( 0. امتیاز از )


مقدمه
خديجه اين بانوى آگاه و پاک‏سرشت، و اين دلباخته‏ى فضيلت و معنويت، که اعتقاد به حق و حقيقت و تمايل به فضايل و کمالات، از خصايص ذاتى او بود، از همان دوران جوانى نيز يکى از مشهورترين زنان حجاز و عرب به شمار مى‏رفت. وى که نخستين زن تاجر عرب و يکى از بزرگترين شخصيت‌هاى تجارى حجاز بود، حتى پيش از ازدواج با پيامبر نيز، از شهرتى شايسته برخوردار بود. چنان که نام وى نه تنها در تاريخ اسلام، بلکه در تاريخ اعراب و قبائل عرب و در آثار و نوشته‏هاى مورخين غيراسلامى نيز، به عظمت و تجليل، ياد شده است.

خديجه در کار تجارت خود نيز، بر اساس همان خصوصيات و خصلت‌هاى برجسته‏ى انسانيش، گام برمى‏داشت. هرگز تجارت را به عنوان وسيله‏اى براى کسب درآمدهاى سرشار، به هر طريق و به هر شکل که باشد، نگاه نمى‏کرد. هرگز در پى سودجويى و منفعت طلبى‏هاى شخصى و بى‏رويه نبود. از اين رو همواره سعى داشت که تجارت خود را به دور از آلودگى‏ها، و عارى از درآمدهاى ناصحيح، انجام دهد، و از عوايدى که از راه‌هايى چون احتکار و کم‏فروشى و گران‏فروشى و رباخوارى و نظاير آن به ‌دست مى‏آيد، مصون دارد. بر اين اساس خديجه هرگز تجارت خود را، به اين گناهان نابخشودنى آلوده نکرد، و داد و ستدهايش را جز از راه‌هاى مشروع و اصولى انجام نداد.

همين خصوصيات انسانى، و روش و رفتار معقول و منطقى باعث شده بود که اطمينان و اعتماد گروه‌ها و طبقات مختلف مردم، به او جلب شود و راه پيشرفت و ترقى از راه‌هاى مشروع و افزايش درآمدهاى حلال، براى او هموار گردد. تا جايى که درباره‏ى موفقيت‌هاى تجارى او، و ثروت سرشارى که از اين راه فرادست آورده بود، در تواريخ و متون مختلف نوشته‏اند: «هزاران شتر در دست خدمه و کارکنان خديجه بود که در اطراف کشورهايى چون مصر، شام و حبشه در راه تجارت، مشغول رفت و آمد و داد و ستد و نقل و انتقال کالاهاى تجارى بودند.» (1)


با اين که حضرت رسول، پس از وفات خديجه با برخى از زنان ديگر مانند عايشه، صفيه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى که همسران ديگرى در خانه داشت، باز از خديجه به شايستگى ياد مى‏کرد، نام او را با احترام مى‏برد و همواره خاطره‏ى او را گرامى و عزيز مى‏داشت چنان که درباره‏اش مى‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصيب نفرموده است. او روزى که من نياز به کمک داشتم، به يارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ايمان آورد که جهانيان نسبت به من کفر مى‏ورزيدند، و روزى مرا تصديق کرد که جهانيان تکذيبم مى‏کردند، خداوند از او به من اولاد عنايت کرد.»

ازدواج با پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله
در آن زمانى که خديجه به عنوان زن نخست عرصه‏ى تجارت، نام و شهرت يافته بود، پيامبر اسلام دوران جوانى خود را طى مى‏کرد. در آن سال‌ها مردم پيامبر اسلام را به خاطر پاکى و راستى و درستى فوق‏العاده و امانتدارى بى‏مانندى که از خود نشان داده بود، به لقب «محمدامين» ملقب ساخته بودند. و همه جا نام او را توام با اين صفت گويا و رسا، که نشان دهنده‏ى يکى از خصلت‌هاى ويژه‏ى آن حضرت بود، بر زبان مى‏آورند.

اين آوازه‏ى درستى و امانت که در مکه توام با اداى احترام به امين، گستره شده بود، خديجه را نيز به سوى اين جوان درستکار و امانت‌دار، جلب و جذب کرد به طورى که در پى ملاقاتى که در حضور ابوطالب با محمدامين انجام داد، وى را به عنوان قافله سالار کاروان تجارتى، و سرپرست امور مربوط به داد و ستدهاى خود برگزيد بدين سان پيامبر عاليقدر اسلام در دوران جوانى، چندين بار با کاروان خديجه به سفرهاى تجارتى رفت، و با هوش سرشار و انديشه‏ى منطقى و داد و ستدهاى معقول و درست، سود فراوان فرادست آورد. و به مکه بازگشت. همين توفيق غير منتظره در امر تجارت که خديجه پيش از آن هرگز نظيرش را نديده بود، توجه و اعتماد و اطمينان خردمندترين زن حجاز را بيش از پيش به درستى و امانتدارى محمدامين، جلب کرد. آنچه بدين سان خديجه در وجود اين جوان پاک و پاک سرشت، يافته بود، چنان باعث دگرگونى فکر و انديشه و ديدگاهش شد، که يکسره در مسير زندگى و طرز تفکر خود، تجديدنظر کرد. وى پيش از آن دو بار ازدواج کرده، و هر دو همسرش - «عتيق بن عائذ» و «هند بن بناس» - را بر اثر مرگ آنان از دست داده بود. در پى از کف دادن دومين شوهرش، نسبت به زندگى، ديدگاه خاصى پيدا کرده و بر آن شده بود که از آن پس همه‏ى عمر را تنها و مستقل، زندگى کند و اختيار زندگى و ثروتش را به دست هيچ کس و با هيچ عنوانى نسپارد. شايد اين تصميم از آن جا ناشى شده بود که او با آن روحيه خاص و انديشه‏ى والا و درون پاک و صفات برجسته‏اش، هيچ فردى را شايسته‏ى همسرى خود نمى‏دانست، و به چنان حدى از استقلال طلبى رسيده بود که ترجيح مى‏داد در بازمانده‏ى سال‌هاى عمرش، به هيچ فردى وابسته و به هيچ کس متکى نباشد.

اما خصوصيات بى‏مانند محمدصلي الله عليه و آله اين انديشه را از ذهن او زدود. عظمت روح و تعالى فکر و والايى روش زندگى محمدصلي الله عليه و آلهبراى او چنان جاذبه‏اى داشت که يک باره از تصميم پيشين خود درگذشت، و آن استقلال طلبى خاص خود را کنار گذاشت، و تصميم گرفت از آن پس زندگى خود را با زندگى چنان مرد يگانه‏اى پيوند زند و در هم بياميزد.

جاذبه‏ى صداقت و راستى و پاکى محمدامين چنان بود که حتى بر غرور خديجه نيز، فائق آمد. به طورى که خود داوطلبانه قدم پيش گذاشت، و به آن جوان والا و بى‏مانند پيشنهاد ازدواج داد. يک روز محمدصلي الله عليه و آله را به ملاقات خود طلبيد و در اين ديدار، پرده از راز دل برگرفت. و به صراحت از آنچه در انديشه داشت، سخن گفت:

«اى محمد من تو را مردى شريف و امانتدار و انسانى در اوج اصالت و صداقت و پاکى و راستى يافتم، که خود را پاک و مطهر نگاه داشتى و کمترين غبارى از ناچيزترين آلودگي‌ها نيز بر دامنت ننشسته است. تو خوش خلق و امين و راستگويى، از راست گفتن به هيچ قيمتى باک ندارى، و اصالت‌هاى انسانى خود را در برابر هيچ چيز از دست فرو نمى‏نهى. اين خصوصيات انسانى و خصلت‌هاى برجسته و شايسته‏ات، مرا چنان جلب و جذب کرده است که اکنون ميل دارم پيشنهاد همسرى و هم آشيانى با تو را مطرح کنم. اگر با پيشنهاد من توافق دارى من آماده‏ام تا هر وقت که مناسب باشد، مراسم ازدواج را به جا آوريم.» (2)

آرى بدين سان خديجه على‌رغم رسوم و سنت‌هايى که در سرزمين حجاز آن روز رايج بود، شايد نخستين زنى بود که به جاى انتظار خواستگارى از سوى مرد، خود قدم به ميدان مى‏گذاشت تا از شوهر آينده‏اش خواستار ازدواج شود. البته خضوع و فروتنى يک زن در برابر فضائل و ملکات والاى انسانى، هيچ گونه شگفتى ندارد.

چه شده بود، چه پيش آمده بود، که يک باره يک زن برجسته و سرشناس عرب، زنى از اشراف که در ميان رسوم و سنت‌هاى دست و پا گير اشرافى زندگى کرده بود، ناگهان همه‏ى آن قيدها و بندها را مى‏گسست، و همه‏ى سنت‌ها را زير پا مى‏نهاد، و بدين سان سرفراز و بالنده پيش مى‏آمد تا در برابر چشمان حيرت‏زده‏ى اين و آن دست به کارى زند که پيش از آن، شايد هيچ زنى از خانواده‏هاى معمولى نيز، بدان دست نيازيده بودند؟

راز و رمز اين ماجرا تنها در يک نکته نهفته بود: در اين که زنى با شخصيت برجسته و اعتبار بى‏مانندش، زنى که بسيارى از زنان و حتى بسيارى از مردان، در برابرش تواضع نشان مى‏دادند، اکنون در برابر فضايل برجسته و ملکات والاى انسانى که پرتو آن در وجود محمدامين نور مى‏افشاند، خود را خاضع و فروتن مى‏ديد. و اين هيچ جاى شگفتى ندارد.

آرى، اين خديجه بود که در برابر شخصيت متعالى و فضايل برجسته و خصوصيات و ارزش‌هاى والاى انسانى و خصلت‌هاى ملکوتى محمدصلي الله عليه و آله چنان خاضع و فروتن شده بود که ديگر براى هيچ کدام از آن آداب و رسوم و سنت‌هاى اشرافى ارزشى قائل نبود. اين بانوى برجسته و با شخصيت، همان زنى بود که بر زنان و مردان بسيار، فرمان مى‏راند، همان زنى بود که چون کاروان‌هاى تجارى پربارش در جاده‌هاى عربستان و سرزمين‌هاى دور و نزديک آن به راه مى‏افتاد، چشم‌ها را خيره مى‏کرد و آرزو و اشتياق هم سخنى با او را، در دل‌ها شعله‏ور مى‏ساخت. همان زنى بود که پيش از آن بارها و بارها، ديده شده بود که اشراف و رجال عرب و سران و اقوام طوايف، با ثروت‏هاى هنگفت و شهرت و موقعيت فراوانى که داشتند، به خواستگاريش مى‏آمدند، ولى او تقاضاى آنان را نمى‏پذيرفت، و شايد اساساً آنها را شايسته و لايق خواستگارى خويش نمى‏ديد.

اما اکنون همين زن برجسته و احترام‏انگيز، همين زنى که در تمامى سرزمين حجاز، زنى مانند او نبود، با شور و اشتياق فراوان و با علاقه و عاطفه‏اى وصف‏ناشدنى، خود قدم به ميان نهاده بود، و در طرح پيشنهاد ازدواج، با محمدصلي الله عليه و آله پيش‏قدمى و پيش‏گامى مى‏کرد.

چنين بود که مقدمات ازدواج محمدصلي الله عليه و آله و خديجه، صورت پذيرفت و گفتگو درباره‏ى اين مزاوجت فرخنده، به مرحله‏ى تصميم و تدارک رسيد. خديجه در اين ازدواج، نه تنها آداب و رسوم خواستگارى را ديگرگونه ساخت، بلکه همه‏ى سنت‌هاى دست و پاگير ازدواج را که آن زمان در ميان اعراب جاهلى رواج داشت، زير پا نهاد. حتى در مورد مهريه نيز دست به کارى زد که پيش از آن، کسى نظيرش را نديده بود. با آن که خواستگاران قبلى ثروت‌هاى کلان و نقدينه‏هاى گران، در اختيار داشتند و مهريه‏هاى سنگين و خيره‏کننده عرضه مى‏داشتند، باز خديجه در مورد محمدصلي الله عليه و آلهرفتارى ديگر در پيش گرفت. بدين معنى که مهريه را نيز به جاى آن که از سوى مرد باشد، او از مال و ثروت خود قرار داد و مبلغ چهار هزار دينارى را که به عنوان مهريه از آن سخن رفته بود، از دارائى سرشار خود به محمدصلي الله عليه و آله هديه داد.

خديجه با اين برنامه‏ى درخشان اخلاقى، و با اين رفتار خيره‏کننده که در عين عظمت و شخصيت و سرافرازى، حکايت از فروتنى و تواضعى با شکوه داشت، نشان داد که به راستى برجستگى و امتياز اصلى و اساس‏اش از جهت ثروت سرشار و اعتبار تجارى او نيست. بلکه آنچه بدو عميقاً ارزش و شخصيت و برجستگى مى‏بخشيد، شکوه انديشه و طرز تفکر و والائى ديدگاه‌هاى معنوى او است که نسبت به ديگر زنان ممتاز سرفرازش مى‏کند.

آرى، او شوهرى مى‏خواست که از لحاظ فضيلت و معنويت برجسته‏ترين مردان زمان و زمانه باشد، و پيدا است که چنين کسى جز پيامبرصلي الله عليه و آله هيچ کس ديگر، نمى‏توانست باشد.


«ابن‏اسحاق» سيره‏نويس قديمى نيز اعتراف مى‏کند که: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بى‏مانند خديجه به جايى رسيد که مورد عنايت خاص الهى قرار گرفت. چنان که روزى جبرئيل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پيامبر، سلام پروردگار يکتا را به خديجه برسان.» پيامبر اسلام نيز به خديجه گفت: «اى خديجه، اينک جبرئيل درود پروردگار را به تو ابلاغ مى‏کند». آنگاه خديجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئيل...»

 

ايثار و فداکارى خديجه
گفتگوهاى مقدماتى درباره‏ى اين ازدواج فرخنده، انجام گرفت. قرارها گذاشته شد. روز موعود تعيين گرديد. و در آن روز طى مراسمى ساده، با حضور نزديک‏ترين کسان و اقوام محمدصلي الله عليه و آله و خديجه، مراسم ازدواج برگزار شد.

در آن روز مبارک خطبه‏ى عقد ازدواج اين دو شخصيت بزرگ برجسته توسط عموى محبوب پيامبر اکرم، يعنى ابوطالب که از محترم‌ترين بزرگان و سران قريش بود، خوانده شد و بدين صورت خانه‏ى خديجه با قدوم مبارک پيامبر اسلام، نور و شکوه و زيبايى معنوى پيدا کرد. ولى هنوز کسى نمى‏دانست که اين خانه به زودى خانه‏ى شرافت، محل نزول وحى و نزول‏گاه جبرئيل و ديگر فرشتگان آسمانى خواهد شد.

پس از انجام مراسم و اجراى خطبه‏ى عقد، محمدصلي الله عليه و آله از جاى برخاست و به سوى در به راه افتاد. طرز رفتار و شکل حرکتش نشان مى‏داد که تصميم دارد مجلس را ترک گويد، و از آن خانه بيرون رود تا خانه‏ى خود را براى ورود همسر ارجمندش آماده سازد. اما ناگهان صداى خديجه در قفاى محمدصلي الله عليه و آله به اين کلمات بلند شد: «اى محمد کجا مى‏روى، که اکنون خانه‏ى من، خانه‏ى تو است، و کليد همه‏ى صندوق‌ها در اختيار تو، و من از امروز کنيز و فرماندار تو هستم». و بدين‏سان خانه‏ى خديجه، کاشانه‏ى آرامش و سعادت مشترک اين دو شخصيت بزرگوار و برجسته شد و از آن پس محمدصلي الله عليه و آله به آن خانه نقل مکان کرد تا آرامش گم گشته‏اى را که در سنين کودکى با مرگ پدر و مادر از دست داده بود، در اين خانه بازيابد. و در آن محيط امن و آرامش، با آسودگى و فراغ بال در مسير افکار و انديشه‏هاى والاى خود پيش رود.

اما نکته‏ى مهم و چشمگير ديگرى هم در اين ازدواج وجود داشت و آن اين بود که چنين پيمان زناشويى ساده و ايثارگرانه‏اى، براى پيامبر اسلام ارزشى داشت که خداوند متعال، با حکمت بالغه‏اش، 15 سال بعد آن را به منصه‏ى ظهور درآورد. بدين‏سان که بر اثر اين پيوند زناشويى، تمامى ثروت خديجه در اختيار حضرت محمدصلي الله عليه و آله قرار گرفت و آن حضرت نيز پس از مبعوث شدن به پيامبرى، تمام آن ثروت هنگفت را در راه پيشرفت اسلام و در راه خدا صرف کرد.

خديجه براى پيامبر اسلام نمونه‏ى يک همسر فداکار و ايثارگر بود. از همان آغاز زندگى مشترک تا آخرين لحظه‏ى حيات پرثمر خويش، در تمام مدت بهترين يار و ياور و مهربان‌ترين مونس پيامبر محسوب مى‏شد. در روزهاى آرامش نزديک‏ترين همدم پيامبر، در ايام دشوارى و در گيرودار شدايد زندگى صبورترين و پر تحمل‏ترين مددکار، و در تمام حوادث سخت و مصيبت‌هاى پى‏درپى قوى‏ترين پشتيبان و همقدم و همراه رسول اکرم بود. در تمام شدائد و دشواري‌هايى که در سال‌هاى بعد از بعثت براى پيامبر و مسلمانان رخ مى‏داد، خديجه نه تنها مونس پيامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلکه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمان‌ها نيز مايه‏ى اميد و پشت‌گرمى و قوت قلب به شمار مى‏رفت، و با صبر و شکيبايى بى‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگيز و پايدارى و مقاومت شگرفش سرمشق ديگران نيز قرار مى‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پيامبر و گسترش و تقويت اسلام دريغ نورزيد.با آن قدرت مالى و شهرت و مقامى که داشت، و با آن که قادر بود بهترين زندگى‏ها را داشته باشد و در کمال نعمت و رفاه و آسايش بسر برد، ولى تمام مظاهر زندگى دنيوى را به دور ريخت و در عوض با تمام ناملايماتى که به خاطر زندگى با پيامبر بر او روى آورده بود دست و پنجه نرم کرد. سال‌ها، با زجر و شکنجه شوهر بزرگوارش، با تهديدهايى که بر زندگى هر دو سايه انداخته بود، و با تن دادن به تبعيد و محاصره و حتى تحمل روزهاى گرسنگى و شب‌هاى بيدارى، به آسانى کنار آمد، تا هر روز قدمى تازه در راه نيل به اهداف عاليه‏ى اسلام و پياده کردن برنامه‏هاى قرآن و پيشرفت مکتب انسان‏ساز اسلام بردارد.


در تمام شدائد و دشواري‌هايى که در سال‌هاى بعد از بعثت براى پيامبر و مسلمانان رخ مى‏داد، خديجه نه تنها مونس پيامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلکه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمان‌ها نيز مايه‏ى اميد و پشت‌گرمى و قوت قلب به شمار مى‏رفت، و با صبر و شکيبايى بى‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگيز و پايدارى و مقاومت شگرفش سرمشق ديگران نيز قرار مى‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پيامبر و گسترش و تقويت اسلام دريغ نورزيد.

 

اوصاف و فضايل خديجه عليهاالسلام
اين بانوى بزرگوار و الگوى ممتاز زن مسلمان، در نزد پيامبر اکرم از احترام و محبوبيت خاص برخوردار بود. رسول گرامى، آن خاتون محترم را بسيار دوست مى‏داشت، به مهر و درايت او آگاه بود. و از اين رو در کارهاى خود با وى نه فقط مانند يک همسر، بلکه همچون يک دوست فهيم و دلسوز و يار صميمى، مشورت مى‏کرد و به نظرياتى که خديجه ابراز مى‏داشت، با ديده‏ى احترام مى‏نگريست.

از حضرت على عليه السلام روايت شده است که فرمود: «اين جمله را از خود پيامبر اسلام شنيدم که فرمود: بهترين زنان بنى‏اسرائيل در عصر گذشته، مريم بنت عمران، و بهترين زنان امت، امروز خديجه بنت خويلد است. (3)

البته مقام والا و احترام و شخصيت خديجه عليهاالسلام را نبايد با معيارهاى عادى سنجيد، چه مقام و احترام آن بزرگوار چنان بالا گرفت که خداوند تبارک و تعالى به وسيله جبرئيل براى او سلام فرستاد و او را به پاداشى عظيم وعده داد که هيچ کس ديگرى، اعم از گذشتگان يا معاصرينش يا از اصحاب رسول خدا، بدان مقام نرسيده بودند.

بخارى يکى از محدثين بزرگ اهل سنت که يکى از شش «صحيح» عمده و معتبر جهان تسنن از آن اوست، نقل مى‏کند: «عايشه مى‏گويد: درباره‏ى هيچ زنى به اندازه‏ى خديجه حسرت نکشيدم و حسادت نبردم وقتى شنيدم که پروردگارش او را به بهشت وعده داده است.» (4)

اين سخن عايشه، دور از واقعيت نبوده است. چون مى‏دانيم که خديجه نخستين همسرى است که پيامبر اکرم قبل از آغاز رسالت اختيار کرده و مدتى طولانى، نزديک به 25 سال با وى زندگى کرده است. با اين که حضرت رسول، پس از وفات خديجه با برخى از زنان ديگر مانند عايشه، صفيه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى که همسران ديگرى در خانه داشت، باز از خديجه به شايستگى ياد مى‏کرد، نام او را با احترام مى‏برد و همواره خاطره‏ى او را گرامى و عزيز مى‏داشت چنان که درباره‏اش مى‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصيب نفرموده است. او روزى که من نياز به کمک داشتم، به يارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ايمان آورد که جهانيان نسبت به من کفر مى‏ورزيدند، و روزى مرا تصديق کرد که جهانيان تکذيبم مى‏کردند، خداوند از او به من اولاد عنايت کرد.»(5)

اين سخنان صريح و بى‏شائبه از زبان مبارک پيامبر گرامى اسلام به خوبى مى‏رساند که خديجه از چه موقعيت ممتازى در نزد پيامبر، و از چه شخصيتى برخوردار بوده است.

عايشه مى‏گويد: روزى نمى‏شد که پيامبر اسلام از خديجه ذکر خيرى به ميان نياورد. به حدى که روزى غيرت و تعصب زنانه بر من غالب شد و با همان حال (حسادت) گفتم: آيا او زن سالخورده‏اى نبود که خداوند متعال بهتر از او نصيب تو کرده است؟ (منظور عايشه از اين سخن، ابراز وجود و بيان ارزش خودش بوده است، زيرا خود را که زنى بسيار جوان بود با حضرت خديجه مقايسه کرده و خواسته است که امتياز جوانى خود را مطرح کند. اما خودش ادامه مى‏دهد:) پيامبر اسلام به شدت غضبناک شد، به حدى که موهاى جلوى سر مبارکش از شدت غضب تکان خورد و آنگاه آن جملات تحسين‏آميز را (که فوقا نقل کرديم) درباره‏ى خديجه بيان فرمود.

و باز عايشه مى‏گويد: «هر وقت در منزل گوسفندى ذبح مى‏شد، پيامبر اسلام مى‏فرمودند: از گوشت آن براى دوستان خديجه هم بفرستيد. روزى به اين وضع اعتراض کردم، ولى پيغمبر فرمودند: من دوستان خديجه را نيز دوست مى‏دارم.» (6)

آنچه ذکر شد فقط مشتى از خروار بود. وگرنه احاديث بسيار زيادى در دست داريم که از طريق دانشمندان اهل سنت هم نقل شده است و همه از اوصاف درخشان و شخصيت ممتاز و احترام فوق‏العاده‏ى خديجه سخن مى‏گويند: از جمله در احاديث فراوان از طريق علماى عامه و خاصه، آمده است که: کامل‌ترين و بهترين زنان از نظر ايمان چهار تن بوده‏اند که عبارتند از آسيه دختر مزاحم (همسر فرعون)، مريم دختر عمران (مادر حضرت عيسى مسيح) خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر پيامبر اسلام. (7)

لذا به خاطر همين اوصاف و فضايل، همين شخصيت و بزرگوارى، همين کاردانى و شايستگى و عطوفت و درايت و ساير امتيازات فوق‏العاده‏ى آن بانوى عزيز بود که پيامبر اسلام، مادامى که خديجه کبرى زنده بود، با زن ديگرى ازدواج نکرد و با آن که در آن زمان، شرايط خاص زمانى و مکانى و سنت‏هاى قومى و منطقه‏اى تعدد زوجات را به صورت امرى کاملاً عادى مى‏نگريست و مردان بسيارى در يک زمان چند همسر در خانه داشتند، و با آن که قوانين اسلام نيز با تحقق شرائط لازم اين اجازه را در اختيار هر فرد عادى هم مى‏گذاشت - چه رسد به پيامبر خدا - باز رسول اکرم هم هرگز در طول حيات خديجه از اين حق خود استفاده نکرد.


نکته‏ى مهم آن که خديجه در حساس‏ترين شرايط زندگى پيامبر اسلام - چه آن زمان که وجود مبارکش در آستانه‏ى نزول وحى قرار داشت و همه چيز دگرگون شده بود، و چه آن زمان که وحى الهى بر قلب پاکش نازل مى‏شد و جهانى را به لرزه درمى‏آورد - همواره رسول اکرم را به خوبى درک مى‏کرد. او را به طور صحيح شناخت و به واقعيت‏هاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهميد و آن را با تمام جانش پذيرفت و با همه‏ى توان خود در راه تثبيت و گسترش آن ايستادگى کرد. و به راستى که کمتر همسرى مى‏تواند اين چنين حساس و فهميده و با کمال و عميق و عالم و واقع‏بين باشد.

 

بانوى دانشمند و صاحب کمال
در شرح اوصاف و فضايل خديجه، سخن تمام نمى‏شود مگر آن که به مراتب فضل و دانش وى نيز اشاره کنيم و بگوييم که او زنى دانشمند، پرتجربه، بسيار فهيم، بسيار روشن‏بين و صاحب‌کمال بود. هر مسأله‏اى را به دقت بررسى مى‏کرد، هرگز بدون علم و انديشه چيزى را نمى‏پذيرفت و بدون تفکر و تعمق حرفى نمى‏زد. در آغاز رسالت به محض آن که متوجه شد تغييرات غير عادى در پيامبر ايجاد شده و حتى وضع جسمانى آن حضرت و اعمال و رفتار و حرکاتش دگرگون شده است، در آن شرايط حساس، با دقت و تدبر و تفکر ويژه‏اى که داشت، بهتر و دقيق‏تر از بزرگترين دانشمندان علم روانشناسى به اصل مسأله پى برد و با قاطعيت و صراحت اعلام کرد که تمام آن تغييرات و پيدايش آن وضع خاص جسمانى براى پيامبر، آثار يک دگرگونى و تحول عميق روحى و معنوى است و هيچ عارضه‏ى ديگرى وجود ندارد.

در زمانى بعضى از آشنايان و اطرافيان از گوشه و کنار و گاه به طور جسته گريخته و گاه آشکارا براى تغيير حال پيامبر ابراز نگرانى مى‏کردند، خديجه با روشن‏بينى خاص و درک هوشمندانه‏اش خطاب به پيامبر گفت: «خداوند تو را هرگز عاجز و ناتوان مى‏سازد (و به بيماري‌هاى سخت جسمانى که باعث عدم تعدل و زمينگيرى شوند دچار نمى‏کند) چون تو در زندگى خود هميشه صله‏ى رحم داشته و دارى، مهمانى مى‏دهى و مهمان‌دوستى و مهمان‏نوازى مى‏کنى، از مستمندان و درماندگان دستگيرى مى‏کنى و فريادرس مظلومان هستى.» (8)

نکته‏ى مهم آن که خديجه در حساس‏ترين شرايط زندگى پيامبر اسلام - چه آن زمان که وجود مبارکش در آستانه‏ى نزول وحى قرار داشت و همه چيز دگرگون شده بود، و چه آن زمان که وحى الهى بر قلب پاکش نازل مى‏شد و جهانى را به لرزه درمى‏آورد - همواره رسول اکرم را به خوبى درک مى‏کرد. او را به طور صحيح شناخت و به واقعيت‏هاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهميد و آن را با تمام جانش پذيرفت و با همه‏ى توان خود در راه تثبيت و گسترش آن ايستادگى کرد. و به راستى که کمتر همسرى مى‏تواند اين چنين حساس و فهميده و با کمال و عميق و عالم و واقع‏بين باشد.

چنين بانويى، با چنين اوصاف والايى، علاوه بر تمام امتيازاتش بهترين شريک غم و اندوه پيامبر نيز بود. و اين صفتى است که هرگاه زنى منصف بدان باشد، يکى از مهم‌ترين عوامل موفقيت در زندگى مرد، و در تحکيم اصول و مبانى خانوادگى او به شمار خواهد رفت، به طورى که هرگز زيبايى و جمال و ساير نشانه‏ها و خصوصيات زنانگى نمى‏تواند جاى آن را پر سازند. توجه بدين امر، در زندگى خانوادگى خديجه کاملاً مشهود و آشکار بود و اسناد معتبر حاکى از آن است.

«ابن‏اسحاق» يکى از سيره‏نويسان اوليه و معروف اسلام در اين باره مى‏گويد: پيامبر اسلام هر چيز مکروهى را که مى‏ديد و مى‏شنيد و هر ناروايى را که بر او وارد مى‏گرديد، محزون و متأثرش مى‏ساخت، هنگام بازگشت به خانه با خديجه در ميان مى‏گذاشت. و خداوند به وسيله‏ى خديجه، آن مکروه و ناروا را فرج و گشايش عنايت مى‏فرمود. خديجه همواره او را به ثبات و مقاومت دعوت مى‏کرد و با درايت و عطوفت خود دردها و رنج‏ها و آلام پيامبر را تسکين مى‏داد (و چنين شريک زندگى و غمگسار مهربانى هميشه يار و مددکار پيامبر بود) تا روزى که خديجه از دنيا رفت و يک غمخوار فهيم و مصاحب و مشاور مهربان و صميم از دست رفت...

اين سيره‏نويس قديمى نيز اعتراف مى‏کند که: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بى‏مانند خديجه به جايى رسيد که مورد عنايت خاص الهى قرار گرفت. چنان که روزى جبرئيل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پيامبر، سلام پروردگار يکتا را به خديجه برسان.» پيامبر اسلام نيز به خديجه گفت: «اى خديجه، اينک جبرئيل درود پروردگار را به تو ابلاغ مى‏کند». آنگاه خديجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئيل...»

 

گفتار صاحب طبقات درباره خديجه
«ابن‏سعد» يکى ديگر از مورخين اسلامى، در کتاب «طبقات» مى‏نويسد: «حضرت آدم در بهشت نگاهى به زندگى محمد صلي الله عليه و آله مى‏افکند و مى‏گويد: يکى از برتري‌هاى محمد صلي الله عليه و آله بر من اين است که همسر او در راه اجراى اوامر خداوند با شوهرش همکارى و مساعدت نمود، و حال آن که همسر من، مرا در نافرمانى نسبت به دستورهاى الهى راه نشان داد.» (9)

 

فرزندان خديجه
از حضرت خديجه چهار فرزند متولد شدند. پسرى به نام قاسم به دنيا آمد که طاهر و طيب لقب داشت، و کنيه‏ى «ابوالقاسم» براى پيامبر اسلام، از نام همين فرزند عزيز گرفته شده است. قاسم دوران نوزادى و شيرخوارگى را مدتى طى کرد و حتى تا مرحله‏ى پاگشودن و به راه افتادن هم زنده بود. اما هنوز از شير گرفته نشده بود که بنا بر تقدير الهى از دنيا چشم پوشيد و به سراى باقى شتافت.

غير از اين فرزند پسر، خديجه داراى سه دختر نيز شد که اسامى آنان زينب و ام‏کلثوم و فاطمه عليهماالسلام بود. آرى شخصيت والايى همچون خديجه است که در دامان پاکش، پاکدامن‏ترين و پاکيزه گوهرترين بانوى جهان هستى، يعنى حضرت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏عليها، پرورانده مى‏شود. آن خورشيد تابانى که بنا بر اراده و مشيت الهى، از ميان تمام فرزندان پيامبر، براى پدر بزرگوارش باقى مى‏ماند، تا براى مادرى انوار الهى و سادات جهان، انتخاب شود، و در دامان گهربارش فرزندان همچون ائمه‏ى معصومين عليهم السلام را پرورش دهد که خود، مشعلداران ارشاد و هدايت جهانيان باشند... آرى فاطمه سلام الله عليها اين چنين مادرى داشت که «خديجه» نامور گشته بود... (10)

امام صادق عليه‏السلام نيز به آن اشاره فرموده‏اند: «عن مفضل بن عمر، قال: قلت لابى ‏عبداللَّه الصادق عليه‏السلام کيف کان ولاده فاطمه عليهاالسلام؟ فقال: نعم؛ ان خديجه عليهاالسلام لما تزوج بها رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم هجرتها نسوه مکه فکن لا يدخلن عليها ولا يسلمن عليها و لا يترکن امراه تدخل عليه فاستوحشت لذلک و کان جزعها و غمها حذراً عليه.» (11)

آرى، چون خديجه عليهاالسلام به ازدواج رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله درآمد زنان مکه رابطه خود را با خديجه عليهاالسلام قطع کردند و ديگر به خانه‏ى او نمى‏آمدند. و در هنگام ملاقات به او سلام نمى‏کردند. رفت و آمد ديگران به خانه خديجه عليهاالسلام را مراقبت کرده، مانع رفتن آنان به خانه او مى‏شدند. زنان مکه، خديجه عليهاالسلام را تنها گذاردند، ديگر با او دوستى نمى‏کردند. خديجه عليهاالسلام از اين موضوع غمگين و ناراحت بوده و وحشت او را فراگرفته بود.

اين ترک رفت و آمد و محاصره‏ى روحى خديجه عليهاالسلام با مبعوث شدن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به رسالت شديدتر شد. در اين زمان چون رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را دشمن خود مى‏دانستند هرگونه ارتباطى را با خديجه عليهاالسلام که حامى اصلى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود قطع کردند و خديجه عليهاالسلام را در آن شرايط سخت تنهاى تنها گذاردند.

 

پي‌‌نوشت‌ها:
1- تذکرةالخواص، ج 2، ص 302 .

2- تذکرة الخواص، ج2، ص 302 .

3- عمدة ابن بطريق، ص 24 .

4 - صحيح بخارى، جزو پنجم، باب 30، ص 114

5- همسران رسول خدا، ص 18. به نقل از استيعاب ابن عبدالبر.

6- منبر الاسلام و توفيق الاعلم .

7- استيعاب و صحيح بخارى.

8- سيره ابن‏هشام، ج1، ص 114- 116.

9- طبقات ابن‏سعد، ج 1، ص 134.

10- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 174

11- امالى شيخ صدوق، ص 593
 


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر