( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: گفت‌وگو با دکتر موسی حقانی
مصطفی بیات

بخشنامة ممنوعیت حجاب برای رسیدن به تصویب رضاشاه، در تاریخ 27 آذر 1314 از طرف رئیس‌الوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز دی‌ماه فرمان اجرای غیررسمی قانون «کشف حجاب» به تمام ولایات ایران ارسال شود. رضاشاه در 17 دی سال 1314 طی جشن فارغ‌التحصیلی دختران بی‌حجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً بر «کشف حجاب» تأکید کرد.

ممنوعیت حجاب پیامدهاى منفى و زیان‌بار فراوانی داشت؛ ازجملة آنها می‌توان به رواج معاشرت‏هاى آزاد دختران و پسران و زنان و مردان اشاره کرد که مفاسد جبران‏ناپذیرى را در پى داشت. درواقع «کشف حجاب» مفاسد را گسترده‏تر و علنى‏تر ساخت و به گونه‏اى، زشتى آن را از بین برد و شکلى عادى به آن داد.

ماجرای ممنوعیت حجاب به قدری زشت و زننده بود که هیچ زن محجبه‌ای در کوچه و خیابان امنیت نداشت. پاسبان‌ها و مأموران حکومتی هر زن باحجابی را که در معابر می‌دیدند تعقیب می‌کردند و گاه تا داخل خانه می‌رفتند تا چادر و روسری را از سر او بکشند. عده‌ای از زنان مضروب شدند، بعضی بچه‌های‌شان سقط شدند و عدة بسیاری خانه‌نشین شدند.

ارعابی که رضاخان با قلدری و دیکتاتوری و پشت‌گرمی به استعمارگران، در دل مردم ایجاد کرده بود جای هیچ قیام و فریادی را نگذاشته بود و دستگاه حکومتی او هر ندای ظلم‌ستیزی را به بدترین شکلی در گلو خفه می‌کرد. قیام مسجد گوهرشاد، اعتراض مرحوم شیخ محمدتقی بافقی و هجرت تعدادی از روحانیان ازجملة این اعتراض‌ها بود.

در گفت‌وگو با دکتر موسی حقانی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، ابعاد ممنوعیت حجاب را بررسی کرده‌ایم. نگاهی به وضعیت زنان در فردای 17 دی یکی از محورهای این گفت‌وگو بود.

جناب آقای حقانی موضوع «کشف حجاب» پس از هفتاد و چند سال هنوز جای بحث دارد. نمی‌توان گفت که تنها با دستور رضاشاه کشف حجاب اجرا شد؛ داستان ممنوعیت حجاب از کجا آغاز شد؟

نمی‌توان گفت که رضاخان آغازکنندة این پدیده در کشور بود، از زمانی که با غربی‌ها روبه‌رو شدیم، آن هم رویارویی گستردة فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی، الگوی زیست غربی‌ها رفته‌رفته در کشور ما مطرح شد. ایرانی‌ها در پی ارتباط با وابستگان بازرگانی و تجار با نوع زیست بانوان غربی آشنا شدند.

موضوع بعدی برنامه‌ریزی جدی برای ساختارشکنی اجتماعی و فرهنگی در کشورهای اسلامی مانند ایران بود. در ایران، زنان و بانوان مسلمان یکی از اهداف تهاجم فرهنگی بودند. وقتی زن در پوشش حجاب قرار دارد، در فضای خاصی به سر می‌برد که آن فضا با تهاجم فرهنگی و برنامة غربی‌ها برای اجرا در کشورهای اسلامی، سازگار نیست. زن با حجاب پاسدار حریم خانواده است، اما وقتی به خروج از حجاب تشویق می‌شود، به دلیل نوع زیست کشورهای غربی، خودبه‌خود یک تکان جدی و ساختارشکنانه بر فرهنگ حاکم بر جامعة ایران و نوع سلوک زنان وارد می‌گردد.

اگر زن از حریم حجاب خارج شود، پیامدهای اجتماعی و اخلاقی خواهد داشت؛ زیرا نوع زندگی نیمی از افراد جامعه مورد تهاجم در ایران را دچار تغییر و تحول می‌کند. وقتی چادر کنار می‌رود، بی‌حجابی و بدحجابی جانشین آن می‌شود، استفاده از لوازم آرایشی و نوع پوشاک جدید متناسب با وضعیت جدید، ابتدایی‌ترین اتفاقاتی است که رخ می‌دهد.

استعمار وقتی وارد کشورهای اسلامی شد متوجه گردید نیمی از جمعیت این کشورها، یعنی زنان، با پوشش حجاب در جامعه حضور می‌یابند و وظایف خود را انجام می‌دهند. همین مسئله مانع رسوخ فرهنگ غربی در جوامع اسلامی می‌شد؛ زیرا زمانی که مادر خانواده، که سهم اصلی را در تربیت فرزندان خانواده دارد، و مقید به حجاب و قواعد اسلامی و دینی باشد، این روحیه را به فرزندان خود منتقل می‌کند و این فرصت چندانی برای نفوذ مجال تفکر غربی باقی نمی‌گذارد. این‌گونه بود که غرب تصمیم گرفت این سنگر را فتح کند و از بین ببرد و بنابراین به برنامه‌ریزی گسترده برای مبارزه با حجاب دست زد.

تأثیر فرقه‌های نوظهور در عصر ناصرالدین‌شاه قاجار را در این مسئله چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فرقه‌های نوظهور در کشف حجاب تأثیر داشتند؛ زیرا هدف اصلی آنها ساختارشکنی فرهنگی، دینی و اجتماعی در ایران بود. یکی از این فرقه‌های ضاله، بابیت بود. هنگامی که علی‌محمد باب، رهبر این فرقه، در قلعة چهریق در زندان به سر می‌برد، پیروان و طرفداران او در دشت «بدشت» نزدیک شاهرود جمع شدند. آنها قرار بود در دشت «بدشت» به نوعی ساختارشکنی اساسی و جدی دست زنند؛ ازهمین‌رو زنی به نام قرةالعین در این اجتماع بابیان، برای نخستین‌بار در بین مردان با لباس نامناسب و بدون حجاب حضور یافت.

این اقدام قرةالعین باعث پیدایش شکاف در بین طرفداران باب شد. بعضی از افرادی که دچار تبلیغات مسموم و فریفته شده بودند، با این وضعیت آگاه شدند و از این فرقه جدا گردیدند، اما عده‌ای دیگر به تداوم فعالیت تمایل بیشتری پیدا ‌کردند.

پس از این اتفاق بود که در کشور ما تهاجم به حجاب به شکل‌های گوناگون بیشتر شد.

روشنفکران و نویسندگان نیز در این میان مؤثر بودند؟

روشنفکرانی مثل آخوندزاده به حجاب حمله کردند در آثار آنها مسئلة حجاب مطرح شد. آنان درصدد غربی کردن جامعة ایران بودند. در عصر ناصرالدین‌شاه و مشروطه بقایای بابیان اولیه در دو گروه «ازلی» و «بهایی» فعالیت خود را ادامه دادند. اینها نیز در زمینة حجاب‌ستیزی فعالیت‌های گسترده‌ای کردند که از میان آنها می‌توان به خانوادة دولت‌آبادی اشاره کرد. در این خانواده، که از گروه ازلی بودند، پدر با قوت از کسوت روحانیت بیرون ‌آمد و دختر هم با قوت از کسوت حجاب، و این را با صراحت اعلام کردند.

نام صدیقه دولت‌آبادی را در این زمینه فراوان شنیده‌ایم. او در تکاپوها برای کشف حجاب با بیان اینکه زنان باید باسواد گردند و با مظاهر دنیای جدید آشنا شوند و نیز مشارکت بیشتری در اجتماع داشته باشند، بدون حجاب وارد اجتماع شد.

اما هدف اصلی در همة این‌گونه اقدام‌ها، ترویج و گسترش فرهنگ برهنگی در جامعة ایران بود تا ساختارشکنی در جامعه روی دهد.

شاعران و نویسندگان در مسئلة کشف حجاب چه سهمی داشتند؟

جریان روشنفکری در عصر قاجار و به‌ویژه پس از انقلاب مشروطه فرصت بیشتری یافتند تا در زمینة تغییر ساختار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در کشور تلاش کنند. در دورة مشروطه هجوم گسترده علیه موضوع‌های دینی در بعضی از نشریات آغاز گردید. در این میان به حجاب نیز حمله شد. افرادی که در سلک اسلام نبودند، مانند مادام یپرم، همسر یپرم‌خان ارمنی، هم با همکاری صدیقه دولت‌آبادی برای حجاب‌زدایی در ایران فعالیت کردند.

تمام ساختارشکن‌ها بر سر مسئلة حجاب‌زدایی از بانوان اتفاق نظر داشتند و پیروان فرقة ضالة بابیه، ازلیه، بهائیه و بعضی از روشنفکرانی که اصلاً اعتقادی به هیچ مسلکی نداشتند در این زمینه فعالیت می‌کردند.

علی‌اکبر سیاسی، در مقام نویسنده‌ای که روزنامة «ایران جوان» را منتشر می‌کرد و کانون ایران جوان را راه‌اندازی کرده بود، آشکارا به زنان چادری حمله و اهانت می‌کرد. عارف قزوینی، میرزادة عشقی و… هم علیه چادر و حجاب شعر سروده‌اند. بدین ترتیب و متأسفانه جوی علیه حجاب در کشور شکل گرفت و عده‌ای دانسته و عده‌ای دیگر ندانسته و تحت‌تأثیر هوا و هوس وارد این عرصه می‌شدند. درواقع برنامة ازپیش‌تعیین‌شده‌ای برای نابودی حجاب در ایران، به‌منزلة اقدام اولیه و آغازین برای سقوط خانواده و برهنگی زنان، طراحی شده بود که روشنفکران، شاعران و نویسندگان هم به پیشبرد آن کمک می‌کردند. البته علی‌اکبر سیاسی، آگاهانه و با برنامه در این زمینه فعالیت می‌کرد. بعدها حزب ایران جوان متعلق به علی‌اکبر سیاسی با کانون ایران نو تیمورتاش ائتلاف کرد و در نتیجة ادغام آنها باشگاه ایران راه‌اندازی ‌شد. باشگاه ایران طی سال‌های 1306ـ1307 تأسیس شد که سال‌ها پیش از تصویب و اجرای قانون ممنوعیت حجاب بود.

در این باشگاه زنان بعضی از اعضا و نیز سران حکومتی بدون حجاب حضور پیدا می‌کردند و تا صبح با مردها به عیاشی، رقص و پایکوبی و باده‌نوشی مشغول می‌شدند. اینها مقدماتی است که از صدر قاجار آغاز شد، با مشروطه سرعت گرفت و با ورود به دورة رضاخان، که با مشت آهنین و دیکتاتوری قدرت گرفته بود بحث کشف حجاب با شدت بیشتری مطرح شد.

در صحبت‌های خود به موضوع هدف قرار دادن دین اشاره کردید، چرا در آن دوران دین‌زدایی محور قرار گرفته بود؟ چه چیزی از دین‌زدایی عاید استعمار می‌شد؟

وقتی دین را مطرح می‌کنیم، جنبة وحیانی بودن آن مطرح است. وقتی یک طریقت و مسلکی مبتنی بر وحی و دستورات الهی باشد، برای انسان قواعد و چهارچوبی را قرار می‌دهد که انسان باید براساس آنها زندگی کند. در دین، پاک، نجس، حلال، حرام، امر به معروف و نهی از منکر و… مطرح است و باعث می‌شود استعمار غرب به اهداف خود نرسند.

ازهمین‌رو استعمار غرب برای نابودی این مانع دو روش را سرلوحة کار خود در ایران قرار داد: 1٫ روش نسخ 2٫ مسخ. در روش نسخ اعلام می‌کند که دین اساساً نسخ شد و عصر دین‌داری به پایان رسید و بشر به دین نیازی ندارد. در آن زمان آنها این موضوع را در قالب‌های گوناگونی مطرح می‌گردند.

سران دو فرقة ضالة بابیت و بهائیت پس‌از طرح آیین خود گفتند که دین اسلام نسخ شده و دورة اسلام به سر رسیده است. سپس چهارچوب‌ها را نیز به هم زدند، حدود محارم را از میان برداشتند، پاک، نجس، حلال و حرام را نادیده گرفتند و مرزبندی‌ها را به هم ریختند.

سیاست نسخ از اساس دین اسلام را منکر، و مدعی روش و دین جدیدی می‌شود که به هیچ روی جنبة وحیانی و الهی ندارد. اما در سیاست بعدی، یعنی مسخ، وارونه جلوه دادن تعالیم دینی مدنظر است که در قالب مسائل خرافی یا با اظهار اینکه باید روایتی امروزی و مدرن از دین اسلام داشته باشیم، مفاهیم آن را مسخ می‌کنند و در این میان حجاب را نیز کنار می‌زنند.

وجود دین وحیانی در هر جامعه‌ای می‌تواند مانعی بر سر راه سلطه‌گری و ازهم‌گسیختگی جامعه باشد. در اروپا از طریق پروتستانتیسم، صلابت دین کاتولیک را گرفتند. براساس روایتی، پروتستان نسخة یهودی‌شدة مسیحیت است. این آیین جدید راه را برای بسیاری از اقدامات و تحرکات فراهم کرد. آنها به دنبال اجرای همین طرح در ایران بودند؛ آخوندزاده، که اعتقادی به دین نداشت، می‌گفت: باید به پروتستانتیسم اسلامی دست بزنیم. بعدها افراد دیگری نیز این چنین موضوع‌هایی را مطرح کردند که هدفی جز رنگ کردن احکام، شعائر و منویات دین نداشتند و از سر نوعی وادادگی و دلبستگی به غرب این مسئله را بیان می‌نمودند. دین یگانه سنگری است که سد راه استعمار در ورود به کشورهای اسلامی است. در غربی شدن جوامع نیز فقط ظواهر مطرح است و قرار نیست کشورها در قلمرو علم و تکنولوژی پیشرفت کنند، بلکه باید همیشه وابسته باقی بمانند.

رضاخان، تدریجی و گام به گام سیاست کشف حجاب را پیش برد، این سیر تدریجی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ رضاشاه برای نابودی تشیع، اسلام و سنت‌ها در کشور ایران بر سر کار آمد. پاسخ این پرسش را که چرا رضاخان برای این کار انتخاب شد، در تعاریفی می‌توان جست که استعمار از نوع حکومت مطلوب در ایران پس‌ از سقوط محمدعلی‌شاه در دورة احمدشاه داشت. رضاخان از نظر فرهنگی فرد مشهوری نبود و درک فرهنگی بالایی نداشت. او نظامیِ قلدری بود که در حوزة نظامی‌گری نیز با پشتیبانی بعضی از کانون‌های پنهان مراتب رشد را طی کرد.

از سال 1293، یعنی شش سال پیش از کودتا در ایران، استعمار به این دیدگاه رسید که برای اصلاح ایران ــ از منظر آنان ــ باید دیکتاتوری منور این کشور روی کار آید و ما باید با استفاده از مشت آهنین مسائل ایران را سر و سامان بدهیم. این عین جملة مجلة کاوه (مجله‌ای به زبان فارسی که در برلین از سال 1334 تا 1340 ه‌ق منتشر می‌شد و مؤسس آن حسن تقی‌زاده بود.) است. در دورة قاجار و مشروطه خیلی تلاش کردند ایران را آن‌چنانکه مدنظرشان است شکل دهند. بر این اساس باید ساختارها کاملاً دگرگون و غربی می‌شد، اما در آن دوره موفق نشدند چنین کنند؛ زیرا مخالفت روحانیان و مردم ایران از این کار جلوگیری کرد. این‌گونه بود که آنها به فکر این افتادند که با یک دولت مقتدر نظامی تغییرات مدنظر را در ایران به اجرا درآورند.

در منابع تاریخی آمده است که فردی به نام آشتیانی‌زاده، از نمایندگان مجلس، از حبیب‌الله رشیدیان، که یکی از چهره‌های معروف وابسته به انگلیس بود، شنیده بود که پیش از کودتا، اردشیر جی، سرجاسوس انگلیس در ایران، به عین‌الملک، پدر هویدا، که در دوران پهلوی دوم به مدت سیزده سال نخست‌وزیر بود، مراجعه کرد و گفت: برای امر مهمی در ایران به فردی نیاز داریم که دو ویژگی داشته باشد: 1٫قزاق باشد؛ 2٫شیعة اثنی عشری خالص نباشد. او سه بار موضوع شیعة اثنی عشری خالص نبودن را تکرار کرد. این مطلب نشان می‌دهد که قرار بود فرد نظامی قلدری بر سر کار بیاید که با مبانی تشیع اثنی عشری در ایران درگیر شود.

رضاخان به‌شدت از ناحیة روشنفکران غرب‌گرا تحت فشار بود تا اصلاحات مدنظر آنها را به اجرا درآورد. هوشیاری و هوشمندی موجود در رفتار رضاخان و نیز توصیة دیگران به او، وی را به این نتیجه رسانده بود که نمی‌شود یک‌باره در ایران به تغییرات مدنظر دست زد، ازهمین‌رو رضاخان یک سیاست پلکانی و همراه مماشات را برای انجام دادن کارهای اصلی و جدی درپیش گرفت. او که نخست فرماندة نظامی کودتا بود، به مقام وزارت جنگ و بعد نخست وزیری دست یافت. سپس کوشید حکومت قاجاریه را با طرح جمهوریت سرنگون کند، اما موفق نشد. حالا به زمان نیاز داشت تا پادشاه بعدی ایران شود. تمام کوشش رضاخان از سال 1300 تا 1304 این بود که مخالفان خود را از سر راه بردارد و زمینه را برای رسیدن به تخت سلطنت آماده کند. در سال 1304، که این اتفاق روی داد، شاه جدید به تدریج روی اصلی خود و کودتا را، که همان نابودی تشیع و اسلام در ایران بود، را به نمایش گذاشت. بدین ترتیب درگیری‌ها از سال 1305 به آهستگی آغاز شد؛ قیام حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی در مخالفت با سیاست‌های رضاخان در سال 1306 روی داد. ضرب و شتم بافقی هم به دلیل اعتراض او به نوع حجاب دختران و همسر رضاشاه در زمان حضور در حرم حضرت معصومه(س) است.

وقتی رضاشاه با چکمه به حرم حضرت معصومه(س) رفت، این پیام را به مردم داد که دیگر دورة تظاهر او به دین‌داری پایان یافته است.

از آن پس، او به تغییراتی صوری با عنوان مدرنیزاسیون دست زد که از میان آنها می‌توان به قانون متحدالشکل کردن لباس مردها اشاره کرد که خود زمینه‌های کشف حجاب را فراهم کرد.

کشف حجاب هم نخست به صورت علنی و قانونی اجرا نشد، بلکه با حمایت از زنان بی‌حجاب و اقدامات ساختار شکنانة باشگاه‌ها و کلوب‌ها زمینة اجرای قانونی آن فراهم شد و رضاخان پس از بازگشت از ترکیه در سال 1313 مصمم گردید بساط حجاب را در ایران جمع کند.

رضاشاه در ایران، در حالی قانون کشف حجاب را اجرا می‌کرد که ایران تنها کشوری بود که به این اقدام دست می‌زد و افغانستان و ترکیه با چنین گستره‌ای سیاست کشف حجاب را دنبال نکردند. این قانون مصوبة مجلس بود یا فرمان رضاشاه؟

کشف حجاب دستور رضاشاه بود که به دولت حکم شد و دولت نیز به وزارت کشور ابلاغ کرد تا آن را در سراسر کشور اجرا کند. بااین‌حال این اقدام حلقه‌ای از سلسله تحولاتی تلقی می‌شد که در منطقه رخ ‌داد. با فروپاشی امپراتوری عثمانی در ترکیه تحولات گسترده‌ای روی داد و آتاتورک به طور جدی با نهادها و نمادهای دینی درگیر شد. رضاشاه نیز که برای کشف حجاب از پیش انگیزه داشت، پس از بازدید از ترکیه به اجرای آن مصمم‌تر شد و ازهمین‌رو به وزرای خود دستور داد که با زنان و دخترانشان، آن هم بدون ‌حجاب، در جشن‌هایی حاضر شوند که به مناسبت کشف حجاب در ایران می‌شد تا این الگویی شود برای همة کارمندان دولت و طبقات پایین جامعه.

شایان ذکر است که در افغانستان این مسئله زودتر از ایران اجرا شد و امان‌الله به گونه‌ای جدی به نابود کردن بنیان‌های فرهنگی و اجتماعی جامعة خود به منظور غربی شدن دست زد.

در ترکیه نیز، اگرچه آتاتورک با نهادهای دینی در ترکیه به‌شدت مقابله کرد، اجرای ممنوعیت حجاب به شدت ایران نبود.

اقداماتی که رضاشاه و دولت او بعد از ممنوعیت حجاب انجام دادند، چه بود؟

رضاخان مصمم به ترویج بی‌حجابی در ایران بود، به همین دلیل نیروهای خود را به همة شهرها، روستاها و شهرستان‌ها اعزام کرد و دستور داد که از تردد زنان باحجاب و حتی سوارشدن آنها به اتوبوس، رفتن‌شان به قبرستان و حمام عمومی جلوگیری شود. این قانون با خشونت در سراسر ایران اجرا شد و نیروهای امنیه به دوردست‌ترین روستاها رفتند و زنان باحجاب را تعقیب کردند و چادر از سرشان ‌کشیدند. آنها این چادرها را در یک بلندی به آتش می‌کشیدند، گویی که فتحی انجام داده بودند. زنان باحجاب در خیابان ضرب و شتم شدند و همسرانشان تحت تعقیب قرار می‌گرفتند. کارهای تبلیغاتی مانند برپایی جشن‌های کشف حجاب نیز انجام شد. اگر به عکس‌های این جشن‌ها نگاه کنید، متوجه خواهید شد که همه به اجبار در این جشن‌ها حاضر شده ‌بودند. زنان مظلوم، یقة پالتوهایشان را بالا و کلاهشان را تا پایین سر می‌کشیدند تا بدین وسیله حجاب خود را رعایت کنند. برای مقابله با این کار پس از مدتی بخشنامه ‌شد که زنان حق ندارند یقة پالتو را بالا و کلاه را پایین بکشند. در اسناد کشف حجاب به این موضوع اشاره شده است که برای نماز خواندن به چادر نیاز است و برای رفع این مسئله اجازة پوشیدن چادر برای چند دقیقه نماز داده شده است. افزون براین در این اسناد سؤال شده است که آیا زنان می‌توانند با روسری به مجالس ختم بروند، اما در پاسخ اجازة چنین کاری به هیچ روی داده نشده است.

در نگاهی کلی، این‌گونه به نظر می‌رسد که پس از 17 دی و اجرای قانون ممنوعیت حجاب، جامعه مقاومت چندانی نسبت به این مسئله نشان نداد و مردم بی‌تفاوت از کنار آن گذشتند. نظر شما دراین‌باره چیست؟

برعکس، مقاومتی گسترده علیه ممنوعیت حجاب در سطح جامعه شکل گرفت. اگرچه این مخالفت به شکل قیام گوهرشاد، که شش ماه پیش از اجرای کشف حجاب رخ داد، نبود می‌توان آن را نوعی مقاومت منفی و گسترده تلقی کرد که حتی خانوادة وزرای رضاشاه را نیز دربرمی‌گرفت. این خانواده‌ها گروه‌های اولیه برای ترویج بی‌حجابی بودند. صدرالاشراف، وزیر دادگستری رضاشاه، اظهار کرده است که رضاشاه چندین بار از او خواسته بود تا همسر و دخترانشان را بدون حجاب در جشن‌ها حاضر کند. صدرالاشراف هم در پاسخ می‌گفت: اگر اجازه دهید فعلاً مدیران و کارمندان این اقدامات را انجام دهند، بعد نوبت ما هم می‌رسد و به این روش مدام از انجام دادن این کار طفره می‌رفت، اما یک روز رضاشاه به او گفت که حتماً باید این کار را انجام دهد. صدرالاشرف نیز به همسرش گفت که باید طبق دستور رضاشاه عمل کند. همسرش در پاسخ به او گفت: خودم را می‌کشم. اما فشار رضاشاه بر او به قدری افزایش یافت که صدرالاشرف به همسرش گفت که اگر چنین نکند رضاشاه او را خواهد کشت. این‌گونه بود که همسر و دختران وزیر دادگستری حاضر شدند بی‌حجاب در جشن حضور یابند. اما همسر صدرالاشرف از فردای آن روز به دلیل فشار روحی و روانی بیمار شد و تا یک سال بعد، که جنازه‌اش از خانه خارج شد، هیچ‌گاه در مجامع عمومی و خیابان‌ها حاضر نشد.

در خانواده‌های دیگر نیز وضع به همین شکل بود؛ برای نمونه یکی از نظامیان، اسلحة خود را در منزل گذاشته بود تا اگر برای کشف حجاب به منزلش آمدند، زن و دخترانش خود را بکشند. یکی از کارمندانی نیز که به‌شدت تحت فشار رئیس ادارة خود قرار گرفته بود تا همسرش را بی‌حجاب به جشن آورد، وصیت‌نامة خود را نوشت و با خوردن تریاک خودکشی کرد تا زیر بار این ننگ نرود.

بعضی از مردم هم دیوارهای خانه‌های خود را سوراخ کرده بودند تا بتوانند از آن برای رفتن به حمام استفاده کنند و از آخرین منزل در کوچه به ابتدای کوچه و حمام برسند. نقل است هنگام تبعید رضاشاه، وقتی او در خیابان‌های تهران به سمت تبعیدگاه می‌رفت، زنان چادر سر کردند و به خیابان آمدند و شروع به راه رفتن کردند.

بر اساس این توضیحات آیا کشف حجاب و قانونش شکست خورد؟

این‌گونه نبود که سیاست کشف حجاب در ایران هیچ توفیقی نداشته باشد؛ زیرا بخشی از جامعة ایران و زنان ایرانی تحت‌تأثیر این تبلیغات قرار گرفتند.

در آن سال‌ها فشار برای کشف حجاب وجود داشت و از سوی دیگر نیز برای برگزاری مراسم و شعائر اسلامی نیز فشارهایی وارد می‌شد. بدین ترتیب در دوره‌ای، بخشی از زنان ایرانی، نه تنها با تعالیم اسلامی دربارة حجاب و دین آشنا نمی‌شدند، بلکه زمینه را برای کنار گذاشتن حجاب فراهم می‌دیدند. در دورة محمدرضا شاه هم که پدیدة بی‌حجابی نه به اجبار ــ مانند دورة رضاشاه ــ بلکه با تبلیغات از طریق نشریات، نمایشنامه‌ها، فیلم‌های سینمایی، برنامه‌های تلویزیون و… به جامعه تزریق می‌شد. سم بی‌حجابی و تفکر غربی در بخشی از زنان ایرانی مؤثر افتاد. هرچند این گروه از زنان بخش عمده‌ای از جامعه را دربرنمی‌گرفتند، پس از پیروزی انقلاب و به‌ویژه در سال‌های ابتدایی آن، تحول و انقلاب درونی در آنها روی داد، به‌گونه‌ای که این زنان داوطلبانه از حجاب استقبال کردند.

بعد از 17 دی سال 1314 و کشف حجاب، زن ایرانی بر سر دوراهی حفظ اصالت خود یا تن دادن به خواسته‌های حکومت و بی‌توجهی به حجاب قرار گرفت. این موضوع مشکل هویتی را برای زن ایرانی ایجاد کرد. تحلیل شما چیست؟

کشف حجاب برای آزادی بود، اما آزادی از قید دستورات اسلام و اینکه زن بندة شهوترانی دوران مدرن شود. این عین بندگی است؛ یعنی او را از بندگی خداوند، که عین آزادگی است، خارج کردند و به بندگی کمپانی‌ها و شرکت‌های غربی درآوردند. بدن زن محرک و مشوقی برای فروش کالا گردید. از جسم‌ او هم برای تولید استفاده شد، درحالی‌که کمترین حقوق به زنان کارگر پرداخت می‌شد. شخصیت، جنس و ویژگی‌های او نیز وسیله‌ای گردید برای تبلیغ و ترویج کالاها و محصولات غربی. پهلوی‌ها به گفته‌های خود مبنی بر آزادی زنان باور نداشتند و این وضع به‌گونه‌ای بود که وقتی تعدادی از نمایندگان زن در مجلس سخن می‌گفتند، نمایندگان مرد، آنها را مسخره می‌کردند و به حساب نمی‌آوردند. ازهمین‌رو معتقدم که آزادی زنان به معنای واقعی کلمه را با انقلاب اسلامی به ارمغان آورد.

با توجه به ریشه‌دار بودن اسلام در هویت و فرهنگ ایرانی، آیندة حجاب را در کشورمان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ما از نظر هجمه‌ای که علیه جامعة ما و به‌ویژه زنان و دختر ایرانی وجود دارد در وضعیت خطرناک و دشواری به سر می‌بریم. براین اساس اگر در مسیر تعمیق بینش دینی مردم حرکت نکنیم و در این زمینه به الگوسازی دست نزنیم، یعنی حالت انفعالی داشته باشیم و دست روی دست بگذاریم، فرهنگ غربی با استفاده از امکانات خود به جامعه و خانوادة ما نفوذ می‌کند؛ زیرا موانع طبیعی ارتباطات فرهنگی در حال از بین رفتن است و اینترنت پرسرعت در سراسر ایران گسترش یافته است.

باید با برنامه‌ریزی گسترده، به تولید الگوهای پوشش اسلامی دست زنیم و از ظرفیت زنان در این زمینه بهره ببریم. برای تعمیق بینش دینی جامعه هم باید از همة ابزارها، به‌ویژه هنر و رسانه استفاده کنیم.

باید الگوهای موفق در عرصة حجاب را در فیلم، کارتون و بازی‌های رایانه‌ای تبلیغ و ترویج نماییم و جلوی موج مهاجم را، که برای نابود کردن هست و نیست ما فعالیت می‌کند، بگیریم. ظرفیت زنان و دختران برای مقابله با تهاجم فرهنگی به مراتب بیشتر از مردان است و باید از این ظرفیت نهایت بهره را ببریم.

واقعاً بعضی از فیلم‌ها و سریال‌ها نه تنها مشوق حجاب نیستند، بلکه مخرب‌اند و الگوهای نامطلوب ارائه می‌دهند. باید به شکل گسترده و «جهادی فرهنگی» در زمینة ترویج فرهنگ حجاب حرکت کنیم و جلوی شیوه‌های سلیقه‌ای را بگیریم.

بعضی از افرادی که به صورت بدحجاب در جامعه ظاهر می‌شوند، تعمدی برای بدحجابی ندارند؛ واقعاً این دانش به آنان منتقل نشده است. از طرفی وضعیت نامطلوب اجتماعی هم به آنان فشار می‌آورد؛ برای مثال دختری که برای تحصیل در دانشگاه، از روستا به تهران می‌آید متوجه تفاوت محیط پیرامون خود با وضعیت محل سکونتش می‌شود و تحت فشار آن محیط به سمت بدحجابی می‌رود؛ بنابراین معتقدم اگر فضا را تغییر دهیم، این گسترش موج در جاهای دیگر، متوقف می‌شود.
زمانه
 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر