( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: نگاهی که به برگ‌های تاریخ پادشاهی ایران پس از اسلام می‌اندازیم، شاید دوره‌ای ننگ‌آورتر و سیاه‌تر از سلسله‌ی قاجاریه نیابیم. به‌استثنای مقاطعی خاص، تاریخ این عصر برای آیندگان ایران، خاطرات تاریخی خوشی ثبت نکرده است. با این حال، در همین دوره‌ی افول، که عصر واگذاری امتیازات به کشورهای بیگانه است، هستند اشخاصی که این تیرگی را کم‌رنگ‌تر کرده باشند. به‌یقین میرزا تقی‌خان امیرکبیر، صدراعظم ناصرالدین‌شاه، از جمله‌ی چنین کسانی است. در واقع امیرکبیر تجلی این جمله‌ی ویکتور هوگو است که هیچ‌ چیز به اندازه ‌ی عقیده‌ای که زمانش فرارسیده باشد،نیرومند نیست. (پرنیانی، 1393: 7)

 
قرن نوزده که عصر رقابت قدرت‌های استعماری در ایران برای کسب نفوذ بیشتر است، نیازمند شخصیتی بود که در میدان رقابت این قدرت‌ها، تعادلی برقرار کند که نه در راستای منافع آن قدرت‌ها، بلکه در راه تأمین منافع مملکت باشد. امیرکبیر به این اصل پی برده بود که ایران قدرت مقابله با نفوذ این قدرت‌ها را ندارد و برای کاهش تأثیر آن‌ها باید پای قدرت‌های دیگر را به ایران باز کند. با این شیوه، وی آزادی عمل خود و شاه را در تصمیم‌گیری بیشتر می‌کرد. سیاست امیر در روابط خارجی را می‌توان در چارچوب این اصول گنجاند:
 
1. حفظ تعادل میان قدرت‌های درگیر در ایران از سوی کشوری ضعیف و به بازی گرفتن یک قدرت علیه دیگری (مورد روسیه و عثمانی).
2. جست‌وجوی فرصت برای درگیر کردن یک قدرت سوم در جهت کاهش فشار دو قدرت بزرگ (ورود اتریش به بخش نظامی ایران).
3. پی‌جویی دیپلماسی موزانه‌ی مثبت و منفی در روابط خارجی برای جبران ضعف‌های مفرط نظامی-اقتصادی (امتیاز مقابله با برده‌داری در خلیج فارس به انگلیس). (خلیلی، 1380: 3)
 
در واقع امیرکبیر قبل از صدارت، بیشترین تجربه را در روابط خارجی داشت، از جمله ملاقات با تزار روس یا ریاست نمایندگی ایران در کمیسیون صلح ارزنه‌الروم که منجر به قرارداد مطلوبی شد و باعث گردید امیر مورد تفقد شاه قرار گیرد. سوای از اصلاحات داخلی این صدراعظم (تشکیل دارالفنون، اعمال محدودیت بر وجوهات درباریان، ایجاد امنیت در راه‌ها و تقویت ارتش) و اصلاحات در حوزه‌ی سیاست خارجی، امیرکبیر دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانه‌های دائمی در لندن و سن‌پترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز، تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی، از جمله‌ی این اصلاحات هستند.
 
 
موازنه‌ی منفی و موازنه‌ی مثبت
می‌توان رگه‌های سیاست خارجی مبتنی بر موازنه‌ی منفی و مثبت و سیاست مستقل را در دوران امیرکبیر مشاهده کرد. (هوشنگ مهدوی، 1386: 266-267) گاه سیاست موازنه‌ی منفی ایجاب می‌کرد که امیر منافع ملی را بر منافع استعمارگران ترجیح دهد. تأسیس دارالفنون و استفاده از مربیان اتریشی برای آموزش نظامی در این راستا بود. بریتانیا که نمی‌خواست پای دیگر کشورهای اروپایی به ایران باز شود، در این مسیر، کارشکنی کرد و وزیر مختار انگلیس علیه امیر با مادر شاه همدست شد. صدراعظم ناصرالدین‌شاه برای تهیه‌ی تجهیزات یک کارخانه‌ی ماهوت، اتریش را بر روسیه و عثمانی که دو الگوی اساسی صنعت آن زمان بودند، ترجیح داد. مأموریت‌های امیر در قالب رئیس هیئت نمایندگی ایران در خارج، که او را به فکر اصلاحات انداخت، آتشی بر خرمن دول سلطه‌گر در ایران بود. (آدمیت، 1353: 181)
 
امیرکبیر در راستای حفظ نفوذ ایران در قلمروهایی از جمله خوارزم، که دول دیگر قصد تصرف آن را داشتند، تلاش‌هایی کرد. او توسعه‌ی روابط سیاسی را در اولویت قرار داد تا از طریق دوستی، امرای خوارزم را که همواره مایل به تبعیت از دولت ایران بودند و تا زمان فتحعلی‌شاه هم از ایران تبعیت می‌کردند، مطیع و فرمانبردار دولت مرکزی نماید. به همین منظور، رضاقلی‌خان هدایت را برای ملاقات و مذاکره با محمدامین‌خان، حاکم خیوه فرستاد، اما با قتل نابهنگام امیرکبیر، این مأموریت نتیجه‌ای به‌همراه نداشت و بعد او هم دیگر کسی توسعه‌ی دیپلماتیک را پیگیری نکرد. (پاشینو، 1372: 16)
 
از دیگر اقدامات امیرکبیر، مبارزه با اقدامات جاسوسی دولت‌های بیگانه بود. از جمله می‌توان به اخراج ژنرال ژان پل فریه از ایران اشاره کرد که برای انگلستان جاسوسی می‌کرد و پس از خروج در عثمانی، مقالاتی علیه شخصیت امیرکبیر به چاپ رساند. فریه فرانسوی از طرفداران بریتانیا بود که در ایران علیه روسیه کار می‌کرد و معتقد بود یکی از اقدامات در دوره‌ی صدارت امیر، این بود که بدهی کشورهای خارجی پرداخته شد. (آیتی، 1381: 3)
 
امیرکبیر حامی اندیشه‌ی بی‌طرفی ایران در قبال قدرت‌های بیگانه بود و باور داشت که باید در برابر تقاضاهای این دولت‌ها ایستادگی کرد. روح‌الله رمضانی این تفکر را به‌عنوان نوپردازی در دیپلماسی ایران مطرح نموده و آن را سیاست توازن نامیده است. نگاهی به تاریخ سیاسی قبل از روی کار آمدن امیرکبیر، این گفته را تأیید می‌کند. همه‌ی شاهانی که از 1800 روی کار آمدند یا به روسیه و یا به انگلیس وابسته می‌شدند و همین وابستگی، یکی از علل قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان در دوره‌ی فتحعلی‌شاه بود. با روی کار آمدن امیرکبیر، مفهوم توازن نیز در سیاست خارجی ایران کاربرد عملی یافت. نمود بارز این سیاست زمانی بود که امیر حاضر به قبول مساعی جمیله‌ی پیشنهادی نمایندگان انگلیس و فرانسه در تهران برای رسیدن به نوعی مصالحه میان دولت و شورشیان خراسان نشد. (فرشادگر، 1385: 5)
 
از دیگر نکات مورد توجه در دوره‌ی صدارت 39ماهه‌ی امیرکبیر این است که در این دوره، شاهد قراردادهایی در راستای فروش کشور نیستیم. عهدنامه‌ی ترکمانچای و گلستان با روسیه، عهدنامه‌ی پاریس با انگلیس، پیمان آخال با روسیه، قرارداد 1919 با انگلیس و 1921 با شوروی، امتیاز رویتر، قرارداد دارسی، امتیاز انحصار توتون و تنباکو به تالبوت و... همه قبل یا بعد از دوره‌ی صدارت امیر به ایران تحمیل شد که طی آن‌ها، ایران قلمروهای مهمی را از دست داد. این در حالی بود که امیرکبیر هرات را از سقوط نجات داد، شرق اروند را تثبیت کرد و خراسان را از خطر سقوط نجات داد. (خان ملک ساسانی، 1352: 145)
 
با توجه به اینکه دوران صدارت امیر مصادف با دوران رقابت‌های استعمارگری روس و انگلیس بود، ایران قادر به اتخاذ مداوم سیاست موازنه‌ی منفی نبود. در حالی که در دوران صدراعظم‌های دیگر مانند میرزا حسین‌خان سپهسالار و میرزا آقاخان نوری، موازنه‌ی مثبت و امتیازدهی به دول استعماری را شاهد هستیم، در دوره‌ی امیر کبیر، سعی شد تناوبی بین سیاست موازنه‌ی منفی و موازنه‌‌ی مثبت برقرار شود. در دوره‌ی سپهسالار، امتیاز رویتر به یک انگلیسی داده شد.
 
میرزا آقاخان نوری که پس از امیرکبیر صدراعظم شد، این پست را با شروطی از جمله از میان برداشته شدن امیرکبیر و محفوظ بودن جان در صورت قصور در امر صدارت، پذیرفت. در دوران این صدراعظم، مناطقی از ایران جدا شد. آقاخان برای قدردانی از حمایت انگلیس‌ها از او، شهر هرات را به آن‌ها واگذار کرد. افغانستان در دوره‌‌ی صدارت این شخص از ایران جدا شد. در واقع دوره‌ی صدارت آقاخان نوری را بایست دوران تحکیم نفوذ سیاسی-اقتصادی انگلیس در ایران دانست. (رائین، 1373: 258) میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان، آخرین صدراعظم ناصرالدین‌شاه، نقش مهمی در اعطای امتیاز تالبوت داشت. در دوره‌ی صدارت وی، بیشترین امتیازات به انگلیس داده شد. از جمله امتیاز بانک شاهنشاهی، قرارداد لاتاری و استخراج معادن. (بامداد، 1347: 86)
 
 
در دوران صدارت میرزا یوسف مستوفی‌الممالک، مهم‌ترین رویداد خارجی، اختلاف ایران و انگلستان بر سر ناحیه‌ی کوهک بود و اینکه ژنرال گلداسمیت به‌عنوان میانجی بین ایران و افغانستان، عمدتاً نتیجه‌ی نهایی را به نفع افغانستان و در واقع به نفع انگلیسی­ها خاتمه داد. (مهمید، 1361: 11) به‌طور کلی، در مقایسه‌ی بین شش صدراعظم دوره‌ی ناصری، امیرکبیر توانست سیاست خارجی موازنه‌ی منفی فعال و موزانه‌ی مثبت فعالی را اتخاذ کند و برتری وی نسبت به همتایان خود این بود که در دوره‌ی صدارت وی، امتیاز ننگینی به دول استعماری واگذار نشد.
 
اصلاحات امیرکبیر، چه در سیاست خارجی و چه در سیاست داخلی از بالا بود، اما پیامدهایی نیز برای قدرت‌های بیگانه و همچنین ملازمان حکومت به‌همراه داشت. در دوره‌ی وی، امتیازات کمتری به روس و انگلیس داده شد و برای متعادل کردن قدرت آن‌ها، امیر پای دیگر کشورها را نیز به ایران باز کرد. لذا صف گسترده‌ای از مخالفان داخلی و خارجی جلوی صدراعظم نخستین ناصرالدین‌شاه تشکیل شد. در حوزه‌ی داخلی مخالفان شامل درباری‌ها، از جمله مهدعلیا مادر شاه، مستمری‌بگیران، شاهزادگان قاجار، تیول‌داران و... و در حوزه‌ی خارجی نیز سفارتخانه‌های روسیه و انگلیس بودند. (زیباکلام، 1382: 172)
 
انگلیسی‌ها که حامی میرزا آقاخان نوری بودند، به دور کردن امیر از تهران علاقه داشتند و به وی پیشنهاد مقام ولایتی اردبیل را کردند؛ اگرچه روس‌ها خواهان ماندن امیر در تهران بودند. ماهیت استبدادی ایران آن زمان، که در آن نظر شاه مهم‌ترین بود، علیه امیر به کار گرفته شد و مخالفان، نظر شاه جوان را نسبت به امیر تغییر دادند که صدراعظم هوای تصرف حکومت را دارد و با این ترفند، حکم ریختن خون او را از شاه مست گرفتند و پرونده‌ی اصلاحات ناکامِ دامادِ شاه، بسته شد.
 
 
منابع:
آیتی، عطا (1381)، امیرکبیر از دیدگاه ژنرال فریه، تاریخ معاصر ایران، شماره‌ی 21 و 22 ، ص 169 تا 188.
پاشینو (1372)، سفرنامه‌ی ترکستان، ترجمه‌ی مادروس داوودخانف، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
پرنیانی، میلاد (1393)، تفسیراصلاحاتناکامباجامعه‌شناسینخبه‌کشیدرایرانباتأکیدبرامیرکبیر، خردنامه، شماره‌ی 12، بهار و تابستان.
خان ملک ساسانی، احمد (1352)، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، تهران، هدایت.
-------------------- (1352). سیاست‌گران دوره‌ی قاجاریه، جلد دوم، تهران، هدایت.
خلیلی، محسن (1380)، تصمیم‌گیری در روابط خارجی: فهم چرایی تمایز با نگاهی مقایسه‌ای به روزگار امیرکبیر و سپهسالار، تاریخ معاصر ایران، شماره‌ی 17، ص 23 تا 48.
لورنز، جان (1385)، امیرکبیر نوپرداز ایران در سده‌ی نوزدهم، نگرشی بر اصلاحات میرزا تقی‌خان فراهانی، ترجمه‌ی ناصر فرشادگر، ماهنامه‌ی اقتصادی سیاسی، شماره‌ی 111 و 112، ص 32 تا 37.
هوشنگ مهدوی (1386)، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی، تهران، انتشارات امیرکبیر.
آدمیت، فریدون (1353)، امیرکبیر و ایران، چاپ پنجم، تهران، انتشارات خوارزمی.
زیباکلام، صادق (1382)، سنت و مدرنیته: ریشه‌یابی علل ناکامی نوسازی سیاسی و اصلاحات در ایران عصر قاجار، تهران، نشر روزنه، چاپ پنجم.
رائین، اسماعیل (1373)، حقوق‌بگیران انگلیس در ایران، چاپ نهم، تهران، علمی.
بامداد، مهدی (1347)، شرح حال رجال ایران، ج 2 ، تهران، زوار.
مهمید، محمد (1361)، تاریخ دیپلماسی ایران، تهران، میترا.
منبع: برهان

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر