( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: به منظور واکاوی آنچه غرب برای تخریب اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان می کند با حجت الاسلام والمسلمین محمد شهبازیان، پژوهشگر و استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم، مولف کتاب دوجلدی "تاملی نو در نشانه های ظهور" و کتاب "برترین بانو" به گفتگو پرداختیم که در ذیل می آید:

*سینمای غرب و هالیوود از چه زمان و با چه هدفی به بحث منجی آخرالزمان ورود پیدا کرد؟ این ورود از چه مسیری بوده و چگونه رخ داده است؟
- در مورد تاریخچه ورود غرب به بحث موعود آخرالزمان در تولیدات سینمایی باید به این نتیجه برسیم و این مقدمه را در نظر بگیریم که چرا غرب و سینمای غرب ورود به این مقوله کرد؟ تا بعد از نظر زمانی نیز بتوانیم تاریخچه را بررسی کنیم.
از نظر زمانی و تاریخچه کلی از قرن 19 میلادی به بعد ما ورود فضای سینمای غرب بویژه هالیوود در قصه آخرالزمان و موضوعات اجتماعی مربوط به ادیان می بینیم و گزاره هایی که آنها ذکر می کنند؛ بتدریج با شکل گیری نظام کمونیسم نوع طراحی فیلم ها تغییر کرد، در دوره ای که دولت آمریکا جنگ سرد را علیه اتحاد شوروی دارد افرادی را می بینیم که با کشورهای اروپایی قرارداد می بندند مبنی بر اینکه نگاه هالیوودی و نگاه آمریکایی را وارد کشورهای شما بکنیم و در ازای آن ما از شما نوعی حمایت سیاسی می کنیم یعنی سبک زندگی و مدل زندگی که انها درپی وارد کردن ان به کشورهای اروپایی بودند، و قصد ورود لیبرال دموکراسی کردند تا با نظام اتحاد جماهیر شوروی مقابله کنند.
یکی از موضوعات برای ورود سبک زندگی آمریکایی این بود که آمریکا را منجی و نجاتبخش دنیا نشان دهند، از نظر تاریخی هم می بینیم در جریان جنگ جهانی دوم که در 1945 پایان یافت، دولت آمریکا نقش اصلی در حمایت از فرانسه و انگلستان داشت تا بتوانند علیه دولت آلمان به پیروزی برسند، وام ها، نیروهای نظامی و تسلیحاتی و ... که در اختیار آنها قرار داد نوعی استعمار و به تعبیری استعمار جدیدی با محوریت آمریکا بود و کمک کرد به آنها تا موفقیت هایی بدست آورده و آلمان را شکست دهند، از اینجا در کنار مسائل سیاسی و اقتصادی فرهنگ آمریکا نیز می کوشید که خود را به کشورهای اروپایی قالب کند. از این رو القا کردند که در آشفته بازار دنیای امروز، آمریکا می توان گره گشا و منجی باشد.
نوآم چامسکی از اساتید یهودی الاصل آمریکایی که ضدصهیونیسم است و از این رو تا حدی در غرب بایکوت شده است، وی در مصاحبه ای با خبرگزاری فرانسوی مطلبی را با این مضمون می گوید که هیچ سکانس تصویری در آمریکا تولید نمی شود مگر با عقبه ای خاص و تفکر و ایدئولوژی خوابیده در پشت آن.
خب این تفکر را وقتی در سینمای غرب مرتبط با آخرالزمان جستجو می کنیم در دو مقوله قابل طرح است، یکی مباحث الهیاتی غرب و دیگر مباحث سیاسی غرب؛ مقولات الهیاتی که بسیار مورد توجه غرب بوده و هالیوود آن را با شدت ادامه داد، بحث ظهور عیسی مسیح (ع) و آخرالزمان است.
دولت انگلستان، قبل از جنگ جهانی اول ودر زمان سیاسیون بریتانیا مثل لرد شافتسبری و پالمرستون به خاطر تصاحب خاورمیانه و دستیابی منابع غنی آن و احاطه زرسالاری خود بر کشورهای جهان سوم به تعبیر خودشان، از عنوان دینی و الاهیاتی ظهور مسیح (ع) استفاده کردند و در کنار کشیشانی مثل سایرس اسکوفیلد، ادوارد فینچ، جان ادواردز، جان نلسون داربی و بلکستون و اینگونه کشیش های پیوریتن بنیادگرا و پروتستان که اصطلاحا به آنها ها میلینیالیسم های فاندامنتال گفته می شود یعنی پروتستان های هزاره گرای بنیادگرا؛ سیاسیون و مذهبیون در کنار این کشیشان بنیادگرا آخرالزمانی را جعل کردند به نام "نبرد آرماگدون" و اینکه اگر مسیح می خواهد ظهور کند باید منطقه خاورمیانه تصاحب شده و دولتی به نام اسرائیل در فلسطین ایجاد شود.
این تلفیق سیاست و دین که قبل از جنگ جهانی شکل گرفت و بر مبنای این تفکر به گونه ای جنگ جهانی اول رخ داد و دولت عثمانی را شکست داده و تجزیه کردند و قیمومیت فلسطین را برای 20 سال به بریتانیا دادند، بتدریج دولت بریتانیا گروه های چریک صهیونیست را وارد فلسطین کرد و بعد از سال ها در یک پروسه دو سه قرنی تیر خلاص را زدند و در سال 1948 نظام جعلی رژیم اشغالگر قدس یا همان اسرائیل کنونی را در سازمان ملل بنیان نهادند، باز می بینیم که سیاسیون اینها از مقوله آخرالزمانی برای تصاحب خاورمیانه استفاده کردند.
این ایدئولوژی و تفکرات انتقال یافت بوسیله پیوریتن های (پاک دین) بریتانیا به آمریکا، چراکه اینها فرقه ای بودند که در انگلستان بوسیله ویلیام تیندل شکل گرفتند و توسط الیور کرامول قدرت گرفتند و بتدریج از انگلیس وارد آمریکا شدند، بعد از قتل عام بومیان آمریکایی، نظام امروزی آمریکا را بنیان نهادند یعنی همان انگلوساکسون های نژادپرستی که در طول تاریخ کشتار عظیمی نسبت به بومیان آمریکایی انجام دادند خود را صاحبان تمدن در آمریکا معرفی کردند. این پیوریتن ها با هماهنگی با سیاسیون بریتانیا و پیوند میان سیاست و مذهب این کشور، در دولت آمریکا هم ادامه یافتند، به عبارت دیگر امثال ریگان، جیمی کارتر، جرج بوش و باراک اوباما اینها نیز امروزه مانند سیاسیون گذشته بریتانیا برای آنکه مردم خود را با خود همراه کرده و در تصاحب خاورمیانه و جنگ هایی که به راه می اندازند، موفق تر باشند با کشیشانی مثل جری فالول، پت رابرتسون و هال لیندزی دست به یکی کردند و ایدئولوژی آخرالزمانی باطلی که را دولت بریتانیا تهیه کرده بود ادامه و بال و پر دادند و امروز تعریف می کنند که در جنگ آخرالزمان و در زمان ظهور مسیح، اصلی ترین دشمنان ما مسلمانان هستند با محوریت حضرت مهدی (عج).
تمام این توضیحات ارائه شد تا برگردیم به سخن نوآم چامسکی که می گوید سکانس تصویری ما بنابر الهیات در حال شکلگیری است، دقیقا سینمای غرب و هالیوود منجی تراشی را با این ابتدا با رویکرد سیاسی آغاز کرد که اینها آمدن تفکر لیبرال دموکراسی و بحث جهانی سازی را ارائه کردند یعنی وقتی جهانی سازی و اتحاد تمامی کشورها در سیاست، فرهنگ و اقتصاد را با محوریت دولت آمریکا به جهان معرفی کردند این نوعی گرایشی به منجی باوری است چراکه منجی باوری دو نوع است یا دینی یا غیردینی.
منجی باوری غیردینی بنابر الهیات اومانیستی و تفکر لیبرال دموکراسی می شود جهانی سازی یعنی دین جهانی که آمریکا معرفی می کند با محوریت انسان و با پیروی از نظام اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آمریکا. از این رو فوکویاما و هانگتینتون می گویند جهانی سازی یعنی آمریکایی شدن. یعنی شما تمام فرهنگ، سیاست و اقتصاد آمریکا را بخواهی در کشور خود پیاده کنی.
می گویند امروز در دنیا هرج و مرج شده کسی نمی تواند این هرج و مرج و گرفتاری های را رفع کند مگر تفکر لیبرال دموکراسی که آمریکا تجلی آن است پس آمریکا می تواند دنیا را نجات دهد. از این رو جرج دبلیو بوش در جریان حمله به افغانستان و عراق کار خود را به خداوند نسبت می دهد و گفت خداوند به من گفته است برای گسترش آزادی به این کشورها حمله کنم.
اینکه برنارد لوئیس از مستشرقان مشهور و اسلام پژوه با نگاه غرض مند می گوید اگر در کشوری تمدن بخواهد وارد شود تنها و تنها آمریکا می تواند نجات بخش باشد و این یعنی منجی باوری غیردینی که با محوریت دولت آمریکا در حال شکلگیری است.
سینمای هالیوود بر این مبانی تفکر فیلم های خود را تولید کرد، فیلم هایی مانند قهرمان آمریکایی، بابل پس از میلاد، امگاکد، آرماگدون با محور جهانی سازی که بورس ویلیس نقش اصلی آن را ایفا می کرد و تمامی این ها القا می شود که دنیا دچار هرج و مرج شده و تنها آمریکا منجی این شرایط است.
حتی در بابل پس از میلاد می بینیم در روسیه و منطقه شرق قتل و غارت و کشتار عظیم در حال وقوع است به محض اینکه هواپیمایی که آمریکا است از خاک روسیه بلند می شود و قرار است آمریکایی ها را به کشور باز گرداند و روی آن نماد کوکاکولا که سمبل سرمایه داری است در غرب همچون مک دونالد را می بینید، این هواپیما شما را سوق مید هد به یک آرمان شهر و مدینه فاضله و یوتوپیا؛ وقتی به فرودگاه آمریکا می رسد به یک باره تمامی هرج و مرج ها رخت بربسته و نظم و آرامش حکمفرما می شود این یعنی همه دنیا در یکسو درگیر جنگ و آشوب و بدبختی است اما سوی دیگر و با ورود به آمریکا نظم و امیت برقرار است این یعنی سلطه جهانی سازی و به عبارت دیگر مردم دنیا را قانع کند که نجات بخش شما می تواند نسخه آمریکایی از دین، سیاست، اقتصاد و فرهنگ باشد و تعبیر اینها جهانی سازی است.
در بحث دینی نیز سینمای هالیوود با الهیات محوری وورد پیدا کرد یعنی تفکر پروتستان های بنیادگرا را که در آمریکا جمعیت 70 میلیونی دارند و 30 درصد از آراء متعلق به آنها است را در سینمای خود رونق دادند. فیلم هایی مثل بازمانده، مگیدو و فیلم هایی که روی کتاب های هال لیند سی، کشیش انجیلی ساخته شده است، آثاری که بر اساس تفکر پری استون و فالول کار کردند.
آنها برای تولیدات خود دو ژانر را تعریف می کنند، آپوکالیپس و پست آپوکالیپس؛ نوع اول به معنای مکاشفه و شهود است اما به غلط آن را به آخرالزمان ترجمان کرده اند و پست آکوکالیپس یعنی فراآخرالزمانی. فیلم هایی مانند ارباب حلقه ها، مرد عنکبوتی، دنیای آب، جنگ دنیای استیون اسپیلبرگ در غرب آپوکالیپتیک معرفی می شوند و زمینه ای شد برای آنکه القا کنند دنیا دنیای ویرانه ای است و ما به یک منجی نیاز داریم بعد وارد شدند در فضای فیلم های آخرالزمانی یا پست آپوکالیپتیک که با فیلم آگاهی نیکلاس کیج کلید می خورد، بعد فیلمی را می بینید مثل 2012 رولند امریک که می گوید در 21 دسامبر دنیا به پایان می رسد.
فیلمی مانند تسونامی 2022، فرزندان بشر که نوع این فیلم ها به عنوان فراآخرالزمانی وقتی تولید شد همان الهیاتی را ترویج می کنند که در نظام غرب به آن معتقد هستند. بر مبنای تفکر اینها فیلم قدیمی پیشگویی مردی که فردا را دید در سال 1981 کار شد که مشهور شد به پیش گویی های نستراداموس.
وقتی این فیلم را می بینیم در کنار حضرت صاحب الزمان (عج) سربازان روسیه دیده می شوند، حضرت قرار است به بمب اتم به آمریکا حمله کنند و دنیا را به خاک و خون بکشند، در این فیلم حضرت حجت (عج) به عنوان ضدمسیح معرفی می شوند و جنگجوی سوم بعد از ناپلئون و هیلتر معرفی می کنند این سکانس ها همه برگرفته از آیات کتاب مقدس است که کشیش های پروتستان های بنیادگرا آنها را تفسیر می کنند به اسلام و حضرت مهدی (عج). یعنی تمامی این صحنه ها برگرفته از کتاب حزقیال و دانیال در عهد عتیق است یا در مکاشفه یوحنا در عهد جدید.
پس در مجموع اگر بخواهیم در نظر بگیریم نظام سینمایی غرب بر مبنای ایدئولوژی موجود در غرب فیلم تولید می کند در دو راستا یکی با نگاه سیاسی غرب بر مبنای تفکر لیبرال دموکراسی و جهانی سازی که منجی غیرالهی با محوریت آمریکا را نمایش می دهد و دیگر در فضای الهیاتی نیز با تفکر پروتستان های بنیادگرا ارائه بحث داد که در مجموع دنیا را به این سمت گرایش دهند که نخست امروز در دنیا هرج و مرج و شورش است، و عامل این ناامنی مسلمانان و مردم خاورمیانه با محوریت مهدی (عج) و انقلاب اسلامی ایران هستند و سوم آنکه اگر می خواهیم با آنها مقابله کنیم تنها نظام و ابرقدرتی همچون آمریکا می تواند مانع شود از این رو در مقابل مسلمانان باید دست به دست یکدیگر دهیم و این تفکر را رسانه های غربی می کوشند در ذهن مردم نهادینه کنند.

*صهیونیزم جهانی در نمایش چهره خشن از موعود آخرالزمان چیست و چه نفعی از چنین راهبردی می برد؟
-به جای صهیونیزم جهانی باید گفت امپریالسم چراکه احساس می شود حتی نظام صهیونیزم هم بازیچه افراد سرمایه سالار و سرمایه دارانی است که تلاش می کنند به منافع مالی خود برسند، افراد سلطه محور و سرمایه محور که در هر زمانی تز و تئوری و آشوب و بلوایی را ایجاد می کنند تا منافع خود را ابقا کنند؛ حتی دولت اسرائیل را ایجاد کردند تا منافع و خواسته های خود را تطمیع کنند.
در نظام امپریالیستی در غرب و نگاه سطله محور در میان سران غربی با محوریت آمریکا این نکته را می بینیم که بنابر تعبیر واشنگتن پست در مقاله ای در سال 2008 گفت تا زمانی که روح خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ایران در خاورمیانه زنده است امکان تسلط آمریکا بر این منطقه وجود ندارد.
بر اساس تعبیر غرب بیداری اسلامی امروز از نگاه تولید شده امام است، وقی در مولفه های انقلاب امام و صحیفه ایشان تامل می کنیم در می یابیم، ایشان با محوریت دو فرد به انقلاب ایران جامه پیروزی پوشاندند نخست سیدالشهداء (ع) و دیگری حضرت حجت (عج) و الان هم رهبر معظم انقلاب نیز با همین دو محور نظام را هدایت می کنند.
اعتقاد ما به بحث ولایت فقیه و نگاه ما به فضای استقامت و مقابله با زورگویان به عنوان دیپلماسی کشور، وقتی غرب می بیند این دو عنوان باعث شده سرمایه داری غرب و تسلط بر خاور میانه تحت شعاع قرار بگیرد و بلکه امروز آن مناطق در اختیار آمریکا و نظام سرمایه داری در تلاش برای خروج از یوغ آمریکا هستند پس باید تخریب شود، از این رو اینها گزاره های تخریب چهره حضرت حجت (عج) را آغاز کردند.
جاب آنکه آیت الله نجم الدین طبسی از بزرگان حوزه می گفت قبل از آنکه ما فیش برداری معجم احادیث امام مهدی (عج) را که جمعی از محققان انجام دادند، آغاز کنیم متوجه شدیم سال ها قبل از ما در تل اویو یکی از دانشگاه های اسرائیل کار موضوع بندی و جمع آوری روایات مهدوی را انجام داده است، بنابر این آنها دقت دارند تا چهره ای خشن از حضرت (عج) نشان دهند.
اینکه امروز چهره ای چون گلن بک در فاکس نیوز، ریچردسن و امثال اینها در سی ان ان، سی بی اس القا می کنند که مهدی (عج) همان ضد مسیحی است که قرار است با مسیح (ع) بجنگد و با بمب اتم به ما حمله کند و عاملان او را نظام جمهوری اسلامی ایران معرفی می کنند و این بزرگترین حربه دشمن است برای تخریب چهره حضرت ولی عصر (عج) که البته تا کنون توفیق نیافته اند، شاهد آنکه اگرچه علیه اسلام فعالیت ویژه می کنند اما امروز گرایش به اسلام در غرب بیش از گذشته شده و طبق آمار واتیکان در سال 2012 امروزه مسلمان سه میلیون بیش از مسیحیان در دنیا شده اند و این اعتراف خود آنها و برای ما قابل تامل است.

*آیا اقدامات غرب توانسته منجر به تضعیف روحیه امید در مردم شود، راهکار مقابله با چنین اقداماتی چیست؟
-باید گفت توطئه های آنها نه تنها نتوانسته امید را در مردم از بین ببرد بلکه آنها را امیدوارتر نیز کرده است، بنابر روایت همه حکومت ها می آیند تا مردم بفهمند که فقط و فقط حکومت اهل بیت (ع) منجی آنها است، اینکه در کشورهای اسلامی و حتی کشورهای غربی به نظام لیبرال دموکراسی اعتراض می کنند یعنی منجی بودن این نظام را نپذیرفته اند و بنابر آمراهای ارائه شده آنها عنوان کرده اند که مردم نسبت به اصل بحث موعود بی احساس و ناامید نشده اند اما در مواقعی به ویژه در کشورهای جهان سوم طبیعتا القا کرده اند که نجات بدست آمریکا است، اما با توجه به هزینه کردها و گستره کار آنها تقریبا دستاورد آنها اندک بوده است و نتواسته اند مردم دنیا را قانع کنند که توجه خود را به آمریکا معطوف کنند، این ها کوشیدند سبک زندگی آمریکایی را با شیوه های رسانه ای و غیررسانه ای نهادینه کنند اما مردم نه تنها به آن معنای خاصر به آمریکا گرایش ندارند بلکه در بسیاری از موارد آن را نقد نیز می کنند و این تفکر را قبول ندارند.
راهکار کلی فعال شدن فضای تحقیقی پژوهشی در موضوع مهدویت است، باید بدانیم بر اساس سخن رهبری بحث انتظار را باید عالمانه پیش برد چراکه هم منطقی بودن هم شیوایی و جذابیت خود را دارد هم برای ایران هم دیگر کشورها از طرفی گاهی با حرکت های غیرعالمانه آب به آسیاب دشمن می ریزیم و کارهای واهی را به اسم مهدویت رواج می دهیم، سخنان غلطی را مطرح می کنیم به اسم اصول مهدویت اینها آسیب زا است حتی برخی بعد از 34 سال از انقلاب هنوز مردم این تفکر را داشته باشند که گویا امام زمان (عج) بعد از ظهور چهره ای خشن است و کشتار می کند و احساس می کنند اگر صبح امام (ع) آمد باید تا عصر به ایشان ایمان بیاورند در غیر این صورت کشته می شوند در حالی که در روایات چنین فضایی نداریم، روش ایشان با محوریت علم و محبت است.
بله بعد از اینکه مدت ها به تبلیغ دین پرداختند و حجت را بر مردم تمام کردند و مردم حق و باطل را از یکدیگر تشخیص دادند آنهایی که عناد بر باطل دارند طبیعی است حضرت (عج) از خود دفاع می کنند. از این رو ما باید فضای مهدویت را عالمانه کنیم و مولفه های سبک زندگی اسلامی را مشخص کرده و به صورت کاربردی به مردم ارائه کنیم تا در برابر مدل زندگی غربی و نگاه موعودباورانه ای که آنها دارند ایستادگی و مقاومت کنیم.

منع: قدس آنلاین

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر