نتيجه کنارهگيري از سياست پيشرفت بيدينهاست
نویسنده : محمدرضا کائيني
صدای شیعه: 64سال پيش در چنين روزهايي، مردم مظلوم ايران به اميد پيش آمدن روزهايي بهتر و براي رأي دادن به کانديداهاي مردمي و ملي براي مجلس شانزدهم، خود را آماده ميکردند. اين در شرايطي بود که متأثر از وقايع بهمن ماه 1327 و دستگيري و قلع و قمع عده زيادي از رجال ملي و ديني، عالم مجاهد آيتالله سيدابوالقاسم کاشاني در تبعيدگاه لبنان به سر ميبرد و در آنجا نيز در راستاي انجام وظيفه ملي و ديني خويش، براي نزديکان و آشنايان و در نگاهي کليتر مردم ايران، نامهها و رهنمودهايي را ارسال ميداشت. دو نامهاي که پيش روي داريد از اين دست مکتوبات آيتالله است که خطاب به مرحوم حاجمحمدعلي توتونچي از بازاريان آگاه و مبارز وقت تهران نگارش يافته است.
آيتالله کاشاني در اين دو نامه ميکوشد تا با ابطال از ذهنيتهايي که در اذهان برخي علما و متدينان براي دخالت در سياست وجود دارد، آنها را به حساسيت بر سرنوشت خويش ترغيب نمايد و نيز برخي کانديداهاي ملي را به آنها معرفي کند. اين روشنگريها در آن مقطع، سرانجام به يک حرکت گسترده و مبارک اجتماعي منتهي گشت و بسيج عمومي مردم و به ويژه مذهبيون را براي شرکت در انتخابات مجلس شانزدهم در پي داشت. همين شور و اشتياق عمومي موجب گشت که به رغم تقلب گسترده در دور اول انتخابات، مردم مأيوس نگردند و با اقدامات واکنشي خود، دولت و دربار را به ابطال انتخابات قلابي وادار و در دور دوم انتخابات نمايندگان واقعي ملت به مجلس راه يابند. هرچند که در اين مبارزه، اعدام عبدالحسين هژير وزير وقت دربار به دست شهيد سيد حسين امامي نقشي مهم ايفا کرد، اما نبايد از بين برد که آن چيز که اين سير مبارزات را پيش ميبرد و اينگونه اقدامات را مؤثر ميکرد، روشنگري رهبراني چون آيتالله کاشاني و حمايت گسترده و عمومي مردم از آنان بود.
از منظري ديگر اين دو مکتوب از آيتالله کاشاني و نيز ساير پيامها و رهنمودهاي وي در آن مقطع، نمادي از اتحاد دين و سياست و اقدامي براي قبحزدايي از پديدههاي عرفي نزد متدينين به شمار ميرفت که در شرايط پس از تجربه تلخ مشروطيت، اقدامي شجاعانه و پيشرو مينمود. بيترديد اقدامات اصلاحي و مبارزاتي کاشاني، نقشي شاخص در ديني شدن پديدههاي عرفي از جمله پارلمانتاريسم، درجامعه ايراني داشت. اميد ميبريم که انتشار اين برگ خواندني از تاريخ معاصر ايران، پژوهندگان منصف و حقطلب تاريخ ايران را به کار آيد و آنان را به حقيقت وقايع نهضت ملي ايران نزديک سازد.
نامه اول
دوشنبه سيم شهر محرمالحرام
جناب عمده التجار والاخيار آقاي حاج محمدعلي توتونچي
دام مجده ملاحظه فرماييد
هو
برادر عزيزم، خط مورخ 10/6/28 يکشنبه واصل، چون از روي انسانيت کامل و احساسات پاک و عواطف خداپسندانه تراوش و نگارش يافته و حاکي از سلامت وجود شريف بود باعث مسرتم شد.
خيلي متأسف شدم در اين ملت اين احساسات کم است و از اين رو مجاهدات و فداکاريهاي اين ضعيف که تمامش براي دين و دنياي اين ملت بدبخت بوده هدر رفته و روز به روز از جهت معنويات، ماديات و اجتماعات عقب نشسته است، اينکه مذمت از دزدان و خائنين اجتماع کردهايد صحيح است، ولي تقصير متوجه اين ملت بيخبر است که عده معدودي دزد، خائن، اجنبيپرست و خودخواه زندگاني اين ملت را تباه و روزگارشان را سياه کنند و بهواسطه ترس از يکي دو روز حبس نفس نکشند و دست از پا خطا نکنند. چنين ملتي مستحق اين وضعيت ننگين و بدتر از اين است، چنانکه خواهند ديد و قريباً به آن خواهند رسيد. اين ملت شريف دو طبقه است: يک طبقه بيدين که از آنها توقعي نداريم، طبقه ديگر متدين ترسوي بيفهم و بيغيرت که به دليل تبعيت از مرجع تقليدش اسم هر حقيقتي را سياست ميگذارد و کنارهگيري ميکند با آنکه دخول در سياست معلوم نيست به کدام آيه يا روايت حرام شده است؟ آيا پيغمبر اسلام و حضرت امير(ع) مملکت اسلام را به نماز و روزه اداره ميفرمودند؟ هر چه بگويي تسلط ظالم بر عرض، ناموس، جان و مال مخالف دين و عقل است و هر مسلماني مکلف است در جلوگيري مجاهده کند، ميگويد: «آقا فرموده است مداخله در سياست حرام است»، هر چه بگوييد نتيجه کنارهگيري در انتخابات پيشرفت بيدينها و اجانب است و سبب رواج بيديني و تبليغ لامذهبي در مدارس جديد و فقر، فلاکت، گرسنگي، بيچارگي ملت، شيوع فحشا، منکرات، مسکرات، ظلم و يغماي مال ملت و ظلم و رفع آزادي است ميگويد: «با اين همه داخل سياست نبايد شد» و اين ملت پولها را ميدهد به اين قبيل اشخاص و يک نفر را که قد فداکاري علم کرده و پيه همه چيز را به خود ماليده و سالهاي دراز امتحان درستي و دينداري داده است بايد معطل و مقروض باشد و نتواند براي پيشرفت کار و خدمت به عالم اسلام و ملت عدهاي مسلمان فداکار را نگاهداري کند و اينقدر اين ملت بيغيرت و بيشعور هستند که مرا بدون هيچ گناهي ميبرند و يک روز تعطيل نميکند، نميفهمد اين بياعتنايي و بيحسي براي خودش بد است.
چون هر باشعوري از من مذمت نميکند از بيحسي اين مردم درباره چنين خدمتگزار فداکاري تعجب و از رفتارش تقبيح ميکند و بهعلاوه خائنين، دزدها و اجانب ميفهمند که هر جنايتي را اراده کنند بدون هيچ مانعي ميتوانند انجام دهند، چنانکه در تغيير قانون اساسي و انتخابات مجلس سنا و فردا در انتخابات مجلس شانزدهم کردند و ميکنند حرف اين ملت منفعت است، به اجداد طاهرينم در راه ديانت و ملت از جان خود مضايقه ندارم، ولي با کدام يار و معين ملت؟ اين دو نمونه را شرح داده و براي العين ديدهايد آقايان از صغير و کبير، مخالف يا ساکت، خائنين و دزدهاي مملکت و زمامداران و اجانب مخالف دست تهي يک نفر با اين وضعيات چه ميتواند بکند؟ به نظر من اقدام و مجاهده آهن سرد کوبيدن است و الله العظيم مايل نيستم به ايران ويران بيايم. اين مردم لايق نيستند و به درد نميخورند. من هم در نتيجه زحمات، لطمات، صدمات و زحمتهايي که صبح تا شام براي اين ملت کشيده خستهام و کمرم شکسته است و الله العظيم اگر با جدم حسين بن علي(ع) اين معامله را کنند ملت با آن همه گريه و زاري و سر و سينه زدن اقدامي نميکند، چون ميترسد، باشد تا قدرم بعد از اين به اين مردم بيغيرت و بيهمه چيز ظاهر شود، هر چند محال است ايراني ملت حسابي شود. عليالحال باز بايد تبليغ کرد شايد در هزار يکي دو نفر هدايت و آدم شوند. عجالتاً لازم است عموماً به آقاي دکتر مصدق، آقاي حائريزاده، مکي، دکتر بقايي و عبدالقدير آزاد که چند نفر فداکار هستند و چند روز قبل هم از من سؤال کردهاند و جواب نوشتهام رأي بدهند و همچنين سؤالي در باره آقاي رضاي فقيهزاده و آقاي دکتر محمود شروين که هر دو لايق و مردمان درستي هستند رأي داده شود.
دوست عزيزم آقاي....(1) را سلام ميرسانم، ظاهراً چون مرجع تقليد ايشان گفته است دخول در سياست حرام است جواب کاغذم را ننوشتهاند، زياده زحمت نميدهد.
سيدابوالقاسم کاشاني
نامه دوم
11 رجب 69
هو
عرض ميشود، از خط مفصل وجود شريف که از روي فهم، حقيقت، بصيرت و ايمان صادر شده بود خيلي مشعوف شدم، اولاً از سلامتي شما، ثانياً پس از تحمل صدمات، لطمات و مجاهدات طاقتفرسايم الحمدلله تعالي گوشه و کنار عده امثال شما پيدا شده مطلب و دردهاي ديانت، ملت و مملکت را فهميده است، خائنين نگذاردند مردم را از خواب غفلت بيدار و آنها را به تکاليف ديني، اجتماعي و وجداني آشنا سازم و روح شجاعت را در کالبد بيروح اين مردم بيحس بدمم. (2) اندازه از بيداري عدهاي با دستهاي پليدي که برخلاف من در کار بوده چقدر رنج کشيده و تحمل صدمات و ناملايمات را کرده که داستانش زياد است. والله العظيم هر وقت فکر ميکنم در خرابي امر دين و دنياي اين ملت بدبخت بهاييها از يک طرف وسايل بيديني نوباوگان، دوشيزگان و زنها در مدارس و غير مدارس را به ترتيبات و وسايلي که فراهم کردهاند و شرحش ميسر نيست و طغيان ظلم و بيدادگري در غارت بيتالمال و صرف عياشي و شهوتراني در ايران و خارجه و مداخلات اجنبي در امور اين ملت، مملکت، فقر و فلاکت عمومي که مايه فساد اخلاق و تشکيلات شهر نو و اتلاف نفوس و مهاجرت فوج فوج به خارج از مملکت از جمله يک قلم 50 هزار نفر از آذربايجان از سرما و گرسنگي تلف ميشوند و در ساير بلاد هم البته خيلي تلف شدهاند در بحر حيرت فروميروم که چگونه زعماي قوم چشمپوشي ميکنند و به اين همه فجايع و مصائب تن درميدهند! آيا حکم اسلام همين است؟ آيا ميدانيد چرا ساکت هستند و امر به معروف و نهي از منکر و دفاع از حوزه ديانت که از ضروريات اسلام است نسيا منسيا و عدم اعتنا به اين ضروريات اسلام علامت زهد و تقوي شده است؟ براي اين است که متدينين عقيده دارند پيشواي متقي و زاهد کسي است که کار به هيچ کاري نداشته باشد، هر چه به سر دين و دنياي اين ملت ميآيد نفس نکشد و مردم تقليد، نماز و ساير امور شرعيه را از حقوق مثل سهم امام عليهالسلام به او مراجعه ميکنند. از بيدينها شکايتي ندارم، بيديني آنها مستعد به همين سکوتها، کنارهگيريها و دسايس اجانب است که وسايل بيديني را فراهم کردهاند، از متدينين احمق که محرمات ضروري اسلام را علامت زهد و تقوي ميشمارند تعجب ميکنم و با انتخابات که همه چيزش گروگان آن است مخالفت ميکند و حرام ميداند يا مسامحه ميکند. در اين جمعيت طهران در حقيقت 30 هزار رأي دادهاند واي بر آن احمقهايي که آزادي را نميخواهند و تن به توسري خوردن و ظلم ميدهند، علتالعلل عدم مداخله روحانيون در امور اجتماعي انگليسيها و دربارهاي فاسد هستند، چون ديدند قوه روحانيت قوه بزرگي است و امتياز دخانيات را به هم زد، به وسايلي که در دست دارند در ذهن مردم کردند که مجتهد و مرجع تقليد و امام جماعت نبايد مداخله در سياست کند و حرام است. آنها هم چون امور معاششان مربوط به مردم است طبق مذاق و عقيده مردم عمل کردند. در واقع در ظاهر مردم مقلد آنها بودند و در باطن آنها مقلد مردم در حالي که دين اسلام دين سياسي است، فقط دين نماز و روزه نيست، چون از اجتماعات کنارهگيري کردهاند مردم بزدل و جبان بار آمدهاند. اگر حسين بن علي(ع) را در ميدان سپه تيرباران کنند مردم قيام نميکنند. اين خادم اسلام را که صبح تا شام وقف مردم بودم يک ساعت تعطيل نکردند، براي خود تکدري ندارم، البته چنين ملت بيحسي را با کمال آساني هر بلايي بخواهند به سرش ميآورند، چون ميدانند با کمال بيغيرتي تحمل ميکند.
با هر کدام از پيشوايان مذاکره ميشود ميگويند از من چه کاري پيش ميرود، اگر همه دست به دست هم بدهند همان قسم که اين ضعيف در بيدار کردن مردم و تشجيع آنها جديت داشتم و تا اندازه هم الحمدلله نتيجه گرفتم، همه ناهمواريها صاف ميشد، اين کار را نميکنند هيچ، اغلب مردم را از امور اجتماعيه منحرف ميکنند. اگر احمقي از آنها بپرسد شرکت در انتخابات چطور است؟ ميگويند برو عقب کارت، تو را به اين کارها چه! راه را براي دزدها، خائنين و اجنبيپرستها باز ميکنند. مردم احمق حتماً بايد سهم امام(ع) را به کسي بدهند که تقليدش را ميکنند و مخصوصاً خيلي کنارهگير باشد. در حالي که بايد به کسي داده شود که مجتهد عادل باشد چه مقلدش باشد چه نباشد. اين سهم بايد صرف مصالح مسلمين شود از قبيل حفظ حدود اسلام و جلوگيري از خائنين و تربيت طلاب به وجه صحيح که به درد اسلام و مسلمين بخورند با تأسف کسي که فقط در مقام حفظ اسلام و جلوگيري از خائنين و ظلم است مثل مخلص از غيرت مردم بايد تهيدست باشد، اگر يک اعلاميه بخواهد بدهد بايد پول چاپش را قرض کند، در حالي که در اين مبارزه بايد پول زياد در اختيارم باشد، از اشخاصي که در اطرافم فداکاري ميکنند و فقير هستم نگاهداري کنم، مبلغي بفرستم، تلگرافهايي به خارجه ارسال کنم، اشخاص را به آنجا بفرستم، طلاب مجاهد را تربيت کنم. پيغمبر اسلام(ص) بدون مال خديجه نميتوانست کاري کند. در تبعيد بايد زن و بچهام بيچاره باشند، خودم در اينجا مقروض باشم، با اين اوضاع هر کسي جاي من بود قدمي از قدم برنميداشت، ولي چه کنم عشق به حفظ دين خدا و آسايش اين مسلمانان نالايق دارم و الله العظيم از اين وضعيت رقتبار ايران در همّ و غم هستم. اينکه مرقوم کردهايد: مسئول اين وقايع کيست؟ يک عده دزد شياد، بيشرف و قطاعالطريق که خود را به نام هيئت حاکمه معرفي ميکنند، برادرم هر چند آنها البته آنها مقصر هستند، ولي اساس تقصير از زعماي قوم است. گوشت را بگذاريد گربه ببرد، در خانه را باز بگذاريد شب مالتان را سرقت کنند. مقصر شما هستيد، حال زعماي ملت و ملت و هيئت حاکمه همين و تقصير متوجه ماست.
نوشتهايد دولت، حکومت پوشالي يهود را شناخت و احدي از علماي قم و غير هم اعتراض نکردند، برادرم حق با آنهاست، چون نبايد داخل سياست شوند والا سهم امام(ع) کسي به آنها نميدهد! من دو دفعه تظاهر به ضد يهود(3) کردم. يک نفر از آقايان با من همراهي نکرد و خيال ميکنيد آن کار با دستهايي که از روسها، انگليسيها و امريکاييها در کار بود آسان و بدون وحشت بود؟ اگر شجاعت و اعتقادم به خدا نبود اقدام نميکردم. هر آن خوف انقلاب را داشتم. خداوند حفظ فرمود با اين عمل آبروي ايران را حفظ کردم. اينکه مرقوم کردهايد انتظار پيشواي خود را داريد، برادرم با آن دربار، انگليسيها، مسئله نفت و تغيير قانون اساسي که در صددش هستند و آن ملت چه کاري از من پيش ميرود؟ باز مرا ميگيرند، ميبرند و کسي نفس نميکشد! به علاوه تا به حال هم رفع موانع نشده است به هر حال تا حد جانم براي خدمت به اسلام و مسلمين حاضرم و کراراً شهادت در راه خدا را از خدا خواستهام، ولي برادرم با اين وضعيت چه ميشود کرد. عجالتاً جديت کنيد و کلاً حاضر براي تغيير قانون اساسي نشوند. بايد عده وکلا را در اين خصوص ملاقات کنند و سر و صدا در بازار لازم است.
دوستان عزيزم که همه را مثل فرزندانم دوست دارم و روز و شب چندين مرتبه به آنها دعا ميکنم و انصافاً به قدر همت خود روي ايران را سفيد کردند. به آنها سلام مشتاقانه ميرسانم، مخصوصاً خيرالحاج آقاي حاجعباس آقاي...(4) دام توفيقه را سلام برسانيد، زياده زحمت دادم معذرت ميخواهم. ايام خوش و سعادت به کام باد.
سيدابوالقاسم کاشاني
پينوشتها:
(1) نام مندرج در نامه، توسط آقاي توتونچي خط زده شده است.
(2) يک کلمه توسط آقاي توتونچي سياه شده است.
(3) مقصود صهيونيستهاي غاصب هستند.
(4) نام خانوادگي توسط آقاي توتونچي خط خورده است.
انتهای پیام