روزه، تمرين جهاد
اشاره:
آنچه در پي ميآيد، دو مطلب جداگانه از امام موسي صدر است که به دليل ارتباطشان با ماه مبارک رمضان، از نظر خوانندگان گرامي ميگذرد. مقاله نخست را آقاي احمد ناظم ترجمه کردهاند و مطلب دوم را آقاي سيدعطاءالله افتخاري.
در انتظار رمضان
در دعاي ماه شعبان ميخوانيم: «اللهم صل علي محمد و آل محمد، شجرة النبوة، و موضع الرسالة، و مختلف الملائکة، و معدن العلم، و اهل بيت الوحي...: خدايا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همانها که درخت نبوت، جايگاه رسالت، محل رفت و آمد فرشتگان، معدن دانش و خاندان وحي هستند.
خدايا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همانها که در گردابهاي سهمگين همچون کشتي هستند و هر که سوار آن شود، ايمني ميِيابد و هر که آن را رها کند، غرق ميشود. هر که از آنان پيشي گيرد، گمراه است و هر که از آنان بازماند، نابود ميشود و هر که همراه آنان باشد، به مقصد ميرسد.
خدايا بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همانها که پناهگاه استوار، فريادرس درماندگان بيچاره، پناه فراريان و نگهدارنده پناهجويان هستند.
خدايا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، درودي پاک و فراوان که موجب خشنودي آنان گردد و حق محمد و خاندان محمد را ادا کند؛ به قدرت و توانايي تو اي مهربانترين مهربانان.
خدايا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و قلب مرا با اطاعت از خود آباد گردان و مرا با سرپيچي از خود خوار مساز، و همدردي با کساني که رزق خود را بر آنان تنگ گرفتهاي روزيام گردان؛ از آن جهت که از فضل خود به من گشايش عطا کردهاي و رحمت خود را بر من گستراندهاي. و اين ماه، ماه پيامبر تو و سرور رسولان، شعبان است که آن را سرشار از رحمت و خوشنودي خود ساختي، همان ماهي که رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) تا هنگام مرگ، همواره شب و روز آن را به روزه و شبزندهداري ميگذراند تا با تکريم و بزرگداشت آن در برابر تو فروتني کرده باشد. خدايا ما را در پيروي از سنت او ياري فرما و شفاعت او را نصيب ما گردان. خدايا او را شفيعي براي من قرار ده که شفاعتش پذيرفته باشد و راهي که به سوي تو هموار باشد و مرا پيرو او گردان تا در روز قيامت تو را در حالي ملاقات کنيم که از من خشنودي و از گناهانم گذشتهاي و رحمت و خشنودي خود را بر من واجب کردهاي و در سراي جاويد و جايگاه نيکان فرود آوردهاي.»
دعا با درود و صلوات آغاز ميشود و سپس از خدا آنچه خير و صلاح است، درخواست ميکند. انسان در هر روزي که از ماه شعبان سپري ميشود، اين جملات را که سراسر خير و برکت است، خطاب به خدا ميگويد. خير و صلاح تنها آن گونه نيست که انسان براي خود ميخواهد. اين دعاها به ما نشان ميدهد که چگونه خير و صلاح بخواهيم. همان طور که شنيديد، در فراز نخست دعا از خدا ميخواهيم که: « همدردي با کساني را که رزق خود را بر آنان تنگ گرفتهاي، روزيام گردان...»
خير و صلاح در اين نيست که مال و رحمت و خير را تنها براي خود طلب کني، بلکه در اين است که نخست مواسات با کساني که روزيشان تنگ است يعني مواسات با فقير و محروم و نادان و انسانهاي زحمتکش و رنجيده را بخواهي؛ چراکه خدا از فضل خود به شما گشايش داده و رحمت خود را بر شما گسترانده است.
اين دعا به ما ميآموزد که اگر خير و برکت ميخواهي، در اين نيست که همه خيرها و برکتها را براي خود طلب کني! نه، برعکس، خير در اين است که احساس همدردي داشته باشي و از آنچه خدا به تو داده است، انفاق کني. اگر امکانات مالي داري، به کسي که امکانات مالي ندارد، کمک کن! اگر امکانات تجربي و علمي داري، به کسي که به آنها نياز دارد آموزش بده! اگر از سلامت برخورداري، با بيمار همدردي کن! اگر آبرو و موقعيت داري و از تو حرف شنوي دارند و سخنت را ميپذيرند، کسي را که جايگاه و موقعيتي ندارد و سخنش را نميَشنوند و نزد هيچ کس جايگاهي ندارد، ياري کن! بايد احساس کني که تو برادر اويي و او برادر توست. بايد درک کني که خير کامل در اين نيست که خود را از غرق شدن نجات دهي و از لذتها و آسايش و ثروت و دانش بهرهمند باشي. اين انساني نيست که خداوند دوست دارد.
خداوند از ما ميخواهد که نسبت به يکديگر همچون اعضاي يک پيکر باشيم. اگر شب زمستان پاي انسان بيرون از لحاف بماند و احساس سرما کند، آيا ميتواند بخوابد يا راحت باشد، چون سر و بدن و ديگر اعضايش گرم است؟ وقتي عضوي از بدن بيرون از لحاف يا بيرون در بماند، سرد ميشود و انسان راحت نيست. درست است؟ انسان وقتي آسوده است که همه بدنش گرم باشد. احساس انسان نسبت به برادران و ديگر انسانها نيز همين گونه است. احساس مؤمن نسبت به برادر ايمانياش همين گونه است. چگونه وقتي همسايه شما از سرما رنج ميّبرد، درک نميکنيد و تنها به گرما و راحتي خود توجه داريد؟ اين احساس ناقص است. اگر چنين احساسي داريد، بايد خود را درمان کنيد؛ زيرا بيمار هستيد. اگر همسايه شما گرسنه باشد، ولي شما با آسودگي غذا بخوريد، روشن ميَشود که احساس شما ضعيف است. اسلام ميگويد: «ما آمن بالله و اليوم الآخر من بات شبعاناً و جاره جائع: کسي که سير بخوابد ولي همسايهاش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسين ايمان نياورده است.»
بر اساس همين منطق، هر کس در گرما بخوابد و همسايهاش احساس سردي کند يا هر کس در آسايش بخوابد ولي همسايهاش در رنج و سختي باشد يا هر کس محترمانه و با آبرو بخوابد و همسايهاش نيازمند حفظ آبرو باشد، نيز به خدا و روز بازپسين ايمان نياورده است.
در قرآن کريم آمده است: «ويلٌ لِلمُصَلين. الذِينَ هُم عَن صَلَاتِهِم ساهون. الذِينَ هُم يرَاؤُون. ويمنَعُونَ الْمَاعُون (ماعون، 4ـ 7) آيا ميدانيد در احاديث و در تفسير اين آيات چه آمده است؟ قرآن کريم ميخواهد بگويد: نماز به تنهايي کافي نيست. واي بر نمازگزاراني که نسبت به نماز غافل و سهلانگارند! واي بر کساني که نماز ميخوانند؛ ولي به نماز بيتوجهي ميکنند و آن را کوچک ميشمارند و حتي آن را از ياد ميبرند! کساني که در نمازشان ريا ميکنند، نيتَشان نادرست است. آنان براي خدا نماز نميخوانند. واي بر آنان! گروه سومي که واي بر آنان است، کساني هستند که نماز ميخوانند؛ ولي از دادن زکات و احسان به فقيران خودداري ميکنند؛ يعني اگر همسايهشان به ظرفي يا مالي يا وسيلهاي نياز داشت، از برآورده کردن آن خودداري ميکنند. چگونه ممکن است انسان نماز بخواند و احساس کند که بنده خداست و همسايهاش نيز برادر او و بنده خداست، ولي درد و رنج و نياز او را درک نکند و از کمک به او دريغ کند؟ اين غير ممکن است.
سخنان من روشن است برادران؟ انسان در برخورد با همسايه، همشهري، يا هر کس ديگري بايد اين احساس را در خود پديد آورد؛ به گونهاي که خود را جسم بزرگي فرض کند که هريک از انسانها جزيي از آن هستند. وقتي به شما گزندي ميرسد، من بايد احساس درد کنم و بگويم «آخ!» مفهوم است؟ روشن است؟ ما بايد اينچنين باشيم. بايد حس کنيم که جسم ما اين بدني نيست که آن را با لباس ميپوشانيم و بر اثر آن از ديگران متمايز ميشويم. نه، اين جسم من نيست. جسم و وجود من بزرگ و گسترده است و شما را نيز در بر ميگيرد و اگر هر جزيي به درد آيد، بايد بگويم «آخ»؛ يعني احساس درد کنم و در صدد برطرف کردن رنج و درد برآيم، البته اگر ممکن باشد.
اين احساس همان مفهوم دعاي نخست است: «مواسات و همدردي با کساني که روزي خود را بر آنان تنگ گرفتهاي، روزيام گردان، از آن جهت که از فضل خود به من گشايش عطا کردهاي و رحمت خود را بر من گستراندهاي.» خدايا، مرا به اين افتخار بزرگ و مقام والا برسان که در آنچه دارم، با ديگران شريک باشم؛ به گونهاي که همچون شمع و چشمه و خورشيد باشم و ثروت و اعتبار و مصالح ديگران را تنها براي خود نخواهم و ديگران را ناديده نگيرم، بلکه آنچه خود دارم، براي ديگران بخواهم و با آنان تقسيم کنم. امامان ما خود پيش از ديگران چنين ميکردهاند و دستورات و آموزههاي آنها تمرين و تربيت ما را از ماه شعبان آغاز کرده است تا براي ماه مبارک رمضان آماده شويم.
هر روز اين دعاها را ميخوانيم تا به ياد داشته باشيم که در ماه شعبان هستيم. روز دوشنبه و پنجشنبه هر هفته يا حداقل سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم و يا حداقل چند روز از اين ماه را روزه بگيريم تا آمادگي ورود به ماه رمضان و ميهماني خداوند را پيدا کنيم.
سپس دعا دو بار به ما يادآوري ميکند ـ يک بار نسبت به رسول اکرم و يک بار نسبت به ما ـ که: اي فرزند آدم! هشيار باش که شايد اين ماه شعبان آخرين شعبان عمر تو باشد، شايد اين رمضان آخرين رمضان عمر تو باشد. چه کسي ميداند چه پيش خواهد آمد؟ زندگي ما به گونهاي است که نسبت به هيچ يک از عوامل متزلزل کننده و بر هم زننده زندگي اختيار و کنترلي نداريم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگيريم. کدام يک از شما تضمين ميکند که يک ساعت بعد زنده باشد؟ کدام يک از ما تضمين ميکند که فردا زنده باشد؟ شايد بگوييد من اهميتي نميدهم و به اين چيزها فکر نميکنم؛ ولي اين يک امر مسلم است. البته اميد به ادامه زندگي به شما نيرو ميدهد؛ ولي هيچ کس نميداند آيا براي شما سانحه رانندگي پيش ميآيد يا نه؟ پيش از آنکه سانحه اتفاق بيفتد، شما به آن فکر نميکرديد. همه ما خبر حوادث را ميَشنويم و آنها را ميبينيم؛ ولي فکر ميکنيم اين حوادث براي غير ماست و اطمينان داريم که حادثهاي برايمان رخ نخواهد داد، تا اينکه ناگهان حادثهاي اتفاق ميافتد؛ مرگ نيز همين طور است. تا زماني که زنده است، احساس نميکند که مرگ در برابر اوست؛ ولي حادثه ناگهاني قابل پيشبيني نيست، اگر انسان ميتوانست حوادث غيرمنتظره را پيشبيني کند، ديگر غيرمنتظره و ناگهان نبودند. اين طور نيست؟ اتفاقات ناگهاني به خاطر آن است که منتظر آنها نيستيم؛ بنابراين هيچيک از ما اطمينان نداريم که فرصت باقي است.
اسلام از ما ميخواهد که يک لحظه از زندگي را نيز از دست ندهيم. در يک حديث شگفتآور نبوي آمده است: «لو أن امرءاً مؤمنا قامت قيامته و بيده غرسة لغرسها قبل أن يموت: اگر مرگ مؤمني فرا رسد و در دستش نهالي باشد، پيش از آنکه بميرد آن را ميکارد.» يعني اگر انسان مؤمن در مزرعهاش مشغول کشاورزي باشد و مرگ او برسد، در حال مرگ نيز نهال را رها نميکند و به کناري نمياندازد تا جان بدهد، بلکه در همان حال درخت را در زمين ميکارد و سپس ميميرد. منظور اين حديث چيست؟ ميخواهد بگويد: حتي همين لحظه کوتاه باقيمانده از زندگي را نيز از دست نده و در راه خير از آن استفاده کن و آن نهال را بکار، هرچند در آن حالت نامناسب باشي. از ما ميخواهد که همه لحظههاي زندگي را غنيمت بدانيم تا زندگي انسان سراسر خير و برکت و رحمت و کارآمدي باشد.
اين چه زندگي است که انسان در آن سودي براي ديگران نداشته باشد؟ انساني که به ديگران سودي نرساند، مرده است؛ وجود ندارد، همچون سنگ است. چه تفاوتي ميان او و سنگ است؟ سنگ وجود دارد و انساني که خير او به ديگران نميرسد، نيز زنده است؛ ولي دوام و بقا و صلابت سنگ بيشتر است. مرگ و زندگي چنين انساني چه تفاوتي دارد؟ هيچ تفاوتي ندارد! حيات انسان با مقدار خيري که از او سر ميزند و با مقدار عطا و کارآيي که دارد و با خدماتي که به ديگران ارائه ميدهد، سنجيده ميَشود. زندگي اين است و جز اين هيچ نيست.
از ما ميخواهند که اين ساعات عمر خود را غنيمت بشماريم و آنها را با خير و نماز و پرهيزگاري و خدمت به ديگران پر کنيم. همواره به ما تذکر ميدهند که چه کسي به شما گفته است زنده خواهيد ماند؟ هيچ کسي نميتواند بقاي خود را تضمين کند. پس آماده باشيد. اميرمؤمنان علي(ع) فرمودهاند: «تجهزوا رحمکم الله فقد نودي فيکم بالرحيل: آماده شويد، خدا شما را رحمت کند، چرا که بانگ کوچ را سر دادهاند.» بانگ کوچ سردادهاند يعني چه؟ يعني يک بلندگو هر روز فرياد ميزند: آماده شويد، راه بيفتيد. بلندگو هم نياز نيست. خود ما ميدانيم که هرروز وقت کوچ است. وقتي کسي از دنيا ميرود، ندايي است براي کوچ من.هر روزي که ميآيد، هر طلوع و غروب خورشيد بانگ براي کوچ است؛ زيرا هر روزي که ميگذرد، يک صفحه از عمر من ورق ميخورد. هر ساعت و هر لحظه و هر ثانيهاي که ميگذرد، از عمر من کاسته ميشود.
***
بار ديگر ماه رمضان
بار ديگر ماه رمضان با شبهاى الهامبخش، روزهاى سراسر پند، فضاى معطر، و خاطرات و درسهايش، در حالى که انسان را به سوى حزم و نظم و انضباط و استوارى فرا مىخواند، به ما روى آورده است.
بار ديگر روزه مىگيريم، شبزنده دارى مى کنيم و شعائر دينى را بزرگ مىداريم و سرانجام با شادمانى و خشنودى عيد را با هم جشن مىگيريم سپس به زندگى عادى باز مى آييم و به همين ترتيب، سالها يکى پس از ديگرى مىآيند و يادها و خاطرات ما بيشتر و بيشتر مىگردد. بيم آن مىرود که ماه رمضان به عادت بىروحى تبديل شود که شعائر آن تنها عادتها و رسومى سرگرمکننده باشد و از همه معانى اصلى و روح حقيقى خود تهى گردد. با يک نگاه گذرا در مىيابيم که اين مصيبت، يعنى مصيبتى که روزه و رمضان به آن مبتلا شدهاند، مصيبتى است که بر همه عبادات و مناسک دينى سايه افکنده است.
اين بيمارى به عبادات و مراسم ديگر هم سرايت کرده و به اماکن مقدس، شعائر دينى و همه رهنمودهاى آسمانى حملهور شده است. در لبنان درد و اندوه، مضاعف است؛ درد دين و تعاليم دينى است. اين فاجعه پس از آن رخ داد که به آموزههاى آسمانى قالبهاى زمينى محدود و معين داده شد، همه چيز کمّى شد و براى آن اندازهگيرى و درجهبندى وضع گرديد. ببينيد آيا کارايى دين و تأثير تعاليم آن را در زندگى خود از دست ندادهايم؟ آيا نقش راهبردى آن در هدايت انسان به پايان نرسيده است و به پارهاى آيينها، يادگارها و سرگرميها تبديل نشده است؟ شايد گمان مىرود اساسا دين متعلق به روزگارى است که مشکلات و محنتهاى گوناگون سراسر زندگى انسان را فراگرفته بود و آموزههاى دينى نقش تقويت روحى و روحيه دادن و تسلى بخشيدن به چنان انسانى را داشت و امروز که بشر بر بسيارى از مشکلات چيره شده است، نقش دين و رهنمودهاى آن بايد کمرنگ شود.
برادران مؤمن، پيش از آنکه اين سؤالات از سوى ديگران مطرح شود و ما را آشفته و پريشان سازد، لازم است خود به طرح آنها بپردازيم. البته اين پرسشها و پاسخ آنها مطرح شده است؛ ولى ما غفلت ورزيده و تجاهل کردهايم. از آن سخن نگفتهايم تا با واقعيت تلخ روبرو نشويم. درنتيجه امروز با واقعيت صريح و برهنه آنها روبرو شدهايم.
آثار روزه و نماز
اى دينباوران، آيا در روزه ما آثار روزه و در نمازمان عروج و پرواز به ملکوت آسمانها را مىتوان يافت؟ آيا در فطر و قربان جوهر و معانى اين اعياد را مىبينيد؟ آيا همه ما به شعائر دينى عمل مىکنيم و از اماکن مقدس تأثير مىپذيريم؟ و آيا گستره معنايى را که در مسجد الاقصى و کليساى قيامت براى امت ما به وديعه نهاده شده، پيش از آنکه با اشغال اين دو فضاى مقدس ضربه بخوريم و حسرت و خسارت آنها را بچشيم، درک کرده بوديم؟
اينها تجارب تلخ و دردناک ماست که از واقعيت تلخ و دردناکمان حاصل شده است. بايد با نگاه واقعنگر فراگير و با شهامت و تفکر، رهنمودهاى دينى را بازشناسى کنيم، باشد که بار ديگر حرکتى نو آغاز کنيم و روح حيات را در آنها بدميم. بايد با هستى و وجود خود، دين و آموزههاى ارزشمند آن را در جايگاه رفيع آن بنشانيم و اجازه دهيم تا ابعاد وجود ما را مشخص کند و ما را در کثرتمان وحدت بخشد و تفرقه ما را به يکپارچگى بدل نمايد.
اى خداباوران، اگر ما در همه ساحتهاى وجودى و ابعاد حيات خويش، در خانه و بازار، محل کار و عبادت و در همه عرصهها انديشه دينى و تعاليم آن را تجربه کنيم، اگر حصار زندان را ببينيم و دينمان را که در معابد زندانى شده است، آزاد کنيم و اجازه دهيم دين به همه قلمروهاى زندگى ما وارد شود و بايدها و نبايدها را تحقق بخشد و تأثير بگذارد و جهت دهد، اگر به دين فرصت حضور و ظهور دهيم و اگر آن را محدود و کمرنگ نگردانيم و در عزلت و انزوا زندانى نکنيم، در آن صورت آثار و برکات اين ثروت عظيم را در زندگانى و در ساختن تمدن خويش خواهيم يافت.
برادران، روزه ماه رمضان و ساير عبادات و شعائر دين فقط فعاليتهاى جسمى نيستند، بلکه همه اينها اعمالى هستند که از عقل و دل سرچشمه مىگيرند و در قالب حس مىريزند و با آن همراه مىشوند. از همين رو، هرگاه اين اعمال، بدون مشارکت و حضور دل و عقل انجام گيرد، بىروح، بىهدف، و تقليدى مىشوند: انجام مىگيرند؛ اما تأثيرى نمىبخشند.
در تجربه جديد، در اين ماه مبارک و در فريضه روزهدارى بايد عقل و دل خويش را با بدنهايمان به کار بگيريم. بر ماست که بينديشيم و تأمل کنيم. بايد محبت بورزيم و به فکر ديگران باشيم. بايد محبت و انديشه را در عبادت روزه خود وارد نماييم. آرى، «يک ساعت تفکر از يک سال عبادت برتر است» اين سخن امام صادق است. امام صادق(ع) در جاى ديگر (مستدرک الوسايل، ج 11، ص 183) فرمود: «آيا دين جز محبت است؟» اين روزه زنده مايه نجات از آتش است و يکى از ارکان اسلام به شمار مىآيد (بحارالانوار،ج66 ص327) .چنين روزهاى ضيافت خداوند است و گراميداشت انسان. اين است شأن انسان و قدر او.
گام نخست براى ساختن تاريخ
رمضان، تنها با اين اوصاف، رمضانى است که فضايى ايجاد مىکند تا انسانى عزتمند و سرفراز پرورش يابد که فاتح مکه باشد و پيروز جنگ بدر و سازنده تاريخ. اين است رمضانى که ماه انس است و هنگامِ احساس آلام همنوعان، موسم به فراموشى سپردن کينهها و الفت جامعه، توحيد کلمه و نزديکى قلبها و برانگيختن دوباره امت. روزه ماه مبارک، با اين اوصاف، نخستين گام است براى پايهگذارى و ساختن تاريخ.
اين رمضان تمرين جهاد است و آمادگى براى جنگ و آغاز بازگشت به خدا، بازگشت به سرزمين مقدس خدا: قدس. اين وعده حق خداست. خدا خُلف وعده نمىکند، و اوست که مىفرمايد:«و لَيَنصُرَنَّ الله مَن يَنصُرُهُ انَّ الله لقوىٌّ عزيز. الذينَ إنْ مکَّنَّاهُم فى الارضِ أقاموا الصلاه و آتَوُا الزّکاهَ و أَمَروا بالمعروفِ و نَهَوا عنِ المنکَرِ و لِلّهِ عاقبه الاُمورِ خدا هر کس را که ياريش کند، يارى مىکند و خدا توانا و پيروزمند است؛ همان کسان که اگر در زمين مکانتشان دهيم، نماز مىگزارند و زکات مىدهند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند و سرانجامِ همه کارها با خداست.» (41ـ22:40)
انتهای پیام