(
امتیاز از
)
تصوير اسلام و مسلمانان در کتب درسي رژيم صهيونيستي
کتابهاي درسي رژيم صهيونيستي، هجرت شريف پيامبر را «گريختن» ميدانند و در مورد معجزه معراج پيامبر و اسراء ميگويند: «آن، افسانه و خرافاتي بيش نيست که اسلام و پيامبرش آن را به وجود آوردهاند و مسلمانان به اين دليل آن را باور دارند که محمد خود، آن را براي خانواده و يارانش تعريف کرده است». برخي از اين کتابها حاوي تصاويري از پيامبر اسلام، حضرت محمد(ص) در جايگاههاي مختلف است که شايستة شأن پيامبري نيست و به هيچ وجه به عقايد و احساسات مسلمانان احترام نگذاشتهاند.
اشاره:
و دانشآموز با دريافت اين آگاهيها، چگونه با جامعة خود و جوامع اطراف خود برخورد ميکند و البته اين کتابها در شکلدهي ديدگاه، افکار و ذهنيّت دانشآموزان در طول مراحل تحصيليشان، نقش بسيار مؤثري دارد.
براي پرداختن به اين پژوهش، گروهي پژوهشگر به تجزيه و تحليل کتابهاي درسي رسمي رژيم صهيونيستي پرداخت. گروه پژوهشگران، دو روش را براي رسيدن به اين هدف برگزيد: 1. تحليل محتواي کتابها 2. تجزيه و تحليل پيامهايي که از آن کتابها دريافت ميشود. اين گروه در ضمن پژوهشهاي خود به ترجمههاي اين کتابها بسنده نکرد. بلکه در کنار ترجمه، از متن اصلي کتابها نيز با ذکر نام کتاب و شمارة صفحه، استفاده کرد.
تجزيه و تحليل محتوا
تجزيه و تحليل مطالب اين کتابها به اين صورت انجام گرفت:
1. مقايسة مطالبي که در اين کتابها در مورد دين اسلام آمده با مطالبي که در آنها در مورد اديان ديگر آمده است.
2. بررسي و مطالعة سياق و بافتهايي که از اسلام در آن ياد شده يا مطالعه و بررسي موضوعاتي که به دين اسلام مربوط است.
3. تمرکز بر متون و نوشتهها و اسناد و عناوين موضوعات و همچنين تمرکز بر تصويرها، عکسها و نقشهها.
4. بررسي و مطالعه تصاوير و نقشها و آثار هنري و عنوانهاي اصلي کتابها و هر چه که به طور کلي براي رساندن پيامها و مفاهيم پنهان به کار ميرود.
5. مطالعه و بررسي دقيق معاني و مفاهيم کلمات و اشارات آنها و پيامدهاي عاطفي و فرهنگي و تمدني و ديني مربوط به آن.
6. پژوهش در مورد آنچه که متون در مورد آن سکوت کرده، از طريق روشن ساختن پيامهاي ضمني و رمزهاي موجود داخل متن يا به بيان ديگر، بازجويي و واپژوهي متن.
7. استفاده از روشهاي گزينشي در ارائة اطّلاعات و به کارگيري آن و ژرفنگري در اعماق سطوح مختلف پيامهاي آن در اين متون.
در اين پژوهش محتوا و پيامهاي 23 کتاب درسي رسمي مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
بيگمان کتابهاي درسي، نقش اصلي را در شکلدهي ذهن و انديشه دانشآموزان، ايفا ميکنند و تا حد بسيار زيادي، چگونگي رفتار و برخورد دانشآموز با جامعة خود و جوامع اطراف را مشخص ميکند و اينها همه تحت تأثير آن طرحها و تصاوير روشمندي است که اين کتابها در طول مراحل مختلف تحصيلي به دانشآموزان ارائه ميدهند.
اين پژوهش، در پي آن است که تصوير عربها و مسلمانان در کتابهاي درسي را در مراحل مختلف آموزشي و در مدارس ديني مورد بررسي قرار دهد و نقش آنها را در تشکيل تصوير روشمند از عربها و مسلمانان مشخص کند.
نتايج اين پژوهش و تحليل تحت ابعاد عناوين زير بيان شده است:
1. بعد اسلامي
2. بعد قوميتي
3. بعد صهيونيستي
4. بعد سياسي
5. نتايج و توصيهها
اين پژوهش، اين ابعاد يا محورها را با تمرکز بر عناوين و موضوعات اصلي که در بيشتر کتابهاي شده، مورد بررسي و مطالعه قرار داد. اين موضوعات، تقريباً ساختار اصلي مفاهيم و ارزشهاي آنها را تشکيل ميدهد و اين پيامهاي تربيتي و آموزشي، در تمام کتابهاي درسي که مورد تحليل و بررسي قرار گرفت، تجلي دارد.
اين گروه پژوهشي همچنين اقدام به تحليل کيفي اين نمونه از کتابها کرد تا بافت و سياقها و افکاري که گروهها و واحدهاي تحليل ابعادي که پژوهش بر آن تمرکز دارد، معاني و مفاهيمي که گرايشهاي مثبت يا منفي يا بيطرفانه نسبت به عربها و مسلمانان و اسلام دارند، را دريابد.
اوّل: بعد اسلامي
گروه تحليل محتواي کتابهاي درسي در اين بخش به برخي موضوعات مانند پيامبر(ص)، قرآن، اصول دين اسلام،جهاد و تروريسم و اسلام به عنوان يک دين پرداخت.
1. دين: نتايج تحليل و بررسي اين کتابها نشان داد که کتابهاي درسي اسرائيل، دين اسلام را با خشونت و شمشير ربط داده و تأکيد کرده است که دين اسلام با شمشير گسترش يافته است. اين کتابها در جاهاي مختلف مدعي شدهاند که دين اسلام، دين شمشير است.
در اين چارچوب، در برخي کتابها، تصاويري به چاپ رسيده است که ادعا ميکند دين اسلام ارتباط تنگاتنگي با خشونت دارد. يکي از اين کتابها، تصوير مسجدي را چاپ کرده و در اين تصوير مشاهده ميشود که «سپاه اسلام» در کنار آن مسجد هستند و در پايين اين تصوير، نماد و آرم جنگ نزد مسلمانان که عبارت از دو شمشير که يک هلال از بالا بر روي آن است، مشاهده ميشود، سپس اين کتاب در شرح اين تصوير اين مطلب را آورده است: «اسلام، دين جنگجويان»...
اين کتابها در تأکيد بر نکتة ارتباط دين اسلام با خشونت، از عبارت «فتوحات اسلامي» استفاده کردهاند تا بگويند اين فتوحات «اشغال اسلامي» سرزمينهاي مختلف بوده و جنگهاي اسلام، فتوحات اسلامي1 ناميده شده است. در متن اين کتابها آمده است: «عمليات اشغال اسلامي، بزرگترين حملات جنگي در تاريخ بشريت به شمار ميآيد و عنوان ميکنند که جهان از زمان اسکندر مقدوني يعني قرن چهارم ميلادي تا آن زمان، مانند آن را مشاهده نکرده بود». اين کتابها، عربهاي فاتح را، اشغالگر ناميده است و فتوحات اسلامي را نيز به منزلة حملة نظامي به قصد به اشغال درآوردن سرزمينهاي ديگر دانسته است.2 البته اين سخن با آيات قرآني که تجاوز به ديگران را حرام ميداند و جنگ را فقط براي دفاع از خود جايز ميداند، در منافات است. قرآن کريم در اين مورد ميفرمايد: «و قاتلوا في سبيل الله الّذين يقاتلونکم و لاتعتدوا إنّ الله لايحبّ المعتدين».3
اين کتابها، تأکيد ميکنند که مسلمانان، مردم جهان را به دو گروه مؤمنان و کافران تقسيم ميکنند و در متون مورد نظر آمده است: «مسلمانان، ساکنان جهان را به دو گروه تقسيم کردهاند: 1. دار الاسلام که همان مسلمانان هستند. 2. دار الحرب».
مؤلّفان در اين ميان اشاره نکردهاند که اين تقسيمبندي ناشي از سياست دشمناني است که به مسلمانان حمله ميکنند. دانشمندان مسلمان، متفقالقولند که اصل در روابط ميان مسلمانان و غيرمسلمانان، صلح و آرامش است نه جنگ.4
در برخي از اين کتابهاي درسي آمده است که دين اسلام، از طرف خدا نيست، بلکه از طرف محمد، بر قبايل شبهجزيرة عربستان تحميل شده است و آمدن اسلام باعث به وجود آمدن مشکلات زيادي براي مسلمانان شده است. اين دين و باور جديد، زندگي مردم در صحرا را سخت و دشوار کرده. امّا حقيقت، عکس اين است، زيرا اسلام در تمام ميادين و حوزهها، انقلابي برپا کرده است، که باعث به وجود آمدن تمدن اسلامي عربي شد و اين تمدن، زندگي بشر در صحرا و شهرها را بسيار آسانتر کرد.
2. پيامبر، حضرت محمد(ص): کتابهاي درسي رژيم صهيونيستي، پيامبري حضرت محمد(ص) را به رسميت نشناخته و ايشان را فرستاده خداوند بزرگ و بلندمرتبه نميدانند. در اين کتابها اينگونه القا ميشود که محمد خود ادعا ميکرد که خداوند او او را برگزيده و به پيامبري مبعوث کرده و او خودسرانه خود را فرستادة الهي خوانده است. آنها همانگونه که حضرت موسي(ع)5 و حضرت عيسي(ع) را با صفت پيامبر آمده، از پيامبر چنين توصيفي ندارند و بدون ارجگذاري جايگاه ايشان، به عنوان يک پيامبر، از ايشان تنها با عنوان «محمد» ياد کردهاند.6
بسياري از اين کتابهاي درسي، هنگامي که نام حضرت محمد را ذکر ميکنند، به هيچ عنوان کلمات احترامآميزي که پيش يا پس از نام پيامبران ديگر به کار ميبرند، به کار نميبرند. اين کتابها ميگويند پيامبر(ص) مؤسس و بنيانگذار دين اسلام است و او تا سال 622 م.7 در مکه سکونت داشته و خداوند به او تجلي کرد و بر اثر اين تجلي الهي، محمد از ساکنان مکه خواست که به خداي واحد ايمان بياورند امّا ساکنان مکه به مخالفت با او پرداختند، زيرا آنها از زيان ديدن منبع روزيشان و همچنين عقايد و باورهايشان، در صورت منتفي شدن عبادت در کعبه، هراس داشتند، کعبهاي که در آن زمان، ساکنان شبهجزيرة عربستان، بتهاي خود را در آن ميگذاشتند و آنجا تبديل به مرکز عبادت بتها شده بود. محمد از ترس جان خود، همراه با خانوادهاش به يثرب گريخت و مردم يثرب اسلام را نپذيرفتند. اين گريختن، هجرت ناميده شد و هجرت محمد به يثرب، آغاز تقويم مسلمانان است که در سال 622 م. صورت گرفت. از آن زمان به بعد، باورهاي محمد در شبه جزيرة عربستان گسترش يافت و محمد توانست مسلمانان را متّحد کند و آنها را در چارچوب يک گروه متحد و واحد گرد هم آورد. محمد اين کار را يا با قانع کردن قبايل مختلف انجام ميداد، يا با زور شمشير. اينگونه، محمد، امت اسلامي را بنيانگذاري کرد و آنها را از جنگ با هم برحذر داشت. در مقابل، محمد از مؤمنان به خود خواست که براي گسترش اسلام در تمام جهان، دست به حملاتي بزنند.
اينجا ملاحظه ميشود که مؤلفان اين کتابها، آيههايي از قرآن را که حمله و تجاوز به ديگران را حرام ميدانند، ناديده ميگيرند. آيههايي مانند آية 190 سورة بقره. قرآن کريم مجبور کردن غيرمسلمانان را به گردن نهادن به دين اسلام را نيز منع کرده و در آية 256 سورة بقره ميفرمايد «لا إکراه في الدين».
کتابهاي درسي رژيم صهيونيستي، هجرت شريف پيامبر را «گريختن» ميدانند و در مورد معجزه معراج پيامبر و اسراء ميگويند: «آن، افسانه و خرافاتي بيش نيست که اسلام و پيامبرش آن را به وجود آوردهاند و مسلمانان به اين دليل آن را باور دارند که محمد خود، آن را براي خانواده و يارانش تعريف کرده است». برخي از اين کتابها حاوي تصاويري از پيامبر اسلام، حضرت محمد(ص) در جايگاههاي مختلف است که شايستة شأن پيامبري نيست و به هيچ وجه به عقايد و احساسات مسلمانان احترام نگذاشتهاند.8
برخي از اين کتابها به ذکر برخي عادات و خصال براي پيامبر ميپردازند که حاوي صفات منفي است و پيامبر را شخصي که در بيداري غرق خواب است، و شخصيتي جنگجو و مخترع دين اسلام، توصيف ميکنند و به گونهاي ايشان را به تصوير ميکشند که گويي ايشان به دور از فروتني، تسامح، بخشش، پارسايي و سادهزيستي بوده؛ صفاتي که ايشان و ديگر پيامبران با آن شناخته ميشدند.9
برخي از اين کتابها تلاش ميکنند جايگاه پيامبر اسلام(ص) را به عنوان يک پيامبر پايين بياورند و ايشان را به گونهاي به تصوير ميکشند که گويي دعوت ايشان دنيوي بوده نه ديني. برخي از اين کتابها، اينگونه بيان ميکنند که پيامبر با خلفا همانند کساني شبيه به کارمندان يک سيستم حکومتي که مقام نماينده يا کارگزار، رئيس دارند، برخورد ميکرد و البته اين نکته به طور کامل عاري از حقيقت است.
با تجزيه و تحليل اين متون همچنين مشاهده ميشود که اين کتابها قصد دارند ذهنيت و تفکر دانشآموزان يهودي را به سمت و سوي خاصي بکشانند و به آنها موضعگيري خاصي را القاء کنند و آن تثبيت واقعيتي است که يهوديان از آغاز برانگيخته شدن پيامبر، آن را به عمل درآوردند و آن واقعيت چيزي جز، به رسميت نشناختن محمد(ص) به عنوان پيامبر و فرستاده خداوند نبود و آنها ميخواستند بگويند دين اسلام، چيزي جز انديشهها و مفاهيمي که محمد از يهوديان و مسيحيان گرفته نيست، آنها ميگفتند محمد آن مفاهيم را از آنان گرفته و به صورتي که عربها آن را بفهمند، براي آنان بيان کرده است.10 اين کتابها، فراموش کردهاند که قرآن تصديق کننده تورات و انجيل است.
3. نگرش آنها به قرآن: مطالعه و بررسي کتابهاي درسي رژيم صهيونيستي نشان داد که مؤلفان قصد القاي مفهوم مقدس نبودن قرآن کريم به دانشآموزان را دارند. اين کتابها، قرآن را ساخته و پرداخته و بافتة ذهن محمد(ص) ميداند و ميگويند بيشتر مطالب قرآن در کتابهاي ديني يهوديان آمده است. برخي از اين کتابها زبان قرآن را همان زبان تورات ميدانند و ميگويند قرآن برگرفته از تورات است. قرآن کريم ـ بنابر گمان برخي از کتابهاي درسي رژيم صهيونيستي ـ کتابي است که حاوي تعدادي پيشبيني و پيشگويي در مورد آينده است. در چارچوب اين تصور نادرست، برخي از اين کتابها اشاره ميکنند که محمد قرآن را از آسمان پس از معراج رفتن و در حادثة اسراء، فرود آورده است. محمد از قدس به آسمان عروج کرد و قرآن را از آنجا نازل کرد. آنها با اين مطالب، ميخواهند اين حقيقت را که قرآن با وحي الهي بر پيامبر فرو فرستاده شده، انکار کنند. برخي از کتابهاي درسي رژيم صهيونيستي، براي بيان عناصر تشکيلدهنده دين اسلام و کلمات و عبارات اسلامي، از عبارات و کلمات ديني يهودي استفاده ميکنند: آنها قرآن را تورات محمد به شمار ميآورند و احاديث نبوي و سنت را تورات شفاهي ميدانند که قرآن را کامل ميکند. اين در حالي است که اسلام، اصل آزادي اديان را محترم ميشمارد و دين يهوديت و مسيحيت را تصديق ميکند و آن را آسماني و الهي ميداند. امّا آنها به هيچ وجه عقايد و احساسات مسلمانان احترام نميگذارند.11
4. اصول دين اسلام: با تجزيه و تحليل کتابهاي درسي آموزش عمومي و مدارس ديني رژيم صهيونيستي به اين نتيجه ميرسيم که اين کتابها در پي بد و نادرست جلوه دادن آداب و مناسک اسلامي در حال حاضر هستند و آن آداب و مراسم را عادت بتپرستي کهن ميدانند که پيامبر با اندک تغييراتي، آن را به صورت کنوني درآورده است. بنابر گمان اين کتابها، اصول دين اسلام را پيروان اين دين تعيين کردهاند و از جانب خداوند مشخص و تعيين نشده است. اين کتابها باورهاي دين يهودي را با باورها و اعتقادات دين اسلام با طرح اين شبهه که پيامبر از يهوديان، مسيحيان در طي سفرهايش تأثير پذيرفته است، خلط کردهاند.12 اين کتابها، آيات قرآني مربوط به اصول دين اسلام را ناديده گرفتهاند.
اين کتابها، سعي ميکنند دين اسلام را نسخة تغيير و تعديل يافتة دين يهوديت و آداب و مراسم آن را برگرفته از تورات بدانند و ميگويند: محمد تلاش طاقتفرسايي براي مطابقت دادن دين خود با دين يهوديت و همسو کردن با آن انجام داده است. از نظر آنها محمد(ص) به پيروانش دستور داده روزة روز بخشش يهوديان را بگيرند و به سوي قدس نماز بخوانند و زماني که او با مقاومت يهوديان در مقابل دين او مواجه شد، دست از تقليد آداب و مناسک دين يهودي برداشت و به پيروانش دستور داد ماه رمضان را روزه بگيرند و در آن ماه، نماز زيادي بخوانند و بسيار صدقه بدهند و سه روز پس از پايان ماه جشن بگيرند، اين در حالي است که عيد فطر تنها يک روز است. اين کتابها تصور ميکنند هدف از اين کار، پوشاندن لغزشها، خطاها و گناهاني است که در اين ماه مردم مرتکب آن شدهاند.12 البته اين سخنان با اجماع نظر دانشمندان مسلمان در مورد روزه ماه رمضان منافات دارد، زيرا دانشمندان و علماي مسلمان. ماه رمضان را يک عبادت ديني و روحي ميدانند که در آن با مستمندان و تهيدستان اعلام همبستگي ميکنند. اين کتابها تصور ميکنند که محمد به پيروانش دستور داده تا زمان نماز پايان هفته را از روز شنبه به روز جمعه، تغيير دهند. اين کتابها، همچنين حاوي اطلاعات نادرستي از حج است. از جمله اينکه قرباني کشتن، مراسمي است که با آن مراسم حج پايان مييابد. اين کتابها بيان ميکنند که محمد يک متن ديني جديد آماده کرد که با اين عقيده جديد همسو است و لغو يک عادت قديمي مانند حج براي او بسيار دشوار بود، عادتي که در جاي جاي شبه جزيرة عربستان رايج بود و مردم در زمان بتپرستي آن را انجام ميدادند. به همين دليل بود که آن مراسم قديمي بتپرستي (حج) تغييري نکرد، هرچند مراسم جديدي به آن اضافه شد.13 حال اين سؤال پيش ميآيد که چگونه برچيدن يک عادت بتپرستانة قديمي و کهن براي پيامبر اسلام(ص) دشوار بود، در حالي که ايشان بتپرستي را به طور کلي از ميان برداشت.
5. جهاد: با تحليل و تجزيه محتواي کتابهاي درسي رژيم صهيونيستي، متوجه ميشويم که آنها ميان جهاد و خشونت تفاوتي قائل نيستند، بلکه آنها گاهي اوقات، تلاش ميکنند جهاد را نوعي خشونت و اشغالگري و تجاوز بدانند. در اين کتابها نوشته شده است که مشارکت در امر جهاد واجب است و اين يکي از سفارشهاي اکيد و اصلي دين اسلام است. مؤلفان اين کتابها، تصور ميکنند جهاد، اصلي است که به پنج اصل ديگر دين اسلام اضافه ميشود به همين دليل هر دست به اين جنگ مقدس نزند، گناهکار است. اين کتابها حاوي برخي مفاهيم نادرست در مورد جهاد است، از جمله اينکه، هر کس به جنگ و جهاد بپردازد، ثروت و ستايش نصيب او خواهد شد و جنگجويي که در اين جنگ مقدس، جانش را از دست ميدهد، شهيد (قدّيس) ناميده ميشود.15 زيرا در راه خدا جانش را داده است. مشاهده ميشود که در بيان اين مطالب، از کلمات و عبارتها و اصطلاحات برگرفته از ميراث ديني يهودي و مسيحي استفاده شده است؛ مانند کلمة «قدّيس». همچنين، مشاهده ميشود که مؤلفان اين کتابها معني اصلي و درست جهاد در اسلام را ناديده گرفتهاند. از جمله اينکه جهاد، تنها براي دفاع از خود بوده است و دفاع، در قوانين بينالمللي جديد نيز جايز و قانوني به شمار ميآيد. امّا آياتي که به مسلمانان دستور ميدهد به جنگ با ديگران بپردازند، بايد در جاي خود مورد بحث و بررسي قرار گيرند و به طور کلي، علت اين دستورها، پاسخگويي به حملات و تجاوزات ديگران بوده است.
6. تروريسم: در اين کتابها، مطالبي آمده که تأکيد ميکند ميان اسلام و مسلمانان و خشونت، رابطة تنگاتنگي وجود دارد و البته اين خود، مقدمهاي است براي ربط دادن اسلام و مسلمانان به تروريسم. آنها اين کار را از طريق بد و نادرست جلوه دادن مفهوم جهاد از يک سو و معرفي کردن فتوحات اسلامي به عنوان اعمال خشونتآميز و شبه ترور، انجام دادهاند. آنها دين اسلام را دين شمشير دانسته و مقاومت در مقابل اشغال اسرائيليها را با اين مسئله در هم آميخته و اين مقاومت را دستاويزي براي القاي اين مطلب که اسلام دين خشونت است، قرار دادهاند.16
همچنين، اين کتابها، حاوي مطالبي در مورد فتوحات اسلامي است و آن را نشانگر روحية دشمني و جنگطلبي و خشونت عربها دانسته است. در يکي از اين کتابها، اين مطلب آمده است: «خلفا که همان جانشينان محمد بودند، از روحية جنگطلبي و خشونت عربها براي مقابله با کافران موجود در خارج از شبه جزيرة عربستان، استفاده کردند و عربها را به جنگ امپراتوري ايران و مسيحياني که در امپراتوري بيزانس سکونت داشتند، روانه کردند.17
با مطالعة کتب تاريخي و سيرة نبوي، متوجه ميشويم که جنگ ضد بيزانسيها، جنگي پيشگيرانه بوده است؛ زيرا هنگامي که پيامبر اسلام(ص) نامههايي براي امپراتور بيزانس و برخي از فرمانروايان فرستاد و آنها را دعوت به پذيرش دين اسلام کرد، امپراتور بيزانس، با تهديد پاسخ اين نامه را داد و گفت مسلمانان را از بين ميبرد، امّا فرمانروايان مصر و حبشه، نه پاسخ مثبت دادند و نه پاسخ منفي و نه کسي را تهديد کردند و به همين دليل بود که پيامبر(ص) دست به يک جنگ پيشگيرانه برضدّ آنها زد.
انتهای پیام