(
امتیاز از
)
صهيونيسم بينالملل به دنبال تشکيل اسرائيل دوم در هند است
پايگاه خبري تحليلي "ربل " در مقالهاي به قلم "جان کامينسکي " با عنوان " ظهور کشور اسرائيل دوم در هند " نوشت: امروز، درست در وسط بزرگترين منطقه توليد مواد مخدر جهان، يعني مثلث طلايي برمه –واقع در مرز بين هندوستان و يک ديکتاتوري نظامي که اکنون با نام ميانمار شناخته ميشود و مدل واقعي آينده بشر است – تشکيل دومين "ملت " اسرائيل به پايان ميرسد.
فعاليتهايي که بر تشکيل يک کشور اسرائيل ثانويه گواهي ميدهند در هندوستان به خوبي شناخته شده هستند، اما در جاهاي ديگر نه. بيشتر مردم به خاطر مي آورند که چگونه در سال 1948 اولين اسرائيل درعرصه جهان پديدار شد و از آن زمان به کشتار همسايگان و ملت هاي بيچاره تحت حکومتش ادامه داده است.
کامينسکي با بيان اينکه استتار سياسي در سه دهه گذشته جابجا شده و ميهن پرستان هندي دامنه هاي هيماليا که در پي بازگرداند کشورشان به آزادي پيش از استعمار انگليس هستند سال هاست گزارش مي دهند که "خاخام هايي از اسرائيل " برنامه اي گسترده براي تبديل آئين ساکنان سه استان شرقي هند به يهوديت دارند، مي افزايد:
روزنامه "دکان کرانيکل " چاپ حيدرآباد گزارش داد که خاخام ها از طريق "يک غسل آييني "، به مسيحيان، مسلمانان و کافرهاي بي پولي که آيين خود را عوض کنند قول مي دهند آنها را به يک سفر اسرائيل برده و يک وضعيت شغلي مطلوب به آنها بدهند، سپس راي دهقانان را بخرند، کنترل هيئت هاي محلي را بدست بگيرند و قوانيني براي مشروعيت دادن به تغييراتشان تصويب کنند، همان روشي که در هر جاي ديگر انجام مي دهند.
به گفته وي با اينکه مساله اصلي در اين توسعه ژئوپوليتيکي امپراتوري مالي روچيلد- راکفلر – که دنيا را کنترل مي کند – نزديکي به مرکز توليد مواد مخدر زير نظر ژنرال هاي ميانمار است، اما ايجاد يک اسرائيل جديد درست در وسط چين، هند و آسياي جنوب شرقي روزهاي شومي را براي مردمان منطقه پيش بيني مي کند. او سطح کنوني بي ثباتي در ميان همسايگان اسرائيل در خاورميانه را گواه روشني بر اين مدعا مي داند.
نويسنده با يادآوري اينکه قديمي ترين ميدان نفتي جهان که هنوز فعاليت مي کند، در اين منطقه واقع شده و ايالت تريپورا روي دريايي از گاز طبيعي شناور است، به ذکر تاريخچه اي از تلاشهاي استعماري آمريکا در اين منطقه مي پردازد که دانستنش هر آمريکايي را شرمسار مي کند:
در جنگ جهاني دوم، جاده برمه [ميانمار] با پول ماليات دهندگان آمريکايي احداث شد تا به خاطر محاصره ژاپن به عنوان مسيري جايگزين جهت انتقال محموله هاي مواد مخدر به خارج از چين مورد استفاده قرار بگيرد.
"فيليپ لدوکس "، سرباز جنگ ويتنام مي نويسد:
"جاده برمه توسط آمريکا و فرانسه تحت پوشش کمک انساني به حکومت چين ساخته شد. در سفر بازگشت، آمريکايي ها کاميون هايي را که از خليج بنگال خارج مي شدند با صدها تن هروئين چيني بار زدند تا به بازارهاي جهاني برسانند. "
به نوشته اين مقاله امروز ميهن پرستان بهارات در ايالت هيماليايي هيماچال پرادش، اين منطقه را به عنوان گلدان جديدي که سرمايه جهان در آن سبز مي شود توصيف مي کنند، و حضور اسرائيلي ها در تمامي جوامع آن صنعت را به سمت مرز هند-تبت هدايت مي کند.
آخرين خبر از آن منطقه مرزي زيبا اين است. از وقتي که چين تبت را ضميمه خود کرد داراماشالا پايتخت غير رسمي دالايي لاما شد. برخي از برجسته ترين رهبران جهان و ستارگان هاليوود (مانند ريچارد گير) از بازديد کنندگان عادي آن هستند.
نويسنده با ابراز تعجب از حضور بيش از 20 هزار اسرائيلي در اين مناطق آرام از وجود افراد بسياري در شهر مانالي و روستاهاي اطراف آن که عبري صحبت مي کنند، خبر داده و مي افزايد: بيش از 10 روستا در نزديکي داراماشالا تحت کنترل اسرائيلي ها درآمده است. از قديم الايام معروف بوده است که دالايي لاما حقوق سالانه هنگفتي از سيا مي گيرد، و قصد دارد يک ملت بوديست مستقل در هيماليا تشکيل دهد، که از لاداک در کشمير تا آراناچال پرادش در شمال شرق هند وسعت دارد. [به نقشه گوگل نگاهي بياندازيد]
به اعتقاد وي وي جنگ آمريکا در افغانستان و پاکستان يک جنگ مواد مخدر است. محلي ها مي خواهند از مواد مخدر دور باشند، اما يهوديان و آمريکايي ها مي خواهند به سود بردن ازاين طرح پولساز ادامه دهند، زيرا اين صنعت سرّي ويژه در واقع براي چندين قرن بر دنيا حکومت کرده است.
به نوشته اين مقاله تشکيل يک اسرائيل جديد درست در وسط بازارهاي عمده شرق آسيا جنبه هاي جديدي از تهاجم نظامي آمريکا به پاکستان و افغانستان را فاش مي کند، زيرا جنگ آنها عليه مسلمانان منطقه هر چه بيشتر به گزينش هاي سياسي تحت سلطه يهودي ها و سرکوب نظامي اسرائيل در خاور ميانه شباهت پيدا مي کند.
اين مقاله ميافزايد: ميليون ها دهقان فقير هندي و بنگلادشي براي چندين قرن به عنوان کارگران برده به حاکمان انگليسي خدمت کرده اند. اين حاکمان هميشه از طريق دست نشانده هاي خود بر برمه حکومت کرده و هند و چين را به بلاي افيون گرفتار ساخته اند. به خصوص چين حق دارد نسبت به ساسون هاي ( اشاره به ديويد ساسون تاجر و خزانه دار بغداد در سال هاي 1817 تا 1829 و رهبر جامعه يهوديان بمبئي) يهودي جهان که از طريق بهره برداري از ضعف هاي مردم ذهن آنها را کنترل مي کنند، به شدت بدگمان باشد.
اين تحليلگر غربي با اذعان به اينکه اين اساس همه ثروتي است که –توسط "محترم ترين " خانواده هاي آمريکايي و انگليسي– دزديده و در صندوق هاي خونين غرب به وديعه گذاشته شده است، به عذاب آزادي طلبان دنيا از اين "نظم " تجاري اشاره کرده و با شگفت انگيزترين خواندن اين ماجرا پس از نوشته شدن اعلاميه کمونيسم توسط خاخام "موزس هس "، "بنجامين دزرائيلي " و "ليونل روچيلد " است، که باعث وقوع جنگ داخلي آمريکا شد، مي نويسد:
زياده خواهي هاي يهود هرگز پاياني ندارد. "ميزورام "، "ميناپور " و "ناگالاند ". اينها سه ايالت هم مرز با ميانمار هستند که دستکاري هاي شيطاني يهوديان در جوامع بيچاره آنها آشکار شده است.
روزنامه ملي آنلاين گزارش داد:
با توجه به اين که آمريکا بلافاصله پس از انفجارهاي آسام- ناگالاند، بدون دعوت، براي "کمک " به حکومت آسام شتافت، به نظر مي رسد اين ديدگاه عنوان شده از جانب ناظران بسيار مبني بر اينکه آمريکا به دنبال يک جاي پا در منطقه مي گردد موجه باشد. آمريکا در اين اقدام فوري دهلي نو را ناديده گرفته و مستقيما به سر وزير ايالت آسام نزديک شد.
در ادامه گزارش اين روزنامه آمده است: شمال شرق هند، که توسط کشورهايي از جمله چين و بنگلادش احاطه شده است، ظاهرا تا حدودي با راهبرد ژئوپوليتيکي عمو سام مطابقت دارد. به نظر مي رسد حضور گروه هاي شبه نظامي مسيحي در اين منطقه جوّي ايجاد کرده است که در آن مي توان اتحادي بين طرف هاي ذينفع شکل داد. با وجود يک رئيس جمهور مورد حمايت کليسا و "پيشدستي " کننده در آمريکا، به نظر مي رسد روند مناقصه هاي "افشا کننده " در منطقه يا درگيري مستقيم با يک بهانه محتمل باشند. بسياري از افراد گمان مي کنند بين مبلغان مسيحي (که اکثريت آنها آمريکايي بوده و بيشتر آنها اشاعه دهندگان معصوم مسيحيت نيستند بلکه همانطور که ويجي پراساد در کتاب "به سوي شرق، سربازان انجيلي! " عنوان کرده، با ديدگاه هاي بوش مرتبط هستند) و انگيزه کنوني براي شناسايي بيشتر قبايل ميزورام و مانيپور به عنوان "يهودي " يک تفاهم پنهاني وجود دارد. اين امر تبعات گسترده اي در پي خواهد داشت.
اين مقاله در ادامه از تلاش کنوانسيون مردم اسرائيل چهينلونگ واقع در ايزاول– مرکز ميزورام – با 250 هزار نفر و يک پرچم، براي تاسيس "اورشليم جديد " در شمال شرق هند خبر داده و خاطر نشان مي کند: دسته هايي از خاخام هاي يهودي به ميزورام و مانيپور سرازير شده اند تا "يهوديان " را پالايش کنند تا در نهايت به يک عضو "يکپارچه " يهوديت جهاني تبديل شوند. رئيس اين کنوانسيون، که دنباله رو روند کنوني "تحقق " پيش گويي هاي انجيلي است، مي گويد: "تورات عنوان مي کند که يک سرزمين مقدس در غرب و يکي ديگر در شرق وجود خواهد داشت " (نشريه ويک، 12 سپتامبر 2004). و اين "اورشليم جديد " به قيمت مردمان ديگر منطقه در شمال شرق هند سر بر آورده است.
نويسنده مقاله سپس به توطئه اي ديرينه براي ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و بوميان اين مناطق اشاره کرده و اظهار مي دارد: اين منطقه دورافتاده هندوستان در شمال و شرق بنگلادش، در لفافه اي از خاطره وحشتناک قتل عام نلي پوشيده شده است. در سال 1983 پس از اينکه اينديرا گاندي، رئيس جمهور هند، به مسلمانان قول داد شرايط براي راي دادن امن است، 1500 مسلمان به قتل رسيدند. تحقيقات مختلف دولتي هيچ انگيزه و عاملي براي اين قتل عام پيدا نکردند، البته هنگامي که يک حکومت تحت کنترل يهودي ها باشد چنين نتايجي عادي هستند. در سال هاي اخير روابط بين هند و اسرائيل به طور چشمگيري گرم شده است.
به گفته کامينسکي کشتار نلي شبيه يک قتل عام صحنه سازي شده بود زيرا مسلمانان و تيواهاي بومي دشمن هم نيستند. و همچنين شبيه پوشش 11 سپتامبر در آمريکا است، که در آن يک عمليات بزرگ دروغين مسلمانان را مقصر معرفي کرد.
اين نويسنده آمريکايي در ادامه مقاله خود نوشته است: اخيرا نيز هنگامي که 60 کماندوي يوزي بدست خانه شاباد (مرکز گسترش يهوديت ارتدکس) بمبئي را به گلوله بستند همان نتيجه حاصل شد. در 29 نوامبر 2008 تعدادي تروريست آموزش ديده و مجهز، پس از کشتن سه افسر پليس ضد تروريسم و شليک گلوله به سمت شهروندان عادي در بمبئي وارد برخي ساختمان ها و هتل هاي معروف شدند. آخرين اطلاعات عبارتند از: 125 کشته و حدود 300 مجروح که جراحت برخي از آنها وخيم است. چرا خانه شاباد هرگز مورد بررسي قرار نگرفت؟ مسلمانان جمع آوري شدند، اما به يهوديان، آنهايي که از شادي جست و خيز مي کردند، آزادي عبور داده شد. اين کار ما را به ياد کار خاخام مايکل چرتف، وزير امنيت آمريکا، مي اندازد که 60 مظنون تروريستي اسرائيلي را بلافاصله بعد از حادثه 11 سپتامبر آزاد کرد.
اين مقاله به نقل از پروفسور مايکل کوزودفسکي از گلوبال ريسرچ تاکيد مي کند که مجموعه حملات تروريستي در هندوستان به دنبال ايجاد 1) تفرقه اجتماعي بين مسلمانان و هندوها، 2) تنش بين هند و پاکستان، و 3) مهيا کردن شرايط براي عمليات هاي آمريکا در داخل پاکستان و گسترش مداخلات در جنوب و شرق آسيا است.
کامينسکي سپس بر اساس گزارش دکان کرانيکل در رابطه با توسعه يهوديان در شمال شرقي ترين نقطه هندوستان به نظر آقاي ل. تانگور، رهبر يک کليسا در چوراچاندپور، اشاره مي کند که معتقد است دليل اين تغيير مذهب به يهوديت تنها مسائل اقتصادي است:
به گفته آقاي تانگور، "آنها پناهندگان اقتصادي هستند. اگر آنها در اينجا کار و درآمد خوبي داشتند، هرگز خواب رفتن به اسرائيل را نمي ديدند. " در اسرائيل هم برخي گروه ها از به رسميت شناختن اين قبيله هندي از جانب خاخام ارشد انتقاد کرده اند. ليو گرينبرگ، يک دانشمند علوم اجتماعي، گفت گروه هاي يهودي راستگرا يهوديت را در بين مردم دوردست رواج مي دادند فقط به اين خاطر که جمعيت يهودي را در اراضي اشغالي مورد ادعاي فلسطينيان افزايش دهند.
آقاي فنائي نيز مي گويد: "هزينه مراسم گرويدن به آئين يهود توسط حکومت اسرائيل و از طريق سازمان شاوي اسرائيل، که تلاش مي کند 10 قبيله گمشده اسرائيل را پيدا کند، تامين مي شود. "
به نوشته اين مقاله اين در حاليست که بهاراتها عليه اين تهاجم موذيانه يهودي ها صف آرايي کرده و به دنبال بازگشت به هندوستان پيش از استعمار انگليس هستند و آن را مدلي از تمدن براي همه جهان مي دانند.
کامينسکي با بيان اينکه بهاراتاوارشا به طور تحت اللفظي به معناي قاره اي است که به روشنايي و خرد اختصاص داده شده است، با ذکر بخشهايي از مقاله سينديا جين با عنوان "سرزمين بهارات ها " دراين باره بيشتر توضيح مي دهده: "ريشي هاي ما خودشان را وقف جستجوي حقيقت ابدي و واقعيت نهايي کردند. (ريشي: در آيين هندوئيسم 7 عاقل يا شاعري که وداها (کتاب هاي مقدس هندوها) بر آنها الهام شدند.)
وظيفه چاکراوارتين تسخير کامل همه جهت ها از طريق قدرت هاي والاي سياسي و اخلاقي، براي متحد کردن کشور تحت يک حکومت اخلاقي واحد و جلوگيري از هرج و مرج است. خوانندگان متوجه خواهند شد که چاکراوارتين تنها يک حاکم ايده آل نيست، بلکه يک مفهوم سياسي باستاني مُلهم از روياي روح ملي هندو و به معناي وحدتي است که حضور مراکز متعدد قدرت سياسي آن را نپوشانده است. به اين خاطر است که ارزش هاي تمدني در کل سرزمين نفوذ پيدا کرده و استمراري پايدار به سنت ها داده است.چشم پوشي سياسي از سرزميني که به صورتي غير قانوني بدست آمده است يکي از اخلاقيات منحصر بفرد آيين هندو است. "
به عقيده کامينسکي اين مي تواند يک پاسخ مناسب به نقشه هاي يهوديان براي ساختن يک اورشليم جديد در ناگالاند باشد.
نويسنده در ادامه مقاله خود آورده است: قدرت هاي اروپايي که حکومت هايشان تحت سلطه فراماسونري يهودي بود، و آنهايي که آلت دست يهوديت بودند، براي اجبار مردمان آسيايي- آفريقايي به باز کردن زنجير هيولاي عبري و ميسر ساختن تسلط آن بدون اينکه مسيحيان واقعي از اين قدرت ها خبر داشته باشند، نقش عمده اي ايفا کردند.
ما بايد فاش کنيم که يهوديان، با ناسپاسي زبانزدشان، به جاي اينکه از حکومت هاي اروپايي به خاطر کمک هايشان تشکر کنند، آنها را – پرتغال، روسيه، اتريش، آلمان اسپانيا و بقيه – که در سرزمين هاي اسلامي به يهوديان آن قدر کمک کرده بودند، يکي پس از ديگري سرنگون ساختند.
اين نويسنده آمريکايي در ادامه مقاله خود با تاکيد بر مداخله يهوديت در تسهيل و تقويت تسخير هندوستان توسط استعمار انگليس پرده از همکاري گسترده يهوديان هندوستان با استعمار پير برمي دارد: حييم س. کهيمکر، رهبر و نويسنده يهودي هندي و رئيس "کميته مکتب اسرائيلي " بمبئي، در کتاب قرن نوزدهم خود با عنوان "خلاصه تاريخ بني اسرائيل "، اطلاعات بسيار جالبي درمورد نحوه کمک يهوديان هندوستان براي کمک به گسترش سلطه استعماري انگليس ارائه مي دهد. وي عنوان مي کند آنها به عنوان افسران و فرماندهان هنگ هاي هندي تحت فرمان انگليس خدمت کرده و به سرکوب هندي هاي ميهن پرست در جريان لشکر کشي هاي 1750 و لشکرکشي هاي قرن نوزده به منظور سرکوب قيام هاي هندوهاي ميهن پرستي که به دنبال استقلال بودند، به انگليس کمک کردند.
کامينسکي اضافه مي کند: يهوديان محفلي هندي – در ظاهر هندو اما به واقع يهودي – به عنوان بولداگ هايي براي مطيع کردن مردمي که چندين قرن به آنها پناه داده بودند، خدمت مي کردند؛ به عنوان جاسوس هايي براي افشاي توطئه هاي ميهن پرستان، و رهبر پليس محلي عمل مي کردند که آن هم در خدمت يهوديان انگليسي بود ... اين رهبر يهودي که قبلا نام آن ذکر شد، در درخواست کمک خود به يهوديت بين المللي که در همان کتاب عنوان شده است، از رهبران نظامي – يهوديان هندي بني اسرائيل – نام مي برد که به خاطر خدمات ارزشمندشان در سرکوب مقاومت هندوهاي ميهن پرست چهره هايي برجسته شده بودند، اطلاعات بسيار دقيقي ارائه مي دهد که واقعا شيوا هستند، و عنوان مي کنند که سربازان بني اسرائيل باهوش تر از بقيه هندوها بودند و اينکه افسران بني اسرائيل در همه هنگ هاي هندي- انگليسي حضور داشتند و همچنين مناصب مهمي در دولت وليعهد انگلستان بر عهده داشتند. او همچنين ذکر مي کند که حکومت لندن چگونه در سال هاي 1867 و 68 از آنها به عنوان افسرهاي نيروهاي هندي براي لشکرکشي عليه افغانستان، ايران و حتي اتيوپي استفاده مي کند.
جان کامينسکي در پايان آورده است: شايد اين يکي از اولين مداخلات يهوديان مخفي هندو در آفريقا در عصر نوين بود، که با رهبري نيروهاي هندي به نفع نقشه هاي يهوديت بين المللي انجام مي شد. در آن زمان ها يهوديت همگام با گسترش و نفوذ خود در بين ملت هاي ديگر در جهان، از منابع و ظرفيت هاي انگليسي ها - که تحت سلطه فراماسونري يهودي بودند – به عنوان ابزاري مطيع در سلطه استعماري ملت اسرائيل استفاده مي کردند.
انتهای پیام