( 0. امتیاز از )

صدای شیعه:

 

بازدید : 11,524 بار

چهارشنبه، 16 مرداد 1387

اشعار و رباعیاتی در ولادت امام حسین(علیه السلام)
اشعار و رباعیاتی در ولادت امام حسین(علیه السلام)
اشعار و رباعیاتی در ولادت امام حسین(علیه السلام)

 

 

خنده اشک آلود

شمع مى خندد وشوق رخ جانان دارد
شمع از اشک و، گل از ژاله شود زيباتر
شمع مى خندد ومى گريد وشاد است وغمين
نور شادى همه آميخته با هاله غم
شمع نور ازلى قلب همايون نبى است
اين چه رازى است خدايا که محمد امشب
دانى از چيست که احمد شب ميلاد حسين
بيند آينده او را چو در آئينه غيب
شاد از اين است که آخر ثمر عشق رسيد
آمد آن سايه رحمت که پناه همه اوست
آمد آن يکه سوارى که بوقت جولان
آمد آن لاله خونين رخ صحراى بلا
ميزبان دو جهان فاطمه را مهمان است
نور سيناست که مدهوش از او موسى شد
دم عيسى همه در خاک شفا خانه اوست
اين حسين است که با اينهمه آيات جمال
اين حسين است که از حشمت ثار اللهى
اين حسين است که از پيرهنى خون آلود
اين حسين است که گيسوى على اکبر او
اين حسين است که سر لشگر پر همّت او
اين حسين است که از خرمن گلگون کفنان
قهرمان است حسين وزده بر سينه نشان
پر هياهو کند از مقدم خود محشر را
بى نظير است (حسان) سفره احسان حسين
اشگها بين که از اين خنده بدامان دارد
خنده با ديده تر جلوه دو چندان دارد
اين چه حالى است که در محفل خوبان دارد
که به لبخند عيان غصّه پنهان دارد
که دل هر بشرى نور خود از آن دارد
لب پر خنده ولى ديده گريان دارد
غم وشادى بهم از ديدن جانان دارد
زينجهت سوز نهان اشرف انسان دارد
آمد آن فرد که بر جامعه رجحان دارد
هر کجا روى کند ميل به احسان دارد
عرصه روز جزاتنگى ميدان دارد
که بدل داغ زهفتاد ودو قربان دارد
نازم آن بخت که اين کوکب رخشان دارد
پور زهراست که عشّاق فراوان دارد
که بهر درد غمى چاره ودرمان دارد
روى دامان نبى جلوه قرآن دارد
خاتم دولت صد ملک سليمان دارد
صد چو يعقوب اسير غم هجران دارد
رشته انس به دلهاى پريشان دارد
تشنه لب، دست فشان، مشگ به دندان دارد
گلشنى تازه تر از روضه رضوان دارد
زلب اصغر خود لعل بدخشان دارد
او که از جانب حقّ اذن به غفران دارد
که بخوان کرمش اينهمه مهمان دارد

حبیب‌اللّه‌ چایچیان (حسان(

مژده اى دل

مژده اى دل کز ره امشب جان جانان آمده
جان جانان در جهان از راه احسان آمده
خلق عالم را صفابخش دل و جان آمده
اى محبّان بار ديگر ماه شعبان آمده
ملک هستى غرق رحمت گشته از اين فيض عام
ساقيا برخيز و ما را باز مى در جام کن
شعلهور جان مرا از آب آتش خام کن
در ميان مردم دنيا مرا گمنام کن
يا چو مجنونم اسير عشق بى فرجام کن
بيش از اين دارى مرا حيران چرا هر صبح و شام
تا سحر مى سوخت جانم دوش از داغ فراق
بود سرتاپاى من گويى همه در احتراق
ناگهان زد هاتف غيبم نداى اشتياق
کز چه بنشستى چنين مغموم در کنج وثاق
خيز از جا کآمد از ره خسرو شيرين کلام
سرو باغ دين گل گلزار پيغمبر حسين
سبط خيرالمرسلين سلطان بحر و بر حسين
زيب آغوش و ضياى ديده حيدر حسين
ميوه قلب بتول و حجت داور حسين
شد رُخ ماهش ضيابخش دل خيرالانام
چون ز رنج عصمت آن دُردانه آمد در وجود
گشت روشن از فروغش عالم غيب و شهود
باب لطفش را خدا بر عالم امکان گشود
جبرئيل آمد به سوى خانه زهرا فرود
گوييا بهر نبى دارد ز سوى حق پيام
اى حسين اى شهريار ملک دين و سرورى
اى درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبرى
اى که در عالم زدى از عشق کوسِ برترى
کرده اى در راه خود عشاق را از خود برى
دست ماه و دامن لطف تو اى والامقام
اى که مرکب تاختى هر سوى در ميدان عشق
اى که سرانداختى چون گوى در چوگان عشق
اى که بودى روز و شب سرگشته و حيران عشق
روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق
ريخت ساقى از ازل آرى مى عشقت به جام
اى قرار جان زهرا زينت عرش برين
نور چشم مصطفى اى خسرو دنيا و دين
باعث ايجاد خلق اولين و آخرين
بنده عشقت نجومى سوده بر خاکت جبين
از کرم درياب او را اى ولى ذوالکريم

(نجومى خراسانى)

آيت عدل

فرشته نغمه اللَّه‌ و اکبر مى ‌زند امشب
ز نام پنج تن بر عرش زيور مى ‌زند امشب
مگر بار دگر معراج خواهد رفت پيغمبر
که رضوان گل به سر زيور به پيکر مى‌ زند امشب
پى اميرى مهم جبريل در آفاق مى‌ گردد
بعرش و فرش و فردوس برين سر مى ‌زند امشب
چه رخ داده است اندر خانه احمد که مى ‌بينم
امين وحى آنجا حلقه بر در مى‌ زند امشب
عروس آسمان بااختران آهسته مى‌ گويد
که خورشيد ولايت از افق سر مى‌ زند امشب
جهان مى ‌گريد از شوق و زمان مى‌ خندد از شادى
که طفلى خنده بر رخسار مادر مى ‌زند امشب
حسن را خاطرى شادان ز ميلاد حسين است
برادر بوسه بر روى برادر مى ‌زند امشب
الا اى باغبان باغ آزادى که از خوبى
گلت بس طعنه بر گلهاى ديگر مى ‌زند امشب
حسين را مى ‌شود رخسار غرق از بوسه زهرا
که اول بوسه بر فرزند مادر مى ‌زند امشب
نه تنها هاجر و مريم پرستارى کنند او را
به گرد مهدى جبريل هم پر مى ‌زند امشب
به حالى در ميان شرم و شادى عصمت کبرى
عجب لبخند بر رخسار شوهر مى ‌زند امشب
چو مى ‌بيند حسين ابن على را در برمادر
پيمبر بوسه بر سيماى دختر مى‌ زند امشب
برآيد آيت عدل و از آن افراشته وجدان
نهانى زخم بر جان ستمگر مى ‌زند امشب
بيامد نور چشمان على و حضرت زهرا
حسين لبخند بر رخسار مادر مى ‌زند امشب
شب عيد است و مى ‌خواهد)مؤيد( از کفش عيدى
بدرگاه رفيعش حلقه بر در مى ‌زند امشب

ميلاد همايون

پرده چون ماه من از چهره ى تابنده گشود
ماه رويان جهان راز دل آرام ربود
حوريان گو که بريزند ز دامنها مشک
قدسيان کو که بسوزند به مجمرها عود
عاشقان گو که بصد عزت و اجلال رسيد
موکب خسرو خوبان، که بر او باد درود
سومين روز ز شعبان چو در آمد خورشيد
سومين شمس ولايت ز افق چهره گشود
شام ميلاد همايون حسين ابن على است
باد بر خلق جهان مقدم پاکش مسعود
مظهر غيرت و آزادگى و مجد و وقار
آيت عزت و آزادگى و رحمت وجود
ميوه باغ رسالت مه گردون جلال
وارث تاج ولايت شه اقليم وجود
صولت حيدرى از چهره پاکش پيدا
جلوه احمدى از نور جمالش مشهود
عصمت از فاطمه آموخت شجاعت ز على
صبر و احسان ز حَسن حُسن خصال از محمود
شاهکارى قلم لطف خداوند کشيد
که بدين خامه ناچيز محال است ستود
کيست اين کوکب تابان که پى تهنيتش
ز طربخانه افلا رسد بانک سرود
کيست اين قافله سالار که در وادى عشق
کرد با تاج شهادت بصد اجلال ورود
کيست اين يوسف گم گشته که از پيرهنش
مى ‌رسد رايحه مشک‌تر و عنبر و عود
کيست اين لاله خونين که ز هفتاد و دو داغ
بفلک مى‌ رودش ز آه دل سوخته دود
کيست اين عاشق دلباخته سوخته جان
که ز دود دل او ديده شود اشک آلود
اين حسين است که از مهر جهان آرايش
محو خورشيد جمالش شده ذرات وجود
اين حسين است که لطفش کند آزاد ز بند
ملکى را که ز درگاه خدا شد مردود
اين حسين است که در پيشگر حضرت حق
گاه در حال قيام است و گهى حال قعود
اين حسين است که بر کنگره عرش ز فرش
مى ‌کند با پر وبال ملکوتيش صعود
اين حسين است ز بس تشنه ديدار خداست
با لب تشنه شتابد به حريم معبود
خوشه از خرمن توفيق رسا چيد کسى
که ره دوستى آل على را پيمود
هم چو يوسف چو قدم بر سر بازار نهاد
ماه مجلس شد و بر رونق بازار فزود

جلوه آفتاب

حق برون از نقاب پيدا شد
خسته گان فتح باب پيدا شد
مژده اى رهروان وادى عشق
ماه ما بى حجاب پيدا شد
شب آزادگان هستى را
جلوه آفتاب پيدا شد
بيکران بحر آفرينش را
پر بها دُرّ ناب پيدا شد
فخر بفروش اى زمين بر عرش
زاده بوتراب پيدا شد
کشته‌ى دين که تشنه بود بسى
فيض بخشا سحاب پيدا شد
اللَّه اللَّه به ملک آزادى
خسرو کامياب پيدا شد
دوستان را شفيع درگه حق
بهر روز حساب پيدا شد
جام عشاق راز کوثر عشق
روح پرور شراب پيدا شد
پور زهرا و مرتضى يعنى
شاه مالک رقاب پيدا شد
آمد از باغ عشق بوى حسين
شد عيان طلعت نکوى حسين

آيت سبحان

بى پرده تجلى رخ جانان کند امروز
يا چهره عيان آيت سبحان کند امروز
از شش جهت انوار الهى است فرزوان
زين جلوه که اين خسرو خوبان کند امروز
روح است مجسم هله اين معنى توحيد
يا جلوه گرى خالق سبحان کند امروز
چون کرد رقم نام تو بر لوح مشيّت
حق جلوه در آيينه امکان کند امروز
اى موسى عمران هله »ربّ اَرِنى« گوى
تا بر تو خدا چهره نمايان کند امروز
گر کعبه برد پيش رخت سجده عجب نيست
تکريم ز تو قادر منان کند امروز
چون مظهر اللَّه بود آن شه کونين
حق جلوه خود بر همه آسان کند امروز
از شوق به تن جان من آرام نگيرد
زين جلوه پى جلوه که جانان کند امروز

سرور آزادگان

سوم شعبان که دلها منجلى است
عيد ميلاد حسين بن على است
عيد ميلاد على را نور عين
سرور آزادگان يعنى حسين
دم به دم گويم من از جانان عشق
يا حسين اى سرور و سلطان عشق
خادم کوى تو باشد جبرئيل
عرش بر نام تو مى ‌بندد دخيل
عرش حق بايک اشاره مست تو
آسمانها و زمين در دست تو
اى چراغ راه و کشتى نجات
تحت فرمان تو باشد کائنات

امام عاشقان

اى دل دوباره قلب ما را شاد کردند
مرغ دل ما را زغم آزاد کردند
گفتند ميلاد امام عاشقانست
زين مژده خيل عاشقان را شاد کردند
وقتى شکوفا شد گل رويش ملائک
جشن طرب برپا در اين ميلاد کردند
امشب خطيبان فلک بر منبر نور
در وصف و مدحش خطبه ‌ها ايراد کردند
وارستگان عشق با نور ولايش
بنيان عشق و معرفت بنياد کردند
از تابش مهر هدايت بود از اول
گم کرده راهان را اگر ارشاد کردند
هر کس چو فطرس روى بر اين آستان کرد
او را ز بند درد و غم آزاد کردند
بوسيد تا زير گلويش را محمد
قدوسيان از کربلايش ياد کردند
آن دم که زهرا بر حسينش گريه مى ‌کرد
پيغمبر و حيدر ورا امداد کردند
قنداقه‌ اش را تا خدا بردند و در عرش
خاصان درگاه خدا را شاد کردند
روزى که او را باز هم بر عرش بردند
کروبيان ناله کنان فريادکردند
يک قطره از درياى وصف او نگفتند
هر چه »وفائى« شاعران انشاء کردند

رهائى فطرس

امشب اى ياران نويد آورده ‌ام
مژده از عيدى سعيد آورده ام
ماه شعبان است و ماه رحمت است
غرق شادى قلب آل عصمت است
خاصه امشب سوم اين ماه نور
ماه فيض و عزت و ماه سرور
ماه لطف و رحمت پروردگار
جلوه‌ دار طلعت هشت و چهار
بس از اين مه پيک سرمد مى ‌رسد
از فضا بوى محمد مى ‌رسد
امشب عيد افتخار آدم است
عيد مولود عزيز خاتم است
مژده بايد گفت عبداللَّه را
مولد مسعود ثاراللَّه را
امشب آرى مقتدا از ره رسيد
سومين نور هدى از ره رسيد
عاشقان فيض جلى را بنگريد
نور چشمان على را بنگريد
جبرئيل است و ملک در زمزمه
روى آورده به بيت فاطمه
جمله سرمستند از بوى حسين
شيفته بر روى دلجوى حسين
دم به دم گويند با شور و شعف
تهنيت بر احمد و مير نجف
هم به زهرا مادر آن نازنين
بر زبان دارند صدها آفرين
وقت آن شد فطرس آيد پيشتر
آنکه باشد از همه دلريش‌تر
آنکه از قهر الهى سوخته
ديده بر فيض حسينى دوخته
بال و پر بر مهد مولا مى‌ کشد
پر به سوى آسمانها مى ‌کشد
بر زبان دارد به وجد و شور و شين
اين منم آزاده ى دست حسين
هر که از جا به عزّ و احترام
سوى مولايم کند عرض سلام
اين ارادت را به تکريم و شتاب
مى‌رسانم محضر آن مستطاب
اى خوشا تائب که با شوقى تمام
بر عزيز فاطمه گوئى سلام

رباعيات

حق کرده ظهور تا حسين آمده است
آيات جهاد با حسين آمده است
فطرس به اميد عفو بر درگه او
با ذکر حسين، با حسين آمده است

                 ***

نور ابدى و ازلى مى ‌آيد
بر عالم ايجاد، ولى مى ‌آيد
مجموعه ى حسن و عشق و ايثار و کرم
يعنى که حسين ابن على مى‌ آيد

                  ***

نام تو را دواى درد است حسين
بى ياد تو بين که چهره زرد است حسين
عشق تو مرا ز خويش بيگانه نمود
بى عشق تو بين که سينه سرد است حسين

                   ***

ميلاد حسين خون بهاى دين است
اين عيد، حيات شيعه را تضمين است
امروز فرشتگان به هم مى ‌گويند
احياگر آيين محمد اين است

                    ***

از خاطر دهر کى رود ياد حسين
گلبانگ عدالت است فرياد حسين
بر خلق ستم ديده، مبارک بادا
مرگ ستم است، روز ميلاد حسين

                    ***

در سوم شعبان که همه لطف و صفاست
ميلاد پر افتخار شاه شهد است
در حيرتم از اين که بُوَد وقت سرور
يا موسم سوز و گريه و شور و نواست

                     ***

امشب که فضا پر است از بوى حسين
عطر گل سرخ آيد از سوى حسين
اى فطرس پر سوخته احرام ببند
از بهر طواف کعبه ى روى حسين

                     ***

امشب شب ميلاد حسين است حسين
اندر همه جا ياد حسين است حسين
خوانند همه نادعلى، ليک على
امشب بلبش ناد حسين است حسين

                     ***

وقتى که حسين يافت ميلاد امروز
يزدان در لطف تازه بگشاد امروز
در عالم قدس يک حسين داشت خدا
آن را به محمد و على داد امروز

                      ***

بر آنچه که شد هادى فطرس صلوات
خوانيم به دل شادى فطرس صلوات
ميلاد حسين عيد آزادى اوست
بر لحظه ى آزادى فطرس صلوات

                      ***

اى آنکه ترا حُسن خداداد بُود
ميلاد تو جلوه گاه ايجاد بُود
ما را به نگاه لطف خود شادان کن
امروز که قلب فاطمه،شاد بُود

                      ***

امروز که بلبلان ترنم کردند
با يکديگر از عشق تکلّم کردند
چون غنچه و گل على و زهرا از شوق
بر روى حسين خود، تبسم کردند

                       ***

ميلاد حسين نوگل زهراشده امشب
گيتى ز رخش طور تجلا شده امشب
ده مژده ى جانبخش بعالم ز قدومش
زيرا که در رحمت حق واشده امشب

                       ***

ميلاد حسين شادى دلها شد
اميد دل پيامبران پيدا شد
اينک بسويش برو که فردا دير است
کز آمدنش در شفاعت وا شد

                      ***

ميلاد حسين و سوم شعبان است
خورشيد ولايت از افق تابان است
اى کشور جمهورى اسلام،حسين
داماد عزيز ملت ايران است

 


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر