پنج دلیل خشم حضرت فاطمه(س) به روایت اهل سنت; آیا تنها «فدک» مسألهساز بود؟
صدای شیعه: شاید بتوان گفت مهمترین مقطع تاریخی مسلمانان، پس از بعثت پیامبر(ص) و هجرت او به مدینه و پارهای از حوادث دوران مبارک حیاتش، ماجراهایی است که بدون درنگ بعد از رحلت پیامبر(ص) اتفاق افتاد؛ براساس گزارشهای مستند و اطمینانآفرین تاریخی، قرآنی و روایی، پیامبر(ص) در طول 23 سال دوران رسالت، علاوه بر همت و تلاش بیوقفه برای هدایت مردم و تشکیل و استحکام حکومت اسلامی، همواره در فکر دوران پس از مرگ خود بود و برای جلوگیری از انحراف جامعه از بنایی که بنا نهاده بود، کوششهای فراوان کرد؛ بیشک حساسترین مسأله پس از رحلت پیامبر(ص)، مسأله جانشینی پیامبر(ص) بود و پیامبر(ص) به فرمان خداوند امام علی را برای این مقام معرفی کرده است؛ متأسفانه هنوز جنازه پیامبر(ص) بر زمین بود که برخی یاران او در سقیفه بنیساعده گرد آمدند و با پشتسرانداختن توصیهها و تأکیدهای پرشمار او، بر سر جانشینیاش به منازعه و ستیز برخاستند؛ آنها علیرغم انتصاب الهی امام علی(ع) به امامت امت و شایستگیهای بینظیر او در میان یاران پیامبر(ص)، خلیفه اول را برای خلافت برگزیدند؛ مسأله جانشینی پیامبر(ص) و تحلیل حوادث پس از او در امر خلافت و مشروعیت آن همواره جزء برجستهترین مباحث اختلافی میان فرق اسلامی بوده و هر فرقه و مذهبی بسته به مبنایی که پذیرفته، به تثبیت موضع خود و ابطال مواضع دیگران همت گمارده است.
اگرچه امروز و فردا مسلمانان باید با تمسک به مشترکات فراوانی که در اعتقاد و عمل دارند بر وحدت و برادری در میان خود کوشیده و بحثهای اعتقادی را بهانه کینهورزی و خصومت و ستیز قرار ندهند، اما روشن است که این امر ضروری و پسندیده، نافی اهمیت بحثهای کاملاً علمی و منصفانه پیرامون مهمترین مبانی اختلافی مسلمانان نیست؛ به همین منظور با حجتالاسلام محمدرضا فرخی، کارشناس و پژوهشگر تاریخ اسلام درباره یکی از مباحث مهم آن قطعه از تاریخ اسلام، یعنی چگونگی مواجهه دخت پیامبر(ص) با خلیفه اول و دوم و خشم او بر بانیان سقیفه بنیساعده گفتوگو کردیم که یکی از شبهات مطرحشده از سوی وهابیان است.
*وهابیان مطرح میکنند تمام روایاتی که در مورد «خشمگین شدن فاطمه زهرا از خلیفه اول» وارد شده، از طریق ابن شهاب زهری از عروه بن زبیر و او هم از عایشه نقل کرده است؛ در بیشتر این روایاتها لفظ «قال» آمده - نه «قالت» - و از این رو معلوم میشود، گوینده این عبارت «فهجرته فاطمه فلم تکلمه حتی ماتت»، خود ابنشهاب زهری است، نه عایشه! از این گذشته، اگر فرض کنیم که به علت اختلاف رأی، میان فاطمه و خلیفه اول، در دل فاطمه رنجش و کدورتی پدید آمده است، روایات متعددی در کتابهای فریقین موجود است که به وضوح، بر رفع کدورت و رنجش میان آن بزرگواران دلالت میکند! در خصوص توضیحاتی را ارائه میکنید؟
-برخی از اهلسنت با توجیه گزارش ابن شهاب زهری درباره خشم حضرت فاطمه(س) بر خلیفه اول و دوم، به سبب غصب فدک تلاش میکنند تا چنین وانمود شود که پس از رحلت رسول خدا(ص) هیچ حادثه ناگواری رخ نداده است؛ ولی با بررسی گزارش ابن شهاب روشن میشود که این گزارش نزد اهل سنت صحیح است و وهابیان اگر بخواهند آن را نادیده بگیرند، باید از پذیرش بسیاری از احادیث کتاب «صحیح بخاری» دست بردارند!
با نگاهی گذرا به زندگی کوتاه حضرت فاطمه(س) پس از رسول خدا (ص) روشن میشود که خشم حضرت فاطمه(س) بر ابوبکر و دیگر کارگردانان سقیفه، خشمی اساسی است و تنها به موضوع غصب فدک محدود نمیشود؛ بلکه فاطمه(س) نسبت به اعمال دیگر آنها در تضییع حق مسلم امیرمؤمنان علی(ع) و ایجاد انحراف در دین اسلام واکنش جدی نشان داد. منابع اهل سنت به خروش و خشم حضرت فاطمه(س) از دستگاه خلافت پرداختهاند: فریاد حضرت فاطمه(س) بر سر مهاجمان به خانهاش، خروش و خشم بر خلیفه اول هنگام غصب فدک، اظهار بیزاری از سکوت مردم در برابر غصب ولایت علی(ع) در دیدار با زنان مدینه، خشم او بر خلیفه اول و دوم در آخرین دیدار، نفرینکردن آنان و جلوگیری از حضور پدیدآورندگان سقیفه در مراسم تشیع جنازه و دفن آن حضرت(س) همه اینها نشاندهنده خروش و بیزاری حضرت فاطمه(س) از کسانی است که به وی و شویش و فرزندانش ستم کرده و در اسلام انحراف ایجاد کردند تا آیندگان در آن بیاندیشند و به سادگی از حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) نگذرند.
با این وجود پیروان مکتب خلفا طول تاریخ همواره کوشیدهاند تا به شیوههای مختلف و با نظریهسازیهای متعدد، اینگونه جلوه دهند که پس از رحلت رسول خدا(ص) هیچ رویداد تلخ، ناگوار و نادرستی اتفاق نیفتاده است. بلکه همه چیز آرام روال طبیعی و منطقی خود را طی کرده و بهترین تصمیم برای حکومت پس از پیامبر(ص) گرفته شده است. آنان به جای تندادن به حقیقتهای تاریخی، به تحریف و توجیه وقایع پرداخته و تلاش میکنند تا آن را به دلخواه خود تفسیر کنند. داستان غصب خلافت، غصب فدک و آزارهایی که بر دخت گرامی پیامبر(ص) رفته است، داستانی نیست که به سادگی بتوان آن را نادیده انگاشت و از آن عبور کرد.
آنچه به عنوان شبهه از زبان وهابیان نقل کردید با اشکالات متعدد مواجه است:
- اجتهاد در برابر نص
اینان میخواهند با تمسک به آیات قرآن و دلایل به ظاهر عقلی، اصل گزارش تاریخی غضب حضرت فاطمه(س) بر خلیفه اول را توجیه و تأویل کنند. جالب این است که عالمان سنی در گذشته چنین کار خطایی را مرتکب نشدهاند.
- بررسی نکردن همه گزارشها
در برخی گزارشها درباره ماجرای فدک، کلمه «قال» ندارد تا گفته شود ابن شهاب آن را دستکاری و تفسیر کرده است. عبارتهای گوناگونی در این خصوص وجود دارد که به برخی از آن اشاره میکنیم:
«فغضبت فاطمه بنت رسول الله(ص) فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرته حتى توفیت».
«فغضبت فاطمه(س) فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرته حتی توفیت».
«فغضبت فاطمه رضی الله عنها و هجرته فلم تکلمه حتى ماتت فدفنها علی رضی الله عنه لیلا و لم یؤذن بها أبابکر».
«فوجدت فاطمه على أبی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت».
«فغضبت و هجرت أبا بکر حتّى توفّیت».
در همه این عبارتها صراحتی انکارناپذیر وجود دارد که خشم فاطمه بر خلیفه اول را از آغاز ماجرا تا شهادت آن بانو اثبات میکند.
- رعایت انصاف راجع به اصل گزارش
پرسش مهم دیگر این است که ابن شهاب زهری، فقیه مقبول همه اهل سنت- چه انگیزهای برای اضافه کردن یا تفسیر کردن در گزارش داشته است؟
از این گذشته برخورد اهل سنت با روایات ابن شهاب و از جمله همین گزارش همواره چگونه بوده است؟ اگر بخواهند از روایتهای ابن شهاب و تفسیرهایش دست بردارند، باید از روایتهای فراوانی در صحیح بخاری دست بردارند؛ در حالی که بخاری خود روایتهای ثبتشده در کتابش را صحیح میداند و اهلسنت هم کتاب او را از صحیحترین کتابهای پس از قرآن معرفی میکنند!
بنابراین از روایت جعلی مطرحشده درباره رضایت کامل فاطمه(س) از شیخین معلوم میشود که جریان حاکم حق حضرت فاطمه(س) غصب کرده و آن حضرت(س) را به خشم آورده است، وگرنه رضایت در هنگام مرگ چه معنایی داشت. بنابراین قائلان حدیث جعلی رضایت از شیخین، با طرح این روایت به واقعیت خشم فاطمه اعتراف کردهاند.
*خب! در این اثنا روایات درباره خشم حضرت فاطمه(س) تا هنگام شهادت چیزی را نقل کردهاند؟
-گزارش خشم حضرت فاطمه(س) منحصر به گزارش زهری نیست تا این گونه توجیه شود. بر اساس روایات متعدد تاریخی خشم حضرت فاطمه(س) از خلیفه اول و دیگر پدیدآورندگان سقیفه و اعتراض او به اعمال آنها در غصب خلافت امیرمؤمنان علی(ع) و ایجاد انحراف در دین اسلام هم بوده است و تنها به موضوع غصب فدک محدود نمیشود. منابع اهل سنت به خروش و خشم حضرت فاطمه س) بر دستگاه حاکمه تصریح کردهاند:
در برابر تهاجم به خانه فاطمه(س)
آنگاه که عمر و همراهانش تصمیم گرفتند به خانه امام علی(ع) هجوم آورند تا از او به اجبار بیعت بگیرند، حضرت فاطمه(س) بر کنار در منزل ایستاد و خطاب به آنان فرمود: من جماعتی را نمىشناسم که همانند شما اینگونه عهدشکن و بدکردار باشند؛ جنازه رسول خدا(ص) را روی دست ما رها کردید و به جانب سقیفه شتافتید و امر خود را میان خود بریدید و با ما مشورت نکردید، حق مسلم ما را گرفتید و آن را باز نگرداندید.
خشم فاطمه(س) هنگام باز پسگیری فدک
هنگامی که خلیفه اول تصمیم گرفت از رسیدن فدک به حضرت زهرا(س) مانع شود و این خبر به دخت پیامبر(ص) رسید. روسری خود را بر سرش پیچید و با گروهی از یاران خویش خشمگینانه به سوی مسجد روانه شد؛ به گونهای که بر پایین لباس خود پا می گذاشت. راه رفتن فاطمه، همانند راهرفتن پیامبر(ص) بود. وقتی بر خلیفه اول وارد شد، خلیفه اول در میان جمع زیادی از مهاجرین و انصار قرار گرفته بود. میان فاطمه و مردم، پردهای نصب کردند. آنگاه فاطمه نالهای جانسوز کشید که همه را به گریه واداشت ... دخت پیامبر(ص) کلام خود را با حمد خداوند و ثناء بر او و درود بر رسول خدا(ص) آغاز کرد. سپس به موضوع سقیفه اشاره میکند و میفرماید: شتر دیگران را براى خود علامتگذارى کردید و آن را به آبى که از آن شما نبود، نوشاندید... تمام این قضایا در حالى بود که فاصله زیادى (میان ما و پیامبر(ص)) نشده و زخم هنوز وسیع بود و جراحت هنوز التیام نیافته و پیامبر هنوز دفن نگردیده بود! به گمان ترس از بروز فتنه به سرعت اقدام کردید؛ ولى بدانید که در فتنه سقوط کردید و جهنم، کافران را از هرسو در بر مىگیرد... این کارها از شما بعید بود و چگونه چنین کارى کردید و به کجا منحرف شدهاید؟! با اینکه کتاب خدا در میان شماست؟! نواهیش تبیین شده و اوامر روشن است! آنگاه درنگ نکردید مگر به مقدار آرامشدن فتنه خلافت به ظاهر از دین طرفداری مىکنید در حالی که در باطن به نفع خود عمل مىکنید. ما در مقابل اذیتهاى شما صبر مىکنیم؛ مانند صبر کسى که با چاقوهاى بزرگ و پهن اعضایش را قطعه قطعه میکنند!
در ادامه سخن به مسأله ارث و غصب فدک اشاره میکند و میفرماید: «اکنون شما اینگونه میپندارید که ما از پیامبر(ص) ارث نمیبریم! آیا شما حکم زمان جاهلیت را برگزیدهاید؟! ای پسر ابوقحافه! آیا در کتاب خدا هست که تو از پدرت ارث ببری، ولی من از پدرم ارث نبرم؟! همانا سخن دروغی را (به خدا و رسولش) نسبت دادهای! اکنون که فدک را نمىدهى، این مرکب زین و افسارشده و آماده را بردار و تا روز قیامت و بال آن گریبانت را بگیرد.
خشم فاطمه(س) در دیدار زنان مدینه
هنگامى که حضرت زهرا(س) بیمار شد، زنان انصار به عیادتش آمدند و گفتند: ای دخت پیامبر! چگونهاى؟ با بیمارى چه مىکنى؟ فاطمه(س) فرمود: به خدا دنیاى شما را دوست نمىدارم و از مردان شما بیزارم! درون و برونشان را آزمودم و از آنچه کردند ناخشنودم! چون تیغ زنگار خورده نابرا که گاه پیش روى و گاه واپسگرا. آنان خداوندان اندیشهاى تیره و نارسایند. خشم خدا را بر خود خریدند و در آتش دوزخ جاوید مانند. ناچار کار را بدانها واگذار و ننگ عدالتکشى را بر ایشان بار کردم. نفرین بر این مکاران و دور بودند از رحمت حق این ستمکاران! واى بر آنان! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد و خلافت بر پایههاى نبوت استوار ماند؟! آنجا که فرودگاه جبرئیل امین است و بر عهده على، که عالم به امور دنیا و دین است. به یقین کارى که کردند خسرانى مبین است. به خدا على(ع) را نپسندیدند؛ چون سوزش تیغ او را چشیدند و پایدارى او را دیدند. دیدند که چگونه بر آنان مىتازد و با دشمنان خدا نمىسازد! به خدا سوگند! اگر پاى در میان مىنهادند و على(ع) را بر کارى که پیامبر(ص) بر عهده او نهاد، مىگماردند، آسان آسان ایشان را به راه راست مىبرد و حق هر کدام را به او مىسپرد؛ چنانکه کسى زیانى نبیند و هر کس میوه آنچه کشته است، بچیند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر و زبونان در پناه صولت او دلیر مىگشتند.
اگر چنین مىکردند درهاى رحمت از زمین و آسمان به روى آنان مىگشود. اما نکردند و به زودى خدا آنان را به کیفر آنچه کردند، عذاب خواهد فرمود. بیایید! و بشنوید! شگفتا! روزگار چه ابوالعجبها در پس پرده دارد و چه بازیچهها یکى از پس دیگرى برون مىآورد! راستى مردان شما چرا چنین کردند؟! و چه عذرى آوردند؟! دوستنمایانى غدار و در حق دوستان، ستمکار و سرانجام به کیفر ستمکارى خویش، گرفتار! سر را گذاشته به دم چسبیدند. پى عامى رفتند و از عالم نپرسیدند. نفرین بر مردمى نادان که تبهکارند و تبه کارى خود را نیکوکارى مىپندارند! واى بر آنان! آیا آنکه مردم را به راه راست مىخواند، سزاوار پیروى است، یا آنکه خود، راه را نمىداند؟! در این باره چگونه داورى مىکنید؟! به خدایتان سوگند! آنچه نباید بکنند کردند. نواها ساز و فتنهها آغاز شد. حال لختى بپایند! تا بخود آیند و ببینند چه آشوبى خیزد و چه خونها بریزد! شهد زندگى در کامها شرنگ و جهان پهناور بر همگان تنگ شود. آن روز زیانکاران را باد در دست است و آیندگان به گناه رفتگان گرفتار و پاى بست! اکنون آماده باشید! که گرد بلا انگیخته شد و تیغ خشم خدا از نیام انتقام آهیخته. شما را نگذارد تا دمار از روزگارتان بر آرد. آنگاه دریغ سودى ندارد! جمع شما را بپراکند و بیخ و بنتان را بر کند. دریغا که دیده حقیقتبین ندارید. بر ما هم تاوانى نیست که داشتن حق را ناخوش مىدارید.
خشم فاطمه در آخرین دیدار!
در آخرین روزهاى زندگى حضرت فاطم (س)، خلیفه اول و خلیفه دوم به فکر افتادند تا شاید با عیادت از آن حضرت(س) و عذرخواهى از او و جلب رضایتش، از تبعات منفى رفتارهاى گذشته بکاهند. آنها به هر طریق ممکن و با اصرار زیاد امام على(ع) را متقاعد ساختند تا این ملاقات صورت پذیرد.
ابن قتیبه دینوری چنین مینویسد: خلیفه اول و عمر با خواهش و اصرار فراوان به بالین فاطمه(س) آمدند. همین که نشستند، فاطمه(س) از آنها روى برگرفت و صورت به جانب دیوار کرد. آنها سلام کردند، اما فاطمه(س) به آنها پاسخ نداد. خلیفه اول درباره محبت پیامبر و دخترش سخن گفت. فاطمه(س) به خلیفه اول و دوم گفت: آیا اگر رسول خدا(ص) حدیثى فرموده باشد و شما هم آن را شنیده باشید، حاضرید شهادت دهید که ما آن را شنیدهایم؟ گفتند: آری! شهادت مىدهیم. فاطمه(س) فرمود: من شما را به خدا سوگند مىدهم آیا نشنیدهاید که رسول خدا(ص) فرمود: خشنودی فاطمه، خشنودی من و خشم فاطمه خشم من است. هر کس فاطمه را دوست دارد، مرا دوست داشته و هر که فاطمه را خشنود کند مرا خشنود کرده و هرکس فاطمه را به خشم آورد، مرا خشمگین کرده است؟ گفتند: آرى! از رسول خدا(ص) این را شنیدیم. فاطمه(س) فرمود: خدا و فرشتگان را گواه مىگیرم که شما دو نفر(خلیفه اول و دوم) مرا خشمگین کردید و رضایت مرا فراهم نکردید؛ اگر پیامبر(ص) را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد!
خلیفه اول گریست و گفت: از خشم رسول خدا(ص) و خشم تو اى فاطمه! به خدا پناه مىبرم! چنان گریه کرد و سخنان فاطمه در او اثر گذاشت که نزدیک بود قالب تهى کند! فاطمه(س) مرتب مىفرمود: به خدا قسم در هر نمازى که مىخوانم تو را نفرین مىکنم!
عبدالفتاح عبدالمقصود در پایان نقل این ماجرا مىنویسد: چه جملاتى! که ضربه سخت شمشیر از آن سبکتر بود! گویا زمین از زیر پاى این دو کشیده شد و مانند آسیا سنگ به گردش درآمد. از ضربه این کلمات سرگیجه گرفتند و برخاسته خانه را ترک گفتند و دل از رضایت خاطر و قلب مجروح فاطمه کندند! اکنون هر دو پىبردهاند که تا چه اندازه دل زهرا را به درد آورده و چه خشمى را بر خود برانگیختهاند!
در جایى دیگر در تحلیل ریشههاى خشم حضرت فاطمه(س) بر خلیفه اول و عمر که تا روزهاى پایانى زندگی آن حضرت(س) همچنان طوفانى بود، مىنویسد: من باور ندارم که میراث فدک به تنهایى تا این اندازه خشم فاطمه را بر ابابکر برانگیخته باشد! ... اگر ابابکر گمان برده که فاطمه براى این مال ناچیز از او آزرده شده، پاسخ فاطمه به خلیفه اول این گمان را از میان مى برد. چه در این جواب کمترین اشارهاى به این موضوع نشده است. آنچنان که من مىبینم، در حریم طبع و خلق فاطمه علاقه و محبتى به مال نبود!
تشیع جنازه غریبانه و حکیمانه
خشم فاطمه تا آنجا کشیده شد که وصیت کرد تا شبانه او را به خاک سپارند و احدی در مراسم او شرکت نکند! فاطمه میراث پدرش از خلیفه اول درخواست کرد و چون خلیفه اول آن را نداد، سوگند یاد کرد که هرگز با او سخن نگوید و وصیت کرد شبانه او را دفن کند تا خلیفه اول در تشییع جنازهاش شرکت نکند.
خلیفه اول از دادن ارث فاطمه(س) خودداری کرد. فاطمه(س) بر خلیفه اول خشم گرفت و از او متنفر شد و با او سخن نگفت تا وفات نمود. او پس از پیامبر(ص) شش ماه زنده ماند. هنگامى که وفات یافت امام على(ع) او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را آگاه نساخت و خود بر بدنش نماز گذارد. وصیت شگفت حضرت فاطمه(س) و نیز موارد دیگر، نشاندهنده فریاد و بیزاری او از کسانی است که به وی ستم کرده و در اسلام انحراف ایجاد کردند. رفتار فاطمه با جریان حاکم آیندگان را متوجه انحرافها و حوادث ناگوار پس از رسول خدا (ص) میکند!
منبع: فارس
انتهای پیام