(
امتیاز از
)
10 کهکشان پرستاره
شناخت و تحلیل مکاتب حدیثی شیعی پس از پیدایش این منهج نورانی از مباحث مفید و البته ضروری در بررسی ادوار فقاهت و اجتهاد در عالم تشیع است. از خلال شناخت مبانی فکری حاکم بر مکاتب حدیثی میتوان عالمان و تراجم را در نوع قضاوتشان نسبت به راویان حدیث نیز یاری بخشید. از سوی دیگر از قبال معرفی محدثان مرتبط با هر مکتب و حوزه حدیثی، مقایسه حوزههای حدیثی با یکدیگر با سهولت بیشتری صورت میگیرد. به عنوان نمونه در برشماری محدثان مکاتب قم، کوفه، مدینه، ری، خراسان، بغداد، بصره و... و مقایسه آنها با هم، تعداد کسانی که ملقب به کوفی و قمی هستند بیشتر است و این نشاندهنده امتیاز این 2حوزه حدیثی و اهمیت آنها نسبت به دیگر حوزههای حدیثی است.
وجود روابط متقابل حدیثی بین محدثان مراکز مختلف و انجام سفرها به منظور کسب و سماع حدیث(الرحله فی طلب الحدیث) نیز از موضوعاتی است که از خلال شناخت مکاتب حدیثی و فعالیت آنها قابل تحصیل است. به عنوان نمونه در حوزه حدیثی قم، شخصیت مبرزی چون شیخ صدوق را داریم که از فعالترین و پرسفرترین محدثان است آنچنان که شهرهای غرب و جنوب غربی ایران تا خراسان و ماوراءالنهر شاهد سفرهای مکرر این عالم جلیلالقدر بوده است.
حوزهها و نحلههای حدیثی گاه برای رد یا قبول یک روایت شرایط خاصی را نیز عنوان میکردند که مربوط به منهج آنان در نقل و قبول حدیث بوده است. اکنون با توجه به مختصر مقدمهای که بیان شد، با نگاهی گذرا به پیدایش مکاتب حدیثی شیعه امامیه پس از غیبت صغری تا عصر حاضر و معرفی و بیان چکیده ویژگیهای هر مکتب میپردازیم. لازم به یادآوری است در تنظیم این مقاله گزارشگونه از کتاب ارزشمند «اطلس شیعه» و همچنین برخی مجلدات مجموعه قابل توجه شیعهشناسی بهره بردهایم.
1- مکتب اصحاب روایت و حدیث (قرن سوم)
این مکتب که به نوعی نخستین دوره از فقه شیعه امامیه محسوب میشود بر پایه احادیث و اخبار و به دور از اجتهادات عقلی و استدلالی بوده است. این جریان که در کوفه و بیشتر در قم شکل گرفت و سپس به ری رسید احادیث رسول خدا صلیالله علیه و آله و اهلبیت علیهمالسلام را در ابواب مختلف فقهی تنظیم کرده و به عنوان کتاب نماز یا روزه یا یکی دیگر از عناوین فقهی به جامعه شیعه عرضه میکرد.
پیروان این مکتب که میتوان از بین آنها به بزرگانی چون محمد بن یعقوب کلینی (م 329) نویسنده کتاب کافی و محمد بن علی بن بابویه قمی «شیخ صدوق» (م 381) اشاره کرد، دارای 2ویژگی مشخص بودند: اول اینکه با اجتهاد و گرایش عقلی و کلامی مخالف بودند، ویژگی دیگر نیز که به نوعی منبعث از ویژگی اول بود تاکید و استناد به حدیث در همه مباحث فقهی و کلامی بود. البته در بین این گروه نیز که به جریان حاکم بر قم نیز شهرت یافته بودند کسانی بودند که با اصول علم رجال به نقد راویان میپرداختند و از پذیرش هر حدیثی ابا داشتند و البته گروهی دیگر نیز بودند که در تمسک به احادیث رسیده افراط میکردند.
2- مکتب عقلگرایان قدیم شیعه(قرن چهارم)
پس از دوره مکتب قم شخصیتهای برجستهای چون ابومحمد حسن بن علی عمانی مشهور به ابنعقیل نویسنده کتاب «المتمسک بحبل آل الرسول» و ابنجنید نویسنده «تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه» و «الاحمدی فی فقه المحمدی» مکتب فقهای عقلگرا را که از آنان تحت عنوان «قدیمیها» یاد میشد، بنیان گذاشتند. این گروه که میراث مکتب شیعه را از کوفه و بغداد قرن دوم اخذ کرده و توسعه دادهاند برخلاف گروه اول روش تحلیل عقلی را در استدلالهای فقهی به کار میبردند.
بیتوجهی و استفاده نکردن از احادیث غیرمتقن و اعتبار قائل نشدن برای این دست احادیث نیز از جمله دیگر ویژگیهای آنان بود.
3- مکتب واسطه یا محدثان فقیه
(قرن چهارم)
این مکتب در واقع شکل پیشرفتهای از مکتب اول یا همان مکتب اهل حدیث شیعه بود. شکلگیری و تطور این مکتب را میتوان بیشتر در شهر قم دید. علی بن بابویه قمی پدر شیخ صدوق (م 329)، جعفربن محمد بن قولویه قمی (م369)، محمد بن احمد بن داوود بن علی قمی (م368) و ابوالفضل محمد بن احمد صابونی جعفری صاحب «الفاخر» (نیمه اول قرن چهارم) نیز از زبدگان این مکتب هستند. آنچه در این مکتب قابل مشاهده است:1- اعتنای کامل به احادیث مورد وثوق، 2- ترکیب و ترتیب آنان به گونهای که از مواد احادیث، متن فقهی پدید آید و3- پرهیز از هر نوع اجتهاد و استدلال عقلی است. در اینجا میبینیم که تفاوت لطیف این مکتب با گروه اول یکی در صرفا توجه به احادیث مورد وثوق (و نه هر حدیثی) است و دوم کنار هم قرار دادن احادیث و بهدست آوردن متون فقهی.
4- مکتب فقهی متکلمان(قرن پنجم)
به تعبیری میتوان این دوره را نقطه عطفی در تاریخ حدیث و فقه شیعه شمرد. بسا که گزافه نباشد پیدایش این مکتب را مرهون تلاش عالم بزرگوار شیعه جناب محمد بن محمد بن نعمان بغدادی معروف به شیخ مفید (م413) بدانیم چرا که ایشان هرچند خود شاگرد مکتب واسطه بود اما با نقد این مکتب و همچنین مکتب شیخ صدوق و دیگران مکتب جدیدی را پایهگذاری کرد که بزرگان دیگری چون شریف مرتضی(م436) نویسنده «الانتصار» و «االمسائل الناصریات» و ابوالفتح محمد بن علی کراجکی (م449) آن را دنبال کردند. پیروان مکتب متکلمان همچنان از حدیث به عنوان دستمایه متون فقهی استفاده میکردند با این تفاوت که به آرامی استفاده از اجتهاد و استدلال آغاز شد و فقه تا حدودی رنگ کلامی و عقلگرایانه به خود گرفت. این مکتب در واقع ترکیب مکتب قم و بغداد بود که ماده آن حدیث و صورت آن اجتهاد و استدلال و تفریعات فقهی بود.
5- مکتب شیخ طوسی(قرن پنجم و ششم)
نجف نام مشعشعی در تاریخ شیعه محسوب میشود که حوزه یکهزار ساله آن بخش مهمی از این پیشینه درخشان است. حوزه نجف توسط بزرگترین عالم شیعه در قرن پنجم که بسیاری از متون درجه اول شیعه نظیر: «النهایه»، «الخلاف» و «المبسوط» را تالیف کرد، تاسیس شد. این عالم جلیلالقدر کسی نبود جز شیخ طوسی مشهور به شیخ الطائفه (م460) که مکتب تاسیسی او بیش از یکصد سال به طور مستقیم و تا امروز به طور غیرمستقیم در فقه شیعه امامیه تاثیر داشته است. شیخ طوسی علاوه بر تفریعات فراوانی که از احکام فقهی ایجاد کرد، طرفدار مکتب عقلی در اجتهاد همراه با اعتبار احادیثی بود که برخی از سلف او آنها را بیاعتبار دانسته بودند. از فقهای نامدار این دوره که بهدلیل پیروی از مکتب شیخ طوسی به «مقلده» شهرت یافتند نیز میتوان به ابوعلی حسین بن محمد بن حسن طوسی پسر و شاگرد برجسته شیخ(م بعد از515)، ابوعلی فضل بن حسن طبرسی(م548) نویسنده «منتخب من مسائل الخلاف»، قطبالدین سعید بن هبهالله راوندی(م573) نویسنده «فقه القرآن» و رشیدالدین محمد بنعلی ابنشهر آشوب مازندرانی (م588) نویسنده «متشابه القرآن و مختلفه» اشاره کرد اما پس از گذشت قریب یکصد سال به تدریج دوران نقد مکتب شیخ طوسی آغاز شد و مکتبي شکل گرفت که از آن با نام مکتب حله یاد میشود.
6- مکتب حله(قرن ششم- هشتم)
بر اساس نقل علمای تراز اول، بنیاد شهر حله بر اساس نگره تشیع ساخته شد و از همان آغاز فقهای شیعه از قبیله بنیاسد و دیگران در این شهر فعالیت علمی خود را آغاز کردند. مکتب حله بر اساس تجربههای علمی گذشته شیعه بویژه در امتداد مکتب شیخ طوسی شکل گرفت که به جرات میتوان آن را یکی از درخشانترین دورانهای فقه شیعه نام نهاد. مکتب حله را میتوان به 2دوره تقسیم کرد؛ در دوره اول که همزمان با شکلگیری حله بود، این مکتب فقه را با صبغه اصولگرایی و نقادی همراه نوآوری عرضه میکند. دوره دوم نیز که دوران پختگی مکتب حله به شمار میرود با ابوالقاسم نجمالدین جعفر بن حسین معروف به «محقق حلی» (م686) نویسنده شرایعالاسلام، المعتبر، مختصر النافع و نکت النهایه و حسن بن یوسف بن مطهر مشهور به «علامه حلی» (م726) با تالیف کتابهایی چون مختلف الشیعه، تبصرهًْ المتعلمین، تذکرهًْ الفقهاء، تحریرالاحکام الشرعیه، ارشاد الاذهان و نهایه الاحکام به اوج پیشرفت خود میرسد. نام بزرگان دیگری چون ابن ابیزینب نویسنده «کشف الرموز» و فخر المحققین محمد بن حسن حلی (م771) نیز در زمره آسمان پرستاره مکتب حله دیده میشود.
7- مکتب شهید اول (قرن هشتم – نهم)
اما مکتب دیگری که تاریخ شیعه آن را تجربه کرد و در واقع نوعی استمرار و بسط مکتب حله به شمار میرفت، مکتب شمسالدین محمد بن مکی «شهید اول» (م786) بود. این عالم بزرگوار آثار فراوانی در فقه شیعه نوشت و هرچه بیشتر و بیشتر آن را بسط داد. این مکتب بر پایه میراث حله و جبلعامل بنیان گذاشته شد. شهید اول به طور حیرتآوری آثار فراوانی در فقه پدید آورد که برخی از آثار وی عبارتند از الفیه، نفلیه، القواعد و الفوائد، البیان، الدروس الشرعیه، غایهالمراد، ذکری الشیعه و اللمعه الدمشقیه. ابن فهد حلی (م841) و زینالدین علی بن احمد عاملی «شهید ثانی» (م965) نویسنده الروضهًْ البهیه، روضالجنان و مسالک الافهام و... هم از جمله پیروان مبرز این مکتب شمرده میشوند. استفاده هرچه بیشتر از قواعد اصولی در متون استدلالی فقهی از ویژگیهای این مکتب بود هرچند که بعدها مورد انتقاد اخباریهای شیعه قرار گرفت.
8- مکتب فقهی دوره صفوی (قرن دهم- دوازدهم)
بیپرده باید دانست که تشکیل حکومت صفوی منشأ تحولات بسیار مهمی در تاریخ شیعه است. در این دوره 3 مکتب فقهی برجسته دیده شده و قابل دستهبندی است.
الف) مکتب محقق کرکی
علی بن حسین بن عبدالعال کرکی(م940) پرورش یافته مکتب حله، شهید اول و مکتب نجف بود. وی یک فقیه مبتکر و خلاق بود که با شاهان صفوی نیز ارتباط داشت و تلاش میکرد تا فقه اجتهادی او حلال مشکلات دولت جدید باشد. فقه استدلالی نیرومند محقق کرکی از امتیازات وی بود که باعث شد بسیاری از دیدگاههایش به طور کامل بر فقه سیطره یابد. وجود و ورود ملاحظات حکومتی و سیاسی در برخی از مسائل فقهی مانند نمازجمعه، زمین، خراج و نظام ولایت فقیه از جمله دیگر ویژگیهای مکتب محقق کرکی بود.
ب) مکتب مقدس اردبیلی(قرن دهم و یازدهم)
علامه محمدتقی مجلسی(م1070)، ملامحسن فیض کاشانی(م1090) و محقق سبزواری (م1090) از جمله بزرگانی هستند که میتوان آنها را دنبالهرو مکتب احمد بن محمد اردبیلی «مقدس اردبیلی» (م993)، عالم متقی ساکن نجف دانست. این عالم جلیلالمقام در موسوعه بزرگ فقهی خود با عنوان «مجمع الفائده و البرهان» و همچنین کتاب «زبدهًْالبیان» روش فقهی خاصی را دنبال و تاسیس کرد. این روش جدید چند خصوصیت داشت: 1- از چارچوبهای استدلالی پیشین بیرون آمد و مبنای جدیدی برای فقه با روش اجتهاد تحلیلی ایجاد کرد. 2- طرح دیدگاههای نو و فراهم کردن نوعی زمینه برای آزاداندیشی فقهی از دیگر خصوصیات ممتاز این مکتب به شمار میرود. 3- تلاش دیگر مقدس اردبیلی در این مکتب نزدیک کردن فقه و اخلاق است که تا حدود زیادی به آن نائل شده است.
ج) مکتب فقهی اخباریان(قرن یازدهم و دوازدهم)
هر چند مکتب اخباریان در دوره مکتب متکلمان و مکتب شیخ طوسی به نوعی در اغما فرورفت اما محمدامین استرآبادی (م1036) توانست مجددا آن را احیا کند. بحرین، نجف، کربلا و اصفهان مراکزی بود که این مکتب توانست مجددا طرفدارانی را برای خود گردآورد. خلیل بن غازی قزوینی(م1088) نویسنده شرح کافی، محمدباقر بن محمدتقی مجلسی(م1110) و نعمتالله بن عبدالله جزایری(م1112) نویسنده «غایهالمرام و کشفالاسرار» از جمله بزرگان و شخصیتهای برجسته دنبالهرو این مکتب در این دوره شمرده میشوند.
مستمسک احیای این مکتب نیز انتقاد احیاگران آن از مکتب حله و مکتب شهید اول و ثانی برای استفاده افراطی از استدلال و اجتهاد و قواعد اصولی و همزمان کنار گذاشتن احادیث بود. مخالفت با فلسفه هم به پدیدآمدن مجدد جریان اخباریگری کمک کرد. اینگونه بود که پس از این جدال و مقابله 2گرایش به طور واضح قابل رویت است و آن 2گرایش همان گرایش اصولی و گرایش اخباری بود که تا پایان قرن دوازدهم هجری ادامه داشت و البته از آن زمان به بعد بتدریج گرایش اصولی غلبه یافت.
9- مکتب وحید بهبهانی (اواخر قرن دوازدهم و قرن سیزدهم)
بعد از یکصد سال ترکتازی اخباریها، محمدباقر بن محمد اکمل وحید بهبهانی (م1205) مکتب نوینی را بر پایه نفی اخباریگری از یک سو و زنده کردن مکتب اصولی از سوی دیگر شکل داد. وحید بهبهانی که کتابهایی چون «الفوائد الحائریه» و «شرح مفاتیح الشرایع» از وی به یادگار مانده است، برای نخستینبار «قواعد اصول فقه» را بدرستی در فقه اعمال کرد. البته لازمه این کار احیای علم اصول و سامان بخشی به مباحث آن بود که با تلاش وحید بهبهانی آغاز شد و سپس ادامه یافت. از این رو این دوره را دوره رشد و بالندگی فوقالعاده علم اصول خواندهاند. وحید بهبهانی این امتیاز را داشت که در بهترین و درخشانترین عصر فقه شیعه تا این زمان میزیست و شاگردان بسیار مبرز، برجسته و درجه اولی داشت که این مکتب را به طور کامل بر حوزههای علمی شیعه حاکم کردند آنگونه که دیگر مکتب اخباری هیچگاه نتوانست کمر راست کند. ستارگان بیبدیلی چون محمدمهدی بن مرتضی طباطبایی «بحرالعلوم» (م1212)، جعفربن خضر جناجی نجفی «کاشف الغطاء» (م1228)، ابوالقاسم بن حسن گیلانی قمی «میرزای قمی»، احمد بن محمدمهدی نراقی (م1245) و محمدباقر بن محمدتقی موسوی «حجتالاسلام شفتی» (م1260) از جمله شخصیتهای ممتاز و برجسته پیرو این مکتب هستند. محمدحسن بن محمدباقر نجفی(م1266) نویسنده نامدار بزرگترین موسوعه فقهی تا زمان حاضر یعنی «جواهرالکلام» نیز ازجمله پیروان این مکتب است.
10- مکتب شیخ انصاری
آخرین مکتب فقهی شیعه که تا به امروز بر جریان فقهی حوزههای شیعه تسلط دارد مکتب فقهی شیخ مرتضی انصاری(م1281) است که 2کتاب ارزشمند «مکاسب» و «رسائل» که به عنوان کتابهای درسی حوزه تا امروز شناخته میشود از آن بزرگوار به یادگار مانده است. هرچند مکتب حله و مکتب محقق کرکی در این مکتب تاثیر بسزایی داشته است اما ویژگیهای منحصری در این مکتب به وضوح دیده میشود که گسترش استفاده از اصول عملی در فقه و موشکافیهای دقیق عقلی و اصولی و فقهی که به طور کامل متفاوت از مکاتب پیشین است از جمله امتیازات ممتاز این مکتب است. حبیبالله بن محمدعلی رشتی (م1312)، محمدحسن بن محمود حسین «میرزای شیرازی» (م1312)، محمدکاظم بن حسین «آخوند خراسانی» (م1329) نویسنده حاشیه بر «مکاسب و الکفایه»، محمدکاظم بن عبدالعظیم یزدی طباطبایی(م1337) نویسنده «العروهًْ الوثقی» و «حاشیه بر مکاسب» و محمدحسین بن عبدالرحیم نایینی (م1355) از شخصیتهای برجسته پیرو این مکتب استوار هستند.
انتهای پیام