز مىنمود. شانه عاج و سرمهدان و مقراض و آينه و مسواک، جزء اسباب مسافرت برمىداشت. خانهاش با همه سادگى و بى تجملى هميشه پاکيزه بود. تأکيد مىنمود زبالهها را به هنگام روز بيرون برند و تا شب به جاى خود نماند. نظافت تن و اندامش با قدس طهارت روحش همآهنگى داشت و به ياران و پيروان خود تأکيد مىنمود که سر، بر، جامه و خانه هايشان را تميز نگاه دارند و بالخصوص روزهاى جمعه وادارشان مىکرد خود را شستشو داده و معطر سازند که بوى بد از آنها استشمام نشود و آنگاه در نماز جمعه حضور يابند.1 دستور مىداد در مقابر و کنار نهرهاى آب و زير سايه درختان به قضاى حاجت ننشينند و آبها را مطلقآ آلوده نسازند و در موقع شستشوى بدن داخل آن نشوند بلکه آب را در کنارى به سر و بر خود بريزند.2
ادب معاشرت
در ميان جمع، بشّاش و گشادهرو و در تنهائى سيماى محزون و متفکر داشت. هرگز به روى کسى خيره نگاه نمىکرد و بيشتر اوقات چشمهايش را به زمين مىدوخت. در سلام کردن به همه حتى بردگان و کودکان پيشدستى مىکرد. اغلب دوزانو مىنشست و پاى خود را جلو هيچکس دراز نمىکرد و هرگاه به مجلسى وارد مىشد، نزديکترين جاى خالى را اختيار مىنمود. اجازه نمىداد کسى جلوى پايش بايستد و يا جا برايش خالى کند. سخن همنشين خود را قطع نمىکرد و با او طورى رفتار مىکرد که او تصور مىنمود هيچکس نزد رسول خدا از او گرامىتر نيست. بيش از حد لزوم سخن نمىگفت، آرام و شمرده سخن مىگفت و هيچگاه زبانش را به دشنام و ناسزا آلوده نمىساخت. در حيا و شرم حضور بى مانند بود. هرگاه از رفتار کسى آزرده مىگشت، ناراحتى در سيمايش نمايان مىشد ولى کلمه گله و اعتراض بر زبان نمىآورد. از بيماران عيادت مىنمود و در تشييع جنازه حضور مىيافت. جز در مقام دادخواهى اجازه نمىداد کسى در حضور او عليه ديگرى سخن بگويد و يا به کسى دشنام بدهد و يا سعايت نمايد.
روزى چند نفر از يهوديان بر او وارد شدند و با لحن مخصوص که دوپهلو بود سلام کردند، در جواب آنها گفت: «و عليکم». عائشه به قصد آنها متوجه شد و با عصبانيت شروع به پرخاش و ناسزاگوئى نمود، رسول اکرم فرمود عائشه آرام بگير و بدزبانى نکن مگر نمىدانى خدا رفق با همه کس را دوست مىدارد.3
بخشايش و گذشت
بدرفتارى و بى حرمتى را نسبت به شخص خود با نظر اغماض مىنگريست، کينه کسى را در دل نگاه نمىداشت و در صدد انتقام بر نمىآمد. روح نيرومندش که در سطح بسيار بالاتر از انفعالات نفسانى و عقدههاى روحى قرار داشت عفو و بخشايش را بر انتقام ترجيح مىداد. حسّاسيتش در مقابل ناملايمات از حد حزن و اندوه تجاوز نمىکرد. در جنگ اُحُد با آن همه وحشيگرى و اهانت که به جنازه عموى ارجمندش حمزةبن عبدالمطلب روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدت متألم بود، دست به عمل متقابل با کشتگان قريش نزد و بعدها که به مرتکبين آن و از آن جمله هند، زن ابوسفيان دست يافت در مقام انتقام برنيامد و حتى ابوقَتاده انصارى را که مىخواست زبان به دشنام آنها بگشايد از بدگوئى منع کرد.4 پس از فتح خيبر جمعى از يهوديان که تسليم شده بودند غذائى مسموم برايش فرستادند او از سوء قصد و توطئه آنها آگاه شد، اما به حال خودشان رها کرد.5 بار ديگر زنى از يهود دست به چنين عملى زد و خواست زهر در کامش کند او را نيز عفو نمود.6سردسته منافقان که با اداى کلمه شهادت مصونيت يافته بود، در باطن امر از اينکه با هجرت رسول اکرم به مدينه بساط رياست او برچيده شد، عداوت آن حضرت را در دل مىپرورانيد و با يهوديان مخالف نيز سروسرّى داشت و از کارشکنى، کينه توزى و شايعه سازى عليه رسول اکرم فروگذار نبود، هم او بود که در غزوه بنى المصطلق مىگفت چنانچه به مدينه برگشتيم اين طفيلىهاى زبون را (مقصودش مهاجرين است) از خانه خود بيرون مىرانيم. ياران رسول اکرم که دل پرخونى از او داشتند، بارها اجازه خواستند او را به سزايش برسانند. آن حضرت نه تنها اجازه نمىداد بلکه با کمال مدارا با او رفتار مىکرد و در حال بيمارى به عيادتش رفت و سر جنازهاش حاضر شد و بر او نماز گذارد.7 در مراجعت از غزوه تبوک جمعى از منافقان به قصد جانش توطئه کردند که به هنگام عبور از گردنه، مرکبش را رم بدهند تا در پرتگاه سقوط کند و با اينکه همگى صورت خود را پوشانده بودند آنها را بشناخت و با همه اصرار يارانش اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر کرد.8
------------------------------------------------------------------
1 ـ مندرجات اين فصل در همه کتابهاى سيره و حديث آورده شده.
2 ـ صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 163.
3 ـ صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 4.
4 ـ امتاع الاسماع مقريزى، جلد 1، صفحه 425.
5 ـ صحيح بخارى، جلد 4، صفحه 100.
6 ـ صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 14.
7 ـ امتاع الاسماء مقريزى، جلد 1، صفحه 496.
8 ـ امتاع الاسماء مقريزى، جلد 1، صفحه 479
منبع : کتاب حقوق بشر و نظام اجتماعی در اسلام - صص39-36
)ناشر: شرکت سهامی انتشار با همکاری کلبه شروق)