(
امتیاز از
)
رنجنامه سرلشکر فيروزآبادي درباره انتخابات رياست جمهوري دهم
متن کامل رنجنامه سردار سرلشکر فيروزآبادي رئيس ستادکل نيروهاي مسلح و عضو شوراي عالي امنيت ملي بدين شرح است:
بسمالله الرحمن الرحيم
اللهم نرغب اليک في دوله کريمه
تعز به الاسلام و اهله
و تذل به النقاق و اهله
"حمد باد خداوندي را که آفريدگار بندگان است و گستراننده زمين است و روان کننده آبهاست به پستيها و روياننده گياهان است بر بلنديها اوليتش را آغازي نيست و ازليتش را پاياني نيست. اول است بيهيچ زوالي، باقي است بيهيچ مدتي. پيشانيها در برابر او بر خاکند و لبها به ذکر وحدانيت او در جنبش. "
با اين مقدمه اجازه ميخواهم عرض کنم: يا صاحب الزمان سلام عليکم
سلام خدا و ملائک بر تو و بر پدران طيب و طاهرت. سلام بر جد بزرگوار پيامبر اعظم و بر جد مظلومت شير خدا امير مومنان. سلام بر جد مظلومه پهلو شکسته اول شهيده راه ولايت حضرت زهرا سلام بر عموي دل شکسته مغموم و مظلوم و مسموميت امام مجتبي، سلام بر پدر غريب و مظلوم و لب تشنهات سيد الشهداء و بر خون پاک او و خاندان شهيد و اصحاب بي نظيرش. سلام بر پدران معصوم و مظلوم و شهيدت از امام سجاد تا امام حسن عسکري، سلام بر نايب بزرگوارت خميني بت شکن، سلام بر شهيدان اسلام از عصر رسول الله (ص) تا عصر روح الله و تا امروز، عصر سيد مظلوم و استوار نائبت سيد علي خامنهاي عزيز و سلام بر امت مسلمان و امت خاص و آزادهات ايرانيان سرافراز، مراجع عظام تقليد، روحانيت معزز و خانواده بزرگوار شهيدان و ايثارگران.
مهدي جان، آقا! ميدانيم آنچه تو ميداني . تو شاهد و ناظر مايي و در ميان مايي. اما دلمان ميخواهد با شما درد دل کنم، با روح بلند خميني کبير، با ارواح مطهر شهيدان، با نائبت خامنه اي عزيز. ميدانم آنچه ميگويم در برابر آنچه بر شما اهل بيت عصمت و طهارت گذشت و آنچه بر خميني کبير گذشت و آنچه بر خامنه اي بزرگوار ميگذرد چيزي نيست. آيا در طول تاريخ ميتوان کسي يا کساني را يافت که بيش از خاندان پاک شما سابقه شهادت، آزادگي، جانبازي و ايثار داشته باشد؟ و بيش از شما ظلم ديده باشند؟ هرگز، هرگز! هنوز صداي علي (ع) در گوشمان است که ميفرمود: "به خدا سوگند که از انتساب هيچ منکري به من خودداري ننمودند و در رفتار ميان من و خود رعايت انصاف نکردند ايشان حقي را طلب ميکنند که خود آن را واگذاشتند و خوني را ميخواهند که خود آن را ريخته اند " و امام خميني (ره) در برابر موج ترورهاي يارانش فرمود: "ما را بکشيد، ملت ما بيدارتر ميشود " و خامنهاي عزيز در برابر آنان ايستاد و فرمود: "ما در برابر شما کاري حسيني خواهيم کرد " و جان خود را براي فدا کردن در راه شما و دين جدتان ناقابل خواند.
با اين وجود يا صاحب الزمان باز ميخواهم با شما سخن بگويم و حرف هايم را با شما در ميان گذارم. آري در عهد الست با خداي مهربان پيمان بسته بودم که با روح الله باشم. با عشق به خاندان پاک شما پرورش يافتم، در همان دوران سياه دين ستيزي ستم شاهي، روحانيون عزيز و پاک دامن به ما ياد دادند که امام زمان داريم. او خواهد آمد، ظلم و ظالمان را درهم ميکوبد، داد مظلومان را ميگيرد، عدل و داد بر پا ميکند و جهان را آباد ميکند، پس آگاهانه منتظرش باش.
به من آموختند که در غياب او نائبش را درياب. از همان طفوليت براي مظلوميت جدت امام حسين (ع) سينه زدم، زنجير زدم و بر غربت و مظلوميتش اشک ريختم. آموختم که تاريخ تکرار شدني است و عبرت هاي عاشورا راه نجات. روزگار نوجواني و آغاز جوانيام در سپيده روزگار سپري شد، تا آن که حسين زمان خروشيد، ولايت فقيه در چهره نوراني امام خميني (ره) طلوع کرد و انقلاب شد. من و همه کسانم به ميدان آمديم. اگر چه عاشورايي ديگر به پا شد، اما ملت ايران نگذارد حسين تنها بماند. هزينه داديم. برادران و خواهرانم را به زندان افکندند. پدران و مادران و برادران و خواهرانم را در ميدان ژاله کشتند. به فيضيه و دانشگاه حمله کردند و برادران دانش آموزم را در 13 آبانها به رگبار بستند. اما ايستاديم. تا سرانجام خونهاي ما ايرانيان بر شمشيرهاي يزيديان زمان پيروز شد.
خميني روح خدا بازگشت و بر قلبهاي من و همه کسانم در سرتاسر سرزمين شهيدان فرود آمد؛ ياريش کرديم و به عهد خويش وفادار مانديم تا فجر انقلاب دميد و حکومت حق طلوع کرد. خميني خبرگان ملت را خواند و قانون اساسي را برآوردند و ميثاق ميان ملت ما کردند جمهوري اسلامي ايران قد برافراشت.
امام بسرعت ابتکارات خدمت و محرومان و ايثارگران را به صدور احکام مبارک تشکيل بنياد شهيد، کميته امداد و جهاد سازندگي به ميدان آوردند و مردم مشغول خدمت و سازندگي شدند و با روشن بيني براي پاسداري از انقلاب، سپاه را تشکيل و جوانان را به بسيج فراخواندند.
مهدي جان هنوز شهد شيرين پيروزي انقلاب و خدمت به محرومان در کاممان ننشسته بود که تمام شرک و کفر نفاق از استکبار غرب و شرق گرفته تا مزدوران منطقهاي و عوامل خود فروخته داخلي آنها در برابر اين نظام نو پاي حق جبهه گرفته و جنگ احزاب تازهاي به پا کردند. براي استکبار و در راس آن آمريکا اين دشمن سر سخت بشريت و آزادگي، نه تنها از دست دادن منابع و ثروت ايران، بلکه ايجاد کانون اميد و آزادي براي مسلمانان و تمام مستضعفان جهان، خاري بود که در چشم مستکبران فرو رفته بود.
هنوز جشن و شادي انقلاب در ميان بود که آمريکا و غرب و احزاب شرک و کفر و نفاق به فرمان اربابان خود هر گوشه ايران را، کردستان را، گنبد را، خوزستان را، آمل را، تهران را و ... را به صحنههاي سخت جنگ رواني و تجزيه طلبي و در واقع با هدف، نابودي انقلاب اسلامي و نظام تبديل کردند. اما ملت ايران از پير و جوانان و زن و مرد بسيج شدند. چون امام فرموده بود من و ما به صحنه آمديم. من و ما به دفاع از امام و انقلاب برخاستيم و شعارمان اين بود تا خون در رگ ماست، خميني رهبر ماست و خوني که در رگ ماست، هديه به رهبر ماست.
از آن پس حزب اللهي و بسيجي خوانده شديم و از اين افتخار احساس غرور مي کرديم. منافقان و مرتدان ديدند تا من و ما به عشق تو "يا صاحب الزمان " و به عشق نائبت خميني در صحنه ايستاده ايم راه به جايي نخواهند برد، بر ما يورش آوردند و تا توانستند توهين و تحقير و ناسزا نثارمان کردند. حزب اللهي و بسيجي را مورد حملات نيرنگ و چماق و تفنگ قرار دادند.
گروهکها و خائنان مزدور و بقاياي رژيم طاغوت که به برکت رحمت انقلاب آزاد شده بودند، به جاي سپاس از انقلاب اسلامي در تلاش تجزيه ايران، خطه کردستان را به خاک و خون کشيدند. چقدر از برادران بسيجي و جهاديم و آحاد مردم حزب اللهي و فدائيان انقلاب که از گلولههاي سفاکان رژيم طاغوت جان بدر برده بودند، چون آقا يشان حسين (ع) سربريده شدند.
دشمن چون ايستادگي ما را ديد در همان حال جبهه اي ديگر گشود. جلاد خونخوار و قدرت طلب بعثي بغداد را واداشت تا جنگي همه جانبه با ام القراي عالم اسلام تحميل کند. نقشه دقيق بود، از خارج و داخل کشور، انقلاب و امام را هدف قرار داده بودند. اگر لطف الهي و عنايات تو يا صاحب الزمان به اين ملت ايران نبود، نظام اسلامي را ميربودند. اين بار هم ملت ما بسيج شد. من و ما به جبهه رفتيم حتي پدر و مادر و خواهران، جبهه و پشت جبهه را پر کرديم. اگر نبود خيانت بني صدر مزدور که سلاح را از ما دريغ داشته بود، خرمشهر، بستان، هويزه، مهران و قصر شيرين به چنگ دشمن نميافتاد و جهان آرا و يارانش در خرمشهر و حسين علم الهدي و دانشجويان همرزمش در هويزه، مظلومانه شهيد نميشدند.
مهدي جان، آقاي من. سال 60 چه سالي بود همچون سال 61 هجري، ايران کربلا شد. آتش و خون، انفجار و ترور، سال عزاهاي عمومي پي در پي. يک پاي بسيجي در جبهه و جنگ با دشمن خارجي بود و پاي ديگرش در شهرها براي مبارزه با گروهکهاي ضد انقلاب و عواملي داخلي شورشي استکبار. در ميان ملت منتظر ظهور اگر چه بسيجي يک واژه بيش نبود. اما دريايي معنا يافت. بسيجي يعني عاشق و عارف و شاهد. يعني حسيني، علوي، زهرائي، يعني آحاد ملت ولايي ايران، ولايتي که سرچشمه اش علي است و صاحب امروزش شما مهدي جان و اميرش ولايت فقيه، خميني کبير و خامنهاي عزيز.
آري بسيجي يعني حافظ اسلام و ميهن، از ميان ملت و پشتيبان مردم، دشمن ستيز و يار مظلومان، بصير و آگاه هوشيار و بيدار، و با اخلاص، پيشتاز در علم و فناوري و پيشرفت، محب وطن و محبوب امام. آري بسيجي جان بر کف است و بي ادعا... که در رودخانه امامت وضو گرفته است و از سرچشمههاي جوشان روحانيت نوشيده است و در راه کربلاي حسين قامت بسته است.
30 خرداد سال 60 منافقان کوردل به فرمان اربابان خود از جنگ رواني به جنگ تروريستي روي آوردند و با اين خروج، به خوارج مبدل گشتند. آنگاه اين کوردلان، بزرگان حزب الله و ياورانشان يعني بسيجيها و مردم حق مدار کوچه و بازار را هدف گرفتند. خامنهاي را در خانه خدا ترور کردند، فاجعه هفت تير و هشت شهريور را پديد آوردند، اگر چه بهشتي و بهشتيان را کشتند و حزب اللهي و بسيجي را ربودند و سوزاندند و شهيد کردند، اما نتوانستند ايمان و اراده ملت ما را بشکنند. با خون پاک آنان نقاب از چهره کريه منافق و خوارج برداشته شد و نااهلان رخنه کرده در صفوف انقلاب و مديريت کشور رسوا و فراري شدند و به آغوش اربابان جنايتکار خود در اروپا و آمريکا پناه بردند و سپس به کمک صدام ملعون شتافتند و يا در لاک خود مترصد فرصت ماندند. در آن اوضاع و احوال بسيجي اميدش به خدا بود و عشقش به امام.. از آن پس يک جبهه مانده بود و آن هم جنگ تحميلي و دفاع مقدس بود.
آري مردم شريف و شهيد پرور ايران عزيز با امدادهاي غيبي الهي و هدايت محسوب و ملموس بقيه الله الاعظم (عج) پيروزيهاي بزرگ فتح المبين، بيت المقدس، خيبرها، و الفجر هشت ها را نيروي مسلح با پشتوانه خود شما و بسيج رقم زدند و در رمضان و بدر و کربلاي چهار و پنج، اين اجساد تکه تکه شده برادرانم بود که دشمن را ناکام گذاشت. خون بسيجي با خون طلبه و ارتشي و سپاهي و جهادي و عشاير بهم آميخت و همه با هم فدا شدند تا يک وجب از خاک پاک ايران جدا نشود.
خاکي که به برکت انقلاب به نظام اسلامي مقدس شده بود و ام القراي عالم اسلام شد همچون مدينه النبي (ص).
آري بسيجي پيرو عشق بود و دل او براي عزت اسلام و ميهن اسلامي ميطپد و در راه آن و آزادي ميهن سرافرازش ايران، از جان خويش مايه گذاشت و در اين راه اسارت در چنگال صدام جلاد و غربت سخت سال هاي اسارت را به جان خريد. او مصمم به حضور در صحنه بود تا رفع کل فتنه در عالم... بسيجي تمام وجودش امام بود و انقلاب و هر آنچه را در مقابل اين دو ميديد، بر نميتابيد، دفاع او و همرزمانش در جنگ تحميلي هشت ساله خصم را به فرار و هزيمت واداشت آنگاه که در روزهاي پاياني جنگ بسيجيان احساس کردند امامشان غصه به دل دارد، مرگ خود را از خدا خواستند. بسيجي با غصههاي امام غصه دار بود با لبخندهايش شاد.
آن گاه جان بسيجي به لب آمد که امام به لقاء حق تعالي پيوست در غم فراغ امام، ايران سوخت. تا آن که مرهمي بر دل سوخته خود يافته و سيد علي جانشين امام شد. بسيجي، خميني را در خامنهاي يافت و ملت ايران شعار داد خامنه اي خميني ديگر است، ولايتش ولايت حيدر است.
امام رفته بود، جنگ پايان يافته بود. دوراني ديگر آغاز شد. به جز آقا و بسيج کسي ديگر به تفکر بسيجي نمي انديشيد. گويي بسيجي فقط براي جنگ بود، گاهي بسيجي چيزهايي مي ديد که نميپسنديد. رهبري در اين وضعيت مردم و مسئولان را هشدار داد. مسئول فرهنگي دولت به جاي اقدام، استعفا داد. بسيجي نا آرام بود، رنج ميبرد بسيجي خون به دل، ولي اميدوار و منتظر باقي ماند...
و يا باز هم دورهاي ديگر از دل تهاجم فرهنگي زائيده شد. و اين دوره را رهبر عزيز ما شبيخون فرهنگي ناميد، در اين دوره برخي از گردانندگان امور، پشت کرده به گذشته تابناک انقلاب و شرمنده از ايثار و شهادت امت! خواهان پيوستن به دهکده جهاني و کدخدايي عمو سام بودند، خواهان گفتگو با غارتگران و متجاوزان به حقوق آزادگان و مشغول انتقاد و حمله به ارزشهاي انقلاب و آزادي و امام و ولايت فقيه و روحانيت بودند. با وجود همه ناملايمات و بي مهري ها بسيجي گوش به فرمان رهبر عزيز انقلاب ضمن دفاع از ارزشها و با خون دل در حوزه توليد علم و نهضت نرم افزاري همراه با خلاقيت به آرمانهاي انقلاب و رسيدن به اقتدار و مرجعيت علمي ميانديشيد.
مع الاسف در اين فضا از سوي عدهاي، بسيج نه تنها ناهمگون و ناسازگار که مخرب تلقي شد، تفکر بسيجي خطرناک خوانده شد، همانها که دم از تحمل مخالف مي زدند و شعار زنده باد مخالف من مي دادند خواهان مرگ تفکر بسيجي شدند. از اصلاحات اساسي خود حذف بسيج و تفکر بسيجي را دنبال مي کردند و شاهد اينکه جهاد سازندگي از ابتکار بزرگ امام براي خدمت به محرومان و روستائيان و عشاير بود به جرم تفکر بسيجي بسته شد و جهادگران پراکنده شدند.
بسيجي را که به هر قيمت در برابر جنگ با ارزشها و شبيخون فرهنگي ايستاده بود گروه فشار خواندند و نابودياش را شعار دادند، آنان ريشه نظام را هدف گرفته بودند و بسيج و آحاد مردم متدين و انقلابي را مانع بزرگ راه خويش ميديدند چند بار فاجعه به پا کردند حرمتها دريدند، به مقدسات توهين کردند، آتش افروختند و دشمن را اميدوار ساختند و در جنايتي که خود پديد آورده بودند، بسيجي را مقصر ناميدند و مظلوم نمايي کردند و طلبکار شدند.
در آن غربت سخت بسيج، بسيجيان ماندند و آقا، رهبري بود که از چند سال پيش خطر را حس کرده بود و از تهاجم فرهنگي گفته بود و خود براي مقابله با آن به صحنه آمده بود. ولي فقيه به نشانه حضور در اين ميدان جنگ با ارزشها چفيه بسيجي را بر دوش انداخت، آقا، اگر چه از سوي بعضي خواص و مدعيان! ياري نشد اما مردم بسيجي را داشت که چون او دغدغهها داشتند. خون دل ها خورده شد، رنجها برديم تا چنان شد که دشمن و پياده نظامش ناکام گشتند و ارزشهاي انقلاب باقي مانده "فاما الزيد فيذهب جفاء ".
دوران اميدهاي واهي دشمن براي تحريف انقلاب و خط امام گذشت. خورشيد انقلاب از پس ابرهاي تيره مجددا پديدار گشت. بسيج از غربت خويش بيرون آمد. اميدها بازگشت، رهبر ما سيد علي ديگر تنها نبود، او شاد و مسرور از احياي گفتمان اول انقلاب بود. بسيج که جان گرفت، ايران بسيجي شد، که اين خار تازهاي شد که به چشم ديگر استکبار فرو ميرفت. استکبار که اميد خود به نابودي نظام را بر باد رفته ميديد جبهه اي از زيان ديدههاي از حاکميت بسيجي، اعم از ضد انقلابهاي قديمي و عناصر استحاله شده، پديد آورد که وجه اشتراک همه آنان دشمني با بسيج و تفکر بسيج و بيداري ملت بود.
اين جبهه با هدايت استکبار، جنگ خود را در پوشش انتخابات دهم رياست جمهوري آغاز کرد و چون با حضور جانانه چهل ميليوني مردم نتوانست طرفي ببرد، بيشتر عصباني شد و در پي فتنهاي تلخ تر بر آمد، فتنهاي با ظاهري مخملي و باطني خشک و زبر و خشن که فرهنگ و مردم سرزمينم را هدف قرار داده بود، تصادفي نبود که در 30 خرداد 88، 30 خرداد سال 60 را بازسازي کردند. با تخريب، کشتار و آشوب به پايگاههاي بسيج و مسجد خدا يورش آوردند.
در 30 خرداد آشوبگران و منافقان با چهرهاي جديد که چندان هم بي ارتباط با منافقان سابق نيستند، بر ملت يورش آوردند. زخم ترکشهاي جنگ تحميلي و جاي گلولههاي منافقان و از خدا بي خبران ديروز را اين بار در کوچه و بازار و تن بسيجيان و نيروهاي انتظامي - اين حافظان امنيت مردم با قمه و ضربات سنگ و شعلههاي آتش، گشودند به پاي مصنوعي و سينه خسته جانبازان و حتي بانوان و کودکان رهگذر هم رحم نکردند و منافقانه سلاح اهدايي امريکا و اسرائيل و انگليس را به سوي مردم شليک کردند، تا به خيال خام خود با کمک رسانههاي بيگانه ناجا و بسيج را متهم کنند. غافل از اينکه مسئولان با حکمت و تدبير، بکار بردن سلاح را به خاطر پيشگيري از هر گونه آسيب به مردم منع کرده بودند و نيروهاي حافظ امنيت هيچگاه سلاحي در دست نداشتند و بکار نبردند. ماموران حفظ امنيت و مدافعان حريم قانون کتک خوردند، زخمي شدند، شهيد شدند، بي رحمانه آنها را زير چرخهاي ماشين گرفتند اما صبورانه با جانشان از مردم دفاع کردند؛ در مقابل آنها براي کشتههاي دروغي خود عزاداري کردند از آنجا که آشوبگران در بين مردم پنهان شده بودند، دست حافظان امنيت براي برخورد با آنها بسته بود و لذا خساراتي بر مردم تحميل گرديد و ما نيز به عنوان حاميان مردم و مسئولان برقراري امنيت شرمنده شديم ليکن ميدانيم که ملت فهيم خود به اين موضوع واقفند و عذر خدمتگزاران خود را ميپذيرند.
اي صاحب و آقاي ما، شما شاهدي که نيروهاي مسلح و بسيج هر 4 کانديدا را از ياران انقلاب ميدانستند و مانند مردم ايران و با تشخيص خود کم يا زياد به آنها راي دادند. با اين وجود ناظري که چه ناسزاها که نثار ما نکردند و چه فحاشيها و تهمتها که از آن بي نصيب نمانديم . امنيت مردم را خدشه دار کردند و چون به دفاع از مردم برخاستيم، به ما لقب ستمکاران دادند. ما را متجاوزان به حقوق مردم معرفي کردند. ميخواستند ما در اين ميدان آزمايش همچون خودشان رو سياه کنند، گويا نمي دانند اسلام و قرآن و اهل بيت و امام و قانون اساسي برقرار است و تکليف همه روشن است.
کار آنگاه برايمان سخت شد و روحمان به درد آمد که اتاق فرمان خارجيها و بعضي داخليها به هم پيوند خورد و چهره پاک نظام در کلمات سخيف و زهر آلوده آنها گرد آلوده شد؛ و در اين غبار کذايي براي عده اي لحظهاي حق در محاق شد، اما خداي بزرگ را شاکريم که فصل الخطاب رهبري دل ها را آرام کرد و بصيرت آفريد.
رفته رفته صف خودي ها، يعني ملت بزرگ ايران از اندک غير خوديها نفوذ کرده در ميان مردم جدا شد و به رغم به اصطلاح نخبگاني که از نخبگي جز وابستگي به بيگانه و تهاجم به ارزشهاي انقلاب و امام چيزي نميفهمند، ملت يکپارچه ميکوشند نداي رهبرمان را با سرود وحدت و امنيت و سرافرازي و کار و پيشرفت تحقق بخشد.
آقاي و مولاي من ! در اين روزهاي هجمه دشمنان جهاني و کشتار ملتهاي مظلوم، خطاي عده اي از خواص بر دلمان جراحتي افزود اما باز هم صبر ميکنيم اينکه چشمانمان براي تنهايي جد بزرگوارت نمناک است. دلمان براي غريبي علي (ع) آن حق مطلب، بسيار دلتنگ است و اگر نبود اين اقيانوس مواجه انساني که فضاي خيابانهاي سرزمينم را علي علي گويان عطر آگين کردهاند، نميدانم چگونه ميتوانستيم اين غصه کج روي برخي خواص بي بصيرت را تحمل کنيم و به سينه بسپاريم و سينه هايمان را در برابر دشمنان سپرکنيم و از دشمن غفلت ننمائيم و سلاحمان را براي دشمن مهيا نگه داريم.
يا صاحب الزمان! شما چون خورشيدي از پس ابر، هدايت ما را بر عهده داري و ما را بر ولايت فقيه سپرده اي و ايشان توجه ما را به سوي دشمنان ميهن و ملت ميخوانند و ما نيز آموخته ايم که "اشداء علي الکفار و رحماء بينهم ".
مردم انقلابي ما مي دانند که چشم از دشمنان اصلي بر نميداريم که آنها ام الفسادند و ياران ممکن الخطا و قابل بازگشت دنيا هم مي داند که ملت ايران در برابر دشمن يد واحده است. آري با تمام توان و آمادگي ايستاده ايم تا نظام بماند تا تو از ما خشنود باشي و قلب نازنين نائبت راضي، تا ميهن اسلامي ما همچنان کنام شيران باشد. تا شهيدان و امام شهيدان بدانند که راهشان ادامه دارد.
مهدي جان! به فرزندان و نوادگان مان ياد دادهايم منتظرت باشند، پرچم اين نظام مقدس را در اهتزاز داشته باشند تا تو بيايي که امام خميني فرمود: انقلاب ما مقدمه انقلاب جهاني به رهبري حضرت حجت است. سيد و مولاي ما از خدا ميخواهيم و تو نيز دعا کن که انقلاب اسلامي ايران با انقلاب جهاني شما پايدار ماند و دعا بفرما آنگاه که ظهور ميکني اگر مرگ ميان شما و ما جدايي انداخته باشد، خداوند ما را از قبر بيرون آورد در حالي که کفن را بر کمر پيچيده و سلاح بر کشيده باشيم و دعوتت را لبيک گوئيم و زير پرچم پر مهر و عدالت پروري و نوراني امتت به شهدا بپيونديم.
منبع : فارس
انتهای پیام