غدیر؛ تداوم رسالت در آینه ولایت
به گزارش صدای شیعه به نقل از قدس آنلاین؛ خداوند تو را برگزیده قرار داد و ولایت و سرپرستی امت اسلام را به تو واگذار کرد. چه زیبا 11فرزند خلفت این رشته زیبای هستی را به دست گرفتند و تا امروز تداوم یافت، زیرا ولایت تو تا همیشه تاریخ جاری است و تا هستی هست، شما امیرِ مومنان هستی و خواهی بود....
فرازهایی از واقعه تاریخی «غدیرخم» عید الضحی و عید ولایت و امامت را در گفت و گو با مرجع تقلید و استاد اخلاق و معارف اسلامی آیت ا... ناصر مکارم شیرازی مورد بررسی قرار داده ایم که در پی می آید.
چرا واقعه غدیر خم، اتمام نعمت بر تمامی مسلمانان نامیده شده است؟
به گواه تاریخ، پیامبر خدا(ص)از حجه الوداع، در سرزمینى به نام «غدیرخم» توقف کرد و به همه حاجیانى که با ایشان بودند خبر داد از سوى خداى متعال مأمور است پیامى را به آنان برساند، پیام و رسالتى که حکایت از یک اقدام جدى و بزرگ مى کند، به نحوى که اگر آن پیام را نرساند، گویا هیچ چیز از رسالت او را ابلاغ نکرده است. آن حضرت بر فراز منبرى از کجاوه شتران، پس از اعلام خبر نزدیک بودن ارتحال خویش خطاب به مردم فرمود: من پیش از شما مى روم و بر حوض کوثر وارد مى شوم، نیک بنگرید که پس از من با ثقلین (کتاب و عترت) چگونه رفتار خواهید کرد. شخصی پرسید: ثقلین چیست اى رسول خدا؟ فرمود: وزنه سنگین تر و بزرگ تر، کتاب خداست که یک طرف آن در دست خداى متعال است، طرف دیگر آن به دست شماست، به آن چنگ زنید تا گمراه نشوید. دیگرى که کوچک تر است عترت من است، خداى لطیف و خبیر مرا خبر داده است که این دو از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، از قرآن و عترت جلو نیفتید که هلاک مى شوید و از آن دو عقب نمانید که باز هم هلاک مى شوید.
آن پیامبر رحمت سپس دست على(ع) را گرفت و بالا برد، او را به همه آن مردم شناساند و فرمود: خداوند مولاى من است و من مولاى مؤمنانم و من به آنان از خودشان شایسته ترم و ولایتم بیشتر است، پس هر که من مولاى اویم، على مولاى اوست؛ «من کنتُ مولاهُ فهذا علی مولاه». حدیث غدیر از احادیث متواتر است که آن را 110 نفر از صحابه، 84 نفر از تابعین و 360 نفر از علما و محدثان نقل کرده اند.
یکی از نکات مهم در حدیث غدیر، تاکید به واژه «مولا»ست، مقصود از طرح آن چیست؟
قراین و شواهد بسیارى گواهى مى دهد مقصود از این لفظ، پیشوا و رهبر و سرپرست است و شواهد و قراین بسیاری در این زمینه وجود دارد؛ اول اینکه در واقعه غدیر، رسول خدا(ص) دستور داد حجّاجى که همراه وى از حج بر مى گشتند، در یک زمین خشک و بى آب و آبادى فرود آیند، آن هم هنگام گرماى ظهر و زیر تابش داغ خورشید. حرارت آن نیمروز چنان بود که هر یک از حاضران در آن صحنه، بخشى از عباى خود را زیر پا گذاشته بودند و بخشى را روى سر گرفته بودند تا از شدت گرماى خورشید، نگاهشان دارد. طبیعى است پیامبر(ص) در آن حالت خاص مى خواست نکته اى مهم و سرنوشت ساز در هدایت امت بیان کند. چه چیزى مهمتر و سرنوشت سازتر در زندگى مسلمانان از تعیین رهبرى که مایه وحدت مسلمانان و نگهدارنده دین آنان است؟ نکته دوم اینکه پیامبر خدا(ص) پیش از ذکر ولایت امام على(ع)، از اصول سه گانه دین یعنى توحید، نبوت و معاد سخن گفت و از مردم نسبت به آنها اعتراف گرفت، سپس مسأله ولایت امام على(ع) را طرح کرد. تقارن بین ابلاغ این رسالت و اعتراف گرفتن نسبت به آن اصول سه گانه، ما را به شناخت اهمیت پیامى که رسول خدا مأمور ابلاغ آن به مردم در «غدیرخم» بود، رهنمون مى شود و مى توان هدف ایشان را از نگه داشتن مردم در آن شرایط استثنایى و خاص و با حضور آن اجتماع عظیم درک کرد که صرفاً توصیه به محبت و مهرورزى به شخص مد نظرنبوده است، نکته سوم اینکه پیامبر خدا(ص) پیش از ابلاغ رسالت الهى در شأن على(ع)، از ولایت و مولویت خویش سخن گفتند. بنابراین مولا بودن على بن ابیطالب(ع) از سنخ مولا بودن پیامبر(ص) است و آن حضرت به فرمانِ خدا، آن مولویت و اولویت را که خود داشت، براى امیرمؤمنان (ع) نیز تبیین کرد و در نهایت اینکه پیامبر(ص) پس از ابلاغ این رسالت الهى، فرمود: «حاضران به غایبان خبر دهند.» در نتیجه به این اصل مهم می رسیم که غدیر تداوم خط رسالت نبوی در آینه ولایت امام معصوم است.
سیره پیامبر(ص) در تعیین رهبرو خلیفه پس از خود چگونه بود؟
- دقت در زندگانى پیامبر از آن زمان که فرمان یافت آیین خود را به خویشاوندان و بستگان خویش ابلاغ کند، سپس به همه مردم به صورت آشکارا برساند، مى رساند که ایشان در موضوع «رهبرى» و «خلافت»، بارها روش «انتصاب» را پیش گرفته است، نه راه «انتخابات مردمى» را و در اینجا براى اثبات این ادعا به نمونهای از سیره حضرت اشاره مى کنم؛ اول نصب جانشین درحدیث یوم الدّار؛ حتما می دانید که پس از گذشت سه سال از آغاز بعثت رسول خدا(ص)، خداوند متعال آن حضرت را مکلف نمود رسالت خویش را به افراد قبیله خود ابلاغ کند. این زمانى بود که آیه “ وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ اْلأَقْرَبِینَ» نازل شد. در این شرایط پیامبر(ص) سران بنى هاشم را جمع کرد و فرمود: اى فرزندان عبدالمطّلب! من هرگز جوانى را نمى شناسم در میان عرب، که بهتر از آنچه من برایتان آورده ام، براى قوم خودش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برایتان آورده ام و پروردگارم فرمان داده است شما را به آن فراخوانم. کدام یک از شما در این مسأله مرا پشتیبانى مى کند، تا برادرم و جانشین، وزیر و خلیفه من میان شما باشد؟
پیامبر(ص) عبارت اخیر را چندبار تکرار کرد و در هر بار، جز على(ع) کسى برنخاست. او در هر بار آمادگى خویش را براى پشتیبانى و نصرت پیامبر(ص) اعلان کرد، در بار سوم پیامبر(ص) فرمود: این شخص، برادرم، وصى و جانشین من در میان شماست، پس از او شنوایى و فرمانبردارى داشته باشید. نکته دوم نصب امام در روز غدیر است که پیامبر خدا(ص) نداى خویش را در آن روز به هر مسلمان دور و نزدیک رساند و هر ابهام و پیچیدگى و شک و شبهه را در این زمینه بر طرف کرد.
پیامبر اکرم(ص) مرجعیت علمى پس از خویش را به چه کسانى سپردند؟
در پاسخ به این سؤال ذکر یک نکته ضروری است که مرجعیت علمى پس از رحلت پیامبر(ص)، آیا در اهل بیت(ع) تجسم و تبلور یافته بود یا در دیگران؟ و آیا وظیفه هر مسلمان در هر زمان و قرن، تمسک به ائمه اهل بیت(ع) به عنوان یکى از «ثقلین» است، یا تمسک به دیگران؟ این بحث، همیشه تازه است و شایسته تأمل. با چشمپوشى از اینکه پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر، على(ع) و اهل بیت او را براى رهبرى و حکومت تعیین کرد، در روزى که مسلمانان سایبانى جز گرماى خورشید نداشتند، و ولایت او را پس از توحید و معاد، اصل سوم دین قرارداد، باید بگویم رسول خدا همواره در میان غافلان و جاهلان هشدار مى داد و به تمسک به کتاب و عترت دعوت مى کرد. این صراحت دارد در اینکه مرجعیت علمى، افزون بر رهبرى سیاسى، منحصر به اهل بیت(ص) است و مسلمانان باید در حوادث و پیشامدهاى دینى و هر آنچه به دینشان مربوط مى شود، به آنان روى آورند. نمونه بارز سخنان پیامبر(ص) حدیث معروف «ثقلین» است.
همچنین آن حضرت در «حدیث سفینه»، خاندان خود را به کشتى نوح تشبیه کرده، در این که هر که در دین به آنان روى آورد و اصول و فروع دین را از آنان بیاموزد، از عذاب دوزخ رها مى شود و هر که تخلّف کند، همچون کسى خواهد بود که در طوفان نوح به کوه پناه برد تا از عذاب الهى ایمن شود، با این تفاوت که او در آب غرق شد و این در آتش فرو مى رود. وقتى که شأن و منزلت عالمان اهل بیت چنین باشد، پس به کجا مى روید؟ ابن حجر مى گوید: وجه تشبیه آنان به کشتى آن است که هر کس آنان را دوست بدارد و بزرگ بشمارد و به شکرانه نعمت الهى، از روش عالمان این خاندان پیروى کند، از ظلمت مخالفتها مى رهد و هر که تخلف کند در دریاى ناسپاسى نعمتها غرق مى شود و در دشتهاى طغیان هلاک مى گردد.
انتهای پیام