( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: یکی از معضلات اجتماعی و فرهنگی که این روزها به لحاظ خانوادگی بسیاری افراد درگیر آن هستند و از ابعاد مختلف نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، در حوزه و پدیده «فرزند آوری» نهفته است. تک فرزندی، بی اشتیاقی و بی‌انگیزگی برخی جوانان برای فرزند دار شدن و عدم جامعه پذیری و ایزوله شدن تک فرزندها مشکلات زیادی را در خانواده‌ها و از جمله اجتماع پدید آورده است، به طوریکه در سال‌های اخیر بسیار مشاهده می‌کنیم که جامعه شناسان و جمعیت شناسان هشدارهایی درباره هرم سنی جمعیت و همینطور وضعیت آینده نوجوانان و جوانان در سال‌های آتی داده‌اند.

درباره اهمیت فرزند آوری در خانواده و اجتماع، معضلات تک فرزندی و نگرانی‌ها و دلمشغولی‌هایی که خانواده‌ها برای فرزند آوری روبه روی خود می‌بینند با محمدمهدی لبیبی، استاد جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی گفت‌وگو کردیم.

 * درباره اهمیت فرزندآوری در جامعه و دیدگاه‌هایی که درباره آن وجود دارد، توضیح بفرمایید و اینکه آیا فرزندآوری در جامعه نشاط آور است؟

فرزند و فرزند آوری یک پدیده‌ای است که روانشناسان، جامعه شناسان و اساتید سایر رشته‌ها نظرشان را درباره آن داده‌اند، روانشناسان تأکید دارند که داشتن فرزند در جامعه یک پدیده شخصی و نیاز غریزی است به طوری‌که انسان‌ها به طور طبیعی این نیاز را در وجود خود دارند و هدف از ازدواج هم رفع همین نیاز است.

 «ادوارد ویلسون» بنیانگذار دانش سوسیوبیولوژی معتقد است که ژن‌های انسان او را وادار می‌کنند که به بدن فرد دیگری منتقل شوند و از این طریق می‌خواهند دوام و بقا پیدا کنند چرا که احساس می‌کنند در جسم فرد دیگری بعد از مدتی ممکن است از بین بروند، لذا فرد را وادار به ازدواج می‌کنند و می‌خواهند از طریق ازدواج به شکل یک نوزاد جدید به حیات خود ادامه دهند. در واقع در این دیدگاه اعتقاد این است که ژن‌ها هدفی جز بقا ندارند و بقای انسان هم از طریق فرزند آوری و تولد فرزند شکل می‌گیرد.

اما روانشناسان معتقدند که داشتن فرزند در جامعه یک نیاز عاطفی است و آنها معتقدند خانم‌هایی که در کشورهای غربی فرزند ندارند سعی می‌کنند جایگزینی برای فرزند پیدا کنند مثلاً بعضی‌ها حیوانات خانگی نگه می‌دارند و نسبت به آنها محبت می‌ورزند، پس احساس محبت به دیگران اگر از طریق طبیعی خود یعنی داشتن فرزند برآورده نشود آن زمان انسان طور دیگری این نیاز را برآورده می‌کند حتی نسبت به اشیاء بی جان!

از سوی دیگر جمعیت شناسان هم معتقدند که جامعه همیشه به یک جمعیت متناسب نیازمند است چرا که به مرور زمان و در برخی مواقع  تحولاتی نظیر جنگ هرم سنی جمعیت را دچار تغییر می‌کند و این تغییرات در مسائلی نظیر مسکن، خدمات اجتماعی و ... جامعه را دچار مشکل می‌کند. در یک مثال واقعی متولدین دهه 60 در یک دوره بیشترین تعداد جمعیت را در طول تاریخ ایران رقم زدند اما به ترتیب شاهد کاهش رشد جمعیت بودیم و الان به شرایطی رسیدیم که به آن babybust یا کاهش شدید و دور از انتظار جمعیت گفته می‌شود که می‌تواند ساختار جمعیت را تغییر دهد.

بنابراین به نظر جمعیت شناسان همیشه یک جامعه باید تعادل جمعیتی داشته باشد و در یک نگاه استراتژیک آینده وضعیت جمعیتی مدنظر قرار بگیرد، در غیر این صورت به طور مثال اگر تعداد متولدین پسر و دختر با هم برابری نکند اینها در سن ازدواج با مشکل روبه رو می‌شوند و همین می‌تواند زمینه‌ساز بسیاری مشکلات شود.

*نظر جامعه‌شناسان در این رابطه چیست؟

جامعه شناسان جمعیت را در قالب خانواده و فعالیت‌های اجتماعی و تأثیرات آن می‌بینند از این منظر یک خانواده تک فرزند (silm family) است به عبارتی طول دارد ولی عرض کافی ندارد و دیگر در این خانواده‌ها عمه، دایی و خاله و اقوامی نیست این خود می‌تواند روابط خانوادگی را دچار تحول و جامعه پذیری فرزندان را دچار مشکل کند، بچه‌ها حالت انزوا پیدا می‌کنند و به تدریج دچار افسردگی می‌شوند چرا که هم بازی ندارند و باید متوسل به اسباب‌بازی‌های الکترونیک شوند که خود این هم تبعات منفی زیادی دارد.

بنابراین نسل‌ها میراث داران فرهنگی هستند، انتقال فرهنگ از درون خانواده و به کمک پدر و مادر به فرزندان منتقل می‌شود، تک فرزندها آمادگی لازم را برای پذیرش فضاهای مناسب خانوادگی را ندارند و در محیط‌های مناسب رشد نمی‌کنند بنابراین خود تک فرزندی یک معضل برای خانواده‌هاست. امروز متأسفانه ما با پدیده تک فرزندی روبه رو هستیم و این امر هم بیشتر خاص ایران است درحالیکه حتی در خود غرب هم خانواد‌ه‌ها دو دسته هستند یک دسته یا اصلاً فرزندی ندارند و دسته دیگری حتماً دو یا بیشتر فرزند دارند بنابراین پدیده تک فرزندی در ایران مسائل زیاد و نگرانی‌هایی را ایجاد کرده است.

*بهرحال امروز خیلی از خانواده‌ها توانایی مدیریت بیش از تک فرزند را ندارند و بسیاری از مشکلات اقتصادی و سایر مسائل را در این امر عجین می‌دانند در نهایت چه معضلاتی را این پدیده تک فرزندی ایجاد می‌کند؟

پدیده تک فرزندی در واقع دو مسئله مهم ایجاد می‌کند از یک سو خانواده‌ها این نگرانی را دارند که هزینه فرزند آوری بالا است و آنها قادر به تأمین مخارج نیستند و از سوی دیگر تحت تأثیر گفته‌های اطرافیان خویش پس از ازدواج تن به فرزند آوری می‌دهند و می‌خواهند رضایت پدر و مادر را جلب کنند بنابراین مجبورند راه میانه در پیش بگیرند اما فقط یک فرزند!

یک فرزند هم تبعات زیادی برای خانواده و جامعه دارد مشکلات جدی ایجاد می‌کند بنابراین اگر بخواهیم فرزند آوری را به نشاط اجتماعی مرتبط کنیم باید بگوییم در جامعه‌ای که روند فرزندآوری کند می‌شود در آن جامعه ما شاهد تولد کمتر نوزادان هستیم و قطعا نشاط اجتماعی در دراز مدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

در هر حال هر پدیده‌ای که بررسی می‌شود نقاط مثبت و منفی‌اش با هم در نظر گرفته می‌شود ممکن است کسی فرض کند که بودن یک فرزند باعث رسیدگی بیشتر پدر و مادر می‌شود از یک سو این بحث درست است اما از سوی دیگر یک فرزند تنها مشکلات عاطفی هم دارد. مثال دیگر زمانی که امید به زندگی را در جامعه در نظر می‌گیریم عمرها به دلیل پیشرفت‌های بهداشتی بیشتر می‌شود اما همین تبعات منفی هم دارد چرا که تعداد سالمندان را زیاد کرده و با پدیده population aging روبه رو می‌شویم و نیاز به بیمارستان،‌ مراکز سالمندان و هزینه‌های دارو و درمان بیشتر پیدا می‌کنیم  و همین جمعیت غیر فعال مشکلات زیادی به همراه دارد.

بنابراین خود افزایش امید به زندگی فی نفسه مثبت و نشانه پیشرفت است اما تبعات مشکل سازی هم دارد امروز کشورهایی نظیر ژاپن، سوئد و استرالیا با سالخوردگی جمعیت روبه رو هستند و نیروی کار کمی دارند بنابراین بافت جمعیتی‌شان با مشکل روبه رو است و مهاجرپذیر شده‌اند.

*پس در یک جمع‌بندی باید تکرار کنیم که از دیدگاه روانشناسان نیاز عاطفی عامل فرزند آوری می‌شود، از دیدگاه جمعیت‌شناسی تعادل بین جمعیت و امکانات باید برقرار شود، از دیدگاه ژنتیکی این امر بیولوژیک است و افراد ناخودآگاه نیاز به فرزندآوری پیدا می‌کنند و این نیاز را ژن‌ها تحمیل می‌کنند اما از نظر اجتماعی داشتن فرزند در جامعه و تولد نوزاد می‌تواند در درون خانواده نیز شادی و نشاط ایجاد کند ...

دقیقا همینطور است، در مجموع فرزندآوری جامعه را شاداب می‌کند. وجود نوجوانان و کودکان و جمعیت فعال در جامعه شادابی را با خود می‌آورد این طبیعت سن کودکی است که ملازم با شادی و نشاط است افراد در سنین میانسالی عموما شرایط روحی مناسبی ندارند چرا که درگیر بیماری و مشکلات جسمی هستند و قادر به انجام خیلی امور نیستند این شادی و نشاط را باید بین جوانان و نوجوانان هم جستجو کرد وگرنه جامعه شاداب نخواهد بود.

*برخی اعتقاد دارند چنین دیدگاهی با همه مشکلاتی که در زمینه تأمین فرزندان در خانواده وجود دارد، تا حدودی احساسی است؟

خیر زمانی که از فرزندآوری صحبت می‌کنیم حتماً نگاهمان عقلانی است نه احساسی، یعنی اگر خانواده‌ای استطاعت و توانایی تربیت فرزند را به هر دلیلی از جمله مشکل شدید اقتصادی یا روحی ندارد، اصلاً توصیه نمی‌شود که فرزند داشته باشند اما عموم مردم که چنین قابلیت‌هایی را دارا هستند، این توصیه برای آنها کاربرد دارد. ممکن است خیلی از ما تصور کنیم همه شرایط باید مهیا باشد برای فرزند آوری در صورتی که با امکانات معمولی هم می‌توان چنین شرایطی را فراهم کرد.

«فرزند کمتر، رفاه بیشتر» شعاری است که از سوی غرب آمده است حداقل پژوهش‌های داخلی و برخی تحقیقات خارجی نشان می‌دهد که چنین چیزی واقعیت ندارد یعنی اینطور نیست که اگر ما تعداد فرزندانمان کمتر باشد انسان‌های خوشبخت‌تری هستیم، درست است که مشکلات با فرزند بیشتر، افزایش می‌یابد اما همراه با این مشکلات لذت‌هایی را نیز انسان تجربه می‌کند سروصدای نوزاد همیشه مخل آسایش نیست، گاهی نیز دلچسب و باعث نشاط خانواده می‌شود خانواده‌هایی که دارای فرزند نیستند از این لذت‌ها محروم‌اند، بنابراین اگر نباید تنها به مشکلات تمرکز کنیم، خوبی‌ها را هم در نظر بگیریم مشکلات زودگذر است و آنچه باقی می‌ماند فضای دلچسب خانوادگی است.

فرزندان اگر تربیت درستی داشته باشند در دوران پیری و کهن سالاری پدر و مادر نقش مهمی دارند به لحاظ دینی نیز فرزند صالح میراث خوب پدر و مادر است.

پیامبر (ص) می‌فرمایند که پس از فوت انسان خیلی از ارتباطات او با جهان مادی قطع می‌شود به استثنای سه ارتباط یکی صدقه جاریه و آنچه کار خیری از ساخت بیمارستان، مدرسه و ... کرده باشیم، دوم علم نیکویی که پایه گذاری کرده باشیم و مردم از آن بهره ببرند و سوم ولد صالح که برای انسان دعا کند، بنابراین فرزند صالح هم در دنیا و هم پس از مرگ برای انسان نقش مثبت ایفا می‌کند.

سوای مسائل دینی، در حوزه اجتماعی هم امروزه اغلب کشورهای غربی به دنبال تزریق راهی برای تشویق فرزندآوری هستند، اگر این ضرورت نبود، این تلاش‌ها برای چیست؟ چرا کشورهای سوئد، اسکاندیناوی و آلمان امتیازات ویژه‌ای برای فرزندان دوم و سوم قائل می‌شوند و حتی کار بانوان را هم نیمه وقت با حقوق مکفی می‌کنند به این دلیل که احساس می‌کنند داشتن فرزند برای جامعه‌شان مفید است و اگر روند این فرزند آوری مختل شود، قطعا مشکلات زیاد خواهد شد.

*خیلی‌ها شاید سؤال داشته باشند که با این جمعیت بیکار و مشکلات مسکن و اقتصادی چرا به فرزند آوری توصیه می‌کنید؟

-این توصیه برای زمان حال نیست از زمانی که شما تصمیم به فرزند آوری می‌گیرید خود یک پروسه یک ساله به طول می‌انجامد و این فرزند تا زمانی که بخواهد وارد بازار کار و ازدواج شود حداقل بیست سال زمان می‌خواهد پس اگر نگاه ما به آینده باشد تصورمان نسبت به همه این مباحث تغییر می‌کند، صحبت این نیست که یک فردی الان متولد شود و همین الان نیاز به مسکن و کار و ازدواج دارد، درصورتی که اگر بیست سال آینده رشد جمعیت ما منفی باشد ساختار جامعه به کلی دچار مشکل خواهد شد ، نگاه ما باید استراتژیک باشد ضمن اینکه بهرحال مشکلات هم وجود دارد و باید بسیاری مسائل اصلاح شود.

البته قطعاً تعداد طبیعی فرزند مدنظر است منظور داشتن ده فرزند نیست ولی مشکل این است که الان خانواده‌ها به تک فرزندی روی آورده‌اند و انتظاراتشان طور دیگری است خیلی‌ها موقعیت و مسائل اقتصادی هم برایشان مطرح نیست، اما آنچه جامعه توقع دارد این است که تک فرزندی حداقل به دو فرزندی یا سه فرزندی تغییر کند تا ما هنوز هم مثل گذشته صدای بچه‌ها را در شهرها و کوچه‌ها بشنویم و شاهد بازی‌ آنها کما فی السابق باشیم.

خود این امر شادی و نشاط را به جامعه باز می‌گرداند چرا که اگر جوانان و نوجوانان نباشند جامعه کاملا منطقی، خشک و بدون انعطاف و بدور از شور و شوق می‌شود همه اینها در ذات جوانی و نوجوانی نهفته است ما امروز به چنین فضایی نیاز داریم و این واقعا لطفی است که خداوند به فرد داشته که به او فرزند بدهد و این فرزند باعث دگرگونی زندگی او و شرایط اجتماعی و رشد و پیشرفتش بشود، در صورتی که یک خانواده سرحال، شاداب و پرنشاط باشد قطعاً جامعه که مرکب از سلول‌های خانواده است متأثر از شادی و نشاط خانوادگی می‌شود.

*ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

منبع: فارس


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر