سرانجام تراژیک جنبش جنگل
صدای شیعه: نهضت جنگل، حرکتی بود سیاسی، نظامی و دینی با هدف تحقق آموزههای دینی و آرمانهای مشروطه، جهت استقرار استقلال و آزادی ایران اسلامی.
در این جستار تلاش شده است ضمن ارایه تصویرى اجمالى از انگیزه و مراحل شکل گیرى نهضت جنگل، سستی ها و ناکارآمدی و علل شکست آن را که به شهادت میرزا کوچک خان منجر شد، واکاوی شود.
انگیزه قیام
حدود 100 سال پیش داستان نهضت جنگل، در متن آشفتگیهاى حاصل از جنگ جهانى اول، در گیلان پدیدار شد و نیروهاى انگلیسى و روسى از یک سو و ترکیه عثمانى از دیگر سو، کشور ما را در چنگ گرفتند و سیطره خود را گستراندند .این در حالى بود که رژیم نوبنیاد مشروطه ناکام مانده بود و مشروطه خواهان درگیر اختلافها و درگیریهاى درونى، از گشودن گرههاى اساسى کشور ناتوان مانده بودند.
یونس، معروف به میرزا کوچک خان، فرزند میرزا بزرگ، در سال 1256هـ.ش در خانوادهاى مذهبى در محله استادسراى رشت، چشم به جهان گشود. او در سالهاى نخستین عمر، به مدرسه حاجى حسن واقع در صالح آباد رشت، دوره فراگیرى دانشهاى مقدماتى خود را آغاز کرد و براى ادامه فراگیرى دانشهاى دینى، مدتى هم در مدرسه محمودیه تهران، در محضر استادان پارسا و نیک محضر حاضر شد.
خاطره هایى که از طلاب و دوستان روزگار تحصیل وى شنیده شده، تأیید کننده این معنى است که میرزا کوچک از همان دوران مدرسه، داراى ویژگیهاى عالى اخلاقى بوده و بین طلاّب و همگنانش شاگردى با استعداد و طرفدار عدل و پشتیبان ستمدیدگان به شمار مىرفته است.
مراحل شکل گیرى نهضت
بررسى و بازشناسى و آسیب شناسى نهضت جنگل، بسته به شرح و بیان تاریخ این جنبش است. حرکت پرفراز و نشیب نهضت جنگل را به طور کلى مىتوان به سه دوره تقسیم بندی کرد:
مرحله نخست:
میرزا کوچک خان در راه پیاده کردن و جامه عمل پوشاندن به هدفهاى خود در سالهاى 1294 ـ 1295 شمسى، پس از رایزنى با آزادى خواهان و چند تن از علما و روحانیون وقت و سران ملیون ایران، اعضا و وابستگان به اتحاد اسلام در تهران، برخلاف ممنوع بودن از ماندن و سکنى گزیدن در گیلان، به سوى رشت حرکت کرد. پس از چندى زندگى مخفى، با فراهم دیدن زمینه مبارزه در گیلان، کانون مقاومت را در فومن، آشکارا تشکیل داد. مردم انقلابى گیلان، فوج فوج چون پروانه پیرامون شمع وجود میرزا گرد آمدند و میرزا کوچک، آشکارا مبارزه مسلحانه خود را علیه روس و انگلیس که سراسر خاک ایران را اشغال کرده بودند، آغاز کرد.
خوشبختانه، زمینه اجراى یک چنین نیّت و بارور شدن یک چنین نهال امید بخشى از پیش آماده شده بود.
این نهضت، با پیوستن دکتر حشمت، حاج احمد کسمایى و شمارى از روحانیان، چون شیخ بهاءالدین املشى، از روحانیون انقلابى مشروطه، در جنگلهاى فومن بنیان گذاشته شد و شکل گرفت و کم کم دستههاى مسلح کُرد به فرماندهى خالوقربان و احسان ا... خان، عضو پیشین گروه انقلابى کمیته مجازات و شمارى از روشنفکران و… به نهضت پیوستند.
میرزا کوچک، در این مرحله تلاش کرد به استوارسازى یگانگى، یکدلى و هماهنگى نیروها و ساماندهى درونى و سازمانى بپردازد و نیروهاى کارآمد را به سوى خود بکشاند و نیز در این مرحله، تلاش بسیار مىورزید، منابع و پشتوانههاى مالى نهضت را تأمین کند.
هدف جنگلیها، در آغاز، بیرون راندن نیروهاى بیگانه، برقرارى امنیت و رفع بى عدالتى و مبارزه با خودکامگى و استبداد بود.
جنگلی ها، ایدئولوژى و مرام سیاسى خود را چنین بیان کردهاند:
«ما قبل از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت ایرانیم، استقلالى به تمام معنى کلمه؛ یعنى بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبى، اصلاحات اساسى مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتى، هر چه بر سر ایران آمده از فساد این تشکیلات است. ما طرفدار یگانگى عموم مسلمانانیم. این است نظریات ما که تمام ایرانیان را به همصدایى دعوت کرده، خواستار مساعدتیم.»
آنچه به ما دربازشناسى نهضت جنگل کمک مىکند، سه ویژگى اصلى این مرحله است:
ویژگى نخست:
نهضت جنگل، در روزگار خود و در آن برهه حساس و از جنگ جهانى اول به این سو، مهمترین، والاترین و ژرف ترین تلاشى بود که براى بازیابى مشروطه، پیشرفت و رهایى کشور از زیر سلطه بیگانگان شکل گرفت.
این جنبش از ابتدا، تا خرداد 1299، که جمهورى اعلام شد، جلوگیرى از ادامه ستم و بى عدالتى و مبارزه با استبداد و استقرار کامل رژیم مشروطه را در دستور کار خود قرار داده بود که براى رسیدن به این هدفها توجه کامل به بیرون راندن بیگانگان از ایران را لازم و ضرورى مىشمرد.
اما از این تاریخ تا آذرماه 1300، در هدف خود تغییر جهت داد و به جاى استوارى بخشیدن به رژیم مشروطه، خواستار لغو این رژیم و برقرارى جمهورى در ایران شد و سیاست جنگل را بر بنیاد مردم سالارى استوار ساخت. بدین ترتیب بود که نخستین جمهورى در قسمتى از کشور ما، یعنى گیلان تشکیل شد و این سرزمین را به عنوان پایگاهى براى ادامه مبارزه با استبداد در آورد.
بدین سان، نظر جمهورى بر باطل شناختن قراردادها با بیگانگان، لغو کاپیتولاسیون و الغای سلطنت قرار گرفت. اما ترویج کمونیسم که لغو مالکیت به طور مطلق را به همراه داشت، به سبب ناسازگارى آن با اسلام، نه تنها هماهنگ با باور و آیین و خوى، منش و رفتار مسلمانان و همه ایرانیان نمى دانست، بلکه آن را مایه از هم گسستن جنبش جنگل به شمار مىآورد.
در بازشناسى نهضت جنگل، شناساندن چهره واقعى کسانى چون: حیدرخان عمواوغلى، خالوقربان، احسان ا... خان، سلیمان میرزا، تقى زاده و… ضرورى و گریز ناپذیر است.
دربازشناسى که تا کنون از نهضت جنگل صورت گرفته است، این چهره ها کمتر شناخته شده اند. شخصیتهایى که ماهیت ضد مردمى خود را آشکارا در انقلاب مشروطیت، نشان دادند.
در هر دو انقلاب، بیگانگان شمال و جنوب(روسیه و انگلیس) براى خلع سلاح و نابودى انقلاب، دست به دامن چپ روترین و انقلابى ترین و سوسیالیستترین لوچهاى وطنى شده اند.
براستى نقش واقعى اینان در نهضت جنگل چه بوده است. آیا براستى حیدرخان عمواوغلو، این شخصیت به اصطلاح (چکیده انقلاب) همچنان که حزب توده مىگوید، براى برقرارى همدلى و یگانگى بین سران قوم، به گیلان گام گذاشت؟ چه کسانى علیه نهضت جنگل و شخص میرزا کوچک خان کودتا کردند؟ چه کسانى وقتى ضربه نهایى را بر پیکر نهضت جنگل زدند، بر کشتى نشستند و به کرملین نشینان پیوستند. چه کسانى سر بریده رهبر نهضت را جهت خوش خدمتى نزد رضاخان بردند؟ حیدرخان عمواوغلو را چه کسى به گیلان فرستاد و هدف از فرستادن اوچه بود؟
ویژگى دوم:
دوره نخست پیوند این جنبش با هیأت اتحاد اسلام بود که رهبرى معنوى و مرکز ثقل و مغز متفکر قیام جنگل را تشکیل مىداد که در آغاز، بیشتر آنان از علماى دین ساکن رشت و تهران بودند.
اتحاد اسلام، سازمانى بود که با الهام از اندیشههاى اندیشه وران و اصلاحگرانى چون، سید جمال الدین اسدآبادى، سیدعبدالرحمن کواکبى، شیخ محمد عبده و رشید رضا پدیدار گشت و هدف آن مبارزه با استبدادیان و جلوگیرى از رخنه گرى بیگانگان در کشورهاى اسلامى و برقرارى هماهنگى، همدلى و یگانگى سیاسى بین کشورهاى اسلامى بود. در واقع، اتحاد سیاسى که میرزا پدید آورد، به پیروى از این اندیشه وران بود.
میرزا کوچک خان، پس از بازگشت به زادگاهش، به فکر سازماندهى قیامش افتاد و شمارى را بدون توجه به منشأ طبقاتى (روحانى، بازارى، روزنامه نگار و…) در هیأتى به نام اتحاد اسلام، که سپس این مرکز، به کمیته تغییر نام داد، در سال 1344 هـ.ق. در تالش جمع کرد و پس از چندى مرامنامه این کمیته در 34 ماده نگاشته و سامان داده شد که همین مرامنامه، در واقع خط مشى نهضت جنگل را بیان مىکرد.
ویژگى سوم:
یکى دیگر از ویژگیهاى دوره نخست نهضت جنگل، ایمان به خدا، راستى و درستى و همت و شجاعت و جانبازى در راه آزادى سرزمین و میهن مقدس از چنگ بیگانگان بود، به گونه اى که:
«در نخستین سالهاى قیام، با چوب و چماق و داس و تبر و سلاح کهنه، به جنگ دشمن مىرفتند و معتقد بودند همین وسایل ناچیز، با مقدارى عشق و ایمان به وطن براى غلبه به خصم کافى است. تنها اندیشه شان این بود که چگونه مىتوانند به آزادى خدمت کنند و در تأمین آسایش هموطنان بکوشند.»
این وضع، تا زمانى که هنوز مسأله سازمان نظامى مطرح نشده بود و جنگلیها در دایره محدودى از قدرت مىزیستند، ادامه داشت. ولى پاشیدن بذر نفاق و خودخواهى پس از این دوره بود که گریبانگیر نهضت نوپاى جنگل شد و یکپارچگى، هماهنگى و همدلى جنگلیها را بر هم زد و بین آنان دوگانگى و ناهماهنگى پدید آورد.
یکى از مهمترین رویدادها در نهضت جنگل، تشکیل کابینه وثوق الدوله بود و پس از آنکه وثوق الدوله از طرف انگلستان مأمور تشکیل کابینه شد، سعى فراوان کرد مشکل نهضت جنگل را به سود اربابش، براى همیشه حل کند.
وى، ابتدا به میرزا نامه مىفرستد که اگر به قواى دولتى تسلیم شود، به فرماندارى گیلان، گمارده خواهد شد. وقتى از طرف میرزا کوچک خان جواب رد شنید، تیمورتاش را، که در سفاکى شهره خاص و عام بود، به فرماندارى گیلان برگزید. تیمورتاش نیز با ترساندن و طمع انگیزى و نامه پراکنى، سعى کرد سران نهضت را به تسلیم وادارد و بین جنگلیها بذر تفرقه و نفاق افشاند.
همسو و هم جهت با تلاشهاى ویرانگر تیمورتاش، انگلستان نیز وارد کار شد و نیروهاى آن کشور پایگاه ها و سرزمینهایى را که در اختیار جنگلیها بود، بمباران کردند. در این هنگام وضع داخلى نهضت چندان رضایتبخش نبود. شمارى از یاران میرزا، از جمله حاجى احمد کسمایى خود و نیروهاى تحت امرش را تسلیم دولت کرد. این حرکت، روحیه مجاهدان جنگل را خراب کرد و سبب گردید سستى و ناتوانى در بین آنان راه یابد. همزمان با بمباران پایگاه ها جنگلیها از سوى نیروهاى انگلیسى، قزاقان از راه رشت و ماسوله و شفت به حرکت در آمدند. جنگلیها، ناگزیر فومنات را ترک و به سوى لاهیجان حرکت کردند. در لاهیجان نیز با نیروى بیست هزارنفرى دولتى روبهرو شدند و در یک تعقیب و گریز با نیروهاى انگلیسى و دولتى، به سوى دامنه کوههاى لنگرود روان شدند. در این هنگام دکتر حشمت همراه با سیصدنفر از نیروهاى فرمانبر خود، تسلیم دولتیان شد، اما کارگزاران حکومت، بر خلاف قولى که در پشت قرآن به وى داده بودند، او را به دار آویختند.
خیانت خواسته یا ناخواسته دکتر حشمت به نهضت جنگل، بیشترین ضربه را به نهضت وارد کرد. با تسلیم شدن دکتر حشمت ارکان نهضت جنگل از هم پاشید . به طور دقیق پس از این دوره بود که مسیر نهضت عوض و میرزا ناگزیر شد به سوى شمارى از افراد معلوم الحال دست اتحاد و همکارى دراز کند.
میرزا، پس از چند هفته تعقیب و گریز با نیروهاى دولتى و انگلیسى، در نقطه اى به نام (گاوین) به پیروى از مولى و سرورش، حسین بن على(ع) همراهانش را گرد آورد و به آنان یادآور شد: هر راهى را که مىخواهند پیش بگیرند و اگر بیش از این توان ادامه ایستادگى، مبارزه و جنگ را در خود نمى بینند، اسلحه شان را تحویل دهند و راه خانه را در پیش گیرند. بدین گونه شمار زیادى از همراهانش پراکنده شدند و بیش از هشت تن با او نماندند.
میرزا، پس از چند روز مخفى شدن در نقطه اى با گروههاى احسان ا... خان و خالوقربان برخورد کرد و برخلاف اختلافهاى عقیدتى و سیاسى، با هم دوباره هماهنگ شدند، ولى در عمل
نمى توانستند کارى از پیش ببرند. از این روى، آتش نبرد جنگلیان با قواى قزّاق و انگلیس، اگر چه خاموش نشد، ولى رو به افول گذاشت.
مرحله دوم:
این مرحله، پس از قرارداد ننگین 1919، به تاریخ 1298 شمسى که میان وثوق الدوله و دولت انگلیس به امضا رسیده بود، شکل گرفت. این قرارداد ننگین که به موجب آن، ایران تحت الحمایه انگلیس قرار مىگرفت، نقطه عطفى در مبارزه ها و خیزشهاى بعدى انقلابیون قرار گرفت. جنگلیها که منتظر چنین فرصتى بودند، این قرارداد را سند فروش ایران نامیدند و فصل جدیدى را در مبارزه ها و حرکتهاى خود علیه نفوذ بیگانگان در خاک ایران گشودند.
این مسأله به همراه حادثه دیگر، یعنى ورود ناوگان ارتش سرخ شوروى به سواحل غازیان و انزلى، انقلاب جنگل را وارد مرحله جدیدى کرد.
بامداد 28 اردیبهشت 1299 ناوگانى از ارتش سرخ، با شلیک چند تیر توپ از دریاى خزر به سواحل غازیان، به انزلى وارد شد. فرماندهى ناوگان ارتش سرخ، راسکولینکوف به همراهى اعضاى کمیته عدالت باکو، خواهان دیدار با رهبر جنبش جنگل، میرزا کوچک خان شدند. آنان در دیدار با میرزا، اعلام کردند هدف از ورود به آبهاى ایران، خاموش کردن فتنه دنیکن، ژنرال ضدانقلابى روس است. در همین دیدار دست همکارى به سوى میرزا دراز کردند.
میرزا در این برهه، چاره اى جز همکارى با بلشویکها نداشت. بدین گونه، دو طرف پس از تبادل نظر و گفت گوهاى بسیار، با شرطها و قیدهایى، از جمله: دخالت نکردن شورویها در انقلاب ایران، به اجرا نگذاردنِ اصول کمونیزم، از حیث مصادره اموال و الغاى مالکیت و تبلیغ نکردن از مرام کمونیستى، به توافق رسیدند.
میرزا پس از امضاى قرارداد، براى اجراى آن، که مهمترین و اصلى ترین ماده آن بنیانگذارى جمهورى بود، به رشت بازگشت.
هر چند با این پیمان، جان دوباره بر کالبد نهضت دمیده شد ولی میرزا، از این وضع چنان خرسند نبود و هدفها و آرمانهاى بلندتر از این داشت و آن چیزى جز اجراى احکام دین مبین اسلام نبود، ولى کمونیستها به همین رضایت ندادند و مفاد قرارداد را نیز زیر پا گذاشته و دست به کارهاى ضد دینى و مذهبى زدند و به تبلیغ اندیشههاى کمونیستى روى آوردند و با مصادره ملکهاى خرده مالکان، انگیزههاى ناخشنودى، اذیت و آزار مردم را فراهم آوردند. میرزا کسى نبود که این همه بى عدالتى را ببیند و سکوت کند. اینها سبب شد میرزا از این جمهورى فاصله بگیرد و به نشانه اعتراض به حرکتهاى ناشایست و چپ روانه مهاجران، به جنگل واپس بنشیند و زمام امور به دست رقبا، احسان ا... خان و خالوقربان بیفتد.
مرحله سوم:
اختلاف و دودستگى، افترا و بدگمانى، به اوج خود رسید و حیدرخان عمواوغلى در یک درگیرى درون گروهى کشته شد و احسان ا... خان نیز با شمارى از نیروهاى خود، انزلى را به قصد شوروى ترک کرد. سرانجام با اتحاد سه جانبه شوروى، انگلیس و دولت وقت، نهضت جنگل بیش از پیش روبه افول گذاشت و ضعیف شد. هر سه قدرت بر نابودى نهضت جنگل، همپیمان شدند. با این یورش سنگین و در هم کوبنده سه قدرت شوم، یاران میرزا کشته، تسلیم یا پراکنده شدند .
آنچه در این مرحله در خور درنگ و درس آموز است اینکه: میرزا با اینکه مىتوانست به شوروى پناهنده یا از ایران خارج شود، به همه این موقعیتها، پشت پا زد و بر آرمان و هدف خود پاى فشرد و به شهادت مدارک متقن، همه پیشنهادهاى مصالحه و معامله سیاسى را به دلیل آنکه با باورها و شرافت ملى وى ناسازگار بود، رد کرد و مرگ شرافتمندانه او در میان برف و کولاک، دلیل آشکاری است بر اینکه در برابر هیچ قدرت غیر ملى، سرفرود نیاورد. این در حالى بود که رهبران چپ وابسته، که میرزا را ایدئولوگ سرمایه دارى مىدانستند و فرصت طلبانى که به او لقب ضد انقلاب مىدادند، با کمک و پشتیبانى دولت شوروى به قفقاز فرار کردند، تا جان به سلامت بیرون ببرند و چند صباحى در زیر بیرق بیگانه بزیند.
علل شکست نهضت جنگل
در مورد انگیزه ها و علل شکست این جنبش، دیدگاههاى گوناگون وجود دارد.
1. دیدگاه اول از سوى پژوهشگرانى ارایه مىشود که با نگاهى اسلام گرایانه، عامل شکست نهضت را گرایشهاى مارکسیستى سران آن مىدانند و مىگویند سران این نهضت سعى داشتند با پیوند میان اسلام و مارکسیسم، به هدفهاى خود دست یابند. از این روى همین ترکیب ناهمگون و ناهماهنگ، سبب ناسازگارى ایدئولوژیک و سرانجام شکست نهضت گردید.
این نظریه، اگر در حق شمارى از سران نهضت درست باشد، درباره میرزا کوچک خان نمى تواند درست باشد؛ زیرا میرزا هر چند به ارزشهاى انسانى، روحیه انقلابى و ضداستعمارى انقلابیون بلشویکها احترام مىگذارد، ولى با این حال، وقتى شوروى و همه کسانى را که در طرح مطالب ضد مذهبى و ایدئولوژى شتاب داشتند، سرزنش مىکند و با فرزانگى و فراست مىنویسد: «دفع دشمن جنگجویى لازم دارد، و رسوخ عقیده، ملاطفت، آن هم به مرور زمان»
2. دومین دیدگاه مبناى مارکسیستى دارد و بیشتر از سوى پژوهشگران مارکسیست بیان شده است. اینان بر این باورند: تا زمانى که دولت مارکسیستى شوروى از این نهضت پشتیبانى مىکرد، این قیام پویا بود، اما به دنبال فروکش کردن تب صدور انقلاب و بر طرف شدن اختلافهاى شوروى با رقیبان خود، یعنى انگلیس (عقد قرارداد 1921) و آلمان (قرارداد برست لیتوسک) این قیام نیز روبه افول و خاموشى گذاشت.
3. دیدگاه سوم، که در واقع نه اسلامى و نه مارکسیستى است، بیشتر بر ملى بودن این نهضت تأکید دارد و با یک دیدگاه جانبدارانه از جنگلیان با ارایه سندها و مدرکها، سعى بر این دارد که میرزا کوچک را یک فرد ملى گرا قلمداد کند. این گروه، عوامل اصلى شکست نهضت را افزون بر ناهماهنگى نیروها و به هم ریختگى سازمان آن، ناتوانى نظامى در رویارویى با قدرت نظامى مرکز مىداند.
2. علل خارجی که حاصل سازش میان رهبران شوروى و انگلیس و حکومت مرکزى ایران بوده است نقش اثرگذاری در علل شکست جنبش جنگل داشته است.
شوربختانه، سرانجام میرزا به همراه وفادار آلمانى خویش، به نام هوشنگ(گائوک) در حال فرار گرفتار بوران، طوفان و سرما شد و سرانجام هر دو بر اثر شدت سرما جان سپردند و چراغ نهضت جنگل، پس از 7 سال مبارزه و جهاد مسلحانه علیه استبداد و متجاوزان و بیگانگان، در دل کوهساران پوشیده از برف و یخ، خاموش شد.
حسین لطیفی / قدس آنلاین
انتهای پیام