پاسخ آیتالله العظمی مظاهری به یک سئوال مهم اعتقادی
صدای شیعه: حضرت آیت الله مظاهری در ادامه دروس اخلاق خود در پاسخ به یک سئوال مهم اعتقادی مبنی بر این که هدف از بعثت پيامبر اکرم(ص) به عنوان پيامبر آخرالزّمان که با تحميل مصائب طاقت فرسا به آن حضرت و اهل بيت(ع) همراه بود و نيز علّت تحمّل آن مصائب جانفرسا از سوي چهارده معصوم(ع) چيست؟ آيا آن بزرگواران به هدف خود رسيدند؟ و آيا هيچگاه، اهداف متعالي ايشان تحقّق خواهد يافت؟
اظهارداشتند: هدف از بعثت پيامبر اکرم(ص) تربيت و پرورش بندگاني است که با تمسّک به قرآن و عترت، به مقام آدميّت و مقام خليفةاللهي برسند
ایشان با بیان این که متأسفانه پس از رحلت پيامبر اکرم (ص) حوادثي نظير تشکيل سقيفۀ بني ساعده، امّت اسلامي را از تحقّق هدف پیامبر خاتم(ص) دور ساخت. افزودند: پس از پیامبر اکرم(ص) نیز ائمه معصوم(ع) در جهت احياي اسلام و جلوگيري از انحراف جامعۀ اسلامي، متحمّل مصائب و مشکلات فراواني شدند، امّا مخالفان و معاندان، مانع تحقّق اين آرمان الهي شدند.
متن کامل سخنرانی این مرجع تقلید در ادامه می آید:
چکيدۀ سؤال: هدف از بعثت پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» به عنوان پيامبر آخرالزّمان، که با تحميل مصائب طاقت فرسا به آن حضرت و اهل بيت«سلااللهعليهم» همراه بود و نيز علّت تحمّل آن مصائب جانفرسا از سوي چهارده معصوم«صلواتاللهعليهماجمعين»، چيست؟ آيا آن بزرگواران به هدف خود رسيدند؟ و آيا هيچگاه، اهداف متعالي ايشان تحقّق خواهد يافت؟
چکيدۀ پاسخ: هدف از بعثت پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، تربيت و پرورش بندگاني است که با تمسّک به قرآن و عترت، به مقام آدميّت و مقام خليفةاللهي برسند. در واقع، پيامبر، معلم تربيتي و آموزشي و قرآن کريم، کتابي براي تربيت و پرورش آدميان است. تحمّل آن همه زحمت و مصيبت، از سوي رسول خدا و ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» و نيز زحمات انبياء و اوصياي پيشين، براي تحقّق هدف بعثت، يعني آدم شدم بندگان است.
متأسفانه پس از رحلت پيامبر اکرم «صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، حوادثي نظير تشکيل سقيفۀ بني ساعده، امّت اسلامي را از تحقّق هدف پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» دور ساخت. سپس، ساير معصومين«سلاماللهعليهم» نيز در جهت احياي اسلام در بين مردم و جلوگيري از انحراف جامعۀ اسلامي، متحمّل مصائب و مشکلات فراواني شدند، امّا مخالفان و معاندان، مانع تحقّق اين آرمان الهي شدند.
طبق وعدۀ قرآن کريم و بر اساس قاعدۀ لطف پروردگار متعال، بالأخره، در زمان ظهور و پس از آن، در دوران رجعت، هدف متعالي انبياء و اوصياء الهي«سلاماللهعليهم» تحقّق خواهد يافت. در آن زمان نوراني، به دست شيعيان و به رهبري امام زمان«سلاماللهعليه»، پرچم اسلام روي کرۀ زمين افراشته خواهد شد و به واسطۀ اجراي احکام و قوانين اسلام و حاکم شدن دستورات قرآن کريم، توسّط اهل بيت«سلاماللهعليهم»، ظلم و ستم برچيده خواهد شد و عدالت، سراسر جهان را خواهد گرفت و انسانها در پرتو تمسّک به قرآن و عترت، به مقام آدميّت ميرسند، يعني شيعۀ حقيقي و مورد پسند و رضاي خداوند متعال ميگردند و عالم گلستان ميشود.
* تفصيل سؤال و نيم نگاهي به مصائب اهل بيت«ع»
پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» براي چه به رسالت مبعوث شدند و چرا آزارهاي فراوان مشرکان مکّه را تحمّل کردند، به اندازهاي که فرمودند: «مَا أُوذِيَ نَبِيٌ مِثْلَ مَا أُوذِيت»؟[1] چرا بر اثر فشار مشرکان و کفّار، از مکّۀ مکرّمه به مدينه هجرت کردند و در مدينه نيز، هشتاد و چهار جنگ سخت به ايشان تحميل شد؟ براي چه و به چه منظوري، اميرالمؤمنين و حضرت زهرا«سلاماللهعليهما» متحمّل آن همه مصيبت شدند تا اينکه هر دو به شهادت رسيدند؟ چرا حضرت زهرا«سلاماللهعليها» بعد از مرگ پدر ساکت ننشستند و سختي ها و مشقّاتي را متحمّل شدند که در اواخر عمر ميفرمودند: مصيبتهايي که بر من وارد شد، اگر بر روزها وارد ميشد، شب ميشدند؟
«صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا»[2]
اين همه تلاشهاي سياسي و اجتماعي و تحمّل مصائبي مانند سقط فرزند و ... براي چه بود؟ چرا امام دوّم، از مبارزه با معاويه و از بيوفايي ياران، به صورت توأمان رنج ديدند و در نهايت مجبور به صلح با معاويه شدند؟ امام حسين«سلاماللهعليه» که فرد مورد احترامي در جامعه بودند و در زمان خود، شخصيّت اجتماعي خاصّي داشتند، چرا ناگهان قيام کردند و فهميده و دانسته، به سوي شهادت خود و اسارت خانواده قدم برداشتند؟ چرا در مدينه ساکت و بيتفاوت نماندند تا احترام اجتماعي ايشان به عنوان نوادۀ پيامبر محفوظ بماند و يک عمر با عزّت ظاهري زندگي کنند؟ چرا امام هشتم، رنج سفر به طوس را متحمّل شدند و سختيهاي اين حرکت را بر خود خريدند؟ امام هشتم«سلاماللهعليه» ميتوانستند در مدينه بمانند و کاري به کار سياست نداشته باشند و به خاطر موقعيّت اجتماعي خود، از شخصيّت و احترام عمومي نيز برخودار باشند و اين همه رنج را تحمّل نکنند.
مشابه اين سؤالات، در خصوص سيرۀ ساير معصومين«سلاماللهعليهم» نيز مطرح است و پرسش کلي اين است که علّت تحمّل آن مصائب جانفرسا از سوي چهارده معصوم«صلواتاللهعليهماجمعين»، چيست؟
آدم سازي، هدف و غايت رسالت
پاسخ همۀ اين سؤالات، در يک نکتۀ مهم نهفته است و آن ضرورت احياء و حفظ اسلام حقيقي براي پرورش انسانهاي حقيقي است. پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» همۀ زحمات دوران بيست و سه سالۀ رسالت را به خاطر احياي اسلام و براي نجات انسانها از گمراهي و ضلالت، متحمّل شدند. قرآن کريم ميفرمايد:
«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»[3]
پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» يک معلم تربيتي و آموزشي هستند و قرآن کريم، کتابي براي اين تربيت و آموزش است. پيامبر براي آدم سازي و خارج کردن انسانها از توحّش و بربريّت تلاش ميکردند.
نيل به مقام آدميّت در پرتو نور قرآن و عترت
اگر رسول خدا و ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» همۀ اين زحمتها و مشقّتها را متحمّل شدند، براي آنست که بشريّت، انسان حقيقي و مسلمان شود؛ البته مسلماني که در خط ولايت قرار داشته باشد. به همين علّت، رسول گرامي اسلام«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در روزهاي آخر عمر شريف خود، با سختيتمام به مسجد آمدند و نماز جماعت را نشسته خواندند و پس از آن بر روي پلّۀ اوّل منبر نشستند و مطلبي که شايد بيش از هزار مرتبه در موارد و فرصتهاي مختلف بيان کرده بودند را باز بيان فرمودند. ايشان فرمودند:
«إِنِّى تَارِکٌ فِيکُمُ الثِّقْلَيْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَيْتِى وَ إِنَّهُمَا لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[4]
اي مردم اگر ميخواهيد گمراه نشويد و سعادت دنيا و آخرت براي شما باشد، يک راه وجود دارد و آن تمسّک به قرآن و عترت است. مشابه اين مطلب را پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در ابتداي رسالت نيز فرمودند. وقتي حضرت در دعوت علني، بزرگان قريش را گرد هم جمع کردند، فرمودند بگوييد: «لا اله الاّ الله». امّا در همان وقت، تأکيد کردند که اين ذکر توحيدي، بايد در خط ولايت باشد، لذا اميرالمؤمنين را به عنوان وزير و وصي و خليفۀ پس از خود معرّفي فرمودند.[5]
بسياري از مورّخان، حتّي اهل سنّت، مکرّر نقل کردهاند که پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در تمام عمر، نه نوشتند و نه خواندند و به تعبير قرآن کريم، «امّي»[6] بودند، امّا هنگامي که در حالت احتضار قرار داشتند، فرمودند:
«ايتُونِى بِدَوَاة وَ کَتِفٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»[7]
قلم و دوات بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم که با آن، تا ابد از گمراهى و ضلالت نجات يابيد. و عمل به آن، شما را در دنيا و آخرت سعادتمند گرداند. امّا متأسّفانه برخي نگذاشتند و حتّي نسبت به رسول خدا«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» جسارت بزرگي کردند و گفتند: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ»!![8] اين جسارت به اندازهاي بزرگ و تلخ بود که پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» همه را از اطاق اخراج کردند[9] و فقط اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و حسنين«سلاماللهعليهم» باقي ماندند و پس از آن، پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» از دنيا رفتند.
منشأ انحراف مسلمانان
پس از آن نيز سقيفۀ بني ساعده تشکيل شد و در اثر اين انحراف بزرگ، اسلام و مسلمانان، از آن هدف متعالي که پيامبر اکرم «صلّياللهعليهوآلهوسلّم» براي رسيدن به آن، متحمّل مصائب طاقت فرسا شده بودند، دور شدند.
سائر ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» نيز در دوران زندگي خود، متحمّل مصائب و مشکلات فراواني شدند تا بلکه از انحراف جامعۀ اسلامي جلوگيري کنند و مسلمانان را به مسير مورد نظر پيامبر برگردانند، امّا مخالفان و معاندان در هر عصر و زماني به مبارزه با تحقّق اين آرمان الهي برخاسته و با آزار و اذيّت و در نهايت، شهادت اهل بيت«سلاماللهعليهم» مانع احياي دين در بين امّت اسلامي و مانع تربيت مسلمانان، در خط ولايت، يعني مانع تربيت شيعيان حقيقي به صورت فراگير شدند.
پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در آن بيست و سه سال برای اسلام بسیار زحمت کشيدند و در آخر کار هم طبق فرمان الهی، رسالت خود را در غدير خم به اتمام رساندند و دين را با معرّفي ولايت کامل کردند. از صد و بيست هزار نفر که در غدير خم بودند، فقط يک نفر ولایت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» را قبول نکرد که آن هم به درک واصل شد و صاعقه او را نابود کرد. ولی به محض رحلت پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، سقيفۀ بني ساعده را تشکيل دادند و شخصي غير از امير مؤمنان حضرت علي«سلاماللهعليه» از صندوق سقيفه بيرون آمد.
نقش مردم در تثبيت انحراف
در سقيفۀ بني ساعده، رؤسا گفتند و مردم از آنان متابعت کردند و بايد گفت: علت به وجود آمدن این فاجعه و اين انحراف عظيم، مردم بودند؛ زيرا درحالی که از واقعۀ غدیر خم تا رحلت پیامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، حدود دو ماه گذشته بود و همه شاهد نصب اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» به ولايت و خلافت بودند و با ايشان بيعت کرده بودند، در مقابل آن انحراف، بيتفاوت بودند و سکوت کردند و شد آنچه نبايد بشود.
اگر مردم به وصیت پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، در غدیرخم عمل می کردند، اکنون استکبار جهاني بر سر مسلمانان مسلّط نبود و آنان، اين ذلّت را نداشتند. اسلام در خط ولايت، در جهان حکمفرما بود و مسلمانان در عالم سرافراز و سربلند بودند. امّا چون مردم در سقیفه و پس از آن از حق دفاع نکردند، تفرقه و انحراف جامعۀ اسلامي را از نيل به اهداف متعالي دور کرد.
در زمان امام صادق«سلاماللهعليه» شخصی از عمال بني اميّه که اموال بسیاری داشت، به نزد آن حضرت آمد تا توبه کند. امام صادق«سلاماللهعليه» پس از شنيدن حرفهاي او، يک جمله فرمودند که پيامی براي همۀ مردم است، فرمودند: «اگر امثال شما بنىاميه را يارى نمىکرديد، هرگز حقّ ما را سلب نمىکردند». يعني اگر مردم اطراف بني اميّه را نگرفته بودند، جامعۀ اسلامي دچار انحراف نميشد و آن همه مصائب براي اهل بيت«سلاماللهعليهم» پديد نميآمد.
آن شخص گفت: فدايت شوم، آيا براى من راه نجاتى هست؟ فرمودند: آنچه از دستگاه بنىاميّه به دست آوردهاى، رهاکن و هر مالى غصب کردهاى، به صاحبش برگردان، من در پيشگاه خداوند، بهشت را براى تو تضمين مىکنم. سپس به دستور آن حضرت عمل کرد و از همه اموال خود و حتّى از لباسهايى که به تن داشت، دست شست. چند ماهى نگذشت که مريض شد و از دنيا رفت. آنگاه امام صادق«سلاماللهعليه» فرمودند: سوگند به خدا، ما به وعدهاى که به او داديم، وفا کرديم.[10]
*همه در قضیه سقیفه مقصرند
بنابراين، نبايد تصوّر شود که عدهاي خاص سقيفه را تشکيل دادند و آن فاجعۀ تاريخي را پديد آوردند و ديگران نقشي در اين زمينه نداشتند، بلکه همۀ مردم بايد جانب حق را میگرفتند و از حق دفاع می کردند و چون چنين نکردند، مقصّرند.
در خصوص ظهور نيز همين قضيه صادق است؛ يعني امام زمان«ارواحنافداه»، موقعی ظهور میکنند که ما مهيّا باشيم و تا وقتي شيعيان آمادگي ظهور را نداشته باشند، فرج امام زمان«ارواحنافداه» حاصل نخواهد شد.
وعدۀ اميدبخش قرآن کريم
قرآن کريم وعده داده است که اگر سقيفۀ بني ساعده و امثال آن، موجب تفرقه و انحراف در بين امّت اسلامي شود، خداوند متعال در آينده، عدّهاي را به جاي آن امّت قرار ميدهد که مسلمان و شيعۀ واقعي هستند و اسلام را زنده نگاه ميدارند:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»[11]
دوران ظهور و رجعت، دوران تحقّق آرمان اهل بيت«ع»
قرآن کريم، پس از بيان اين مطلب، ميفرمايد اين افراد، حزب الله هستند و به دست ايشان و به رهبري امامشان، پرچم اسلام روي کرۀ زمين افراشته ميشود و اسلام سراسري ميشود:
«وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»[12]
به عبارت ديگر، آنچه همۀ پيامبرها و ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» ميخواستند، به دست حزب الله، جامۀ عمل ميپوشد و در زمان ظهور حضرت وليّ عصر«ارواحنافداه» عالم گلستان شده، براي همۀ مردم، يک بهشت دنيايي ايجاد ميشود. پس از ظهور نيز دوران رجعت اهل بيت«سلاماللهعليهم» آغاز ميگردد. دوراني در مورد آن بايد گفت: حيات چند هزار سالۀ از زمان حضرت آدم«عليهالسّلام» تا آن موقع، مقدمهاي براي آن دوران است که ذيالمقدمه ميباشد.
در آن زمان نوراني، اهل بيت«سلاماللهعليهم» يکي پس از ديگري بر جهان حکومت ميکنند و بالأخره در حکومت ايشان، اسلام در بين مردم احيا ميشود و در اثر تمسّک حقيقي به قرآن و عترت، عالم گلستان شده، يک زندگي منهاي فقر، تبعيض، اختلاف و يک زندگي منهاي ظلم و جور و همراه با سعادت و خوشبختي براي همگان فراهم خواهد شد.
اساساً قاعدۀ لطف پروردگار متعال اقتضا ميکند که روزي، زحمات طاقت فرساي انبياء و اوصياء و به خصوص مشقّات چهارده معصوم«سلاماللهعليهم» نتيجه و ثمره بدهد و ايشان به هدف خود که آدم سازي در جهان است، برسند و در واقع، عالم هستي را که مرده است و صرفاً حيات ظاهري دارد، حيات حقيقي و حيات معنوي ببخشند. اگر چنين حياتي در طول حيات دنيا، وجود نداشته باشد، همۀ تلاشها، بيهوده خواهد بود. به عبارت ديگر، زحمات چهارده معصوم«سلاماللهعليهم» و انبياي گذشته«سلاماللهعليهم» بايد در دنيا نيز بيجواب نماند و جبران شود. جبران شدن اين تلاشها و زحمات، آن است که از زمان ظهور و بعد از آن در دوران رجعت تا زمان قيامت، که چندين برابر دوران قبل از ظهور است، اسلام در خط ولايت، يعني تشيّع، عالمگير شود و چراغ اسلام، همه جا نورافشاني کند. در اين صورت، بهشت دنيايي براي همۀ موجودات تحقّق مييابد و هدف انبياء و اولياء«سلاماللهعليهم» محقّق ميشود.
اگر تمامي انبياء گذشته، پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» و اهل بيت«سلاماللهعليهم» متحمّل زحمات و مشقّات فراواني شدند، براي احياي اسلام و دستيابي به اين کمال است. چنانکه قرآن کريم، انسانسازي را هدف بعثت انبياء و انزال کتب ميداند و همۀ اين تلاشها را در راستاي رساندن انسان، به مقام حقيقي خود، يعني خليفة الله بودن، ميشمارد:
«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»[13]
انسان، شايستۀ رسيدن به مقام خليفة اللهي
خداوند متعال، انسان را خلق کرده تا خليفۀ خود در زمين باشد و کسي ميتواند خليفۀ الهي شود که با تمسّک به قرآن و عترت، در راه مستقيم قدم بگذارد و به مقام آدميّت برسد.
وقتي خداوند حکيم اراده فرمود که انسان را خلق کند، خطاب به ملائکه فرمود:
«إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً»
ملائکه متوجّه منظور حقيقي خداوند نشدند و گفتند: خدايا! اين انسان، با کشت و کشتار فراوان، موجب خونريزي در زمين ميشود و مفسدۀ او زياد است! اگر مخلوقات مقدّس و عابد ميخواهي، ما هستيم! خداوند خطاب به آنان فرمود:
«إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»[14]
من حقايقى را مىدانم که شما نمىدانيد؛ يعني من آدم ميخواهم. من ميخواهم خليفة الله روي کرۀ زمين وجود داشته باشد. به عبارت ديگر، انسان را ميخواهم که در همين دنيا، به سعادتي برسد که بهشت دنيايي را براي خود به وجود آورد و از آن، به سوي بهشت ابدي برود.
ارزش زحمات و مصائب انبياء و اوصياء«ع»
اگر هدف از ارسال رسل و انزال کتب، به خصوص قرآن کريم و تحمّل مصائب فراوان، از سوي انبياء و اوصياء«سلاماللهعليهم»، صرفاً رسانيدن انسان به مقام خليفةاللهي باشد، ميتوان گفت: ارزش دارد. به عبارت رساتر، زحمات پيامبران و اوصياي ايشان، از حضرت آدم تا پيامبر خاتم، و از پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» تا اهل بيت«سلاماللهعليهم»، براي زنده کردن اسلام حقيقي و در خط ولايت و براي رساندن انسان به مقام خليفة اللهي، ارزش دارد.
در واقع، مصائب بزرگي همچون شهادت امام حسين«سلاماللهعليه» و ياران ايشان و نيز اسارت خاندان وحي، به اينکه روزي، اسلام حقيقي يعني تشيّع، احيا شود و انسان را به مقام آدميّت و به اوج کمال برساند، ميارزد.
حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» با شناخت اين ارزش حقيقي، با هر رنج و مصيبتي که بود، توانستند از نسلي به نسلي، اين فرهنگ ناب را منتقل کنند تا آنکه روزي به دست شيعيان و به رهبري امام زمان«ارواحنافداه» سراسري شود.
تمام تلاشهاي نبيّ اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، در راستاي نيل به اين هدف عظيم بود. تحمّل بيش از هشتاد جنگ، آن هم جنگهاي سختي مانند جنگ خيبر که در ماه رمضان و همراه با گرسنگي و تشنگي بود، به اين هدف ميارزد. مقاومت در برابر همۀ مشکلات، براي آنکه روزي به دست حضرت مهدي «ارواحنافداه» و به پشتوانۀ تشيّع ايراني، پرچم اسلام روي کرۀ زمين افراشته شود و عدالت اسلامي سر تا سر جهان را فرا گيرد و قوانين اسلام سراسري شود و جهان از ظلم و جور پاک گردد و بالاخره يک بهشت موعود و يک زندگي توآم با سعادت مادي و معنوي، به وجود آيد، ارزش دارد.
عمل به قوانين اسلام، عالم را گلستان ميکند
در زمان ظهور و رجعت، هيچگونه ظلم و جوري در عالم نيست، همانگونه که پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، فرمودند:
«بِهِ يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»[15]
با توجه به اين واقعيّت، اين سؤال به ذهن متبادر ميشود که آيا اهل بيت«سلاماللهعليه»، در دوران ظهور و رجعت، با معجزه و خرق عادت و به عبارت ديگر، به صورت غير طبيعي، ظلم را ريشه کن و عدالت اجتماعي را سرتاسري ميکنند؟
در پاسخ بايد گفت: ابداً چنين نيست، بلکه امام زمام«ارواحنافداه»، پس از آمادگي شيعيان براي ظهور، با معجزه و خرق عادت، بر جهان مسلّط خواهند شد، امّا در حکومت ايشان و نيز در حکومت ساير ائمّۀ طاهرين در دوران رجعت، به واسطۀ اجراي احکام و قوانين اسلام و حاکم شدن دستورات قرآن کريم، ظلم و ستم برچيده خواهد شد و عدالت سراسر جهان را خواهد گرفت.
وقتي حضرت مهدي«ارواحنافداه» به دنيا آمدند، اين آيه را قرائت کردند:
«وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ ، وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا يَحْذَرُونَ»[16]
زماني فرا ميرسد که تشيّع، که الان ضعيف و مستضعف است، تمکّن جهاني پيدا ميکند. و دشمنان تشيّع، يعني هامانها و فرعونها، آمريکا منشها و صهيونيست روشها، نابود ميشوند و زمين از عدل و داد، پر ميشود: «يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا».
در آن زمان، همۀ مردم هم ديندار هستند و با شادي و سعادتمندي مادي و معنوي، زندگي ميکنند.
در زندگي آن زمان، فقر، نارسايي، فلاکت، زحمت، اختلاف، ظلم، مصيبت، غم، غصّه، دلهره و اضطراب خاطر وجود ندارد و خبري از ظلم، فساد و استضعاف نيست و اين همه، به صورت طبيعي و در پرتو اجراي احکام اسلام و عمل به دستورات روحبخش قرآن کريم توسط عترت طاهره، حاصل ميشود.
* حضرت زهرا(س) همه کارۀ حکومت جهاني ميباشند
قانون اساسي آن دوران نيز، مصحف حضرت فاطمۀ زهرا«سلاماللهعليها» است؛ زيرا حضرت زهرا«سلاماللهعليها» همه کارۀ حکومت جهاني ميباشند. اين وقايع و شيوۀ حکومت، بر اثر خرق عادت و معجزه نيست، بلکه ثمرۀ پياده شدن اسلام حقيقي و ولايي است.
در آن زمان، عمر افراد هم طولاني میشود؛ زيرا اساساً مهمترين علّت مرگ و مير در دنياي فعلي، غم و غصههايي است که گریبان مردم را گرفته است. بیماری سرطان، معمولاً ناشي از ناراحتی، غصّه و اضطراب است. در زمان حاضر، مؤمنان و افراد متديّن که خود زندگي آرامي دارند نيز غصّۀ فساد اخلاقي و رواج دروغ، تقلّب و حقه بازي را ميخورند و بیمار شدهاند. امّا در زمان ظهور و در دوران رجعت، مردم، ناراحتی و غصه ندارند که به خاطر آن بیمار شوند و عمر آنان کوتاه گردد و از اين جهت، عمر انسانها در دوران رجعت، بيش از هزار سال است.
به طور مثال در روایات آمده است که مدت حکومت امام حسين«سلاماللهعليه» به اندازهاي زیاد است که ابروهاي آن حضرت سفيد و بلند ميشود و ایشان مجبورند ابروهايشان را بالا بزنند. اينگونه روايات، از باب مثال و حاکي از طول عمر افراد در دوران رجعت است. معلوم است در حکومتی که حسيني باشد، نه حسين ميميرد، نه شيعيان او . چهارده معصوم ميخواستند اسلام را پياده کنند، اما با وجود دشمنان، این کار میسّر نشد و در دوران ظهور و رجعت، حتماً هدف ايشان تحقّق مييابد.
منشأ مشکلات و نارساييهاي فعلي !
اگر جامعۀ امروز دچار مشکلات فراوان اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي است، اگر فقر و ظلم و نارسايي وجود دارد و اگر ناامني اجتماعي و ناامني دل، انسانها را تهديد ميکند، براي آن است که اسلام حقيقي پياده نميشود. وقتي اسلام به درستي اجرا شود، يک زندگي توأم با استغنا و رفاه و امنيّت براي همگان در پي خواهد داشت. امنيّت اجتماعي، امنيّت سياسي و مهمتر از آن، امنيّت دل، در پرتو اسلام حقيقي ميسّر خواهد شد. وقتي به راستي دستورات اسلام و تشيّع عمل شود، يک زندگي صد در صد سعادتمندانه براي همۀ انسانها فراهم ميسازد و پاسخگوي همۀ نيازهاي مادي و معنوي بشريّت خواهد بود.
تهذيب نفوس، در پرتو اجراي قوانين اسلام
در زمان ظهور و رجعت، به روایت ثقلین عمل ميگردد و ولایت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»، در همۀ جهان گسترش مييابد و به اين ترتيب، اسلام پياده شده، قوانين آن اجرا ميگردد. در اثر پياده شدن اسلام، درخت رذالت، از دلها کنده ميشود و درخت فضيلت به جاي آن غرس و بارور ميگردد و همۀ مردم از ميوۀ آن استفاده ميکنند. در این صورت است که تمام سختیهای پیامبر اکرم «صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، جبران ميشود. با کمی دقت و تأمل در مییابیم که همۀ زحمات انبيا، اوصياء، شهدا و مهم تر از همه، زحمات چهارده معصوم«سلاماللهعليهم»، به تهذيب نفوس و ريشه کن شدن رذائل اخلاقي ميارزد.
پينوشتها
===================
1. مناقب آل ابيطالب، ج 3، ص 247
2. روضة الواعظين، ج 1، ص 75
3. جمعه / 2
4. الاحتجاج، ج 2، ص 450
5. امالي الطوسي، ص 583
6. اعراف / 157
7. الإرشاد، ج 1، ص 184؛ صحيح البخارى، ج 4، ص 1612؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1259و ...
8. الإرشاد، ج 1، ص 184؛ الطرائف، ج 2، ص 432، صحيح مسلم، ج 3، ص 1259؛ مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 760 و ...
9. نهج الحق و کشف الصدق، ص 333
10. الکافى، ج 5، ص 106
11. مائده / 54
12. مائده / 56
13. جمعه / 2
14. بقره / 30
15. زادالمعاد، ص 423
16. قصص / 6-5
انتهای پیام