( 0. امتیاز از )


صدای شیعه:  مرحوم حسيني با مجموعه شعر گنجشک و جبرئيل خود توانست يکي از موفق ترين مجموعه هاي عاشورايي –آنهم در قالب سپيد –را به مشتاقان تقديم کند . در اين اثر زيبا جرياني که حسيني در سال هاي پيش ازآن در اشعار کلاسيک خود از جمله رباعي هاي شاخص و موفقش آغاز کرده بود تکميل گرديد.او  با برخورداري از فرهنگ عاشورا و بهره برداري از ذوق شاعرانه خود ،سروده ها يي جاودانه  خلق کرد.

در اين نوشته ، نگاهي کوتاه و گذرا  به رباعیات  عاشورايي مجموعه ي شعر همصدا با حلق اسماعيل اولين مجموعه ي شعر شادروان حسيني که چاپ اول آن در فروردين 1363 توسط حوزه ي هنري سازمان تبليغات اسلامي انجام گرديد و در زمان انتشار ، مورد اقبال فراوان مشتاقان قرار گرفت .

 رباعي های حسینی  داراي ظرافت هاي شاعرانه و ايهام هاي زيبا و تصوير هاي ماندگار و کشف و شهود هايي کم نظير است .

تشبيهات بکر و استعارات فراوان و حيرت انگيز که در آن زمان و  زمانه ، بسيار جذاب و بديع بودند ، از نکات مهم و تحسين برانگيز رباعي هاي اين مجموعه است به گونه اي که آن را از همه ي رباعي هاي عصر خويش بلکه تا سالها در دهه 70موفق تر کرده است .

 
اول : شادروان حسيني با الهام از فرهنگ عاشورا در قالب رباعي ، شگفتي آفريد مانند رباعي عطش من در صفحه 103  :

آن ني که بر آن خشک نيستان مي خورد     

              آب از لب جوي لب و دندان مي خورد

لب تشنه ز جويبار قرآن مي خورد  

                          مي خورد فراوان و فراوان مي خورد
حسيني در اين رباعي به جاي آنکه به وصف حضرت حسين بن علي عليه السلام بپردازد ، توجه خواننده را به ني خيزراني که توسط يزيد بن معاويه بر لب و دندان مبارک آنحضرت ميخورده جلب مي کند .که چگونه آن ني ، از لب و دنداني  که جويبار قرآن بوده مي نوشد .

ني اي که از نيستان آمده است و بر نيستاني تشنه يعني لب هاي حسين عليه السلام ضربه مي زند .ضربه نه بلکه از آن تشنگي خويش را بر طرف مي کند .

  ني‌، بر لب و دندان ، ضربه مي زند اما در باطن از آنها مي خورد يعني مي نوشد که آن لب و  دندان ، زلال وحي بودند و جويبار قرآن .

در اين رباعي بدون آنکه تکرار رديف در مصراع سوم –که مرسوم نيست – آزاردهنده باشد، بسيار جاافتاده بلکه تحسين بر انگيز بکار برده شده است .

 
دوم :در رباعي تفسير خجسته که در همان صفحه آمده است ميخوانيم :

شوريده سري که شرح ايمان مي کرد 

            هفتاد و دو فصل سرخ ،عنوان مي کرد

با ناي بريده نيز بر منبر ني      

                     تفسير خجسته اي ز قرآن مي کرد
تشبيه ني به منبر و ارتباط آن با تفسير گفتن ، بسيار جذاب و تا حدودي بکر است .آنهم تصويري خجسته از قرآن يعني تفسيري که مقدمه ي پيروزي سپاه شهادت است .شرح ايمان آن سر شوريده هفتاد و دو فصل سرخي بود که او در کربلا بيان کرد و با همين هفتاد و دو فصل سرخ بود که توانست تاريخ را براي هميشه مسحور و مجذوب خويش سازد .

ناي بريده نيز که هم اشاره به گلوي بريده حضرت دارد و هم بريده بريده خواندن قرآن ، به اين رباعي جذابيت ويژه اي بخشيده است .

سوم : در رباعيهاي اين مجموعه گاه آنچنان حزن و اندوه غلبه مي کند که ناگهان اشک در چشمت مي نشيند مانند رباعي سوال در صفحه ي 104 :

هر دم که ز کار زار بر مي گردي   

                                          شوريده و بي قرار برمي گردي

اين بار کدام لاله ات پرپر شد       

                              که اين گونه شکسته وار بر مي گردي ؟
اين رباعي سوزناک ، به تاثير شهادت حضرت عباس بن علي (ع)وجمله ي معروف ( الآن انکسر ظهري ) حضرت امام حسين (ع)اشاره ارد که بسيار زيبا بيان شده است .

شاعر با پرسشي که در پايان اين رباعي مطرح مي کند ، بي آنکه موضوع را صريح بيان کند ، مي پرسد چرا اين گونه شکسته وار بر مي گردي ؟

 
چهارم : در دو رباعي هل من ناصر در صفحه ي 105 باز هم محزون و اشک آلود مي خوانيم :

آن دم که به سوي رزمگه باره کشيد  

                      آن نعره ي عاشقي دگر باره کشيد

لبيک گلوي کودک شش ماهه        

                           خون بود که تا ستاره فواره کشيد

=========

آن جمله چو بر زبان مولا جوشيد  

                        از ناي زمانه نعره ي لا جوشيد

تنها ز گلوي اصغر شش ماهه     

                            خون بود که در جواب بابا جوشيد
در اين دو رباعي به غربت و تنهايي امام (ع) پس از شهادت ياران اشاره شده است که تنها کودکي شش ماهه لبيک گوي پدر شد آن هم با خون چرا که آن کودک ، زباني جز خوني که از گلويش تا ستاره فواره کشيد چيزي نداشت .

در هنگامي که تمام زمانه ، نعره ي لا سر داد پاسخ آري ، تنها از حنجره اي تشنه و کوچک بود که در آن ظهر عطشناک به خون سيراب شد .

پنجم : شاعر در سرودن رباعي به مطلبي ظريف نيز توجه دارد و آن اين است که اين قالب با ضرب آهنگ زيباي خود مي تواند در بخش حماسي و پيام رساني اداي دين کند  زيرا او  عاشورا را واقعه اي مي داند که نبايد  اين دو بعد  آن (حماسه و پيام ) در زير نقاب سوگ ، پنهان شود .پس آگاهانه و با علم به پتانسيل قوي رباعي به مخاطب گوشزد مي کند که نبايد از حماسه وپيام حادثه ي بزرگ عاشورا غفلت کرد .

شاعر باور دارد که براي آن که جهان از يزيديان پاک شود بايستي به حسين (ع) اقتدا کرد و هر جا را به سنت عاشورائيان کربلا نمود و در رباعي مقتدا در صفحه 102 اين مجموعه ي مي گويد :
عالم همه خاک کربلا بايد مان       

                       پيوسه به لب خدا خدا بايد مان

تا پاک شود زميني ز ابناي يزيد  

                        همواره حسين (ع) مقتدا بايد مان

ششم : شاعر در رباعي (سر مگو) در همان صفحه بيداري امت اسلام را متاثر  از به خون خفتن سيد الشهدا (ع) مي داند و معتقد است که سر مگوي آن بيدارگر انسان ، بالهجه ي  خون بوده است .
گر بر ستم قرون بر آشفت حسين (ع)   

            

           بيداري ما خواست به خون خفت حسين (ع)

آن جا که زبان محرم اسرار نبود    

                           بالهجه ي خون سر مگو گفت حسين (ع)

هفتم : او باز هم در رباعي  لبيک در صفحه ي 104 به جنبه ي حماسه ي عاشورا رو مي آورد و با آغاز رباعي خود با (بشتاب ) مخاطب را غافلگير مي سازد و البته آن را در پايان مصراع ، تکرار مي کند :

بشتاب برادر دليرم بشتاب                          
شاعر چيره دست اين مجموعه ، مخاطب را به عباس (ع) پيوند مي دهد که بايد به فراتي ديگر و البته تازه دست يافت ولي غافل نيست که سيد الشهدا تشنه ي آب و نوشيدن جرعه اي از فر ات نبود بلکه تشنه و نيازمند لبيکي بود که به حقيقت گفته شود و محتاج نگاه  مهر و دوستي به نصرت دين خدا .

پس شاعر بسيار به جا  وتاثير گذار اين رباعي را مي سرايد :

بشتاب ، برادر دليرم بشتاب       

                            عباس تويي تازه فراتي درياب

چون بود شهيد عشق در کرب و بلا  

                      لب تشنه ي لبيک نه لب تشنه ي آب

هشتم :شاعر در رباعي يا حسين (ع) شرمندگي خود را بازگو مي کند که چرادر روزگار غربت حقيقت ، زباني لال داشته است و به آن حنجره ي تشنه ي لبيک ، پاسخي به نصرت نداده است .غمگينانه و شرمسارانه رو به خيمه گاه مي کند و آن دعوت مقدس و ناب را لبيک مي گويد آنهم با اين تشبيه زيبا  :

ديروزت اگر رو به قتال آورديم  

                          در پاسخ تو زبان لال آورديم

امروز به خيمه گاه آن دعوت ناب  

                        صد علقمه لبيک زلال آورديم

خميه گاه حسيني به لبيکي تشنه بود تا کسي به ياري بشتابد و شيعه چه دردمندانه بر تنهايي حقيقت در آن ظهر غربت ، تاسف مي خورد ولي غافل نيست که جريان عاشورا سيال است و جاري و در  پي زمان و زمانه، همواره حسيني است که نصرت مي طلبيد و خيمه گاهي است که در ميان تشنگي و تنهايي ،له له ياري مي زند . و شيعه لبيک گوي آن استنصار است .

نهم : در رباعي پرسش در صفحه ي 107 نيز همان استغاثه ياد آورده شده ا ست .پرسشي سوزان که لبيکي از حنجره ي عشق ،مي طلبد ، لب تشنه اي که از سپيده ،آب مي جويد و عطش زده اي که جامي از زلال آفتاب مي خواهد . پرسش سوزان حسين (ع) و استغاثه ي  هل من ناصر ينصرني بازهم تکرار مي شود .تنها به حنجره اي از عشق ارادت بايد بدان پاسخ گفت :

لب تشنه ام از سپيده آبم بدهيد 

              جامي ز زلال آفتابم بدهيد

من پرسش سوزان حسينم ياران   

           با حنجره ي عشق جوابم بدهيد

دهم : در رباعي قنوت در صفحه  107 تصويرهاي متضادي که بسيار زيبا و به جا به کار برده شده اند خواننده را به وجد مي آورند .

دريا که خود ، سرچشمه ي طراوت و سرزندگي است ، دست نياز به سوي عطشناکترين خيمه ها ي هستي دراز مي کند .

همه ي نوحه ها و فرياد ها ، دست به سينه سکوتي مي شوند که در غروب عاشورا بر خيمه گاه عشق حاکم شده بود .و صدها قنات و هزاران چشمه ي زاينده ، به قنوت مردي که سيرابي را به انسان بخشيد ، رشک مي برند .

آن روز اگر چه آن بزرگمرد ، تشنه و عطش زده بود اما خود سرچشمه ي طراوت و سيرابي و ساقي مستان بيدل شهر حقيقت شد .

دريا به طلب از برهوت تو گذشت    

                                يک قافله نعره در سکوت تو گذشت

آنروز اگر چه تشنه بودي اما 

                                         صد رشته قنات از قنوت تو گذشت

یازدهم : در نظر شاعر شوريده و نکته سنج مجموعه ي همصدا با حلق اسماعيل ، شخصيت حربن يزيد رياحي ، در عرصه ي عاشورا شخصيتي بر جسته و شگفت انگيز است .

براي او "حر" به تشنه اي مي ماند که از زلال ولايت و چشمه سار امامت سيراب مي شود .او اگر چه در آن سوي ميدان بود ،اما دل در گرو عشق  فرزند وحي داشت و به همين دليل ، نهر کمالات و جويبار رحمت ولي حق ، به آبياري او مي رود و او سيراب محبت مي شود . چه زيبا رباعي آبياري در صفحه 106 به اين مهر و محبت اشاره دارد .
روزي که ز درياي لبش در مي رفت      

                              نهر حرکاتش از عطش پر مي رفت

يک جوي از آن مشت عطش سوز زلال    

                         آهسته به آبياري حر مي رفت
 دوازدهم :  در رباعي راه امام حسين در صفحه ي 133 کتاب شاعر رو به شهيد ، به عنوان شاگرد مدرسه شهادت مي کند و او را ادامه دهند ه ي راه حسين علي عليه السلام مي داند که سر انجام ، گلزخم گلوله ، زينت اندام او شده است و به تاسي از سيد و سالار شهيدان حسين بن علي پيکرش پر از زخم مي شود.

 از اين روست که آلاله از چهره ي گلگون شهيد ، خجالت زده مي شود و شفق نيز به برکت نام او به سرخي مي نشيند .

اينها هم در رباعي حسين (ع) آمده است :

آلاله خجل ، ز روي کلام تو شد  

                             گلگونه شفق ز برکت نام تو شد

رفتي به ره حسين (ع) و در آخر کار     

                    گلزخم گلوله ، زيب اندام تو شد


سیزدهم : در صفحه ي 134 اين مجمو عه ي شعر ، در رباعي" گذشت" اقتداي شهيد را به حضرت سيد الشهدا (ع) به آشکارا بيان مي کند .شهيدي که مانند او از "من" رها شد، همه  "ما" شد. مايي که او را به وحدت مي رسانيد و آن گاه آن عزت و عظمت را در لبيک خونيني يافت که بايد  به پرسش هل من نا صر ينصرني حسيني داد او به خون حسين (ع) اقتدا کرد و گذشت آنگونه که شاعر شهيد را مي يابد .

بنگر که چگونه من رها کرد و گذشت   

   از خويش بريده عزم ما کرد و گذشت

هل من .. چو شنيد پاي در راه نهاد       

     بر خون حسين (ع) اقتدا کرد و گذشت

 

 چهاردهم : در رباعي پيغام در صفحه ي 138 راهي حسين (ع) راهي معرفي شده است که شرنگ عاشقي در کام رهنورد آن شهيد شيرين است . اين مطلب از زبان کسي که خود سالک طريق عاشورا است بيان گرديده است که در روز واپسين پيغام مي دهد . اين شايد گريزي باشد به جمله ي مشهور نوجوان حماسه ي کربلا حضرت قاسم بن الحسن که در پاسخ عموي بزرگوارش که مرگ در نزد تو چگونه است ؟ فرمود : مرگ در نزد من شيرين تر از عسل است و در اين رباعي شاعر ، عاشقانه و آگاهانه به اين مطلب اشاره دارد و مرگ و تلخي ها در راه حسين بن علي (ع) را شيرين مي بيند و مي سرايد :

ياري که پر از خون جگر شد جامش     

                       اين بود به روز واپسين پيغامش

آن کس که ره حسين (ع) را مي پويد      

                     شهد است شرنگ عاشقي در کامش

 
پانزدهم : زنده ياد سيد حسن حسيني که در اين مجموعه و اشعار ديگر خود ،همواره از نگاه ژرف و دقيق دکتر علي شريعتي بهره برده است .در رباعي" حسينيان" از جمله ي معروف و عميق آن معلم بزرگ تاثير پذيرفته است از جمله ي : آنان که رفتند کاري حسيني کردند و آنان که ماندند بايد کاري زينبي کنند وگرنه يزيدي اند .

حسيني در اين رباعي در صفحه 151مجموعه هشدار مي دهد که مبادا  دلها اسير نا اميدي و جانها غرقه در پليدي گردند ، سستي و بي تفاوتي و نگاه سياه و فراموش کردن تعهد عاشورايي يعني رساندن پيام شهادت خيانت به خط سرخ شهدا است از اين روست که با دلسوزي ولي قاطعانه فرياد برمي آورد که :

هشدار که يار نااميدي نشوي 

                         زنهار که غرقه در پليدي نشوي

رفتند حسينيان و گلگون کفنان        

               هشدار در ين عرصه يزيد ي نشوي
انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر