( 0. امتیاز از )


صدای شیعه:

در بررسى عقاید، احکام و تاریخ بهائیت به روشنى معلوم مى‏شود که استعمار براساس برنامه و طرح از پیش تعیین شده، در مراحل مختلف، به منسوخ اعلام کردن دین اسلام و نفى و انکار نبوت، امامت، معاد و تعالیم و قوانین و احکام مقدس و نورانى قرآن پرداخته است، آنان ابتدا ادعاى نیابت خاص امام زمان(عج)، پس از آن ادعاى مهدویت، سپس ادعاى نبوت و در آخر ادعاى الوهیت و نسخ اسلام مى‏کنند!

در پى آن به نابودى آثار اسلام فرمان مى‏دهند و به ساختن کعبه جدید در شیراز اهتمام مى‏ورزند و با آداب و ذکر و زیارتنامه‏هاى استعمار ساخته به طواف بر گرد آن مى‏پردازند! و مطابق با اهداف استعمار، به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان مى‏دهند و چون همواره از تعالیم و آموزه‏هاى سیاسى اسلام و تشیع رنج برده‏اند، از اصل ورود و دخالت در سیاست را ممنوع اعلام می‌کنند!

به منظور بررسی و شناخت نقدهای کلی که بر بهائیت وارد است، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم، یادداشتی در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده که متن آن بدین شرح است:

*«بهائیت» حتی جایگاهی در میان فرق و مذاهب ملل ندارد

سید علی محمد شیرازی (1236 ـ 1266) یکی از شاگردان سیدکاظم رشتی مؤسس فرقه شیخیه بود که پس از فوت استاد، ادعا کرد که باب واسطه وصول به امام زمان(عج) است و بعد ادعا کرد که خود قائم موعود است و در نهایت نیز ادعای نبوت و... را کرد تا این که در سال 1266 هـجری قمری در تبریز به دار آویخته شد، او که با ادعاهای خود فرقه امامیه را بنا نهاده بود، می‌گفت خاتم، ظهورات مشیت اولیه و آخرین حلقه سلسه نبوت نیست، بلکه ظهور بعد از او که از آن به من یظهره الله تعبیر می‌کرد، به مراتب بالاتر از ظهور خود اوست.

بعد از مرگ علی محمد باب، صبح ازل (1246 تا 1330) جانشین او شد، ولی به علت مخالفت مردم و علما او به همراه برادرش میرزا حسینعلی معروف به بهاءالله به عراق تبعید شد و در آنجا به خاطر اختلافی که بین دو برادر به وجود آمد، دولت عثمانی صبح ازل را به قبرس و بهاء الله را به عکّا در فلسطین، تبعید کرد، در حالی که هر کدام دعوی رهبری بابیه را داشتند، بهاء الله با ادعای اینکه من همان «من یظهره الله» مورد نظر علی محمد باب هستم توانست بر برادرش فایق آید و رهبری بابی‌ها را به دست آورد و کم‌کم فرقه «بهائیت»‌ را بر روی پایه‌های آن بنا نهد و با حمایت‌های استعمارگران فرقه‌ای جدید به وجود آورد.

بعد از وی نیز فرزندش افندی به سازماندهی دوباره فرقه بهائیت پرداخت و آن را به شبکه جاسوسی برای خدمت به استعمار انگلیس و بعد آمریکا تبدیل کرد و به شکرانه خدماتش از دولت انگلستان لقب «سِر» و نشان‌ «نایت هود» گرفت.

واقعیت این است که هنوز علمای علم فرق و مذاهب و ملل و نحل نتوانسته‌اند جایگاهی برای این فرقه در میان مباحث ادیان و مذاهب پیدا کنند، این فرقه نه در تعریف مذهب می‌گنجد نه تعریف دین بر آن شامل می‌شود و نه هم چون ادیان آسمانی شالوده مستحکمی دارد و نه هم چون ادیان غیر آسمانی پشتوانه‌ فکری و سازمان‌ دینی به همین دلیل نقد این فرقه در قالب انتقادهای رایج در علوم مربوط به ادیان و مذاهب امکان ندارد و به تعبیر دیگر چون ساختار فکری و عقیدتی منسجم و مستقلی ندارد نه قابل انتقاد است و نه قابل استناد، با این همه در این مقال به چند مورد انتقاد کلی اشاره می‌شود.

*انتقادهای اعتقادی

فرقه بهائیت در مورد مسایل اعتقادی نامفهوم است و با اینکه آسمان و ریسمان را به هم بافته مطلبی را ارائه نکرده که جزو اعتقادات پیروانش به حساب آید، برای روشن شدن این مطلب به چند مورد اشاره می‌شود.

عدم توضیح در مورد مبدأ و معاد

این فرقه توضیحی در مورد مبدأ عالم و انسان نمی‌دهد، معلوم نیست قائل به توحید است یا ثنوی‌گرا یا هم‌چون بودیسم منکر مبدأ است یا چون شمن ‎‌پرست‌ها به مظاهر، طبیعت را پرستش می‌کند، تنها چیزی که در تاریخ این فرقه به چشم می‌خورد، ادعای الوهیت میرزا حسینعلی بهاء است، وی در کتاب اقدس خود صفحه یک خویشتن را منبع وحی و تجلّی خدا معرفی کرده مدعی می‌شود که خداوند خلقت و تدبیر جهان را به او سپرده است.

در کتاب «ایام تسعه» صفحه 50 درباره روز تولد خود می‌گوید: فیا حبّدا هذا الفجر الذی فیه ولد من لم یلد و لم یولد، و یا در جای دیگر می‌گوید: خدایی هستم که در سایه‌های ابر فرود آمدم تا جهانیان را زنده گردانم  و اینها تنها مطالبی است که بهائیان در مورد خدای خود ارائه می‌دهند، ولی توضیحی در کمّ و کیف آن ندارد و نمی‌گویند که چرا خدایشان نتوانست در ایران بماند و بعد از مدتی زندانی شدن و تبعید نهایتاً در عکّا مرد مگر خدا می‌میرد و بندگان خود را بی‌خدا می‌گذارد؟!

بهائیان علاوه بر مسأله مبدأ در مورد معاد هم مطلبی ارائه نکرده‌اند و یک محقق نمی‌تواند بگوید آیا آنان قائل به معاد هستند یا تناسخ را می‌پذیرند، اگر معاد را قبول دارند کمّ و کیف آن چگونه است؟ خلاصه اینکه یک بهایی نمی‌داند در مقابل این سؤال که از کجا آمده و به کجا خواهد رفت جوابی ارائه دهد.

عدم توضیح در مورد نبوت و امامت

بهائیان ادعا می‌کنند که با ظهور باب و بهاء شریعت اسلام الغا شده و دوره رسالت محمد مصطفی(ص) سپری شده است و این دوره دوران زمامداری جمال اقدس الهی و آیین اوست، حال سؤال این است که آیا آن‌ها به نبوت و امامت اعتقاد دارند یا نه و باب و بهاء بنی و مرسل هستند یا خدای متجلی در جسم انسان و نهایتاً با آمدن آن‌ها شریعت و دین جدید آغاز شده یا آن‌ها ادامه دهنده شریعت قبلی هستند.

آنان گاهی میرزا حسینعلی را خداوند لم یلد و لم یولد می‌دانند و گاهی پیامبر مرسل و گاهی وی را مهدی موعود می‌شمارند و گاه جانشین باب و انتظار دارند که مسلک آنان هم شاخه‌ای از اسلام به شمار آید هم به دیده دین مستقل به آن نگریسته شود.

التقاط در احکام عملی

بنیان‌گذاران مسلک بهائیت برای اینکه رنگ و بوی مذهب و دین به مسلک خود بدهند، احکام عملی که تقلیدی صوری از دین اسلام و مفهومی از مسیحیت پولسی است، برای آن دست و پا کرده‌اند که به چند مورد از این احکام اشاره می‌شود.

1. ‌نماز: در آیین بهایی نماز 9 رکعت است که به صورت انفرادی، صبح و ظهر و شام بر هر فرد بالغی واجب است و قبله آن‌ها شهر عکّا یعنی قبر حسینعلی بهاء است، چرا که وی در کتاب خود گفته: «اذا اردتم الصلوة و لوّ وجوهکم شطری الاقدس»؛ وقتی نماز می‌خوانید به سوی قبر من نماز بخوانید.

2. حج: بهائیان برای حج به زیارت خانه‌ای در شیراز می‌روند که سیدعلی محمد باب در آن متولد شده است و هم‌چنین زیارت خانه‌ای در عراق که تبعیدگاه حسینعلی بهاء بود، حج آنان به شمار می‌رود! معلوم نیست حسینعلی بهاء چرا زیارت قبر خود را حج پیروانش قرار نداده؟ گویا می‌خواسته سهمی هم برای سلفش علی محمد باب تعیین کرده باشد که خانه وی را کعبه بهائیان قرار داده است!

3. از دیدگاه بهائیان ازدواج با زن پدر حرام است، ولی با دختر و خواهر و سایر اقربا جایز است، یعنی در این اباحه‌گری فقط زن پدر حرام شده و با بقیه اقربا ولو دختر و خواهر می‌توان ازدواج کرد.

4. بهائیان تمام اشیاء را پاک می‌دانند، حتی امثال بول، غائط، سگ و خوک و گویا در این مورد از مسیحیان الگو گرفته‌اند، هم‌چنان که حسینعلی بهاء در دعوی الوهیت، آنان متأثر شده‌اند.

*انتقادهای رفتاری

پیروی از استعمار

همفر جاسوس انگلیسی که در دوران قاجار در خاورمیانه به جاسوسی برای انگلستان می‌پرداخته در ضمن معرفی برنامه‌های وزارت مستعمرات انگلیس، برای متلاشی کردن کشورهای اسلامی و از بین بردن اتحاد اسلامی، ایجاد فرقه‌های ساختگی را مهم‌ترین راهکار برای رسیدن به این هدف، ارزیابی می‌کند، به همین دلیل است که انگلستان در آن دوره چندین فرقه جدید به وجود آورد که مهم‌ترین آنها «قادیانیه» در هند، «وهابیت» در عربستان و «بهائیت» در ایران بود.

هرچند به هنگام ظهور باب، دولت تزاری نقش‌ حامی وی را بازی می‌کرد، ولی با انتقال قدرت به حسینعلی بهاء و تبعید وی به عکّا در فلسطین که تحت‌الحمایه انگلستان بود،‌ انگلیس حامی جدید مسلک تازه تأسیس بهائیت شد و حسینعلی با برخورداری از حمایت‌های این دولت توانست آب رفته را به جوی باز آورد و بابیان را از نو سازماندهی کرده آن را به شبکه جاسوسی که وظیفه‌اش ایجاد انقلاب در بین مسلمانان و جمع‌آوری اطلاعات برای کشورهای استعماری بود، تبدیل سازند.

بهائیان با حمایت‌های استعماری و به خصوص انگلیس و آمریکا تأسیس شده و به حیات خود ادامه می‌دهد، به همین دلیل  هر گاه، سیاست این دولت‌ها اقتضا کند گسترش می‌یابد و هر‌گاه حمایت‌‌ آن‌ها کم شود، در لاک خود فرو می‌رود و احکام خود را با خواسته‌های این دول تطبیق می‌دهد و اگر بخواهیم تقسیم‌ جدیدی در علم ادیان و مذاهب ابداع کنیم، باید ادیان و مذاهب را به دو قسمت سیاسی و غیرسیاسی تقسیم کنیم و فرقه‌هایی چون قادیانیه، بهائیه، وهابیه را جزو فرقه‌های سیاسی بشماریم که با سیاست دول استعماری تأسیس و تأیید می‌شوند و با از دست دادن پشتوانه‌ سیاسی خود به لاک خود می‌خزند.

 

*معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:

1. تاریخ جامع بهائیت (نوماسونی) بهرام افراسیابی، انتشارات سخن.

2. شیخیگری بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ، اجتماع، مرتضی مدرّس چهاردهی.

3. انشعاب بهائیت، اسماعیل رائین.

منبع: فارس
 


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر