( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: همان‌گونه که جسم آدمی مبتلا به بیماری‏های‏ مختلفی می‏شود و ضرورت دارد تا برای آن به‏ تدبیر و چاره‏اندیشی پرداخت، برای روح آدمی‏ نیز بیماری‏هایی وجود دارد که هرگاه از آن‏ آگاهی نیابیم و به درمانش اهتمام نورزیم، جان را زنگار آلودگی‏ها فرا می‏گیرد و انسان در ورطه تباهی خواهد افتاد.
امیرالمؤمنین علی(ع) می‏فرمایند: «هیچ درد و بیماری‏ای مثل درد و بیماری جان نیست.» مطابق آیات و روایات، یکی از مهم‌ترین‏ بیماری‏هایی که جان آدمی را می‏آزارد و فرسوده می‏کند، شهوت است. شهوات و امیال نفسانی، اشتهایی‏ کاذب را سبب می‏شود و رسول گرامی خدا(ص)‏ می‏فرمایند: «الشّهوه داء و عصیانها دواء؛ شهوت بیماری وبرتافتن از آن شفاست.» و امیرالمؤمنین(ع) می‏فرماید: «قرین الشهوه مریض النفّس معلول العقل؛ کسی که شهوتران است، جانش بیمار و عقلش نیز بیمار و علیل است.» در روایات متعدّدی از معصومان(ع) تأکید شده است: آنانی که اسیر شهوت هستند آزادی‏ خویش را از دست داده‏اند و چون شهوت انسان‏ را به اسارت خویش درآورد به ناچار او را ذلیل‏ می‏سازد. از این‌رو امیرالمؤمنین(ع) می‏فرمایند: «بهترین مردم کسانی هستند که عقل‏ خود را زنده کردند و شهوات را از بین بردند.» تا هنگامی که شهوات بر آدمی امیر باشد، انسان در دستان وی اسیر است. از این‏روست که از وجود مقدّس امام علی(ع) نقل شده‏ است که می‏فرمایند: «اسارت شهوت، بدترین نوع‏ اسارت است.»1
منظور نظر از شهوترانی در این مقاله، همان لجام‌گسیختگی افراطی در بیشتر زمینه‌های زندگی بشری است؛ از جمله شهوترانی جنسی، شهوترانی دنیادوستی و غیره که سعی می شود این مسئله از دیدگاه آیات قرآن، روایات معصومان(ع) و نظر محقّقان مورد بررسی قرار گیرد.
صورت زیبا و سیرت زشت و چشمان جذّاب و ناپاک اغلب دختران‏ جوان بی‏عفّت، حسّ عجیبی در روحیه جوانان فاسد‌الاخلاق و بی‏ادب‏ ظاهر می‌سازد و غریزه جوانی، پیوسته آن را تحریک نموده، فکرشان دائماً به طرف آنها متوجّه می‌شود، خیال‌های عجیب و غریبی می‌کنند و در عالم خیال،‏ زمانی خود را با آنان هم‌آغوش می‌بینند و پری‌چهرگان رذل و زشت‏  سیرت، گاهی با گردش سر، آنها را از خود می‌رنجانند. مبدأ و منشأ شهوت و بالأخره خیال شهوترانی که یگانه مفسد اخلاقی و بر انداختن نسل و بسا جنایت‌کاری است، تنها از معاشرت دختران و پسران‏ فاسد الاخلاق و مجرّد سرچشمه می‌گیرد. اگر آن دخترک زیبا و بی‏عصمت‏ در عبور از خیابان به اطراف خود با ولع نظر نیندازد و با دو چشم پر مکر و حیله خود بر قلب جوان تیره‌بخت نزند و با روش ننگین و پر وسوسه ‏ خود، او را مجذوب و فریفته خود نکند، گذشته از اینکه جوان مجرّد را بدین خیال وادار نمی‌کند، هرگز عواقب وخیمی را هم برای خود و او آماده نخواهد ساخت.2
متن فوق، از یکی از مجلّه‌های معروف سال‌های 1320 هـ .ش. بود که نشان می‌دهد در آن زمان نیز مسئله شهوترانی، مورد توجّه نویسندگان، منتقدان و مبلّغان بوده و بر آثار منفی و مخرّب آن در جامعه، به ویژه جوانان اشاره شده است و در پی به‌کارگیری راهکارهای عملی جلوگیری از آن بوده‌اند.
شهوترانی می‌تواند در تمامی ابعاد زندگی فردی و جمعی انسان روی دهد و بر کار سایر قسمت‌های بدن و حتّی عملکرد روح و تعادل روان نیز تأثیرگذار باشد و آن را مخلّ و معطّل نماید. از این رو شناخت شهوترانی و انواع آن، بررسی علل و عوامل شکل‌گیری آن و همچنین بیان راهکارهای عملی پیشگیرانه، به ویژه در جامعه اسلامی و برای نوجوانان و جوانان، بسیار حائز اهمّیت است و می‌طلبد که تحقیقات مختلف و فراوانی به بررسی جوانب مختلف آن و آثار شومش بر جامعه و فرد بپردازند تا در سایه لطف خداوند و راهکارهای این تحقیقات، جامعه به سمت اعتدال و فروکش کردن شهوترانی‌ها پیش برود.

انواع شهوترانی و عوامل و عواقب آن

امام صادق(ع)می‏فرماید: «هرچه شهوات و غضب بر انسان غالب‌تر باشد، فاصله انسان از انسانیّت وی بیشتر و به همان‏ اندازه، به حیوانیّت نزدیک‏تر می‏شود.»؛3 چنان‌که‏ مثلاً آنانی را که به دنبال پست، مقام و جاه، تن به‏ هر ذلّتی می‏دهند و به پستی و فرومایگی در می‏غلتند، دیگر نمی‏توان انسان نامید. نعمت‌های دنیایی برای این گروه از مردم‏ زینتی است که شیطان برای آنها قرار می‏دهد؛ امّا گروهی دیگر از مردم، نعمت‌های‏ دنیایی را نه به عنوان هدف، بلکه به منزله وسیله قرب به حق درمی‏نگرند. برای این گروه از مردم، نعمت‌های دنیوی وسیله‏ای برای کمال است‏ و از این متاع دنیایی برای آنان زینتی است که از سوی خداوند اعطا می‏شود.4

شهوت قتل

چندی پیش مرد متأهل جوانی که صاحب دو فرزند نیز بود، به جرم ارتکاب زنای به عنف و کشتن زنی‏ دانشگاهی بازداشت شد. جسد مقتوله که از فارغ‌التّحصیلان دانشگاه بود، در یکی از اتاق‌های‏ قسمت تحتانی ضلع شرقی ساختمان دانشگاه پیدا شد. از قرائن برمی‌آمد که قاتل با زور و عنف به او تجاوز کرده است. با آنکه سی و هفت ضربه کاری کارد به او وارد ساخته؛ امّا سعی داشته او را با دو دست نیز خفه‏ کند. قاتل که جوانی با قدّ متوسط و زیبایی بوده،‏ درحالی‌که کارد قصّابی در دست داشته، وارد آپارتمان ‏ بانو... می‌شود و در برابر دیدگان وحشت‏‌زده و از حدقه بیرون آمده طفل سه ساله مقتوله‏ با عنف به او تجاوز می‌کند و بعد او را با کاردی که‏ در دست داشته است، قطعه‏قطعه می‌کند. قاتل در زندان موقّت اعتراف می‌کند که‏ عبور این زن زیبا و خوش‏اندام از برابر او در خیابان، احساساتش را سخت تحریک نموده و انگیزه قتل را در او برانگیخته است. وکیل مدافع تسخیری‏ قاتل معتقد است که موکّل او بیمار است و باید با او همچون بیماران رفتار شود؛ ولی بازپرس مدّعی است‏ که این شخص سادیک است و میل شدیدی‏ به آزار زن‌ها دارد؛ چنان‌که به‌هنگام غلبه چنین‏ احساساتی، تبدیل به فرد دیوانه‏ای می‌شود. قاتل پست‏نهاد، ضمن اقرارهای خود گفته‏ است: من خانم(مقتوله) را همیشه در خیابان‏ می‌دیدم و شیفته او بودم. سرانجام روزی تعقیبش‏ کردم و به زور وارد آپارتمانش شدم و به عنف به او تجاوز کردم و بعد هم او را کشتم.
این حادثه نمونه‏ای از قتل‌های ناشی از شهوت قتل را در برابرمان می‌گذارد. 5
داستان فوق یکی از آثار منفی و پیامدهای شوم شهوترانی در جامعه است که منجر به قتل و قربانی انسان می‌شود.

شهوترانی و انحراف زنای با محارم

انحراف زنای با محارم، سابقه تاریخی دارد. شهوترانی و انحراف نزدیکی با محارم را علاوه بر علّت روانی می‌توان‌ زاییده عوامل زیر دانست:
ـ فقدان تربیت صحیح خانواده؛
ـ متداول بودن اعتیاد به مسکرات و مشروبات الکلی در میان‌ افراد خانواده؛
ـ جدا بودن خواهر و برادر و سایر اقوام نزدیک در زمان‌ طفولیت و به هم پیوستن آنان پس از دوره بلوغ؛
ـ متراکم شدن زندگی افراد مختلف یک خانواده یا فامیل در یک‌ اتاق به علّت فقر؛
ـ محرومیّت‌های جنسی.6

شهوترانی و انحراف دنیاپرستی

در غلتیدن به انحراف، اسارت در دام‏ زینت‌های شیطانی، نتیجه اجتناب‏ناپذیر شهوت به‏ دنیا و چشم فرو بستن از درک حقایق معنوی و زینت‌های الهی است. شیطان به خداوند قسم یاد کرده و گفت: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنی‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعین‏؛7 خدایا به عزّت تو قسم! چون مرا اغوا کردی (این سخن شیطان خود دلالتی است بر گمراهی و بی‏ادبی شیطان) من نیز دنیا را برای‏ بندگان تو زینت می‏دهم و آنان را منحرف‏ می‏کنم.»8

شهوترانی و انحراف شهوت نسبت به اطفال

مبتلایان به انحراف عشق و شهوت نسبت به اطفال، دو دسته‌اند: منحرفان پیر و مسنّ؛ منحرفان جوان. نوع اوّل افرادی هستند که به منظور ارتکاب هدف‌ جنسی خود کمتر به اعمال خطرناک و مجرمانه دست می‌زنند و به بازی کردن با نقاط حسّاس بدن بچّه‌ها اکتفا می‌نمایند. در این‌ نوع منحرفان، غرایز جنسی به صورت خفیف وجود دارد و چون اغلب‌ آنها به علّت کهولت سنّی و عدم توانایی انجام عمل جنسی از زنان‌ خود طرد می‌شوند، بنابراین به این انحراف قبیح روی می‌آورند.
نوع دوم از منحرفان که مبتلایان واقعی به شمار می‌روند، در انجام هدف جنسی خود، از ارتکاب هرگونه جرمی، رویگردان‌ نیستند و در ظاهر افرادی خجول و محجوب هستند؛ امّا هنگامی که‌ به منظور انجام هدف انحرافی خود با اطفال روبه‌رو می‌شوند تغییر ماهیّت داده و با لطایف‌الحیل به اغفال آنان می‌پردازند. یکی از علل پیدایش این انحراف، عقده حقارت شناخته شده‌ است و به منظور جلوگیری از اعمال این‌گونه منحرفان لازم است‌ به اطفال آموزش‌های لازم داده شود و به نحوی تربیت شوند که در مواجهه با منحرفان مزبور، گول ظاهر آنان را نخورده و قربانی‌ خدعه و نیرنگ آنها نشوند.9

شهوترانی و تمایل جنسی به حیوانات

بعضی افراد هستند که به جای تماس عادی جنسی با جنس مخالف‌ با حیوانات تماس جنسی می‌گیرند و وسیله اطفای غریزه جنسی‌ خود را فراهم می‌نمایند. این افراد معمولاً از طبقات بی‌سواد اجتماع‌ هستند که دارای ضعف قوای مغزی و فساد اخلاق بوده و حیوانات‌ را مورد آزار و شکنجه قرار می‌دهند و بعضی از آنها مایلند اعمال‌ سادیستی خود را روی افراد انسان به مرحله اجرا درآورند؛ ولی‌ ترس و وحشتی که از عاقبت این اعمال احساس می‌کنند، موجب‌ می‌شود از هدف اصلی منحرف شده و حیوانات را وسیله اجرای‌ انحراف خود قرار دهند. عدّه‌ای از منحرفان این‌دسته، علاوه بر عمل‌ جنسی، حیوانات را خفه نموده یا با ضرباتی شدید می‌کشند. عوامل‌ پیدایش این نوع انحراف معمولاً مساعد نبودن محیط تربیتی در دوران کودکی و محرومیّت‌های جنسی و فراهم بودن وسایل‌ ارتکاب جرم، مانند کار کردن در مزرعه و سروکار داشتن با حیوانات‌ است.10

شهوترانی نسبت به اجساد و مردگان

مبتلایان به این انحراف، از تماس جنسی با مردگان کسب لذّت‌ می‌نمایند و معمولاً مشاغلی انتخاب می‌کنند که انجام هدف‌ انحرافیشان را تسهیل نماید؛ مثلاً در قبرستان‌ها یا مرده‌شوی‌خانه‌ها یا در برج‌های دریایی به کار مشغول می‌شوند. علل روانی پیدایش این انحراف، سست بودن اساس تربیت‌ اوّلیه، عقده حقارت و احساس شرم و حیا نسبت به جنس مخالف یا ترس از جنس مخالف است. گاهی اوقات ممکن است‌ کسی معشوقش را از دست بدهد و این حادثه آن‌قدر برای او تألّم‌آور باشد که حاضر شود با جسد مرده دفن شود یا با آن راز و نیاز نماید و در نتیجه با این زمینه مساعد برای ترضیه خود، متوجّه‌ شرائط و امکانات محلّ کار شده و تمام این عوامل باعث می‌شوند شخص را به انحراف مرده‌بازی سوق دهند.11

راهکارها و پیشنهادها

اگر علل و انگیزه‏های جرم با زبانی‏ سلیس و ساده باز نموده شوند، همگان به پیشگیری جرم، به مصداق‏ علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد، قادر خواهند بود. هر پدر دوراندیش‏ و هر مادر مدبّر که به آینده فرزند خود و سایر هم‌وطنانش دل‌بسته است، از این‏ تعالیم بهره‏ای خواهد گرفت و دیگر لزومی نخواهد داشت که همیشه پلیس‏ در بیغوله‏ها کمین کند و جنایت‌کاران را دستگیر و به زندان افکند. چه چنین پدر و مادری از پیش، جامعه را تا حدود زیادی از وجود ریشه‏های جنایت‏ پاک کرده‏اند!12
نقل است روزی پادشاهی به عارف عالمی گفت: چو شما عارف و عالم هستید از من تقاضا و خواهشی کنید تا آن را برآورده سازم. عالم در پاسخ گفت که هرگز معقول نیست چون منی از چون تویی تقاضا کنم؛ زیرا من دو اسیر دارم:
1. غضب و 2. شهوت که بر پادشاهی چون تو امیرند و تو اسیر اسیران من هستی. بنابراین، امیر واقعی آن کسی است که بر نفس امّاره و غضب و شهوت خویش غالب آمده‏ باشد.13
اسلام به حفظ جنبه تعادل نظر دارد.
اسلام در عین حال که پیشروی و ترقّیات در جمیع شئون زندگی را مبتنی بر میزان فعّالیت انسان دانسته و ضمن ترغیب و دعوت مردم به جدّیت و کوشش، از دل‌بستگی و توجّه بیش از حد به علایق مادّی نیز که مایه بدبختی و محرومیّت از حریم سعادت جاویدان و هدف واقعی از زندگی‏ می‌شود، شدیداً منع کرده است. امام محمّد باقر(ع) حقیقت زندگی حریص را با تشبیه جالبی‏ مجسّم می‌کنند: «آزمند نسبت به دنیا، به کرم‏ ابریشم شباهت دارد؛ هرچه بیشتر پیرامون خود می‏تند، راه نجات خویش را دشوارتر می‌نماید تا آنگاه که از فرط اندوه در آن‏میان جان می‌سپارد!»14
این دین مقدّس که با ندای فطرت هماهنگ است، اصل تعادل را بین جنبه مادّی و معنوی در نظر گرفته و راهی را برای پیروان خود برگزیده است که سعادت جسمی و روحی آنان را تضمین می‌کند.15
کنترل این غریزه به دو صورت ممکن است تحقّق پذیرد:
1. کنترل منفی: غالباً وقتی سخن از کنترل غریزه جنسی به میان می‏آید، توجّه اشخاص به سمت و سوی نوع منفی آن جلب می‏شود و آن این است که کسی با وجود تحریکات مختلف و مواجهه با عوامل انگیزش این غریزه، بخواهد با میل تحریک شده‏اش مبارزه و مقابله کند و به سوی ارتکاب جرم نرود. چنین کاری گرچه قطعاً بهتر از آلایش‌ دامن و عمل به جرم است، ولی پیامدهای سوء و مخرّب آن بر کسی پوشیده نیست. این کار، هم بسیار دشوار است و هم زیان‌بار و بدین جهت هرگاه شخصی به کنترل غریزه سفارش می‏شود با چنین برداشتی از آن و تصوّر دشواری و زیان‌باری آن، از پذیرفتن چنین توصیه‏هایی سرباز می‏زند.
2. کنترل مثبت: غریزه جنسی اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوب‏ترین راه تسلّط بر آن، کنترل مثبت است و آن پرهیز از صحنه‏ها و کارهایی است که به تحریک این غریزه می‏انجامد. این نوع از کنترل که در حقیقت جنبه پیشگیری دارد، هم راحت است و هم بی‏زیان و هم مفید؛ زیرا در این صورت همچون وسیله نقلیّه‏ای است با سرعت معمولی و قانونی که در مواجهه با خطر، مهار حرکت آن زحمت چندانی ندارد؛ برخلاف ماشینی که با سرعتی بسیار فراتر از حدّ شناخته شده و بایسته خود سیر می‏کند که چه بسا به کلّی اختیار آن از دست صاحبش بیرون رفته و مصیبت‏ها به بار آورد و کنترل آن هم در صورت تحقّق، صدها زیان و رنج و زحمت و اضطراب برای وسیله و صاحب آن به همراه دارد و بی‏زیان است؛ زیرا با این حال کنترل غریزه فشاری بر جسم و روان تحمیل نمی‏کند تا به آن صدمه‏ای وارد شود و مفید است چون موجب می‏شود مغز، اعصاب و قوای بدن در حالت عادی به سر برند و تعادل روانی شخص محفوظ بماند و انرژی و سرمایه‏های جسمی و روحی او بیهوده مصرف نشوند. قرآن کریم می‌فرماید: «باید کسانی که قدرت و وضعیت مساعد برای ازدواج ندارند، عفّت پیشه کنند.»
اکنون راه‌های کنترل مثبت را به اختصار برمی‏شمریم:
ـ پرهیز از فکر و ترسیم صحنه‏های محرّک در ذهن و خیال: عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل می‏کند که حضرت(ع) فرمودند: «عیسی به اصحاب خود گفت:… موسی به شما دستور داد که زنا نکنید و من به شما دستور می‏دهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به این که زنا کنید؛ زیرا کسی که خیال زنا کند، مانند کسی است که در خانه‏ای نقش و نگار‌شده دود و آتش به پا کند. چنین کاری گرچه خانه را نمی‏سوزاند، ولی زینت و صفای آن را مکدّر کرده و فاسد می‏کند.»16
ـ دوری از نگاه‏های مسموم و مناظر تحریک‏آمیز: قرآن کریم در دو آیه متوالی دستور به اغماض و نگهداری چشم از نگاه حرام و هوس‏آلود داده است. در آیه اوّل می‏فرماید: «به مردان مؤمن بگو دیدشان را از نامحرمان فرو نشانند و نهانگاه‏های خود را از وقوع در حرام نگه دارند.» و در آیه بعدی می‏فرماید: «به زنان مؤمن بگو چشم‌هایشان را فرو گیرند و نهانگاه‏های خویش را محافظت کنند.»17
جالب این است که در هر دو مورد، خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرّک و عفّت چشم می‏دهد و آنگاه به حفظ عفّت، فرمان داده است. رسول اکرم(ص) می‏فرمایند: «نگاه هوس‏آلود، تیری است مسموم از تیرهای شیطان؛ هر کس آن را به جهت خوف الهی ترک کند، خداوند ایمانی به او می‏بخشد که حلاوت آن را در قلب خود احساس می‏کند.»
ـ گوش ندادن به آوازها و موسیقی‏های تحریک‏کننده و مبتذل: در حدیثی از حضرت صادق(ع)، در تفسیر آیه «به یقین گوش و چشم و دل هریک مورد سؤال خواهند بود.»18 آمده است: «گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است، مسئول بوده و بازخواست خواهند شد.»19
ـ اجتناب شدید از گفت‌وگوهای دوستانه و نشست‏های غفلت‏زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریک‏آمیز: از امام باقر(ع) این‏گونه روایت شده است: «هر کس به سخن گوینده‏ای گوش فرا دهد او را بندگی کرده است. پس اگر ناطق از خدا بگوید، شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شیطان و سخنان شیطانی بر زبانش جاری کند، قطعاً بندگی شیطان کرده است.» 20
ـ اعتدال در خوردن: بی‏تردید پرخوری و بی‏نظمی در خوردن، شهوت آدمی را تحریک می‌کند. در حدیثی، پیامبر گرامی(ص) پس از آنکه جوانان را به ازدواج ترغیب می‏کنند، می‏فرمایند:«هر کس قدرت بر ازدواج ندارد، روزه بگیرد؛ زیرا روزه نیروی غریزه او را تضعیف می‏کند.»21
ـ اشتغال، ورزش و سرگرمی‏های مفید: با وجود فراغت، هم موادّ غذایی در تقویت غریزه به مصرف می‏رسد و هم ‏فکر و خیال مصروف چاره‏سازی در تفریغ آن می‏شود و بنابراین در روایات بر اشتغال، کار و پرهیز از فراغت تأکید بسیار شده است. حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه مفضّل می‏فرمایند: «همین‏گونه انسان اگر بی‏کار و فارغ باشد، به بیهودگی و سرمستی دچار می‏شود و بر اثر آن به مسائلی مبتلا می‏شود که زیان آن، هم بر خود و هم بر نزدیکان او سنگینی خواهد کرد.»
ـ تلاوت قرآن: بی‏شک انس با قرآن، تلاوت، تدبّر و تفکّر در مضامین آن، خود شفای هر دردی است که به سرعت، کار هر پریشانی را رو به سامان می‏برد، زخم‏های پنهان را التیام می‏بخشد، همّت‏ها را تا آسمان‏ها بالا می‏برد و بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات نجات می‌دهد. امیرمؤمنان(ع) می‏فرمایند: «قرآن را فرا گیرید؛ زیرا قرآن بهار دل‌هاست و از نور آن بر مرض‏ها و دردهای خود مرهم بگذارید؛ زیرا آن داروی شفابخش سینه‏هاست و آن را نیکو تلاوت کنید که به یقین، سودمندترین قصّه‏هاست.»
راه حلّ دین در خصوص نوع مقابله و مواجهه با غریزه جنسی، نخست ازدواج و نکاح مشروع است و در صورت نبود امکان، کنترل مثبت با شرحی که بیان شد و سپس کنترل منفی با وجود همه زیان‏های آن؛ ولی هیچگاه به بی‏بند و باری، افسارگسیختگی و آلودگی به گناه رضایت نمی‏دهد و زیان آن را به مراتب خسارت‏بارتر و ویرانگرتر از ضرر کنترل منفی می‏داند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

«نفس را مشغول بدار؛ وگرنه او تو را به خود مشغول خواهد ساخت.»
بی‌تردید یکی از نیرومندترین غرایز، نیروی شهوت و غریزه جنسی است. این نیرو که از ابتدای تولّد به صورت نهفته در وجود آدمی به ودیعه نهاده شده است تا زمان بلوغ، همچنان دوران آرام و بی‌تحرّکی را پشت سر می‌گذارد؛ امّا به محض شروع دوران نوجوانی آرام‌آرام زمان بیداری و شکفتگی آن فرا می‌رسد و رفته‌رفته تمامی وجود نوجوان را دربرمی‌گیرد و بر تمامی رفتار انسان اثر می‌گذارد. به همین دلیل غریزه جنسی و نیروی شهوت، فرد را با مشکلاتی مواجه می‌سازد.برای تعدیل و کنترل شهوترانی در زمینه های مختلف، راه‌های متعدّدی نیز وجود دارد آنهایی که از مبانی اخلاقی و معنوی محکم و متینی برخوردارند و نیز از شرایط خانوادگی خوب و مطلوبی از حیث ارزش‌های اخلاقی بهره‌مند هستند و اراده قوی دارند، به خوبی می‌توانند از پیامدهای منفی آن مصون باشند. اسلام، راهکارهای بسیار زیبا و سازنده دارد و میزان عملیاتی‌کردن آنها بستگی به ساختار جامعه، شرایط روحی، روانی و اعتقادی فرد و همچنین بسترها و عوامل لازم آن دارد.


پی‌نوشت‌ها:
1. ابراهیمیان، 1376: 101.
2. فتورچی، 1324: 4.
3. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم‏، قم، دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، 1410ق. ص 598.
4. ابراهیمیان، 1376: 102.
5. جمع نویسندگان، 1342: 109.
6. کاکوئی، 1349: 99.
7. سوره حجر، آیه 39.
8. ابراهیمیان، 1376: 102.
9. کاکوئی، 1349: 97.
10. کاکوئی، 1349: 99.
11. همان، 1349: 100.
12. جمع نویسندگان، 1242: 109.
13. ابراهیمیان، 1376: 102.
14. کلینی، محمّدبن یعقوب‏، الکافی( ط ـ الإسلامیه)، مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمّد، تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 134.
15. موسوی، 1341: 28 ـ 31.
16. وسائل‏الشیعه، ج 14، ص 240.
17. سوره نور، آیات 30 ـ 31.
18. سوره اسراء، آیه 36.
19. مستدرک‏الوسائل، ج 2: 459.
20. وسائل الشیعه، ج12: 236.
21. مستدرک الوسائل، ج 2: 531.

منبع: ماهنامه موعود شماره 157

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر