( 0. امتیاز از )


صدای شیعه:  61 سال از کودتای 28 مرداد 1332 می‌گذرد و روز به روز بر تعداد تحلیل‌ها این واقعه افزوده می‌شود اما گستردگی تحلیل‌ها نمی‌گذارد که نتیجه مشخصی از اعمال و رفتار سیاست‌مداران آن روزگار گرفت اما پرواضح است که این کودتا با طرح و برنامه قبلی از طرف بیگانگان و همکاری برخی نیروهای داخلی با عوامل کودتا در کشور به اجرا درآمده است.

پرداختن به ابعاد وسیع کودتای 28 مرداد در این نوشتار نمی‌گنجد اما مهم پرداختن به واقعه‌ای است که دیکتاتوری ربع قرنی محمدرضا پهلوی را رقم زد.



بسیاری معتقدند یکی از عوامل سقوط دولت پهلوی برخوردی بود که محمدرضا مخلوع با مصدق کرد و کودتای 28 مرداد که یکی از اشتباه‌های استراتژیک پهلوی دوم به حساب می‌آید نقش به‌سزایی در سرنگونی وی در سال 1357ایفا کرد.

کودتای 28 مرداد در واقع نشانگر وابستگی بی‌حدوحصر پهلوی دوم به قدرت‌های خارجی است و حتی باعث قدرت‌گیری مجدد انگلیس در جهان شد چرا که این کشور پس از جنگ جهانی دوم جایگاه قدرتمند خود در سال‌های قبل از جنگ را از دست داده بود و به‌دنبال روزنه‌ای برای آغاز قدرت استعماری خود می‌گشت که کودتای 28 مرداد این اجازه را برای انگلیس فراهم کرد.

همچنین این کودتا باعث ورود بازیگر جدیدی به نام ایالات متحده آمریکا به ایران شد که پس از جنگ دوم جهانی تبدیل به یکی از قدرت‌های جهانی شده بود و در کنار شوروی سابق، جهان دوقطبی را تشکیل داده بود و کودتا علیه دولت ملی مصدق راه را برای افزایش نفوذ در خاورمیانه استراتژیک‌ترین نقطه عالم فراهم ساخت.

سرنگونی دولت مصدق به قدری برای آمریکا مهم بود که آیزنهاور رئیس جمهوری وقت ایالات متحده در پایان دوره زمام‌داری‌اش در سال 1960 در نطق خداحافظی‌ خود در کنگره آمریکا یکی از افتخاراتش را براندازی حکومت محمد مصدق بیان می‌کند.



انگلیس که با بودن مصدق در مسند عالی‌ترین شخصیت اجرایی، متحمل ضررهای فراوانی شده بود با انجام کودتا و روی کار آمدن زاهدی توانست تمامی خساراتی که متحمل شده بود را جبران کند و هر مصوبه دولت مصدق که به زیان انگلیس بود در دولت زاهدی به نفع این کشور استعمارگر شد.

کودتای 28 مرداد علاوه بر عوامل بیگانه با شرکت عوامل داخلی محقق شد که طی آن دربار شاه نقش بسیاری در توطئه‌ها ایفا کرد اما در این میان شکاف بین آیت‌الله کاشانی و مصدق مزید علت در سرنگونی دولت محمد مصدق بود.

آیت‌الله کاشانی که در ابتدا از حامیان مصدق بود و در جریان 30 تیر نقش به‌سزایی در بازگشت مصدق به مقام نخست‌وزیری ایفا کرد اما پس از آن اختلافات فراوانی با مصدق پیدا کرد.

این اختلافات که به کرّات در تحلیل‌های مختلف درباره آن صحبت شده دیگر نمی‌تواند مبحث تازه‌ایی ایجاد کند به همین خاطر در این نوشتار به برخی ابعاد رسانه‌ای آن در نشریات جهان در آن زمان می‌پردازیم.

"اعلان جنگ کاشانی به مصدق"...، "شکاف عظیم در نهضت ملی ایران"...، "ایران در آستانه هرج و مرج تازه"...، "بحران خطرناک در ایران"... این‌ها چند نمونه از عناوین برجسته مطبوعات جهان راجع‌به بحران سیاسی ایران در آن زمان است؛ بحرانی که بر سر لایحه اختیارات یک ساله مصدق در کسوت نخست وزیری روی داده بود و در نهایت اهدای این اختیارات را در بر داشت؛ این اتفاقات باعث شد یک‌ بار دیگر توجه جهانیان در آن روزگار به اوضاع ایران معطوف شود.
 
مطبوعات خارجی از موقع تقاضای اختیارات یک ساله مصدق و تشنجی که در مجلس بر سر این لایحه برپا شد، متوجه اوضاع ایران شده بودند، اما نامه آیت‌الله کاشانی به مجلس در خصوص اختیارات مثل بمب در دنیا صدا کرد و به‌عنوان یک خبر مهم و فوق‌العاده در دنیا منتشر شد. 
 
روزنامه‌های خارجی به خصوص مطبوعات انگلیس و کشورهای همسایه‌‌ همان روز این خبر را مورد تفسیر قرار دادند و نوشتند که با علنی شدن شکاف و اختلاف بین آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق حوادث مهم و فوق‌العاده‌ای در ایران پیش خواهد آمد. 
 
"دیلی اکسپرس" و "نیوز کرونیکل" چاپ لندن و "کومبا" و "پاریزین لیبره" چاپ پاریس یک روز پس از نامه آیت‌الله کاشانی اظهار عقیده کردند که آغاز مبارزه آیت‌الله کاشانی با دکتر مصدق صفحه جدید و مرحله تازه‌ای را در تاریخ سیاسی دو سال اخیر ایران باز می‌کند. این مبارزه به نفع هرکس که انجام پذیرد ثبات اوضاع سیاسی ایران را از میان خواهد برد و نتایج مهمتری در پی خواهد داشت. "تایمز" قبل از تصویب اختیارات در مجلس پیش‌بینی کرد شانس موفقیت مصدق از کاشانی بیشتر است، اما مبارزه‌ای که بین کاشانی و مصدق شروع شده حتی در صورت تصویب اختیارات ادامه خواهد داشت.

"کومبا" چاپ پاریس در تفسیر بروز اختلافات بین مصدق و کاشانی می‌نویسد: «اختلاف بین دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی از شش ماه قبل، یعنی از فردای قیام 30 تیر و تجدید زمامداری دکتر مصدق شروع می‌شود.

 این اختلاف که ابتدا بر سر شاه و حزب توده و سیاست دولت درباره نفت شروع شده بود به تدریج بر سر مسائل مختلف سیاسی و خصوصی توسعه یافت تا اینکه در آخرین ملاقات بین دکتر مصدق و کاشانی کلمات تندی بین آنان رد و بدل شد. 
 
پس از این ملاقات روابط مصدق و کاشانی قطع شد و مصدق دستور داد به توصیه‌ها و دستورات آیت‌الله کاشانی ترتیب اثر داده نشود و از طرف دیگر وی را به کلی از جریان امور دور نگاه‌ داشت. 
 
مراجعت سفیر آمریکا به تهران در یک ماه قبل از آن، شکاف بین دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی را عمیق‌تر کرد، زیرا سفیر کبیر آمریکا در اولین ملاقات‌های خود با دکتر مصدق سوء‌ظن و نگرانی دولت آمریکا را نسبت به فعالیت‌های کاشانی اعلام داشت و شرط شروع مذاکرات برای حل قضیه نفت را عدم مداخله کاشانی در این امر قرار داد. مصدق هم که از کاشانی دل خوشی نداشت این تقاضا را پذیرفت و در مذاکرات اخیر نفت حاضر نشد کوچک‌ترین اطلاعی در اختیار آیت‌الله کاشانی بگذارد. از طرف دیگر چند نفر از کسانی که به دشمنی و خصومت با آیت‌الله کاشانی معروف بودند بر سر کارهای مهم گماشته شدند و این اقدامات بیش از پیش کاشانی را نسبت به مصدق خشمگین ساخت.

اما با وجود تمام این ناملایمات، کاشانی میل نداشت اختلاف خود را با دکتر مصدق علنی سازد و در جواب شایعاتی که راجع به این اختلاف در افواه جریان داشت به‌طور مرتب توافق و هماهنگی خود را با مصدق اعلام می‌کرد تا اینکه مصدق به توصیه سفیر آمریکا تقاضای یک سال تمدید اختیارات خود را کرد و این اقدام که مجلس و رئیس آن آیت‌الله کاشانی را بیش از پیش تضعیف می‌کرد طاقت کاشانی را طاق کرد و وی را به مبارزه علنی و جدی با دکتر مصدق واداشت. 
 
"ینی صباح" چاپ استانبول در سرمقاله آخرین شماره خود تحت عنوان "مصدق، مرد شکست‌ناپذیر" می‌نویسد: «مبارزه مصدق با کاشانی شاید آخرین و بزرگ‌ترین مبارزه این سیاست‌مدار لجوج و سرسخت باشد. 

مبارزه مصدق با کاشانی که در اولین مرحله با پیروزی او به پایان رسید از مبارزه وی با استعمار انگلیس مهم‌تر و خطرناک‌تر بود، زیرا در مبارزه با انگلیسی‌ها مصدق تمام ملت را پشت سر خود داشت و بدون ترس و بیم جلو می‌راند، اما در مبارزه با کاشانی مصدق با قسمتی از همین ملت طرف بود و چون اکثریت پشتیبانش بودند، پیروز شد.
 
روزنامه سوئیسی "تریبون دوژنو" راجع به عکس‌العمل دکتر مصدق در برابر نامه آیت‌الله کاشانی می‌نویسد: «از قرائت نامه آیت‌الله کاشانی در مجلس تا تصویب اختیارات، دکتر مصدق کمال خونسردی و خوشحالی خود را داشت. مصدق بلند‌تر از هر روز می‌خندید و با نمایندگانی که به ملاقاتش می‌رفتند شوخی می‌کرد، وی یقین داشت که مجلس مجبور است اختیارات را تصویب کند و در غیر این صورت هم بیمی نداشت؛ زیرا استعفا می‌داد و با خیال راحت تختخواب و پتو را به "احمدآباد" انتقال می‌داد! 
 
هندرسن، سفیر کبیر آمریکا در‌‌ همان روز با مصدق ملاقات کرد و برخلاف تصور قبلی خود مصدق را بشاش‌تر و خندان‌تر از هر روز دید. مصدق به‌ قدری اعتماد به نفس داشت و با لحن محکم سابق مذاکرات نفت را دنبال می‌کرد که گویی بحرانی وجود ندارد. 
 
هندرسن که با حالت نگران و مایوس وارد منزل مصدق شده بود پس از این مذاکرات با اطمینان خاطر از نزد مصدق خارج شد و پیش از اینکه نتیجه رای مجلس معلوم شود به واشنگتن اطلاع داد وضع مصدق محکم است. 
 
"نیویورک پست" هم می‌نویسد: آیت الله کاشانی مبارزه را ادامه خواهد داد...؛ مصدق پیروز شده است، اما آیا این پیروزی قطعی است؟ کاشانی ظاهرا در مبارزه برای جلوگیری از تصویب اختیارات مصدق شکست خورده است، اما آیا میدان را خالی خواهد کرد؟... روزنامه آمریکایی "نیویورک پست" به این سوالات پاسخ منفی می‌دهد و می‌نویسد: 
 
بدون شک کاشانی به این آسانی دست از مبارزه بر نخواهد داشت و به یک تیر از کارزار بر نمی‌گردد. سوابق آیت‌الله کاشانی نشان داده است که وی مردی مقاوم است و اگر جنگی را آغاز کرد تا پیروزی یا شکست نهایی آن را دنبال می‌کند. کاشانی اکنون خود را علمدار دفاع از قانون اساسی و رژیم دموکراسی پارلمانی قلمداد می‌کند و می‌گوید من با مصدق نمی‌جنگم، بلکه با دیکتاتوری فردی مبارزه می‌کنم و به حقانیت خود ایمان دارم. 
 
"نیویورک پست" سپس می‌نویسد: «البته فعلا قدرت دکتر مصدق به مراتب از کاشانی بیشتر است، اما کاشانی هم از آینده مایوس نیست. وی حربه‌های خطرناکی در دست دارد که در فرصت مناسب علیه مصدق به کار خواهد انداخت و جبران شکست امروز خود را خواهد کرد، مگر اینکه گذشت زمان به نفع مصدق کاری انجام دهد. 
 
روزنامه‌های دیگر آمریکایی به‌طور کلی از جریانات اخیر و شکست کاشانی در برابر مصدق خوشحالند، نیویورک تایمز و واشنگتن پست اظهار امیدواری می‌کنند که با دور شدن کاشانی از صحنه سیاست ایران مسئله نفت به نحو مطلوب حل شده و مخصوصا مقاله دیلی آمریکن جالب است که می‌نویسد «دکتر مصدق نباید از فعالیت‌های خطرناک آینده آیت‌الله کاشانی غافل بماند.
 
مجله تایم در شماره سوم مورخ 19 ژانویه 1953 در صفحه 29 خود مقاله مفصلی درج کرد که روزنامه نیروی سوم خلاصه‌ای از ترجمه آن را درج کرده بود که در شماره 37 سال سیزدهم مجله خواندنی‌ها نقل شده است، که ذیل آن را برای اطلاع خوانندگان نقل می‌کنیم: 
 
آیا دکتر مصدق طرفداران مقتدر خود را از دست می‌دهد؟ 
 
مقاله زیر که از مجله تایم اقتباس شده نه کاملا صحیح است و نه به‌طور تمام مورد تائید.
 
مصدق حامیان و طرفداران مقتدر و صاحب نفوذ خود را یکی پس از دیگری از دست می‌دهد. اولین کسی که مصدق با آن قطع رابطه کرد، آیت‌الله‌کاشانی رئیس مجلس ایران است که زمانی از پشتیبانان موثر مصدق بود و بعدی "مظفر بقایی" رهبر حزب زحمتکشان بود که به واسطه جاه‌طلبی به آیت‌الله کاشانی ملحق گردید. بنابراین دکتر مصدق فقط یک دوست دیگر دارد و این "حسین مکی" است که شخص شماره 2 در نهضت ایران به شمار می‌رود و نماینده شخص دکتر مصدق در "آبادان" بود که در انتخابات "تهران" بیش از همه تحصیل رای کرد. 
حسین مکی بسیار دوست می‌داشت که بگوید هرکس با رئیس و رهبر او مخالفت بکند باید از بین برود اما مکی نیز آرزوی رسیدن به جاه و مقام را داشت. 
 
مکی اخیرا از واشنگتن مراجعت کرد و در تهران اعلام داشت که دارای دلایل و اسناد مختلف و فراوانی درباره دخالت "آچسن" و "ترومن" در مورد "ایران" است، اما وقتی که "لوی هندرسن" سفیر کبیر "آمریکا" این اتهامات را رد و تکذیب کرد، دکتر مصدق نایب نخست وزیر را مجبور کرد که برود در مقابل مجلس اعتراف کند که وی هیچ نوع دلیل و مدرکی در دست ندارد. حسین مکی هرگز این امر را فراموش نکرد و نبخشید. 
 
هفته گذشته موقعیت لازم برای مکی فرارسید. مصدق از مجلس تقاضای تمدید اختیارات خود را برای یک سال دیگر کرد، حسین مکی با شدت روی دسته صندلی کوفت و اعلام داشت: «من از وکالت مجلس استعفاء می‌دهم.» 
 
اکنون که رفقای دکتر مصدق از وی دوری گزیده‌اند بهترین فرصت وی برای تثبیت مقام خود، تمسک به یک موافقت درباره "نفت" است. 
 
مذاکره کنندگان آمریکا با آنکه خاطرات مایوس‌کننده‌ای از دکتر مصدق دارند، اگر دکتر مصدق آماده به پذیرفتن حکمیت در مورد ادعای انگلیسی‌ها درباره نقض قرارداد نفت که انگلیسی‌ها سرسختانه در این مورد پافشاری می‌کنند بشود انگلیس آماده خرید 10میلیون تن نفت ایران در سال می‌باشد و آمریکا نیز مبلغ متنابعهی برای کمک اقتصادی به ایران خواهد داد.

حسین مکی در کتاب خاطرات سیاسی‌اش اظهار نظرهای جالب دارد وی در گفتگو با شاه در قیاسی مع‌الفارق مصدق را به کاردینال منفوری همچون دورهان و زن روسپی که به دستور "لویی شانزدهم" و "ملکه ماری آنتوانت" به حق محاکمه شده بودند اما چون صحنه مجازات آنها را خشن و دلخراش فراهم کردند که بر مردم اثر معکوس داشت و باعث محبوبیت آنها شد، تشبیه می‌کند.

گفتنی است مکی که در کتابش می‌خواهد خود را به عنوان شخصی که نفت را ملی کرده معرفی کند اما فرقش با مصدق این بود که اهل مسامحه در برابر شاه پهلوی بود امری که در اخلاق، رفتار، کردار و گفتار "دکتر محمد مصدق" به چشم نمی‌خورد.

مکی در کتابش می‌نویسد: به شاه گفتم ملاحظه فرمودید که کاردینالی که منفور بوده و کلاهبرداری کرده است؛ و زنی روسپی و فاحشه که مردم "پاریس" از سوابق او اطلاع داشتند که به امر لوئی شانزدهم و ملکه ماری آنتوانت، به حق محاکمه شده بودند و می‌بایست حتما محکوم می‌شدند، ولی صحنه محاکمه و مجازات را طوری فراهم کردند که بر مردم اثر معکوس کرد و آنان محبوب مردم شدند. 
 
شاه اظهار داشت: دکتر مصدق از صبح 25 تا 28 مرداد طبق فرمانی که صادر کردم نخست وزیر این مملکت نبوده است و خودتان می‌دانید که در ایام فترت یعنی نبودن مجلس، عزل و نصب با پادشاه است. 
 
در پاسخ گفتم، مع‌هذا باید محاکمه او با اجازه مجلس شورای ملی باشد. شاه اظهار داشت: آخر او نخست وزیر نبوده است. گفتم: دکتر مصدق احکامی را که از 25 تا 28 مرداد صادر کرده به نام نخست وزیر امضا کرده است. به نام شاه یا رئیس‌جمهور که امضائی نکرده است البته این قضیه سابقه دارد:
 
من در دوره 15 مجلس عضو کمیسیون عرایض بودم. اعلام جرمی علیه احمد حسین خان عدل وزیر کشاورزی به کمیسیون عرایض فرستاده شد که رسیدگی شود. در این اعلام جرم گفته شده بود که کابینه روز مستعفی شده بود و وزرا دیگر نمی‌توانستند به نام وزیر حکم یا نامه‌ای صادر کنند. احمد حسین خان عدل روز پس از استعفا به وزارتخانه خود رفته و نامه‌ای یا حکمی به تاریخ 2 روز قبل از استعفا امضا نموده و به این عمل او اعلام جرم شده بود. مع‌هذا این اتهام با اینکه واقعا در موقع امضا نامه منعزل بوده در مجلس مطرح و برای رسیدگی به کمیسیون عرایض فرستاده شد.

روی این سابقه دکتر مصدق هم اتهامش باید در مجلس مطرح شود و هر تصمیمی مجلس گرفت البته قانونی خواهد بود. 
 
شاه اظهار داشت: روی این موضوع مطالعه خواهم کرد و دو روز دیگر جواب خواهم داد. 
 
نمی‌دانم مشاورین شاه چه کسانی بودند که به او تلقین کردند که اگر دکتر مصدق آزاد شود خود را نخست وزیر قانونی ایران خواهد دانست و طرفداران او ساکت نخواهد نشست و بالاخره مصدق تسلیم دادگاه نظامی شد و توانست با ایجاد صحنه‌های فوق‌العاده جالبی خود را مظلوم نشان بدهد که حتی عده زیادی از کسانی که تا قبل از 25 مرداد علیه او اقداماتی می‌کردند و عده‌ای دیگر که بودن و نبودن مصدق برای آن‌ها بی‌تفاوت بود با جمعی دیگر که معتقد بودند که وی مرتکب اشتباهات زیادی شده بود با خواندن جریان محاکمه او به حمایتش برخاستند. 
 
تقریبا یک سال و نیم از این قضیه گذشت، شاه طبق معمول هر ساله در سر راه خود به بابلسر، به متونه کلا آمد و ضمن صرف چای و گفتگو درباره دکتر مصدق گفت: در قضیه محاکمه دکتر مصدق حق به جانب شما بود و نمی‌باید محاکمه می‌گردید. 
 


ناگفته نماند کودتای 28 مرداد 1332 فرصت بسیار مغتنمی برای آمریکا فراهم کرد که فعالیت‌های اطلاعاتی،‌نظامی و مالی را در ایران گسترش دهد. طرح و اجرای عملیات براندازی همچنین تاج و تخت سلطنت را به محمدرضا شاه بازگرداند و شرایطی را برای شرکتهای بزرگ نقتی فراهم آورد که به رابطه ناعادلانه خود با ایران ادامه دهند.
 
پس از امضای قرارداد "کنسرسیوم" که باعث از بین رفتن دستاوردهای ملی شدن "صنعت نفت" شد پرزیدنت "آیزنهاور" رییس جمهوری و "جان فاستر دالس" وزیر امور خارجه آمریکا تلگرام‌های تبریکی به شاه و "زاهدی" نخست وزیر دولت کودتا فرستادند و از اینکه سرانجام دو کشور ایران و "انگلیس" بر سر مسئله نفت به توافق رسیدند اظهار خوشوقتی کردند.

"چرچیل" و "ایدن" به صورت زائدالوصفی از حل بحران نفتی بین دو کشور ابراز خرسندی کردند و وزیر سوخت کابینه انگلیس به ملت این کشور مژده داد، "حال که نفت ایران مجدداً به دست ما افتاد" ما می‌توانیم کمبود سوخت خود را که بیش از سه سال بود در نتیجه ملی شدن نفت در ایران پدید آمده بود. جبران کنیم و "شاه" در پاسخ به پیام اَیزنهاور به مناسبت حل مسئله نفت، ضمن سپاس‌گزاری از نقش وی نوشت: "موجب خرسندی من است که دولت من توانسته در اصول به توافقی در اختلاف نفت نائل گردد که با توجه به اوضاع فعلی جهان به نظر می‌رسد تا حد امکان راه حل منصفانه‌ای برای مسئله‌ای چنین دشوار باشد." در مقابل ابراز رضایت درباریان و محافل انگلیسی و آمریکایی حامی آنها از به اصطلاح حل مسئله نفت، رجال و شخصیت‌های مذهبی و ملی ایران از جمله "آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق" امضای قرارداد "کنسرسیوم" را محکوم کردند.
 
پس از اجرای قرارداد کنسرسیوم حکومت انگلیس تلاش‌های گسترده‌ای را به عمل آورد تا شاید از نفوذ بیشتر امریکا در بخش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران جلوگیری نماید. انگلیسی‌ها برای به قدرت رساندن هواداران خود به "زاهدی" فشار آوردند که استعفا دهد، هر چند که "زاهدی" در ابتدا با قبول این خواهش مخالفت کرد، اما آخرالامر به اصرار "محمدرضا شاه" و با گرفتن شغل پردرآمد نمایندگی ایران در "دفتر سازمان ملل متحد در ژنو" در 17 فروردین 1334 (6 آوریل 1953) استعفاء داد. با نخست وزیر شدن "حسین علاء" به عنوان یکی از شخصیت‌های سنتی طرفدار انگلیس و عضویت ایران در پیمان بغداد روز به روز روابط ایران و انگلیس رو به گسترش گذارد.

لازم به ذکر است پس از جلب، حمایت و سرمایه‌‌گذاری خصوصی خارجی در ایران، در مدت کوتاه یک سال تعداد 1048 شرکت خارجی در ایران در رشته‌های مختلف مشغول فعالیت شدند که از این تعداد 285 شرکت انگلیسی بودند.

یک اعتراف جالب توجه

در سال‌های گذشته کتابی تحت عنوان "برداشتن حجاب: زندگی در ایران انقلابی" به قلم "جان سیمپسون" سردبیر بخش خارجی رادیو "بی‌بی‌سی" و "تیرا شوبارت" یکی از تهیه‌کنندگان تلویزیون مزبور، در انگلستان منشتر شده است. در صفحات 180-182 این کتاب اعترافات جالب توجهی درباره "کودتای 28 مرداد" شده که چون از زبان خود انگلیسی‌ها است برای ما حائز اهمیت است:

نقشه کودتا را سازمان"MI6" طرح ریزی کرد که عبارت بود از تظاهرات گسترده علیه مصدق همراه با یک سلسله حملات به وی از سوی همرزمانی که از مصدق جدا شده بود. سرانجام مصدق سرنگون شد اما تلخی ناشی از آن بر ضد انگلیسی‌ها، چند دهه‌ بعد هنوز باقی است.
 
شاه که با تهدید اجرای دقیق قانون اساسی از سوی نخست وزیر و دشمن سیاسی نیرومندش دکتر محمد مصدق روبرو شده بود، هنگامی که سربازانی که برای بازداشت نخست وزیر فرستاده بود خلع سلاح و بازداشت شدند،‌ کنترل اعصابش را از دست داد و از کشور گریخت.
 
کتاب "کودتا در کودتا" که "کرمیت روزولت" در سال 1978 مقارن انقلاب ایران انتشار داد و اسناد محرمانه‌ای که در سال‌های بعد منتشر شده است جزئیات بیشتری درباره کودتا را فاش می‌سازد. پولی که مورد استفاده کودتاچیان قرار گرفت، چند هفته قبل از این جریانات به وسیله ژنرال نورمن شوارتسکف- پدر فرمانده نیروهای آمریکایی در جنگ خلیج‌فارس به ایران برده شد و روزولت به‌وسیله آن پشتیبانی‌های لازم را خریداری کرد. وی با پرداخت رشوه به افسران شهربانی و ارتش که سمت‌های کلیدی داشتند و ترتیب دادن گروه‌های تظاهرکننده از بازار به کمک عوامل اطلاعاتی انگلیس، ‌به آنان دستور داد به مساجد حمله کنند و مجسمه‌های شاه و پدرش را سرنگون سازند و در عین حال شعارهایی به نفع  مصدق بدهند.
 
دو روز بعد روزولت همین جمعیت متشکل از سربازان و بازاریان را به خیابان فرستاد تا نفرت خود را از این عملیات "کمونیستی" ابراز نمایند. آنان مطیعانه خواستار برکناری مصدق شدند و یه نفع شاه شعار دادند. در عین حال گارد شاهنشاهی به خانه نخست وزیر حمله کرد و در حدود 300 نفر از طرفداران وی را به قتل رساند. سرلشکر زاهدی که از سوی آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها برای احراز مقام نخست وزیری به جای مصدق برگزیده شده بود تا وقتی نبرد جریان داشت در محیط امن سفارت آمریکا انتظار می‌کشید.

آنگاه سوار یک  تانک "شرمن" شد و پیروزمندانه ظاهر گردید. شاه نیز که شهامت و تاج و تختش را بازیافته بود در میان استقبال چند هزار نفر که فریاد شادی می‌کشیدند به تهران بازگشت.
 
این یکی از کم هزینه‌ترین عملیاتی بود که دولت آمریکا در ایران کرد: فقط صد هزار دلار برای پرداخت رشوه به مردم کوچه و بازار و نیروهای انتظامی کفایت کرد و بقیه یک ملیون دلاری که ژنرال شوارتسکف با خودش به آن کشور برده بود مورد استفاده قرار نگرفت. در سال 1954 کنسرسیوم نفت تأسیس شد که امریکاییها بر آن تسلط داشتند.
 
بدین سان دولت ایالات متحده سمت حامی اصلی شاه را با بهایی نازل از انگلیسی‌ها خریداری کرد. انگلیس که این سمت را به مدت یکصد سال در دست داشت با بحران ملی شدن صنعت نفت ایران ناشیانه برخورد کرد و به قدری پس از جنگ جهانی دوم ضعیف شده بود که هیچ شانسی برای احراز مجدد موقعیت قبلی خود نداشت.

جمشید ممتاز مشاور حقوقی وزارت امور خارجه کشورمان درسالگرد کودتای 28 مرداد در گفتگو با خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران؛ می‌گوید: کودتا علیه دکتر مصدق اقدامی بسیار زشت بوده و عوامل آن متوجه اقدام خود هستند.

وی تصریح می‌کند: مادلین آلبرایت وزیر خارجه اسبق ایالات متحده آمریکا نسبت به کودتای 28 مرداد 1332 ابراز تاسف کرده اما دولت آمریکا معذرت خواهی رسمی نکرده است.



شایان ذکر است؛ هم‌اکنون 61 سال از کودتایی که انگلیس طراحی کرد و آمریکا به‌ اجرا در‌آورد می‌گذرد اما هم‌اکنون شاهدیم این دو کشور که در دنیا به داشتن روابط خاص با یکدیگر مشهورند دیگر در ایران جایگاهی ندارند چرا که ملت ایران به درستی دشمنی‌های این دوکشور استعمارگر را درک کرده و هیچ‌گاه نخواهند گذاشت که استقلال کشور دچار خدشه شود./ باشگاه خبرنگاران

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر