(
امتیاز از
)
حکمت چندهمسري در حيات رسول خدا (ص)
صدای شیعه: با توجه به فرهنگ حاکم در زمان پيامبر، ازدواج از مهمترين عوامل ايجاد الفت و زمينهاي براي کاهش خصومتها بشمار ميرفت. به همين دليل پيامبر (ص) حتي آزار و اذيت توان فرساي شماري از همسران خود را در اين راستا تحمل کرد.
چکيده
تعدد همسران رسولخدا (ص) از ديرباز دستاويز خاورشناسان براي خدشهدار کردن سيماي رسالت بوده و قلمفرساييهاي بدگويان اسلام در اين زمينه، به قضاوتهاي غيرمنصفانه انجاميده است. البته انديشمنداني براي دفاع از ساحت حضرت ختمي مرتبت کوشيدهاند تا از زواياي پنهان اين امر سخن بگويند، اما بسياري از سويههاي جامعهشناختي و روانشناختي در اين امر مورد مداقه قرار نگرفته است.
تحليل درست و واقعبينانه اين حوادث در حيات رسولخدا (ص)، بيانگر ابعاد مهمي از شخصيت ايشان درجريان يک دعوت بزرگ الهي و روشنگر وجوه مختلف يک نظام اصيل تربيتي و اسوهمدار است. در نوشتار پيشرو ميکوشيم تا با واکاوي سويههاي جامعهشناختي و روانشناختي در منحني شخصيت پيامبر، درکنار فرهنگ ازدواج در اسلام و سنن مألوف در آن عصر، اين مسئله را بررسي کنيم.
واژگان کليدي:رسول خدا (ص)، تعدد زوجات، زنان پيامبر، فرهنگ ازدواج، چندهمسري.
مقدمه
پيامبر اسلام بهعنوان آخرين سفير الهي همواره نقش مهمي در حيات بشري داشته است. بيگمان نگرش مسلمانان درباره اين مرد الهي مستلزم بررسي دقيق و موشکافانه زندگي آن بزرگوار است.يکي از موارد بسيار مهمي که در حيات حضرت نيازمند شناخت کامل و همهسويه بوده، مسئله ازدواجهاي نبياکرم (ص) است که هنوز هم متأسفانه در بياني مستند و وافي، تحليل درست و شفافي از آن بهدست داده نشده و به همينرو موجب سوءاستفاده معاندان و بدگويان اسلام از سويي، و نتيجهگيريهاي غيرمنصفانه برخي مسلمانان از سويي ديگر، گرديده است.
از ديرباز خاورشناسان از مسئله تعدد همسران پيامبر براي خدشهدار کردن سيماي رسالت سوءاستفاده کرده و در اين خصوص قلمفرسايي نمودهاند.1 اينان حتي گاه زن و شمشير را اساس اخلاق پيامبر ميشمرند؛ گويي ميخواهند غضبآلودگي و استغراق در هوس را ـ که از صفات هيچ يک از پيامبران الهي نبوده ـ در نبي مکرم اسلام (ص) جمع کنند. بيگمان رسولخدا با استيلايي مثالزدني بر نفس خويش همواره مورد تأييد و ستايش همگان (حتي مخالفان) بوده و هست و از اين منظر کمتر کسي اخلاق و رفتار حضرت را به نقد کشيده است.
اما همواره ازدواجهاي متعدد از موضوعاتي بوده که حضرت را مورد ملامت مخالفان قرار داده است. متأسفانه تأثير اين قضاوتهاي جاهلانه و انتشار آن در جامعه مسلمين نيز سبب طرح ابهامات و پرسشهاي مختلفي دراينباره گرديده؛ تا آنجاکه بسياري از مسلمانان نيز در برابر مخالفان با آنان همصدا شده و يا دستکم کوشيدهاند خود را به سکوت عادت دهند. بدينسان، موضوعي که توجه به ظرايف و واقعيتهاي آن ميتوانست بيانگر يکي از مهمترين ابعاد شخصيتي اين پيامآور الهي باشد، برخي را به سکوت و يا اعتراض به آن بزرگوار واداشت.
البته در جريان نبوت، پيامبر اسلام تنها پيامبري نيست که همسران متعدد داشته، بلکه نمونههاي بسياري در انبياي سلف چون ابراهيم، يعقوب، داوود و سليمان (ع) نيز بودهاند،2 اما هرگز اين مسئله دستاويز دشمنان قرار نگرفت؛ امري که خود ميتواند مؤيد ديگري بر اين کلام رسولخدا (ص) باشد: «ما اوذي نبي بمثل ما اوذيت:3 هيچ پيامبري بهمانند من مورد آزار و اذيت قرار نگرفت».
بيشک اگر جهل برخي مسلمانان نبود، هرگز دشمنان اسلام قادر به چنين قضاوتهاي غيرمنصفانه نبودند؛ آنهم نسبت به شخصيتي که به شهادت تاريخ همه وجودش را در راه دعوت به حق و احياي انسانيت و دوري از هوس و مظاهر فريبنده دنيا وقف نمود. بر اين بنياد، برآن شديم تا با نگاهي همهجانبه، به ازدواجهاي حضرت و ابعاد مختلف آن بپردازيم تا از اين ابهامات پرده بگشاييم.
فرهنگ ازدواج در عصر رسولخدا (ص)
نخستين مطلب دراينباره آن است که فرهنگ ازدواج در عصر بعثت تفاوتهاي بسياري با فرهنگ معاصر ما داشته است. اين اختلاف بهگونهاي است که درک واقعي اوضاع و سنن و آداب اجتماعي را در آن روزگاران، بسيار دشوار مينمايد. با اين همه، توجه به ويژگيهاي آن فرهنگ و تفاوتهاي اساسي آن با نگاه امروزين به مسئله ازدواج، راهگشاي فهم دقيق ما از رفتارهاي رسولاعظم (ص) است. اينکه به برخي از اين تفاوتها اشاره ميکنيم:
1. فرهنگ حاکم بر جامعه عرب آن روز ايجاب ميکرد که زنان همواره تأمين مادي و امنيتي خويش را برعهده مردان بدانند و تنها در کنار آنان به امنيت اقتصادي، اجتماعي و رواني رسند. حيات يک زن بدون سرپرست، بسيار دشوار و دستکم بعيد مينمود و به همينرو سرپرستي و تأمين زن در محيط زندگي آن روز مسئوليتي مهم براي مرد خانواده بشمار ميرفت. مهمترين گواه بر اين ادعا، در استراتژي قريش براي جلوگيري از نشر اسلام نهفته است؛ آنگاه که بزرگان مشرک به دامادهاي آن حضرت پيشنهاد کردند تا براي انصراف رسولخدا از دعوت خود، دختران آن حضرت را طلاق دهند و به خانه پدر بازگردانند.4
2. ازدواج همواره ميتوانست موجب استحکام روابط عاطفي و اجتماعي ميان گروهها و طوايف مختلف گردد؛ همانگونه که فسخ آن نيز ميتوانست ابزاري براي بروز کينهها و انتقامها باشد. البته اين امر به آن عصر اختصاص نداشته و در واقع جامعه بشري همواره براي پيوند خويشاوندي احترام قائل بوده، اما تحقق اين مسئله در فرهنگ عرب آن روز بيش از هر زمان ديگر بارز و آشکار بوده است.
3. مسئله همخواني يا تناسب فاصله سني براي ازدواج ـ که در فرهنگ امروزين تا حدي ضروري بهنظر ميرسد ـ در فرهنگ آن روز و حتي پيش از آن مطرح نبود. مثلاً عبدالمطلب همان روزي که کوچکترين پسرش را به ازدواج آمنه بنت وهب درآورد، خود درحاليکه پيرمردي بود، با هاله دختر عموي جوان آمنه ازدواج کرد5 و يا عمر بن خطاب از ابوبکر ميخواهد که دختر جوانش حفصه را به ازدواج خود درآورد؛ حال آنکه بيش از سي سال اختلاف سني ميان آندو وجود داشت. در تاريخ انبياي گذشته نيز شواهدي بر اين امر وجود دارد. مثلاً ازدواج حضرت داوود در هفتاد سالگي با همسرش که کمتر از 25 سال داشته است.
4. مسئله تعدد زوجات در ميان عرب بدون وجود هيچ شرط و حد و مرزي ـ که بعدها اسلام ضمن قراردادن شرايط، آن را محدود نمود ـ امري عادي و رايج بوده و از همينرو برانگيزاننده هيچ سؤال و شبههاي نبوده است.7 گرچه در فرهنگ اغلب جوامع، برخي واقعيتهاي اجتماعي موجود در طول زمان منجر به نگاه منفي به اين امر شد.اکنون با توجه به اين مقدمات ازآنرو که ما نيز در تحليلهاي خود، از برخي عوامل روانشناختي و جامعهشناختي آشکار و پنهان اين ازدواجها غفلت نکنيم، به سير تاريخي اين ازدواجها ميپردازيم و سپس يکايک ازدواجها و ابعاد مختلف آن را از نظر ميگذرانيم.
سير تاريخي ازدواجهاي پيامبر اکرم (ص)
پيامبر اسلام در طول حيات 63 سالهاش يازده همسر8 داشته که دو تن از آنان در زمان حيات حضرت وفات کردند.9 دراينباره دو نکته درخور ذکر است.
1. آيات الهي نشان ميدهد که پيامبر با ديگر مسلمانان از حيث پارهاي از حقوق و تکاليف ـ که عموماً ناشي از ضرورتهاي رسالت بود ـ متفاوت بوده است. اين در حالي است که همسران پيامبر نيز با ديگر زنان مسلمان هم از حيث برخي حقوق و هم از نظر تکاليف ويژه (بهدليل همسري با رسولخدا) متفاوت بودند.10 براي مثال، زنان پيامبر برخلاف زنان ديگر بهخاطر پارهاي از ضرورتها و حساسيتهاي امر رسالت، پس از حيات پيامبر از ازدواج مجدد نهي شدند و در حکم مادر مؤمنان قرار گرفتند.11 اين امر همواره براي آنان شرافتي بشمار ميآمد که بدان ميباليدند.
2. آياتي که ناظر به زندگي خانوادگي پيامبر اسلام است، گوياي آن است که بهطورکلي ازدواجهاي حضرت و شرايط زندگي با زنان ـ چه از لحاظ نگهداري و چه از نظر جدايي ـ با نظارت الهي همراه بوده و حتي گاهي مبتني بر فرمان رسمي وحي محقق گرديده است. دقت در اين امر نشان ميدهد که جز اولين ازدواج، اختيار همسران براي حضرت بيش از آنکه برآمده از تمايلات غريزي و دروني باشد، برپايه برنامهاي الهي براي تبيين ابعاد مختلف يک مکتب تربيتي بوده است. حال به يکايک اين ازدواجها ميپردازيم.
1. خديجه (س)
نخستين همسر رسولالله (ص) دختر خويلد از اشراف قريش بود که ازدواج با او پانزده سال قبل از بعثت صورت گرفت. حضرت در آن هنگام 25 سال داشت؛ درحاليکه خديجه چهل ساله بود .پيامبر در سفري تجاري براي خديجه سود فراواني را به ارمغان آورد. نقل مشاهدات ميسره، غلام خديجه از رفتار و حرکات پيامبر بهويژه صداقت و امانتداري او در اثناي سفر، موجب گرديد که خديجه به پيامبر پيشنهاد ازدواج دهد.
تقريباً تمام گزارشهاي تاريخي حاکي از آن است که اين ازدواج به درخواست و تمايل ابتدايي خديجه انجام پذيرفت،13 زني که در مقابل هيچيک از مردان قريش سر تسليم فرود نياورده و درخواست همه آنان را براي ازدواج با صراحت رد کرده بود. بيشک او در سني نبود که براساس احساسات زودگذر تصميمي شتابزده بگيرد، بلکه عزم کرده بود با همه وجود از مردي حمايت کند که ميخواهد زنجير بردگي انسانها را با شعار عبوديت الله درهم شکند.
اگر خديجه در وجود محمد (ص) در جستجوي حقيقتي بود که زنان قريش آن را نميديدند و مفهوم انتخاب خديجه را درک نميکردند، رسولخدا (ص) نيز در خديجه حقيقتي را ميديد که غير از خواستهاي متعارف جوانان بود. ازاينرو، حضرت با موافقت خود به انتخاب خديجه احترام گذاشت. او 26 سال يگانه بانوي پيامبر بود و مادر تمام فرزندان او گرديد.در آينده اشاره خواهيم کرد که چگونه همين نخستين ازدواج محمد (ص) و مدت طولاني تکهمسري در حيات حضرت ـ بيش از هر امر ديگر ـ بايد به برداشتهاي ناروا درباره شخصيت پيامبر پايان دهد.
2. سوده بنت زمعه
وي اولين همسر پيامبر (ص) پس از مرگ خديجه بود. قبيله او بنيعبد شمس از دشمنان پيامبر و بنيهاشم بودند. سوده پيشتر با پسر عمويش سکران بن عمرو بن عبد شمس که از اسلامآورندگان اوليه بود ـ و در اين راه شکنجههاي بسيار کشيده بود ـ ازدواج کرد و به حبشه هجرت نمود. 14 او پس از فوت همسرش از آنجاکه خانوادهاش کافر بودند، نميتوانست به نزد آنان بازگردد؛ چراکه بدون شک با شکنجه و تهديد و اجبار بر کفر روبهرو ميشد. 15
ازدواج با او در چنين شرايطي ميتوانست نوعي تکريم استقامت و ثبات او در راه ايمان باشد؛ ضمن آنکه براي مجاهدان اسلام که همواره بر عائله خود پس از شهادت ميترسيدند، نويدي بود که زنان و ذريه آنان بيسرپرست رها نخواهند شد. 16 تاريخ درباره جمال يا ثروت و يا موقعيت اجتماعي وي ـ که مورد نظر دنياطلبان باشد ـ گزارشي نکرده است، بلکه تنها گفته ميشود که سن او بههنگام ازدواج با رسولخدا حدود 55 سال بوده17 و در سال 54 هجري نيز در زمان خلافت معاويه از دنيا رفته است.18
3. عايشه بنت ابوبکر
پس از سوده، پيامبر خدا (ص) عايشه را به عقد خود درآورد.19 سن او به هنگام عقد هفت تا نُه سال ذکر شده20 که دو سال بعد از آن نيز به خانه پيامبر رفته و نُه سال در کنار حضرت زيسته است.21 برخي منابع حاکي از آن است که اين ازدواج به پيشنهاد ابوبکر، پدر عايشه و اصرار برخي اصحاب صورت گرفت.22 ازاينرو ميتوان آن را براساس پارهاي ملاحظات سياسي ـ اجتماعي دانست. برخي نيز بر اين باورند که پيامبر ميخواست از طريق ازدواج با وي، از حمايت ابوبکر و فرزندانش برخوردار گردد. 23
4. حفصه
وي دختر عمر بن خطاب بود که همسرش خنيس بن حذافة السهمي ـ از مجاهدان اسلام ـ در جنگ احد مجروح شد و پس از مدتي از دنيا رفت. بعد از فوت همسر، پدرش او را به ابوبکر پيشنهاد کرد، اما با سکوت ابوبکر روبهرو گرديد. سپس ازدواج با او را به عثمان ـ که همسرش رقيه دختر پيامبر را بهتازگي از دست داده بود ـ پيشنهاد کرد، اما او نيز در پاسخ گفت که قصد ازدواج ندارم. عمر با اندوه اين جريانات را براي پيامبر نقل کرد و از رفتار آنان شکايت کرد. پيامبر نيز فرمود: حفصه به ازدواج کسي درميآيد که از عثمان بهتر است و عثمان نيز با کسي ازدواج ميکند که بهتر از حفصه است. (مقصود پيامبر، امکلثوم دختر ديگر حضرت بود)24
در هر حال پيامبر بخل نورزيد و بدينوسيله يکبار ديگر رابطه ميان خود و برخي اصحابش را محکم گردانيد تا شايد علاجي باشد براي خطرهايي که بيم آن ميرفت؛ تا جاييکه گفته شد:پيامبر با عايشه و حفصه از روي علاقه و محبت ازدواج نکرد، بلکه بهجهت تحکيم پايههاي اجتماع نوپاي اسلام با آنان ازدواج نمود.25گواه اين مدعا، کلام خود عمر بن خطاب است که روزي خطاب به حفصه بههنگام آزار پيامبر (ص) گفت:و الله لقد عَلَمَتِ أنّ رسول الله لا يحبّک و لو لا أنا لطلّقک.26به خدا سوگند ميداني که پيامبر تو را دوست نميدارد و اگر من نبودم، هرآينه تو را طلاق ميداد!
5. زينب بنت خزيمه
وي که مشهور به امالمساکين بود، پيش از آنکه به همسري پيامبر گردد، دو بار شوهر کرده بود. همسر دومش عبدالله بن جحش بود که در جنگ احد به شهادت رسيد. پيامبر در سال سوم هجري از وي خواستگاري کرد و او نيز امر خود را به رسولخدا (ص) وانهاد. زينب در حالي به ازدواج حضرت درآمد که بيوهاي سالخورده بود. ازاينرو گفته شده که دو ماه27 و به روايتي هشت ماه28 بعد از ازدواج با پيامبر از دنيا رفت.
6 . امسلمه
او را هند ميناميدند. گفتهاند که وي و همسرش ابوسلمه دو بار در دفاع از پيامبر (ص) هجرت کردند: يکبار به حبشه و ديگر بار به مدينه. ابوسلمه در جنگ احد مجروح گشته و براثر جراحات عميق سرانجام در سال چهارم هجري از دنيا رفت.29 امسلمه با چند فرزند يتيم و بيپناه زندگي طاقتفرسا و دردناکي را ميگذرانيد. پيامبر او را که همه خويشانش در مکه کافر بودند، به ازدواج با خود طلبيد. او نيز در پاسخ عنوان کرد:
«انا امرأة دخلت في السن و أنا ذات عيال: زني هستم که سني از من گذشته و داراي فرزنداني هستم». پيامبر در پاسخ او فرمود: «نسبت به سن، من از تو بزرگترم، اما درباره فرزندان يتيم، پس کار آنان بر خدا و رسول اوست».30بيشک چنين ازدواجي تکريم اين بانوي مسلمان، و سرپرستي فرزندانش نيز به پاس جهاد و صبر او در راه خدا بود. او ازجمله با شرافتترين همسران پيامبر از حيث نسب، و آخرين فرد از امهات المؤمنين بود که از دنيا رفت.
7. زينب بنت جحش
وي دخترعمه رسولالله (ص) و از اشرافزادگان مکه بود. پيامبر او را براي زيد فرزندخوانده خود خواستگاري کرد. پس از ازدواج و گذران مدتي از زندگي، زينب بهدلايلي31 بناي ناسازگاري گذاشت و به همين دليل زيد او را طلاق داد. پيامبر نيز براي شکستن عادات جاهلي که فرزندخوانده را چون فرزند صلبي ميدانستند و احکام آن را يکسان ميپنداشتند، به دستور الهي زينب را به عقد خويش درآورد. اين اولينبار بود که تشريع حکم ازدواج با همسر پسرخوانده عملاً تعليم داده ميشد. در واقع ازدواج با زينب برپايه ضرورتي شرعي صورت گرفت؛ مأموريت بزرگي که وحي بر دوش پيامبر نهاده بود.
8 . جويريه دختر حارث
دختر حارث رئيس قبيله بنيالمصطلق، از بزرگان عرب و داراي حسب و نسب شريفي بود. سال ششم هجرت ميان لشکر اسلام و لشکر حارث جنگ سختي درگرفت که سرانجام قبيله حارث شکست خورد و تسليم گشت. جويريه در جنگ، اسير و همسرش کشته شد و در هنگام تقسيم اسرا، سهم يکي از انصار گرديد.اسارت شمار زيادي از آنان در جنگ بهدليل آنکه از بزرگان عرب و داراي حسب و نسب شريفي بودند، بر آنان بسيار گران آمد.
جويريه با صاحب خود قراردادي نوشت تا براساس آن مبلغي بپردازد و آزاد گردد. ازآنروکه اين مبلغْ کلان بود، وي خدمت پيامبر آمد و از حضرت خواست تا او را در آزادي خودش از طريق مکاتبه32 ياري دهد.پيامبر فرمود: آيا بهتر از آن را ميخواهي؟ پرسيد: چه ميتواند باشد؟ پيامبر پرداخت مبلغ و ازدواج با خود را پيشنهاد کرد و او نيز پذيرفت. آنگاه پيامبر او را از آن فرد انصار خريد و سپس آزاد کرد. او سپس اسلام آورد و آنگاه حضرت وي را به عقد خويش درآورد.33 ساير اصحاب به احترام پيامبر و اين ازدواج، همه اسيران خود را آزاد ساختند و گفتند چگونه بستگان رسولخدا را در اسارت خود باقي بداريم!؟34
زماني که اين خبر به حارث رسيد، به مدينه آمد و اسلام آورد. با اسلام آوردن او عموم افراد بنيمصطلق نيز مسلمان شدند. نقل شده که جويريه روزي به حضرت گفت: همسرانت بر من فخر ميفروشند که تو اسير بودهاي! پيامبر فرمود: «او لم أعظم صداقک ألم أعتق أربعين من قومک؟:35 آيا مهريه تو را بزرگ قرار ندادم که آزادي 40 تن از قبيله تو بود؟» عايشه درباره او ميگويد: «فما رأيت امراة اعظم برکة علي قومها منها:36 هيچ زني را از جويريه با برکتتر بر قبيلهاش نيافتم.»
9. امحبيبه دختر ابوسفيان
امحبيبه با نام اصلي رمله، دختر ابوسفيان عموزاده پيامبر بوده است که نزديکترين فرد از حيث نسب به پيامبر در ميان همسران حضرت بود.37 همسر اول او عبيدالله بن جحش بود که پس از هجرت به حبشه نصراني شد و کوشيد تا همسرش را نيز به آن آيين برگرداند، اما امحبيبه سر باز زد. وي پس از فوت همسرش در سال هفتم هجري در حبشه تنها و بيکس گشت. پيامبر نيز که وصف استقامتهاي ايماني او را شنيده بود، با فرستادن شخصي38 از او خواستگاري کرد. اين تنها ازدواجي بود که از طريق نامه و فاصلههاي دور ميان پيامبر و زني صورت ميگرفت. بازتاب اين عمل، بر مهاجريني که در غربت در عذاب و شکنجه بودند، تأثير مطلوبي نهاد و موجب تقويت مسلمانان گرديد.
پيامبر با اين ازدواج، هم ثبات قدم يک زن در راه اسلام را مورد تکريم قرار داد و هم موجب تأليف قلوب و کاهش شدت دشمنيهاي ابوسفيان گرديد. اثرپذيري معنوي امحبيبه از پيامبر، موجب شد که پدرش ابوسفيان نيز به عظمت معنوي پيامبر پي برد؛ تا جاييکه گفت: «لقد تغيرت کثيرا بعدها يا حبيبه: اي امحبيبه! به تحقيق بعد از اين ازدواج بسيار تغيير کردهاي.» ابوسفيان در سالهاي بعد در برابر اسلام تسليم گرديد که اين خود فتح مکه را بهآساني ميسر گردانيد.39
10. صفيه
وي دختر حي بن اخطب رئيس قبيله بنينضير، از سلاله هارون برادر حضرت موسي بود که پدر و شوهرش در جنگ خيبر کشته شدند و خود نيز اسير گشت. او دو بار ازدواج کرده بود که بار اول منجر به طلاق گرديد و همسر دوم او نيز در جنگ کشته شد. پيامبر او را به اسلام دعوت کرد و فرمود: «أن تکوني دينک لم نکرهک فإن اخترت الله و رسوله اتخذتک لنفسي: اگر بر دين يهوديت خود پايبند باشي، تو را به اسلام وادار نميکنم، اما اگر خدا و رسولش را انتخاب کني، تو را به همسري خود ميپذيرم.» وي نيز در پاسخ گفت: «پيش از آنکه مرا به اسلام بخواني، به آن ايمان آوردهام. پدر و مادري ندارم و با يهوديان نيز مرا سر و کاري نيست که مرا در پذيرش کفر و ايمان به خود واگذاري. براي من خدا و پيامبر، از آزادي و بازگشت بهسوي خويشانم بسي ارزندهتر است.»40
پيامبر او را آزاد ساخت و مهرش را آزادي او قرار داد و وي را به عقد خويش درآورد.41 گرچه ميتوان اين تکريم را بخشي از نگاه کريمانه پيامبر به زن و رعايت احترام و اکرام او دانست،42 نکته مهمتر آن است که حضرت با اين ازدواج، عظمت نفساني، فراخي روح و عمق افکار الهي خود را نشان داد که چگونه به دور از تعصبات نژادي و طايفهاي قادر است کريمانه، کينهتوزترين افراد نسبت به اسلام (يهوديان) را در امان اسلام پذيرا باشد. در واقع اين رفتار يک تاکتيک و يا مصلحتانديشي مقطعي نيست، بلکه نگاه دقيق و بزرگوارانه رسولخدا (ص) به چگونگي روابط انساني و اجتماعي است.
هنگامي که عايشه و حفصه اين زن را بر سابقه دشمني و يهوديتش سرزنش کردند و خود را برتر از او دانستند، وي دردمندانه نزد پيامبر آمد. حضرت نيز به او فرمود: آيا به آنان نگفتي که چگونه از من بهتريد، درحاليکه پدرم هارون و عمويم موسي و همسرم محمد است؟43گفته شده که صفيه خلق و خوي حضرت را از نزديک ميديد و آن را براي يهودياني بازميگفت که تحتتأثير تبليغات مخالفان حضرت قرار گرفته بودند و به پيامبر تهمت ميزدند.44
11. ميمونه
او دختر حارث و خواهر امفضل (همسر عباس، عموي پيامبر) بود. وي قبل از اسلام از همسر اول خود مسعود بن عمرو ثقفي طلاق گرفته بود و همسر دومش ابورهم بن عبدالعزي نيز از دنيا رفته بود. سال هفتم هجري پس از عمره مفرده، شوهر خواهرش عباس او را به پيامبر تزويج کرد و حضرت نيز وي را به همراه خود به مدينه برد.45
اين ازدواج چند پيامد داشت: نخست آنکه پيامبر توانست مدت اقامت خود را در مکه که قريشيان پيشتر سه روز معين کرده بودند، تمديد کند و بدينرو فرصت بيشتري براي ارتباط با مردم بهدست آورد تا شايد با منش، کلام و قدرت روحي خويش دلهاي آنان را به طريق حق کشاند؛ دوم آنکه اين خويشاوندي موجب تغيير موضع برخي از سران دشمن ازجمله خالد بن وليد (پسر خواهر ميمونه)، عثمان بن طلحه و عمر بن عاص گرديد؛ تا جاييکه اينان به مدينه آمدند و اسلام آوردند.گفته شده که وي در سن بالايي به ازدواج حضرت درآمد. او ازجمله کساني بود که در غزوه تبوک براي مداواي مجروحان و پرستاري بيماران همراه پيامبر بود. 46 ميمونه آخرين همسر رسولخدا بود و پس از آن ديگر حضرت همسري اختيار نکرد.
شايان ذکر است که براي حضرت (ص) دو کنيز بهنامهاي ماريه و ريحانه نيز ذکر شده که هديه مقوقس پادشاه مصر به رسولخدا (ص) (پس از دعوت از سران کشورها) بودند. حضرت ريحانه را به حسان بن ثابت بخشيد و ماريه را مخير کرد که برود يا بماند و به عقد پيامبر درآيد که ماريه دومي را برگزيد. او فرزندي بهنام ابراهيم براي پيامبر بهدنيا آورد که در همان کودکي فوت کرد.47
زنان ديگري چون خوله و امشريک نيز بودهاند که خود را بدون مهريه به رسولخدا بخشيدهاند؛ نکتهاي که با عبارت «وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبي ...» در قرآنکريم آمده است.48 شواهد تاريخي نشان ميدهد که پيامبر هيچ يک از اين زناني را که خود را به حضرت هبه ميکردند، به ازدواج خود درنياورد، بلکه براي اصحابش تزويج کرده است.49
واکاوي چندهمسري در سيره رسولخدا (ص)
با تأمل در اين گزارشها درمييابيم که اين پيوندها بر پارهاي از عوامل روانشناختي و جامعهشناختي استوار بوده که اغلب در تحليلها نيز بدان نپرداختهاند. حال به مهمترين آنها اشاره ميکنيم:
1. حضرت پس از ازدواج با خديجه به مدت ربع قرن با او زيست و تا او بود، هرگز همسر ديگري اختيار نکرد. همين تکهمسري ـ بهويژه در عصري که مانند اين رفتار امري غريب بود ـ نشان از آن دارد که تنها پارهاي از اقتضائات مربوط به رسالت و نيز نقش حضرت بهعنوان پدر و معلم معنوي مسلمانان، او را به اختيار کردن زنان متعدد ناگزير کرده است. جملاتي که پيامبر (ص) سالها پس از وفات خديجه بر زبان ميآورد، بيانگر توجه ژرف پيامبر (ص) به ارزشهاي معنوي بهجاي لذات مادي است؛ چنانکه گفتهاند روزي عايشه به رسولالله (ص) گفت: آيا خديجه پيرزني نبود که خدا جاي او را به زن جواني بهتر از آن داد؟
پيامبر (ص) برآشفت و غضبناک فرمود: «به خدا سوگند که جاي او را بهتر از او نگرفت! او زماني به من ايمان آورد که همه کافر بودند و وقتي مرا تصديق کرد که همه مرا تکذيب کردند و هنگامي اموال خود را در پاي من ريخت که همه، اموال خود را بر من حرام ميدانستند. خدا از او به من فرزندي بخشيد که هيچ يک از زنان ديگر مرا چنين فرزندي نياورد.»50
2. توجه به عنصر زمان در ازدواجهاي حضرت نشان ميدهد که بهجز اولين ازدواج پيامبر، تمام ازدواجهاي ايشان در پنجاه تا شصت سالگي و بين سالهاي اول تا هفتم هجري ـ يعني در اوج جنگهاي ميان لشکر اسلام و کفر ـ بوده است. زماني که اسلام به اوج قدرت خود رسيد و مکه بهدست پيامبر و مسلمانان فتح شد (هشتم هجري)، از آن هنگام به بعد ديگر پيامبر ازدواج نکرد؛ درحاليکه اقتضاي اميال نفساني و هوسراني اين است که يا ازدواجهاي متعدد در سالهاي جواني و قبل از پنجاه سالگي باشد و يا بههرحال همزمان با دستيابي به حکومت و تحکيم پايههاي قدرت تحقق پذيرد. اين در حالي است که آخرين ازدواج پيامبر سال هفتم هجري و قبل از فتح مکه و دستيابي به قدرت بوده است و همه زنان نيز زماني به ازدواج حضرت درآمدند که در سنيني بسيار بالاتر از سن عرفي ازدواج (نُه تا سيزده سالگي) بودهاند.
3. وضعيت زنان پيامبر نيز بهگونهاي است که نشان ميدهد اين ازدواجها نميتواند صرفاً مبتني بر خواهشهاي نفساني باشد؛ چراکه برخي از آنها در شمار قشرهاي مورد توجه در جامعه آن روز نبوده و از سويي بيشتر آنان نيز پيشتر يک يا دو بار ازدواج کردهاند. درمورد برخي از آنان قراين نشان ميدهد که حتي پيامبر (ص) به زندگي با آنان علاقه چنداني نداشته است؛ ازجمله حفصه که بدان پرداختيم. با اين وصف چگونه ميتوان اين ازدواجها را به هوسراني و لذتجويي تفسير کرد؟
4. رسولالله (ص) نه قبل از بعثت و نه بعد از آن هرگز گمنام و ناشناس نبود. در واقع شخصيت مقتدرانه و پرجاذبه پيامبر (ص) که بعضاً در معنويت و فضايل اخلاقي و انساني جلوه ميکرد، اين امکان را به حضرت ميداد که با هر دختر جواني که بخواهد، ازدواج نمايد. پس از تحکيم پايههاي قدرت حکومت اسلامي نيز جاذبههاي ثروت و قدرت وي ميتوانست بسياري از زنان جوان را به سويش کشاند. در واقع بهدليل جايگاه شخصيتي پيامبر (ص) در جامعه آن روز، ازدواج او با هر زني به مفهوم نوعي امتياز دادن و ارزش قائل شدن براي آن فرد بوده است. اما رسولالله (ص) اين امتياز را در راه گسترش دعوت اسلامي و حمايت از زنان با ايمان و مهاجري هزينه نمود که در جامعه شرکآلود آن روز پناهي نداشتند.
آنچه بر شگفتي سخن منتقدان ميافزايد، پيدايي اين حقيقت است که پيامبر (ص) حتي قبل از بعثت همواره بهدور از شهوتراني بوده است؛51 بهگونهايکه در تاريخ حتي يک گواه بر رفتارهاي غيراخلاقي ايشان نمييابيم. پس از آغاز دعوت الهي نيز هيچيک از دشمنان ـ که براي شکستن او از هيچ دسيسهاي دريغ نداشتند ـ کمترين سخني در اين مورد نگفتند که اگر چنين بود، فرياد برميآوردند و براي جلوگيري از امر دعوت از آن بهره ميجستند.
5. بيشک رسولالله (ص) براي هدايت و ارشاد مردم آمده بود، ازاينرو براي تحقق اين امر ضروري بود تا براي ربودن قلبهاي مخاطبان راهي بيابد. از سويي پيامبر (ص) به جنگ عرب رفته و بسياري از آنان را شکست داده بود و به همين دليل مسئله خونخواهي ـ که نزد عرب اهميت ويژهاي دارد ـ ايجاب مينمود که پيامبر ضمن تلاش براي جلب قلوب مردم، با بهکارگيري روشهايي راه را براي نابودي کينههاي نهفته در دل عرب هموار نمايد و فرصت هرگونه اقدام منفي را از آنان سلب کند.
با توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه آن روز ـ که پيشتر اشاره کرديم ـ ازدواج و پيوند خويشاوندي از مهمترين عوامل ايجاد الفت و زمينهاي براي کاهش خصومتها بشمار ميرفت. به همين دليل پيامبر (ص) حتي آزار و اذيت توانفرساي شماري از همسران خود را در اين راستا تحمل نمود و اگرچه با مشکلات و سختيهاي فراواني روبهرو ميشد، اما هرگز ـ با وجود امکان طلاق ـ درصدد قطع رابطه خانوادگي نبود.52
6 . شواهدي نشان ميدهد که ازدواجهاي پيامبر (ص) حوادثي در جريان يک دعوت بزرگ الهي بوده است و نه کامجويي شخصي و فردي. بر اين اساس گاه پيامبر مأمور است تا جزئيات اين دعوت را از طريق عمل به يک حکم الهي تبيين کند که نمونه روشن آن، دستور حقتعالي به ازدواج با زينب دختر جحش است؛ آنجا که قرآن با تعبير «زوجناکها»53 در سوره احزاب، آن را امر مستقيم خداوند ميداند که بايد بهدست شخص پيامبر عملي گردد.
گاه نيز موظف ميشود که موانع دعوت الهي را از ميان بردارد. بيگمان بيسرپرستي زنان مسلمان که از خانواده کافر خود طرد شده بودند، خود مانع بزرگي براي پذيرش اسلام از جانب ديگران بود. ازاينرو بجاست که بگوييم ازدواجهاي حضرت با جريان دعوت الهي ارتباطي تنگاتنگ داشته و ميبايست براساس برنامه الهي انجام ميگرفته است. در آخر نيز پس از برطرف شدن اقتضائات زماني، از جانب خداوند حکم پاياني آن نازل گرديده؛ آنجا که ميفرمايد: «لَا يحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتْ يمِينُکَ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَيءٍ رَقيبًا».54
7. غالباً انسانها به ايدئولوژيها و انديشههاي ذهني مجرد، آنگونهکه بايد پاسخ مثبت نميدهند، مگر اينکه آن ايدئولوژي يا جهانبيني در شکل هندسيِ مرزبنديشده و مشخص تحقق يافته و خارج از ذهنيت تجريدي، تبلور عيني يافته باشد. يکي از بارزترين امتيازات جهانبيني اسلام، تبلور شکل عملي آن در سيره پيامآوران الهي است.
قرآنکريم در ارتباط با همين نياز فطري در آدميان، پيامبراکرم (ص) را اسلام مجسم دانسته است: «لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».55رسولخدا (ص) در تعامل با همسران خود گستره بسيار وسيعي از فضايل اخلاقي و رفتارهاي انساني را در چگونگي برخورد با زنان و همسران ـ در سطوح مختلف ـ نشان داد. پيشتر نمونههايي از آن را در گفتار پيامبر با جويريه و صفيه ـ که بهدلايلي مورد سرزنش قرار ميگرفتند ـ بيان کرديم.
8 . معترضانِ به اين ازدواجها تنها به تعداد اين همسران نگريسته و با بهرهگيري از جهل مخاطبان به اين مقوله دامن زدهاند؛ درحاليکه شايسته بود به جاي تکيه کردن محض به شمار ازدواجها، به فضاي حاکم بر اين همسرداري بنگرند که آيا رايحه رفاه و لذت و آسايش در آن بوده است؟ آيات الهي روشن ميکند کدام زندگي، مطلوب پيامبر (ص) و همسران اوست؟ زماني که زنان رسولخدا (ص) از کمبود نفقه شکايت داشتند، حضرت ميتوانست همه آنان را در رفاه و زينت دنيا غرق سازد، بيآنکه مسلمانان خشمگين گردند و بر او خرده گيرند. اما او ميخواهد خود و همسرانش به کمترينها بسنده کنند تا اسوه بيتوجهي به دنيا و مظاهر و شهوات آن باشند:
اي پيامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگي دنيا و زينت آن هستيد، بياييد تا برخوردارتان کنم و به خوشي و نيکي رهايتان سازم، و اگر خواستار خدا و رسولش و سراي آخرتيد، بهراستي خدا براي نيکوکاران شما پاداش بزرگي مهيا کرده است.56برپايه اين آيات، دنيا و زينت آن نه مطلوب پيامبر (ص) است و نه مقبول هر کس که به اختيار خود به ازدواج او درآيد. آيا چنين رفتاري، از مرداني که تسليم لذت و هواي نفسانياند، سر ميزند؟!
9. توجه به فضاي سياسي ـ اجتماعي آن عصر ـ ازحيث دشمنيهاي جدي با رسولخدا ـ ما را به اسرار برخي ازدواجها در مقطع زماني خاص رهنمون ميگردد. براي مثال، برخي شواهد نشان ميدهد که تا جريان فتح مکه همچنان امنيت پيامبر در خطر بوده، ازاينرو ازدواجهاي حضرت با قبايل و گروههاي مختلف موجب امنيت جاني پيامبر ميشده؛ همچنانکه قرآن درخصوص انبياي ديگر مانند هود(ع)نيز از تأثير خويشاونديها بر حفظ جان آنها سخن ميگويد.57 بنابراين پيوندهاي متعدد عاملي براي حفظ جان حضرت بوده است.اما بعد از فتح مکه که شرايط اجتماعي ـ سياسي تغيير کرد و مردم گروه گروه به اسلام گرويدند، پيامبر (ص) به هيچ ازدواجي تن نداد؛ گويا به تحکيم اين امنيت و سلامت از راه ايجاد پيوندهاي خانوادگي نيازي نبوده است.
10. بيگمان ازدواجهاي رسولخدا، مشکلات شخصي همسران و بسياري از مشکلات اجتماعي ديگر را حل کرد و موانع دعوت الهي را مرتفع نمود، اما نکته ظريف ديگر اين است که منحصر نبودن اين منزلت براي يک فرد، بعدها شخص پيامبر و در آخر نيز پيام الهي را از ادعاهاي احتمالي (پس از حيات رسولخدا) رهايي بخشيد. به سخني ديگر، احتمال آن ميرفت که تمرکز جايگاه همسري رسولخدا در يک نفر، بتواند حقيقت دين را در معرض خطري جدي قرار دهد.
برخي حوادث تاريخي پس از پيامبر و نقش همسران حضرت در آن، گواه اين مدعاست؛ مانند موضع عايشه در جريان جنگ جمل و همچنين مخالفت کساني همچون امسلمه. گويا همين تعدد بود که توانست بعدها حقايقي را ـ که همواره کوشش ميشد وارونه گردد ـ آشکار سازد.در پايان بايد گفت گرچه رمز و راز اين ازدواجها بهتمامي بر ما روشن نيست، تأمل در موارد يادشده بر ما معلوم ميدارد که اولاً عمده حيات حضرت بر تکهمسري بوده و تعدد ازدواج ايشان نيز تنها در بخشي کوتاه از زندگي آن بزرگوار بوده است.
از ديگر سو خود ازدواجها نيز همانند ساير مقاطع زندگي پيامبر (ص)، بخشي از تلاشها و رنجهايي بوده است که ايشان در مسير دعوت به حق و انسانيت متحمل گشته است. بيشک تفاوت ويژگيهاي اين همسران و از سويي رضايت آنان در قالب رفتارهاي الهي و انساني ـ که قرآنکريم در ويژگي پيامبر برآن تأکيد نهاده58 ـ نمودار عمق تعالي روحي و فکري انساني است که رغبت به لذتجويي نه در طبيعت و شخصيت اوست و نه در اهداف او، بلکه بايد همه را جزئي از فداکاريهاي بزرگ او در راه تحقق انسانيت شمرد.
پي نوشت:
1 . هيکل، حيات محمد، ص 293.
2 . عبدالوهاب، تعدد نساء الانبياء، ص 39 ـ 9.
3 . الهندي البرهان، کنز العمال، ص 5818؛ مجلسي، بحارالأنوار، ج 39، ص 56.
4 . ابنهشام، سيرة النبي، ج 1، ص 652 .
5 . عبدالوهاب، تعدد نساء الانبياء، ص 54.
6 . همان، ص 55.
7 . فضل الله، الندوة، ج 10، ص 578.
8 . مورخان و سيرهنويسان در تعيين عدد همسران متفق نيستند، ولي مشهور اين است که تعداد يازده نفر از همسران رسولخدا احرار و آزاده بودند که از طريق عقد ازدواج به همسري رسولخدا درآمدند و دو تن از آنان نيز از راه ملک يمين. در اين ميان نُه تن از آنان بعد از حضرت در قيد حيات بودهاند. امام صادق (ع) در حديثي ميفرمايند: «ان النبي تزوج خمس عشرة امرأة و دخل بثلاث عشرة و جمع بين إحدي عشرة و مات عن تسع.» (بحراني، الحدائق الناضرة، ج 23، ص 95؛ احمدي ميانجي، مکاتيب الرسول، ج 3، ص 655 ؛ مجلسي، بحارالأنوار، ج 22، ص 200؛ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 20، ص 244)
شايان ذکر است تمام ازدواجهاي پيامبر، پيش از نزول آيه تحديدکننده ازدواج (مبني بر چهار همسر) بوده است. (نساء (4): 3) اما پس از نزول آيه، حضرت از اختيار همسر و تغيير آنها نهي شد، بيآنکه موظف باشد همسران سابق خود را طلاق دهد و آنان را بدون سرپرست رها کند. (بنگريد به: احزاب (33): 52)
9 . طبرسي، مجمع البيان، ج 8، ص 575.
10 . احزاب (33): 32 و 53.
11 . النَّبي أَوْلَى بالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ... . (احزاب (33): 6)
13 . حکيمپور، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، ص 325.
14 . حوي، الاساس في السنة و فقهاء، ج 3، ص 1271.
15 . طباطبايي، تفسير الميزان، ج 7، ص 324.
16 . معرفت، شبهات و ردود، ص 170.
17 . عبدالوهاب، تعدد نساء الانبياء، ص 52.
18 . زمان وفات سوده داراي دو روايت تاريخي است: سال 22 ق در اواخر خلافت عمر (ابنحجر عسقلاني، الاصابة، ج 8 ، ص 117؛ ابنعبدالبر القرطبي، الاستيعاب، ج 4، ص 1867) و نيز سال 54 ق زمان خلافت معاويه. (حنظلي مروزي، مسند ابنراهويه، ج 4، ص 54) برحسب برخي قراين، قول دوم پذيرفتنيتر است.
19 . روايت شده که رسولخدا پيش از سوده با عايشه ازدواج کرد، اما روايت برگزيده اين است که ازدواج با سوده زودتر بوده است. شايد اساساً نزديک بودن زمان اين دو ازدواج با يکديگر موجب شده که ترتيب زماني اين دو به صورت مشخص در روايات بيان نشود. (ابوزهره، خاتم پيامبران، ج 3، ص 691 ؛ عسگري، نقش عايشه در تاريخ اسلام، ج 1، ص 55)
20 . علامه سيد جعفر مرتضي عاملي معتقد است عايشه 13 تا 17 سال داشته است. (عاملي، الصحيح من سيرة النبي، ج 2، ص 181) گرچه مشهور همان است که گفته شد.
21 . مسلم نيشابوري، صحيح مسلم، کتاب النکاح، ج 2، ص 1039.
22 . حکيمپور، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، ص 334.
23 . العاملي، الصحيح من سيرة النبي، ج 2، ص 36.
24 . بخاري، صحيح بخاري، ج 9، ص 152.
25 . هيکل، حيات محمد، ص 288.
26 . مسلم نيشابوري، صحيح مسلم، ج 4، ص 165.
27 . الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 218.
28 . ابنحجر عسقلاني، الاصابة في تمييز الصحابة، ج 4، ص 309.
29 . سيد جعفر مرتضي العاملي اين امر را پس از جنگ بدر و ازدواج پيامبر با امسلمه را در سال دوم هجري ميداند. (عاملي، سيرت جاودانه، ج 2، ص26)
30 . ابنکثير، البداية و النهاية، ج 4، ص 92. امسلمه نُه سال قبل از بعثت در مکه متولد شد و در سالهاي اول بعثت در نُه سالگي با ابوسلمه ازدواج کرد. وي در سال چهارم هجري درحاليکه 22 ساله بود، به عقد رسولخدا درآمد. در تاريخ رحلت او اختلاف است. قراين تاريخي نشان ميدهد که وي پس از حادثه عاشورا زنده بوده، اما پيش از واقعه حره در قيد حيات نبوده است. ازاينرو بهنظر ميآيد قول صحيح، اواخر سال 61 يا اوايل سال 62 هجري است. (ابناثير، الکامل في التاريخ، ج 5، ص 66 ؛ الديار بکري، تاريخ الخميس، ج 1، ص 466؛ هيثمي، مجمع الزوائد، ج 9، ص 245؛ نويري، نهاية الأرب، ج 3، ص 160) ظاهراً تعبير او در اينکه «سني از من گذشته» ناظر به عرف سن ازدواج در آن روزگاران بوده است.
31 . ظاهراً زينب اصالت نسبي خود را به رخ زيد ميکشيده و او را تحقير ميکرده است و به همين دليل ادامه زندگي براي زيد دشوار و ناممکن شده بود. البته برخي احتمال دادهاند که عامل طلاق زينب خود زيد باشد؛ زيرا به گواهي تاريخ وي فردي بوده که بهدليل خلقيات روحي خاص، به کرّات همسر انتخاب ميکرده و از آنها جدا ميشده است. (سبحاني، فروغ ابديت، ج 2، ص 523)
32 مکاتبه اسير با صاحب خود بدينمعنا بوده است که براي پرداخت مبلغي به صاحب خود، با يکديگر توافق ميکردند و فرد با پرداخت آن آزاد ميگرديد.
33 . الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 261. اينکه حضرت ابتدا او را آزاد ميکند و اسلام را به او عرضه ميدارد و سپس از او خواستگاري ميکند، اين امر نهايت تکريم نسبت به يک زن اسير است. بعدها برخي از امامان همانند امام سجاد (ع) نيز به اين سنت تأسي جستند که مورد اعتراض شديد خليفه وقت قرار گرفتند. (مجلسي، بحارالأنوار، ج 64 ، ص 139)
34 . ابوزهره، خاتم پيامبران، ج 3، ص 700.
35 . هيثمي، مجمع الزوائد، ج 9، ص 250.
36 . ابنهشام، سيرة النبي، ج 2، ص 294.
37 . الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 219.
38 . گفته شده که واسطه اين امر نجاشي پادشاه حبشه بود. (غنيمي، السيرة النبوية، ص 476) در روايتي از امام باقر (ع) آمده است که پيامبر عمر بن اميه را به نزد نجاشي فرستاد تا امحبيبه را براي او خواستگاري کند. (الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 220)
39 . غنيمي، السيرة النبوية، ص 477.
40 . عسگري، نقش عايشه در تاريخ اسلام، ج 1، ص 61 .
41 . اين رفتار پيامبر بدين معناست که حضرت، حق انتخاب خود بهعنوان صاحب مملوک را با آزاد کردن آن زن به او واگذار ميکند.
42 . جاسم، محمد الحقيقة العظمي، ص 243.
43 . ترمذي، الجامع الصحيح، ص 3894.
44 . حکيمپور، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، ص 351.
45 . ابنسعد، الطبقات الکبري، ج 8 ، ص 132.
46 . الصوّاف، زوجات النبي الطاهرات، ص 81 و 82 .
47 . عمادزاده، زنان پيامبر اسلام، ص 364.
48 . احزاب (33): 50.
49 . الخالدي، القرآن و نقص مطاعن الرهبان، ص 655 .
50 . ابنحنبل، مسند، ج 6 ، ص 117 و 118.
51 . الخطيب، النبي محمد، ص 344 و 345.
52 . عاملي، الصحيح من سيرة النبي، ج 2، ص 36.
53 . احزاب (33): 37.
54 . احزاب (33): 52.
55 . احزاب (33): 21.
56 . احزاب (33): 28 و 29.
57 . هود (11): 91.
58 . يا أَيهَا النَّبي لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. (تحريم (66): 1)
نيکو ديالمه، استاديار دانشگاه امامصادق (ع) تهران.
منبع: فصلنامه تاريخ و تمدن -شماره 4
انتهای پیام