اعلان برائت و بیزاری از دشمنان پیمان شکن
صدای شیعه:
تمام سوره های قرآن کریم به استثنای یک سوره با جمله " بسم الله الرحمن الرحیم " - به نام خداوند بخشنده مهربان - آغاز می شوند . سوره توبه تنها سوره ای است که جمله "بسم الله الرحمن الرحیم" در آغاز آن خوانده نمی شود. از نگاه مفسّران قرآن، آغاز سوره توبه با اعلان برائت و بیزاری از دشمنان پیمان شکن و در پیش گرفتن روش سختگیرانه درمقابل آنها، خشم خداوند را نسبت به این گروه نشان می دهد، لذا با " بسم الله الرحمن الرحیم" که نشانه محبت و حاکی از رحمانیت خداست٬ تناسب ندارد.
سوره توبه در سال نهم هجری، حدود یک سال قبل از رحلت پیامبر اسلام نازل شد. مفسران براى این سوره نامهاى متعددی ذکر کرده اند که از همه معروفتر برائت و توبه است. نام برائت به این جهت بر این سوره گذارده شده که با برائت و بیزارى خدا از مشرکان پیمان شکن آغاز شده و توبه نیز به این خاطر است که در این سوره بطور مکرر درباره توبه سخن به میان آمده است.
از آنجا که این سوره به هنگام اوج گرفتن اسلام در جزیرة العرب و پس از در هم شکسته شدن آخرین مقاومت مشرکان نازل شده، محتواى آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است . قسمت مهمى از آن درمورد مشرکان و قطع رابطه با آنها و لغو پیمانهایى است که با مسلمانان داشتند. اما به لحاظ آنکه پس از گسترش اسلام، عده اى تغییر چهره داده، خود را در صفوف مسلمانان جا زدند تا در فرصت مناسب به اسلام ضربه بزنند، آیاتی از این سوره درخصوص منافقان و عملکرد آنان سخن مى گوید و درباره خطر آنها هشدار مى دهد. در این سوره به اهمیت جهاد در راه خدا و لزوم اتحاد و فشردگى صفوف مسلمانان اشاره شده و افرادی که به بهانههاى مختلف از زیر بار جهاد شانه خالی مىکنند، مورد سرزنش قرار گرفته اند. بحث زکات و پرهیز از تراکم ثروت نیز از موضوعاتی است که در این سوره مطرح شده است.
پس از فتح مکه در سال هشتم هجری، پیامبر گرامی اسلام فرمان عفو عمومی صادر کرد. بر همین اساس مشرکان مکه همچنان به زندگی خود در این شهر ادامه داده و مراسم دینی خود را بجا می آوردند. برخی از آنها نیز برهنه طواف می کردند. آئینهای خرافی و باطل مشرکان برای مسلمانان قابل تحمل نبود. آنها منتظر فرمان الهی بودند تا آنکه آیات اول سوره توبه در مدینه نازل شد و پیامبر (ص) ، علی (ع) را مامور کرد که پیام خدا را برای مردم مکه قرائت کند.
«این اعلام بیزارى خدا و پیامبرش نسبت به مشرکانی است که با آنها عهد بستهاید / با این حال چهار ماه ( مهلت دارید که ) در زمین سیر کنید ( و هر جا مىخواهید بروید و بیندیشید ) و بدانید شما نمىتوانید خدا را ناتوان سازید (و بدانید ) خداوند خوار کننده کافران است / و این اعلامى است از ناحیه خدا و پیامبرش به ( عموم ) مردم در روز حج اکبر ( روز عید قربان ) که خداوند و پیامبر او از مشرکان بیزارند ، با این حال اگر توبه کنید به نفع شماست و اگر سرپیچى نمائید بدانید شما نمى توانید خدا را ناتوان سازید و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده » (آیات 1 و 2 و 3 )
آیه اول به مشرکان اعلام مى کند که هرگونه پیمانى با مسلمانان داشتهاند، لغو می شود ، و مىگوید این اعلام برائت و بیزارى خداوند و پیامبرش از مشرکانى است که با آنها عهد بستهاید. سپس براى آنها مهلتی چهار ماهه قائل مىشود که در این مدت آزادانه به هرجا می خواهند بروند، ولی پس از انقضاى این مدت، وضعیت تغییر می کند.
در اینجا این سؤال مطرح مىشود که چگونه قرآن دستور مىدهد پیمان با مشرکان به صورت یک جانبه لغو گردد؟ همانطورکه در آیات 7 و 8 این سوره اشاره شده، این لغو پیمان بدون مقدمه نبوده است، بلکه قرائن و نشانههای نقض پیمان آشکار شده بود و مشرکان آماده بودند هر وقت شرایط فراهم شود، بدون توجه به پیمانهایشان، بر مسلمانها ضربه کارى را وارد سازند. البته منطق هم ایجاب می کند هنگامی که دشمن آماده پیمان شکنی است، پیش از آنکه غافلگیر شویم، پیمانها را لغو کنیم و آماده رویارویی با او شویم. بدون شک اسلام، بر وفای به عهد، تاکید بسیارکرده، اما این اصل تا زمانی پابرجاست که طرف مقابل نیز بر پیمان خود وفادار بوده و در اندیشه تجاوز نباشد.
به هر حال زدودن آثار و بقایای شرک و بت پرستی از جامعه اسلامی، مسئله ای حیاتی بوده است. پس از اعلام برائت و لغو پیمانهای گذشته، خداوند چهار ماه به مشرکان مکه فرصت داد تا زمان کافى براى تفکر داشته باشند. آنها باید در طول این مدت تکلیف خود را روشن کنند، یا اسلام را بپذیرند و از آئین بت پرستی که مایه جهل و عقب ماندگى است، دست بکشند، یا از مکه خارج شوند یا آماده پیکار شوند. زیرا حضور آنان در پایگاه توحید و انجام کارهای نادرست و غیرمتعارف، متناسب با موازین جامعه اسلامی نبود.
نکته مهم آنکه لغو پیمان با مشرکان، غافلگیرانه نبود، بلکه به آنها مهلت داده شد و در روز عید قربان در کنار خانه کعبه، این موضوع به آگاهى همه رسید. اگر رعایت موازین اخلاقی درمیان نبود، هرگز به آنها مهلت داده نمی شد تا مجال کافی براى تهیه نیرو و آمادگى جنگی پیدا کنند ، بلکه پس از لغو یک طرفه پیمان، به آنها حمله و بساط آنان برچیده می شد. خداوند با این اعلام عمومى در سرزمین مکه و آنهم در آن روز بزرگ، می خواست راههاى بهانهجویى دشمن را ببندد تا ادعا نکنند غافلگیرانه و ناجوانمردانه به ما حمله کردند. جالب آنکه بسیارى از بت پرستان از همین مهلت چهار ماهه استفاده کرده و با مطالعه در تعالیم اسلام به این آئین گرویدند.
البته آن دسته از مشرکانی که پیمان نشکسته اند، از این امر مستثنی شده اند : «مگر کسانى از مشرکان که با آنها عهد بستید و چیزى از آن فروگذار نکردند و احدى را بر ضد شما تقویت ننمودند ، پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید...»(آیه 4)
«مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالى که به کفر خویش گواهى مىدهند. آنها اعمالشان نابود شده و در آتش جاودانه خواهند ماند» ( آیه 17)
بعد از لغو پیمان با مشرکان، بعضى بر این باور بودند که از مشرکان و اموال آنها برای آبادانی مساجد استفاده شود. آنها معتقد بودند نباید این گروه عظیم را از خود راند، زیرا شرکت آنان در مراسم حج از هر جهت مایه آبادى است. ازجمله آنکه از طریق کمکهاى مالی آنها، بنای مسجدالحرام آباد می شود. اما خداوند رونق و آبادانی مساجد از سوی مشرکان را مردود شمرده و یادآور می شود که تلاش آنها براى عمران مسجد الحرام و اجتماعشان در اطراف کعبه هیچ ارزش و اعتباری ندارد. خداوند پاک و منزّه است و خانه او نیز باید پاک و پاکیزه باشد، پس متولیان و حافظان مساجد نیز باید از میان پاکترین افراد انتخاب شوند و دستهاى آلوده از خانه خدا و مساجد قطع گردد .
از نظر اسلام، عمل صالح، میوه پاک درخت ایمان است. عمل پرتوى از نیات و عقاید آدمى است و شکل و رنگ آن را به خود مىگیرد. از نیتهاى ناپاک هرگز محصول مفید به بار نمی آید. مساجد و مراکز مقدس اسلامى نیز زمانی به کانونهاى انسان سازى و کلاسهاى عالى تربیت تبدیل می شوند که پاسدارانى پاک داشته باشند، کسانی که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند، نماز برپا می دارند و زکات می دهند و از هیچ کس جز خدا نمی ترسند .
در آیه 36 سوره توبه آمده است: «تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب (آفرینش) الهى از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده دوازده ماه است که از آن چهار ماه، ماه حرام است ...» ماه عبارت است از یک دوره کامل گردش ماه به دور زمین که در هر سال 12 بار تکرار مىشود. این یک تقویم ارزشمند طبیعى و تغییرناپذیر است که به زندگى انسانها یک نظام طبیعى مىبخشد و محاسبات تاریخى آنها را به دقت تنظیم مىکند. ماه های حرام در اسلام، ثابت و معین است که سه ماه آن یعنی ماههای ذى القعده، ذى الحجه و مُحرّم پشت سر هم هستند، ولی ماه رجب جدا است.
اسلام با معرفی ماههای حرام، درواقع یک نوع آتش بس هدفمند را اعلام کرده است. تحریم جنگ در این چهار ماه، یکى از طرق پایان دادن به خشونتها و جنگهاى طولانی و وسیلهاى براى دعوت به صلح و آرامش است، زیرا هنگامى که چهار ماه از سال صداى چکاچک شمشیرها یا صفیر گلوله ها خاموش شود و مجالى براى تفکر و اندیشه به وجود آید، احتمال پایان یافتن جنگ افزایش می یابد. البته هرگاه دشمن بخواهد از این قانون سوء استفاده کند و حریم ماههاى حرام را بشکند، اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است .
«حُنَین» سرزمینى است در نزدیکى شهر «طائف» / یکی از جنگها معروف به «غزوه حنین» درآنجا واقع شد. اهالی طایف به ویژه دو قبیله معروف "هوازن" و "ثقیف" از فتح مکه و پیشرویهای سریع اسلام به هراس افتادند. آنها با خود گفتند مصلحت این است قبل از آنکه محمد با ما نبرد کند، پیشدستى کرده و با او بجنگیم. لذا به همراه تعدادی زیادی از جنگجویان به سوی مکه حرکت کردند. با شنیدن این خبر، پیامبر اکرم (ص) دستور داد لشکریان اسلام به سوی طائف حرکت کنند. حدود دوازده هزار مرد جنگی به همراه آن حضرت به سوی طایف پیش رفتند. کثرت جمعیت سپاه اسلام موجب شد که عده ای از سپاهیان دچار غرور شوند.
صبحگاهان پیامبر به یاران خود فرمان داد به طرف سرزمین حنین سرازیر شوند. در این موقع ناگهان لشکر هوازن از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهاى خود قرار دادند. وقتی که مسلمانان با حمله غافلگیرانه لشکریان طائف روبرو شدند، همگی جز تعدادی اندک گریختند. به این ترتیب، آثار شکست در آنان آشکار گشت. اما على (ع) با عده کمى دربرابر دشمن ایستادند و همچنان به پیکار ادامه دادند. عباس، عموى پیامبر و چند نفر دیگر از یاران پیامبر، اطراف آن حضرت را گرفتند. عباس صدایی بلند و رسا داشت. پیامبر از او خواست که از تپه اى در آن نزدیکى ، بالا برود و مسلمانان را به بازگشت به میدان جنگ دعوت کند.
هنگامى که سربازان اسلام صداى عباس را شنیدند، به سوی درّه حُنین بازگشتند و از هر سو به سپاه دشمن تاختند. آنها با یارى پروردگار به پیشروى ادامه دادند، آن چنان که دشمنان به هر سو پراکنده شدند. حدود صد نفر از سپاه دشمن کشته شدند. به این ترتیب، مسلمانان به پیروزی مهمی دست یافتند. پس از پایان جنگ، نمایندگان مردم طائف نزد پیامبر آمدند و اسلام را پذیرفتند. پیامبر نیز به آنها بسیار محبت کرد.
«خداوند شما را در میدانهاى زیادى یارى کرد ( و بر دشمن پیروز شدید ) و در روز حُنین (نیز یارى نمود ) در آن هنگام که فزونى جمعیتتان شما را به اعجاب آورده بود، ولى هیچ مشکلى را براى شما حل نکرد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد. سپس پشت ( به دشمن ) کرده فرار نمودید.» (آیه 25)
در روزى که نفرات مسلمانان کم بود (مانند جنگ بدر) خداوند آنها را تنها نگذاشت و یاری کرد. در آن روز نیز که جمعیتشان بسیار بود، بگونه ای که فزونى جمعیت مایه اعجاب و غرور آنها شده بود، انبوه جمعیت دردی را از آنها دوا نکرد. در هرحال، تنها یارى خدا بود که باعث پیروزی مسلمانان شد.
«سپس خداوند سکینه خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل کرد و لشکرهایى فرستاد که شما نمى دیدید و کافران را مجازات کرد و این است جزاى کافران» (آیه 26)
نزول سکینه و آرامش، موهبتى الهى و آسمانى است که در پرتو آن، انسان با مشکلترین حوادث مواجه مى شود و در درون خویش احساس آرامش و اطمینان مى کند.
نکته مهم این است که مسلمانان از حوادثى چون جنگ حنین تجربه بیندوزند و بدانند کثرت نفراتشان، نباید مایه غرور آنها شود. از جمعیت انبوه به تنهایى کارى ساخته نیست. مسئله مهم وجود افراد ساخته شده، با ایمان و مصمّم است، هرچند آنها گروهی اندک باشند، همانگونه که یک گروه کوچک سرنوشت جنگ حنین را تغییر داد. افراد باید با روح ایمان و استقامت و فداکارى پرورش یابند و دلهایشان مرکز سکینه الهى گردد تا دربرابر سخت ترین طوفانهای زندگی چون کوهی استوار بایستند .
«از اموال آنها صدقه اى (زکات ) بگیر تا به وسیله آن آنها را پاک سازى و پرورش دهى، و به آنها (هنگام گرفتن زکات) دعا کن که دعاى تو مایه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست» (آیه 103)
در این آیه به عنوان یک قانون کلى به پیامبر(ص) دستور داده شد که از قسمتی از اموال مردم، صدقه یعنى زکات بگیرد. بعد به فلسفه اخلاقى و روانى و اجتماعى زکات می پردازد و می فرماید: با این کار تو آنها پاک شده و نموّ مى یابند. آنها از رذائل اخلاقى، دنیا پرستى و بخل و امساک پیراسته مىشوند و نهال نوعدوستى و سخاوت در آنها پرورش مى یابد.
آیه در ادامه مى فرماید هنگامى که زکات مى پردازند، براى آنها دعا کن و به آنها درود بفرست. در روایات آمده هنگامى که مردم زکات خود را خدمت پیامبر (ص) مى آوردند، پیامبر به آنها دعا مى کرد. آیه برای توضیح بیشتر می فرماید این دعا و درود تو مایه آرامش خاطر آنهاست. چراکه در پرتو این دعا، رحمت الهى بر دل و جان آنها سرازیر مى شود و به آنها آرامش روحى و فکرى مى بخشد.
«و کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان و ( تقویت ) کفر و تفرقه میان مومنان و کمینگاه براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود. آنها سوگند یاد مىکنند که نظرى جز نیکى ( و خدمت ) نداشته ایم، اما خداوند گواهى مىدهد که آنها دروغگو هستند!» ( آیه 107 )
از موضوعات مطرح شده در سوره توبه، مسئله منافقان و افراد دو چهره است. آیات نمونه هایی از رفتارهای فریبکارانه و مزوّرانه این افراد را ترسیم می کند.
"ابوعامر" نفوذ زیادی در طائفه خزرج – در مدینه - داشت. وی پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه و افزایش روزافزون جمعیت مسلمانان، از مدینه به مکه گریخت و از قبایل عرب براى جنگ با پیامبر (ص) استمداد طلبید.
پس از پایان غزوه احد، علیرغم مشکلاتى که مسلمانان در این جنگ با آن مواجه شدند، آوازه اسلام در همه جا پیچید. ابوعامر که پیشرفتهای اسلام برایش قابل تحمل نبود، بنا بر برخی اقوال تاریخی با هرقل پادشاه روم تماس گرفت تا او با لشکرى براى کوبیدن مسلمانان حرکت کند. ابوعامر نامه اى براى منافقان مدینه نوشت و به آنها نوید داد که با لشکرى از روم به کمکشان خواهد آمد. او توصیه کرد که مرکزى براى او در مدینه بسازند تا کانون فعالیتهاى آینده اش باشد. ولى از آنجا که ساختن چنین مرکزى در مدینه امکان پذیر نبود، منافقان بهتر دیدند که در پوشش مسجد، برنامه خود را عملى سازند .
در سال نهم هجری و زمانی که پیامبر (ص) با گروهی از مسلمانان عازم جنگ تبوک بود، گروهى از منافقان نزد پیامبر آمدند و عرض کردند اجازه بده مسجدى نزدیک مسجد قبا بسازیم تا افراد ناتوان و از کارافتاده و آنهایی که در شبهای بارانی نمی توانند به مسجد شما بیایند، فریضه دینى خود را در آن بجا آورند. پیامبر(ص) هم به آنها اجازه داد.
پس از آنکه پیامبر (ص) از جنگ تبوک بازگشت، منافقین نزد پیامبر (ص) آمده و از آن حضرت خواستند که در آن مسجد نماز اقامه کند. در این هنگام فرشته وحی نازل شد و پرده از اسرار آنها برداشت. به دنبال این پیام آسمانی، پیامبر (ص) نه تنها در آن مسجد نماز نگزارد، بلکه دستور داد مسلمانان، آن مسجد را که به مرکز توطئه علیه اسلام تبدیل شده بود و خداوند آن را "مسجد ضِرار" نامید، آتش بزنند و آن را ویران سازند. همچنین آن محل را به مرکزی برای ریختن زبالههاى شهر تبدیل کنند. به هر حال، نقشه ماهرانه منافقان با لطف الهى، نقش بر آب شد.
خداوند در آیه بعد (108) تاکید بیشترى بر این موضوع کرده، به پیامبرش صریحاً دستور مىدهد که هرگز در این مسجد قیام به عبادت مکن. بلکه شایسته تر این است که (به جاى این مسجد) در مسجدى عبادت کنى که شالوده اش در روز نخست براساس تقوا نهاده شده است. نه مسجدى که شالوده اش از روز نخست بر کفر و نفاق و تفرقه بنا شده است.
در آیه 109 می فرماید: « آیا کسى که بناى آن مسجد را برپایه تقوا و پرهیز از (مخالفت فرمان) خدا و جلب خشنودى او نهاده بهتر است ، یا کسى که شالوده آن را بر لبه پرتگاه سستى در کنار دوزخ نهاده که بزودى در آتش جهنم سقوط خواهد کرد ؟ ... »
این تشبیه قرآن به صراحت، بى ثباتى و سستى کار منافقان و استحکام و بقاى کار اهل ایمان را روشن مى سازد. مؤمنان مانند کسى هستند که براى بناى یک ساختمان، زمین بسیار محکمى را انتخاب کرده و از پایه آن را با مصالحى پردوام مى سازد، اما منافقان به کسى مى مانند که بنای خود را بر لبه رودخانه اى می سازد که سیلاب زیر آن را به کلى خالى کرده و هر آن ممکن است سقوط کند. چنین بنایی ظاهر دارد، اما پایه و اساس آن ، سست است و هر لحظه ممکن است فرو ریزد.
بدون تردید، داستان مسجد ضِرار، درس عبرتی است برای عموم مسلمانان در هر عصر و زمان که هرگز ظاهربین و سطحی نگر نباشند. چهرة نفاق ممکن است در هر رنگ و لباسی حتی در لباس دین ظاهر شود. اما مسلمان واقعی هر ندایى از هر حلقومى برخاست، فورا به آن پاسخ مثبت نمی دهد، بلکه در آن می اندیشد. مسلمان باید هوشیار ، آگاه ، واقع بین و اهل تجزیه و تحلیل در مسائل اجتماعى و سیاسی باشد . نکته دیگر آنکه اتحاد میان مسلمانان به قدری حائز اهمیت است که حتی اگر ساختن مسجدی، موجب تفرقه مسلمانان شود، چنین مسجدی، خانه خدا نیست، بلکه کانون شیطان است.
زهرا قربان عسگری
گروه فرهنگ و معارف برون مرزی
انتهای پیام