خداوند مودت اهل بیت(ع) را بر هر مسلمانى واجب کرده است; خطبه امام حسن(ع) بعد از شهادت پدر
صدای شیعه:
هويت و کيان مکتب تشيع تسليم و انقياد مطلق از امام معصوم عليه السلام است؛ به نحوى که انسان هيچ وجودى و اثرى را در قبال وجود و آثار او مد نظر قرار ندهد و ولايت و اراده او را در جميع شوائب وجود و حيات بر سليقه و اختيار خود ترجيح دهد و از هر فرصتى جهت تحکيم پيوند و علقه بين خود و امام خود بهره ببرد چرا که آنان اسوه حسنه میباشند و یگانه راه رسیدن به سر منزل هدایت. مرحوم علامه حسینی طهرانی(ره) در مجلد چهارم کتاب معاد شناسی درباره خصوصیات امیرالمومنین می نویسند: أميرالمؤمنين عليه السلام در شب ضربت خوردن، رؤيا و خواب مُوحش و مُدهش خود را براى امام حسن عليه السلام نقل کردند و فرمودند: من ديدم مثل اينکه جبرائيل عليه السّلام از آسمان نزول کرد و بر روى کوه أبوقبيس قرار گرفت و از آن کوه دو پاره سنگ برداشت و آنها را در کعبه آورد و بر بام کعبه رها کرد و آن دو سنگ را چنان به هم کوفت که مانند خاکستر نرم شد و آن گردها را به باد داد و هيچ خانه اى در مکه و در مدينه نماند مگر آنکه در آن از آن گرد و خاکستر داخل شد. حضرت مجتبى(عليه السلام) عرض کرد: اى پدر جان! تعبير اين رؤيا چيست؟ حضرت فرمود: اى نور ديده من! اگر اين رؤيا صادق باشد تعبيرش آن است که لا محاله پدرت کشته خواهد شد، و هيچ خانه اى در مکّه و مدينه نمى ماند مگر آنکه از مصيبت شهادت من، در آن غم و اندوهى وارد مي شود.(1)
موعظه أميرالمؤمنين عليه السلام پس از ضربت خوردن
امام(ع) در ضمن موعظه خود پس از ضربت خوردن می فرمايد: «و أَنا بِالامسِ صاحبکُم و أَنا اليَومَ عبرَةٌ لَکُم و غَدًا مُفارقُکُم؛ غَفَرَ اللَهُ لِى و لَکُم؛ و من ديروز مصاحب و همنشين با شما بودم و امروز عبرت براى شما هستم و فردا از ميان شما مفارقت میکنم؛ خداوند مرا و شما را بيامرزد.»
«إنْ تَثبُتِ الوَطأَةُ فى هذهِ المزَلّةِ فذاکَ، و إن تَدحَضِ القَدمُ فإنَّما کُنَّا فى أَفياءِ أَغصانٍ و مَهَبِّ رياحٍ و تحتَ ظِلِّ غمامٍ اضمحَلَّ فى الجوِّ مُتَلفِّقُهَا و عفا فى الارضِ مَخطُّهَا؛ اگر در اين لغزشگاه، قدم استوار بماند (و از اين جراحت بهبود يابم) پس امر همان است، و اگر قدم بلغزد (و از اين دنيا بروم) پس جز اين نيست که در سايههاى شاخههاى درختان سر سبز و محلّ وزش نسيمهاى جانفزا و در زير سايه ابرهائى نشستهايم که در جوّ آسمان آن ابرهاى به هم چسبيده از بين رفته و اثرى از آن نمانده است، و محلّ عبور و مخطّ آن بادها در روى زمين نمانده و مندرس شده است.»
«و إنّما کنتُ جارًا جاورَکُم بدنى أَيَّامًا و ستعقبونَ مِنّى جُثَّةً خلاءً، ساکنَةً بعدَ حَراکٍ، و صامتةً بعدَ نُطقٍ. لِيعِظکُم هدُوِّى و خُفُوتُ أَطرافِى و سُکونُ أَطرافِى؛ و به درستی که من فقط همسايه اى بودم که بدن من چند روزى با شما همسايه شد و از اين پس از من چيزى جز بدنى بدون روح و جسمى ساکن بعد از حرکت و جثّه اى ساکت پس از سخن گفتن نخواهيد يافت. بايد اين فروکش کردن من شما را پند دهد و موعظه کند و اين به هم افتادن و سکون چشمهاى من و بدون حرکت درآمدن دست و پا و جوارح من براى شما عبرتى عظيم و اندرزى بزرگ باشد.» «فإنّهُ أَوعظُ للمُعتبرينَ مِن المنطقِ البليغِ، و القول المسموع؛ و بنابراين اين حالت من براى عبرت گيرندگان از هر سخن بليغ و رسائى و از هر گفتار شنوائى مؤثرتر و اندرز دهنده تر است.»(2)
خطبه امام حسن(عليه السلام) بعد از شهادت پدر
فرزندان آن حضرت پس از آنکه جسد مطهرش را در نجف اشرف دفن کردند، گرد آلود با چهره هاى پريشان به کوفه بازگشتند و حضرت امام حسن(عليه السلام) به مسجد کوفه آمد و برفراز منبر رفت و در حالي که جمعيت در مسجد موج می زد خطبه مفصلى ايراد فرمود. در ابتداى خطبه گريه گلويش را گرفت.(3) و سپس بعد از درنگ و حمد بر خداوند فرمود: اى مردم! بدانيد که ديشب پدر من از دنيا رفت؛ همان شبى که وصى حضرت عيسى، يوشع بن نون از دنيا رفت. پدر من از دنيا رفت نه درهمى باقى گذاشت و نه دينارى؛ لَا صَفْرَآءَ وَ لَا بَيْضَآءَ (نه زردى و نه سپيدى) جز هفتصد درهم که می خواست براى اهل خود خادمى بخرد.(4)
حاکم در «مستدرَک» چنين آورده است که: خَطَبَ الحسنُ بنُ على النَّاسَ حينَ قُتِلَ على، فَحَمِدَ اللَهَ و أَثنَى عليهِ، ثُمَّ قال: لَقد قُبِضَ فى هذهِ الليلَةِ رَجُلٌ لا يَسبِقهُ الاوَلونَ بِعَملٍ، و لا يدرِکُهُ الاخِرُونَ. و قد کانَ رسولُ اللَهِ صلَّى اللَهُ عليهِ و آلهِ و سَلَّمَ يُعطيهِ رَايَتَهُ، فَيُقاتلُ و جِبريلُ عَن يَمينهِ و ميکائيلُ عن يسارِهِ، فما يَرجعُ حتّى يَفتحُ اللَهُ علَيهِ. و ما تَرَکَ علَى أَهلِ الارضِ صفراء و لا بيضاءَ إلَّا سبعَ مِئةِ درهمٍ فَضلَت مِن عطاياهُ أَرادَ أَن يبتاعَ بِها خادمًا لاهلهِ. ثُمّ قالَ: أَيُّهَا النَّاسُ! مَنْ عَرفَنِى فَقد عَرفَنِى؛ و مَن لَم يَعرِفنى فأَنا الحَسنُ بنُ على، و أَنَا ابنُ النّبِى، و أَنا ابْنُ الوصىّ، و أَنا ابنُ البَشيرِ، و أَنا ابنُ النّذيرِ، و أَنا ابنُ الدّاعى إلَى اللَهِ بِإذنِهِ، و أَنا ابنُ السّراجِ المُنِيرِ، و أَنا مِن أَهلِ البيتِ الَّذِى کانَ جبريلُ يَنزِلُ إلينَا و يَصعَدُ مِن عندنا، و أَنا مِن أَهل البيتِ الَّذِى أَذهَبَ اللَهُ عنهُمُ الرِّجسَ و طهَّرهُم تَطهيرًا، و أَنا مِن أَهلِ البيتِ الَّذِى افترَضَ اللَهُ مَوَدّتَهُم على کُلّ مُسلمٍ فقال تَبارکَ و تعالَى لنَبيّهِ صلَّى اللَهُ علَيهِ و آلهِ و سلَّمَ: قُل لا أَسئلکُم علَيهِ أَجرًا إِلَّا المَودّةَ فى القُربَى و من يَقتَرِفْ حَسنَةً نَزِد له و فيها حُسنًا؛ فاقتِرافُ الحَسنَةِ مَوَدّتُنا أَهلَ البيت. (5)
«بعد از شهادت أميرالمؤمنين(عليه السلام)، امام حسن مجتبى(عليه السلام) خطبه اى ايراد فرمودند و پس از حمد و ثناى حضرت بارى تعالى شأنه چنين به سخن پرداختند: به تحقيق که در اين شب گذشته، روح مردى به سراى جاودانى شتافت که هيچ يک از پيشينيان به کردار و عمل او نرسيده اند و در ميدان مسابقه تقوى و عمل صالح از برابرى و پيشى گيرى بر او عاجز و فرو مانده اند و نيز هيچ يک از پسينيان در اين مضمار سبق به او نخواهند رسيد. مردى بود که رسول الله(صلّى الله عليه و آله و سلّم) رايت جنگ را به او ميداد و در ميدان کارزار با دشمنان خدا مى جنگيد در حالي که جبرائيل از طرف راستش و ميکائيل از جانب چپش او را مدد مى نمودند و هيچ گاه پشت به جنگ نمى نمود و از نبرد باز نمى گشت مگر وقتي که خداوند به دست او فتح می کرد و براى مردم روى زمين به عنوان ارثيه چيزى نگذاشت نه سفيدى و نه زردى مگر هفتصد درهم که از عطايا و بخششهاى او زياد آمده بود و مي خواست با آن براى اهل خود خادمى بخرد.
سپس فرمود: اى مردم! هر که مرا مى شناسد که مى شناسد و کسى که مرا نمى شناسد پس من حسن بن على هستم و من فرزند پيغمبر خدايم و من فرزند وصى رسول الله ام و من فرزند بشارت دهنده به بهشت هستم و من فرزند ترساننده از عذاب خدا هستم و من فرزند دعوت کننده مردم به سوى خدا به اذن او هستم و من فرزند چراغ تابناک و مشعل فروزان هدايتم و من از اهل بيتى هستم که جبرائيل در خانه ما هبوط مي کند و از منزل ما از نزد ما صعود مى نمايد و من از اهل بيتى هستم که خداوند اراده کرده است هر گونه رجس و پليدى را از آنان بردارد و آنها را به مقام طهارت مطلقه برساند و من از اهل بيتى هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب کرده است و خداوند تبارک و تعالى به پيامبرش چنين خطاب فرموده است: بگو من از شما هيچ مزدى را نمى خواهم مگر مودت به ذوى القُرباى من و کسي که مرتکب حسنه اى گردد، ما نيکویى را درباره او زياد مي گردانيم؛ ارتکاب حسنه مودت ما اهل بيت(ع) است.»
کشتن ابن ملجم توسط حضرت مجتبى(ع)
بعد از خطبه، حضرت مجتبى عليه السلام يکسره به سراغ ابن ملجم آمدند؛ چون حضرت ام کلثوم آن حضرت را سوگند داده بود که بعد از شهادت پدرم، به آن خدایى که عالم را خلق کرده است راضى نيستم يک ساعت در قتل ابن ملجم درنگ کنى. امام فرمود: اى ابن ملجم که ترا وادار کرد که دست به چنين کارى زدى؟ گفت: عهدى که با خدا کرده بودم! حالا اگر مرا اجازه دهى به شام می روم و معاويه را هم مى کشم و به نزد تو بر می گردم، اگر خواهى مرا قصاص کن و اگر خواهى عفو نما! حضرت فرمود: سوگند به خدا که هيچ مهلت ندارى تا به دوزخ واصل شوى! در اين حال فقط با يک شمشير او را کشتند، و سپس مردم جثه اش را برداشته و در مغاک انداختند. رواياتى که در عذاب برزخى ابن ملجم وارد شده، از عذابهاى برزخى بسيار شديد است و علمای اسلام در کتب مفصله خود نوشته اند.
پی نوشتها:
- بحار الانوار
- نهج البلاغه، خطبه 147
- مقاتل الطّالبيّين» ص 52
- تلخيص از روايت وارده در أمالى صدوق
- مستدرک حاکم، باب فضآئل حسن بن على عليهما السّلام، ج 3، ص 172
انتهای پیام