( 0. امتیاز از )

چشمه‌هاي خروشان تو را مي‌شناسند


موجهاي پريشان تو را مي‌شناسند

پرسش تشنگي را تو آبي، جوابي

ريگهاي بيابان تو را مي‌شناسند

نام تو رخصت رويش است و طراوت

زين سبب برگ و باران تو را مي‌شناسند

هم تو گلهاي اين باغ را مي‌شناسي

هم تمام شهيدان تو را مي‌شناسند

از نشابور با موجي از «لا» گذشتي

اي که امواج طوفان تو را مي‌شناسند

بوي توحيد مشروط بر بودن توست

اي که آيات قرآن تو را مي‌شناسند

گرچه روي از همه خلق پوشيده داري

آي پيداي پنهان! تو را مي‌شناسند

اينک اي خوب، فصل غريبي سر آمد

چون تمام غريبان تو را مي‌شناسند

کاش من هم عبور تو را ديده بودم

کوچه‌هاي خراسان تو را مي‌شناسند


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر