(
امتیاز از
)
ارگان سپاه بررسی می کند; BBC فارسی ؛ از ورود متفقین به ایران تا انتخابات 88
ارگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تحلیلی به بررسی نقش "بی بی سی" در تحولات ایران پرداخته و با اشاره به فعالیت خبری تلويزيون بي.بي.سي فارسي در ماجراهای انتخابات اخیر ، نوشته است:
« يکي از ادعاهايي که در راستاي تطهير اقدامات خائنانه بي.بي.سي مطرح مي شود، آن است که در زمان پيروزي انقلاب اسلامي بي.بي.سي با پخش اخبار صحيح و منصفانه، نقش موثري در پيروزي نهضت اسلامي مردم ايران داشته است؟!
« اين ادعاها زماني شايع شده و گسترش مي يابد که تلويزيون بي.بي.سي فارسي شش ماه قبل از انتخابات دهم رياست جمهوري ايران آغاز بکار کرده و يکي از رسانه هاي تاثير گذار در گسترش فتنه در انتخابات و حوادث پس از آن بوده است، به نحوي که جايگاه ويژه اي در سناريوي کودتاي مخملين دشمنان انقلاب اسلامي مي توان براي بي.بي.سي لحاظ نمود.»
"صبح صادق" در ادامه تحلیل خود می نویسد:
طرح چنين ادعايي در اين مقطع زماني، درباره پيشينه تاريخي بي.بي.سي با هدف اعتمادسازي براي مخاطب ايراني مطرح شده و تلاش دارد تا اين باور عمومي که «در پس هر فتنه اي در ايران ردپاي انگليسيها مشاهده مي شود» را کم رنگ نمايد! در حالي که مروري بر پيشينه تاريخي بي .بي. سي به خوبي آشکار مي سازد که گزاره فوق با اين سادگي قابل ابطال نيست.
شکل گيري بي.بي.سي
بنگاه سخن پراکني انگلستان (British Broadcasting Corporation )که مخفف آن بي.بي.سي است، در سال 1927 تأسيس شد و انحصار برنامه هاي راديو و سپس تلويزيون در سراسر انگلستان به آن واگذار گرديد. در آغاز کليه ي هزينه هاي اين سازمان در بودجه ي عمومي کشور منظور و به وسيله ي وزارت خارجه پرداخت مي شد، ولي در سالهاي بعد مالياتي معادل يک ليره در سال از هر دستگاه راديو و سه ليره از هر دستگاه تلويزيون از مردم اخذ و به بي.بي.سي پرداخت شد.
در سال 1952 انحصار پخش برنامه هاي تلويزيوني از بي.بي.سي باز پس گرفته شد و در 1970 نيز با شروع به کار راديو هاي خصوصي و محلي، انحصار پخش برنامه هاي راديويي از آن سلب گرديد. اما براي اينکه بي.بي.سي بتواند با راديو هاي مزبور رقابت کند، تا حدودي آزادي عمل در گفتارها و تفسيرهاي خبري به آن داده شد.
بي.بي.سي فارسي، زمينه ساز ورود متفقين به ايران
از جمله برنامه هاي خارجي، برنامه به زبان فارسي بود که در شهريور 1320، مقارن با حمله ي متفقين به ايران تأسيس شد و هدف آن آماده کردن ذهن ايرانيان به برکناري رضا شاه و تحول اوضاع سياسي کشور بود.
علت تلاش براي برکناري رضاخان براي همگان معلوم است که حاکم ساختن مردم به جاي نظام استبدادي نبود، بلکه برکناري مستبدي بود که اين بار عليه اربابان خود طغيان کرده و به جاي انگليس و شوروي، اينبار آلمان را به عنوان سرور خود برگزيده است. جايگزين وي نيز مستبد ديگري از تبار پهلوي بود که بهتر از پدر مي توانست در اين مقطع خدمت منافع بريتانيا باشد!
در دوران جنگ جهاني دوم، بخش فارسي راديو بي.بي.سي صرفا به انتشار اعلاميه هاي جنگي و گفتارهايي در توجيه سياست هاي زمان جنگ دولت بريتانيا مي پرداخت و در واقع بلندگوي تبليغاتي آن دولت بود.
بي.بي.سي و دشمني با نهضت نفت
در دوران نهضت ملي شدن نفت نيز راديو بي.بي.سي باز همين سياست را ادامه مي داد و از هيچ گونه دشمني نسبت به حکومت ملي دکتر مصدق و نفاق افکني در ميان ايرانيان و تحريک مخالفان دولت فروگذار نمي کرد. ايستادگي بي.بي.سي در برابر نهضت مردمي ملي کردن نفت به خوبي نشان مي دهد که آنچه در اولويت اول کاري بي.بي.سي قرار دارد منافع بريتانياست نه چيز ديگر!
انگليسي ها طرح کرد تا سرانجام پس از دو سال تلاش مداوم توانستند را به آمريکاييان بقبولانند و آنان را با کودتايي عليه حکومت ملي که طرح آن را خودشان تهيه کرده بودند، موافق سازند که در 28 مرداد 1332 به مرحله ي اجرا در آمد.
از آن پس تا ساليان دراز، بي.بي.سي ستايشگر رژيم خودکامه شاه بود و آن چنان در اين راه پيش رفت که در مهر 1350 به مناسبت جشن هاي دو هزار و پانصد ساله ي شاهنشاهي يک مسابقه ي شعر در بزرگداشت نظام شاهنشاهي ايران ترتيب داد که به برنده آن يک بليط دو سره ي سفر به لندن تعلق مي گرفت «تا شخصا منظومه خود را در برابر ميکروفون راديو بي.بي.سي بخواند»!
بي.بي.سي و انقلاب اسلامي
ولي از اواخر سال 1355 مقارن با زمامداري کارتر و تغيير راهبرد سياست خارجه امريکا و مجبور کردن شاه ايران به اعلام فضاي باز سياسي، لحن بي.بي.سي تغيير کرد و ابتدا با ملايمت و سپس با شدت بيشتر به انتقاد از کارهاي رژيم خودکامه ي شاه پرداخت و در گفتارهاي خود خواستار برقراري دموکراسي و رعايت حقوق بشر در ايران شد.
در همين زمان اخباري از نهضت اسلامي پخش مي شد که رسانه ديگري آن را نقل نمي کرد. پخش اين اخبار در حالي که بايکوت خبري شديد در داخل کشور حاکم بود، منجر به اين شد که مردم به تدريج به گوش کردن اخبار بي.بي.سي روي آورند.
مردم با شنيدن اين اخبار و تفسيرها مشاهده مي کردند که به ظاهر انگليسي ها شاه را رها کرده و از مخالفان وي جانبداري مي کنند و از سوي ديگر مقامات رسمي دولت انگليس پي در پي پشتيباني خود را از شاه و رژيم او اعلام مي کردند.
در نتيجه اين رفتار بود که اين فکر در مردم پيدا شد که انگليسي ها «دو دوزه» بازي مي کنند؛واقعيت آن است که اهداف اسلامي و استقلال طلبانه نهضت امام خميني(ره) که در تعارض جدي با نظام سلطه جهاني و منافع کشورهاي استعماري است، مانع از آن بود که استعمارگراني چون انگليس و آمريکا را به همراهي با خود بکشاند.
اين انقلاب تا آنجا با نظام سلطه در تعارض است که کشوري چون شوروي را که در آن مقطع مدعي حمايت از «نهضتهاي رهايي بخش» و «جنبش خلق هاي زحمتکش» در سراسر جهان است را نيز به چالش کشانده و به دشمني بزرگ عليه خود مبدل مي سازد.
اهداف پشت پرده بي.بي.سي در پخش اخبار انقلاب اسلامي
در مورد اهداف پشت پرده رسانه استعمارگر پير در پخش اخبار انقلاب اسلامي مي توان به موارد زير اشاره نمود:
1- اولين دليل پخش بخشي از اخبار انقلاب توسط بي.بي.سي را بايد در همراهي آن با تغيير سياست خارجي آمريکا با روي کار آمدن «کارتر» و حزب دموکرات دانست، فضاي به ظاهر بازي که آمريکا براي کشورهاي جهان سوم در نظر گرفته بود تا از گرايش توده هاي به خشم آمده از نظام استبدادي به سوي ايدئولوژيهاي مارکسيستي و اتحاد جماهير شوروي جلوگيري نمايد.
2- سران استکبار جهاني هيچگاه گمان نمي کردند، رژيم ستمشاهي پهلوي آنقدر سست و بي بنيان باشد که بتوان به اين سرعت آن را سرنگون نمود! به همين خاطر همراهي ظاهري رسانه هاي غربي از جمله بي.بي.سي مي توانست از کينه و نفرت مردم از کشورهاي غربي حامي نظامهاي استبدادي بکاهد و در داخل نيز از خشم انقلابي ملت در براندازي رژيم کاسته شده و به نحوي آتش انقلاب ملت فروکش نمايد و زمينه را براي تداوم حکومت دست نشانده پهلوي با تغييراتي صورتي فراهم آورد.
3- تعطيلي اغلب مطبوعات داخلي، عدم همراهي صداوسيماي رژيم پهلوي با ملت و بايکوت شديد خبري در اين ايام، زمينه ساز مراجعه ملت به راديوهاي بيگانه براي پيگيري اخبار بود. در اين بين بي.بي.سي در مقايسه با ديگر راديوهاي بيگانه رقيب با توجه به پيشينه نفوذ در ايران، از توانايي بيشتري برخوردار بود.
4- نکته ديگري که دکتر مهدوي نويسنده کتاب «انقلاب ايران به روايت بي.بي.سي» نيز به آن اشاره دارد اين است که هدف بي.بي.سي در آن هنگام نه پخش اخبار بود و نه حمايت از انقلاب مردم ايران! هدف بي.بي.سي تشويق يک آنارشيسم عنان گسيخته، فزاينده، دامنگستر براي هر چه بيشتر کردن خونريزي و اغتشاش در ايران، بود. به عبارتي با راديکاليزه کردن نهضت امام خميني(ره) دو حالت قابل تصور بود:
حالت اول آنکه با افزايش خشونتها، رژيم پهلوي و ارتش نيز دست به افزايش خشونت زده و با کشتار وسيع نهضت را سرنگون نمايد. همانطور که در 15 خرداد 42 توانست نهضت را سرکوب نمايد.
حالت دوم اينکه آتش خشونت و کشتار تا آنجا بالا بگيرد که در صورت پيروزي انقلاب نيز خشونت و درگيري تداوم يابد و کشور به سوي بحران داخلي و اقدامات تجزيه طلبانه و مسلحانه سوق داده شود.
5- يکي ديگر از سياستهاي بي.بي.سي در اين ايام، بزرگنمايي و وزن بخشي غيرواقعي به گروههايي بود که در مبارزات اسلامي ملت ايران نقش کليدي نداشتند. بزرگ کردن مدعيان «خلقهاي ستم کشيده» از گروهک منافقين تا چريکهاي فدايي اقليت و اکثريت و در ديگر سوي تا جبهه ملي و ليبرالها، مصاحبه با شخصيتهاي درجه چندم و معرفي آنها به عنوان رهبران انقلاب، قرائت بيانيه ها و اطلاعيه هاي گروهکهاي چند نفر که خود را نماد توده هاي ملت معرفي مي کردند، از جمله اين اقدامات براي تحريف نهضت و انقلاب بود.
6- نکته ديگر قابل توجه در رفتار رسانه اي بي.بي.سي در انتخابات ايران اين بود که بي.بي.سي و دولت انگليس بر آن بود تا با ورود به حوادث ايران بتواند به نحوي شايسته مديريت اوضاع را به عهده بگيرد.
انگليس سابقه چنين اقداماتي را در کشورهاي جهان سوم به کرات دارد به نحوي که در ماجراي مشروطه توانست وارد عرصه شده و با استحاله«نهضت عدالتخانه» به «مشروطه»، رهبري و هدايت کار را از دست روحانيت و ملت به در آورده و روشنفکران وابسته به خود را در صدر کار قرار دهند.
7- يکي از مسائلي که منجر شد تا اين مسئله قوت يابد که بي.بي.سي در ماجراي پيروزي انقلاب اسلامي همراه و همگام ملت مسلمان ايران بوده است، اظهاراتي بود که شاه مخلوع در اين زمينه ابراز داشته است. محمدرضا که گمان نمي کرد ملت انقلابي بتوانند به اين سرعت حکومت توخالي اش را سرنگون نمايند و به حمايتهاي کشورهاي غربي دلخوش داشت، بعد از فرار از کشور عدم حمايت لازم کشورهاي غربي را علت اصلي سقوط خود مي دانست و در اظهارات متعددي نسبت به رفتار اين کشورها اظهار نارضايتي کرد. يکي از دلائلي که وي مطرح مي ساخت حمايت بي.بي.سي از انقلابيون بود.»
« يکي از ادعاهايي که در راستاي تطهير اقدامات خائنانه بي.بي.سي مطرح مي شود، آن است که در زمان پيروزي انقلاب اسلامي بي.بي.سي با پخش اخبار صحيح و منصفانه، نقش موثري در پيروزي نهضت اسلامي مردم ايران داشته است؟!
« اين ادعاها زماني شايع شده و گسترش مي يابد که تلويزيون بي.بي.سي فارسي شش ماه قبل از انتخابات دهم رياست جمهوري ايران آغاز بکار کرده و يکي از رسانه هاي تاثير گذار در گسترش فتنه در انتخابات و حوادث پس از آن بوده است، به نحوي که جايگاه ويژه اي در سناريوي کودتاي مخملين دشمنان انقلاب اسلامي مي توان براي بي.بي.سي لحاظ نمود.»
"صبح صادق" در ادامه تحلیل خود می نویسد:
طرح چنين ادعايي در اين مقطع زماني، درباره پيشينه تاريخي بي.بي.سي با هدف اعتمادسازي براي مخاطب ايراني مطرح شده و تلاش دارد تا اين باور عمومي که «در پس هر فتنه اي در ايران ردپاي انگليسيها مشاهده مي شود» را کم رنگ نمايد! در حالي که مروري بر پيشينه تاريخي بي .بي. سي به خوبي آشکار مي سازد که گزاره فوق با اين سادگي قابل ابطال نيست.
شکل گيري بي.بي.سي
بنگاه سخن پراکني انگلستان (British Broadcasting Corporation )که مخفف آن بي.بي.سي است، در سال 1927 تأسيس شد و انحصار برنامه هاي راديو و سپس تلويزيون در سراسر انگلستان به آن واگذار گرديد. در آغاز کليه ي هزينه هاي اين سازمان در بودجه ي عمومي کشور منظور و به وسيله ي وزارت خارجه پرداخت مي شد، ولي در سالهاي بعد مالياتي معادل يک ليره در سال از هر دستگاه راديو و سه ليره از هر دستگاه تلويزيون از مردم اخذ و به بي.بي.سي پرداخت شد.
در سال 1952 انحصار پخش برنامه هاي تلويزيوني از بي.بي.سي باز پس گرفته شد و در 1970 نيز با شروع به کار راديو هاي خصوصي و محلي، انحصار پخش برنامه هاي راديويي از آن سلب گرديد. اما براي اينکه بي.بي.سي بتواند با راديو هاي مزبور رقابت کند، تا حدودي آزادي عمل در گفتارها و تفسيرهاي خبري به آن داده شد.
بي.بي.سي فارسي، زمينه ساز ورود متفقين به ايران
از جمله برنامه هاي خارجي، برنامه به زبان فارسي بود که در شهريور 1320، مقارن با حمله ي متفقين به ايران تأسيس شد و هدف آن آماده کردن ذهن ايرانيان به برکناري رضا شاه و تحول اوضاع سياسي کشور بود.
علت تلاش براي برکناري رضاخان براي همگان معلوم است که حاکم ساختن مردم به جاي نظام استبدادي نبود، بلکه برکناري مستبدي بود که اين بار عليه اربابان خود طغيان کرده و به جاي انگليس و شوروي، اينبار آلمان را به عنوان سرور خود برگزيده است. جايگزين وي نيز مستبد ديگري از تبار پهلوي بود که بهتر از پدر مي توانست در اين مقطع خدمت منافع بريتانيا باشد!
در دوران جنگ جهاني دوم، بخش فارسي راديو بي.بي.سي صرفا به انتشار اعلاميه هاي جنگي و گفتارهايي در توجيه سياست هاي زمان جنگ دولت بريتانيا مي پرداخت و در واقع بلندگوي تبليغاتي آن دولت بود.
بي.بي.سي و دشمني با نهضت نفت
در دوران نهضت ملي شدن نفت نيز راديو بي.بي.سي باز همين سياست را ادامه مي داد و از هيچ گونه دشمني نسبت به حکومت ملي دکتر مصدق و نفاق افکني در ميان ايرانيان و تحريک مخالفان دولت فروگذار نمي کرد. ايستادگي بي.بي.سي در برابر نهضت مردمي ملي کردن نفت به خوبي نشان مي دهد که آنچه در اولويت اول کاري بي.بي.سي قرار دارد منافع بريتانياست نه چيز ديگر!
انگليسي ها طرح کرد تا سرانجام پس از دو سال تلاش مداوم توانستند را به آمريکاييان بقبولانند و آنان را با کودتايي عليه حکومت ملي که طرح آن را خودشان تهيه کرده بودند، موافق سازند که در 28 مرداد 1332 به مرحله ي اجرا در آمد.
از آن پس تا ساليان دراز، بي.بي.سي ستايشگر رژيم خودکامه شاه بود و آن چنان در اين راه پيش رفت که در مهر 1350 به مناسبت جشن هاي دو هزار و پانصد ساله ي شاهنشاهي يک مسابقه ي شعر در بزرگداشت نظام شاهنشاهي ايران ترتيب داد که به برنده آن يک بليط دو سره ي سفر به لندن تعلق مي گرفت «تا شخصا منظومه خود را در برابر ميکروفون راديو بي.بي.سي بخواند»!
بي.بي.سي و انقلاب اسلامي
ولي از اواخر سال 1355 مقارن با زمامداري کارتر و تغيير راهبرد سياست خارجه امريکا و مجبور کردن شاه ايران به اعلام فضاي باز سياسي، لحن بي.بي.سي تغيير کرد و ابتدا با ملايمت و سپس با شدت بيشتر به انتقاد از کارهاي رژيم خودکامه ي شاه پرداخت و در گفتارهاي خود خواستار برقراري دموکراسي و رعايت حقوق بشر در ايران شد.
در همين زمان اخباري از نهضت اسلامي پخش مي شد که رسانه ديگري آن را نقل نمي کرد. پخش اين اخبار در حالي که بايکوت خبري شديد در داخل کشور حاکم بود، منجر به اين شد که مردم به تدريج به گوش کردن اخبار بي.بي.سي روي آورند.
مردم با شنيدن اين اخبار و تفسيرها مشاهده مي کردند که به ظاهر انگليسي ها شاه را رها کرده و از مخالفان وي جانبداري مي کنند و از سوي ديگر مقامات رسمي دولت انگليس پي در پي پشتيباني خود را از شاه و رژيم او اعلام مي کردند.
در نتيجه اين رفتار بود که اين فکر در مردم پيدا شد که انگليسي ها «دو دوزه» بازي مي کنند؛واقعيت آن است که اهداف اسلامي و استقلال طلبانه نهضت امام خميني(ره) که در تعارض جدي با نظام سلطه جهاني و منافع کشورهاي استعماري است، مانع از آن بود که استعمارگراني چون انگليس و آمريکا را به همراهي با خود بکشاند.
اين انقلاب تا آنجا با نظام سلطه در تعارض است که کشوري چون شوروي را که در آن مقطع مدعي حمايت از «نهضتهاي رهايي بخش» و «جنبش خلق هاي زحمتکش» در سراسر جهان است را نيز به چالش کشانده و به دشمني بزرگ عليه خود مبدل مي سازد.
اهداف پشت پرده بي.بي.سي در پخش اخبار انقلاب اسلامي
در مورد اهداف پشت پرده رسانه استعمارگر پير در پخش اخبار انقلاب اسلامي مي توان به موارد زير اشاره نمود:
1- اولين دليل پخش بخشي از اخبار انقلاب توسط بي.بي.سي را بايد در همراهي آن با تغيير سياست خارجي آمريکا با روي کار آمدن «کارتر» و حزب دموکرات دانست، فضاي به ظاهر بازي که آمريکا براي کشورهاي جهان سوم در نظر گرفته بود تا از گرايش توده هاي به خشم آمده از نظام استبدادي به سوي ايدئولوژيهاي مارکسيستي و اتحاد جماهير شوروي جلوگيري نمايد.
2- سران استکبار جهاني هيچگاه گمان نمي کردند، رژيم ستمشاهي پهلوي آنقدر سست و بي بنيان باشد که بتوان به اين سرعت آن را سرنگون نمود! به همين خاطر همراهي ظاهري رسانه هاي غربي از جمله بي.بي.سي مي توانست از کينه و نفرت مردم از کشورهاي غربي حامي نظامهاي استبدادي بکاهد و در داخل نيز از خشم انقلابي ملت در براندازي رژيم کاسته شده و به نحوي آتش انقلاب ملت فروکش نمايد و زمينه را براي تداوم حکومت دست نشانده پهلوي با تغييراتي صورتي فراهم آورد.
3- تعطيلي اغلب مطبوعات داخلي، عدم همراهي صداوسيماي رژيم پهلوي با ملت و بايکوت شديد خبري در اين ايام، زمينه ساز مراجعه ملت به راديوهاي بيگانه براي پيگيري اخبار بود. در اين بين بي.بي.سي در مقايسه با ديگر راديوهاي بيگانه رقيب با توجه به پيشينه نفوذ در ايران، از توانايي بيشتري برخوردار بود.
4- نکته ديگري که دکتر مهدوي نويسنده کتاب «انقلاب ايران به روايت بي.بي.سي» نيز به آن اشاره دارد اين است که هدف بي.بي.سي در آن هنگام نه پخش اخبار بود و نه حمايت از انقلاب مردم ايران! هدف بي.بي.سي تشويق يک آنارشيسم عنان گسيخته، فزاينده، دامنگستر براي هر چه بيشتر کردن خونريزي و اغتشاش در ايران، بود. به عبارتي با راديکاليزه کردن نهضت امام خميني(ره) دو حالت قابل تصور بود:
حالت اول آنکه با افزايش خشونتها، رژيم پهلوي و ارتش نيز دست به افزايش خشونت زده و با کشتار وسيع نهضت را سرنگون نمايد. همانطور که در 15 خرداد 42 توانست نهضت را سرکوب نمايد.
حالت دوم اينکه آتش خشونت و کشتار تا آنجا بالا بگيرد که در صورت پيروزي انقلاب نيز خشونت و درگيري تداوم يابد و کشور به سوي بحران داخلي و اقدامات تجزيه طلبانه و مسلحانه سوق داده شود.
5- يکي ديگر از سياستهاي بي.بي.سي در اين ايام، بزرگنمايي و وزن بخشي غيرواقعي به گروههايي بود که در مبارزات اسلامي ملت ايران نقش کليدي نداشتند. بزرگ کردن مدعيان «خلقهاي ستم کشيده» از گروهک منافقين تا چريکهاي فدايي اقليت و اکثريت و در ديگر سوي تا جبهه ملي و ليبرالها، مصاحبه با شخصيتهاي درجه چندم و معرفي آنها به عنوان رهبران انقلاب، قرائت بيانيه ها و اطلاعيه هاي گروهکهاي چند نفر که خود را نماد توده هاي ملت معرفي مي کردند، از جمله اين اقدامات براي تحريف نهضت و انقلاب بود.
6- نکته ديگر قابل توجه در رفتار رسانه اي بي.بي.سي در انتخابات ايران اين بود که بي.بي.سي و دولت انگليس بر آن بود تا با ورود به حوادث ايران بتواند به نحوي شايسته مديريت اوضاع را به عهده بگيرد.
انگليس سابقه چنين اقداماتي را در کشورهاي جهان سوم به کرات دارد به نحوي که در ماجراي مشروطه توانست وارد عرصه شده و با استحاله«نهضت عدالتخانه» به «مشروطه»، رهبري و هدايت کار را از دست روحانيت و ملت به در آورده و روشنفکران وابسته به خود را در صدر کار قرار دهند.
7- يکي از مسائلي که منجر شد تا اين مسئله قوت يابد که بي.بي.سي در ماجراي پيروزي انقلاب اسلامي همراه و همگام ملت مسلمان ايران بوده است، اظهاراتي بود که شاه مخلوع در اين زمينه ابراز داشته است. محمدرضا که گمان نمي کرد ملت انقلابي بتوانند به اين سرعت حکومت توخالي اش را سرنگون نمايند و به حمايتهاي کشورهاي غربي دلخوش داشت، بعد از فرار از کشور عدم حمايت لازم کشورهاي غربي را علت اصلي سقوط خود مي دانست و در اظهارات متعددي نسبت به رفتار اين کشورها اظهار نارضايتي کرد. يکي از دلائلي که وي مطرح مي ساخت حمايت بي.بي.سي از انقلابيون بود.»
انتهای پیام