(
امتیاز از
)
دعا سهم تعیینکنندهای در حوادث عالم دارد; سرتاسر جهان خلقت کوثر است
صدای شیعه: حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی، پیش از ظهر امروز در مسجد اعظم در ادامه تفسیر سوره مبارکه عنکبوت گفت: در سوره هود در آیه «یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ» میفرماید حضرت ابراهیم(ع) با ما مجادله کرد درباره قوم لوط(ع)، برخی میگویند این با ما، یعنی با فرشتگان و برخی میگویند یعنی با خداوند فرشتگان مجادله کرد، سؤال گاهی برای رفع جهل است و گاهی برای شفاعت؛ در داستان غرق شدن پسر نوح(ع) برای رفع جهل بود، اما در داستان حضرت لوط(ع) حضرت ابرهیم(ع) « لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ» این حلیم، نرمدل و منیب بودن به سوی خدا سبب این درخواست میشود، در روایت هم هست که « الدُّعَاءُ یَرُدُّ الْقَضَاءَ بَعْدَ مَا أُبْرِمَ إِبْرَاماً» اگر محکم هم شود این دعا میتواند جلوی آن قضای الهی را بگیرد مگر آنکه به مرحله صددرصد برسد.
دعا سهم تعیینکنندهای در حوادث عالم دارد
وی افزود: دعا، صله ارحام و صدقه سهم تعیینکنندهای در عالم دارد مگر اینکه به قضای حتمی برسند، در جریان جدال هم ذات اقدس اله به بندگان خود اجازه ادلال و جدال داده است، در دعای افتتاح که جزو توقیعات مبارک حضرت ولیعصر(عج) است آمده که خدایا آمدهام با تو مدلانه و با ناز سخن بگویم: «مدِلاً علیک فیما قصدْتُ فیه الیک».
مفسر برجسته قرآن کریم خاطرنشان کرد: نیاز سر جای خود محفوظ است و در دعا فراوان است، اما ناز کردن را هر کس مجاز نیست، وجود مبارک حضرت ولیعصر(عج) مجاز بود این کار را انجام دهد، عدهای هم همین عبارت را سریع میخوانند رد میشوند یا با نیابت میخوانند، چه کسی میتواند با خداوند ناز کند؟ خدایا من میخواهم با تو دلال کنم، غنج کنم و با ناز سخن بگویم، این ناز در مناجات شعبانیه از وجود مبارک حضرت علی(ع) صریح آمده است «لئن اخذتنی بذنوبی، اخذتک بعفوک» یعنی اگر من را نبخشی، به تو میگویم چرا من را نبخشیدی، این غنج، ناز و نیاز است، کسی مگر جرأت میکند و زبانش باز میشود که تو اگر بگویی چرا گناه کردی من میگویم که تو چرا نبخشیدی؟ تو که بزرگتر بودی؟ این میشود غنج و دلال، این مال کسی است که « مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا».
مجادله برای کسی است که خداوند به او اذن داده باشد
وی ادامه داد: وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) که انسان کامل و « لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ» بود وقتی خداوند فرمود که فرزندت را در راه خدا قربانی کن، گفت چشم، دیگر در آنجا جای جدال نبود، اما ایشان درباره دیگران جدال میکند، دو احتمال است که مرحوم شیخ طوسی و همفکران او میدهند این است که «یجادلنا» یا «یجادلنا ملائکتنا»، با ملائکه ما گفتوگو کردند یا با خود ما، که این گفتوگو برای شفاعت است؛ آنجایی هم که به فرستادهها میفرماید به احترام حضرت لوط(ع) این قوم را عذاب نکنید نیز شفاعت منظور است؛ اولیا مجاز هستند که مجادله کنند و بالاتر از مجادله غنج و دلال کنند زیرا به قرب نوافل دست یافتند.
وی ادامه داد: اگر کسی به قرب نوافل رسید و ذات اقدس اله سمع و بصر او شد، با زبان الهی با خدا غنج میکند نه با زبان ابراهیمی، «کنت لسانه الذی یتکلم به»، آن وقت میشود « وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللّهَ رَمَى، و ما سئلت اذ سئلت، و لکن الله سئل، و ما جادلت اذ جادلت و لکن الله جادلت» و آن وقت است که کسی با زبان خدایی میگوید «لئن اخذتنی بذنوبی، اخذتک بعفوک»، تا این لسان لسان الهی نشود و تا به قرب نوافل بار نیابد، نمیتواند با زبان خود این حرف را بزند،
حضرت آیتالله جوادی آملی با اشاره به آیه « قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا» خاطرنشان کرد: آنجا ابراهیم(ع) میفرماید از اینان بگذر، این جدال غیر از یدعو و غیر از یسئلنا است، مجادله مال کسی است که خداوند به او اجازه داد و در مقام امکان که خارج از ذات است این تحولات راه دارد، جریان مبارک حضرت ابراهیم(ع) با این حسابها حل میشود.
وی با قرائت آیه « خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّلْمُؤْمِنِینَ» اظهار داشت: در آفرینش این عالم در برخی از نصوص کلمه مهندس به کار رفته است، این مهندس عربی نیست و بلکه معرب است، مصدرش هندسه و معرب اندزه که عربی مخفف اندازه است، در روایات دارد که خدای سبحان مهندس این عالم است و برای ما شرح میدهد که این عالم را باید با چه مصالحی ساخت، اگر معمار امین و صادقی به ما گزارش دهد که این عالم را با فلان مصالح ساختیم، میپذیریم، ذات اقدس اله میگوید که ما عالم را با حقیقت ساختیم، سنگ و گل و ارض و سماء با حق ساخته شد، وقتی کل نظام با حق ساخته شد، هدفمند میشود، اگر معادی نباشد عالم پوچ و باطل میشود؛ بعد از اینکه فرمود عالم حق است گفت حساب و کتابی هست؛ بلکه در هر مقطع و صحنه تاریخی حق پیروز است.
سرتاسر جهان خلقت کوثر است
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اضافه کرد: لطیفترین تعبیر در این زمینه این است که درست است که «القرآن یفسر بعضها بعضا» منتها مفسران شیعه و سنی کمتر توانستند به این حرف عمل کنند، این یک فرعی است که اقوال خدا مفسر یکدیگر است، اصل این است که افعال خدا مفسر یکدیگر هستند، یعنی هر حادثهای که پیش آمد حادثههای بعد آن را تفسیر میکند؛ این طور نیست که یک حادثه گم، گمنام، ابتر و بیشناسنامه باشد؛ سرتاسر جهان خلقت کوثر است و هیچ چیزی ابتر نیست، فعل الله یفسر بعضها بعضا، وقایع جهان هستی یفسر بعضها بعضا، این طور نیست که حادثهای مبهم بیاید و بگذرد و روشن نشود که چی بود و چی گذشت؛ فعل خدا و حوادث الهی یفسر بعضها بعضا آن گاه قول خدا که از فعل خدا حکایت میکند آن هم «یفسر بعضها بعضا».
وی ابراز داشت: فرمود عالم با حق بافته و ساخته شد، گاه به صورت قضیه سالبه گفت باطل در اینجا به کار نرفت: « وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا» که در سوره صاد فرمود از این نمونه است؛ ما در لابهلای آجر این عالم باطل قرار ندادیم، کسی کار زشتی بکند و بگوید گذشت، «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» همه مواظب هستند که حمله شروع شود؛ و ما متاع تقلبی به کار نبردیم در ساخت این عالم، گاهی به صورت قضیه موجبه ذکر میکند که عالم به حق ساخته شد: « خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ » یعنی ظاهر و باطن عالم حق است و لیل و نهار حق است، مصالح حق در آن به کار رفته است، اگر همه عالم حق است اگر کسی بخواهد کار باطل کند همه عالم مترصد او میشوند؛ هیچ ظالم راه به منزل نبرد، و گاه نیز به صورت حصر آن را بیان میکند.
اهلبیت با کتاب مکنون معانقه دارند
حضرت آیتالله جوادی آملی افزود: خانه را با سیمان آفریدند، اما سیمان و ماده را با چه آفریدند پس باطل در عالم راهی ندارد، «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّلْمُؤْمِنِینَ»، علم زمینه عقل است، در حوزه و دانشگاه ممکن است اول انسان عالم شود بعد عاقل شود اما اینکه به قرآن نزدیک شوند و دست بزنند نیست: « لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» ، تفسیر و تعقل برای علمای عادی ساخته است، کسی برود قرآن را بغل بگیرد و در آغوش بگیرد و معانقه کند این مال اهلبیت(ع) است؛ در این آیه سخن از لایعقلون و لایعلمون این برخورد است، برخورد با قرآن طهارت میطلبد، اگر کسی بخواهد حکم فقهی دربیاورد: داشتن وضو د اما اگر کسی بخواهد با کتاب مکنون تماس بگیرد باید جانش پاک شود که برابر آیه تطهیر اهلبیت(ع) هستند، آنان قرآن را در آغوش دارند؛ که مساس، معانقه و تماس دارد، خداوند نفرمود «لایدرکه، لایعلمه، لایعقله» که مساس و معانقه چیز دیگری است.
وی با اشاره به آیه « اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ» ادامه داد: گاه قران اوج میگیرد، قرآن برای همه طبقات است، از این رو گاه تنزل مییابد که شما نماز را یادتان نرود، مگر نمیخواهید با متکلم رابطه برقرار کنید، اگر خواستید با او حرف بزنید نماز است اگر خواستید او با شما حرف بزند قران بخوانید، «اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ» نه تنها انسان در مجالسی که قرآن میخوانند باید گوش دهد بلکه خود او که قرآن میخواند باید با حافظه جمع بخواند و گوش فرابدارد، « وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ» چه خودت چه دیگری میخواند گوش بده و ببین که متکلم چه میگوید، اگر بخواهی با او حرف بزنی «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ» درطبرستان با بیان نورانی حضرت امیر(ع) همان کار را میکردند که با قرآن، اگر آن بیان بیان نورانی معصوم، از خودش که نیست، چه روایت صحیح چه قرآن هر دو از یک سرچشمه صادر شده است.
انتهای پیام