( 0. امتیاز از )


صدای شیعه:

نوشتار این مرجع تقلید بدین شرح است:

کلامی از شيخ الأزهر

آن بزرگواراني که مثل شبراوي رئيس اسبق الأزهر در کتاب خودش به نام «الاتحاف بحب الاشراف» درباره‌شان نوشته است: «إن آل البيت حازوا الفضائل کلها علماً و حلماً و فصاحة، و ذکاء و بديهة و جوداً و شجاعة. فعلومهم لا تتوقف على تکرار درس و لا يزيد يومهم فيها على ما کان بالأمس؛ بل هي مواهب من مولاهم. من أنکرها و أراد سترها کان کمن أراد ستر وجه الشمس.

فما سألهم في العلوم مستفيد و وقفوا،  ولا جرى  معهم  في  مضمار الفضل  قوم  الا  عجزوا   و تخلفوا و کم عاينوا في الجلاد و الجدال اموراً فتلقوها بالصبر الجميل، و ما استکانوا و ما ضعفوا تقرّ الشقائق اذا هدرت شقائقهم وتصغي الأسماع إذا قال قائلهم و نطق ناطقهم سجاياً خصهم بها خالقهم.»

او مي‌گويد: هر کس فضايل اهل بيت عليهم السلام را منکر شود، مثل کسي است که بخواهد آفتاب را بپوشاند و هيچ‌کس از آنها‌ تا به حال سؤالي نکرده که آنها در جواب بمانند.

تا آنجا که مي‌گويد: «وقد اشرق نور هذه السلسلة الهاشمية، والبيضة الطاهرة النبوية، والعصابة العلوية، وهم اثناعشر اماماً مناقبهم علية، و صفاتهم سنية، ونفوسهم شريفة ابيه، و أرومتهم کريمة محمدية. ثم ذکر اسمائهم الشريفة عليهم الصلوة والسلام».

آري، همه از شيعه و سنّي و نيز خاورشناسان و هم‌چنين شعراء عجم و عرب در مدح پيامبرو اهل بيت آن حضرت (ص) بسيار نوشته و سروده‌اند و همه به عجز خود در وصف آن بزرگواران اعتراف کرده‌‌اند.

شما اين چند بيت شاعر عرب احمد الشوقي را ملاحظه کنيد:

بک بشر الله السماء فزينت * و تضوعت مسکاً بک الغبراء يوم يتيه على الزمان صباحه * ومساؤه بمحمد وضاء (1)

خاورشناسان از پيامبر (ص) می گویند

 خلاصه اين‌که در اطراف شخصيت آن بزرگواران و مخصوصاً پيغمبر صلوات‌الله عليه و آله اگر هر روز بگوييم باز هم تمام نمي‌شود، حتي بيگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمت‌هاي وجود آن بزرگواران به خصوص پيغمبر ناچار به اعتراف شده‌اند. توماس کارلايل در کتاب الابطال خودش، از هر صنفي، قهرمان و بطل آن صنف، يعني کسي که در آن صنف موفق بوده است را نام مي‌برد، مثل البطل في صورة القائد، البطل في صوره الشاعر. در جايي مي‌گويد: البطل في صورة النبي، قهرمان پيغمبران. در آنجا نه حضرت موسي را مي‌گويد و نه حضرت عيسي، و نه حضرت ابراهيم را، بلکه مي‌گويد: بطل و قهرمان در نبوت و پيغمبري، محمّد است.

البته هر چه ما بگوييم باز هم نمي‌توانيم پيامبر صلي الله عليه و آله را مانند حضرت اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام وصف کنيم آنجا که مي‌فرمايد:

«إِنَّ اللهَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى‏ التَّنْزِيلِ‏ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ الْأَصْنَامُ فِيکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَة»(2)

و يا اين‌که اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه‌السلام در خطبه معروف قاصعه(3)، معجزه‌اي از پيامبر نقل مي‌کند که يکي از مورّخان مي‌نويسد: «من شک ندارم که اين معجزه واقع شده است، چرا که در آن زماني که مردم معاصر پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله هنوز در قيد حيات بودند و اميرالمؤمنين در بين جمعيت همان مردم اين خطبه را مي‌‌خواند و همه هم مي‌دانستند که اين امر واقع شده است.»

حضرت در آن خطبه مي‌فرمايد: «لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ مِنْ قُرَيْشٍ. فَقَالُوا لَهُ: يَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدِ ادَّعَيْتَ‏ عَظِيماً لَمْ يَدَّعِهِ آبَاؤُکَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَيْتِکَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَيْهِ وَ أَرَيْتَنَاهُ عَلِمْنَا أَنَّکَ نَبِيٌّ وَ رَسُولٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّکَ سَاحِرٌ کَذَّابٌ.»

اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام مي‌فرمايند: با پيغمبر اکرم بودم که گروهي از قريش آمدند، و گفتند: يا محمد! تو ادعاي بزرگي کرده‌اي که پدران تو و احدي از اهل تو اين ادعا را نکردند. ما از تو معجزه‌‌اي مي‌خواهيم که اگر آن را به ما نشان دهي مي‌فهميم که تو پيامبر هستي، و الا مي‌فهميم که ساحر و دروغگويي.

«فَقَالَ: وَ مَا تَسْأَلُونَ؟ قَالُوا: تَدْعُو لَنَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ حَتَّى تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا وَ تَقِفَ بَيْنَ يَدَيْکَ فَقَالَ: إِنَّ اللهَ عَلى‏ کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ. فَإِنْ فَعَلَ اللهُ لَکُمْ ذَلِکَ أَ تُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟ قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: فَإِنِّي سَأُرِيکُمْ مَا تَطْلُبُونَ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّکُمْ لَا تَفِيئُونَ إِلَى خَيْرٍ وَ إِنَّ فِيکُمْ مَنْ يُطْرَحُ فِي الْقَلِيبِ وَ مَنْ يُحَزِّبُ الْأَحْزَابَ. ثُمَّ   قَالَ: يَا  أَيَّتُهَا  الشَّجَرَةُ  إِنْ کُنْتِ تُؤْمِنِينَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ تَعْلَمِينَ  أَنِّي رَسُولُ الله فَانْقَلِعِي بِعُرُوقِکِ حَتَّى تَقِفِي بَيْنَ يَدَيَّ بِإِذْنِ اللهِ.»

فرمودند: چه مي‌خواهيد؟ گفتند: درختي که آنجا هست را بطلب تا نزد تو بيايد. حضرت فرمودند: اگر خداوند اين را امر را به شما نشان داد، شما ايمان مي‌آوريد؟ گفتند: آري ...حضرت رو به درخت کردند و فرمودند: اگر تو مرا مي‌شناسي بيا.

امير المؤمنين عليه السلام مي‌فرمايد: درخت به طرف حضرت آمد در حالي که سر و صداي زيادي داشت.در مقابل پيغمبر ايستاد ...

قريش متحير و مبهوت شدند. گفتند که امر کن به جاي خودش برگردد و نصف آن نزد شما بيايد.

پيغمبر اکرم صلوات الله عليه و آله امر کردند درخت برگشت و نصف آن جلو آمد.

«فَقُلْتُ: أَنَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ إِنِّي أَوَّلُ مُؤْمِنٍ بِکَ يَا رَسُولَ اللهِ وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللهِ تَعَالَى تَصْدِيقاً بِنُبُوَّتِکَ وَ إِجْلَالًا لِکَلِمَتِکَ.»

آن وقت اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام وقتي اين معجزه ظاهر شد مي‌فرمايد: من اول کسي هستم که به تو ايمان آوردم ...

نوشتن و گفتن درباره پيشواي ششم حضرت امام صادق عليه‌السلام هم همين‌گونه است يعني وصف آن حضرت در يک سخنراني و يک مقاله و ده و صد مقاله و سخنراني هم امکان ندارد.

* رئیس مذهب شیعه از نگاه دیگران

اخيراً‌ يکي از دانشمندان به نام استاد اسد حيدر کتابي پيرامون شخصيت امام جعفر صادق عليه‌السلام و علوم و فضايل آن حضرت نوشته است که تا جلد پنجم آن به نظر حقير رسيده است،  هم چنين دانشمندان ديگر مانند استاد ابوزهره استاد جامع الازهر در اين موضوع، کتاب‌ها نوشته‌اند و در هزارها کتاب و مصادر و مآخذ اسلامي به مقامات بلند علمي و آراي آن حضرت در رشته‌هاي مختلف علوم به طور تفصيل يا اجمال اشاره شده است.

* دانشگاهي بي‌نظير

امام جعفر صادق عليه‌السلام مدرسه‌اي افتتاح فرمود که تا آن عصر در اسلام بي‌سابقه بود، و پس از آن عصر نيز نظير آن ديده نشد. شاگردان آن حضرت، رشته‌هاي مختلف علم، مانند کلام، مناظره، الهيات، فقه، تفسير، حديث، ادب، علوم طبيعي، شيمي، منافع الاعضاء و رشته‌هاي ديگر را از مکتب آن حضرت فرا مي‌گرفتند و اين مکتب آن حضرت بود که بزرگ‌ترين علماي علوم قرآن و فقه و کلام و شيمي و غيره را به دنيا تحويل داد و او افرادي مانند محمد بن مسلم، زراره، هشام، ابان بن تغلب، ابوحنيفه، مالک بن انس هم از شاگردان آن حضرت بودند.

*چهار هزار شاگرد

 ابن عقده که از مشاهير علماي اسلام است و در علم رجال، متبحر است چهار هزار نفر از شاگردان حضرت صادق عليه‌السلام را به نام در يک کتاب جمع‌آوري کرده، و از هر کدام در يک موضوع علمي و اسلامي از آن حضرت کلام و حديثي نقل کرده است. وقتي در مسجد کوفه احصاء شد چهار صد نفر از آن حضرت نقل علم و حديث مي‌کردند. کتاب توحيد مفضل و رساله‌ي اهليلجه و مباحثات آن حضرت با رؤسا و سران زنادقه و ملاحده، و ماديين همه موجود است و اطلاع و علم وسيع آن حضرت را از طب و تشريح و خواص اشياء ثابت مي‌کند.

* سکان دار فقه شيعه

فقه شيعه که متضمن هزارها مادّه‌ي قانوني و تعليمي، و برنامه‌ي عملي و اخلاقي اسلام است در بيشتر و بلکه تقريباً در تمام موارد مديون علوم بي‌پايان امام صادق عليه‌السلام است.

در مثل احکام حج که يکي از بزرگ‌ترين فرائض اسلام و متضمن فلسفه‌هاي عالي و با ارج است دنياي اسلام از درياي علوم امام صادق عليه‌السلام مستفيض است و به قول ابوحنيفه همه عائله امام جعفر صادق‌اند و حديثي در صحيح مسلم از کتب اهل سنّت از آن حضرت روايت شده است که مأخذ حدود چهارصد مادّه راجع به احکام حجّ ‌است که اهل سنّت از آن پيروي مي‌نمايند.

براي هر کس تاريخ را مطالعه کند قطع حاصل مي‌شود که امام صادق عليه‌السلام از علوم غيب آگاه بوده است؛ حتي ابن‌خلدون که از فلاسفه مشهور و علماي علم الاجتماع است با اينکه به واسطه‌ي دوري منطقه و وضع سياسي محيط از علوم و فضايل اهل بيت اطلاع کافي نداشته است در فصلي که در کتاب خود راجع به امکان اطلاع بشر بر علم غيب بحث مي‌کند از امام صادق عليه‌السلام نام مي‌برد و مي‌گويد (قريب به اين مضمون): عجيب نيست شخصي مثل جعفر بن محمد با آن مقام و منزلت و صفاي باطن از علم غيب با اطلاع باشد.

منصور خليفه‌ي عباسي با اين‌که وجود امام جعفر صادق عليه‌السلام را منافي با مفاصد سياسي خود مي‌دانست و از توسعه‌ي مکتب آن حضرت جلوگيري مي‌کرد، بنا به نقل يعقوبي موّرخ، آن حضرت را عالم اهل بيت و از وارثان علم کتاب و برگزيدگان خدا و کساني که خدا در اين آيه ياد کرده است مي‌دانست: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا»(4)

غرض اين‌که بايد از درياي علم و مکارم اخلاق حضرت پيامبر اکرم صلوات الله عليه و آله و اهل بيت آن حضرت، درس بگيريم و خود را شاگرد اين مکتب والا و دانشگاه بزرگ بدانيم و در جهت شناختن، عمل‌کردن و شناساندن اين مکتب بزرگ گام برداريم.

-

پي‌نوشت‌ها:

1. «الشوقيات» احمد الشوقي، چاپ دار الشروق مصر.

2. نهج البلاغة، خطبه 26.

3. نهج البلاغة؛ خطبه192.

4. سوره فاطر، آيه 32


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر