مهدویت و موعود در اشعار پارسی
صدای شیعه: مختار مسعود (کارشناس ادبیات و روزنامهنگار پیشکسوت) در یادداشتی که برای خبرگزاری ایلنا نوشته است، در آستانه میلاد امام زمان (عج)، به بررسی موضوع مهدویت و موعود در اشعار شاعران پارسی پرداخته که مشروح آن را اینجا میخوانید:
ابنای بشر در تمام اعصار از هر قوم و نژاد و پیرو هر دین و آیینی «همواره در جستجوی گمشدهای به نام «عدالت» و در انتظار مصلح و دادگری بوده که جهان را از عدل و داد پرکند.
ادیان ابراهیمی، آیینها وگوناگون مذاهب هرکدام با اسامی متفاوتی از موعود و منجی آخرالزمان سخن به میان آوردهاند که سرانجام روزی برای نجات بشریت، برپایی عدل و قسط و حکومت یکپارچه الهی و گسترش آن در تمام جهان خواهد آمد. در این میان، دین مبین اسلام بیش از هر آیین دیگری ظهور آخرین حجت حق را نوید داده و در روایات و احادیث متعدد و متواتری نام و القاب، خصوصیات، شرایط قبل و بعد از ظهور آن حضرت تشریح شده است.
دادگری و عدالت گستری، تامین امنیت کامل، پناهگاه بیپناهان، گرفتن حق مظلومان از ظالمان، برچیدن تومار تبعیض، ظلم و ستم، زدودن بغضها و کینهها از دل انسانها، ریشهکنی فقر و فلاکت، وفور نعمت و رفاه و آسایش و... تصویر دنیا پس از ظهور حضرت مهدی (عج) است که طبعا هر انسان با هر اندیشه، تفکر و مرام و مسلکی را شیفته و مجذوب خود میکند. جامعه آرمانی بشارت داده شده در حکومت جهانی حضرت قائم (عج) بهترین دستمایه و توشه برای امیران کلام بوده تا هر کدام با کلام مخیل، باریکبینی، دقت نظر، پیوند عاطفه و تخیل و بهرهگیری از صور خیال و آفرینشهای ادبی، فضایل و مناقب آن امام همام را به رشته نظم کشند.
خواجه شمسالدین محمدحافظ شیرازی ملقب به لسانالغیب که او را لسانالعرفا نیز نامیدهاند، در غزل معروف خود که بسیاری از اهل ادب مخاطب او را حضرت مهدی (عج) میدانند، آن حضرت را پادشاه کشور زیبارویان و از همه زیباتر به تصویر کشیده و از غم تنهایی و فراق او گلایه و عاجزانه آمدنش را طلب میکند. برای پرهیز از اطاله کلام فقط به چند بیت آن غزل اشاره میکنیم.
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
حافظ در غزل دیگری آمدن یار و غمگساری غمزدگان را این چنین نوید میدهد:
زهى خجسته زمانى که یار باز آید
به کام غمزدگان غمگسار باز آید
به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم
بدان امید که آن شهسوار باز آید
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بوى آنکه دگر نوبهار باز آید
حافظ شعر معروف دیگری نیز دارد که مراد او را از یوسف گمگشته، حضرت مهدی (عج) میدانند. آنجا که میسراید:
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود، دل بد مکن
وین سرشوریده باز آید به سامان غم مخور
ملامحمدمحسن فیض کاشانی، حکیم، محدث، مفسر، شاعر و عارف نامی قرن یازدهم هجری در سرودههای خود به مدح و ثنای حضرت مهدی (عج) پرداخته است. وی در یکی از مهمترین سرودههای خود که اولین بیت دیوان حافظ را تضمین است، این چنین ارادت خود را به صاحب الزمان (عج) ابراز میدارد:
الا یا ایها المهدى، مدام الوصل ناولها
که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکلها
صبا از نکهت کویت نسیمى سوى ما آورد
ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها
چو نور مهر تو تابید در دلهاى مشتاقان
ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها
دل بىبهره از مهرت، حقیقت را کجا یابد
حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر دلها
شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین هایل
ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحلها
اگر دانستمى کویت، به سر مىآمدم سویت
خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم منزلها
فریدالدین ابوحامد عطار نیشابوری از عرفا و شعرای بلند مرتبه ادب پارسی نیز اشعار خود را به کرامات و فضایل آن امام همام تبرک کرده و ظهور آن حضرت را خواسته تمام اولیا میداند و در سرودهای میگوید:
صد هزاران اولیا، روى زمین
از خدا خواهند مهدى را یقین
یا الاهى، مهدیم، از غیب آر
تا جهان عدل گردد آشکار
شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی عارف و شاعر نامدار قرن هفتم نیز این چنین به مقام امام دوازدهم ابراز ارادت میکند:
نگارا! جسمت از جان آفریدند
ز کفر زلفت ایمان آفریدند
جمال یوسف مصرى شنیدى؟
تو را خوبى دو چندان آفریدند
ز باغ عارضت یک گل بچیدند
بهشت جاودان زان آفریدند
عراقى در سروده دیگری این چنین آن حضرت را میستاید:
خوشا دردى! که درمانش تو باشى
خوشا راهى! که پایانش تو باشى
خوشا چشمی! که رخسار تو بیند
خوشا ملکی! که سلطانش تو باشى
خوشا آن دل! که دلدارش تو گردى
خوشا جانی! که جانانش تو باشى
چه خوش باشد دل امیدوارى
که امید دل و جانش تو باشى
شیخ بهاءالدین محمدحسین عاملی ملقب به شیخ بهایی، نظریهپرداز مکتب تشییع، حکیم، فقیه، عارف، شاعر و ادیب قرن دهم و یازدهم سروده معروفی دارد که بسیاری از سخنشناسان مخاطب شعر «تمنای وصال» او را امام زمان (عج) میدانند.
تاکى به تمناى وصال تو یگانه
اشکم شود، از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
اى تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعى به تو مشغول و تو غایب ز میانه
هر در که زنم، صاحب آن خانه تویى تو
هر جا که روم، پرتو کاشانه تویى تو
در میکده و دیر که جانانه تویى تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویى تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
خاقانی شروانی نامدارترین شاعر و بزرگترین قصیدهسرای تاریخ شعر و ادب فارسی که به «حسان العجم» ملقب و معروف شده است، با اشاره به نبرد و جنگ حضرت مهدی (عج) با دجال که به عنوان مظهر و نماد گمراهی در روایات و احادیث مطرح شده است، ابیاتی دارد که به چند نمونه آن اشاره میکنیم.
مهدی دجال کش، آدم شیطان شکن
موسی دریا شکاف، احمد جبریل دم
شیطان شکند آدم و دجال کشد مهدی
چون آدم و مهدی باد انصار تو را عالم
به تایید مهدی خصالی که تیغش
روان سوز دجال طغیان نماید
نظامی گنجوی بزرگترین داستانسرا و شاعر منظومههای حماسه عاشقانه زبان فارسی نیز راه نجات را در پناه حکومت و پادشاهی حضرت مهدی (عج) میداند و در ابیاتی میسراید:
از آن عهده که در سر دارد این عهد
بدین مهدی توان رستن از این عهد
مهدی ای کافتاب این مهد است
دولتش ختم آخرین عهد است
مهدویت و ظهور در اشعار حکیم سنایی از شعرا و عرفای بزرگ قرن پنجم ظهور و بروز بیشتری دارد. سنایی در یکی از سرودههایش خطاب به آن حضرت میگوید:
گر منازع خواهی ای مهدی فرود آی از حصار
ور متابع خواهی ای دجال گمره سر بر آر
ای به دم جفت عیسی مریم
دام دجال برکن از عالم
اندرین روزگار بد عهدی
چیست جز عدل، هدیه مهدی
سیفالدین ابومحمد فرغانی از شعرا و عرفای قرن هفتم و هشتم هجری نیز اشعاری چند در فضایل و مناقب امام زمان (عج) دارد که به چند بیت او اشاره میکنیم.
نمیدانم که چون باشد به معدن زر فرستادن
به دریا قطره آوردن به کان گوهر فرستادن
شبی بیفکر، این قطعه بگفتم در ثنای تو
ولیکن روزها کردم تامل در فرستادن
مرا از غایت شوقت نیامد در دل این معنی
که آب پارگین نتوان سوی کوثر فرستادن
مرا آهن در آتش بود از شوقت، ندانستم
که مس از ابلهی باشد به کان زر فرستادن
مسیح عقل میگوید که چون من خرسواری را
به نزد مهدیی چون تو سزد لشکر فرستادن؟
چو چیزی نیست در دستم که حضرت را سزا باشد
ز بهر خدمت پایت بخواهم سر فرستادن
سیدنورالدین نعمتالله مشهور به شاه نعمتالله ولی شاعر و عارف قرن هشتم و نهم هجری و قطب دراویش نعمتاللهی علاوه بر پیشگوییهای معروفش در مورد سیر تحولات و حوادث ایران بعد از خود، اشعاری نیز در فضایل و مدح و ثنای امام زمان (عج) سروده است. وی در سروده معروف خود که با مصرع «قدرت کردگار میبینم» شروع میشود، جهان را در زمان قبل از ظهور سراسر ظلم و ستم، آشوب و فتنه، غارت و جنگ و کشتار میبیند و با این حال به مردم نوید و بشارت آمدن یار و برطرف شدن این مصیبتها را میدهد و میگوید:
غم مخور زانکه من در این تشویش
خرمی وصل یار میبینم
پادشاه و امام هفت اقلیم
شاه عالی تبار میبینم
میم و حا، میم و دال میخوانم
نام آن نامدار میبینم
صورت و سیرتش چو پیغمبر
علم و حلمش شعار میبینم
دین و دنیا از او شود معمور
خلق از او بختیار میبینم
ید و بیضا که باد پاینده
باز با ذوالفقار میبینم
مهدی وقت و عیسی دوران
هر دو را شهسوار میبینم
شیخ محمود شبستری عارف و شاعر نامدار آدربایجان در قرن هشتم که اندیشههای عرفانیاش را در «گلشن راز» به نظم درآورده است، فضایل و مناقب حضرت حجت (ع) را دستمایه اشعارش قرار داده است. وی به شرایط آرمانی در زمان حکومت امام دوازدهم اشاره میکند و میگوید:
خوشا وقت کسان عهد مهدی
خوشا آن کودکان مهد مهدی
که هر علمی که باشد زیرکان را
الف با تا بود آن کودکان را
ز علمش خلق عالم علم گیرند
ز دینش مشرکان هم دین پذیرند
همه یک طبع گردد خلق عالم
نماند کفر در اولاد آدم
ز مشرق تا به مغرب نور ایمان
فرو گیرد نماند کفر و عصیان
بتابد نور علم من لدنی
همه یکسان شود شیعی و سنی
چو مهدی باشد آنجا عدل گستر
براندازد ز عالم جور یکسر
حکیم ناصرخسرو، جامی، وحشی بافقی، امیر معزی، صائب تبریزی و تعداد دیگری از سخنوران ادب پارسی در اشعار و سرودههای خود با بهرهمندی از صور خیال، مهارت و هنر سخنوری خود کرامات و فضایل حضرت مهدی (عج) را ستوده و ارادت خود را به آن امام همام ابراز داشتهاند که برای پرهیز از اطاله مقاله، بیان آنها را به زمان دیگری موکول میکنیم.
انتهای پیام