اشعار ویژه ولادت حضرت رقیه (س)
صدای شیعه: محمد بن طلحه شافعی در «مطالب السؤل» میگوید: «امام حسین(ع) چهار دختر داشت: فاطمه، سکینه، زینب. و چهارمی را نام نبرده است» (چاپ سوم، جلد چهارم سید الشهداء ، ص 238). که بنا به اسناد و منابعی که وجود دارد، ولادت با سعادت حضرت رقیه (س)، امسال به روایتی با 14 یا 20 اردیبهشت ماه مصادف شده است.
حضرت رقیه در سال 57 هجری قمری متولد شدند و منابع متعددی تاریخ تولد ایشان را 17 یا 23 شعبان ذکر کرده است.
اشعار ویژه میلاد حضرت رقیه (س) علی کاوند بروجرد
بوی شراب ناب از پیمانه میآید
وقتی به آغوش عمو دردانه میآید
زهرا به استقبال زهرا میرود امشب
ام ابیها دست بابا میرود امشب
چشم رقیه تا که به ارباب میافتد
انگار عکس ماه بین آب میافتد
خورشید در آغوش ماه ایل میچرخد
دور و بر گهواره اش جبریل میچرخد
شهزادهای از تیرهی شاه آمده مردم
هم بازی عباس از راه آمده مردم
قنداقه تا در دست اکبر میرود، انگار
زهرا در آغوش پیمبر میرود هربار
احساس خود را همزمان با عمه جان میگفت:
وقتی که در گوشش علی اکبر اذان میگفت:
زینب به استهلال قرص ماه میآید
یعنی دوباره فاطمه از راه میآید
با خنده هایش دلبری میکرد از عمه
در خواستهای بهتری میکرد از عمه
مهتاب را امشب درون خانه آورده است
یعنی برای گریه هایش شانه آورده است
میگفت: عمه غصه بی مادری کافیست
حالا که من هستم غم بی یاوری کافیست
تنها رفیق درد و آهت میشوم عمه
در اوج تنهایی پناهت میشوم عمه
پس روی من عمه حساب ویژهای وا کن
بنشین و فکری بابت غمهای بابا کن
اصلا بیا و فکر بعد از کربلا باشیم
فکر پس از آتش زدن بر خیمهها باشیم
تو بچهها را جمع که باقی غم با من
تو معجرت را حفظ کن حفظ علم با من
تو خطبه هایت را بخوان بی دغدغه عمه
پای اصول خود بمان بی دغدغه عمه
هر طور که شد پا به پایت راه میآیم
با تاول پاهای خسته راه میآیم
پس قول خواهم داد دردسر نخواهم شد
پیگیر آن رخداد تشت زر نخواهم شد
غصه نخور که مرد شامی بد نگاهم کرد
اصلا خودم فکری به حال زجر خواهم کرد
حالا که میبینم از این بدتر نخواهم گشت
پس احتمالا از خرابه بر نخواهم گشت
اشعار ویژه میلاد حضرت رقیه (س) مهدی رحیمی
وقتی که فراتر ز زمان است رقیه
از مَنظر من جان جهان است رقیه
مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت
در جزء نه در سطح کلان است رقیه
مانند علی اکبر و مانند اباالفضل
در کرب بلا یک جریان است رقیه
زینب به حسینش همهی عمر چگونه ست
نسبت به اباالفضل همان است رقیه
وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش
من معتقدم گنج نهان است رقیه
مانند حسین بن علی بر تن آدم
جسم است اگر سوریه جان است رقیه
آنجا که عمو آمده با مشک لب رود
عکس وسط آب روان است رقیه
من باورم این است که از خلقت عالم
مقصود حسین است و بهانه ست رقیه
رفته ست علی اکبر و تا لحظهی آخر
ای وای که گوشش به اذان است رقیه
در مجلس تنهایی جسم علی اکبر
با روضهی سر مرثیه خوان است رقیه
اشعار ویژه میلاد حضرت رقیه (س) امیر عظیمی
تا که خدا به بال ملک پر درست کرد
در آسمان عشق کبوتر درست کرد
با آیههای سورهی زیبای قدر خود
قدری گریست، سورهی کوثر درست کرد
خلقت به حال خویش معلّق نمیشود
بر آن خدای فاطمه محور درست کرد
تا که بهشت پر شود از عطر آشتی
با قلب خویش صورت مادر درست کرد
بابا به یاد مادر خود گریه تا نمود
مادر گرفت آینه… دختر درست کرد
شأن نزول سورهی کوثر بزرگ شد
دختر تجلّی رُخِ مادربزرگ شد
دختر همیشه دلبر باباست شک نکن
در اوج دلبریش دلارآست شک نکن
این زمزمه شده است سرود ملائکه
این نو رسیده دختر مولاست شک نکن
هنگام خنده هاش وَ هنگام گریه هاش
این فاطمه به فاطمه همتاست شک نکن
خواهر بیا بیا و به دقت نگاه کن
صورت شبیه صورت زهراست شک نکن
حس میکنی تو را به خدا، بعد سالها
این عطر مادر است که بر پاست شک نکن
او بیشتر از اینکه به من دختری کند
نازل شده است تا که به ما مادری کند
ای ماهتاب نیمهی شبهای اهل بیت
ای دلبر حسین، دلارآی اهل بیت
چادر به سر چو میبری و راه میروی
هستی شبیه حضرت زهرای اهل بیت
بر صورت حسین و ابالفضل و زینبین
گلبوسههای توست مداوای اهل بیت
اغراق نیست این که بگویم تو یک تنه
زهرا شدی و اُمّ ابیهای اهل بیت
در بین اهل بیت شبیه تو نیست، نیست
بنت الحسین اوج کمالت سه سالگی ست
کاشای سه ساله قوت پایت نمیشکست
دستان پر ز. جود و عطایت نمیشکست
آغوش حور بود بهای وجود تو
ای کاش در مسیر بهایت نمیشکست
ای نی نوای حضرت ارباب بی کفن
در شام و کوفه کاش نوایت نمیشکست
رفتی به خلوت عمهی خود را دعا کنی
از زجرِ زجر کاش دعایت نمیشکست
کاش آن زمان که سرّ طبق آشکار شد
با دیدن حسین صدایت نمیشکست
ای عمه زخمهای تنم گر چه بستنی ست
این شیشه پر ترک شده دیگر شکستنی ست
اشعار ویژه میلاد حضرت رقیه (س) محمد حسن بیات لو
دلم از عشق در به در شده است
شب تنهایی ام سحر شده است
میپرم تا مدینه بی پروا
نوبت این شکسته پر شده است
شعلههای قدیمی یک عشق
در وجودم چه بیشتر شده است
خبر آمد که آمده از راه
آنکه بر عشق برگ و بر شده است
ملکی میدهد ندا که “حسین”
مژده این بار هم پدر شده است
صحن خشک دو چشمم امشب با
قدم نو رسیدهتر شده است
دختری که قرار سینهی ماست
حرمش مکه و مدینهی ماست
دل ما و دل صنوبری ات
سر ما و سریرِ سروری ات
با دو دستت بیا هوایم کن
آرزویم شده کبوتری ات
پری خانهی امام حسین
دست ما و عطای کوثری ات
زلف ما از ازل گره خورده
به سر گوشهای ز روسری ات
به در خانه ات گدا هستم
شده شغلم همیشه نوکری ات
چِقَدَر شکل فاطمه هستی
به فدای نگاه مادری ات
آسمان پای مقدمت پا شد
با قدومت مدینه غوغا شد
هردو چشمت همیشه شیداتر
هر یکی از یکیست دریاتر
کسی مانند تو نیامده است
مثل خالق همیشه یکتاتر
اوج فهمت فراتر از درک است
از عروجِ خیال بالاتر
از تو گفتن چه کار دشواریست
واژه در واژه ات معماتر
بوده ارباب صاحب فرزند
تو رسیدی شده است باباتر
تو رسیدی و با وجودت شد
خانه اش از بهشت زیباتر
از دهانت “پدر” شنیدنی است
چه قدر ناز تو خریدنی است
چشم خود را همین که وا کردی
همه جا را پر از صفا کردی
با همین سنِّ کوچکت کارِ
حضرت خضر و نوح را کردی
غیر تو پرده دار عشق نبود
سرّ عشق را بر ملا کردی
با حضورت دل از همه بردی
همه را مست و مبتلا کردی
جای گریه “حسین” میگفتی
بعد از آن عمه را صدا کردی
لحظهای بعد روی دوش عمو
تو خودت را چه خوب جا کردی
نذر تو یک سبد شکوفه و یاس
شده هم بازی ات عمو “عباس”
رونق بزم عرشیان شدهای
حسرت اهل آسمان شدهای
در زلالیِ چشم بابایت
رود جاری و بیکران شدهای
بانوی من درست میبینم؟
چه شده اینهمه کمان شده ای؟
کاش میمُردم و نمیدیدم
هدف سنگ شامیان شدهای
سر بازار خنده میکردند
خسته از دست این و آن شدهای
طلب مرگ میکنی از بس
دست و پا گیر کاروان شدهای
کنج ویرانه پر زدی رفتی
بوسه بر زخم سر زدی رفتی
اشعار ویژه میلاد حضرت رقیه (س) حسن لطفی
عرش از نورِ خدا غرقِ تَلاطُم شُده بود
بَسکه میریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود
باز هنگامه یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود
وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود
شب از آن شب همه شب مثلِ شقایق شده است
مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است
چه شکوهی که خدا نیز تماشا میکرد
بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا میکرد
جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها میکرد
یا حسین بنِ علی بود که غوغا میکرد
مثل خورشید دل از آنهمه کوکب میبُرد
زینبی آمده بود و دِلِ زینب میبُرد
لاله شوریده یِ هر لحظهی دیدارش بود
ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود
مِهر همسایه یِ دیوار به دیوارش بود
خوش به حالِ دلش عباس علمدارش بود
چشم وا کرد و خدا گفت: چه رویی دارد
چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد
موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت:
باد پیچیده و از آن شبِ ناپیدا گفت:
آن شبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت:
خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت:
اولین آینه یِ جاریِ کوثر آمد
دومین فاطمه یِ خانهی حیدر آمد
آسمان از قدمش تا که شکوفا میشد
عشق شیرازهی هر واژهی دنیا میشد
هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا میشد
عالم از یاسترین عطر مسیحا میشد
باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود
لحظهی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود
کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد
کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد
کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد
به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد
تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت:
تا نَفَس داشت حسین بن علی زهرا گفت:
نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری
بینِ منظومهی خورشیدیِ دل جا داری
زیرِ پا وسعتِ شش گوشهی دنیا داری
که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری
مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است
دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است
حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت
دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت
پایِ پُر آبله اش با تنِ تبدارش سوخت
از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت
چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید
از همان فاصله یِ دور لبش را بوسید…
اشعار ویژه میلاد حضرت رقیه (س) مجتبی خرسندی
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه
پس رو زده با کوه گناهی به رقیه
هروقت نشسته ست سر شانهی عباس
تقدیم شده منصب شاهی به رقیه
هر جا سخن از راه رسیدن به خدا شد
داده دل ما زود گواهی به رقیه
هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع
انداخته با گریه نگاهی به رقیه
مدیون حسینیم که داده دل ما را
گاهی به علی اصغر و گاهی به رقیه
وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر
ده مرتبه گفتیم: الهی به رقیه
انتهای پیام