(
امتیاز از
)
حسين فدايي پشت صحنه کانون فتنه را افشا کرد
به گزارش خبرنگار امور مجلس، متن کامل نطق حسين فدايي دبيرکل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي و نماينده مردم تهران، ري، شميرانات و اسلامشهر در ذيل ميآيد:
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از حمد و ثناي الهي و صلوات بر پيامبر اکرم (ص) و خاندان مطهرش و سالروز تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فرمان حضرت امام خميني(ره) به همه آزادگان، مهديون و ملت بزرگ ايران و عزيزان پاسدار تبريک عرض ميکنم سخن خويش را با جملاتي از حضرت امام خميني (ره) شروع مي کنم؛
«والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم»؛....
«والله قسم من با نخستوزيري بازرگان مخالف بودم»؛....
«والله قسم من، رأي به رياستجمهوري بنيصدر ندادم»؛....
«من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بستهام که واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم. تاريخ اسلام پُر است از خيانت بزرگانش به اسلام؛ سعي کنند تحتتأثير دروغهاي ديکته شده که اين روزها راديوهاي بيگانه آنرا با شوق و شور و شعف پخش ميکنند نگردند.
(پيام معروف 6/1/1368، صحيفه امام، مجموعه آثار امام، جلد 21، ص 331 و 332)
«جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدني نيست؛ جنگ ما جنگ فقر و غنا بود؛ جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد».
در جاي ديگر فرمودند:
«تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست ليبرالها بيفتد؛ تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بيپناه را از بين ببرند،.... و اطمينان کامل دارم که تمامي مردم در اصول همچون گذشته پشتيبان نظام و انقلاب اسلامي خود هستند».
«پيام معروف امام(ره) معروف به منشور روحانيت 3/12/1367 ـ صحيفه امام، مجموعه آثار امام، جلد 21 ص284 و 286»
معتقدم ترسيم «ماجراي قدرتطلبان فتنهگر» و «افشاي کانون فتنه» براي جلوگيري از ثبت ناصحيح وقايع و تبيين مسائل پشتپرده و عبرتآموز ضرورتي است که اجمالا بدان مي پردازيم:
ترسيم آرايش سياسي کشور از ابتداي انقلاب به دو جناح چپ و راست بر اساس اصول و منطق صحيحي نبوده و مبتني بر ادبيات سياسي قبل از پيروزي انقلاب بود. چنانچه نه حضرت امام راحل و نه مقام معظم رهبري هيچگاه اين دسته بندي را قبول نداشتهاند.
اين تقسيمبندي با هدف صفآرايي کاذب و رودررو قرار دادن نيروهاي انقلاب برنامهريزي شده و کساني که بر آن پافشاري ميکنند به دنبال هدردادن فرصتهاي ملي و مستهلک کردن ظرفيتهاي عظيم نيروهاي انقلاب اسلامي هستند.
پشتپرده اين خطکشيها همواره جرياني انحرافي و افراطي به عنوان کانون اصلي فتنه وجود داشته که با پنهانسازي ماهيت اصلي خود، فضاي بدبيني و بياعتمادي و اختلاف در بين نيروهاي انقلاب را دامن زده است.
نگاهي به تاريخ عبرتآموز انقلاباسلامي نشان ميدهد که اين کانون قدرت براي حفظ موجوديت خود از هيچ کوششي فروگذار نبوده و در مقاطع مختلف وقتي فضا را مساعد ميديده، با سلاح «هدف وسيله را توجيه ميکند» وارد صحنه شده و از طريق ايجاد تنش در جامعه، اختلاف افکني و توطئه ميان مردم و مسئولين، براي رسيدن به قدرت تلاش کرده و ميکند. آنها موجسواران ماهري هستندکه هميشه بر سر سفره قدرت و جريان تأمين کننده آن حاضر و ناظر بودهاند و تنها در مقاطعي ناکام بودهاند که جريان اصيل انقلاب چون سد مستحکمي در برابر آنان ايستادگي کرده است.
اين جريان قدرتطلب، از لايههاي مختلفي شکل گرفته که شايد در نگاه اول متضاد و در برخي اوقات ناهمگون به نظر برسد اما چون مهمترين هدف آنها قدرتطلبي و نفوذ در جريانات مختلف نظام و نفي ديگران است، متشکل شدهاند. موضع ما نسبت به آنان به عنوان يک جريان مستمري است که خط انحرافي واحدي را دنبال ميکنند وگرنه عناصري که از روي اتفاق يا اشتباه يا غفلت و به صورت نقطهاي با اين جريان تلاقي داشته اند، مشمول اين تحليل نيستند.
البته ما عملکرد شخصيتها و جريانات هر چند محبوبي که با ماهيت انحرافي و افراطي اين جريان آشنايي داشته اما با وجود مستقلنمايي خود، از اين جريان براي فشار آوردن و فضاسازي انتخاباتي بهره مي گيرند نيز صحيح نميدانيم.
در اين جريان انحرافي و فتنه گر تعدادي از مهرههاي اصلي و مسئلهدار باند مخوف مهدي هاشمي معدوم، حلقه کيان، افراطيون جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين، سردمداران و سرمايهگذاران روزنامههاي زنجيرهاي، مليمذهبيها، سکولارها و لائيکها، غائلهافکنان قتلهاي زنجيرهاي، سابقهداران از منافقين و ليبرالها، نهضتيها و افراطيون مدعي انقلابيگري که طراحان اصلي ايده کنارگذاردن نيروهاي ارزشي و استحاله نظام در دوران دوم خرداد بودهاند، مشاهده ميشود.
طراحي پروژه «عاليجناب سرخپوش و خاکستري» از آستين همين جريان بيرون آمد و کار را به جايي رساند که منجر به کناره گيري جناب آقاي هاشمي از مجلس ششم شد.
حمايت از اقدامات براندازانه نظير کنفرانس برلين، ماجراي کوي دانشگاه در تيرماه سال 78 و هدايت کودتاچيان از داخل وزارت کشور و نهاد مديريت اجرائي کشور با پشتيباني همين جريان صورت گرفت.
اينان همواره چون پياده نظام استکبار جهاني به سرکردگي آمريکا و انگليس رژيم صهيونيستي دائماً با تئوريپردازي و ايجاد بلندگوهاي داخلي، اراده آنان را در قالب الفاظ و ادبياتي به ظاهر زيبا و روشنفکرمابانه و البته مرعوبانه، تبيين و تبليغ و زمينهسازي کرده و ميکنند.
در شرايطي که استکبار جهاني با حداکثر ظرفيت، تهديدات خود را عليه نظام مقدسجمهوري اسلامي نشانه رفته است، اين جريان با علامتهايي که ميفرستد و چراغسبزهايي که ميزند، با القاي فضاي ناامن داخلي، اختلافات فرقهاي و قومي، متزلزل نشان دادن دولت، بحراني نشان دادن و اضطراري معرفيکردن شرايط داخلي کشور تلاش ميکند، که بيشترين زمينه و خدمت را براي دشمنان ايران فراهم ميآورد.
طراحي مدلهاي نرم براي فروپاشي نظام مانند حاکميت دوگانه، نهادهاي انتخابي و انتصابي، فشار از پايين چانهزني ازبالا، فتح سنگر به سنگر، فشار از بيرون و فروپاشي از درون، اعتصابات و تحصنهاي دستهجمعي مسؤولان، استعفاهاي گروهي و تهديد به خروج از حاکميت، علامتدادن به بيگانگان و سياهنمايي شرايط اقتصادي و سياسي کشور از شگردهاي اين جريان انحرافي و افراطي است.
ادعاي تقابل گفتمان اصولگرايي با اصلاحات يا آزادي، از القائات و فتنههاي ديگر اين جريان است.
مهندسي پمپاژ تنش و ناامني، منحرف کردن ذهن مسئولين از مشکلات اصلي مردم، پيادهسازي عمليات رواني و حرمتشکني نسبت به اصول و مقدسات اين ملت از جمله عصري پنداشتن دين، تاريخي انگاشتن وحي و کينهجويانه خواندن واقعه عاشورا، به موزه سپردن افکار امام و شهدا، زيرسوال بردن عصمت ائمه، شبهه در حدود اختيارات رهبري، تقسيمبندي نهادها به انتخابي و انتصابي براي ايجاد صفآرائي، تخريب شوراي نگهبان و نظارت استصوابي، تخريب سپاه و بسيج و تبليغ جدايي دين از سياست، از دستاوردهاي اين جريان است.
اينان بازيگران زبردستي هستند که نکات ضعف بعضي موثرين را شناخته و با نفوذي که در مراکز حساس داشتهاند براي هر کدام پروندهاي تشکيل داده تا در مواقع لزوم از آن براي مجبور کردن آنها به همراهي خود استفاده کنند. جذب عناصري که روحيه گوشهگيري دارند يا به اصطلاح مورد بيمهري واقع شدهاند با وسوسههاي خناسانه و دميدن نَفَس مسموم قدرتطلبي در آنان، از ديگر شيوههاي اين جريان انحرافي است.
اين جريان براي تامين روحيه افزونطلبانه، انحصارگرايانه و تماميتخواه خود، سه کانون «قدرت» و «ثروت» و «رسانه» را به آساني گرد هم آورده تا طرح جديد خود، براي القاي ناکارآمدي مديريت اجرايي و ترسيم شرايط اضطراري و بحراني کشور از طريق سياهنمايي و ترسيم فضاي يأسآلود به اجرا بگذارد تا بر اساس آن القاء شود که تنها راه نجات، «تشکيل دولت وحدت ملي» براي «نفي احمدينژاد» است.
اين شبکه اختاپوسي در بازي جديد خود با ماسک جديدي که بر صورت نهاده، به دنبال يارگيري از جبهه رقيب است. بيحساب نيست که شبکه عمليات رواني آنها به صورت گسترده و لحظهاي عمل ميکند. هر حادثهاي در گوشهاي اتفاق بيفتد به بهانه آن طنز و تمسخري عليه دولت و احمدينژاد ميسازند و طوفاني سهمگين از تحقير و تخريب عليه ايشان تدارک ميبينند؛ غافل از اينکه «ومکروا و مکرالله والله خير الماکرين» و اينکه «عزت و ذلت از خداست».
تدبير رهبري، بصيرت و وحدت و تبعيت ملت و تلاش و کوشش دولت خدمتگزار و مسئولين همچون گذشته تمامي دسيسهچينيها و فتنهافکنيهاي آنان را نقش بر آب کرده و ميکند. امروز ملت بزرگ ايران مقتدرتر از هميشه در صحنه است و با کرامت و بزرگ منشي ذاتي خود، از کنار اين توطئهها با سرافرازي عبور کرده و ميکند.
وما يادآور ميشويم که:
در ذات گفتمان اصولگرايي و هر عنصر اصولگرا، روحيه اصلاحطلبي نهفته است.
اصولگرايي، گفتمان آحاد ملت ايران است و نه شعار يک حزب خاص؛
اصلاحات را در تسهيل و تسريع خدمترساني به مردم ميدانيم و «نه» خودباختگي در برابر فرهنگ غربي و سازش با دشمنان ملت؛
اصلاحات را در هموار نمودن پيشرفت و عدالت ميدانيم «نه» تخريب ارکان نظام و ساختارشکني؛
اصلاحات را در تحقق سيره و روش حضرت امام(ره) و رهنمودهاي رهبري ميدانيم «نه» در سازش با دشمنان امام و شهداء و شادي جبهه استکبار
اصلاحات را در رفاه و آسايش و امنيت آحاد ملت ميدانيم «نه» تزريق ناامني و يأس و اختلافافکني در بين مردم؛
اصلاحات واقعي را در پيمودن راه امام حسين(ع) و شهداي کربلا ميدانيم «نه» در ضعف و زبوني و دريوزگي؛
و اما براي اينکه به گوشهاي از دستاورد و تلاش اصولگرايان اشاره شود، ذهن هر انسان منصفي را متوجه ارزيابي دو شرايط و دو زمان (شرايط مديريت کشور در دو دوره کاملاً متمايز) جلب ميکنيم. سالهاي نهچنداندور 7 و8 سال قبل را تصور کنيد و امروز را؛ تيترهاي روزنامهها، اخبار جاري کشور، مباحث مجلس و دولت، روابط بينالملل، وضعيت اقتصادي و اينکه در آن زمان چه چالشهايي پيشروي ملت بوده و چالشهاي امروز کشور چيست؟
آنروز براي دستيابي به حق مسلم ملت ايران، دشمنان شرط ميگذاشتند و تهديد ميکردند و عدهاي در داخل کشور و حتي در مجلس با ارائه طرح سه فوريتي درست در زماني که نماينده کشورمان در پاريس در حال مذاکره بود به دنبال تمکين ذلتبار بودند و امروز ملت بزرگ ايران با اقتدار در صحنه ايستاده است و نقشي تعيين کننده در معادلات منطقهاي و جهاني دارد؛
آن روز حرف زدن از اسلام و امام و شهدا، ارتجاع بود و شرمندگي و امروز افتخار و سربلندي؛
آن روز مقاومت مساوي با خشونت انگاشته ميشد و امروز مقاومت، رهآورد انقلاب ايران است براي آزاديخواهان جهان؛
آن روز پذيرفتن نظام تک قطبي، اجتنابناپذير القاء مي شد و امروز برچيدن آن، شعار همه است.
آن روز نظام ليبرال دموکراسي غرب تنها راه نجات و قبله آمال بعضيها بود و امروز رهايي از آن، آرمان همه؛
آن روز در کتاب مباني نظري برنامه چهارم مينوشتند هضم در هنجارهاي ظالمانه قدرتهاي جهاني موجب رشد و شکوفايي است و امروز خودباوري و مجاهدت علمي و توانستن، فرهنگي است براي توسعه و پيشرفت و تحقق عدالت و سرمشقي است براي کشورهاي مستقل و ملتهاي آزاده؛
آن روز اگر فضائي ساختند تا هنرمنداني دلخوش از بيگانگان، ارزشهاي اين ملت را تخريب کنند، امروز فضائي ساخته شده تا با همت هنرمندان متعهد، فرهنگ اصيل اين مرز و بوم توسعه يابد.
اگر ديروز روحيه اقتصاد بسته و دولتي و کوپني، فضاي فکري اين جريان بود و روز ديگر با 180 درجه چرخش، اقتصاد سرمايهداري را الگوي نجاتبخش دانسته مي شد. اما امروز فضاي اقتصاد کشور «توسعه عدالتمحور» است که رويکرد اصلي دولت ميباشد.
آن روز اگر فضائي تبليغ ميشد که سرمايهگذار و توليدگر و کارآفرين بدنبال خروج سرمايه يا رانتخواري است، امروز با ابلاغ سياستهاي اصل 44 زمينهسازي شده تا در جهت شکوفايي و سازندگي اين کشور تلاش کنند.
آن روز اگر در فضاي ساخته شده، دانشجو سرگردان از زندگي و به دنبال مناسبات ناصحيح رفتاري بود، امروز در فضائي هستيم که دانشجو در مسير خلاقيت و ابتکار و توليد علم و فنآوري، ميتواند با افتخار به مجاهدت علمي بپردازد.
آن روز اگر دائماً القاء گسست نسلها، گسست حاکميت و بياعتمادي مردم نسبت به مسؤولين را تبليع و تهديد مينمودند، امروز بازسازي اعتماد عمومي نسبت به دولت و ساختارهاي نظام يک فرصت و دستاورد گران سنگ است.
آن روز اگر مردم با مسئولاني طرف بودند که از تفريح و مسافرت خود و خانوادهشان به کشورهاي اروپايي و يا جزاير قناري تعريف ميکردند، امروز خدمتگزاران آنها شبانهروز بدون آن که تعطيلي و تفريحي داشته باشند، خود را بدهکار مردم و در خدمت آنها ميبينند.
آن روز اگر قاچاقچيان و ارازل و اوباش و برهمزنندگان انظباط اجتماعي احساس امنيت کرده و جولان ميدادند، امروز برقراري قانون و نظم اجتماعي يک ارزش و متخلفان در گوشهاي خزيده و يا در حال مجازات به سر ميبرند.
آن روز اگر برخي دولتمردان برج عاجنشين از فراز ابرها مردم را ناچيز ميديدند، امروز حضور بالاترين مقامات اجرايي در دورترين نقاط کشور و ارتباط رودررو با آحاد ملت و دميدن روح اميد و نشاط در آنها سرمايه بزرگي شده که قابل اندازهگيري نيست.
اگر آنروز مفسدين اقتصادي و رانتخوران با برخورداري از حمايت کانونهاي قدرت در حيف و ميل اموال عمومي يدطولايي داشته و رجزخواني ميکردند، امروز فضاي کشور و دولت و مجلس براي آنها تنگ و ناامن است.
آن روز اگر تلاش ميشد با مواضع ساختارشکنانه و عبور از گفتمان انقلاب اسلامي در فضاي رقابتهاي انتخاباتي، يک خط و گفتمان انحرافي را بر ملت بزرگ ايران تحميل کنند، امروز مفتخريم که شعارهاي انتخاباتي حتي رقبا در چهارچوب نظام و انقلاب و خط امام و رهبري و خدمت به ملت رقم ميخورد.
و تازه ترين دستاورد، ايستادگي شجاعانه شخص احمدي نژاد در مقابل دجالان بي آبروي صهيونيزم در نشست بين المللي ضد نژادپرستي در ژنو مي باشد که درود و سپاس همه آزاديخواهان را برانگيخت.
به راستي کدام وجدان بيدار و منصفي، منکر اين همه دستاورد است وآيا اينهمه جز به همت و پايداري ملت بصير و تلاش و کوشش اصولگرايان، خدمتگزاران دولت نهم و شخص «احمدينژاد» حاصل شده است؟
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بيرون کند
به راستي اگر اينها دستاورد نيست، پس چيست؟
آيا اين احياي گفتمان انقلاب اسلامي نيست؟
آيا اين توسعه راه امام و شهدا نيست؟
مبادا اشکالات موجود و دميدن وسوسههاي شيطاني خناسان موجب شود که نسبت به اين همه دستاوردهاي عظيم اصولگرايان غفلت نموده و در انجام وظيفه و تکليف و رسالت تاريخي خود دچار شک و ترديد شويم؟
در خصوص حوزه انتخابيه نيز به دليل کمبود وقت در فرصت مقتضي بدان خواهم پرداخت. انشاء الله
انتهای پیام