( 0. امتیاز از )


مطلب فوق را آقاي اسفنديار رحيم مشايي، رئيس دفتر رياست محترم جمهوري در کنفرانس انجمن سالانه دانشگاههاي باز که اخيراً با ميزباني دانشگاه پيام نور برپا شده بود، بيان داشته و نتيجه گرفته است که «خدا محور وحدت انسان ها نيست»!
اظهارات آقاي مشايي که اميدواريم صحت نداشته باشد و به خطا نقل شده باشد، با توجه به حضور پررنگ ايشان در دولت و نزديکي مثال زدني-والبته غيرقابل توجيه- وي با رياست محترم جمهوري، زمينه ساز تبليغات سوء-و همراه با ملامت و حتي تمسخر- فراواني شده است،که در اين باره اگرچه گفتني بسيار است ولي از آن ميان اشاره به چند نکته ضروري تر به نظر مي رسد.
1- ابتدا بايد گفت که اظهارات آقاي مشايي با آموزه هاي صريح اسلام و همه اديان الهي مغايرت دارد. چرا که در کلام خدا نه يک بار، بلکه بارها تاکيد شده است که ايمان به خدا مي تواند و بايد محور وحدت انسان ها باشد، به عنوان نمونه- و فقط يک نمونه- مي توان به آيه 64 از سوره مبارکه آل عمران اشاره کرد که خطاب به پيامبراکرم(ص) مي فرمايد «بگو اي اهل کتاب بيائيد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است و آن، اين که جز خداي يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم» و نمونه هايي از اين دست در کلام خدا و در آموزه ها و دستورات رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار عليهم السلام به فراواني و صراحت وجود دارد و از جمله بايد از آقاي مشايي با آنهمه ادعاي اسلام شناسي! پرسيد؛ نظر جنابعالي درباره آيه شريفه «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا- همگي به ريسمان الهي چنگ بزنيد و متفرق نشويد.» که به فراواني بر زبان مسلمين جاري بوده و هست، چيست؟!
2- اظهارات رحيم مشايي با واقعيات تاريخي و مخصوصاً واقعيت غيرقابل انکار اين سال ها نيز در تناقض آشکار است.
چه کسي مي تواند، وحدت ملت هاي مسلمان در عصر حاضر را که عليه نظام سلطه جهاني شکل گرفته است انکار کند؟!
البته ترديدي نيست که اين وحدت هنوز به نقطه اوج خود نرسيده است ولي گام هاي بلندي که به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در اين راستا برداشته شده به اندازه اي عظيم و کارساز است که قدرت هاي استکباري، مخصوصاً آمريکا و اسرائيل، بيشترين توان مالي، سياسي و تبليغاتي خود را براي مقابله با آن بسيج کرده اند.
بنابراين وقتي «اسلام» به تنهايي عامل و محور اصلي وحدت ملت هاي مسلمان با مذاهب گوناگون است،چگونه مي توان ادعا کرد «خدا» نمي تواند محور وحدت انسان ها باشد؟! و حال آن که اعتقاد به اسلام بعد از اعتقاد به خداوند تبارک و تعالي است.
گفتني است «آلوين تافلر» ، نظريه پرداز معروف آمريکايي که چند کتاب از وي در ايران به فارسي ترجمه شده است مي گويد «کاري که ]امام[ خميني کرد، فقط ايجاد اتحاد ميان ملت هاي مسلمان و عليه آمريکا نبود بلکه او همه خدا باوران جهان راعليه غرب برانگيخته است».
3- ممکن است آقاي مشايي -البته براي فرار از ماجرا- بگويد منظور من نفي ضرورت وحدت با محوريت خدا نبوده است، بلکه اعلام کرده ام اين وحدت تحقق نيافته است! که در اين صورت بايد گفت؛ جنابعالي ابتدا به زعم خود استدلال کرده ايد که برداشت همه انسان ها از خدا با يکديگر متفاوت است و سپس نتيجه گرفته ايد که خدا نمي تواند محور وحدت انسان ها باشد. بنابراين... چه عرض شود؟!
4- آقاي رحيم مشايي- آگاهانه يا ناخودآگاه- با اظهارات ياد شده پيام همه پيامبران الهي، ائمه اطهار عليهم السلام و توصيه هاي دلسوزانه و اکيد حضرت امام(ره)، رهبر معظم انقلاب، تمامي انسان هاي فرهيخته و دلسوخته براي انسان ها را، نه فقط زير سؤال برده، بلکه با آن به مقابله نيز برخاسته است. و البته، کم نيستند افرادي که اينگونه سخنان سخيف، غيرعلمي و مسخره را بر زبان دارند و از اين زاويه، اظهارات آقاي رحيم مشايي قابل اعتناء نيست، اما، ايشان به حق يا به نا حق- و به اعتقاد نگارنده قطعاً به ناحق- در جايگاه برجسته اي از دولت قرار دارد و اظهارات ايشان، دقيقاً به همين علت- و تأکيد مي شود که فقط به همين علت و نه به علت شخصيت حقيقي او- به حساب دولت نوشته مي شود. و از اين روي، سخنان بي پايه وي اگر آگاهانه باشد که نه فقط جفا، بلکه خيانت به مردم، نظام و انقلاب اسلامي است و چنانچه مانند برخي ديگر از اظهارات وي، ريشه در ناآگاهي ايشان داشته باشد، که حضور اينگونه افراد در پست هاي مهم دولتي- آنهم دولت اصولگرا- غيرقابل توجيه و بي اعتنايي به رأي و اعتماد مردم است!
5- فقط نيم نگاهي به تلاش گسترده دشمنان و هزينه هاي کلاني که براي ايجاد تفرقه در ميان ملت ها و مخصوصاً براي اختلاف افکني در ميان ملت هاي مسلمان هزينه مي کنند، کمترين ترديدي باقي نمي گذارد که اظهارات رحيم مشايي، در جايگاه رئيس دفتر رياست جمهوري- و چند مسئوليت ديگري که يدک مي کشد- فقط در بستر پروژه هاي عريض و طويل دشمنان اسلام و انقلاب و در راستاي پيشگيري از وحدت مسلمين قابل ارزيابي است. البته درپي آن نيستيم که آقاي مشايي را وابسته به کانون هاي بيگانه بدانيم، ضمن آن که با توجه به مواضع و عملکرد چندساله اخير آقاي مشايي، به وضوح مي توان بر رضايت دشمنان از حضور ايشان در پست هاي کليدي تأکيد ورزيد.
گفتني است در ماجراي رسواي برلين يکي از مدعيان اصلاحات طي مصاحبه اي گفته بود؛ مشکل دموکراسي در کشور ما آن است که در ايران «هنوز خدا نمرده است»!
6- و بالاخره، سخني نيز با برادر عزيزمان جناب آقاي دکتر احمدي نژاد، رئيس جمهور محترم و منتخب در ميان است و آن، اين که؛ در شخصيت آقاي اسفنديار رحيم مشايي چه برجستگي و امتياز ويژه اي ديده ايد که ديگران نه فقط نمي بينند، بلکه براي اثبات عدم صلاحيت وي دلايل مستحکمي نيز ارائه مي کنند و در همان حال، جنابعالي- با عرض پوزش- ضمن آن که دليل و نشانه قابل قبولي براي اثبات صلاحيت او نداريد، ايشان را در پست هاي حساس و کليدي دولت مي گماريد و بر آن اصرار هم داريد؟! آيا همين موضع اخير آقاي مشايي- صرف نظر از مواضع و عملکرد قبلي- که در تقابل آشکار با آموزه هاي اسلامي، انقلابي و توصيه هاي اکيد حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب است، دليل قانع کننده و مستحکمي براي کنار گذاشتن ايشان نيست؟! ترديد نکنيد که مصلحت نظام، مردم و شخص حضرتعالي در آن است،
سرچشمه شايد گرفتن به بيل
چو پر شد نشايد گذشتن به پيل
 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر