( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: "زمینه‌ها و پی‌آمدهای کودتای 28 مرداد 1332"
   
سخنرانی آقای جواد منصوری در مرکز اسناد انقلاب اسلامی
  پس از سپری شدن 61 سال از واقعه 28 مرداد 1332، گزارشی از این قضیه داشته باشیم و مقایسه‌ای از وقایع و شرایط آن روز و امروز بکنیم و به این ترتیب هم عبرت‌هایی را بیاموزیم و هم هشدارهایی را داشته باشیم و هم اینکه نسبت به آینده مقداری بینایی، بصیرت و آمادگی بیشتری داشته باشیم.

بعد از جنگ جهانی دوم، وضعیت سیاسی، بین‌المللی و آرایش قدرت‌های استعماری به دلایلی عوض شد. مهمترین تغییراتی که بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد عبارت از این بود که استعمار تاریخی و سنتی و کلاسیک یا به عبارتی استعمار مستقیم و علنی به استعمار نو، غیر مستقیم و غیرعلنی و غیر رسمی تبدیل شد، ولی با همان ماهیت و چه بسا شدیدتر و خسارت‌بارتر از استعمار. زیرا شرایط بین‌المللی و شرایط دولت‌های استعماری تغییر کرده بود.

 دولت‌های استعمارگر به دلیل دو جنگی را که پشت سر گذاشته بودند، دیگر تحمل اداره‌ی مستعمرات را به صورت مستقیم نداشتند، خسارت کشورها فوق‌العاده بود، لذا برای بازسازی خودشان باید کاری می‌کردند. از طرفی دیگر آمریکا به دلیل اینکه از صحنه‌ی جنگ فاصله داشت، در واقع می‌توانیم بگوییم که تمامی منافع و ثمرات دو جنگ جهانی را برد.از نظر اینکه:

·          سرمایه‌ها و نیروهای انسانی متخصص را از اروپا جذب کرد.

·         بسیاری از بازارها را در اختیار گرفت و در صنایع تسلیحاتی به قدرت اول دنیا تبدیل شد، این تحول دومی بود که اتفاق افتاد.

·          تحول سومی این بود که شکل جدیدی از روابط در صحنه‌ی بین‌المللی به وجود آمد سازمان ملل به وجود آمد که در واقع این سازمان به شکلی توجیه کننده و به شکلی سرپوشی برای فعالیت‌های دولت‌های بزرگ بوده دولت‌های بزرگ تحت پوشش سازمان ملل هر گونه اقدامی را انجام می‌دهند، به علاوه اینکه می‌توانند از حمایت‌های سازمان ملل، برخوردار شوند.

به این ترتیب مانند گذشته مستقیماً با مردم دنیا رو در رو نباشند و اگر هم نیاز باشد به نام سازمان ملل عمل می‌کنند. البته فلسفه‌ی نظری تأسیس سازمان‌های بین‌المللی به یک معنا فسلفه مثبتی است. اما آنچه که در عمل اتفاق افتاد در نقطه‌ی مقابل منافع ملت‌ها فلسفه‌ی آن بود.

به عبارت دیگر بعد از جنگ‌ جهانی دوم این احساس و شرایط به وجود آمد که دنیا احتیاج به یک دولت‌  دولت‌ها ، به یک قدرت مافوق قدرت‌ها ، به یک قانون برای اداره‌ی بین دولت‌ها دارد. چون تا آن زمان چنین چیزی نبود.

بنابراین تحول سومی که به وجود آمد بسیار مهم بود. امروز ما متوجه می‌شویم که بیش از آنچه که در ابتدا فکر می‌شد این سازمان‌های بین‌المللی نقش آفرینی می‌کنند. حالا در ابعادی مثبت و در ابعادی بسیار منفی نقش آفرینی می‌کنند. قبلاً چنین چیزی وجود نداشت.

امروز ده‌ها سازمان بین‌المللی وجود دارد. آنقدر کارهای بین‌المللی زیاد شده که حتی خود دولت‌ها از سازمان‌های بین‌المللی می‌خواهند که در امور داخلی آنان دخالت کنند زیرا به تنهایی نمی‌توانند مسائل خودشان را از جمله بهداشت، هوانوردی، امنیت و مسأله‌ی کودکان و پیشرفت و ده‌ها مسئله‌ی دیگر حل بکنند.

بنابراین فضای کاملاً جدیدی به وجود آمد.

 تغییر مهم اقتصادی دیگر این بود که نفت به یک کالای سیاسی ـ استراتژیک تبدیل شد. از اینجا ما وارد فضای قضیه‌ی 28 مرداد می‌شویم، این سه خیلی تغییر مهم بود.

تغییر آخر (نفت) مربوط به چند کشور می‌شد. به عبارت دیگر نفت در قدرت دولت‌ها بسیار تأثیرگذار بود، زیرا که:

·         هم برای بازسازی کشورهای مختلف دنیا از ویرانی‌های دو جنگ گذشته و هم به عنوان یک سوخت ارزان و حتی نزدیک به رایگان از آن استفاده می‌شد

·         دوم اینکه هر دولتی که نفت در اختیار داشت، به همان نسبت در دنیا قدرت داشت.

نفت تبدیل به قدرت و لذا تسلط به منابع نفتی دنیا یکی از مهمترین مسائل بعد از جنگ جهانی دوم شد و هر دولتی سعی می‌کرد به منابع بیشتری مسلط شود، زیرا که می‌دانست که به همان نسبت قدرتش بیشتر می‌شد.

 ما به عنوان یک کشور دارنده‌ی منابع عظم نفت (البته آن زمان هنوز گاز مثل امروز جدی نشده بود). شصت سال پیش به عنوان یک کشور دارنده‌ی منابع عظم نفتی طبیعتاً مورد توجه ویژه‌ی قدرت‌های بزرگتر و هدف آنها برای تسلط بر و تغییر شرایط این کشور به نفع خودشان بودیم.

 به عبارت دیگر آنها باید اوضاع داخلی ایران را آن چنان تغییر بدهند که در نهایت به نفع آنها باشد. برای تسلط دائمی آنها بر نفت ایران باید شرایط آماده بشود. مسئله نفتی روز به روز از اهمیت بیشتری در دنیا برخوردار می‌شد. حتی امروز با وجود انرژی‌های جایگزین و دسترسی به منابع بیشتری از نفت در دنیا همچنان اهمیت نفت در جای خودش بالاست، زیرا اگر در شصت سال پیش نفت بیشترین مصرف آن زمان در سوخت بود، امروز در پتروشیمی بیش از دو هزار نوع کالا از نفت تولید می‌شود و اگر در گذشته یک بشکه نفت را می‌بردند و می‌سوزاندند، امروز یک شبکه نفت را تبدیل به ده‌ها کالای پیشرفته می‌کنند و اگر امروز نفت را صد دلار می‌خرند، محصولاتی که از این نفت به وجود می‌آورند بیش از سه هزار دلار تا پنج هزار دلار می‌فروشند.

شما باید دو هزار دلار پول برای یک دوربین بدهید، در حالی که یک بشکه آن را می‌خرند صد دلار، همین عینیکی که به چشم‌های ماست، مگر چقدر وزن دارد؟ و ....

عرض کردم دو هزار نوع کالا از نفت تولید می‌شود. یک بشکه نفت که الان صد دلار می‌خرند، حدوداً بیش از چهار هزار دلار محصولات آن را می‌فروشند، در صورتی که در گذشته عمدتاً سوخت را در ماشین می‌ریختند، ولی امروز کمترین مصرفش این است. امروز انرژی‌های جایگزین آن را مثل برق، آفتاب، باد و امواج دریایی تولید می‌کنند. گاز هم جایگزین می‌شود.  گاز را هم کم کم به عنوان سوخت کنار می‌گذارند.

اسم نفت را به تدریج طلای سیاه گذاشتند واقعاً هم اسم درستی است. منتهی شرایطی را به وجود آوردند که صاحبان نفت نتوانند از نفت‌شان استفاده کنند، باید در اختیار قدرت های بزرگ باشد و لذا تسلط بر منابع نفتی به عنوان یک اصل اساسی بعد از جنگ جهانی دوم قرار گرفت.

فلسفه‌ی اصلی کودتای 28 مرداد،  تسلط بر منابع نفت ایران بود. امروز معلوم می‌شود اهمیت این قضیه چقدر بوده است. آن روز به تصور این که این نفت فقط مصرف سوخت دارد، ولی امروز نفت یک قدرت فوق‌العاده‌ی سیاسی ـ نظامی در سطح جهانی است. لذا به هر شکل ممکن امروز تلاش کردند که دولت‌های صاحب نفت دارای استقلال، توسعه و پیشرفت‌های علمی نباشند تا نتوانند از نفت خودشان استفاده کنند، همچنان باید نفت خام بفروشند و دلار حاصل از درآمد نفت را دوباره بدهند و کالاهای تولید شده از نفت را بخرند. روالی که الان وجود دارد و می‌بینند الان در یک اتومبیل گاهی بالای 50٪ از وزنش، از محصولات نفت است و همین طور  هواپیما، کشتی و در خانه‌ها هم همین است..

شما اطراف خودتان را نگاه کنید می‌بینید که چقدر محصولات نفتی دارید. اگر ژاپن، اروپا، کانادا، آمریکا بروید صندلی چوبی دیگر نیست اینها جنگل‌ها و درختان‌ را قطع نمی‌کنند، تا چوب با آن بسازند، تمام آنها پلاستیکی است‌. درها، دیوار، چوب خلال دندان، همه‌اش پلاستیک است.

 ما امروز مقداری پیچیده بودن،‌حساس بودن و اهمیت فوق‌العاده‌ی کودتا و هدف آن را بیشتر لمس می‌کنیم، همه‌اش هم بحث حکومت و تسلط بر ایران نبوده است. تسلط بر ایران برای تسلط بر نفت ایران همچنان که بر عربستان، بر کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس و بر کشورهای دارنده‌ی نفت دنیا مسلط شدند.

بعد از اشغال ایران در سال 1320، توسط متفقین به تدریج زمزمه‌ی ملی شدن صنعت نفت مطرح شد، یعنی که نفت که باید از دست کمپانی‌های خارجی خارج گردد و در اختیار خودمان قرار بگیرد، از همان زمان آنها مخالفت کردند. گفتند شما یک قراردادی تحت عنوان قرارداد 1933 دارید که با رضا شاه در سال 1312منعقد شده که تا 60 سال باید نفت شما را ما استخراج کنیم. بنابراین شما تا سال 1372 حق صحبت راجع به ملی شدن صنعت نفت را ندارید، چون با ما قرارداد دارید، هرچه می‌گفتیم که آن دولت خودتان بوده شما در واقع به زور قرارداد را به ملت تحمیل کردید، خود وزیر دارایی وقت آقای تقی‌زاده گفت:  "من آلت فعل بودم در امضای این قرارداد، من کاره‌ای نبودم". ولی طبیعتاً آنها که به این حرف ها گوش نمی‌کنند.

 به هر حال دوران اشغال تمام شد و به سال 1327 رسیدیم و مقداری فشار برای ملی شدن صنعت نفت بیشتر شد. آمریکایی‌ها به عنوان استعمارگر جدید که تسلط بر منابع نفت دنیا برایشان خیلی اهمیت داشت و به کشورهای دارنده‌ی نفت گفت با شرایط بهتری نسبت به قراردادی که با انگلیس دارید قرارداد می‌بندم و لذا شروع کرد با کشورهای دارنده‌ی نفت قراداد بستند.  طبیعتاً در ایران این موج به وجود آمد که ما قرارداد جدید می‌بندیم. لذا در سال 1327 انگلیسی ها قانع شدند به اینکه قرارداد جدید تحت عنوان قرارداد الحاقی به قرارداد 1312 (یا 1933) بر اساس این قرارداد الحاقی مقدار منافع بیشتری به ما برسد. به این ترتیب نظر دولت و مردم ایران را جلب و آرام کنند و اما این قرارداد وقتی برای تصویب به مجلس رفت، مجلس قبول نکرد.

قرارداد معروف به قرارداد الحاقی "گس ـ گلشائیان" معروف است. "گس" نماینده‌ی دولت انگلیس و گلشائیان وزیر اقتصاد و دارایی ایران بود. این دو متن جدیدی را اضافه کرده بودند که رد شد.

دولت انگلیس طبیعتاً نمی‌پذیرفت و  قبول نمی‌کرد. که از این امکان عظیم محروم بشود. دوم اینکه اگر در این قرارداد تسلیم بشوند الگو و نمونه می‌شود و کشورهای دیگری می‌خواهند همین کار را کنند و به علاوه غیر از نفت بقیه‌ی کالاها ممکن است همینطور  بشود. مصری‌ها می‌خواهند کانال سونز را ملی کنند، کونگویی‌ها، آرژانتینی‌ها منابع مس را ملی کنند. اگر نهضت ملی شدن صنعت نفت الگو بشود خیلی برای غرب خطرناک است و لذا انگلیس محکم ایستاد. آمریکایی‌ها ابتداء مقداری سعی کردند با نرمش و مذاکره با حالت میانجی‌گری وارد بشوند به گونه‌ای که هم سابقه‌ی خودشان را خراب نکنند و هم اتحاد خودشان را به انگلیس داشته باشند.

در نیمه‌ی دوم سال 31 اتفاقی افتاد که شرایط را دگرگون کرد. دو انتخابات یکی در انگلیس و دیگری در آمریکا انجام می‌شود، در انگلیس جناح تند رو حزب محافظه کار به رهبری "وینستون چرچیل" روی کار آمد که نخست وزیری تندرو بود که در امریکا هم حزب دموکرات شکست ‌خورد و جمهوری خواهان به ریاست جمهوری "دوایت آیزنهاور" ژنرالی که قهرمان جنگ جهانی دوم بود روی کار آمد.

وزیر خارجه انگلیس در به آمریکا می‌رود و با دولت جدید آمریکا وارد مذاکره می‌شود او به مقامات آمریکا گفت: "چاره‌ای نداریم باید نفت ایران را بگیریم. برای این کار، باید بر ایران مسلط بشویم، برای اینکه بر ایران مسلط بشویم دولتی که الان هست را باید برداریم و یک دولت تحت نظر خودمان را روی کار بیاوریم". طرح سرنگونی دولت مصدق در فروردین ماه 1332 در سفر وزیر خارجه انگلیس به آمریکا ریخته می‌شود و کمیته‌ی ویژه‌ای برای اجرای طرح عملیات معروف به آژاکس (آژاکس یعنی چکمه) طراحی می شود اصطلاحی بود این کمیته یک قسمتی از آن در واشنگتن و قسمتی در سفارت آمریکا در تهران بود.

اما دو نکته را باید بگویم اول اینکه کودتا توانست موفق بشود و خیلی مهم است مگر این مملکت دولت نداشت، مردم نداشت قانون نداشت، چطور آنها  خواستند و حکومت را بگیرند؟ به خوبی می‌دانیم زمانی که بین مردم تفرقه باشد مردم به نوعی با هم درگیر باشند، بخشی از مردم به دلیل یأس و سرخوردگی خانه نشین باشند، بخشی از مردم برای خروج از وضعیت موجود حتی به خارجی متوصل بشوند، این شرایط بهترین و مناسبترین شرایط برای اقدام خارجی ها است.

 بنابر این تجزیه و تفرقه و درگیری بزرگترین دلیل شکست نهضت ضد استعماری ملی شدن صنعت نفت در ایران است. بقیه‌ی آن فرع قضیه است. همچنان که بزرگترین دلیل پیروزی انقلاب اسلامی عبارت بودند از:

* وحدت مردم

* رهبری مردم

در جریان ملی شدن صنعت نفت، وحدت مردم را از دست دادیم، رهبری نتوانست نقش خودش را ایفا کند همانطور که در سالهای قبل توانست، ولی در سال 1332 نتوانست. به دلیل همین تفرقه‌ها، بدبینی‌ها، بی اطلاعی‌ها، نفوذ عوامل دشمن مؤثر واقع شد و کارش را انجام داد.

در مورد انقلاب اسلامی کاملاً می دانید حضرت امام بیشترین تجربه و درس‌ها را از قضایای ملی شدن صنعت نفت و جریان کودتای 28 مرداد گرفت و این درس ها را در جریان انقلاب اسلامی پیاده کرد و موفق شد. وحدت مردم از روز اول امام به آن تکیه کرد. دوم آگاهی دادن به مردم، مردم هوشیار شدند فهمیدند دوست ودشمن چه کسی است. برای چه به صحنه بیایند، چرا باید شهید بشوند، شهید شدنشان چه نتیجه‌ای دارد این را فهمیدند. یعنی مردم فهمیدند که شهادت از بین رفتن و بی فایده نیست. شهادت راه است. شهادت جزئی از پیروزی است  امروز قضیه‌ی ‌غزه را می‌بینید این درسی است که از انقلاب اسلامی گرفتند.

شهید "فتحی شقایقی" این راه را به فلسطینی‌ها یاد داد. وی یکی از فعالترین فلسطینی‌هایی بود که ناشر افکار امام در فلسطین شد وگرنه قبلاً تفکرات ناسیونالیستی و تفکرات قومی و عربیت بود. به همین خاطر هیچ پیش نرفتند. از زمانی که فلسفه‌ی شهادت را انتخاب کردند پیش رفتند.

کودتا طراحی شد و به اجرا در آمد. اهداف کودتای 28 مرداد چه بود؟ ما چند مورد را به طور قطع می‌توانیم بگوییم که جزء اهداف کودتا بود.

1.       تسلط بر نفت ایران که داستان بسیار غم‌انگیزی دارد که شرح آن در این وقت کم نمی‌گنجد.

2.       سرکوب نهضت ضد استعماری ملی شدن صنعت نفت که یک نهضت ضد استعماری به رهبری علمای دینی و مردم بود. و به عبارت دیگر سرکوب نهضت ملی شدن صنعت نفت و سرکوب جریان مبارزات دینی در ایران

3.       مقابله با نفوذ کمونیزیم در ایران، زیرا که غرب بعد از جنگ جهانی دوم خواست یک نوار امنیتی، یک کمربند دور نوار بلوک شرق دور دنیای کمونیزم بکشد که از اروپا شروع کرد تا جنوب شرق آسیا و طبیعتاً باید از ترکیه می‌آمد و از ایران می‌گذشت و به پاکستان می‌رفت و سپس مالزی اندونزی، استرالیا، از جمله اهداف مهم آنان بود که الگو شدن نهضت ملی شدن صنعت نفت در دنیا را از بین ببرند، تمام جریانات دنیا ببیند این نهضت را که چگونه مردم و رهبران آن پیش بردند ولی ما آنان را شکست دادیم. کس دیگری در دنیا جرأت نکند این کار را بکند و متأسفانه تقریباً همینطور هم شد.

نکته‌ای که حائز اهمیت است این که این بار خود آمریکایی‌ها یا انگلیسی‌ها نیامدند حکومت را به دست بگیرند . یک ایرانی را در رأس حکومت قراردادند. اما ایرانی که دقیقاً مثل رضا شاه مجری سیاست‌های آنهاست. یعنی سیاست‌هایی که مال آنهاست و این ها مجری آن هستند. این بار شخصی به نام "فضل الله زاهدی" را روی کار می‌آورند. برنامه‌ را به او دادند و گفتند این وزرای تو است، این هم برنامه‌ات. برو اجرا کن.

 استعمار غیر مستقیم یعنی همین. استعمار نو، یعنی همین. تو نمی بینی بالای سرت یک انگلیسی است. یک اتفاق خیلی مهمی که می‌افتد بلافاصله پنج افسر عضو سازمان "سی آی ای" (سیا CIA) که متخصص در کارهای فرهنگی بودند بعد از کودتا وارد تهران می‌شوند و در 12 رشته فعالیت‌های فرهنگی خودشان را در ایران شروع می‌کنند با بودجه‌ی نامحدود. از تبلیغ مسیحیت گرفته تا تبلیغ ابتذال و پوچی تا راه انداختن انجمن فرهنگی ایران و آمریکا تا مدرسه ، دانشگاه، تلویزیون ، روزنامه، مجله، همه‌ی این کارها را شروع می‌کنند، حتی مراکز فساد و فحشا راه اندازی می‌کنند، قمار خانه راه اندازی می‌کنند همه‌ی این کارها را انجام می‌دهند. من یک دادستانی را برای شما بیان می کنم  که خوددر جریانش بودم و بحث ر اجمع کنم.

سال 1350 قرار  می شود یک قمارخانه آمریکایی در ایران را دوستان ما منفجرش کنند. این قمارخانه کجا بود الان پارکی در انتهای خیابان زمرد هست یعنی خیابان پشت حسینه‌ی ارشاد خیابان زمرد که به طرف بالا آنجا الان پارک بزرگ است. اینجا قبلاً باغ بزرگی بود. در وسط آن ساختمان بزرگی بود که قمارخانه آمریکایی‌ها بود یکی از افراد قرار می‌شود برود و آنجا را شناسایی کند چند چند جلسه به عنوان کارگری که ظرف شویی به آنجا می رود و خدمت می‌کند و ظرف شویی می کند.

به هر حال مدتی مطلبی توجهش رو جلب می‌کند می‌بیند وقتی که آدم ها به این قمارخانه می آیند، یک دسته کلید روی میز آن کارمندی که نشسته دم در می‌گذارند و اسمشان را  روی کاغذی می‌نویسند و می‌روند.

بعد از دو سه روز کنجکاو می‌شود که این دسته کلید را چرا روی میز می گذارند و می روند و چطور گیرند. خلاصه معلوم می‌شود هم سوئیچ ماشین شان بوده و هم دسته کلیدهای خانه و اتاقشان و آنان سر میز قمار ، ماشین و زن و بچه‌شان را به قمار می‌گذاشتند و بعد کلید را جا به جا می‌کنند. یعنی تا اینجا فحشا در کشور پیش رفته بود . این که عرض کردم بعد از کودتای 28 مرداد فساد و فحشا را در کشور گسترده کردند تنها به کاباره و سینما نبود تا اینجاها آمده بود.

یکی از فرماندهان ارتش گفت که بارها اتفاق افتاد که در جلسات شبانه‌ای که در باشگاه‌های ارتش برگزار می‌شد افسرای آمریکایی زنان ایرانی را بر می‌داشتند می بردند و کسی هم جرأت نداشت به آنان حرفی بزند و نمی‌زد. مرحوم سرلشگر "ظهیرنژاد" عیناً این حرف از زبان خودش شنیدم که گفت: " تعداد زیادی را می‌بردند و عادی شده بود". منظور این بود که اینها فساد و فحشا را گسترده کردند.

به همین دلیل است که دو روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رئیس سازمان سی آی ای می‌گوید آنچه در ایران اتفاق افتاد یک واقعه‌ی مهم و فوق العاده نبود، بلکه یک واقعه‌ی عجیب و باور نکردنی بود، زیرا که ما ایران را به گونه‌ای ساخته بودیم که قرار نبود از کنترل ما خارج بشود! به هر حال ما امروز باید بدانیم آمریکا همان آمریکا است. اگر بدتر شده باشد بهتر نشده است. یعنی همان خوی وحشی‌گری، همان فساد و فحشا و استثمار گری و ظلم بی حد را دارد. ساواک را در ایران تأسیس کردند برای بقای خودشان و خدا می‌داند اینها در ساواک چه کردند. ما هر چه برای شما بگوییم بخشی از آن مقداری هست که دیدیم و بودیم.  برای این که حکومت آمریکا در ایران بماند. امروز هم همین است هیچ فرقی ندارد.

در قضیه‌ی غزه و تجاوز و جنگ وحشیانه علیه ملت فلسطین در مرداد 1393رئیس جمهور آمریکا خیلی عادی می‌گوید: "حماس آن اسیر اسرائیل را آزاد می‌کند. "اصلاً حرف از این نیست که زن و بچه‌ی مردم را تکه تکه می‌کنند. یک کلمه نگفت، اسرائیل طبق موازین بین المللی باید عمل کند. این کار که انجام می‌دهید جنایات جنگی است. بلکه بلافاصله 225 میلیون دلار هم تصویب می‌کند که به آنها بدهند! به قول ضرب‌المثل ما ناز شصتشون که دارند آدم می‌کشند. مزد کاری که می‌کنند در اوج آدم کشی.

وزیر دفاع آمریکا می‌گوید: "ما به ارتش اسرائیل اجازه دادیم از انبارهای ذخیره‌ی ما در اسرائیل که برای روز مبادا در آنجا سلاح ذخیره کرده‌ایم استفاده کند. هر چقدر که می‌خواهد استفاده کند، آمریکا تغییر نکرده است همچنان که انگلیس و فرانسه هم هیچ فرقی نکرده‌اند. بنابراین وحدت ملی قوت و جایگاه رهبری، آگاهی مردم از ماهیت سیاست‌ها و برنامه‌های دشمن خیلی اهمیت دارد. / مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر