نقش جریان مسیحی - یهودی در تربیت یزید
صدای شیعه:
مصاحبه شونده: حجةالاسلام سیدمحمدرضا طباطبای
نقش مسیحیت صهیونیستی در تاریخ اسلام به خصوص واقعه کربلا جای بسی تأمل دارد، در واقع کشیشان مسیحی یهودی شرایط را به گونهای ترسیم کردند که حادثه کربلا به وقوع پیوست، بارزترین فردی که با نقشه طراحی شده کشیشان، تغییرات اساسی مبانی اسلام را دنبال میکرد، یزید بود، در واقع یزید با اجازه معاویه تحت تربیت «یوحنا» یا «سرجیوس» قرار گرفت، وی یک کشیش صلیبی صهیونیست (البته به تعبیر امروزی) است،
وقتی دید که اوضاع شهر کوفه آشفته شد، سرجیوس (مشاور و محرم اسرار معاویه) به یزید پیشنهاد داد که عبیدالله بن زیاد را به فرمانروایی کوفه برگزیدند و....
در خصوص زمینه جریانشناسی مسیحیت در زمان امام حسین علیهالسلام و نقش مسیحیت تبشیری در شکلگیری قیام عاشورا خبرگزاری فارس با حجتالاسلام سیدمحمدرضا طباطبایی کارشناس ادیان و مذاهب گفتوگو کرده است که قسمت اول آن در ادامه میآید:
* در زمینه جریانشناسی مسیحیت در زمان امام حسین (ع) و نقش آنان در شکلگیری قیام عاشورا توضیحاتی را ارائه میکنید؟
-بحث جریانشناسی مسیحیت در صدر اسلام و به ویژه عصر امام حسین (ع) بسیار مبسوط و گسترده است، اما تا مقداری که ممکن است گوشههایی از بحث را مطرح خواهم کرد.
طلیعه بحث را با این آیه شریفه آغاز میکنیم که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى، ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ» (المائدة: ٨٢)، به طور مسلم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی مییابی که میگویند: «ما نصاری هستیم»؛ این به خاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبّر نمیورزند.
یهودیان دشمنترین پیروان ادیان در گفتوگو و تعامل با مسلمانان هستند
* در این آیه مسیحیان را به عنوان نزدیکترین دوستان مسلمانان معرفی کرده است؟! به عبارتی دیگر یعنی با توجه به آیه ذکر شده، نزدیکترین دین به اسلام مسیحیت است؟!
- این آیه یک جریانشناسی دقیقی را از مسیحیت به ما نشان میدهد و آن اینکه هر وقت یک جریان مسیحی یهودیزه شود، همان عداوت و دشمنی یهود که در زمره شدیدترین دشمنیها علیه مسلمانان است، در خون و اندیشه آنها جاری میشود، هر جریان مسیحیای هم که از یهودیت و دسیسههای آنان فاصله بگیرد، به همان میزان تعاملش با مسلمانان بهتر خواهد بود.
بر اساس آیه مذکور، یهودیان، به عنوان دشمنترین پیروان ادیان در گفتوگو و تعامل با مسلمانان و مسیحیان به عنوان دوست، اهل ودّ و محبت معرفی شدهاند.
اما درباره سؤال دوم شما بگویم، این گونه نیست، مبانی اعتقادی مسیحیت فاصله نجومی با اسلام دارد. از آموزه گناه اولیه گرفته تا فدا، تثلیث، تجسد مسیح و الوهیت ایشان و...، اما در اعتقادات و شریعت نزدیکترین دین به اسلام، یهودیت است.
هنگامی که خدا مهر ذلت بر یهودیان زد
* پس چرا این آیه شریفه به این صورت مطرح میکند؟
- دلیل آن این است که این آیه در صدد مقایسه عقاید نیست. بلکه در صدد بیان مسأله در گفتوگوی بین ادیان است، در گفتوگوی پیروان ادیان، یهودیان بسیار دسیسهچین و دسیسهجو هستند، اما مسیحیان این گونه نیستند، نکته کلیدی قضیه هم در نگاه نژادی است.
* به عبارت دیگر شما میفرمایید از نظر موحد بودن (صرف نظر از موضوع مهم خداشناسی) و نیز اهتمام به شریعت، ما بیشترین شباهت را به یهودیت داریم تا مسیحیت؟
-دقیقاً همین طور است. اما نژاد یهود، نژادی است که خصلت استکباری آن سبب میشود در گفتوگوی ادیان با مسلمانان کنار نیایند، بنیاسرائیل تا زمانی که به عهد خود با خداوند پایبند بودند، در عصر خود بر تمام نژادهای دیگر در عالم برتری داشتند، «وَلَقَدْ آتَیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ» (الجاثیة: ١٦)؛ ما بنی اسرائیل را کتاب (آسمانی) و حکومت و نبّوت بخشیدیم و از روزیهای پاکیزه به آنها عطا کردیم و آنان را بر جهانیان (و مردم عصر خویش) برتری بخشیدیم.
اما مشکل وقتی آغاز شد که عهدشکنیها متعددی کردند و خداوند هم مهر ذلت و خواری را بر پیشانی آنها زد، به طوری که علیرغم نفوذ فراوانی که در دنیا دارند، امروزه در زمره خوارترین اقوام هستند. قرآن کریم خیلی زیبا این موضوع را مطرح میکند: «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ الْأَنبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا یَعْتَدُونَ» (آلعمران: ١١٢)؛ هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است؛ مگر با ارتباط به خدا، (و تجدیدنظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگی به این و آن)؛ و به خشم خدا، گرفتار شدهاند؛ و مهر بیچارگی بر آنها زده شده؛ چرا که آنها به آیات خدا، کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به خاطر آن است که گناه کردند و (به حقوق دیگران،) تجاوز میکردند.
الان هنوز این نگاه نژادپرستانه در اکثر یهودیان دنیا وجود دارد. به طوری که شما وقتی با یک یهودی صحبت کنید، حتی از یهودیان ایران که من بارها از آنان شنیدهام، در گفتوگوی با جوانان شیعه خود را نژاد برتر میدانند.
* آیا در قرآن کریم نیز به حساسیت یهودیان نسبت به نژاد بنیاسرائیل بودن، اشاره شده است؟
- بله! آیه 80 سوره بقره نشان میدهد که از دیرباز چنین خصلت بارزی در بین یهود رایج بوده است: «وَقَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» (البقرة: ٨٠)؛ و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانی از خدا گرفتهاید؟! -و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد- یا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید»؟!
جالب است بدانید که یهودیان نسل و نژاد خود را از طریق مادر محاسبه میکنند، لذا یهودیزادهای که مادرش یهودی بوده باشد، یهودی محسوب میشود، اما اگر مادر او یهودی نباشد و فقط پدرش یهودی باشد، یهودی محسوب نمیشود.
یهودیانی که به خاطر ایمان به پسر اسحاق به مدینه آمدند!
* در دوران کودکی در شهری که زندگی میکردیم، یهودیانی بودند که در محلههای اطراف ما زندگی میکردند. اما ادعای خودبرتربینی در آنان نمیدیدیم، هر چند حیلهگری صفت رایجشان بود.
-بله! در ظاهر همین گونه است و تا زمینه طرح موضوع آن پیش نیاید، قابل کشف نیست، حقیر شخصاً با چندین مورد مواجه شدم که در گفتوگوها چنین ویژگیای را داشتند، آنان در گفتگوهای عادی هرگز ابراز نمی کنند. چون صفتی است که گفتن آن چندان مناسب نیست، اما در گفتوگوهای صمیمی به راحتی بیان می کنند، در هر صورت امروزه وقتی بحث مسیحیت صهیونیسم مطرح میشود، یکی از شاخصههایی که برای این جریان گفته میشود، نگاه بنیادگرایانه آنان به نفع یهودیت و اسرائیل است. آن هم به نفع یهودیت نژادپرست که همان صهیونیسم باشد.
شبیه همین جریان در صدر اسلام در زمان پیامبر گرامی اسلام (ص) و در زمان فرزندان ایشان و به ویژه در زمان امام حسین (ع) نیز وجود داشت، آنان به منطقه سلع و فاران آمده بودند، برای ایمان آوردن به شخصی که تصور میکردند از نژاد خودشان و از نسل اسحاق است.
اشعیا 42: 11 صحرا و شهرهایش و قریههایی که اهل قیدار در آنها ساکن باشند، آواز خود را بلند نمایند و ساکنان سالع ترنّم نموده، از قلهکوهها نعره زنند!
حبقوق 3: 3 خدا از تیمان آمد و قدّوس از جبلِ فاران، سِلاه. جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملّو گردید.
در آیه اولی از سفر اشعیا سالع همان جایی است که جنگ خندق اتفاق افتاد و نزدیکی محلی که موضوع نبرد امیر المومنین (ع) با عمرو بن عبدود را مطرح میکنند (البته به فرض صحت روایت تاریخی این نبرد). یهودیان در این منطقه آمده بودند و ساکن شده بودند، محض همین بشارت کتاب اشعیا. حتی داخل شهر هم نرفته بودند و در پای همین کوه مستقر شدند، نکته جالب اینجاست که الان اسم این منطقه سلع هست و مسیحیان فارس و عربزبان برای اینکه مسلمانان نتوانند در بحث تطبیقی خود موفق باشند سلع را به صورت سالع می نویسند: sala ، در مورد فاران نیز قضیه به همین صورت است.
تأسیس کشوری جعلی اسرائیل به همت انگلیس پروتستان رخ داده است
* آیا اینها همان دو منطقهای نیست که در دعای سمات هم به آنها اشاره شده است؟
- بله! بحثهای زیبایی در مورد این دو مکان که در دعای سمات هم به آن اشاره شده وجود دارد.
* در دانشنامه جودائیکا خوانده بودم که مارتین لوتر ضمن طرح اینکه یهودیان جهت رساندن پیام خداوند به تمامی جهانیان انتخاب شدهاند، آنها را مورد ستایش قرار میدهد، او میگوید که یهودیان حامل برترین خونها در رگهای خود هستند، روح القدس به واسطه آنها کتاب مقدس را به اقصا نقاط دنیا برد، آنها فرزندان خدایند، ما در مقابل آنها بیگانهایم، همان طور که در داستان سگ کنعانی آورده شده، ما همچون سگانی هستیم که از خرده نانهای بر زمین ریخته اربابان خود ارتزاق میکنیم!
- بله! نکته ای که فرمودید صحیح است و به دلیل همین نگاه لوتر به یهودیت است که مسیحیت پروتستان که به لوتر شناخته میشود، در شکلگیری اسرائیل نقش جدی داشته است. پروتستانتیسم در آلمان آغاز شد، اما در انگلستان مرکزیت یافت و برنامهریزی و حمایت از تأسیس کشوری به نام اسرائیل در فلسطین اشغالی امروزی، در همین انگلیس پروتستان اتفاق میافتد، به دلیل همان نگاهی که در بحث بازگشت مجدد مسیح و بازسازی معبد و ... برتری نژاد یهود مطرح میشود، مستندات تصویری و کلیپهای متعددی از کشیشان مسیحی صهیونیست منتشر شده که به مسیحی صهیونیست بودن و حمایت کورکورانه خودشان از نژاد یهود افتخار میکنند. با مشاهده اینها، نگاه لوتر را به خوبی متوجه خواهید شد که چیست.
یهودیان هرگز انتظار نداشتند پیامبر آخرالزمان از نسل حضرت اسماعیل باشد
* برگردیم به بحث یهودیان زمان پیامبر (ص)، نسل پیامبر اسلام برای یهودیان عصر پیامبر چقدر اهمیت داشته؟ اصلاً چرا آنان منتظر پیامبری از نسل و نژاد اسحاق بودند نه اسماعیل؟
- آنان هرگز انتظار نداشتند پیامبر آخرالزمان از نسل شخصی بیاید که تورات تحریف شدهشان او را العیاذ بالله وحشی مینامد:
پیدایش 16: 12 و او مردی وحشی خواهد بود، دست وی به ضد هر کس و دست هر کس به ضد او، و پیش روی همه برادران خود ساکن خواهد بود.
چنین عبارتی در تورات ناجوانمردانه به حضرت اسماعیل (ع) حمله کرده است. شخصیت حضرت اسماعیل (ع)، به طور کلی بسیار مظلوم است، اساساً یکی از ریشههای نگاه غرب مسیحی به جامعه مسلمان به عنوان یک جامعه خشن و وحشی و ... همین عبارت کتاب مقدس است، کاری به حقیقتی که در جوامع مسلمان وجود دارد، ندارند، لذا اگر هم وحشیتی در اسلام وجود نداشته باشد، با به کارگیری داعش و القاعده خودشان آن را طراحی میکنند تا بگویند کتاب مقدس ما راست میگوید.
* یعنی اگر از نسل اسحاق بودند میپذیرفتند؟!
- بله! آمده بودند که بپذیرند، عربستان یهودی نداشت، یهودیان در زمان پیامبر و معاصر با ایشان و عده اندکی قبل از ایشان در آن منطقه آمده بودند، ساکن شده بودند تا اولین کسانی باشند که به آن حضرت ایمان بیاورند.
* عجیب است که نسل برای آنان این قدر مهم بوده؟!
- آنان آن قدر صفات پیامبر(ص) را در تورات خوانده بودند و شفاهی از او شنیده بودند که به خوبی حتی روحیات و شخصیت پیامبر را نیز میشناختند، «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ» (الأنعام:٢٠)، آنان که کتاب آسمانی به ایشان دادهایم، به خوبی او (پیامبر) را میشناسند، همانگونه که فرزندان خود را میشناسند؛ فقط کسانی که سرمایه وجود خود را از دست دادهاند، ایمان نمیآورند.
برای ما نسل مهم نیست. اما برای یک یهودی نژاد همه هستی اوست، کسانی که فرزند دارند میدانند که علم انسان نسبت به شخصیت فرزندش چگونه علمی است، حتی گاهی پیشاپیش حدس میزند فرزندش در فلان مسأله چگونه برخورد خواهد کرد، لذا نزد پیامبر (ص) میآمدند و سؤالاتی میپرسیدند و خودشان هم حدس میزدند که الان ایشان باید فلان جواب را بگوید، در روایات متعدد این سؤالات یهودیان از پیامبر اسلام نقل شده است.
چنان که اگر در روایات رسیده مانند آنچه مرحوم طبرسی در الاحتجاج نقل میکنند، بررسی کنید میبینید پیوسته سؤالاتی عجیب و غریب از پیامبر اسلام میپرسیدند و برخی ایمان میآوردند و برخی نیز خیر، «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (البقرة: ١٤٦)؛ کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادهایم، او (پیامبر) را همچون فرزندان خود میشناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان میکنند! متن کامل الاحتجاج در اینترنت موجود و قابل دسترسی
چرا حضرت ابراهیم (ع)، حضرت هاجر (س) را به مکه آورد
* فکر میکنم جریان هجرت حضرت اسماعیل (ع) و مادرشان برنامهای الهی برای مصون ماندن پیامبر آخرالزمان از دست یهود بوده است.
- در این مورد برخی میگویند به خاطر حسادت ساره (س)، حضرت ابراهیم (ع)، حضرت هاجر (س) و حضرت اسماعیل (ع) را به فاران آوردند، در حالی که این مسأله، دیدگاهی توراتی است و اصل آن از تورات وارد منابع اسلامی شده است، شخص شما اگر بشنوید دوستتان ازدواج مجدد کرده و از ترس همسر اولش همسر دوم را به مکانی برده که چند ماه پیادهروی در بر و بیابان دارد و آنجا با فرزندی کوچک و برگشته رهایش کرده، در عقل او شک میکنید، چگونه حضرت ابراهیم (ع) با چنان عظمت و شخصیت جلیلی به خاطر حسادت خانم اول، بیاید و حضرت اسماعیل (ع) و مادر بزرگوارشان را بدین شکل، بعد از چند ماه پیادهروی، در بیابانی رها کند؟!
4 جریان مسیحی با توجه به تأثیر از یهودیان در زمان امام حسین (ع) وجود داشت
* در زمان امام حسین (ع) جریانهای مسیحی و یهودی وجود داشتند؟
- در زمان امام حسین (ع) چند جریان مسیحی با لحاظ تأثیر یهودیان آن زمان وجود داشت، جریانات مسیحیای که با یهودیان انس و الفت بیشتری را احساس می کردند:
1- جریانی که شدیداً متدین و متعصب بودند و حتی گاهی احساس وظیفه میکردند که بیایند و پیامبر اسلام را به دین خودشان هدایت کنند، معمولاً شخصیتهای برجسته مسیحی از این دست بودند، در این گروه عده بیشترشان ایمان نمیآوردند، اما برای پیامبر (ص) نیز احترام قائل میشدند و حداقل آزاری به مسلمانان نمیرساندند، خاطرات این نوع از افراد را در برخی روایات شنیدهاید که مثلاً با لباس تجملاتی میآمدند و پیامبر اکرم (ص) تحویلشان نمیگرفت.
2- جریان حقطلب مسیحی نیز در بین عوام مسیحی بود که بیشترشان وقتی ادامه حقیقت را در پیامبر گرامی اسلام و ائمه بعد از ایشان میدیدند، به آن حضرت ایمان میآوردند، برخی از این افراد مانند وهب از یاران امام حسین (ع) بودند.
ما متأسفانه کار عمیق پژوهشی در شناسایی نوع تحلیل این جریانات نداشتهایم، این شناسایی خیلی به ما کمک میکند که نحوه برخورد اهل بیت (ع) با این افراد را رصد کنیم و بر اساس آنها استراتژی برخورد را در دنیای معاصر خودمان به دست بیاوریم، الان فضای غرب مسیحی و حتی شرق به گونهای شده که مرزهای جغرافیایی از بین رفته و شوق اسلام شناسی بالا گرفته، بنابراین اگر زمانی یک وهب وجود داشت، الان هزاران جوان هستند که میخواهند از اسلام و به ویژه اسلام ناب بدانند و ما کم کاری کردهایم.
3- دسته سوم مسیحیان، کسانی بودند که به دنیای خود مشغول بودند. کاری به تخریب اسلام به منظور براندازی کامل آن نداشتند، فقط تا جایی با اسلام به مقابله بر میخواستند که دنیایشان خراب نشود. مانند مسیحیان نجران و داستان مباهلهای که اتفاق افتاد، از این دسته افرادی به درون نظام اسلامی ناحق آن زمان نفوذ کرده بودند، مانند دستگاه خلافت خلیفه اول، دوم، سوم، معاویه و ... . بنابراین گاهی از چاه مسلمانان نیز به نفع خود دلو آبی میکشیدند، اما از رهبران نبودند.
سه جریان فوق بیشتر از مسیحیان متدین محسوب میشدند، دغدغه دین و دینداری داشتند. اگر چه گاهی نیز به سمت مادیات میتاختند اما خطوط قرمزی هم برای خود قائل بودند.
حالا اگر با دقت بیشتری نگاه شود، ممکن است جریانات بیشتری هم احصاء شده و به اینها افزوده شود، ولی در کل اینها مسیحیت دغدغهمند نسبت به دین خودشان بودند.
4- اما جریان چهارمی هم وجود داشت که به نظر حقیر یک جریان مسیحی یهودیزه بود، به عبارت دیگر همان جریان مسیحیت صهیونیستی که امروزه مطرح میشود، با لحاظ شاخص نژادپرستی آن در جریان مسیحی یهودی زمان امام حسین (ع) نیز وجود داشت، طبعاً تعریف کاملی که امروزه بر مسیحیت صهیونیست با شاخصههای گوناگون مطرح میشود را نباید برای مسیحیت یهودیزه زمان امام حسین (ع) انتظار داشت و از آنان بحثهایی همچون بازسازی هیکل سلیمان و بازگشت مجدد مسیح و آرماگدون و ... را جستجو کرد، اما نخ تسبیحی که این جریانات را به هم پیوند میدهد، نژادپرستی آنان است.
* پس نتایج بحث نژادپرستی یهودیان که در ابتدا مطرح کردید را میخواهید اینجا بیان کنید؟
- بله! الان حکمت مقدمه ای که عرض کردم را به خوبی متوجه شدید، شناخت این جریان مسیحی بدون شناخت یهودیت صدر اسلام، کامل نیست، جریان مسیحی اخیر نسبت به نبوت پیامبر از نسل اسماعیل و نیز ادامه یافتن این نبوت تحت لوای امامت و به ویژه عزتی که از این رهگذر اهل بیت (ع) را در چشمخانه مردمان سربلند میساخت، بسیار حساس بود، حسادتهای بسیار میورزید و به تنها چیزی که میاندیشید تخریب و عزتزدایی بود. پس این جریان مسیحی نژادپرستی یهودیزه زمان امام حسین (ع)، در راه اهداف خودش از هیچ عملی فروگذار نمی کرد.
ردپای وزیر مسیحی یزید در حادثه عاشورا
* آیا میشود وزیر مسیحی یزید را در راستای این جریان اخیر به حساب آورد؟
- بله! به همین بحث می خواهم برسم، از جمله برنامههایشان این بود که یزید را تربیت کنند. به عبارت دیگر شخصیتسازی کنند، سالها بعد «ژوزف ولف» یکی از مبشران مسیحی بود که پدرش یهودی بود، از همان جنس مسیحیان نژادپرست، وی زمانی به استان فارس و شیراز آمد، این مبشر مسیحی در سال 1824 وارد بوشهر شد و از اصفهان، تبریز، تهران، شیراز، کازرون و کاشان دیدن کرد و در تمامی این شهرها با یهودیان و مسلمانان برای جذب آنان به مسیحیت صحبت میکرد، حتی نقل میکنند که یک بار در شهر تبریز از ساعت 10 صبح تا شش بعدازظهر به شش زبان؛ آلمانی، انگلیسی، ایتالیایی، روسی، سریانی و فرانسوی موعظه کرد، شاید این ادعا مبالغه باشد، چرا که در تبریز و این همه افراد به زبانهای گوناگون پای صحبتهای این فرد، درست به نظر نمیرسد ولی غرض اینکه این قدر اینمبشران مسیحی، آموزش دیده و هدفمند آمده بودند.
این فرد یک طرحی را برای مسیحیسازی منطقه ارائه میکند و آن هم تربیت یک مبشر بومی است، مبشری که بر کل کشور ایران تأثیر بگذارد، میدانید چه کرد. از اجدادش الگو گرفت، همان طور که یزید را تربیت کردند، شخصی را به نام میرزا ابراهیم شیرازی جذب کردند، تربیت کردند و این شخص معلم خصوصی فرزند شاه شد که قرار است بشود شاه بعدی ایران!
میرزا ابراهیم شیرازی (متوفی 1857 م.) در 1845 میلادی بازنشسته شد و با همسر مسیحی و هلندی و پسرش جان، ایران آمد، مدتی معلم سرخانه ولیعهد، ناصرالدین میرزا (ناصرالدین شاه جانشین محمد شاه)، بود. پسرش جان هم که در سال 1854 میلادی منشی دوّم سفارت انگلیس در تهران شده بود، منظور اینکه برای شستشوی مغزی بالاترین و تأثیرگذارترین شخصیت یک مملکت این گونه برنامهریزی کردند.
* الان هم مسیحیت صهیونیسم از همین روش استفاده میکند؟
- خیر! الان دیگر مسیحیت صهیونیسم این کار را نمیکند. بلکه فرزندان شخصیتهای برجسته در کشورهای مختلف اسلامی را به بهانه بورسیه و دکترا و ... به انگلیس و آمریکا و اسرائیل میبرد، کامل تعلیم میدهد و به منطقه خود بر میگرداند و این برایشان کم هزینهتر است، بگذریم، خلاصه یکی از کارهایی که جریان چهارم مسیحی در زمان امام علی (ع) و امام حسین (ع) انجام میدهد، تربیت شخصیتی مانند یزید است.
نقش خانواده مادری یزید در تربیت وی/معلمهای یزید از قبیله مسیحی مادرش بودند
* تا آنجا که من اطلاع دارم، یزید از مادری مسیحی متولد شده. درست است؟
- بله! مادرش یک مسیحی بود به نام میسون از قبیلهای مسیحی، معاویه، مادر یزید را اخراج و به قبیله خودش تبعید کرد، به این عنوان که با غلام خودش روابط نامشروع داشته و یزید نیز حاصل همین رابطه نامشروع غلام مسیحی میسون با وی بوده است.
داییهای یزید همه مسیحی بودهاند، میسون از قبیله بنی کلاب بوده. بنی کلاب مسیحی بودهاند، میسون دختر بَجدل کلبی بوده. بجدل کلبی هم خودش مسیحی بوده و غلامی مسیحی نیز داشته که این غلام با میسون رابطه نامشروع برقرار میکند، معلم و ندیم یزید هم شخصی توانمند در ادبیات عرب بود که اخطل نام داشت. اخطل شاعر مسیحی بود، دقت کنید. تربیتی که برای اهداف خود داشتند، دینی نبود، بلکه از هنر رزم و بزم و شعر و موسیقی و رقص و ... بود.
* یعنی نفوذ از طریق هنر و تربیت هنری؟!
- نفوذ از طریق هنر الان هم یکی از شاخصه های اصلی مسیحیت صهیونیسم است، هالیوود بزرگترین چهره رسانهای مسیحیت صهیونیسم است، همان چیزی که تحت عنوان قَصّاصین یا قصهگوهای زمان خلفا بود، عمر بن خطاب منع حدیث کرد، به جای آن از بیتالمال به افراد پول میدادند که در اماکن پر رفت و آمد برای مردم قصه بگویند، یعنی هنر نمایی کنند، نمایش. افسانه بسرایند. هری پاتر بگویند با زبان و ادبیات آن موقع. سرایندههای این قصهها چه کسانی بودند: کعب الاحبار (یهودی مدعی اسلام)، تمیمداری (مسیحی مدعی اسلام)، ابوهریره (شاگرد کعب) و ...، هالیوود زمان معاویه و خفای اول تا سوم، خیانتی بیش از خیانت هالیوود الان به جهان کرد، سیل احادیث اسرائیلیات را اینها وارد منابع اسلامی کردند.
اگر این روایات نبود الان این تفرقه در جهان اسلام را شاهد نبودیم، صد تا روایت افسانه میگفتند و بین آنها یک روایتی بصیرتزدا علیه اهل بیت (ع) یا حتی اگر فقط افسانه می گفتند برای این بود که کسی صدای حقیقت را نشنود، مانند کسی که در پای یک منبر حقیقت، به بلندترین صدای ممکن طبل بکوبد.
حالا من از ریز موضوعات فراوانی که در نوع تربیت صهیونیستی مسیحی در مورد یزید و مسائل شبیه آن در دوره معاصر وجود دارد، تصور میکنم اگر بحث شراب خواری یزید بپردازم، بهتر است. تا به حال ندیده ام کسی این موضوع را که در جامعه متأسفانه اثرات سویی هم دارد بررسی کرده باشد، ولی بحث مقداری طول کشید..
* این سوال حقیقتاً وجود دارد که بالاخره شرابخواری در مسیحیت حلال است یا حرام، ما میبینیم که یزید شرابخواری خود را با مسیحیت توجیه میکند؟
- در مورد حکم شراب در مسیحیت ما دو دیدگاه را باید بررسی کنیم:
1- یکی دیدگاه کتاب مقدس است که باید ببینیم چه میگوید؟ در یکی از سکانسهای مستندی که در بررسی جریانهای مؤثر بر جوانان ما در ایران ساخته شده، نوجوان 16 یا 17 سالهای است که صریحاً میگوید من دین مسیحیت را دوست دارم، چون شراب در آن حلال است، حال باید ببینیم آیا شراب واقعاً بر اساس کتاب مقدس حلال است یا حرام است و اینها نمیدانند؟
2- دیدگاه دوم نگاه مسیحیت کنونی به بحث شراب است، مسیحیتی که شریعت را منسوخ میداند.
یزید شرابخواری میکرد. مدعی بود که مسلمان است. در حالی که مسلماً در اسلام، شرابخواری حرام است، امروزه بسیاری در حرمت شراب در اسلام تشکیک میکنند که یک خطر است، در جوامع مذهبی ما چون این حرمت خیلی مسلم است، زیاد بدان پرداخته نمیشود، اما نزد بسیاری از جوانان ما در مناطق آسیبپذیری مانند تهران این حرمت مسلم نیست.
قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (المائدة: ٩٠)، اى کسانى که ایمان آوردهاید، شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند، پس، از آنها دورى گزینید، باشد که رستگار شوید، پس قاعدتاً یزید بر اساس فرهنگ و باور اسلامی شراب خواری نمیکرد، از سوی دیگر وی تحت تعلیم یک قبیله، خانواده و استاد و غلام مسیحی قرار داشت.
این شعر یزید مشهور است:
وَ إن حَرُمَت یَوماً عَلی دینِ أحمَدَ ... فَخُذها عَلی دینِ المَسیحِ بنِ مَریَمَ
یزید صریحا دارد میگوید: اگر نوشیدن شراب در دین اسلام حرام است، آن را مطابق دین مسیح بن مریم بنوش!
در منشأ توجیهات خانواده معاویه و مخصوصا یزید لعنةاللهعلیه، برای بادهگساریهای خود در توسل به مسیحیت دو احتمال وجود دارد:
1- یکی اینکه آنان از آموزههای واقعی مسیحیت نیز آگاه بودهاند، اما صرفاً برای توجیه رفتار غیرشرعی خود چنین به دیگران میگفتهاند. این احتمال بعید مینماید.
2-احتمال دوم این است که مسیحیانی که در خانواده معاویه نفوذ داشتهاند که علیرغم اطلاع از آنچه دین خودشان از آن نهی کرده است، برای نابود کردن جامعه اسلامی چنین آموزههایی را به این خانواده القا کردهاند، چرا که شراب به ام الخبائث یا مادر پلیدیها شهره است.
عَن رَسولُ الله (ص): «الخمرُ اُمُ الخَبائِث»؛ خمر ریشه زشتیها و جنایات و امور پلید است. (کنزالعمال، 5 / ح13183)
قال رسول الله (ص): «الخَمرُ جِماع الأثمِ وَ اُمُّ الخبائِثِ وَ مِفتاحُ الشَّرِّ»؛ شراب گردآوردنده گناهان و امالخبائث و کلید بدیهاست. (میزان الحکمه،ح5133)
و من احتمال دوم را قویتر میدانم.
با ترویج شراب در یک جامعه، خود به خود آن جامعه از درون نابود خواهد شد، این سیاست مسیحیت در طول تاریخ بارها تکرار شده است. چنان که شاهد نزدیک آن نیز در اندلس اتفاق افتاده است. امروزه نیز شاهدیم که جریان سلطه، از طریق میگساریهای مدرن همچون، قرصهای روانگردان، کراک، شیشه و امثال آن جوامع اسلامی را برای مقاصد خود آماده میکنند.
توجه مسیحیت به شراب در جوامع اسلامی نه از آن جهت است که دین مسیحیت به شراب سفارش کرده باشد. بلکه این سیاستی کهنه در نابودی ایمانداران حتی از بین خود مسیحیان است. مسیحیان متدین توسط مسیحیان صهیونیست. در جامعه اسلامی خودمان فراوان میشنویم که شراب در ادیان دیگر مجاز بوده است. این شایعههای نابودگر در حالی است که در روایاتی از امام صادق و امام رضا علیهماالسلام آمده است: «ما بَعثَ اللهُ نَبِیَّاً قَطُّ اِلاَّ بِتَحرِیمِ الخَمر»؛ خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نفرموده است، مگر با این رسالت که شراب را حرام کرده.
از یک طرف حضرت مسیح در اناجیل میگوید: (متی 5)
17 گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم، نیامدهام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم.
18 زیرا هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.
19 پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. امّا هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.
20 زیرا به شما میگویم تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود، به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد.
از طرف دیگر همین صحف انبیایی که حضرت مسیح (ع) آن را تأیید فرمودهاند، درباره شراب در عهد عتیق این گونه آوردهاند: (لاویان 10)
8 و خداوند هارون را خطاب کرده، گفت:
9 «تو و پسرانت با تو چون به خیمه اجتماع داخل شوید، شراب و مُسْکِری منوشید مبادا بمیرید، این است فریضه ابدی در نسلهای شما.
10 و تا در میان مقدس و غیرمقدس و نجس و طاهر تمیز دهید.
11 و تا به بنیاسرائیل همه فرایضی را که خداوند به دست موسی برای ایشان گفته است، تعلیم دهید.
بنابراین الان خاخامهای یهودی شراب نمینوشند و آن را حرام میدانند، البته حساب صهیونیستها را جدا کنید، باید از مسیحیانی که دست به توجیه شرابخواری میزنند پرسید: چگونه است که هارون که از پیامبران الهی است، در زمان و مکان عبادت نباید شراب بخورد وگرنه از خدا دور میشود، ولی مسیحیان اگر در حال عبادت شراب بخورند به خدا نزدیک میشوند؟!
به نقل از حضرت سلیمان (ع) در مذمت شراب در امثال آمده است: (امثال 23)
29 وای از آنِ کیست و شقاوت از آنکه و نزاعها از آن کدام و زاری از آنِ کیست و جراحتهای بیسبب از آنِ که و سرخی چشمان از آنِ کدام؟
30 آنانی را است که شرب مدام مینمایند و برای چشیدن شراب ممزوج داخل میشوند.
31 به شراب نگاه مکن وقتی که سرخفام است، حینی که حبابهای خود را در جام ظاهر میسازد، و به ملایمت فرو میرود.
32 اما در آخر مثل مار خواهد گزید، و مانند افعی نیش خواهد زد.
33 چشمان تو چیزهای غریب را خواهد دید، و دل تو به چیزهای کج تنطّق خواهد نمود.
34 و مثل کسی که در میان دریا میخوابد خواهی شد، یا مانند کسی که بر سر دکل کشتی میخسبد.
35 و خواهی گفت: مرا زدند لیکن درد را احساس نکردم، مرا زجر نمودند، لیکن نفهمیدم. پس کی بیدار خواهم شد؟ همچنین معاودت میکنم و بار دیگر آن را میطلبم.
امثال 20: 1 شراب استهزا میکند و مسکرات عربده میآورد و هر که به آن فریفته شود حکیم نیست.
* خوب شاید این گونه توجیه کنند که شراب فقط بر لاویان حرام بوده است؟ یا مثلاً آیا نمیشود گفت: در این آیات خیمه اجتماع را قید مکانی حرمت دانسته و لذا این حکم مقید است؟
- اگر ما فقط آنچه در کتاب لاویان فصل ده آمده را در نظر بگیریم، توجیهی که شما فرمودید قابل قبول میشود. اما راه درست این است که همه آیاتی که در موضوع شراب در کتاب مقدس آمده را ببینیم، واژه شراب در کتاب مقدس بیش از 160 مرتبه به کار رفته است. لذا شما باید بقیه آیات را هم ببینید.
* آیا آیهای سراغ دارید که بر اساس آن شراب بر غیر لاویان و در غیر خیمه اجتماع هم حرام باشد؟
- بله! از عبارات فراوانی که در کتاب مقدس است، میتوان اطلاق و حرمت بر غیر لاویان را هم استنباط کرد، مثلاً اشعیای نبی میگوید: وای بر آنانی که صبح زود برمیخیزند تا در پی مسکرات بروند و شب دیر مینشینند تا شراب ایشان را گرم کند و در بزمهای ایشان عود و بربط و دفّ و نای و شراب است... (اشعیا 5 : 11-12)
در این عبارات نه رنگ و بویی از حضور لاویان است نه اختصاص حرمت به خیمه اجتماع.
حتی پولس مینویسد: آیا نمیدانید که ظالمان وارث ملکوت خدا نمیشوند؟ فریب مخورید، زیرا فاسقان و بتپرستان و زانیان و متنعمّان و لوّاط، و دزدان و طمعکاران و میگساران و فحاشان و ستمگران وارث ملکوت خدا نخواهند شد. (اول قرنتیان 6 : 9 و 10)
* مسیحیان معتقدند نهی، در این عبارت پولس، نهی از بدی هست. اما بر نهی و نباید نیست، به عبارت دیگر از مکروه ممانعت کرده نه امر حرام.
- پولس کلمه میگساران را همراه با ظالمان آورده است. شما در کنار هم باید ببینید، بحث زنا و لواط و دزدی و فحاشی را آورده و میگساری را هم آورده، اگر این طوراست باید بگوییم پس زنا و لواط هم بدند، نهی نشدهاند و حرام نیستند در حالی که مسلماً مسیحیت آن ها را حرام میداند، شراب در کنار محرماتی قرار گرفته که در زمره 10 فرمانند.
* افراط در شراب را حتی مسیحیت هم جایز نمیداند، ولی اصل نوشیدن رو بحث میکنیم. چون میگساری همان افراط است و منهی، ولی کم آن را هم یهودیت پذیرفته هم مسیحیت.
- بله! مسیحیان چنین توجیهاتی را دارند. یعنی مجبورند که داشته باشند. آنها حتی در توجیه میگساریهایی که کتاب مقدس به پیامبرانی مانند حضرت نوح نسبت میدهد و میگوید العیاذ بالله آن پیامبران الهی شراب خوردهاند، میگویند آب انگور بوده و شراب نبوده است یا در مراسم عشای ربانی میگویند ما در حدی نمیخوریم که مست شویم. بلکه به یاد مسیح مراسم نان و شراب را پاس میداریم.
هر چند در نظر ما مسلمانان این سخن پذیرفته نیست. فقهای عظام ما همگی اتفاق نظر دارند که شراب و هر مسکری، کلاً نجس و حرام است. اما فرض را بر این می گذاریم که این توجیهات مسیحیان پذیرفته باشد. صحبت ما در مسأله بالاتری است، صحبت ما این است که مسیحیت صهیونیسم در حال حاضر بحث شراب در حدی که مست نشوی را مطرح نمیکند، بلکه میگساری را که به طور قطع و مسلم کتاب مقدس با آن مخالف است را ترویج میکند، یعنی مسیحیت صهیونیسم از حدی که توجیه میکنند میگذرد، فقط برای آلوده کردن جوامع، مسیحیت اگر بخواهد طبق کتاب مقدسش عمل کند، نباید به میگساری سفارش کند.
ما شبکههای ماهوارهای دینی مسیحیای داریم که رسماً شراب را تبلیغ میکنند، مربیان مسیحی یزید به او میگساری را آموخته بودند، چنان که با شرابخواری خویش نمازگزاران مسلمان را به سخریه میگیرد و میسراید:
دع المساجد للعباد تسکنها ... و اجلس علی دکة الخمار واسقینا
ان الذی شربا فی سکره طربا ... و للمصلین لا دنیا و لا دینا
ما قال ربک ویل للذی شربا ... لکنه قال ویل للمصلینا
مساجد را برای عابدان واگذار تا در آن آرامش بگیرند ... و خود بر دکان شرابفروش نشین و ما را شراب ده
آن کس که شراب نوشد در حالت خماری به طرب پردازد ... در حالی که نمازگزاران نه دین دارند و نه دنیا
پروردگارت در قرآن «وای بر شرابخواران» نگفته ... ولی «وای بر نمازگزاران» گفته است.
یزید در اینجا خیلی دقیق شبههافکنی میکند، در حالی که در قرآن کریم حرمت شراب صریحاً آمده است و قبلاً به آن اشاره کردیم. یزید شخصیتی علمی نیست که چنین شبهاتی را بلد باشد. اینها از القائات مربیان مسیحی وی بوده است، چنان که گفتیم حتی در عدم حرمت شراب در دین مسیحیت میگوید:
وَ إن حَرُمَت یَوماً عَلی دینِ أحمَدَ ... فَخُذها عَلی دینِ المَسیحِ بنِ مَریَمَ
* اما بر خلاف این شعر یزید که در دین مسیحیت شراب را حلال دانسته شما طبق آیاتی که از کتاب مقدس نقل کردید، شراب در مسیحیت هم حرام است و از نظر یک مسیحی متدین نباید شراب خواری صحیح باشد؟
- قطعاً همین طور است. لذا میگساری به سبک یزید، برای یک مسیحی و یهودی نیز ممنوع است، چنان که حتی برخی مسیحیان و یهودیان متدین آن زمان نیز به یزید اعتراض کردند، حتی در آن مجلس مشهوری که در قصر خود در حضور اسرای اهل بیت (ع) داشت.
2 هزار آیه قرآن درباره یهودیت و مسیحیت است
* در نهایت میفرمایید چرا مسیحیت یهودیزه زمان امام حسین (ع)، یزید را این گونه تربیت کرد؟
- بخشی از پاسخ را در صحبتهای قبل ارائه کردیم، از جمله این که بحث نژاد و برتری نژاد خاصی مطرح است، نژادی که به دنبال سلطه است و حکمرانی نژاد دیگری را بر نمیتابد. یقیناً اگر آن پیامبری که آمده بود از نژاد اسحاق بود، یهودیان و نیز مسیحیان نژادپرست آن زمان، ماجراهای تاریخی را به گونه دیگری مدیریت میکردند. در آن صورت آن جنگها و کینهتوزیها نمیبود، اما خداوند تاریخ را به گونهای رقم زده که باید اقوام مختلفی مورد آزمایش قرار بگیرند. شما قرآن کریم را ببینید. مگر یهودیان چقدر بودهاند که باید این همه آیه درباره آنان در قرآن کریم آمده باشد. از حدود شش هزار آیه قرآن کریم، تقریباً 2 هزار آیه آن درباره یهودیت و مسیحیت است. چرا باید موضوع این همه مهم باشد.
به دلیل همین مسائل و نقش آفرینی و دسیسهچینیهایشان در تاریخ زمان پیامبر (ص) است که باید مسلمانان با این قوم و به ویژه مسیحیان نژادپرستی یهودی، آشنا باشند. فرصت نشد که مباحث را بیشتر بیان کنیم، ولی سفارش میکنم عزیزان بحث سرجیوس یا همان سرجون را بررسی کنند که در دربار معاویه و یزید چه میکرده است.
اینکه چرا ابوذر غفاری وقتی به این شخص در دربار عثمان اعتراض میکند، از فردای آن روز به ربذه تبعید میشود؟ اینکه یکی از مهمترین جایگاهها در یک حکومت خزانه است، مسئول خزانه معاویه که باید مورد اعتمادترین شخص برای وی باشد، چه کسی بود؟ چرا باید عبیدالله بن زیاد با مشورت سرجون به عنوان حاکم کوفه انتخاب شود؟ و ... اینها سؤالاتی است که در بررسی ریشههای تاریخی حضور یهودیان و مسیحیان از نوع جریان چهارم، ما را به پاسخهای جالب توجهی میرساند.
* با تشکر از اینکه فقط خود را در اختیار ما قرار دادید.
- بنده هم از شما تشکر میکنم. حوصله کردید، و تحمل فرمودید. برای شما آرزوی موفقیت و بهروزی دارم و امیدوارم خداوند همه ما را از یاران حضرت سیدالشهداء (ع) و مورد عنایت آن امام عزیز قرار دهد.
انتهای پیام