(
امتیاز از
)
تاريخ و زمان بعثت حضرت محمد (ص)
صدای شیعه: درباره تاريخ بعثت رسول خدا(ص) در روايات و احاديث شيعه و اهل سنت اختلاف است و مشهور ميان علماء و دانشمندان شيعه آن است که بعثــت آن حضرت در بيست و هفتم رجب سال چهلم عام الفيل بوده، چنانچه مشهور ميان علماء و محدثين اهل سنت آن است که اين ماجرا در ماه مبارک رمضان آن سال انجام شده که در شب و روز آن نيز اختلاف دارند،که برخى هفده رمضان و برخى هيجدهم و جمعى نيز تاريخ آن را بيست و چهارم آن ماه دانستهاند.1
البته در پارهاى از روايات شيعه نيز بعثت حضرت محمد(ص) در ماه رمضان ذکر شده؛ مانند روايت عيونالاخبار صدوق(ره) که متن آن اينگونه است:
وقتى شخصى به نام فضل از امام رضا عليه السلام مىپرسدکه چرا روزه فقط در ماه مبارک رمضان فرض شد و در سايرماهها فرض نشد؟ امام عليه السلام در پاسخ او فرمود:
«لان شهر رمضان هو الشهر الذى انزل الله تعالى فيه القرآن...»
تا آنجا که ميفرمايد: «...و فيه نبى محمد صلى الله عليه و آله»؛ يعنى بدان جهت که ماه رمضان همان ماهى است که خداى تعالى قرآن را در آن نازل فرمود... و همان ماهى است که محمد(ص) در آن به نبوت برانگيخته شد... 2 که چون مخالف با روايات ديگر شيعه در اين باره بوده است؛ مرحوم مجلسى احتمال تقيه در آن داده، و يا فرموده که بايد حمل بر برخى معانى ديگرى جز معناى بعثت اصطلاحى شود. زيرا تاريخ بيست و هفتم ماه رجب به نظر آن مرحوم نزد علماى اماميه مورد اتفاق و اجماع بوده و گفته است:«...و عليه اتفاقالامامية».
و اما نزد محدثين و علماى اهل سنت همان گونه که گفته شد، مشهور همان ماه رمضان است3، اگر چه در شب و روز آن اختلاف دارند؛ و در برابر آن نيز برخى از ايشان دوازدهم ماه ربيعالاول و يا دهم آن ماه، و برخى نيز مانند شيعه بيست و هفتم رجب را تاريخ بعثت دانستهاند.4 و بدين ترتيب اقوال درباره تاريخ ولادت آن حضرت بدين شرح است:
1- بيست و هفتم ماه رجب و اين قول مشهور و يا مورد اتفاقعلماى شيعه و برخى از اهل سنت است.5
2- ماه رمضان(17 يا 18 يا 24 آن ماه) و اين قول نيز مشهور نزد عامه و اهل سنت است.6
3- ماه ربيعالاول (دهم و يا دوازدهم آن ماه) و اين قول نيز از برخى از اهل سنت نقل شده.7
و اما مدرک اين اقوال:
مدرک شيعيان در اين تاريخ يعنى 27 رجب، رواياتى است که از اهل بيت عصمت و طهارت رسيده؛ مانند رواياتى که در کتاب شريف کافى از امام صادق عليهالسلام و فرزند بزرگوارش حضرت موسىبن جعفر عليهالسلام روايت شــده، و نيز روايتى که در امالى شيخ(ره) از امام صادق عليهالسلام نقــل شده است8 و از آنجا که «اهلالبيت ادرى بما فىالبيت» گفــتار اين بزرگواران براى ما معتبرتر از امثال عبيد بن عمير و ديگران است.
و اما اهل سنت که عموماً ماه رمضان را تاريخ بعثت دانستهاند، مدرک آنها در اين گفتار اجتهادى است که از چند نظر مخدوش و مورد مناقشه است، و آن اجتهــاد اين است که فکرکردهاند بعثت نبي اکرم توأم بــا نزول قرآن بوده، و نزول قرآن نيز طــبق آيه کريمه «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن...»9 در ماه مبارک رمضان انجام شده، و با اين دو مقدمه نتيجهگيرى کرده و گفــتهاند که: بعثت حضرت محمد (ص) در ماه رمضان بوده است، در صورتي که هر دو مقدمه و نتيجهگيرى مورد خدشه است؛ زيرا:
اولاً- اين گونه آيات که با لفظ «انزال» آمده، به گفته اهل تفسير و لغت مربوط به نزول دفعى قرآن کريم است ـ چنانچه مقتضاى لغوى آن نيز همين است ـ نه نزول تدريجى آن، و در اين که نزول دفعى آن به چه صورتى بوده و معناى آن چيست.
اقوال بسيارى وجود دارد که نقل و تحقيق در اين باره از بحث تاريخى ما خارج است. و قول مشهور آن است که ربطى به مسأله بعثت رسول خدا(ص) که به گفته خود آنها بيشتر از چند آيه معدود بر پيغمبر اکرم نازل نشـــد ندارد، و مربوط است به نزول دفعى قرآن بر بيتالمعمور و يا آسمان دنيا ـ چنانچه سيوطـــى و ديگران در ضمن چند حديث در کتاب در المـنثور و اتقان از ابنعباس نقل کردهاند ـ و عبارت يکى از آن روايات که سيوطىآن را در المنثور در ذيل همين آيه از ابن عباس روايت کرده اين گونه است که گفته است:
«شهر رمضان و الليلة المبارکة و ليلة القدر فان ليلة القدر هىالليلة المبارکة و هى فى رمضان، نزل القرآن جملة واحدة منالذکر الى البيت المعمور، و هو موقع النجوم فى السماء الدنيا،حيث وقع القرآن،ثم نزل على محمد(ص)بعد ذلکفى الامر و النهى و فى الحروب رسلا رسلا».10
يعنى ماه رمضان و شب مبارک و شب قدر که شب قدر همان شب مبارک است که در ماه رمضان است و قرآن در آن شب يکجا از مقام ذکر به بيتالمعمور يعنى محل وقوع ستارگان در آسمان دنيا نازل شد و سپس تدريجاً پس از آن در مورد امر و نهى و جنگها بر محمد(ص) فرود آمد. و به اين مضمون حدود ده روايت از او نقل شده است.
و متن روايت ديگرى که از طريق ضحاک از ابن عباس روايت کرده چنين است: «نزل القرآن جملة واحده من عند الله من اللوح المحفوظ الىالسفره الکرام الکاتبين فى السماء الدنيا فنجمه السفرة علىجبرئيل عشرين ليلة، و نجمه جبرئيل على النبى عشرينسنة».11
يعنى قرآن يکجا از نزد خداى تعالى از لوح محفوظ به سفيران (فرشتگان) گرامى و نويسندگان آن در آسمان دنيا نازل گرديد و آن سفيران در بيست شب تدريجاً آن را بر جبرئيل نازل کردند، و جبرئيل نيز در بيست سال آن را بر رسول خدا نازل کرد.
اين درباره اصل نزول قرآن در ماه مبارک رمضان و شب قدر.
و ثانياً ـ در مورد قسمت دوم استدلال ايشان که نزول قرآن را توأم با بعثت رسول خدا(ص) دانستهاند.
آن نيز مخالف با گفتار خودشان بوده و مخدوش است، زيرا عموم مورخين و محدثين اهل سنت معتقدند که نبوت و بعثت رسول خدا در آغاز به صورت رؤيا ودر عالم خواب بوده و پس از گذشت مدتها که برخى آن را ششماه و برخى سه سال و برخى کمتر و بيشتر دانستهاند، در عالم بيدارى به آن حضرت وحى شد و جبرئيل بر آن بزرگوار نازل گرديد و قرآن را آورد.
و اين جزء نخستين حديثهاى صحيح بخارى است که ازعايشه نقل کرده که گويد:
«اول ما بدىء به رسول الله(ص) من الوحى الرؤيا الصادقه فى النوم و کان لا يرى رويا الا جاءت مثل فلق الصبح،ثم حبب اليه الخلاء فکان يخلو بغار حراء فيتحنث فيه الليالى ذوات العدد قبل ان ينزع الى اهله و يتزود لذلک، ثم يرجع الى خديجه فيتزود لمثلها، حتى جائه الحق و هو فى غار حراء، فجاءه الملک فقال:اقرا...»
و البته ما در آينده روى اين حديث و ترجمه آن مشروحاً بحث خواهيم کرد، و اين مطلب را تذکر خواهيم داد که در اين حديث جاى اين سئوال هست که آيا عايشه اين حديث را از چه کسىنقل کرده و آيا گوينده حديث رسول خدا(ص) بوده يا ديگرى؛ زيرا خود عايشه که در هنگام نبوت رسول الله هنوز به دنيا نيامده بود و قاعدتاً اين روايت را از ديگرى نقل کرده است، ولى در اينجا از او نام نبرده...!
مگر اين که بگويند: اين اجتهاد و نظريه خود ايشان بوده که در اين باره اظهار کردهاند که در اين صورت اين روايت خود عايشه است و نظريه او است که در اين باره اظهار داشته و از باب حجيت روايت خارج شده و مانند نظرات ديگر ميشود که لابد براى امثال بخارى که کتاب خود را با امثال آن افتتاح و آغاز کرده، حجيت داشته... و به هر صورت پاسخ اين سئوال را بايد آنها بدهند!
ولى اين مطلب به خوبى از اين حديث معلوم ميشود که ميان نزول وحى بر رسول خدا و نزول قرآن فاصله زيادى وجود داشته و توأم با يکديگر نبوده و در نهايه ابن اثير در ماده «جزء» در ذيلحديث «الرؤيا الصالحة جزء من سبعين جزء من النبوة»12 ميگويد:
«و کان فى اول الامر يرى الوحى فى المنام و دام کذلک نصفسنة، ثم راى الملک فى اليقظة».13
و نظير اين گفتار را سيوطى در کتاب اتقان ذکر کرده14. و بلکه برخى از ايشان فاصله ميان بعثت رسول خدا(ص) و نزول قرآن را چنانچه گفتيم سه سال دانسته و به اين مطلب تصريح کردهاند، که يکى از آنها روايت زير است که ابن کثير آن را صحيح و معتبر دانسته و آن روايت امام احمد بن حنبل است که به سند خود از شعبى روايت کرده که گويد:
«ان رسول الله(ص) نزلت عليه النبوة و هو ابن اربعين سنة، فقرن بنبوته اسرافيل ثلاث سنين، فکان يعلمه الکلمة و الشىء و لم ينزل القرآن، فلما مضت ثلاث سنين قرن بنبوته جبرئيل، فنزل القرآن على لسانه عشرين سنة، عشرا بمکة و عشرا بالمدينة، فمات و هو ابن ثلاث و ستين سنة»15.
و نظير همين گفتار از ديگران نيز نقل شده16. و البته ما اکنون در مقام بحث کيفيت نزول قرآن کريم و نزول دفعى و تدريجى و تاريخ نزول و بحثهاى ديگرى که مربوط به نزول قرآن است نيستيم، و اساساً آن بحثها از بحث تاريخى ماخارج است، و مرحوم علامه طباطبائى و ديگران در اين باره تحقيق و قلمفرسائى کردهاند که ميتوانيد به کتاب الميزان وکتابهاى ديگر مراجعه نماييد17 و تنها در صدد پاسخگوئى به اين استدلال بوديم که بعثت رسول خدا مقارن با نزول قرآن نبوده و از اين راه نميتوان تاريخ بعثت آن حضرت را به دست آورد.
پىنوشت:
1- بحار الانوار ج 18 ص 190 و سيرة النبوية ابن کثير ج 1 ص 393
2- عيون اخبار الرضا عليه السلام ص 361. بحارالانوار ج 18 ص 190
3- سيرة النبوية ابن کثير ج 1 ص 392
4- بحار الانوار ج 18 ص 190 و ص 204-205 سيرة النبوية ابن کثير ج 1 ص 392
5- بحار الانوار ج 18 ص 190 و تاريخ الخميس ج 1 ص 280 و 281
6و7ــ سيرة النبوية ابن کثير ص 392
8- بحار الانوار ج 18 ص 189 و 190
9- سوره بقره آيه 185، البته آيات ديگرى هم مانند آيه انا انزلناه فى ليلة القدر و انا انزلناه فى ليلة مبارکه درباره تاريخ نزول قرآن وجود دارد ولى صراحتى درمورد نزول آن در ماه رمضان ندارد...
10- در المنثور ج 1 ص 189
11- الاتقان ج 1 ص 69
12- خواب خوب جزئى از هفتاد جزء نبوت است.
13- و در آغاز کار وحى را در خواب ميديد و اين جريان ششماه طول کشيد، سپس فرشته را در بيدارى مشاهده کرد....
14- الاتقان ج 1 ص 70-71
15- سيره نبويه ابن کثير ج 1 ص 388
16- الصحيح من السيرة ج 1 ص 194
17- الميزان ج 2 ص 12-28
codex27x
page25
انتهای پیام