( 0. امتیاز از )


استراتژي خزنده و راز‌آلود صهيونيست‌ها در ايران، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاريخ معاصر است. حضور ايادي يهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصميم‌گيري و سياستگذاري، ايران عصر پهلوي را به پايگاهي سياسي و استراتژيک براي صهيونيست‌ها تبديل کرده بود. عناصر يهود در نتيجه متابعت بي‌چون و چراي دولت مردان ايراني از آنها، بر سياست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند. اما آزادي عمل يهودي‌ها و تلاش اين جماعت براي افزايش و گسترش سلطه بر اهرم‌هاي قدرت در چنان لفافه‌اي قرار داشت که اغلب از چشم مردم دور باقي مي‌‌ماند. آنها نمي‌توانستند توطئه‌ي خزنده‌اي را که در اطراف‌شان شکل مي‌گرفت و هم چون گياهي هرز بر ارکان سياست و اقتصاد سرزمين‌شان مي‌پيچد، به وضوح ببينند.
در اين زمينه، اعتراف يکي از جاسوسان اطلاعاتي رژيم صهيونيستي درباره‌ي دخالت پنهان سرويس‌هاي اطلاعاتي اسرائيل، در ايران عصر پهلوي، تأمل برانگيز است.
يعقوب نيمرودي از مأموران کار کشته‌ي سياسي و اطلاعاتي صهيونيست‌ها، پس از سال‌ها فعاليت جاسوسي در ايران، در گفت و گويي با يک روزنامه‌نگار اسراييلي مي‌گويد، «اگر يک روز به تو اجازه دهند که از کارهايي که ما در تهران انجام داده‌ايم، آگاه شوي، از آن چه مي‌شنوي، وحشت خواهي کرد. حتي نمي‌تواني آن را تصور کني.» 1
پنهان‌کاري در روابط ميان ايران و اسراييل، از جانب رژيم پهلوي نيز به شدت دنبال مي‌شد. شاه در روابط خود با دولت يهود، سياست مخفيانه را در پيش گرفته بود. او از يک طرف سعي مي‌کرد روابط خود را با اسرائيل توسعه دهد از طرف ديگر سعي داشت آن را از ديد مردم و کشورهاي عربي دور نگاه دارد. 2 دليلش هم اين بود که شاه پيوند ميان منافع خودش و اسراييل را احساس مي‌کرد، اما از يک طرف هم از مخالفين خود بيم داشت. به خصوص پس از قيام 15 خرداد 1342 و آغاز نهضت انقلابي و اسلامي حضرت امام خميني (ره) که مبارزه با اسراييل را در صدر برنامه‌هاي خود قرار داده و پيوسته خطر نفوذ صهيونيسم را به ملت ايران هشدار مي‌دادند. 3
سنجش و تعيين گستره‌ي نفوذ صهيونيسم در ايران عصر پهلوي، بدون شناسايي کانون‌ها، محافل و عناصر وابسته به آن ميسر نيست. لذا در مقاله‌ي حاضر، بر آن هستيم تا با مطالعه‌ و بررسي پايگاه‌هاي عمده‌ي يهوديان در ايران، به عمق حضور آنها در عرصه‌هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي، اطلاعاتي و فرهنگي کشور، بيشتر پي ببريم.
نخستين اين پايگاه‌‌ها، سازمان فراماسونري است که بخشي از پيکره‌ي تشکيلات جهاني صهيونيسم به شمار مي‌رود. بي‌شک نمي‌توان نقش و عملکرد فراماسون‌ها و لژهاي فراماسونري را در ايران معاصر نايده گرفت. حضور و فعاليت ده‌ها لژ و هزاران فراماسون ذي‌نفوذ و فعال در عرصه‌هاي گوناگون کشور، همگي اهرم‌هايي بودند که حلقه‌هاي وابستگي سلطنت ايران را به صهيونيسم محکم‌ تر مي‌کردند.
تشکيلات عريض و طويل بهاييت، به عنوان يک فرقه‌ي دست‌پرورده‌ي استعمار، حلقه‌ي ديگري بود که ايران عصر پهلوي را به کانون قدرت صهيونيسم پيوند زده و متصل مي‌کرد. در اين زمينه نيز هم سوئي عملکرد بهاييان برخوردار از مقام‌ها و مناصب کليدي در کشور، با منافع جهاني صهيونيسم،‌ به هيچ وجه قابل انکار نيست.
سومين پايگاه صهيونيسم در ايران که ما آن را، يهوديان مخفي مي‌ناميم، شامل آن دسته از رجال درباري، مقامات و صاحب‌منصبان درجه اول کشور در عصر پهلوي است که به طور پنهاني با دولت اسراييل ارتباط داشته و حافظ منافع استعماري آن رژيم بوده‌اند. اين اشخاص که از صدر مشروطيت تا سقوط شاه، يعني حدود سه ربع قرن در رأس امور دولت قرار داشتند، اغلب عناصر يهودي تباري بودند که کمتر کسي از اسرار و وابستگي درون گروهي آنها اطلاع داشت و در عين حال، پشتيباني‌هاي سازمان يافته و تشکيلاتي آنها در ورود به دستگاه‌هاي دولتي، راه را براي نفوذ ساير هم کيشان و هم مسلکان‌شان باز مي‌کرد.
در ادامه، هر يک از اين پايگاه‌هاي نفوذ را به تفکيک مورد بررسي قرار خواهيم داد.

سازمان فراماسونري
سازمان فراماسونري، به عنوان پديده‌اي نوظهور، ابزاري مؤثر در دست نظام بورژوازي بود که از آن در مقابل نظام کهنه و سنتي فئوداليته، که با همدستي کليسا بر تمامي ارکان جامعه سلطه يافته بود، استفاده مي‌کرد. فراماسونري با طرح انديشه‌هاي خود، قصد بر هم زدن ساختارهاي جامعه را داشت. جنبش فراماسونري، با اتکا به ايدئولوژي خاص خود، هم چون اديان و مذاهب التقاطي نظير مانويت و بهاييت، به هر سرزمين و کشوري وارد مي‌شد، سپس اشتراک‌هاي خود را با مردم آن سرزمين يافته و در جهت بارزتر کردن آنها تلاش مي‌کرد تا از اين طريق روشنفکران و اصلاح‌طلبان کشورهاي مختلف جهان را با نظريات خود همگام سازد. 4
ايران از جمله کشورهايي بود که موج تجدد‌خواهي و به دنبال آن سازمان‌هاي فراماسونري محير به آن راه يافت و علت آن را بايد در بافت سنتي جامعه‌ي ايراني جست و جو کرد. اما از اواسط عصر قاجاريه، با گسترش روابط ميان ايران و اروپا، پيشرفت‌هاي غربيان در زمينه‌هاي مختلف چيزي نبود که از چشم تحصيل‌کردگان ايراني به دور بماند. محافل و انجمن‌هاي ماسوني يکي از مظاهر جالب و جذاب تمدن غرب به شمار مي‌رفت که بسياري از محصلان و روشنفکران ايراني را جذب خود کرد و آنان را تا به مرحله‌ي شيفتگي و گاه سرسپردگي غربيان پيش برد. به اين ترتيب، نظام سرمايه‌داري غرب با مسخ برخي روشنفکران ايراني، آنان را به عناصري بسيار مطمئن براي تأمين منافع خود تبديل کرد.
تشکيلات مخفي فراماسونري از زمان ميرزا ملکم خان با کمک شاهزادگان و دين‌ستيزان اروپا ديده، شروع به تبليغ و ترويج غرب‌زدگي و بي‌ديني در جامعه‌ي ايران نمود. پيچيدگي و ماهيت بغرنج و پنهان‌کارانه‌ي اين تشکيلات همراه با ايدئولوژي خاص آن که از تساهل در امر مذهب و انديشه‌هاي فرامرزي و جهاني سخن مي‌گفت، مانع از آن بود که علما و روحانيون تصميم واحد و هماهنگي در قبال آن اتخاذ کنند و عکس‌العمل شديدي در برابر آن نشان دهند. به اين ترتيب، جريان فراماسونري به مسير خود ادامه داد و در عصر پهلوي دوم به جايي رسيد که در تمامي ارکان سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه رسوخ کرد.
فراماسونري به عنوان يک تشکيلات منظم و پيچيده، به طور کامل، در خدمت مقاصد و اهداف دين يهود و دقيقاً هم سو و هم جهت با مطامع و اغراض صهيونيست‌ها حرکت مي‌کرد. 5 ژرژلاميلن در کتاب اسرار سازمان مخفي يهود مي‌گويد:
«فراماسونري قدرت مخفي ماست. فراماسونري فقط به منظور مخفي نگاه داشتن نقشه‌هاي ماست و طرز اجراي اين قدرت مخفي و محل اجراي آن براي هميشه بر ملت‌ها پوشيده است.» 6
اسماعيل رايين، مؤلف کتاب فراموشخانه و فراماسونري در اين زمينه مي‌نويسد: «صهيونيسم ايدئولوژي حاکم بر تمام لژهاي جهان است. لذا صهيونيسم بين‌المللي با فراماسونري بين‌المللي يکي گرديده و از آن به منزله‌ي بازوي سياسي و فرهنگي استفاده مي‌شود.» 7
در نتيجه‌ي ترکيب صهيونيسم و فراماسونري در ايران، پديده‌ي نوين «نوماسوني» شکل گرفت که نطفه‌ي آن در دل رژيم بسته شد و در دامان دولتمردان آن زمان پرروش يافت. 8 پس از پيروزي انقلاب اسلامي، يکي از مراکز فراماسونري که به آن «ستاد عمليات استاد اعظم، جعفر شريف‌امامي، گفته مي‌شد، کشف گرديد و عکس‌هاي گوناگوني همراه با فهرستي از اعضاي فراماسون به دست آمد. نيز روشن گرديد که در روزگار محمد‌رضا پهلوي، نه تنها سياست کلي ايران، که سررشته‌ي اقتصاد کشور نيز به شيوه‌اي بنيادين در دست فراماسون‌ها بوده است. از آن پس، نوشته‌هاي ديگري نيز پيرامون فراماسون‌ها و پيوند آنها با صهيونيسم بيرون آمد.

بهاييت
تمايلات نژادپرستانه‌ي يهوديان مانع از فعاليت‌هاي تبليغي و ترويج مذهب توسط اين جماعت مي‌شود. يهوديان نه خود به دين‌هاي ديگر در مي‌آيند و نه ديگران را به مذهب‌شان دعوت مي‌کنند. اما از آن جايي که قصد نفوذ در جوامع را دارند، فرقه‌سازي و بدعت‌گذاري در ساير مذاهب را به عنوان راه‌کارهاي اساسي براي نيل به مقاصد خود، در پيش گرفته‌اند. در سراسر تاريخ، شواهد بسياري وجود دارد که يهوديان با پروراندن و حمايت فرقه‌هاي مذهبي، در ممالک مختلف، راه نفوذ خود را به داخل آنها گشوده‌اند و در پيش نقاب‌هاي جديد مسير رسيدن به اهداف سياسي و اقتصادي‌شان را هموار کرده‌اند.
نمونه‌ي بارز اين مدعا، نقش يهوديان در ظهور پروتستانيسم است که تجربه‌ي موفقيت‌آميزي را براي آنها به دنبال داشت؛ به طوري که توانستند زير لواي نام مسيحيت، به اجراي بسياري از مقاصد خود نايل شوند. حضور پروتستان‌ها، آن هم در يک گستره‌ي جغرافيايي وسيع شامل انگلستان، امريکا، کانادا و استراليا، در واقع زمينه‌چيني براي کمک به سلطه‌ي يهود بود. اين روند تدريجي و رو به رشد، به لحاظ زماني از دوران کراموال ـ پروتستان متعصب و طرفدار يهود ـ شروع شده و تا عصر نومحافظه‌کاران امريکا، يعني ريگان تا بوش پدر و پسر ادامه داشت. سرانجام، گروه اخير، تحت عنوان صريح «مسيحيان صهيوني» امريکا را در بست در اختيار صهيونيست‌ها قرار دادند9 و به غايت آمال يهوديان نژادپرست، جامه‌ي عمل پوشانيدند.
در ايران و در عصري که مورد نظر ماست، به ويژه عصر پهلوي دوم، فرقه‌ي بدعت‌گذار مذهبي که به طور کامل در خدمت اهداف و مقاصد يهود قرار داشت، بهائيان بودند. به طوري که حضرت امام خميني (ره) از آنان به عنوان «عمال اسراييل» ياد مي‌کند. 10 و پيوسته خطر حضور آنان را به علماي اسلام و طبقات مردم يادآوري مي‌نمايد. 11 از ديدگاه حضرت امام (ره) سازمان بهاييت در ايران، در حکم جاسوس اسراييل در منطقه بوده و در اصل براي شکستن نفوذ مذهب شيعه و روحانيت به وجود آمده بود. انتشار ده‌ها نامه، پيام و اسناد مربوط به روابط بهاييان و اسرائيل، سخنان آن زعيم عالي قدر را تأييد مي‌کند. 12
اسراييل يکي از اولين و مؤثرترين حکومت‌هايي بود که بهاييت را به رسميت شناخت و آن را جزو مذاهب رسمي کشور خود قرار داد. جذب سرمايه‌هاي بهاييان که باعث شکوفايي اقتصادي اين کشور مي‌شد، يکي از عوامل توجه اسراييل به بهاييان ايران بود، بهاييان نيز سرزمين اسراييل را مرکز خود قرار داده و دولت يهود را پناهگاه و تکيه‌گاه خود مي‌دانستند. شوقي رباني ( م 1336 ه‍. ش) رهبر فرقه‌ي بهاييت، يکي از وظايف شوراي بين‌المللي بهاييان را رابطه با دولت اسراييل بيان مي‌کند. او هم چنين در مکتوبات خود، حمايت دولت اسراييل را بر همه‌ي دولت‌هاي جهاني ترجيح داده و تأسيس شعب محافل ملي بهائي را فقط در اسرائيل ممکن مي‌داند. 13
در عصر پهلوي، بهاييان با حمايت کشورهاي خارجي، به ويژه انگليس و اسراييل، در عرصه‌ي سياست و اقتصاد کشور، به اقتدار چشمگيري دست پيدا کردند. محمد‌رضا شاه که به عناصر بهايي دربار خويش بيش از سايرين اعتماد داشت،14 آنان را به عنوان عمده‌ترين کارگزاران حکومت خويش به کار گرفت. بهاييان هم با استفاده از اين جايگاه سياسي، ايران را سرزمين امني براي رشد و توسعه‌ي جنبش خويش يافتند. ضمن ‌آن که قدرت‌هاي استعماري و اسراييل نيز از اين رهگذر، با اطمينان از قدرت عامل دست نشانده‌ي خويش، تنها کشور شيعي مذهبي جهان را در اختيارکساني قرار دادند که حافظ منافع آنها بوده و مي‌توانستند همه‌ي ذخاير يک ملت را فداي مصالح خود و استعمارگران نمايند.
ارتباط بهاييان با اسراييل ـ که در حقيقت پادگان کشورهاي غربي در قلب ملت‌هاي مسلمان است ـ موجب شد که با توجه به نفوذ آنها در حکومت پهلوي، غربي‌ها بتوانند به اطلاعات دست اول و مهم دربار ايران دست پيدا کنند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با توجه به سوابق اين فرقه به عنوان يک حزب سياسي طرفدار بيگانه، مقابله‌ي آنها با اقتدار ملت و روحانيت و مخالفت علني آنان با دين اسلام، نظام جمهوري اسلامي براي آنان هيچ‌گونه رسميتي قايل نشد. به علاوه، به دليل محرز شدن جاسوسي عده‌اي از سران تشکيلات بهايي در شهرهاي مختلف، حيف و ميل اموال مسلمين و سرازير کردن بيت‌المال به جيب صهيونيست‌ها، تعدادي از آنان دستگير و مجازات شدند.

يهوديان مخفي
مئير عزري، نماينده و سفير غير‌رسمي اسراييل در زمان پهلوي، طي مدت هفده سال مأموريت خود در ايران، با بسياري از سران و مقامات بلند پايه‌ي آن دوران، روابط بسيار نزديک و صميمي برقرار کرده بود. او در يادنامه‌اي که چند سال پيش منتشر شد، با افتخار به چگونگي آشنايي خود با شماري از اشخاص سرشناس و عالي‌مقام کشور اشاره نموده است. عزري از اين که توانسته از نهان خانه‌ي اسرار خصوصي و خانوادگي بعضي دولت‌مردان و قدرت‌‌مداران ايران، اطلاعات منحصر به فردي کسب کند، احساس غرور مي‌نمايد. اومي‌نويسد: بسياري از اشخاص متنفذ و صاحب منصب، يهودي تبار بوده‌اند، ليکن به شدت سعي در کتمان اين راز داشتند. اما در نشست‌هاي خصوصي و گفت و گوهاي محرمانه با شخص مئيرعزري با افتخار از کيش نياکان خود ياد مي‌کرده‌اند. 15
از جمله‌‌ي اين يهوديان مخفي، مئير عزري به علي‌اصغر حکمت، وزير خارجه‌ي وقت اشاره مي‌کند. او درباره‌ي نحوه‌ي آشنايي خود با اين هم کيش پنهاني، مي‌نويسد: قبل از معارفه حاجعلي کيا به من گفت که او از خود شماست و من پس از چندي دانستم که خانواده‌ي حکمت، خاخام و از سرشناسان يهود بودند که ناچار از کيش خود دست شسته و با گزينش نام «حکمت» خواسته‌اند از تنها يادگار خانوادگي پاسداري کنند. 16
شخص ديگري که سفير اسراييل از يهوديت او پرده بر مي‌دارد، محمد‌علي فروغي (ذکاءالملک)17 است.
فروغي از معدود افرادي بود که در جريان سازي دوران پهلوي نقش و مسئوليت بسيار عظيمي داشت. اين فرد، استاد اعظم فراماسونري، اولين نخست‌وزير هر دو شاه پهلوي، وزير ووکيل چندين دوره‌ي مجلس، نماينده‌ي ايران در مجامع بين‌‌المللي، بنيانگذار دانشگاه تهران، بنيانگذار نظام دادگستري لائيک در زمان رضاشاه، برنامه‌ريز فرهنگي دوران پهلوي و مورد اعتماد انگلستان بود. او به خانواده‌هاي بزرگ يهودي اصفهان تعلق داشت و صاحب تأليفات متعددي بود که همگي در مسير خدمت به يهود، اسراييل وصهيونيسم قرار داشتند. همه‌ي نوشته‌هاي فروغي يا ترجمه‌هايش از زبان فارسي و ديگر زبان‌ها، در چاپخانه يهود ابروخيم، يکي از پايگاه‌هاي فرهنگ يهود در ايران به چاپ رسيده‌اند. 18
سردار فاخر حکمت، يهودي مخفي ديگري است که مئير عزري نحوه‌ي آشنايي با او و پي بردن به ماهيت يهودي‌اش را چنين شرح مي‌دهد: «اسحق کورن، رييس جنبش جهاني کارگري صهيونيستي را در آوريل 1965 (1344 ش) به سمينار دانشجويان يهودي در ايران دعوت کرده بودم. اسحق کورن، نماينده‌ي پارلمان، دستيار وزير دارايي و سرپرست يهوديان کشور روماني در اسراييل و از دوستان خوب من در حزب ماپاي بود. او روزي ميهمان سردار فاخر حکمت، رييس مجلس ملي ايران شده بود. فاخر حکمت در گفت و گو با اسحق کورن سرشار از بالندگي بود. به طوري که از گفتن نکته‌هايي درباره‌ي پيشينه‌ي يهودي‌اش خودداري نکرد. پيرو همين پديده از حکمت دعوت شد تا از اسراييل ديدن کند.» 19
مئير عزري، هم چنين از خانواده‌هاي ديگري همچون مظفريان، قوام‌الملک، سعيد نفيسي و ديگران ياد مي‌کند که با محافل يهود ارتباط داشتند و بنابر اهداف تبليغاتي صهيونيسم، به اسراييل دعوت مي‌شدند. همچنين براساس، مندرجات ساير منابع يهودي بسياري از يهوديان ايران موفق شدند تحت پوشش بهاييت به مناصب و موقعيت‌هاي بسيار بالاي دولتي و مالي دست پيدا کنند که از جمله برجسته‌ترين آنها مي‌توان به اميرعباس هويدا نخست‌وزير، ثابت‌پاسال همداني رييس تلويزيون و عبدالکريم ايادي سرلشکر ارتش و پزشک مخصوص محمد‌رضا شاه، ‌اشاره کرد.
علاوه بر سازما‌ن‌ها و تشکل‌هاي ياد شده، مجامع صهيونيستي بي‌شمار ديگري نيز وجود داشتند که در محدوده‌ي خاص خود در جهت مقاصد يهود فعاليت مي‌کردند. اين گونه مراکز که با حمايت مستقيم اسراييل و آمريکا، مسئوليت گسترش نفوذ صهيونيسم را در ايران به عهده داشتند، با مساعدت رژيم پهلوي، پيوسته رو به ازدياد و اقتدار گذاشته بودند. اسراييلي‌ها حتي سعي فراوان داشتند که با ايجاد پايگاه‌هاي فرهنگي نظير مؤسسات آليانس و انجمن «اوتصرهتورا» در اذهان و قلوب مردم ايران نفوذ کرده و به روي مقاصد استعماري خود سرپوش گذارند. اما پاينبدي مردم به اصول و ارزشهاي اسلامي و شکل‌گيري نهضت اسلامي و انقلابي حضرت امام، مانع از موفقيت ترفندهاي تبليغاتي و دروغين سران يهود گرديد، تا زماني که با پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي، ريشه‌ي اين فتنه براي هميشه از دل جامعه‌ي ايراني کنده شد.

از: لاله فرزين‌فر، کارشناس ارشد تاريخ

پانوشت‌ها:
1. محمد‌تقي تقي‌پور، استراتژي پيراموني اسرائيل، تهران: مؤسسه مطالعات وپژوهش‌هاي سياسي، 1382، ص 95.
2. نگاه کنيد به: اسدالله علم، گفت و گوهاي من با شاه، ج 1، ص 48 و 381 و 330 به بعد.
3. صحيفه‌ي نور، ج 1، سال 1341، ص 14؛ همان، 13/3/1343، ص 54 و همان 23/6/1352، ص 206.
4. فراماسونرها، روتارين‌ها و لاينزهاي ايران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1377، ص 9.
5. از جمله ويژگي‌هاي فراماسونري که با صهيونيسم هم خواني دارد، مي‌توان به موارد زير اشاره کرد: دئيسم يا لامذهبي، اعتقاد به خداوند، منهاي باور داشتن پيغمبران و کتب آسماني که از ويژگي‌هاي ايدئولوژي آنهاست. ژودائيسم يا يهودي‌گري: همه‌ي فراماسونرها وظيفه دارند که براي حضرت موسي (ع) و حضرت داوود (ع) احترام قايل شوند.
نهان روشي: شيوه‌اي که فراماسونرها از يهود گرفته‌اند و بر اساس آن، براي پيشبرد مقاصد يهود، هيچ گاه موضع صريح نمي‌گيرند و آشکارا عمل نمي‌کنند.
( محمد رجبي، سير تفکر در قرون جديد، تهران: نشر و چاپ، 1365، ص54).
6. به نقل از محمد حسن طباطبايي، نفوذ فراماسونري در مديريت نهادهاي فرهنگي ايران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1380، ص 246.
7. اسماعيل رايين، فراموشخانه و فراماسونري، تهران: امير کبير، 1354، ج اول، ص 375.
8. بهرام افراسيابي، تاريخ جامع بهاييت، تهران: سخن، 1368، ص 742 .
9. سقوط، مجموعه مقالات نخستين همايش بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي، تهران: موسسه‌ي مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، 1384، ص 415.
10. صحيفه‌ي نور، ج 1، ص 44.
11. همان، ص 12، 35-34 و 36.
12. نگاه کنيد به افراسيابي، ص 590-575.
13. سعيد زاهد زاهداني، بهاييت در ايران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1381، ص 357.
14. ارتشبد سابق، حسين فردوست، در خاطرات خود درباره‌ي اعتماد شاه به بهاييان مي‌نويسد:
« محمد‌رضا نه تنها نسبت به نفوذ بهايي‌ها حساسيت نداشت، بلکه، خود او صراحتاً گفته بود که افراد بهايي در مشاغل مهم و حساس مفيدند؛ چون عليه او توطئه نمي‌کنند.» (ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، موسسه‌ي مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، 1385، ج 1، ص 375)
15. سقوط، ص 107.
16. مئير عزري، يادنامه، ج 1، بيت المقدس، 2000 م؛ به نقل از سقوط، همان جا.
17. واژگان ذکا يا ذکاي در فرهنگ و ادب عربي به معناي پاک، پالوده، برگزيده و شايسته است.
18. سقوط، ص 107، 419؛ خاطرات فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 1، ص 96-95 .
19. مئير عزري، همان جا.

منبع:موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر