( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: حادثه خونین عاشورا و شهادت عده ای از نیکان روزگار و از جان گذشتگان تاریخ و سرور آنها حضرت اباعبدالله حسین(ع) فقط یک جنگ نابرابر و تحمیلی بر امام و یارانش نبود، بلکه پیامی بود مقدس و تاریخی از جانب آن امام همام و هشداری برای همه مسلمانان آن روزگار و روزگاران آینده و درسی بود آموزنده در راه و طریق مستقیم بشریت برای همه انسان ها.

چرا پیام شیوای عاشورا شنیده نشده است؟

چگونه است که این پیام شیوا و شنیدنی را نوع مهاتما گاندی با گوش جان می شنود و می گوید: «اگر ملت هند پیام عاشورای حسینی را می شنیدند چنین وضع اسفباری نداشتند.» ولی قشری گرایان و دگراندیشان مسلمان و حتی شیعیان به ظاهر عزادار آن شهیدان بزرگوار برای جاه و حب مقام و جیفه دنیوی این پیام را نشنیده اند اما در انجام هیچ خشونتی فروگذاری و خودداری نمی کنند. شاید علت عدم اعتقاد عمیق به این درس تاریخی این بوده است که تا کنون از لحاظ روان شناسی و روانکاوی و جامعه شناسی این موضوع مورد بررسی و تحقیق دقیق و زیر ذره بین کارشناسانه به معنای واقعی قرار نگرفته است.

در عالم خیال صحرای تاریک و ظلمانی دشت کربلا را در شب عاشورا تصور کنید که در بالای تل زینبیه ایستاده ایم و دو گروه متخاصم را در طرفین خود می بینیم و از نظر روان شناسی در اعمال و تفکرات آنها غور و بررسی می کنیم.

گروه اول: حسین(ع)، اهل بیت و یارانش

در یک طرف خیمه های اهل بیت رسول گرامی را می بینیم. سرپرست این عده همراهان خود را جمع کرده به آنها می گوید: این قوم از خدا بی خبر (گروه مقابل) با من کار دارند و با شما بحثی ندارند. شما همین امشب می توانید به راحتی و آسودگی خیال این صحرا را ترک کرده به دیار خود بشتابید و من بیعت خود را از شما برداشت.
عده ای از آنها طبق فرمایش امام کربلا را ترک کرده و به زندگانی دنیا پیوستند و نامی از آنها باقی نمانده است. در همین اقدام و بیان امام چه درس های بزرگی ار اخلاق و انسان دوستی و روان شناسی نهفته است و باید پرسید که چرا به سهولت از آن می گذریم و آن را یک واقعه کم اهمیت تلقی می کنیم؟

باقیمانده این عده که به قولی هفتاد و دو تن از فرزندان و دوستداران امام بودند برای یاری مقتدای خود و کسب فیض شهادت، امشب را با برگزاری نماز و دعا و استغاثه به درگاه پروردگار توانا می گذرانند. صدای دعا و نماز آن عده را می شنویم و گاه صدای ناله و گریه کودکان تشنه ذراری رسول که طلب آب می کنند به گوش ما می رسد. و صدای مناجات و راز و نیاز امام شیعیان را که رسول خدا او را پاره تن خود و گل خوشبو و سید جوانان بهشت خوانده است می شنویم که برای خود و فرزندان و شیعیانش از پروردگار طلب عفو و بخشودگی می کند.

او که در مکه بود و بیعت با یزید بن معاویه را از او خواستند و زیر بار زور نرفت، می دانست که اگر آنجا بماند دشمنان دین جدش، حرمت خانه خدا را با ریختن خون او از بین می برند، لاجرم به انگیزه اجابت دعوت کوفیان برای دفع مظالم بنی امیه و جلوگیری از نابودی مبانی اسلام به این مسافرت اقدام کرده و گرچه بین راه به او گفتند که دل های کوفیان با شما ولی شمشیر هایشان علیه شماست، مع ذلک دعوت حق را لبیک گفته، تن به تقدیر الهی داده و امشب را که آخرین ساعات حیات خود می داند با خدای مهربان خود که عاشق اوست گفت و گو ها و راز و نیازها دارد.

حسین مظلوم با عزمی راسخ و قدرت نفسی مسلط و شخصیتی مستحکم آماده فدا کردن فرزندان و جوانان و سرداران شجاع اش است.

گروه دوم: لشکر انبوه عمر بن سعد ابی وقاص

از بالای تل زینبیه طرف دیگر را که گروه مقابل است می بینم که با عشق و شادمانی صدای چنگ و چنانه و آوای دف و نی آنها را می شنویم و شب را به امید فردا و غارت خیمه های اهل بیت عصمت و نیز گرفتن پاداش از امیر خود و از زیاد بن ابیه (که چون پدرش معلوم نبود به این نام خوانده می شد) در فرداهای دیگر می گذرانند.
سرپرست و امیر آنها عمربن سعد ابی وقاص که لشکر انبوهی در پیش رو دارد به امید قتل فرزند رسول (که آن را افتخار می داند) و به آرزوی گرفتن فرمان حکومت ری از فرمانده خود زیاد بن ابیه (که هیچ گاه به آن نرسید) و تقرب هر چه بیشتر نزد یزید بن معاویه، جمعه شب به شادمانی و قهقهه مستانه می گذرانند.

دو گروهی که اولین بار در رحلت پیامبر تشکیل شدند

تشکیل چنین دو گروهی را تاریخ در همان اوایل اسلام برای ما خبر آورده است. مورخین می گویند روز دوشنبه 28 ماه صفر سال یازدهم هجری است و حضرت محمد بن عبدالله فرستاده خدا، همان طور که جبرئیل به او وحی کرده و گفت: انّک میت و انّهم میتون، رحلت نموده و خانواده او در خانه ساده و بی آلایشش عزادار و ناله کنان به اتفاق داماد او علی بن ابی طالب و همراه دوستداران با ایمان ایستاده و در تدارک امر تغسیل و تکفین و تدفین او هستند، حیرت زده و غمگین با احترام تمام و آرامش و سکوت این مراسم را انجام می دهند و او را در مسجدی که خود موجب احداث آن بود، به درون خاک نهاده و بر آن نابغه تکان دهنده تاریخ بشریت، خاک فراوان ریخته و از دیدگان اصحاب با وفایش پنهان می کنند.

اما کمی دورتر از این محفل مقدس و انسانی در مکانی مسقف به نام سقیفه ساعده عده ای دیگر از اصحاب و اطرافیان مهاجر و انصار دوران پیامبری رسول به تدریج گرد هم نشسته و برای امارت و حکمرانی بر مسلمانان و خلافت و جانشینی رسول به هم تعارف می کنند، بدون آنکه در غم مرگ رسول یا به فکر انجام مراسم پس از رحلت او باشند. بالاخره بعد از چانه زدن ها و تعارفات خاص ظاهر دنیایی، خلیفه را معین می کنند و در مقام اخذ بیعت برای او به سخنرانی و تبلیغ می پردازند و مسلمانان از همه جا بی خبر را به جرگه و بیعت خود وارد می کنند؛ جالب تر از همه آنکه با تخیّل عقیده و شست و شوی مغزی در همان ساعات اول با تهدید بر مرگ به در خانه حضرت علی رفتن و درب را سوزانیدن و در مقابل آن حضرت به زور متوسل شدن و صدیقه کبری، پاره جگر پیامبر را بدگویی کردن و رنجانیدن، اولین سنگ بنای خشونت و انحراف از اصول انسانی مودت و نوع دوستی و آزادی عقیده (لااکراه فی الدین) و غارت و بدرفتاری با مسلمان را گذاشته اند چنان که در همان قرون اولیه بعد از حادثه شوم عاشورا گفتند: «قتل الحسین بالسقیفه، حسین در سقیفه کشته شد.»

شما کتاب الاغانی راغب اصفهانی را بخوانید و تاریخ طبری و کامل ابن اثیر را ملاحظه کنید و ببینید که چه فجایعی خلفای بنی امیه و بنی عباس از اوایل اسلام تا پیش از ششصد سال در این مدت مرتکب شده اند.

ما نمی خواهیم کالبد شکافی تاریخی انجام دهیم یا زخم های دیرینه را تازه و دردناک کنیم و خصومات و دشمنی های قدیم را تجدید و تشدید کنیم؛ نه، بلکه برعکس آن می خواهیم با تذکر کوتاه و مختصری از آنچه گذشته، درگذشتگانی که آن دو گروه ها را تشکیل داده بودند روان شناسی کنیم و با اخذ نتیجه صحیح از آنچه آنها کرده اند درس عبرت بگیریم و مسلمانان عموما و شیعیان عزادار آن مظلومان را خصوصا، از اعمال خشونت و زور و زندان و قتل و چپپاول بیت المال بازداریم و به مسلمانان عزیز و مخصوصا برادران شیعی خود بگوییم که با دیده تحقیق و با دقتی تمام بنگردند و آن درس بسیار با ارزش اسلامی حسینی را با گوش علمی بشنوند و از 1400 سال و اندی گذشته که جز خشونت و جنگ و مقام پرستی و جمع مال و منال برای اغنیا و فقر و تنگدستی برای فقرا نتیجه ای عاید اسلام نگردیده، اندیشه و تفکر تازه ای داشته و راه چاره ای از طرف عقلا و دانشمندان قوم در اصلاح روش دینی که امروز بسیار منفور واقع شده و امر خطرناکی پیش آمده بیاندیشند و راه نجاتی برگزینند و مسلمانان را به آن راه صحیح راهنمایی کنند.


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر