( 0. امتیاز از )


 

آنها در مرکز منطقه استراتژيک الشرقيه که عمده ذخاير انرژى عربستان را شامل مى شود زندگى مى کنند، اما وضعيت اقتصادى مناسبى ندارند. آنها در صورت هرگونه اظهار علنى هويت شيعى مورد تبعيض قرار گرفته يا سرکوب مى شوند. گرچه جمعيت شيعيان در منطقه الاحساء اکثريت را تشکيل مى دهد و در منطقه حجاز (شامل مکه مکرمه، مدينه منوره، جده و طايف) اقليت هاى پراکنده هستند، ولى حکومت سعودى آمار جمعيت آنان را اندک شمرده و حدود 3 درصد و تقريباً سيصد هزار نفر قلمداد مى کند. در عربستان سعودى وحدت ملى فقط در معنايى حقوقى و اجرايى وجود دارد و کاملاً به اجبار و اساساً در جهت منافع وهابى هاى ساکن ناحيه مرکزى منطقه نجد،  تحميل شده و ايدئولوژى و نگرش ملى در اين کشور در واقع فقط ديدگاه و نگرش اقليت حاکم و منطبق با قرائت تنگ نظرانه وهابى نجدى است که از آموزه هاى ابن تيميه و ابن عبدالوهاب سرچشمه گرفته است.
خرده فرهنگ ها و فرهنگ هاى متفاوت عربستان سعودى همگى تابع فرهنگ بدوى نجد قرار گرفته اند که به رهبرى نظام سلطنتى سعودى شکل گرفته است. منطقه الشرقيه از 1913 تا 1985 تحت سلطه مستقيم خاندان ابن جلوى قرار داشته و از 1985 تاکنون تحت حاکميت فرزند ملک فهد است و با وجود گنجينه اى از ذخاير نفتى و گازى، يکى از فقيرترين مناطق عربستان سعودى است و دولت در مقايسه با ديگر مناطق مملکت، هزينه اندکى را به پروژه هاى ساختمانى،  جاده سازى، بهداشت و تعليم و تربيت در اين منطقه اختصاص داده است.
نارضايتى  هاى کنونى شيعيان اين سرزمين ناشى از يکسرى عوامل تاريخى، سياسى، حقوقى، اقتصادى و فرهنگى است. سياست هاى مذهبى و عشيره اى نظام پادشاهى سعودى نه فقط براى شيعيان بلکه براى تمام پيروان مذاهب اهل سنت همچون حنفى، مالکى و شافعى منطقه حجاز و اسماعيلى هاى منطقه جيزان، نجران و جازان، مشکلات بغرنجى را به وجود آورده است. اين سياست ها به صورت آشکارى در ايجاد نوعى احساس روانى شهروندى يا تجربه ملى مشترک ناکام بوده و از عهده ايجاد يک روحيه ملى فراگير واقعى برنيامده است. اين ناکامى در ايجاد احساس شهروندى مشترک، امنيت و آينده کشور را در تمام مناطق در معرض گرايش هاى تجزيه طلبانه بالقوه اى قرار خواهد داد و جنبش هايى که هم اکنون در حال رشد و شکل گيرى هستند به دنبال آرمان ها و اهداف فوق هستند.
اغلب شيعيان سعودى واقعاً احساس مى کنند که شهروندان عربستان سعودى نيستند و نظام پادشاهى آنان را اتباعى بيگانه و مظنون به شمار آورده است.
بحران هويت، وفادارى به دولت مرکزى و احساس مغبون شدن به صورت ناهنجارى هاى سياسى و اجتماعى در سرزمين عربستان سعودى در آمده و به عناصر تهديد زا براى امنيت ملى آن کشور تبديل شده است.
مهم ترين موارد نارضايتى شيعيان عبارتند از:
1 تبعيض مذهبى: شيعيان سعودى به لحاظ عقايد مذهبى در معرض يک تبعيض دينى نظام مند رسمى و قانونى قرار دارند. علماى وهابى در مناسبت هاى مختلف از سال 1927 تاکنون با صدور فتوايى شيعه منطقه الشرقيه و مدينه منوره را رافضى کافر و مرتد خواندند. در 1991 ابن جبرينى با صدور فتوايى دوباره بر کافر بودن شيعيان تاکيد کرد و قتل آنها را مباح دانست. حق شيعيان سعودى براى احداث مساجد و يا رسيدگى به حسينيه ها، به شدت محدود شده است. براى مثال شهر صفوى (جمعيت آن بيش از يکصد هزار نفر با اکثريت شيعى) تنها چهار حسينيه دارد. اذان نماز، به شکل شيعى مجاز نيست و مطاوعه يا پليس دينى وهابى فريضه دينى و عبادى شيعيان را به شدت کنترل و انواع محدوديت ها را ايجاد مى کند. گرچه عقيده و ايدئولوژى رسمى عليه شيعيان در دوران ملک عبدالله شدت و حدت التهاب پيشين خود را از دست داده است ولى هنوز برخى از علماى وهابى افراطى به مناسبت هاى گوناگون عقايد مذهبى شيعيان را نکوهش و مورد نقد شديد قرار مى دهند. رهبران شيعه در عربستان سعودى در پرتو حکومت ملک عبدالله خواسته هاى مشروع و مذهبى خود را اعلام داشته اند. از جمله: 1 به رسميت شناخته شدن مذهب تشيع به عنوان يک مکتب فقهى و قانونى 2 آزادى انجام مراسم و فرايض مذهبى پيروان اين مکتب 3 حفظ حرمت اماکن مذهبى آنها و حق ساختن حسينيه ها 4 آموزش تعاليم مکتب تشيع در مدارس مناطق شيعه نشين و انتشار کتب شيعى 5 جلوگيرى از صدور فتوا عليه تشيع و تکفير آنها. ملک عبدالله تلاش هايى جهت کاهش تبعيض مذهبى و دينى عليه تشيع کرده ولى همواره زير فشارهاى علما و روحانيون وهابى افراطى بوده است. پيوند هاى دينى و سياسى علماى افراطى با برخى از شاهزادگان رقيب ملک عبدالله روند اصلاحات دينى به سود شيعيان عربستان را مختل ساخته است.
2 تبعيض فرهنگى: شيعيان سعودى از نظر فرهنگى احساس مى کنند که به شدت حرمان ديده و خواسته هاى مشروع فرهنگى آنها از سوى دولت سرکوب شده است. فلسفه و نظام آموزش و پرورش در عربستان سعودى بر پايه آموزه هاى دينى ابن تيميه و ابن عبدالوهاب تنظيم شده و فرهنگ تکفير و نفرت از پيروان دينى غير مذهب رسمى مملکت را ترويج مى کند. گرچه تبعات سياسى و فرهنگى حادثه يازده سپتامبر و تنش در مناسبات رياض واشنگتن، سعودى ها را مجبور به تعديل و تغيير مواد درسى و شيوه ها و نظام هاى آموزش و پرورش کرد، اما شيعيان هنوز از حق آموزش و تربيت فرزندان خود با سبک و شيوه مکتب تشيع محرومند. مدارک پرشمارى گواهى مى دهد که شيعيان سعودى به رغم برخى اصلاحات ملک عبدالله در محيط آپارتايد فرهنگى و مذهبى زندگى مى کنند. گرچه سياست  هاى فرهنگى و مذهبى وهابيون نجد در راستاى ذوب مذاهب اسلامى در قالب و چارچوب مذهب سلفى وهابى تنظيم و اجرا مى شود اما شيعيان، اسماعيلى ها، مالکى ها و شافعى ها سنن، رسوم محلى خود و عقايد خويش را حفظ کرده و با انواع شيوه ها از هويت محلى (حجازى، احسائى، نجرانى) پاسدارى کردند.
3 تبعيض و محروميت هاى اقتصادى و مالى: منطقه شيعه نشين الاحساء يا منطقه الشرقيه مرکز توليد و پخش انرژى عربستان سعودى است ولى از لحاظ رفاه شهرى و اجتماعى نسبت به ساير مناطق اين کشور عقب مانده تر است و توسعه نيافتگى در شهرهاى منطقه الشرقيه در مشخصه هاى گوناگون تبلور دارد.
با اينکه شيعيان يک سوم نيروى کار و مشاغل تخصصى و فنى شرکت آرامکو
(تا حدودى تمام صنعت نفت و پتروشيمى عربستان سعودى را در انحصار دارد) را تشکيل مى دهند اما پيوسته به بهانه هاى گوناگون از کار برکنار مى  شوند. لذا شيعيان عربستان سعودى تخصص و مهارت سنتى در رهبرى اتحاديه هاى کارگرى و سنديکا را دارند. در گذشته، زنان شيعى حق معلم شدن نداشتند ولى به تازگى و در دوران پادشاهى ملک عبدالله اين ممنوعيت لغو شده است ولى به زنان شيعى براى دبيرى و معلمى به عمد مشاغلى دور از استان بومى خود پيشنهاد مى شود و اين امر در جامعه سنتى و عشيره اى سعودى، کار کردن را براى زنان دشوار مى سازد.
احراز مشاغل دولتى به ويژه کار در نيروى نظامى و انتظامى براى نيروى کار شيعى اگر ناممکن نباشد، بسيار دشوار است، لذا اغلب جوانان شيعى به کار آزاد روى مى آورند.
4-  تبعيض قانونى و حقوقى: شيعيان اين کشور از بسيارى از حقوق و آزادى هاى شهروندى محرومند و در دادگاه ها و دادسراها به اين طايفه اجازه گواهى دادن نمى دهند و در سلک قضاوت و افتاء عربستان سعودى هيچ قاضى شيعه اى وجود ندارد.
5-  تبعيض سياسى: شيعه تقريباً هيچ قدرت  و نفوذى در دولت سعودى و محافل رسمى کشور ندارد. در سلک ديپلماتيک، سلسله مراتب ارتش و نيرو هاى مسلح و دستگاه هاى اطلاعاتى و پليس و حتى وزارت حج و وزارت امور اسلامى هيچ شيعه اى اجازه کار و پست گرفتن را ندارد. عربستان سعودى با افزايش فشارهاى آمريکا و جريانات اصلاح طلب داخلى سرانجام مجلس شورا (پارلمان) را تاسيس کرد و گرچه تمام اعضاى اين پارلمان انتصابى هستند و جايگاه آن فقط به عنوان نهاد مشورتى براى هيات حاکمه سعودى مطرح است ولى در نخستين مجلس که در 1993 تاسيس شد، تنها يک شيعه به نام دکتر الجيشى که استاد دانشگاه بود، عضويت داشت. در ژوئيه ،1997 ملک فهد اعضاى مجلس را از شصت نفر به نود نفر افزايش داد. در اين مجلس جديد هم تنها چهار عضو شيعه داشت.
راه دشوار مبارزه براى احراز شهروندى
تا پيش از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، اغلب اعتراض ها و مخالفت هاى شيعه سعودى با نظام حاکم عمدتاً در قالب سازمان يافتن در جنبش هاى چپ گرا و سنديکاليستى مانند حزب کمونيست، جبهه خلق براى آزادى شبه جزيره  العرب و جبهه دموکراتيک براى آزادى شبه جزيره العرب و اتحاديه هاى کارگرى بوده است و يا در جنبش هاى سوسياليستى مانند حزب العمل الاشتراکى العربى فى الجزيره العربيه و حرکت القوميون العرب شاخه الجزيره العربيه معارضين شيعى نقش مؤثرى در پايه  گذارى احزاب ملى گرا در اين سرزمين داشته و اغلب مؤسسان جنبش هاى بعثى پيرو بغداد، بعثى پيرو دمشق و جنبش ناصريستى ها از فعالان سياسى شيعه بودند.
در دهه شصت قرن بيستم بخشى از جوانان شيعه مقلد آيت الله محمد شيرازى به تشکيل سازمان انقلاب اسلامى در الجزيره العربيه پرداختند ولى تا پيروزى انقلاب اسلامى ايران در مرحله جنينى بود و در دهه هشتاد قرن بيستم رشد شتابانى داشت و شيوه مبارزاتى آن از مرحله سازماندهى و تبليغى به مرحله ستيزه جويى تغيير کرد. اقدامات اصلاح طلبان به رهبرى شاهزاده محمد بن فهد(قدرت را از خانواده بن جلوى گرفت)، اصلاحات ملک عبدالله در دوران وليعهدى جنگ هاى خليج  فارس 2 و 3 و دگرگونى هاى عمده در انديشه شيعى سعودى به ويژه در ميان پيروان شيرازى، ساختار و ايدئولوژى سازمان انقلاب اسلامى در الجزيره العربيه را تغيير داد. نام آن به جنبش الاصلاح تغيير يافت و رهبران آن از تبعيدگاه و شرايط تحت تعقيب دستگاه امنيتى به ميهن خويش بازگشتند.
شيعه سعودى جهت دست يافتن به شهروندى کامل، آزادى ها و حقوق مذهبى و سياسى چند بار با ملک عبدالله ملاقات و عريضه هاى مختلف تقديم وى کردند. بازگشت شيعيان عراق به حقوق مشروع و سنتى خود، افق تازه اى براى افزايش مطالبات شيعيان سعودى گشود و حکماى سعودى براى حفظ امنيت ملى و يکپارچگى کشور، در قبال شيعيان به اجراى برخى اصلاحات در سياست و روش اقدام کردند ولى اين اصلاحات همواره با اعمال فشارها از سوى روحانيون افراطى و برخى از شاهزادگان متعصب به بن بست رسيده است. شاهزادگان اصلاح طلب و حکماى مصلحت انديش سعودى بر داده هاى سياسى و تاريخى زير آگاه هستند و از ضرورت و اهميت اعطاى حق شهروندى سعودى به شيعيان کامل مطلعند:
- شيعيان عربستان سعودى در طول تاريخ به ويژه در رخدادهاى سرنوشت ساز، ميهن  پرستى خود را به اثبات رسانده اند. خاندان سعودى به اين نکته توجه داشت که شيعيان سعودى به شدت با اشغال کويت توسط صدام حسين در 1991 مخالف بود و از خط مشى کشورشان در دوران جنگ دوم خليج فارس حمايت مى کردند.
-  شيعيان اين کشور در هيچ يک از اقدامات تروريستى دهه اخير شرکت نداشتند و دستگاه هاى امنيتى و اطلاعاتى سعودى به خوبى مى دانند که جوانان افراطى سلفى سازمان يافته در تشکيلات سلفيه جهاديه و يا القاعده نقش مؤثرى در انفجارات شهر «خبر» و پادگان آن و حملات خونين رياض و برخى ديگر از شهرهاى سعودى داشته و در انفجارات يازده سپتامبر 2001 شهر نيويورک دخيل بوده اند و به پرستيژ داخلى وخارجى دولت سعودى آسيب هاى جدى رسانده اند.
- شيعه منطقه الشرقيه و شهرهاى حجاز با وجود داشتن قابليت ها و ظرفيت هاى سياسى و تشکيلاتى و به رغم انواع فشارها و تبعيض ها هرگز در فکر و انديشه تجزيه طلبى نبوده و گاهى به هوادارى از سياست کشورشان با برادران شيعه خود در کشورهايى همچون عراق و لبنان اختلاف نظر پيدا کردند.
-  شيعه عربستان سعودى  هرگز تهديدى براى امنيت ملى کشورشان نبوده و حتى تحت بدترين شرايط عليه منافع ملى عربستان سعودى اقدامى ننموده اند.
خواسته هاى آن مشروع و منطقى و در چارچوب حقوق و آزادى هاى اوليه شهروندى است و هرگز امتيازات فراقانونى نخواسته بلکه همواره به حقوق حداقلى نيز قناعت ورزيده است.

خواسته‌های آنان در محورهای زیر خلاصه می‌شود:
1- به رسميت شناختن شيعه به منزله فرقه اسلامي
2- آزادي عبادت از جمله حق ساختن مسجد و حسينيه و بازسازي قبور امامان شيعه در بقيع
3- اعطاي آزادي بيان و حق انتشار کتب شيعي و اجازه کار رسانه‌اي
4- دادن اجازه تأسيس مدارس مذهبي و حوزه‌هاي علميه جهت تربيت روحانيون شيعي و کمک به تقويت بومي‌سازي مرجعيت و موضوع تقليد و پيروي
5- توقف تبليغ عليه شيعه و تکفير آنها از سوي علما و روحانيون وهابي
6- اعطاي حق قضاوت به شيعه در امور خانواده
7- لغو انواع آپارتايدهاي مذهبي و عشيره‌اي و محلي‌گرايي عليه شيعيان و ايجاد فرصت‌هاي برابر جهت پيوستن شيعيان به مؤسسات و نهادهاي دولتي
8- اعطاي فرصت دفاع از مرزهاي سعودي و دادن اجازه به جوانان شيعي جهت ورود به دانشگاه‌ها و مراکز آموزش افسري
9- اجراي برنامه‌هاي توسعه و اهتمام به احداث زيرساخت‌ها در شهرهاي با اکثريت شيعي در منطقه الاحسا (المنطقه الشرقيه)
10- تغيير رويکرد امنيتي نسبت به قضاياي شيعه از سوي مقامات دولتي و کاهش نگاه امنيتي به شيعه و مسائل آنها.
برخورد منصفانه و عادلانه با مسائل شيعيان از سوي دولت سعودي تبعات سودمند و مثبتي براي آينده پادشاهي سعودي دارد که حداقل بهره‌مندي‌هاي اين سياست را مي‌توان در موارد زير برشمرد:
- کاهش هزينه‌هاي امنيتي
- افزايش ظرفيت‌ها و قابليت‌هاي داخلي و انسجام ملي
- استفاده از قابليت‌هاي ذهني و علمي شيعيان براي آينده بهتر سعودي
- توسعه گسترده اقتدار ملي سعودي در منطقه به عنوان يک بازيگر مهم
بدترين سناريوي سعودي در قبال شيعيان ادامه سياست تبعيض‌آميز نجدي- وهابي است که مي‌تواند نتايج زير را داشته باشد:
- مخالفت فعال با رژيم سعودي با استفاده از همه ابزارها از جمله خشونت جهت تحميل تغييراتي بنيادي بر نظام سياسي. شيعه مي‌تواند از تجربيات چهار دهه گذشته به تشکل و فعاليت سياسي و اعتراضي خود سازماندهي قوي بدهد. جوانان از توسعه‌يافتگي دستگاه امنيتي حکومت سعودي خوب آگاه هستند و جهت مقابله با ترفندها و طرح‌هاي عملياتي آن راهکارهاي پيچيده و تجربيات گرانبهايي دارند.
- ايجاد ائتلاف يا اتحاد ميان معارضه منطقه حجاز، نجران و الشرقيه و در اين راستا سطح هزينه‌هاي امنيت کشور ارتقا پيدا مي‌کند.
- ايجاد مخالفت‌ها و موانع در روند روابط رياض – واشنگتن و خلق انواع مشکلات براي اين روابط.
به نظر مي‌رسد که مصلحت‌انديشان و مصلحان سعودي در هيأت حاکمه گزينه‌هاي کم‌هزينه و سناريوهاي پرسود جهت تعامل با پرونده شيعيان سرزمين خود را انتخاب مي‌کنند ولي استراتژيست‌هاي سعودي وابسته به شاهزادگان افراطي بر اين باورند که برآورده ساختن خواسته اصلي شيعيان (مشروعيت بخشيدن به مذهب، فرهنگ و هويت آنها) مستلزم دست کشيدن از مباني، اصول و پايه‌هاي مذهبي – ايدئولوژيکي دولت سعودي و خروج از ائتلاف سنتي آل شيخ – آل سعود است. گفتني است آل شيخ نماينده محمدبن عبدالوهاب و نمود مذهب و آل سعود فرزندان مؤسس دولت‌هاي سه‌گانه سعودي و نمود خاندان و عشيره نجدي است. خروج از اين ائتلاف از نظر حاکمان عربستان به معني وقوع زلزله در تاج و تخت سعودي است. به نظر نگارنده انديشه تروريست‌ساز و تکفيري وهابيت نمي‌تواند براي بقاي نظام پادشاهي و استمرار حيات آن سودمند باشد و اين تفکر نمي‌تواند در توسعه و آبادي کشور روح خلاق و بالندگي بدمد.
دکتر صبرى انوشه
منبع:روزنامه جوان


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر