( 0. امتیاز از )


نويسنده تاکيد کرد که جامعه عربستان به يک جامعه ضيف تبديل شده است که درگيري هاي داخلي و نبردهاي کوچک جريان ها با يکديگر آن را فرسوده کرده است به حدي که قدرت خود را درباره ترسيم آينده خويش بدور از جبهه بندي هاي قدرت و سلطه آن از دست داده و از اين طريق از مسئوليت هاي خود در قبال نسل هاي آينده طفره رفته و تسيلم امر استبداد شده است.

دراين مقاله به قلم منضاوي الرشيد آمده است :
يکي از مهمترين شرايط پيروزي استبداد در عربستان درگير کردن جريان هاي سياسي و فکري مايل به تغييرات با جامعه به جاي نهاد قدرت است به گونه اي که اين جريان ها نهاد قدرت را حامي خود در مقابل سلطه جريان رقيب مي پندارند.

اين وضعيت عملا براي موج درخواست اصلاحات سياسي در عربستان روي داد به گونه اي که اين جريان ها از روند فشار بر نهاد قدرت به سمت درگيري هاي جانبي با جامعه منحرف شدند و به اين صورت نه تنها درخواست کنندگان اصلاحات سياسي ديدگاه و توان خود را در تاثيرگذاري در مسير تغييرات از دست دادند بلکه وارد درگيري بي پاياني با طيف هاي سياسي اجتماعي ديگري شد که به دشمن اول (آنها) تبديل گشتند.

لذا اين درخواست کنندگان اصلاحات براي جلوگيري از آنچه آن را مانعي در مسير رسيدن پيام خود به جامعه مي دانند، از نهاد قدرت کمک خواستند و اين همان چيزي است که عملا امروز در عربستان روي مي دهد و اين اعتقاد در ذهن فعالان و نويسندگان و متفکران طيف هاي مختلف سياسي عربستان متجلي مي شود.

آنها برخورد با دولت را به سبب سرکوب خود و سياست حذف و مصادره آزادي ها بعد از موجي از فعاليت در طول قرن گذشته به تعويق انداختند.

به نفع رژيم استبدادي است که جريان هاي سياسي وارد نبردي طولاني مدت با نتايج نامعلوم با يکديگر درباره هويت جامعه و نه هويت نهاد قدرت دولت شوند چرا که درگيري با جامعه فشار سياسي بر نهاد قدرت را از بين مي برد و از اين نهاد در زمينه انجام اصلاح سياسي باتوجه به شکاف و دو دستگي موجود درپس شعارهايي نظير حفظ صلح داخلي، دوري از فتنه و تحريک جامعه سلب مسئوليت مي کند و از اين طريق حکومت استبدادي رسيدگي به درخواست ها براي تغييرات را به تعويق مي اندازد و جامعه وارد درگيري هاي جانبي و فرسايشي مي شود که آن را از نبرد سياسي واقعي با رژيم دور مي کند که ما نمونه هاي بسيار و متعددي در اين زمينه داريم.

درگيري اين جريان ها و افراد تبديل به درگيري با جامعه و نه حکومت مي شود و آنها انحصار قدرت و محرمانه بودن تصميم گيري ها و رواج فساد در بالاترين هرم سياسي را مي پذيرند و فقط درقبال آنچه آن را فساد جامعه مي نامند، اعتراض مي کنند و اين افراد به خود جرائت مي دهند که به سالن هاي سينما و محافل ادبي و فرهنگي حمله کنند و نمايش را متوقف کنند و آن را پيروزي بزرگ و دستاوردي فراتر ازهمه دستاوردها بشمارند زيرا آنها بر قشر ديگري از جامعه و نه رژيم پيروز شده اند و در مقابل طرف ديگر نيز به دنبال فرصتي طلايي مي رود که در آينده بر رقيب خويش پيروز شود.

اما بعد از مدتي متوجه مي شوند که تغيير واقعي به خاطر بازي شطرنج در زمين حکومت روي نمي دهد چرا که حکومت به تغييرات بي توجه است بلکه همه هم وغم آن دور کردن نداي تغييراتي است که در معرض آن قرار گرفته است و درباره نقش حکومت سخن مي گويد.

هر اندازه که جامعه با اقشار درگير و متخاصم با يکديگر وارد درگيري هاي جانبي شود به همان اندازه استبداد تثبيت مي شود، استبدادي که نه تنها خود را از اين درگيري دور مي کند بلکه خود را به عنوان حامي يک گروه درمقابل ديگري به تصوير مي کشد.

اين اصل بر حرکت اقليت ها در عربستان منطبق است به گونه اي که نه تنها از نبرد براي کسب حقوق از نهاد قدرت به نبردهاي جانبي با خود جامعه تبديل شده اند بلکه ممکن است متقاعد باشند که رژيم و استبداد آن از استبداد جامعه بويژه گروههايي که اقليت آنها را به خاطر عقايد و آيين ديني خود محکوم مي کند، بهتر است.

وقتي همگان به اين برداشت مي رسند استبداد عملا پيروز شده است و استبداد هدف اول خود را که تحکيم جايگاه خويش به عنوان يک قدرت حامي طرف هاي مختلف و متخاصم و نه يک منبع نقض حقوق انسان ها و به حاشيه راندن جامعه و دورکردن آن از است، تحقق مي بخشد.

ورود همگان به نبرد با جامعه همان هدف قدرت استبدادي است که ممکن است اجازه برخي از آزادي ها را بدهد بويژه در مواردي که باعث مي شود اين نبردهاي جانبي کاملا علني شود همانگونه که درحال حاضر روي مي دهد به گونه اي نهاد قدرت در مسير نبرد علني مداخله نمي کند بلکه اين نبرد به نفع آن است زيرا روندي درمسير منصرف کردن اقشار فکري از وضعيت کلي سياسي است چرا که يک جامعه دچار دودستگي و تخاصم بسيار بهتر از يک جبهه منسجم، متفق القول و مستحکم درخصوص خط مشي هاي سياسي کلي است.

ممکن است که برخي در درون جامعه از نهاد قدرت براي حفاظت از خود در قبال طرف مقابل کمک بخواهد و با وجود استبداد دولت و تعدي آن بر جامعه با آن بيشتر منسجم شود.

جامعه عربستان به يک جامعه ضيف تبديل شده است که درگيري هاي داخلي و نبردهاي کوچک جريان ها با يکديگر آن را فرسوده کرده است به حدي که قدرت خود را درباره ترسيم آينده خويش بدور از جبهه بندي هاي قدرت و سلطه آن از دست داده است و از اين طريق از مسئويت هاي خود در قبال نسل هاي آينده طفره رفته و تسيلم امر استبداد شده است که از بالا نظر خود را تحميل و از شکاف و دودستگي داخلي در جامعه سوء استفاده مي کند و دغدغه ترس از طرف مقابل در جامعه در دل ها تا جايي ريشه مي دواند که هرگونه طرح گروهي را که جبهه داخلي را به زيان قدرت استبدادي تقويت مي کند، ضعيف مي نمايد.

اين دغدغه وضعيتي رواني ايجاد مي کند که نهاد قدرت آن را برجامعه تحميل مي کند تا آن را از هرگونه طرحي که ميان اقشار مختلف و متضاد در رويکردهاي خود همبستگي ايجاد مي کند، دور کند و اين نهاد قدرت تنها به طرح هاي ديکته شده خود از بالا بها مي دهد.

قدرت استبدادي نمي خواهد که جامعه با همه جريان هاي مختلف خود به يک جبهه متحد و مستحکم که امکان گسستن آن دشوار است، تبديل شود و تا زماني که اين جامعه به درگيري هاي داخلي و نبردهاي کوچک خود مشغول است نهاد قدرت بدور از فشاري است که آن را مجبور کند تا به درخواست ها و مطالبات پاسخ دهد .

بلکه رژيم استبداد جامعه را به اين برداشت ثابت رسانده است که اين رژيم است که تنها آن را در برابر طرف ديگر حفاظت مي کند و از اين طريق وفاداري مطلق را براي خود کسب مي کند زيرا اين رژيم به يقين مي داند که جامعه را به اقشاري تبديل کرده است که براي کسب اعتماد رژيم و نه اعتماد جامعه با هم درگير هستند و از اين طريق استبداد بر جامعه اي که درگيري هاي جانبي آن را فرسوده کرده است، پيروز مي شود.

منبع القدس العربي - دکتر منضاوي الرشيد

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر