( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: خبر اعلام رسمي کشف حجاب، اگر چه با توجه به زمينه‎سازي‌هايي که شده بود، چندان هم غيره منتظره نبود، اما خبر منع حجاب بسيار غير منتظره بود. اين خبر به منزله به کارگيري هر گونه اقدام عليه زنان محجبه‎اي محسوب مي‎شد که تا آنروز حتي حاضر نبودند نقاب از چهره بردارند، تا مبادا چشم نامحرم به روي آنان بيفتد. با اعلام رسمي کشف حجاب و منع استفاده از آن در معابر عمومي، اين دسته از زنان در حالي ناگزير بودند ضمن برداشتن نقاب از چهره چادر را نيز از سر برگيرند که بيرون بودن حتي يک تار موي را گناه مي‎شمردند و براين اعتقاد خود راسخ بودند. اين قضيه مربوط به عرض و ناموس خانواده‎ها مي‎شد و از اينرو، زنان و مردان نسبت به آن واکنش نشان دادند. واکنش‌ها هم مربوط به ايام مقارن با اعلام رسمي است، هم پس از اعلام رسمي و هم بعد از خروج اجباري رضا شاه از کشور.


در اينجا شايسته است واکنش مردم در برابر اجراي قانون اتحاد شکل البسه و قضيه کشف حجاب را با يکديگر مقايسه کنيم. با نگاهي گذرا به واکنش مردم در برابر اين دو رويداد، مي‎توان دريافت هر چند مردم در برابر اتحاد شکل البسه موضع گرفتند اما از آنجا که اتحاد شکل البسه مردان چندان با عرض و ناموس خانواده‎ها تصادم نداشت، پس از مدتي واکنش‌ها فرو نشست و بعد از خروج رضا شاه از کشور نيز مردم تمايلي جهت بازگشت به لباس سنتي و قديمي خود نشان ندادند. اگر هم تا خروج رضا شاه مناطقي حاضر به تغيير لباس نشدند، در آن مناطق، بيشتر عوامل محيطي و جغرافيايي ـ که با پوشش‌هاي سنتي و محلي ملازمه داشت ـ عامل اصلي مخالفت مردم بود، تا مسائل ديگر. از سوي ديگر، در جاهايي که عوامل محيطي مؤثر نبود، مردم به صرف آنکه براي کشف حجاب اذهان آنها را مهيا مي‎کنند با تغيير پوشش مخالفت مي‎کردند. اما، هرگز اين مخالفت‌ها و واکنش‌ها به مانند واکنش‌هاي آنان در قبال قضيه کشف حجاب نبود.

واکنشها هنگامي اوج گرفت که حجاب ممنوع و کشف حجاب اجباري شد و بخشنامه کشف حجاب بر خلاف قانون اتحاد شکل البسه که هشت طبقه را مستثني کرده بود براي هيچ کس استثنائي قائل نشد. جداي از اين، برخورد اين طرح با اعتقادات سنتي از يک طرف و اعتقادات مذهبي از طرف ديگر، مردم، اعم از زن و مرد را به عکس‎العمل واداشت؛ در صورتي که در قضيه اتحاد شکل البسه تنها مردان به مخالفت برخاستند و تا جايي که امکان داشت، اين مخالفتها علني بود. در بسياري موارد که چنين امکاني نبود، شکل مخفي و منفي به خود مي‎گرفت. در چنين شرايطي، بيشتر به خاطر فشار نيروي انتظامي بود که به نظر مي‎رسيد مردم مخالفتي با اجراي طرح ندارند و همين که اهرم فشار برداشته شد و رضا شاه از کشور اخراج گرديد، حجاب مجدداً به جامعه بازگشت و زنان چادري از خانه‎ها بيرون آمدند. اين در حالي بود که لباس اروپايي مردان چندان تغييري نيافت.

قبل از اعلام رسمي کشف حجاب، اين مسئله در افواه دهان به دهان مي‎گشت تا با گسترش چنين شايعه‎اي، هم زمينه پذيرش اين طرح سنجيده شود و هم مردم آمادگي لازم را براي اعمال چنين برنامه‎اي پيدا کنند و اين خبر به طور غير مترقبه و ناگهاني به سمع عموم نرسد. با به کار بستن تمهيدات فوق، پس از مدتي اين آمادگي کم و بيش به وجود آمد. اما همين آمادگي نسبي هم در همه جا يکسان و سراسري نبود. در «تهران و ايالتهاي شمالي کشور و بعضي از قسمتهاي خوزستان و فارس آمادگي بيشتري فراهم آمده بود»؛ ولي در ديگر شهرهاي کشور اين آمادگي چندان محسوس نبود. در مناطق دورافتاده و روستايي و عشايري تا چند سال بعد از اعلام رسمي کشف حجاب، هنوز زمينه براي اعمال اين طرح که در تغيير لباس محلي و تبديل آن به لباس اروپايي خلاصه مي‎شد، فراهم نيامد. در واقع، مجريان طرح بيشتر شهرها را مد نظر داشتند، تا مناطق دور افتاده و روستايي و عشايري. همچنين نوع برخورد گروههاي اجتماعي مناطق مختلف در برابر اين طرح متفاوت بود. گروهي که شامل اکثريت روشنفکران، دولتيان، متمولين و اشراف، تحصيلکردگان فرنگ و آموزش‎يافتگان مدارس جديد بودند، از کشف حجاب استقبال مي‎کردند. ولي آنها در مقايسه با ساير طبقات در اقليت قرار داشتند.

گروه ديگر، شامل اکثريت روحانيون، تجار، مغازه‎دارها ـ به استثناي فروشندگان لوازم آرايش و لباسهاي جديد ـ کشاورزان و ساير طبقات توده مردم؛ در مقابل کشف حجاب واکنش منفي داشتند. به همين علت، مي‎کوشيدند تا هر طور که شده، به مقابله با اين طرح جديد و اجباري بپردازند. البته همچنان که گفتيم، واکنشهاي موافقان و مخالفان به دوره خاصي محدود نبود؛ و چه قبل از اعلام رسمي کشف حجاب، چه بعد از آن و چه پس از خروج اجباري رضا شاه از کشور (شهريور 1320) به بهانه‎هاي مختلف صورت مي‎گرفت. ترتيب تاريخي مطالب ايجاب مي‎کند که نخست به واکنشهاي متقابل دولت و اقشار مختلف مردم تا قبل از شهريور 1320 بپردازيم و سپس، سير بازگشت حجاب را در مقطع تاريخي بعد از شهريور 1320 بررسي کنيم.


واکنش اقشارمختلف در برابر کشف حجاب (قبل از شهريور 1320)

1. روشنفکران

در مواجهه با کشف حجاب، اکثريت روشنفکران واکنش مشابهي داشتند. آنان در مجلات و نشريات، خصوصاً نشريات و مجلات زنان، تعدياتي را بر مي‎شمردند که جامعه در حق زنان روا مي‎داشت و در قالب تجددخواهي و طرفداري از قانون، به حمايت از آنان پرداختند. اين گروه که در ميانشان زنان روشنفکر نيز وجود داشتند؛ اغلب تحصيلکردگان غربي و يا محصول سيستم آموزشي غرب در ايران بودند. آشنايي با حقوق و آزاديهاي فردي زنان غربي، و مقايسة شتاب‎زدة آن با وضعيت زن ايراني، آنان را در مقام انتقاد از وضعيت موجود زن ايراني قرار مي‎داد. اين دسته از روشنفکران که در ميانشان نويسندگان و شاعران مشهوري چون ملک‎الشعراي بهار، عارف قزويني، عشقي، پروين اعتصامي به چشم مي‎خوردند، حجاب را مانع ترقي و بي‎حجابي را مترادف با ترقي و تمدن مي‎دانستند. اشعار و مقالات مندرج در روزنامه‎ها و مجلات آن زمان که نويسندگان آن بيشتر از همين دسته محدود بودند، مشحون است از مدح رفع حجاب و ذم حجاب. از اينرو، پس از اعلام رسمي کشف حجاب و با پشتيباني دولت، آنان طرح مزبور را همان گونه که رژيم مي‎طلبيد، جلوه مي‎دادند.

در حقيقت، آنان بلندگوهاي تبليغاتي کشف حجاب بودند و با ايجاد مراسم و ايراد سخنراني، در پيشبرد طرح رضا شاه کوشيدند. در نظر آنان، روز 17 دي، روزي بود که ايران «وارد يک مرحله جديد از دوره حيات اجتماعي خود گرديد و در اين روز تاريخي سند آزادي زنان ايران شرف صدور يافت و از اين به بعد زن ايراني وارد مرحله سعي و عمل» شد. به عبارت ديگر، اين روز از ديد طراحان کشف حجاب، پايان سيه‎بختي و جهالت زنان ايراني بوده است:

در اين روز بزرگ نه فقط دانش‎آموزان و صدها دختر ايران به سعادت بزرگي رسيد ... بلکه چنانچه تاريخ ايران هم براي هميشه ثبت خواهد کرد يک فصل جديدي در تاريخ زندگاني و حيات اجتماعي ايران نو ثبت شده است...

البته، اين نگرش را نمي‎توان به تمامي روشنفکران آن دوره تعميم داد؛ بلکه، روشنفکراني هم بودند که ضمن آشنايي با وضعيت زنان در دنياي غرب و تصريح بر احقاق حقوق از دست‎رفته آنان، با اين اقدام رضا شاه به خاطر آنکه، جنبه فردي داشت و از طريق قانوني و بر اساس مصوبه مجلس اعمال نگرديده بود، مخالفت مي‎کردند. وگرنه، با اصل قضيه، يعني حضور زنان در جامعه و با الگوهاي غربي پوشش زنان مخالفتي نداشتند.

دکتر محمد مصدق يکي از اين روشنفکران است، او با آزادي زنان به شيوه رضا شاهي مخالف بود. زيرا اين کار مي‎بايست: «به واسطه [...] و به واسطه تکامل اهل مملکت باشد نه به واسطه يک کسي که قدرتي پيدا کرده و يک زوري پيدا کرده که من اينجور ميخواهم و اين جور بايد بشود ...».

خلاصه آنکه، روشنفکران، خصوصاً آنان که در غرب به تحصيل پرداخته و يا غرب را ديده بودند و با فرهنگ و آداب رسوم غربي همساز بودند، با قضيه کشف حجاب زنها و منع حجاب آنها مخالفتي نداشتند. بلکه، سالها در مقالات و نوشته‎هايشان، مستقيم يا غير مستقيم به آن اشاره کرده بودند و اينک صورت تحقق به خود پذيرفته بود. بنابراين، روز 17 دي ماه 1314 از نظر آنان آغاز فصل جديدي در تاريخ زندگاني و حيات اجتماعي زن ايراني بود.

2. واکنش دولتمردان

اکثر دولتمردان و رجال سياسي کشور با طرح کشف حجاب موافق بودند. در واقع، به خاطر اطاعت محض از شاهي که «کعبه آمالش اروپا» بود، اراد‎ه‎اي از خود نداشتند تا علناً در مخالفت با چنين طرحي سخن بگويند. اعتراض يا مخالفتي هم اگر بود، صرفاً در لفافه بيان مي‎شد. از اين گذشته، برخي از آنان، طراح اين برنامه بودند. بنابراين، طبيعي است که در جهت کشف حجاب واکنشي مثبت داشته باشند. يکي از اين دولتمردان و رجال سياسي، علي‎اصغر حکمت، وزير معارف رضا شاه است که از سالها قبل زمينه اعلام کشف حجاب را در داخل حوزه مأموريت خود، يعني معارف، ايجاد کرد. او حتي باني مراسم 17 دي و اعلام رسمي کشف حجاب در آن روز شد. ديگري، جم وزير داخله و رئيس‎الوزراء زمان اعلام کشف حجاب است. وي همان کسي است که براي خوش‎خدمتي نسبت به طرح رضا شاه، دستور داد شبانه مسجد گوهرشاد مشهد را که مخالفين کشف حجاب و لباس اروپايي در آن تجمع کرده بودند، به گلوله ببندند و خون بي‎گناهان را بر سنگ‎فرش مسجد جاري نمايند. جم، در آن زمان وزير داخله بود و به واسطه اين سرسپردگي بهترين مهره رضاخان براي اعلام و اجراي قانون رفع حجاب شناخته شد. حکمت و جم، در حقيقت دو بازوي پرتوان رضاخان براي انجام مراسم 17 دي محسوب مي‎شدند.

از سياستمداران قديمي کهنه‎کار نيز واکنشهاي متفاوتي به چشم مي‎خورد. واکنشها و سخنان موافق و مخالف بيشتر از ميان اين گروه شنيده مي‎شود که تمايلات مذهبي نيز داشتند. وثوق‎الدوله، در زمرة کساني است که از طرح رضا شاه استقبال مي‎کند و به قول مخبرالسلطنه هنگامي که «امر شد مبرزين [هر] محل مجالس ترتيب بدهند [و] زن و مرد محل را دعوت کنند که اختلاط عادي شود، وثوق‎الدوله از پيش‎قدمها بود».

در مقابل اين دسته از سياستمداران قديمي، به فردي چون مخبرالسلطنه بر مي‎خوريم که زماني رئيس‎الوزراي رضا شاه بود و نسبت به 17 دي واکنشي متفاوت نشان مي‎دهد. وي در کتاب خاطرات خود نسبت به اين روز مطالبي نگاشته که حاکي از مخالفتش با اين طرح است. در قسمتي از خاطراتش چنين مي‎نويسد:

17 دي روز ورود به صحنه تمدن است، عرصه مملکت را آوازه تمدن و ترقي فرا گرفته است مسرورم که مي بينم خانمها در نتيجه معرفت به وضعيت خود آشنايي يافته‎اند، نصف قواي مملکت بيکار بود و بحساب نيامد اينک داخل جماعت شده است.

در جايي ديگر آثار منفي کشف حجاب و تأثير اين روز بر چهره تهران را اين گونه ترسيم مي‎کند:

قبيح‎ترين [الگوهاي] زندگي پاريس، مرکز فواحش، امروز مصدر زندگي تهران شده است. هجوم مردم ولايات به تهران و تنگ شدن عرصه بر اهالي روي همين ولنگاريهاست.

حتي زماني که از او دعوت مي‎کنند تا همراه همسرش در يکي از مجالس و شب‎نشينيهاي مربوط به کشف حجاب شرکت کند در جواب نامه مي‎نويسد: «خانمي مجلس‎آرا ندارم و تنها آمدن خلاف نزاکت است». او از جمله افراد نادري است که جرأت مي‎يابد در جلسه 17 دي عليرغم دعوتي که از وي به عمل آمده بود، شرکت نکند. به سبب آنکه «مجبور نشوم خلاف وجدان تصديقي بکنم من به آن مجلس نرفتم، مي‎دانستم لجام که برداشته شد سرانجام چه خواهد بود».

يکي ديگر از دولتمرداني که با توجه به خاطرات باز مانده‎اش، مي‎توان او را در زمره مخالفان کشف حجاب دسته‎بندي کرد، صدرالاشراف وزير عدليه کابينة جم است. او اگر چه در مراسم کشف حجاب شرکت کرده بود، اما از به همراه آوردن همسرش به بهانة آنکه مريضه است، خودداري نمود. اين مسئله چنان مهم بود که به عرض شاه هم رساند و رضا شاه به شرط آنکه به ديگر رجال نگويد و آنان نيز چنين تقاضايي از او نکنند، به وي اجازه مي‎دهد. در سطوح اجرايي و ديواني کشور چنين مخالفتهاي آشکاري کمتر به چشم مي‎خورد؛ اما در سطوح پائين اداري بودند تعداد زيادي از مأمورين که نه راضي شدند خانواده‎هايشان به اين حکم اجباري تن در دهند و نه ديگران را به اين کار مجبور کردند، تا جايي که حتي از خدمات دولتي برکنار شدند. بنابراين، اگر چه اکثريت رجال سياسي کشور اين طرح را پذيرا بودند و در پيشبرد آن تلاش مي‎کردند؛ اما، مأمورين جزء کاملاً مطيع و گوش به فرمان نبودند؛ بلکه اگر فرمان را اجرا مي‎کردند بيشتر از روي تحکم و سختگيري و بازخواست مقامات فرادست بود.

3. واکنش روحانيون

رضا شاه پس از به دست گرفتن کامل قدرت، سياستي را در دستور کار خود قرار داد که مبتني بر مدرن‎سازي جامعه، عرفي‎سازي و مذهب‎زدايي بود. لذا، براي جلوگيري از موانعي که سد راه اجراي اين سياستها بود کوشيد تا موقعيت و نفوذ روحانيت را در ميان مردم تضعيف کند. از اينرو، با وضع قوانين عرفي، عملاً روحانيون را در محدوديت قرار داد و اين محدوديت به قول پيتر آوري شامل «حياتي ترين اعمال بشري، يعني ازدواج، طلاق، شهادت، انتقال املاک» مي‎گرديد. اين قلمرو، به تدريج از حيطه روحانيت خارج و به محاکم عرفي سپرده شد. از نظر آموزشي نيز، گسترش و توسعه سيستم آموزشي جديد به سبک اروپا، عملاً در جهت تضعيف مکتب‎خانه‎ها بود که اکثر اداره‎کنندگان آن روحانيون بودند. با طرح اتحاد شکل البسه و ايجاد مؤسسه وعظ و خطابه، مبارزه با اين قشر شتاب بيشتري يافت و حتي تعداد آنها را کاهش داد.

رضا شاه، بعد از اجراي طرح اتحاد شکل البسه، هنگامي که با اعلام کشف حجاب علناً به مبارزه همه‎جانبه با سنتهاي اجتماعي و مذهبي مردم برخاست، روحانيت را به عنوان سازمان‎دهنده مقاومت اجتماعي روياروي خود ديد. در اين هنگام، اکثر روحانيون با اجراي طرح مزبور مخالف بودند و از آن ميان، برخي مخالفت خود را در سطح علني و گسترده ابراز نمودند. بخش اصلي اين مخالفتها به قبل از اعلام رسمي طرح و بعد از شهريور 1320 باز مي‎گردد. بعد از رسمي‎شدن طرح، به دليل جو خفقان، فرصتي براي اعلام مخالفت علني پديد نيامد و چنانچه مخالفتهايي نيز نمود يافته باشد، مدارک مستندي از آن، در مجموعة اسناد و مدارک به جاي مانده از حوادث آن دوران بر جاي نمانده است. نخستين واکنش روحانيت عليه طرح حجاب‎زدايي از شيراز آغاز شد. در جشني که با حضور حکمت، وزير معارف در مدرسه شاهپور شيراز منعقد شده بود: «عده‎اي از دختران جوان بر روي سن ظاهر گشته، به ناگاه برقع از روي بر گرفتند و با چهره‎اي باز و گيسواني نمايان، پايکوبي را آغاز کردند». اين حادثه حتي عده‎اي از حاضرين را به اعتراض واداشت.

فرداي آنروز، در مسجد وکيل شيراز، اجتماعي توسط روحاني مبارز سيد حسام‎الدين فال اسيري، برپا شد. وي در اين سخنراني به انتقاد از عملکرد رژيم پرداخته و مردم را هشدار داد که مواظب توطئه‎ها باشند. به دنبال اين سخنراني او را بلافاصله دستگير و محبوس کردند.

پس از دستگيري فال اسيري، روحانيون حوزة علميه مشهد به اعتراض برخاستند و در منزل يکي از روحانيون طراز اول، آيت‎الله شيخ يونس اردبيلي جلسه‎اي برگزار کردند تا عليه طرح قريب‎الوقوع رضاخان، يعني حجاب‎زدايي اعتراض کنند. آنها پس از مشورت تصميم گرفتند نماينده‎اي جهت گفتگوي مستقيم با رضا شاه به تهران اعزام کنند، تا بلکه بتوانند او را از اجراي اين طرح که با شرع مبين مغايرت دارد، منصرف سازند. يکي از روحانيون مبارز به نام آيت‎الله حاج آقا حسين قمي، از مراجع عظام، براي اين مأموريت انتخاب و به تهران اعزام شد. وي پس از عزيمت به تهران در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) بازداشت و ممنوع الملاقات گرديد. به دنبال اين حادثه، روحانيت مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمده، مردم را به اعتراض عليه اين عملکرد رژيم فرا خواندند. عوامل رژيم نهايتاً، اين حرکت را به طرز وحشيانه‎اي سرکوب کردند. به دنبال آن تعدادي از روحانيون طراز اول حوزه علميه مشهد دستگير شدند. به طوري که، اين حوزه که مرکز مقاومت عليه طرح کشف حجاب در ايران بود، تقريباً از هم پاشيد. مدارس ديني تخريب گشت و حکومت نظامي در مشهد سايه سياه خود را پهن کرد. پس از اين ماجرا، بيشتر روحانيوني که در اين قضيه دخيل بودند يا مخفي شدند و يا ايران را به سوي نجف ترک کردند. اما «عده‎اي از محکومين نظامي همچنان در زندان بودند تا پس از شهريور 1320 در مجلس دوره سيزدهم مورد سؤال و اعتراض واقع شد که دولت ناچار همگي را آزاد کرد». حتي روحاني سرشناس آيت‎الله آقازاده، فرزند مرحوم آخوند خراساني، يکي از بنيان گذاران مشروطيت در سال 1316 توسط پزشک احمدي از مزدوران رضا شاه، با آمپول هوا به شهادت رسيد.

با سرکوب قيام گوهرشاد، روحانيون در تنگناي بيشتري قرار گرفتند. بعد از اعلام رسمي کشف حجاب آنان را مجبور به سکوت کردند و ديگر فرصتي براي بيان آشکار مخالفتهاي خود نيافتند. تنها مورد استثناء، مخالفتهاي روحانيون ولايات بود که البته، مخالفتهاي‎شان بازتابي فراتر از همان ناحيه نداشت و از سوي مأموران ولايت نيز به شدت با آنان برخورد مي‎شد.

تنها پس از شهريور 1320 بود که با تبعيد رضا خان، فرصتي پديد آمد تا روحانيون موضع خود را در قبال اين طرح آشکار کنند و فتاوايي دال بر لزوم حجاب و تحريم بي‎حجابي منتشر نمايند. دو فتواي حاج آقا حسين بروجردي و حاج سيد محمدتقي خوانساري که دال بر لزوم حجاب و تحريم بي‎حجابي زنان بود، از نمونه فتاوايي است که در آن روزها منتشر گرديد و تأثير خود را در جامعه ايران گذارد. اين فتاوي و نظاير آن که در کتب عمليه مجتهدين وارد شده بود مردم را بيشتر به وظايف‎شان آشنا کرد و در واقع پاسخي بود به کساني که لزوم حجاب را مطابق شرع نمي‎دانستند. در واقع اين فتواها، حساسيت جامعه را نسبت به حجاب و ضرورت رعايت آن برانگيخت و در بازگشت حجاب، بعد از خروج اجباري رضا شاه از کشور نقش بارزي ايفا نمود. همچنين، حرکت علماء باعث شد که پهلوي دوم ديگر نتواند راه سلف خود را دنبال کند و روحانيت را نيز در بيان نظرات خود با محدوديت مواجه سازد. حتي در سال 1327 فتوايي از سوي جامعه اسلامي تهران انتشار يافت که ضمن تأکيد بر لزوم حجاب، به شاه نيز يادآور مي‎شد که نسبت به حفظ شعائر اسلامي قسم ياد نموده و حفظ حجاب يکي از آن جمله شعائر است.
از آنجا که اين قضيه مخالف صريح حکم شرع بود، واکنش روحانيون در برابر کشف حجاب، واکنشي منفي بود. آنها آشکار و پنهان به مخالفت با اجراي آن پرداختند و مردم را نيز تشويق کردند که مانع از حضور دختران و همسران خود در اجتماع، به شيوه‎اي که رضا شاه مي‎خواست، گردند.

به گواهي اسناد به جاي مانده، مانع اصلي بر سر راه پيشرفت کشف حجاب در ولايات، روحانيون بودند. از اينرو، رژيم نسبت به مخالفت روحانيت، حساسيت بيشتري از خود نشان مي‎داد و هرگونه مخالفت ايشان را مخالفت عموم قلمداد مي‎کرد. بنابراين، از هيچ‎ فرصتي براي برخورد، اعمال فشار و در محدوديت قرار دادن آنها خودداري نمي‎ورزيد.

4. واکنش اقشار مختلف زنان

واکنش زنان در برابر کشف حجاب بسته به طبقه اجتماعي آنان متفاوت بود. زنان اشراف و رجال درباري اگرچه اکثراً، در 17 دي ماه 1314 به رفع حجاب پرداختند؛ اما در فراهم آوردن زمينه کشف حجاب و يا پيشبرد آن، در مقايسه با زنان طبقه روشنفکر و تحصيل‎کرده که با نظام جديد آموزشي و سير تجددگرايي ارتباط بيشتري داشتند، فعاليت چشمگيري نکردند. در حقيقت، براي آنان مسئله حجاب، از بعد تجددگرايي مطرح نبود، بلکه بيشتر براي حفظ موقعيت سياسي ـ اداري همسران‎شان، رفع حجاب کردند و از طرفداران پر و پا قرص اين طرح شدند. در مقابل اين دو دسته، زنان ساير طبقات شهري قرار داشتند که واکنش آنها اکثراً در برابر کشف حجاب منفي بود. انگيزه مذهبي و سنتي قوي در بين آنها، قرار گرفتن در محيطهاي بسته و دور بودن از متن جريانات تجددگرايي و زندگي مدرن، آنها را به عکس‎العمل منفي در مقابل طرح جديد واداشت. در اين ميان، عکس‎العمل زنان کارمندان جزء را بايد جدا کرد. چرا که، آنها طوعاً و کرهاً ناگزير به شرکت در مراسم رفع حجاب بودند و گرنه موقعيت اداري همسرانشان به مخاطره مي‎افتاد.

در برابر طبقات مختلف زناني که ذکرشان رفت، زنان روستايي و عشايري قرار داشتند که کشف حجاب به صورت طبيعي تغييري در زندگاني آنها به وجود نياورده بود. همان طور که گفتيم هدف اصلي مجريان طرح نيز در ابتدا اين گروه نبودند. بلکه پس از چند سال که از کشف حجاب گذشت و تا حدودي برنامه‎هاي خود را نسبت به زنان شهري اعمال کردند؛ به سراغ اين دسته از زنان رفتند. برنامه دولت براي زنان عشايري، تغيير لباس سنتي و تبديل آن به لباس اروپايي بود. براي بررسي و تحليل دقيق‎تر واکنش زنان در برابر کشف حجاب لازم است واکنش دستجات مختلف زنان را به صورت جداگانه مورد توجه قرار داد.


الف) واکنش زنان امراء، رجال سياسي و اشراف

جز خانواده سلطنتي، زنان اشراف، امراء و رجال سياسي در فراهم ساختن زمينه‎هاي کشف حجاب نقش چنداني نداشتند. در واقع، «روز 17 دي ماه 1314، بانوان رجال و وزراء براي اولين بار بدون حجاب در مراسم افتتاح دانشسراي مقدماتي شرکت کردند». در همين مراسم بود که «آقايان وزراء براي اولين بار توانستند با خانم‎هاي يکديگر آشنا شوند». رضا شاه در صحبتي با وزراء و معاونين آنها گفته بود: «حضور دختران من بايد سرمشق زنهاي شما وزراء و معاونين باشند».

اين دسته از زنان، اگرچه در ابتدا با توجه به تسليم‎پذيري همسران‎شان در برابر اوامر رضا شاه، طوعاً و کرهاً در اين مراسم و ديگر مناسبتها شرکت کردند؛ اما پس از اندک مدتي توانستند گوي سبقت را از ساير زنان بربايند؛ و در کنار خانواده سلطنتي، نقش هدايت و سرپرستي زن از حجاب درآمده ايراني را برعهده گيرند. آنها از طريق شرکت در جشنها و انعکاس اخبار وسيع آن در جرايد، حتي به زنان روشنفکر و تحصيل‎کرده که عمري را وقف اين کار کرده بودند، جهت مي‎دادند و آنها را سازماندهي مي‎کردند. شمس و اشرف پهلوي: دو تن از دختران شاه، رهبري کانونها و جمعيتهاي زنان را بر عهده داشتند. اين سازمانها با پشتيباني آنها قادر بودند طي آن شرايط، در پيشبرد امر نهضت بانوان بکوشند. روي‎هم‎رفته، اين گروه از زنان در برابر کشف حجاب واکنشي مثبت داشتند و «17 دي ماه از نظر آنان روزي بود که زن ايراني وارد صحنه تمدن شده است».

در ميان همسران رجال و امراء معدود زناني هم بودند که با قضيه کشف حجاب همگام نبودند. همسر مخبرالسلطنه و همسر صدرالاشراف با کشف حجاب ميانه‎اي نداشتند. همسر صدرالاشراف، ـ وزير عدليه رضا شاه ـ پس از آنکه بالاجبار در مراسم مربوط به کشف حجاب، به عنوان ميزبان شرکت کرد، از شدت ناراحتي چنان بيمار شد؛ که ديگر از خانه بيرون نيامد تا «مدت يکسال بعد» که در گذشت و «جنازه او [را] از خانه بيرون» بردند. اينها نادر زناني بودند که انگيزه‎هاي مذهبي و سنتي قوي، مانع از حضورشان به صورت بي‎حجاب در جمع ديگر خانواده‎هاي رجال و امراي مملکت مي‎شد. چنان که وقتي همسر مخبرالسلطنه از اينکه به خاطر استفاده از چادرنماز در حضور ملکه مورد ايراد واقع مي‎شد، «آخر ترک رفتن نمود».

قضيه اخير، هرچند قبل از اعلام رسمي کشف حجاب روي داده است، اما، نگرش برخي از زنان طبقه امراء را نسبت به جريان کشف حجاب نشان مي‎دهد. اين رفتار در واقع پاسخي بود به طرز رفتار ملکه که به قول مخبر السلطنه حتّي «در سنه‎ي 1306 و 1307 ترويج دکلته مي‎کرد و منع چادر نماز».

با اين وصف، بايد گفت که اين‎گونه زنان بسيار اندک بودند و از ديد اکثر زنان اين طبقه که در رأس‎شان دختران شاه بودند، جريان 17 دي نقطه عطفي بود در تاريخ زنان اين کشور باستاني که «زن ايراني نخستين مرحله از مساوات را که بيرون شدن ازحصار حجاب و پيوستن به مراکز آموزش عالي بود با سرافرازي آزمود».

ب) واکنش زنان روشنفکر و تحصيل‎کرده

کشف حجاب در ايران به دست زناني که اکثراً تحصيل‎کردگان غربي و يا مدارس آموزشي جديد بودند، پايه‎ريزي شد و در نتيجه فعاليتهايي که طي دو دهه ادامه داشت، توانستند به آرمان رضا شاه جامه عمل بپوشانند. آنان از سالها قبل، به عنوان پيشگامان کشف حجاب، انجمنها و محافل زنان را پايه‎گذاري کردند. وظيفه اصلي اين مراکز اشاعه افکار و انديشه‎هاي غربي در خصوص مسئله زنان و حقوق آنان بود. آنها در نشريات و جرايد کشور، مباحث گسترده‎اي راجع به حقوق حقه زنان از ديدگاه عقل و شرع مطرح مي‎کردند؛ علاوه بر انعکاس گزارشهاي متنوعي از اجحافاتي که مردان در حق زنان روا مي‎دارند، به نقد آن پرداختند و سپس در مقايسه زن ايراني با زن غربي، عقب‎ماندگي زن ايراني را از قافله تمدن غرب گوشزد مي‎نمودند و چنين وانمود مي‎کردند که عامل اصلي اين عقب‎ماندگي، حجاب است و براي گريز از اين عقب‎ماندگي چاره‎اي جز کشف حجاب نمي‎بينند و کشف حجاب را عامل رسيدن به تمدن جديد معرفي مي کردند.
رضا شاه از همان ابتدا به حمايت از اين زنان پرداخت. يکي از آنها، که او را نخستين ايراني بي‎حجاب ناميده‎اند، صديقه دولت‎آبادي است. وي تحصيل‎کرده فرانسه بود، و مدتي در ديار غرب با فرهنگ و آداب و رسوم غربي زندگي کرده بود؛ و در بازگشت به ايران در سال 1306، يعني هشت سال قبل از اعلام رسمي کشف حجاب «اولين زني بود که با لباس و کلاه اروپايي در کوچه و خيابان ظاهر شد».
يکي ديگر از پيشگامان کشف حجاب، شهناز آزاد است که مجله بانوان را در تهران منتشر مي‎کرد. سابقه فعاليتهاي وي به قبل از کودتاي 1299 باز مي‎گردد. او ضرورت کشف حجاب را حتي پيش از روي کار آمدن رضا خان مطرح کرده بود؛ ولي، از آنجا که هيئت حاکمه طرح چنين موضوعي را لازم نمي‎شمرد؛ به گفته نويسنده کتاب زنان روزنامه‎نگار و انديشمند ايراني: «در اين راه دچار صدمات و مشقاتي گرديد و به جرم پيشوايي زنان و آزادي زنان و کشف حجاب گرفتار حبس و زندان» شد.
از ميان ديگر زناني که فعالانه در امر کشف حجاب پيش‎قدم بودند، و در اين راه کوشش فراواني کردند، مي‎توان به مستوره افشار، نورالهدي منگنه ، و هاجر تربيت اشاره کرد. اکثر اين پيشگامان تحت لواي کانون بانوان و زير نظر وزارت معارف فعاليت مي‎کردند و از اين طريق توانستند زمينة مساعدي براي اعلام رسمي کشف حجاب خصوصاً در مدارس دخترانه و دانشسراهاي دختران ايجاد کنند. آنها با پشتوانه دولتي روز به روز آهنگ رفع حجاب و بي حجابي را سرعت مي‎بخشيدند و پس از اعلام رسمي طرح حکومتي، فعاليت خود را بيش از پيش گسترش دادند؛ به طوري که توانستند در ميان طبقه دختران و زنان جوان، خصوصاً در حوزه معارف به موفقيتهاي چشمگيري دست يابند و آمال و آرزوهاي رضا شاه را در رابطه با زنان، در سطح بسيار وسيعي جامه عمل بپوشانند.

ج) واکنش زنان ساير طبقات شهري

از آنجايي که زنان ساير طبقات شهري پيوستگي بيشتري با مذهب و سنتهاي اجتماعي داشتند؛ در برابر کشف حجاب از خود واکنش نشان دادند و حتي زنان کارمندان جزء اداري، در بسياري از مواقع از خود عکس‎العمل نشان مي‎دادند و به بهانه‎هاي مختلفي چون تمارض از شرکت در جشنها و ميهمانيها سر باز مي‎زدند. زنان ديگر طبقات در سطح وسيع‎تري نسبت به اين قضيه عکس‎العمل نشان ‎دادند و خصوصاً در ابتداي امر، حاضر به ترک چادر نشدند. به همين علّت پليس نيز مأموريت داشت با شدت هر چه بيشتر، با آنان برخورد نمايد. به طوري که «چادر از سر زنان بر مي‎داشت و به ضرب و جرح آنان مي‎پرداخت». در مقابل، زنان نيز سعي مي‎کردند از رفت و آمد در کوچه‎ها و خيابانها جز به وقت ضرورت خودداري نمايند. مثلاً در مشهد «با برداشته شدن چادر در خانه‎هاي مشهد تغيير تازه‎اي روي داد و آن اين بود که خانواده‎هاي متدين در منزل خود حمام ساختند» تا زنانشان مجبور نباشند حتي براي رفتن به حمام از خانه خارج شوند.

در آن زمان «زيارت امام رضا (ع) نيز تقريباً در تمام مدت روز تعطيل بود و بانوان به هنگام شب و آن هم خيلي دير وقت به زيارت مي‎رفتند». در ميان آنان، زناني بودند که تا شهريور 1320 از خانه خارج نشده و حاضر نبودند در اجتماعي که مي‎بايست بي‎حجاب حضور يابند، وارد شوند. خصوصاً زناني که سالهاي جواني را پشت سر نهاده و در ميانسالگي، بعد از عمري به سر بردن در حجاب، بي‎حجابي را به هيچ‎عنوان نمي‎توانستند تحمل کنند. زيرا تن دادن به اين رفتار، در نظر آنان به معني از دست‎دادن حيثيت و آبروي گذشته بود. گذشته‎اي که در پيوند با مذهب و پرهيزگاري به سر آورده بودند. در حالي که، در ميان فرزندان جوان همين زنان، کساني بودند که به تدريج طرح جديد را پذيرفته و واکنشي مثبت نسبت به رفع حجاب از خود نشان دادند. به طوري که، در همان روزها مشاهده مي‎گرديد که مادر پيري کاملاً خود را در حجاب پيچانده، اما دختر جوانش کلاه فرنگي بر سر گذارده است. اين در حالي بود که هر دو خود را مسلمان مي‎دانستند. زنان مسن چنين تصور مي‎کردند که چون دوران پيري آنها فرا رسيده بيشتر بايد حدود شرعي را رعايت کنند؛ حال آن که، اجراي مقررات و حدود شرع بيشتر شامل سن جواني است تا دوران پيري.

آن دسته از زنان طبقات عادي اجتماع که به ناگزير کشف حجاب کردند، در ابتداي امر فقط چادر را کنار گذارده و به جاي آن از کلاه استفاده مي‎کردند «و وقتي که کلاه بر سر مي‎گذاشتند آنرا حتي الامکان پائين مي‎کشيدند و گاهي يک بلوز يقه چين‎ دار در بر مي‎کردند و عينکي سياه بر چشم مي‎گذاشتند، به طوري که نيمي ازصورت و چينهاي بلوز تمام گلويشان را مي‎پوشاند». اما به تدريج تغييراتي در وضع پوشش جديد آنها در شهرهاي بزرگ، خصوصاً در تهران روي داد. به قول نويسنده مجله زن روز: «خانم‌هاي تهراني در پيروي از مد و آرايش به سرعت پيشرفت کردند و همان خجالتي‎ها و گوشه‎گيرها که در ميهماني حتي دستکش از دستشان در نمي‎آوردند در تابستان اول رفع حجاب با لباسهاي بي‎آستين و دکلته‎هاي کوتاه در ميهماني‎ها، ظاهر شدند». البته خانمهايي که در مجله زن روز مورد اشاره قرار گرفته‎اند؛ بيشتر خانمهاي کارمندان دولت بودند؛‌ تا زنان ديگر طبقات شهري. چرا که به قول پيتر آوري، در همان اوايل کشف حجاب در تهران «تخمين زده مي‎شد که از 300000 نفر جمعيت مرد و زن تهران، نزديک به 4000 زن، رفع حجاب کرده باشند» چنانچه بعد از مدتي اين تعداد افزايشي هم نيافته باشد، چون در خيابانها و معابر عمومي ظاهر شده و بعضاً هم دستور داشتند مانور خياباني دهند، جلوه اين تعداد کم با توجه به عدم حضور زنان محجبه در انظار عمومي به واسطه شدت عمل پليس، بسيار زياد به نظر مي‎رسيد. خصوصاً آنکه تبليغات اين عده اندک، در رسانه‎هاي وابسته آن زمان نيز در سطح وسيعي منعکس مي‎شد تا براي زنان محجبه اثبات نمايند که دوران حجاب رو به افول و دوران بي‎حجابي رو به پيشرفت است.

به طور کلي مي‎توان گفت، زنان طبقات مرفّه و رجال، عليرغم آنکه در 17 دي براي اولين بار بدون حجاب ظاهر شدند، بيش از زنان ساير طبقات از کشف حجاب استقبال کردند و حتي در تبعيت صرف از ظواهر غربي تا آنجا پيش رفتند که به قول مخبرالسلطنه «جاي شکرش باقي است که سرتا پا برهنه در کوچه آمدن را در پاريس و برلن پليس منع کرده بود والاّ در حرارت تقليد بانوان ما مستعد تقليد بودند و آنچه در پرده داشتند مي‎نمودند».

رضا شاه نيز، به نقل از مخبرالسلطنه با اين وضع توافقي نداشته و حتّي دستور مي‎دهد که منع و جلوگيري کنند. همين نوع تقليد صرف بعدها حتي به زنان اقشار متوسط هم سرايت کرد. بنا به اظهار مجله زن روز «عطر زدن هم بعد از کشف حجاب بين خانم‎هاي طبقه متوسط معمول شد در حاليکه پيش از آن مختص طبقه اعيان و خانم‎هاي درباري بود» دختران اقليتهاي مذهبي خصوصاً ارامنه که برخلاف زنان مسلمان چندان پاي‎بند حجاب نبودند از قضيه کشف حجاب مشتاقانه استقبال کردند «بطوريکه زنان و دختران ارامنه در آرايش و شيک پوشي سرمشق خانم‎هاي ايراني بودند و هر نوع مد و آرايش از آنها تقليد مي‎شد».

زنان روشنفکر و تحصيل‎کرده‎اي که در معارف شاغل بودند، در اشاعه فرهنگ کشف حجاب در مدارس و در ميان نسل جوان تلاش فراواني کردند. البتّه پيروي آنها از مد و الگوهاي غربي با توجه به محدوديتي که در مدارس از لحاظ رنگ و مد لباس وجود داشت، همانند زنان طبقات مرفّه نبود و مانند آنها پيش نرفتند و حتي در مقابل انحرافي که در روند کشف حجاب به وجود آمد در مقام اعتراض برآمدند. صديقه دولت‎آبادي يکي از اين زنان پيشگام در کشف حجاب، در مجله زبان زنان در مقاله‎اي تحت عنوان آزادي زنان، چنين مي‎نويسد:

بعد از رفع حجاب تغييرات مهمي در وضع و طرز لباس و آرايش زنها پيدا شده ولي بدبختانه اين تغييرات به غير از تقليد کورکورانه از زنان بيگانه نبوده و ثمري جز بيچارگي براي ما نخواهد داد .
اين دسته از زنان، ضمن آنکه در برابر بازگشت دوباره حجاب بعد از شهريور 1320 واکنش نشان دادند؛ از وضعيت به وجود آمده در پي‎کشف حجاب نيز انتقاد داشتند. استفاده از «مصنوعات ساخت وطن به جاي مصنوعات بيگانگان حتي در زمينه آراستن ظواهر» از شعارهاي آنان بود. البته اخلاف آنان در تبعيت محض از الگوهاي غربي، خود را به پاي زنان طبقات مرفه و اعيان رساندند و همه آرزوها و اهداف اين پيشگامان را بر باد دادند.

زنان ساير طبقات شهري نيز ـ به جز زنان کارکنان دولت ـ از پذيرش کشف حجاب اجباري خودداري کردند تا جايي که کنج خانه را بر قبول اين طرح اجباري ترجيح دادند و اگر به ضرورت از خانه خارج ‎شدند با ترس و لرز و دور از چشم مأمورين بود. اما فرزندان جوان اين زنان واکنشي متفاوت از مادرانشان داشتند، به طوري که پس از مدتي عده‎اي از آنها به صف بي‎حجابان پيوستند؛ اما اين مسئله در شهرهاي مذهبي کمتر مصداق داشت.

د) واکنش زنان روستايي و عشايري

گفتيم در مراحل اوليه کشف حجاب که هدف گردانندگان طرح برداشتن چادر و نقاب و جايگزين کردن کلاه به جاي روسري بود؛ از سوي حکومت، حساسيت خاصي نسبت به نحوة پوشش زنان روستايي نشان داده نمي‎شد. اما پس از مدتي که کلاه از سر زنان شهري به کنار رفت و به مدد اعمال فشار حکومت، کشف حجاب تا حدودي در شهرها جا افتاد؛ برنامه‎ريزي براي تغيير پوشش زنان روستايي و عشايري نيز آغاز شد.

در ميان روستاييان و عشاير، وضع زنان دسته اخير متفاوت بود. عشاير که در اين دوران به تازگي اسکان داده شده بودند و برنامه يک‎جانشيني آنان به لطف قواي قهريه و ارتش رضا شاه به بار نشسته بود، بر اساس اين طرح مجبور بودند که چارقد را از سر برگيرند. اما، اين اجبار تنها بخشي از برنامه حکومت براي آنان بود، مطابق برنامه‎اي که در آن زمان براي روستاييان و عشاير در نظر گرفته بودند: «زنان ايلياتي و دهاتي [مي‎بايست] از لباس سنتي خود دست برداشته و به لباس زنان شهري ـ لباس غربي ـ درآيند». معلوم بود که اجراي چنين فرماني با توجه به وضعيت جغرافيايي مناطق و نوع شغل که مستلزم همان لباس سنتي بود، براي آنها ميسر نبود. از طرف ديگر، آنها نمي‎توانستند در مقابل اين فرمان، همانند زنان شهري مبارزه منفي در پيش گيرند، و خانه‎نشيني اختيار کنند. چرا که ناگزير از کار در مزارع و مراتع بودند و در حقيقت، علاوه بر کارهاي منزل، نيمي از اين امورات را در خارج از خانه بردوش داشتند. اقتصاد هر خانواده با مشارکت زنان قابل اداره بود. از اينرو، به گفته يکي از مأمورين امنيه، زنهاي روستايي و عشايري براي آنکه از اجراي دستور طرفه روند و در چنگال مأمورين نيفتند صبحها خيلي زود از خانه خارج شده و از بيراهه به محل کار خود مي‎رفتند و عصرها هنگامي باز مي‎گشتند که هوا کاملاً تاريک شده بود و يا رو به تاريکي مي‎رفت. در بعضي مواقع نيز با دادن مبلغي پول به رئيس پاسگاه، آزادي عمل مي‎يافتند. البتّه در همه جا پرداخت پول، چاره‎ساز نبود.

در بعضي مناطق، به جز نيروهاي انتظامي، افراد ذي‎نفوذ نيز براي اجراي طرح و جلوگيري از حجاب و معرفي متخلفين مورد استفاده قرار مي‎گرفتند. مجبور ساختن کدخداها و خانمها براي اجراي اين مقصود امري طبيعي بود مثلاً مطابق اسناد موجود در قريه داورزن، يکي از قراء سبزوار، کدخداي محل در جريان بازجويي اظهار مي‎دارد: «کسي از خانمهاي محلي نديده‎ام چادر سر کند، چنانچه در آتيه مشاهده نمايم که کسي از نسوان چادر استعمال نمايد تعهد مي‎کنم که قضيه را ضمن معرفي اشخاص متخلف به پست داورزن معرفي کنم». بدين ترتيب، با تعهد افراد ذي نفوذ، کمبود نيروهاي انتظامي براي اين منظور در روستاها و مناطق عشايرنشين در سطح قابل توجهي، جبران مي‎شد.

عليرغم ايجاد محدوديت عليه زنان روستايي و عشايري، سير کشف حجاب در اين مناطق به کندي پيش مي‎رفت و آنها هنگامي که براي امري ضروري وارد شهرها مي‎شدند پوشش سنتي خود را به همراه داشتند و دولت نيز براي تغيير رفتار آنها سرمايه‎گذاري کمتري مي‎کرد. فقط براي نشان‎دادن تسلط بر اين مناطق گه‎گاه، تصاويري از مراسم حجاب‎برداري زنان، خصوصاً در مناطق عشايري، در مجلات و روزنامه‎ها درج مي‎گرديد. يکي از اين تصاوير، نشان مي‎دهد که زنان عشاير در حضور شاه کشف حجاب مي‎کنند. قطعاً، چنين تصاويري براي رژيم بيش از آنکه نشان دهنده استقبال زنان عشايري از کشف حجاب باشد، نمايانگر تسلط کامل بر اين مناطق و سرکوب عشايري است که زماني با رضا شاه سرجنگ داشتند.

به طور کلي، زنان روستايي و عشايري نسبت به پذيرش کشف حجاب که به قول پيترآوري «در وضع آنان تأثيري نداشت»، چندان تمايلي از خود نشان ندادند. مشکلات مجريان طرح در شهرها نيز اين فرصت را براي آنها به وجود آورد تا نسبت به اجراي دستور اهمال ورزند. هر چند سعي مجريان طرح بر آن بود تا زنان اين مناطق «به لباس متمدنين دنيا درآيند». اما اجراي اين دستور نياز به برنامه‎ريزي بلندمدت داشت. فرصتي که در دوران سلطنت مطلقه رضا شاه به دست نيامد و به جز اقدام انتظامي و تعقيب که چاره‎ساز مشکل نبود، اقدام ريشه‎اي و در خور توجهي صورت نگرفت. در دوره پهلوي دوم تا حدودي با آشناسازي زنان روستايي و عشايري با فرهنگ غربي شهر از طريق سپاهي دانش، و با تشکيل کلاسهاي پيکار با بيسوادي در روستاها، اقداماتي در اين زمينه صورت گرفت. با همه اين فعاليتها، همراهي زنان روستايي و عشايري با طرح کشف حجاب رضايت برنامه‎ريزان را جلب نکرد. شايد به خاطر عواملي که بيشتر جنبه محيطي و شغلي داشت تا مذهبي، زنان روستايي و عشايري در برابر کشف حجاب واکنش مثبتي نداشتند و از اجراي آن عليرغم برخوردهاي انتظامي خودداري ورزيدند. تنها در برخي از تصاوير به جاي مانده از آن زمان، مي‎بينيم که روستاييان و عشاير، به اجبار آن هم در حضور رضا شاه و براي لحظاتي کوتاه حجاب از سر برداشته‎اند.

واکنش دولت در قبال مخالفين

دولت در قبال کساني که به انحاء گوناگون در برابر طرح کشف حجاب مخالفت مي‎کردند و از اجراي سرباز مي‎زدند، بي‎تفاوت نبود. تا پايان دوره حکومت رضا خان، واکنش دولت بيشتر جنبه انتظامي داشت و به طور مستقيم اعمال مي‎شد. اما، بعد از شهريور 1320، برخورد دولت تغيير يافت. اين تغيير هرچند با وضع کشور در زمان جنگ جهاني دوم و مشکلات ناشي از اشغال کشور توسط قواي بيگانه بي‎ارتباط نبود؛ اما، رفتار مردم در شرايطي که نسبتاً آزاد بودند تا به دلخواه خود عمل کنند، نشان مي‎داد که حربه استبداد تا زماني که اعمال فشار مستقيم دوام داشته باشد، کارساز است و پس از آن شيرازه کارها از هم مي‎گسلد. اين تجربه نشان مي‎داد که تبديل الگوهاي رفتاري به فرهنگ با فشار و اجبار عملي نيست. بنابراين، رژيم جديد سعي کرد تا از حربه تبليغات براي پيشبرد آن استفاده کند و در مواقعي که نيازي به اعمال فشار، محسوس گرديد به ايجاد محدوديت پرداخته و از نيروهاي انتظامي براي پيشبرد اين طرح کمتر استفاده نمايد. به همين سبب سير کشف حجاب در دوران پهلوي دوم پس از يک وقفه کوتاه مدت، شتابي غير قابل باور به خود گرفت.

به واکنش دولت رضا شاه در قبال کشف حجاب بر مي‎گرديم. اولين واکنش دولت رضا شاه در قبال مخالفين اخطار شديداللحني بود به مأمورين اجرايي که به هيچ‎وجه قصوري در انجام وظايف ننمايند. بخشنامه رئيس‎الوزراء و وزير امور داخله، جم خطاب به واليان ولايات مبين اين مطلب است که حاکمان و واليان بايد نهايت مراقبت و مواظبت را به عمل آورند و «هيچ کس از بانوان نبايد با چار قد در معابر ديده شوند والا حکام در درجه اول مسئول و شديداً مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت».

در پي اين بخشنامه واليان ولايات به حاکمان شهرها ابلاغ کردند که دقيقاً طبق مفاد بخشنامه رياست وزراء عمل نمايند و در صورتي که در انجام «اين امر قصور نموده يا مي‎نمايند حسب‎الامر رياست وزراء از خدمت منفصل خواهند شد».

حاکمان شهرها نيز به دنبال اين دستور دو جانبه و مؤکد، مردم را مخاطب خود قرار داده و اخطار کردند «اکيداً مقرر مي‎گردد که هيچ کس از بانوان نبايد با چارقد در معابر ديده شود». حتي به سر کردن چارقد جرم شناخته مي‎شد تا چه رسد به استفاده از چادر و روبند. مثلاً در کاشان حاکم شهر به مردم اخطار کرد که از تاريخ نشر اين اعلان الي پنج روز فرصت دارند که نسبت به تبديل پوشش زنان خود اقدام کنند و اگر بانوان به وضعيت فعلي ادامه دهند شديداً تعقيب خواهند شد.

در اجراي هر چه دقيق‎تر بخشنامه نخست‎وزير، حاکمان بعضي از شهرها تصميم گرفتند براي کارهايي که زنان به ناگزير در خارج از منزل انجام مي‎دادند، محدوديت اعمال کنند. حاکم کاشمر طي گزارشي به ايالت خراسان گوشه‎اي از اين محدوديتها را که عليه زنان محجبه به اجراء گذارده بر مي‎شمرد. البته اين اعمال محدوديتها از سوي دست‎اندرکاران تنها شامل يک شهر نمي‎شده؛ بلکه بسياري از شهرهاي کشور را شامل مي‎شد. گوشه‎اي از اين اعمال محدوديتها عبارتند از: «راه ندادن زنان چادري به حمام و کنترل حمامي‎ها که از اين امر تخلف نورزند و اخطار به خانمهاي محجبه و حتي آنهايي که چارقد بر سر دارند که چارقد خود را ترک نمايند»، أخذ «التزام از گاراژدارها که زنان چادري را سوار نکنند ...»، جلوگيري از ورود زنان محجبه به مراکز زيارتي و ... اين روشهاي محدوديت‎آفرين پس از مدتي با خشونت جايگزين شد. به طوري که، زنان چادري را به شهرباني جلب و به «محکمه احضار» مي‎نمودند و حتي خانواده‎هايي را که حاضر به کشف حجاب نبودند، از محل سکونت خود تبعيد مي‎کردند.

گام بعدي دولت در قبال مخالفين، مبارزه با روحانيت بود که مانع عمده بر سر راه پيشرفت کشف حجاب در ولايات بودند و رهبري مردم را عليه کشف حجاب بر عهده داشتند.

در راستاي اين سياست بخشنامه‎اي رمزي و سري از سوي وزارت کشور خطاب به استانداريها و فرمانداريها صادر گرديد تا همراه با اجراي سياست کشف حجاب «نسبت به تقليل ارباب عمائم» و «تقليل جواز عمامه و جلوگيري از روضه خواني» به بهانه «خارج کردن خرافات از سر مردم آشنا نمودن ‌آنها به اجراي تمدن امروزه» که «اساس سياست داخلي دولت است اقدام نمايند». در پايان اين بخشنامه مندرج است:‌ «به هيچ عنوان نبايد در اجراي منويات دولت تعلل و تسامح شود».

در پي صدور اين دستورالعمل، استانداران مناطق از فرمانداريها و بخشداريهاي هر محل خواستند که «در سال 1317 ـ سال جديد ـ در پروانه‎ها تجديد نظر نموده، حتي‎المقدور در عده آنها تقليل گردد». بدين طريق، هم از دادن جواز عمامه به افراد جديد خودداري شد و هم شمار کساني که جواز روحانيت داشتند، کاهش يافت. محدود کردن حيطه عمل روحانيون به عنوان موانع عمده در راه اجراي کشف حجاب، همراه با به زندان انداختن و به تبعيد فرستادن آنها، در پي سياست قطع نفوذ متنفذين محلي که در رأس آنها روحانيت بود صورت پذيرفت.

دو سال بعد، بخشنامه‎اي ديگر خطاب به فرمانداريها و استانداريهاي سراسر کشور صادر مي‎گردد که در آن اقرار گرديده در اينمورد «اقدامات لازمه در تمام شهرستانها شده، لزوماً يادآور مي‎گردد که در قبال بخشها نيز همين‎گونه عمل گردد». يعني حتي نسبت به روحانيت دهات که حوزه عملکرد آنها بسيار محدود بوده، چشم پوشي نشده است. اقدامات دولت در قبال کارکنان و يا مأمورين اجرايي که به عللي تسامح مي‎ورزيدند نيز شايان توجه است. تهيه ليست از کساني که در جشنها و يا ميهمانيها حاضر نمي‎شدند و قطع حقوق ماهيانه آنان، و در مراحل بعد منتظر به خدمت نمودن و در مواقع تکرار، انفصال از خدمات دولتي از جمله شگردهاي دولت در قبال کارکنان متخلف بود. طبق اسناد موجود، اين گونه برخوردها نسبت به کارکنان دولت از روستاها و بخشها گرفته تا شهرهاي بزرگ اعمال مي‎شد.

اينها نمونه‎هاي بود از برخورد دولت در قبال مخالفين و متخلفين. اما بعد از شهريور 20 و بازگشت دوباره حجاب اين برخوردها در سطح وسيعي تنزل پيدا کرد، حتي دستورالعمل وزارت کشور در اين تاريخ حاکي از آن است که «رفتار و اقدامات مأمورين شهرباني بايد با قوانين و مقررات جاريه کشور کاملاً مطابقت نموده با مردم از روي حسن سلوک و نزاکت رفتار نمايند» و نيز در خصوص شيوه برخورد مأمورين با زنهاي محجبه صراحتاً دستور داده شده: «رفتار مأمورين خيلي با نزاکت بوده چادر از سر زنها بر ندارند ولي تذکرات لازم به آنها بدهند ...».

در مواردي که به ناگزير از سوي مأمورين اجرايي با زنان محجبه برخورد مي‎شد، برخوردها به هيچ وجه نمي‎بايست جنبه خشونت و مستقيم داشته باشد؛ بلکه مأمورين شهرباني موظف بودند: «با نهايت متانت و بدون اعمال زور و به نحو مقتضي از قبيل جلوگيري از سوار کردن بانوان با چادر نماز در اتوبوسها و راه ندادن به سينماها و رستورانها و ادارات دولتي اين موضوع را عمل نموده و نوعي انجام وظيفه نمايند که ايجاد زحمت و شکايت ننمايد».

پس از شهريور 1320، هنگامي که حجاب دوباره در پوشش غالب زنان کشور نمايان شد، زمامداران به اين نتيجه رسيدند که نبايد مانند گذشته عمل نمايند. گرچه شرايط ناشي از جنگ دوم بين‎الملل، در تحميل اين برخورد انعطاف‎آميز به دولت بي‎تأثير نبود؛ اما در مقابل، اين شيوه برخورد غير مستقيم و تبليغاتي نتايج و اثرات ديرپايي برجاي گذارد که قطعاً با برخورد مستقيم و انتظامي اين تأثير ممکن نبود.

شهريور 1320 و واکنش‌هاي اجتماعي در برابر کشف حجاب

هجوم نيروهاي متفقين به ايران در شهريور 1320 تأثير آشکاري بر عرصه‎هاي سياسي و اجتماعي کشور بر جاي نهاد. رضا شاه تحت فشار انگلستان، به ناگزير استعفا داد و از ايران رفت. با رفتن رضا شاه، بساط اصلاحات سياسي و اجتماعي وي، تحميل نظم اجباري و ... برچيده شد و روش استبدادي حکومت در ايران موقتاً پايان يافت. آزادي نسبي پس از شهريور 20 که به مدت چند سال در ايران دوام يافت، سبب شد افکاري که براي مدتي ناگزير به سکوت شده بودند دوباره انتشار يابند و شرايطي به وجود آيد تا حتي عوامل استبداد را به صورت ظاهر هم که شده به محاکمه بکشانند. در راستاي همين شرايط بود که فرصت مناسبي براي بازگشت دوباره حجاب و حضور گسترده زنان محجبه در اجتماع پديد آمد.

مشکلات سياسي و اجرايي ناشي از جنگ و اشتغال دولت به امور فوري‎تر و ضروري‎تر، در اين بازگشت تأثير اساسي داشت. اين تغيير ناگهاني در وضعيت زنان، نشان مي‎دهد جريان پيشرفت کشف حجاب در دوره رضا شاه بيشتر بر اساس زور و اجبار بوده و اقدامات تنبيهي بر اقدامات تبليغي پيشي داشته است؛ بدون آن که تمايلي به اجراي آن در بدنه اجتماع بوده باشد. اگر رضا شاه قضيه کشف حجاب را با تبليغات تعقيب مي‎کرد و نسبت به زنان محجبه شدت عمل به خرج نمي‎داد، شايد گرايش مجدد به سوي حجاب از سوي کساني که چند سال کشف حجاب کرده بودند، به اين اندازه چشمگير نمي‎بود. به طوري که زنان بي‎حجاب براي مدتي فقط در شهرهاي بزرگ و آن هم در مناطق مرفه‎نشين به چشم مي‎خوردند. به دنبال اين بازگشت، شرايط به گونه‎اي دگرگون شد که عبارت مغازه‎ها نيز تغيير کند: بسياري از فروشگاهها اعلام داشتند به خانمهاي بي‎حجاب جنس نمي‎فروشيم، همان طور که شش سال قبل اين شعار کاملاً برعکس بود يعني به زنان چادري و با حجاب جنس فروخته نمي‎شد. فاصله بين فروخته مي‎شود و فروخته نمي‎شود، تقريباً شش سال بود. بسياري از دختران با حجاب که به سبب داشتن حجاب از رفتن به مدارس منع شده بودند اينک با حجاب به مدرسه مي‎رفتند و آزادانه به تحصيل علم و دانش مشغول بودند.

پيتر آوري، مدعي است عاملي که زنان را به حجاب مجدد سوق داد بيشتر ناشي از فقر مالي بود، تا عقايد مذهبي. اين گفته مصداقي ندارد چرا که حجاب يک واجب شرعي است و زن مسلمان از فقير و غني سعي بر رعايت آن دارد. به همين علت است که مي‎بينيم همزمان با روي آوردن مردم به شعائر مذهبي، بازگشت به حجاب به عنوان يکي از شعائر مذهبي مطرح مي‎شود تا صرفاً به عنوان يکي از شعائر سنتي؛ هر چند در ايران اين دو قضيه ارتباط مستقيمي با يکديگر دارد.

در دوره استبداد رضاشاهي از هيچ‎اقدامي براي کاهش مجالس مذهبي خودداري نمي‎شد. به بهانه بيرون کردن خرافات از ذهن مردم و سوق دادن زنان به سمت کشف حجاب ادعا مي‎کردند که اين مجالس موانعي بر سر راه پيشبرد کشف حجاب است و برگزارکنندگان آن را با محدوديتهايي مختلفي روبرو مي‎ساختند. اينک فرصتي به دست آمده بود تا دوباره اين مجالس رونق يابند و در کنار برنامه‎هاي مذهبي به تبليغ حجاب و منع بي‎حجابي بپردازند. حتي بعد از مدتي با مدارس دخترانه‎اي که به سبک جديد آموزشي تأسيس گرديده بود، به عنوان مظاهر بي‎حجابي به مخالفت برخاسته، در تعطيلي آن بکوشند.

بازگشت دوباره حجاب و مبارزه با مدارس جديد موجي از نگراني را در محافل روشنفکري برانگيخت. روزنامه ترقي با اشاره به اطلاعيه‎اي که در قم منتشر گرديده و در آن از مردم درخواست شده دختران خود را به رعايت حجاب ملزم نمايند، آن را يک سير قهقرايي و ارتجاعي تلقي کرده، از مردم مي‎خواهد مواظب اين جريان باشند. همين روزنامه در شماره اذرماه خود در مقاله‎اي با عنوان «مدارس دختران را مي‎بندند» اظهار مي‎دارد: «از دوره ديکتاتوري دو چيز باقي مانده بود که کفاره گناهان شاه سابق محسوب مي‎شود يکي تعليمات دخترانه و يکي اتحاد لبس و (کشف حجاب) و اين دو هم در دوره دموکراسي از بين رفت». سپس بازگشت مجدد حجاب را مورد انتقاد قرار داده، مي‎نويسد:

چندي قبل که [اين زنان] از صدقه سر پهلوي به خانمي و بانويي رسيدند و سري توي سرها در آوردند و به لباس آدم‎ها درآمدند حالا چطور شده که باز تغيير ماهيت داده و صدبار بدتر و مفتضح‎تر از ادوار قبل خود را در کيسه‎هاي سياه [پوشانده] و در خيابان و بازار و کوچه جولان مي‎دهند؟

اين روزنامه آنگاه، به بسته شدن مدارس جديد توسط طرفداران حجاب و مخالفان بي‎حجابي در شهرهاي کشور اشاره کرده و مي‎افزايد: «چند روز پيش از خرمشهر اطلاع دادند که آخرين مدرسه دخترانه آنجا را بستند. همچنين در کاشان و يزد و غيره مدارس دخترانه بسته شده و يا در شرف بسته شدن است...».‌

اين برخوردهاي تفريطي در مقابل برخوردهاي افراطي رضاشاه، به زودي ضايعات خود را نشان داد . موقعيت به وجود آمده ناشي از شرايط جنگي به دولت فرصت نداد تا به مقابله با بازگشت حجاب بپردازد. مأمورين وظيفه داشتند از به کار بردن اهرم فشار خودداري نمايند و چنانچه به اعمال فشار مي‎پرداختند به آنها تذکر داده مي‎شد. حتي اوضاع به گونه‎اي تغيير يافت که تقاضا شد مأموريني که قبلاً با زنان محجبه به خشونت رفتار کرده بودند محاکمه شوند. سندي در دست داريم که نشان مي‎دهد زنان محجبه يزد از برخوردهاي نابه‎هنجار مأمورين شهرباني که موجب فلج شدن، سقط جنين و مرگ زنها و مضروب شدن آنها در گذشته شده بود، شاکي شده و عرض حال خود را به مجلس شوراي ملي فرستاده، خواسته‎اند انتقام آنها را از « اين جابران بگيرند» و مجرمان را به چنگال عدالت و قانون بسپارند و آنها را محاکمه کنند.

معاونت اداري مجلس نيز عين اين شکايت را به وزارت کشور ارسال مي‎کند. از طرف وزير کشور نيز شخصاً دستور رسيدگي و اقدام مقتضي، به فرمانداري يزد صادر مي‎گردد. شکايت‎نامه يک سير بوروکراسي را طي مي‎کند و در پايان به بهانه آنکه «کارکنان سابق شهرباني در يزد بر مصدر امور نيستند» بايگاني مي‎شود و پرونده اداري آن مختومه اعلام مي‎گردد. اما همين مکاتبات ظاهري ناشي از شرايطي است که بعد از شهريور 1320 براي بازگشت مجدد حجاب و جلوگيري از رفتار خشن مأمورين و اجراي سياست تبليغ به جاي سياست تنبيه از سوي دولت صورت مي‎گيرد. وگرنه اگر چنين موقعيتي فراهم نمي‎آمد نه شاکيان جرأت ارسال چنين شکايتي مي‎کردند و نه در صورت چنين شکايتي، اينان دستور رسيدگي و اقدام مقتضي صادر مي‎نمودند.
حتي در دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي، هنگامي که قوام‎السلطنه وزراي خود را به مجلس معرفي نمود؛ عباس ميرزا اسکندري به عنوان مخالف سخن گفت و بعد از اعتراض نسبت به انتخاب محمود جم، عامل کشتار وقايع مشهد در تيرماه 1314 به سمت وزير جنگ، اظهار نمود که محمود جم بايد به ديوان کشور براي محاکمه فرستاده شود. اگرچه مسئله برخورد با محمود جم و مخالفت با وي تنها در مجلس شورا انعکاس يافت، اما، طرح اين نقطه‎نظرات، به همراه بازگشت حجاب تغيير ديدگاه‎هاي مسئولين کشور را نشان مي‎دهد. اين نکته را مي‎توان از نامه محرمانه وزير کشور به نخست‎وزير پس از شهريور 1320 دريافت.

با اين همه، بيشترين نگراني مسئولين و مجريان طرح از بابت وضع مردان است تا وضع زنان. به همين منظور، وزير کشور درخواست مي‎کند چنانچه «مصلحت و مقتضي باشد اجازه فرمايند به شهرباني کل و استانداريهاي مربوطه دستور داده شود متخلفين را طبق قانون جداً تعقيب و به کيفر برسانند». و در پايان آمده است «بديهي است اين ترتيب شامل حال مردان بوده و مربوط به چادر نماز و چادر سياه نيست که بنا به مقتضيات وقت فعلاً به هيچوجه جلوگيري نمي‎شود».

برخورد با مردان در حقيقت برخورد با زنان نيز بود. چرا که مردان همواره مانع اصلي بر سر راه کشف حجاب و پيشبرد آن بوده‎اند. به همين علت بود که کشف حجاب زنان را از اتحاد شکل البسه مردان آغاز کردند. براي آن که کسي با آن مخالفت نکند و در صورت مخالفت، در مقابل قانون ايستاده باشد و بهتر بتوان با او برخورد کرد؛ در 6 دي ماه 1307 قانون اتحاد شکل البسه را به تصويب مجلس رساندند و از اول فروردين 1308 به اجرا در آمد. پس از چند سال که از اجراي اين قانون گذشت و شرايط مهيا شد به سراغ زنها رفتند و کشف حجاب را با فرماني دولتي بر آنها تحميل کردند.

عقب‎نشيني تاکتيکي مسئولين کشور را که در حقيقت يک گام به عقب دو گام به جلو بود، مي‎توان از سخنان محمدرضا شاه دريافت؛ آنجا که مي‎گويد: «ما ترجيح مي‎دهيم موضوع طبيعي انجام گيرد نه با فشار» و يا «در زمان حاضر بايد برنامه‎هاي جديدي تهيه نموده و با شيوه‎هاي بيشتر دموکراتيک اقدام نمود».

28 مرداد 1332، نقطه آغازين اعمال شيوه‎هاي دموکراتيک مورد اشاره شاه است. سالي که رژيم کاملاً بر اوضاع سياسي مسلط شد. اما عليرغم اين تسلط، رويه قبلي براي پيشبرد اين جريان دنبال نشد؛ بلکه با تبليغات وسيع، به خصوص از جانب کانونها و انجمنهاي زنان و از طريق رسانه‎هاي گروهي اين برنامه دنبال شد.

آن انجمنها و کانونها که در آن برهه به طرز چشمگيري رشد يافته بودند؛ در سال 1338 با تشکلي جديد و تحت عنوان «انجمن زنان ايران» به سرپرستي اشرف پهلوي شکل گرفت. در سال 1345 اين تشکيلات گسترش يافت و به نام «سازمان زنان ايران» معروف گرديد. از جمله فعاليتهاي اين سازمان، درخواست حق نمايندگي براي زنان بود که در سال 1341 مطرح شد و در در سال 1346 به ثمر رسيد. در اين سال شش زن وارد مجلس شوراي ملي و دو زن وارد مجلس سنا شدند.

با ايجاد اين سازمان، کليه فعاليتهاي زنان از طريق وسايل تبليغاتي سازماندهي شد. اکثريت روزنامه‎ها و مجلات و بسياري از برنامه‎هاي راديو و تلويزيون و سينما، به سمتي حرکت مي‎کرد که در خيابانهاي ايران «ديگر ساک‎هاي سياه در حال راه رفتن به چشم نخورند» و توريستها و مسافرين خارجي بتوانند آزادانه زن ايراني را که در سايه اعليحضرت همايوني به پاي خواهران اروپايي خود رسيده، تماشا کنند».

متأسفانه اجرا و تداوم طرح کشف حجاب در دوره رضا شاه و فرزندش تأثير مثبتي در زندگي زن ايراني به جاي ننهاد. اگر زن ايراني را از حصار کوچکتري نجات دادند؛ در عوض او را وارد حصار بزرگتري کردند که بسياري از ارزشهاي زن بودن و مادر بودن خود را از دست مي‎داد. حصاري که انواع و اقسام مدهاي غربي را به او تحميل مي‎کرد و هر چه برايش مي‎ساختند مي‎پذيرفت. نسلي که راهبري اين گروه را بر عهده داشتند ديگر از ميان روشنفکران و تحصيل‎کردگان باني طرح کشف حجاب نبودند که هشدار دهند تا اين حد از ظواهر و مظاهر غربي تقليد نکنند. پيامدهاي ناشي از اين تقليد کورکورانه در همه عرصه‎هاي اجتماعي، اقتصادي، و سياسي جامعه ايران تنيده شد.

پيامدها در دوره‎اي به بار نشست که شرايط دموکراتيکي بر انتخاب نوع پوشش بانوان حاکم بود، نه شرايطي که چادر را به زور از سر زن ايراني مي‎گرفتند، اگر ارزشي داشت، ضبط مي‎کردند و اگر ارزشي نداشت، پاره مي‎کردند و به دور مي‎انداختند. شايد گفته شود کشف حجاب موجب حضور زنان در عرصه اجتماع گرديد و در پي آن باعث افزايش سطح سواد و معلومات عمومي زنان شد. ممکن است روي آوردن بانوان به مشاغل درماني و آموزشي را از ثمرات کشف حجاب بيانگارند. در مقابل از لطمات آن نمي‎توان غافل بود. دور شدن نسل جديد از نسل قديم، و اختلاف عميق بين دو فرهنگ که هر يک ديگري را متهم مي‎کرد؛ همچنين افزايش سطح بي‎بندوباري به واسطه تبعيت صرف از ظواهر فرهنگي غرب، حاکي از آن است که اين حضور با قاعده و ضابطه معيني نبوده است. وگرنه، اين همه عواقب سوء بر آن مترتب نمي‎گشت. اگر کشف حجاب به برداشتن روبنده و نقاب ختم مي‎شد و آنگاه زنان وارد صحنه‎هاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي مي‎شدند شايد نتايج و دستاوردهاي ديگري داشت و پس از مدتي فرهنگ کشف حجاب به فرهنگ برهنگي تبديل نمي‎شد. ضمن آنکه لازمة افزايش سطح سواد و خصوصاً حضور زن در اجتماع کشف حجاب نبود.

منبع:کشف حجاب ، زمينه‎ها، واکنشها و پيامدها ، مهدي صلاح ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1384 ، ص 177 تا
منبع: مشرق نيوز


انتهای پیام

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر