( 0. امتیاز از )


اشاره:

 

آنچه در پي مي‌آيد، دو مطلب جداگانه از امام موسي صدر است که به دليل ارتباطشان با ماه مبارک رمضان، از نظر خوانندگان گرامي مي‌گذرد. مقاله نخست را آقاي احمد ناظم ترجمه کرده‌اند و مطلب دوم را آقاي سيدعطاءالله افتخاري.

 در انتظار رمضان

در دعاي ماه شعبان مي‌خوانيم: «اللهم صل علي محمد و آل محمد، شجرة النبوة، و موضع الرسالة، و مختلف الملائکة، و معدن العلم، و اهل بيت الوحي...: خدايا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همان‌ها که درخت نبوت، جايگاه رسالت، محل رفت و آمد فرشتگان، معدن دانش و خاندان وحي هستند.

خدايا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همان‌ها که در گرداب‌هاي سهمگين همچون کشتي هستند و هر که سوار آن شود، ايمني مي‏ِيابد و هر که آن را رها کند، غرق مي‏شود. هر که از آنان پيشي گيرد، گمراه است و هر که از آنان بازماند، نابود مي‏شود و هر که همراه آنان باشد، به مقصد مي‏رسد.

خدايا بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همان‌ها که پناهگاه استوار، فريادرس درماندگان بيچاره، پناه فراريان و نگهدارنده پناه‏جويان هستند.

خدايا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، درودي پاک و فراوان که موجب خشنودي آنان گردد و حق محمد و خاندان محمد را ادا کند؛ به قدرت و توانايي تو اي مهربان‌ترين مهربانان.

خدايا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و قلب مرا با اطاعت از خود آباد گردان و مرا با سرپيچي از خود خوار مساز، و همدردي با کساني که رزق خود را بر آنان تنگ گرفته‏اي روزي‏ام گردان؛ از آن جهت که از فضل خود به من گشايش عطا کرده‏اي و رحمت خود را بر من گسترانده‏اي. و اين ماه، ماه پيامبر تو و سرور رسولان، شعبان است که آن را سرشار از رحمت و خوشنودي خود ساختي، همان ماهي که رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) تا هنگام مرگ، همواره شب و روز آن را به روزه و شب‏زنده‏داري مي‏گذراند تا با تکريم و بزرگداشت آن در برابر تو فروتني کرده باشد. خدايا ما را در پيروي از سنت او ياري فرما و شفاعت او را نصيب ما گردان. خدايا او را شفيعي براي من قرار ده که شفاعتش پذيرفته باشد و راهي که به سوي تو هموار باشد و مرا پيرو او گردان تا در روز قيامت تو را در حالي ملاقات کنيم که از من خشنودي و از گناهانم گذشته‏اي و رحمت و خشنودي خود را بر من واجب کرده‏اي و در سراي جاويد و جايگاه نيکان فرود آورده‏اي.»

دعا با درود و صلوات آغاز مي‏شود و سپس از خدا آنچه خير و صلاح است، درخواست مي‏کند. انسان در هر روزي که از ماه شعبان سپري مي‏شود، اين جملات را که سراسر خير و برکت است، خطاب به خدا مي‏گويد. خير و صلاح تنها آن گونه نيست که انسان براي خود مي‏خواهد. اين دعاها به ما نشان مي‏دهد که چگونه خير و صلاح بخواهيم. همان طور که شنيديد، در فراز نخست دعا از خدا مي‏خواهيم که: « همدردي با کساني را که رزق خود را بر آنان تنگ گرفته‏اي، روز‏ي‏ام گردان...»

خير و صلاح در اين نيست که مال و رحمت و خير را تنها براي خود طلب کني، بلکه در اين است که نخست مواسات با کساني که روزي‏شان تنگ است يعني مواسات با فقير و محروم و نادان و انسان‏هاي زحمتکش و رنجيده را بخواهي؛ چراکه خدا از فضل خود به شما گشايش داده و رحمت خود را بر شما گسترانده است.

اين دعا به ما مي‏آموزد که اگر خير و برکت مي‏خواهي، در اين نيست که همه خيرها و برکت‏ها را براي خود طلب کني! نه، برعکس، خير در اين است که احساس همدردي داشته باشي و از آنچه خدا به تو داده است، انفاق کني. اگر امکانات مالي داري، به کسي که امکانات مالي ندارد، کمک کن! اگر امکانات تجربي و علمي داري، به کسي که به آنها نياز دارد آموزش بده! اگر از سلامت برخورداري، با بيمار همدردي کن! اگر آبرو و موقعيت داري و از تو حرف ‏شنوي دارند و سخنت را مي‏پذيرند، کسي را که جايگاه و موقعيتي ندارد و سخنش را نمي‏َشنوند و نزد هيچ کس جايگاهي ندارد، ياري کن! بايد احساس کني که تو برادر اويي و او برادر توست. بايد درک کني که خير کامل در اين نيست که خود را از غرق شدن نجات دهي و از لذت‌ها و آسايش و ثروت و دانش بهره‌مند باشي. اين انساني نيست که خداوند دوست دارد.

خداوند از ما مي‏خواهد که نسبت به يکديگر همچون اعضاي يک پيکر باشيم. اگر شب زمستان پاي انسان بيرون از لحاف بماند و احساس سرما کند، آيا مي‏تواند بخوابد يا راحت باشد، چون سر و بدن و ديگر اعضايش گرم است؟ وقتي عضوي از بدن بيرون از لحاف يا بيرون در بماند، سرد مي‏شود و انسان راحت نيست. درست است؟ انسان وقتي آسوده است که همه بدنش گرم باشد. احساس انسان نسبت به برادران و ديگر انسان‏ها نيز همين گونه است. احساس مؤمن نسبت به برادر ايماني‏اش همين گونه است. چگونه وقتي همسايه شما از سرما رنج مي‏ّبرد، درک نمي‏کنيد و تنها به گرما و راحتي خود توجه داريد؟ اين احساس ناقص است. اگر چنين احساسي داريد، بايد خود را درمان کنيد؛ زيرا بيمار هستيد. اگر همسايه شما گرسنه باشد، ولي شما با آسودگي غذا بخوريد، روشن مي‏َشود که احساس شما ضعيف است. اسلام مي‏گويد: «ما آمن بالله و اليوم الآخر من بات شبعاناً و جاره جائع: کسي که سير بخوابد ولي همسايه‏اش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسين ايمان نياورده است.»

بر اساس همين منطق، هر کس در گرما بخوابد و همسايه‏اش احساس سردي کند يا هر کس در آسايش بخوابد ولي همسايه‏اش در رنج و سختي باشد يا هر کس محترمانه و با آبرو بخوابد و همسايه‏اش نيازمند حفظ آبرو باشد، نيز به خدا و روز بازپسين ايمان نياورده است.

در قرآن کريم آمده است: «ويلٌ لِلمُصَلين. الذِينَ هُم عَن صَلَاتِهِم ساهون. الذِينَ هُم يرَاؤُون. ويمنَعُونَ الْمَاعُون (ماعون، 4ـ 7) آيا مي‏دانيد در احاديث و در تفسير اين آيات چه آمده است؟ قرآن کريم مي‏خواهد بگويد: نماز به تنهايي کافي نيست. واي بر نمازگزاراني که نسبت به نماز غافل و سهل‏انگارند! واي بر کساني که نماز مي‏خوانند؛ ولي به نماز بي‏توجهي مي‏کنند و آن را کوچک مي‏شمارند و حتي آن را از ياد مي‏برند! کساني که در نمازشان ريا مي‏کنند، نيت‏َشان نادرست است. آنان براي خدا نماز نمي‏خوانند. واي بر آنان! گروه سومي که واي بر آنان است، کساني هستند که نماز مي‏خوانند؛ ولي از دادن زکات و احسان به فقيران خودداري مي‏کنند؛ يعني اگر همسايه‏شان به ظرفي يا مالي يا وسيله‏اي نياز داشت، از برآورده کردن آن خودداري مي‏کنند. چگونه ممکن است انسان نماز بخواند و احساس کند که بنده خداست و همسايه‏اش نيز برادر او و بنده خداست، ولي درد و رنج و نياز او را درک نکند و از کمک به او دريغ کند؟ اين غير ممکن است.

سخنان من روشن است برادران؟ انسان در برخورد با همسايه، همشهري، يا هر کس ديگري بايد اين احساس را در خود پديد آورد؛ به گونه‏اي که خود را جسم بزرگي فرض کند که هريک از انسان‌ها جزيي از آن هستند. وقتي به شما گزندي مي‏رسد، من بايد احساس درد کنم و بگويم «آخ!» مفهوم است؟ روشن است؟ ما بايد اين‌چنين باشيم. بايد حس کنيم که جسم ما اين بدني نيست که آن را با لباس مي‏پوشانيم و بر اثر آن از ديگران متمايز مي‏شويم. نه، اين جسم من نيست. جسم و وجود من بزرگ و گسترده است و شما را نيز در بر مي‏گيرد و اگر هر جزيي به درد آيد، بايد بگويم «آخ»؛ يعني احساس درد کنم و در صدد برطرف کردن رنج و درد برآيم، البته اگر ممکن باشد.

اين احساس همان مفهوم دعاي نخست است: «مواسات و همدردي با کساني که روزي خود را بر آنان تنگ گرفته‏اي، روز‏ي‏ام گردان، از آن جهت که از فضل خود به من گشايش عطا کرده‏اي و رحمت خود را بر من گسترانده‏اي.» خدايا، مرا به اين افتخار بزرگ و مقام والا برسان که در آنچه دارم، با ديگران شريک باشم؛ به گونه‏اي که همچون شمع و چشمه و خورشيد باشم و ثروت و اعتبار و مصالح ديگران را تنها براي خود نخواهم و ديگران را ناديده نگيرم، بلکه آنچه خود دارم، براي ديگران بخواهم و با آنان تقسيم کنم. امامان ما خود پيش از ديگران چنين مي‏کرده‏اند و دستورات و آموزه‏هاي آنها تمرين و تربيت ما را از ماه شعبان آغاز کرده است تا براي ماه مبارک رمضان آماده شويم.

هر روز اين دعاها را مي‏خوانيم تا به ياد داشته باشيم که در ماه شعبان هستيم. روز دوشنبه و پنج‏شنبه هر هفته يا حداقل سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم و يا حداقل چند روز از اين ماه را روزه بگيريم تا آمادگي ورود به ماه رمضان و ميهماني خداوند را پيدا کنيم.

سپس دعا دو بار به ما يادآوري مي‏کند ـ يک بار نسبت به رسول اکرم و يک بار نسبت به ما ـ که: اي فرزند آدم! هشيار باش که شايد اين ماه شعبان آخرين شعبان عمر تو باشد، شايد اين رمضان آخرين رمضان عمر تو باشد. چه کسي مي‏داند چه پيش خواهد آمد؟ زندگي ما به گونه‏اي است که نسبت به هيچ يک از عوامل متزلزل کننده و بر هم زننده زندگي اختيار و کنترلي نداريم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگيريم. کدام يک از شما تضمين مي‏کند که يک ساعت بعد زنده باشد؟ کدام يک از ما تضمين مي‏کند که فردا زنده باشد؟ شايد بگوييد من اهميتي نمي‏دهم و به اين چيزها فکر نمي‏کنم؛ ولي اين يک امر مسلم است. البته اميد به ادامه زندگي به شما نيرو مي‏دهد؛ ولي هيچ کس نمي‏داند آيا براي شما سانحه رانندگي پيش مي‏آيد يا نه؟ پيش از آنکه سانحه اتفاق بيفتد، شما به آن فکر نمي‏کرديد. همه ما خبر حوادث را مي‏َشنويم و آنها را مي‏بينيم؛ ولي فکر مي‏کنيم اين حوادث براي غير ماست و اطمينان داريم که حادثه‏اي برايمان رخ نخواهد داد، تا اينکه ناگهان حادثه‏اي اتفاق مي‏افتد؛ مرگ نيز همين طور است. تا زماني که زنده است، احساس نمي‏کند که مرگ در برابر اوست؛ ولي حادثه ناگهاني قابل پيش‏بيني نيست، اگر انسان مي‏توانست حوادث غيرمنتظره را پيش‏بيني کند، ديگر غيرمنتظره و ناگهان نبودند. اين طور نيست؟ اتفاقات ناگهاني به خاطر آن است که منتظر آنها نيستيم؛ بنابراين هيچ‌يک از ما اطمينان نداريم که فرصت باقي است.

اسلام از ما مي‏خواهد که يک لحظه از زندگي را نيز از دست ندهيم. در يک حديث شگفت‏آور نبوي آمده است: «لو أن امرءاً مؤمنا قامت قيامته و بيده غرسة لغرسها قبل أن يموت: اگر مرگ مؤمني فرا رسد و در دستش نهالي باشد، پيش از آنکه بميرد آن را مي‏کارد.» يعني اگر انسان مؤمن در مزرعه‏اش مشغول کشاورزي باشد و مرگ او برسد، در حال مرگ نيز نهال را رها نمي‏کند و به کناري نمي‏اندازد تا جان بدهد، بلکه در همان حال درخت را در زمين مي‏کارد و سپس مي‏ميرد. منظور اين حديث چيست؟ مي‏خواهد بگويد: حتي همين لحظه کوتاه باقي‌مانده از زندگي را نيز از دست نده و در راه خير از آن استفاده کن و آن نهال را بکار، هرچند در آن حالت نامناسب باشي. از ما مي‏خواهد که همه لحظه‏هاي زندگي را غنيمت بدانيم تا زندگي انسان سراسر خير و برکت و رحمت و کارآمدي باشد.

اين چه زندگي است که انسان در آن سودي براي ديگران نداشته باشد؟ انساني که به ديگران سودي نرساند، مرده است؛ وجود ندارد، همچون سنگ است. چه تفاوتي ميان او و سنگ است؟ سنگ وجود دارد و انساني که خير او به ديگران نمي‏رسد، نيز زنده است؛ ولي دوام و بقا و صلابت سنگ بيشتر است. مرگ و زندگي چنين انساني چه تفاوتي دارد؟ هيچ تفاوتي ندارد! حيات انسان با مقدار خيري که از او سر مي‏زند و با مقدار عطا و کارآيي که دارد و با خدماتي که به ديگران ارائه مي‏دهد، سنجيده مي‏َشود. زندگي اين است و جز اين هيچ نيست.

از ما مي‏خواهند که اين ساعات عمر خود را غنيمت بشماريم و آنها را با خير و نماز و پرهيزگاري و خدمت به ديگران پر کنيم. همواره به ما تذکر مي‏دهند که چه کسي به شما گفته است زنده خواهيد ماند؟ هيچ کسي نمي‏تواند بقاي خود را تضمين کند. پس آماده باشيد. اميرمؤمنان علي(ع) فرموده‏اند: «تجهزوا رحمکم الله فقد نودي فيکم بالرحيل: آماده شويد، خدا شما را رحمت کند، چرا که بانگ کوچ را سر داده‏اند.» بانگ کوچ سرداده‏اند يعني چه؟ يعني يک بلندگو هر روز فرياد مي‏زند: آماده شويد، راه بيفتيد. بلندگو هم نياز نيست. خود ما مي‏دانيم که هر‌روز وقت کوچ است. وقتي کسي از دنيا مي‏رود، ندايي است براي کوچ من.هر روزي که مي‏آيد، هر طلوع و غروب خورشيد بانگ براي کوچ است؛ زيرا هر روزي که مي‏گذرد، يک صفحه از عمر من ورق مي‏خورد. هر ساعت و هر لحظه و هر ثانيه‏اي که مي‏گذرد، از عمر من کاسته مي‏شود.‏

***

بار ديگر ماه رمضان

بار ديگر ماه رمضان با شبهاى‎ ‎الهام‏بخش، روزهاى سراسر پند، فضاى معطر، و خاطرات و درسهايش، در حالى که انسان را‎ ‎به سوى حزم و نظم و انضباط و استوارى فرا مى‏خواند، به ما روى آورده است‎.

‎بار‎ ‎ديگر روزه مى‏گيريم، شب‏زنده ‏دارى مى ‏کنيم و شعائر دينى را بزرگ مى‌‏داريم و‎ ‎سرانجام با شادمانى و خشنودى عيد را با هم جشن مى‌‏گيريم سپس به زندگى عادى باز مى‎ ‎‏آييم و به همين ترتيب، سالها يکى پس از ديگرى مى‏آيند و يادها و خاطرات ما بيشتر‎ ‎و بيشتر مى‏گردد. بيم آن مى‏رود که ماه رمضان به عادت بى‏روحى تبديل شود که‎ ‎شعائر آن تنها عادتها و رسومى سرگرم‏کننده باشد و از همه معانى اصلى و روح حقيقى‎ ‎خود تهى گردد. با يک نگاه گذرا در مى‏يابيم که اين مصيبت، يعنى مصيبتى که روزه و‎ ‎رمضان به آن مبتلا شده‏اند، مصيبتى است که بر همه عبادات و مناسک دينى سايه افکنده‎ ‎است.

اين بيمارى به عبادات و مراسم ديگر هم سرايت کرده و به اماکن مقدس، شعائر‎ ‎دينى و همه رهنمودهاى آسمانى حمله‏ور شده است. در لبنان درد و اندوه، مضاعف است؛‎ ‎درد دين و تعاليم دينى است. اين فاجعه پس از آن رخ داد که به آموزه‏هاى آسمانى‎ ‎قالبهاى زمينى محدود و معين داده شد، همه چيز کمّى شد و براى آن اندازه‏گيرى و‎ ‎درجه‏بندى وضع گرديد. ببينيد آيا کارايى دين و تأثير تعاليم آن را در زندگى خود‎ ‎از دست نداده‏ايم؟ آيا نقش راهبردى آن در هدايت انسان به پايان نرسيده است و به‎ ‎پاره‏اى آيينها، يادگارها و سرگرميها تبديل نشده است؟ شايد گمان مى‏رود اساسا دين‎ ‎متعلق به روزگارى است که مشکلات و محنتهاى گوناگون سراسر زندگى انسان را فرا‎گرفته بود و آموزه‏هاى دينى نقش تقويت روحى و روحيه دادن و تسلى بخشيدن به چنان‎ ‎انسانى را داشت و امروز که بشر بر بسيارى از مشکلات چيره شده است، نقش دين و‎ ‎رهنمودهاى آن بايد کمرنگ شود‎.

‎برادران مؤمن، پيش از آنکه اين سؤالات از سوى‎ ‎ديگران مطرح شود و ما را آشفته و پريشان سازد، لازم است خود به طرح آنها بپردازيم‎. ‎البته اين پرسش‌ها و پاسخ آنها مطرح شده است؛ ولى ما غفلت ورزيده و تجاهل کرده‏ايم.‎ از آن سخن نگفته‏ايم تا با واقعيت تلخ روبرو نشويم. درنتيجه امروز با واقعيت‎ ‎صريح و برهنه آنها روبرو شده‏ايم‎.

 

آثار روزه و‎ ‎نماز

‎اى دين‏باوران، آيا در روزه ما آثار روزه و‎ ‎در نمازمان عروج و پرواز به ملکوت آسمانها را مى‏توان يافت؟ آيا در فطر و قربان‎ ‎جوهر و معانى اين اعياد را مى‏بينيد؟ آيا همه ما به شعائر دينى عمل مى‏کنيم و از‎ ‎اماکن مقدس تأثير مى‏پذيريم؟ و آيا گستره معنايى را که در مسجد الاقصى و کليساى‎ ‎قيامت براى امت ما به وديعه نهاده شده، پيش از آنکه با اشغال اين دو فضاى مقدس‎ ‎ضربه بخوريم و حسرت و خسارت آنها را بچشيم، درک کرده بوديم؟

اينها تجارب تلخ و‎ ‎دردناک ماست که از واقعيت تلخ و دردناکمان حاصل شده است. بايد با نگاه واقع‏نگر‎ ‎فراگير و با شهامت و تفکر، رهنمودهاى دينى را بازشناسى کنيم، باشد که بار ديگر‎ ‎حرکتى نو آغاز کنيم و روح حيات را در آنها بدميم. بايد با هستى و وجود خود، دين و‎ ‎آموزه‏هاى ارزشمند آن را در جايگاه رفيع آن بنشانيم و اجازه دهيم تا ابعاد وجود‎ ‎ما را مشخص کند و ما را در کثرتمان وحدت بخشد و تفرقه ما را به يکپارچگى بدل‎ ‎نمايد‎.

‎اى خداباوران، اگر ما در همه ساحتهاى وجودى و ابعاد حيات خويش، در خانه و‎ ‎بازار، محل کار و عبادت و در همه عرصه‏ها انديشه دينى و تعاليم آن را تجربه کنيم،‎ ‎اگر حصار زندان را ببينيم و دينمان را که در معابد زندانى شده است، آزاد کنيم و‎ ‎اجازه دهيم دين به همه قلمروهاى زندگى ما وارد شود و بايدها و نبايدها را تحقق بخشد‎ ‎و تأثير بگذارد و جهت دهد، اگر به دين فرصت حضور و ظهور دهيم و اگر آن را محدود و‎ ‎کمرنگ نگردانيم و در عزلت و انزوا زندانى نکنيم، در آن صورت آثار و برکات اين ثروت‎ ‎عظيم را در زندگانى و در ساختن تمدن خويش خواهيم يافت‎.

‎برادران، روزه ماه رمضان‎ ‎و ساير عبادات و شعائر دين فقط فعاليتهاى جسمى نيستند، بلکه همه اينها اعمالى‎ ‎هستند که از عقل و دل سرچشمه مى‏گيرند و در قالب حس مى‏ريزند و با آن همراه‎ ‎مى‏شوند. از همين رو، هرگاه اين اعمال، بدون مشارکت و حضور دل و عقل انجام گيرد،‎ ‎بى‏روح، بى‏هدف، و تقليدى مى‏شوند: انجام مى‏گيرند؛ اما تأثيرى نمى‏بخشند‎.

‎در‎ ‎تجربه جديد، در اين ماه مبارک و در فريضه روزه‏دارى بايد عقل و دل خويش را با‎ ‎بدنهايمان به کار بگيريم. بر ماست که بينديشيم و تأمل کنيم. بايد محبت بورزيم و‎ ‎به فکر ديگران باشيم. بايد محبت و انديشه را در عبادت روزه خود وارد نماييم. آرى،‎ «يک ساعت تفکر از يک سال عبادت برتر است» اين سخن امام صادق است. امام صادق‏(ع) در‎ ‎جاى ديگر (مستدرک الوسايل، ج 11، ص 183) فرمود: «آيا دين جز محبت است؟» اين روزه زنده‎ ‎مايه نجات از آتش است و يکى از ارکان اسلام به شمار مى‏آيد (بحارالانوار،ج66 ص327‏) .‎چنين روزه‏اى ضيافت خداوند است و گراميداشت انسان. اين است شأن انسان و قدر‎ ‎او‎.

 

گام نخست براى ساختن‎ ‎تاريخ

‎رمضان، تنها با اين اوصاف، رمضانى است که فضايى ايجاد مى‏کند تا انسانى‎ ‎عزتمند و سرفراز پرورش يابد که فاتح مکه باشد و پيروز جنگ بدر و سازنده تاريخ‎. ‎اين است رمضانى که ماه انس است و هنگامِ احساس آلام همنوعان، موسم به فراموشى‎ ‎سپردن کينه‏ها و الفت جامعه، توحيد کلمه و نزديکى قلبها و برانگيختن دوباره امت‎.‎ روزه ماه مبارک، با اين اوصاف، نخستين گام است براى پايه‏گذارى و ساختن‎ ‎تاريخ‎.

‎اين رمضان تمرين جهاد است و آمادگى براى جنگ و آغاز بازگشت به خدا،‎ ‎بازگشت به سرزمين مقدس خدا: قدس. اين وعده حق خداست. خدا خُلف وعده نمى‏کند، و‎ ‎اوست که مى‏فرمايد:«‎و لَيَنصُرَنَّ الله مَن يَنصُرُهُ انَّ الله‎ ‎لقوىٌّ عزيز. الذينَ إنْ مکَّنَّاهُم فى الارضِ أقاموا الصلاه و آتَوُا الزّکاهَ و‎ ‎أَمَروا بالمعروفِ و نَهَوا عنِ المنکَرِ و لِلّهِ عاقبه الاُمورِ ‎خدا هر کس را که ياريش کند، يارى مى‏کند و خدا توانا و پيروزمند است؛ همان کسان که‎ ‎اگر در زمين مکانتشان دهيم، نماز مى‏گزارند و زکات مى‏دهند و امر به معروف و نهى از‎ ‎منکر مى‏کنند و سرانجامِ همه کارها با خد‎است‎.» (41ـ22:40)


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر