«نگریستن» برتر از «گریستن»؛ وظیفه شاعر عاشورایی چیست؟
صدای شیعه: رضا اسماعیلی، شاعر و منتقد ادبی، با توجه به آسیبهای موجود در برخی نمونههای معدود و منتسب به شعر آیینی و عاشورایی، یادداشتی نوشته است. چندی پیش چند رباعی از او در همین زمینه جنجال زیادی در میان رسانهها بوجود آورد و عدهای به دلیل برخی سوء تفاهمهای پیش آمده به مخالفت با او پرداختند که این سوء برداشتها بعد از مدتی برطرف شد. اکنون او در نوشتار جدید خود ضمن برشمردن رسالتهایی که برعهده شاعر دستگاه اهل بیت(ع)، به نمونههایی از بیانات رهبر معظم انقلاب در اینباره اشاره کرده است.
یادداشت اسماعیلی به قرار ذیل است:
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی : کیست که مرا یاری کند؟»
اگر به عنوان یک شاعر آیینی و عاشورایی، جانی بصیر، فطرتی بیدار و گوشی شنوا داشته باشیم، امروز نیز ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع) را بلندتر و رساتر از مُحرم سال 61 خواهیم شنید و امروز نیز توفیق همراهی و همرکابی با حضرتش را خواهیم داشت؛ چرا که شعار هنوز و همیشه حسینی شعاران چیزی جز این نیست که در راه پر افتخار آن امام همام به فیض شهادت نائل گردند: «یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیما».
هر که دارد هوس کرب وبلا، بسم الله! بیایید با نگاه کردن به شعر آیینی به عنوان یک رسالت - و نه یک دلمشغولی و تفنن - امروز نیز به یاری حسین(ع) بشتابیم. و اما این که ما شاعران آیینی چگونه میتوانیم در این سنگر الهی به مجاهدت بپردازیم و به ندای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» حسین (ع) لبیک بگوییم، مشروط به رعایت ظرایف و دقایقیست که آگاهی از آنها میتواند رهتوشه خوبی برای طی طریق در این مسیر روشن باشد.
شعر عاشورایی باید پایبند «ادب عاشورایی» باشد
شرط اول رعایت «ادب عزاداری» است. چنانکه گفتهاند: «ای تعزیه داران به ادب بنشینید». شعر آیینی(عاشورایی) باید عزتمدار باشد. بر جهل بشورد و معرفتافزا باشد، نه این که با دمیدن در تنور خرافه و گزافه چشمها را بر حقیقت ببندد و بر رونق بازار جهل کیشان و باطل اندیشان بیفزاید. همچنان که در فرازی از زیارت اربعین میخوانیم: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة ... امام حسین خون قلبش را به آستان الهی هدیه کرد تا بندگان را از ظلمات جهل و نادانی و حیرت و گمراهی نجات بخشد».
شعر عاشورایی باید در صور اسرافیل «بیداری و آگاهی» بدمد و «بردگان جهل» را از ننگ و ذلت بردگی آزاد کند، نه آن که بر گردن آنان طوق بردگی و سرافکندگی اندازد:
کیست مولا؟ آن که آزادت کند
بند رقیت ز پایت برکند
شعر عاشورایی باید بر جهل بشورد و «حر» بسازد
مقرون به صلاح و صواب است که شاعر عاشورایی - تا حد امکان - در گزینش و استخدام واژگان برای خلق و آفرینش یک اثر فاخر عاشورایی به این نکته کلیدی توجه داشته باشد که پای کلمات نامَحرم، حاشیهدار، غیر مُوجّه و واژگانی را که دارای بار منفی هستند، به ساحت پاک و مقدس شعر عاشورایی باز نکند؛ چرا که بعضی از واژگان قابلیت و اهلیت راه یافتن به این حریم ملکوتی را ندارند و استخدام و به کارگیری آنها - در معنای ایجابی - فضای شعر عاشورایی را مسموم و آلوده میکند. کلماتی که «سوء پیشینه فرهنگی» دارند و برآمده از متن و بطن نظامها و فرهنگهای منحط غیر توحیدی، استکباری، سلطنتی، فئودالی، بردگی و طاغوتیاند و معانی بد و آزار دهندهای را در ذهن مخاطب تداعی میکنند. کلماتی از قبیل: سلطنت، شاهنشاه، ولیعهد، شاهزاده، ملکه، و ... .
شایسته آن است که برای پیشگیری از هر گونه سوء تفاهم و رفع شبهه، از به کارگیری چنین کلمات و واژگانی در معنای ایجابی و خطاب کردن بزرگان دینی با چنین القاب و عناوینی خودداری کنیم، همچنان که پیران و پیشکسوتان شعر آیینی - از گذشته تا به امروز - به این ظرایف و دقایق توجه داشته و دارند.
به قول شاعر فرهیخته انقلاب و خالق مجموعه عاشورایی «با کاروان نیزه»، علیرضا قزوه: «مولا برای بنای جامعه توحیدی «حُر» میخواهد نه «غلام»؛ چنان که او در همان ظهر عاشورا غلامش را که او نیز حُر شده بود آزاد کرد و رفت»، زیرا امام برای آزاد کردن انسانها و احیای مکارم اخلاقی و انسانی قیام کرده بود.
شعر عاشورایی باید شعری بیدارگر، افشاکننده و حرکتآفرین باشد. شعری روشنیافروز و ظلمتسوز، به مثابه شبچراغی برای در راه ماندگان و گمشدگان؛ از این رو باید گستره آن بسی فراتر از مدح و مرثیه باشد. البته مدح و مرثیه در جای خود خوب است، ولی همه سرمایه شعر آیینی نیست. اقیانوس کرانهناپدید شعر آیینی گوهرهای ناب و ناسفته دیگری نیز دارد که صید این گوهرها غواصان دریادل و خطر آشنا میخواهد، غواصان از جان گذشتهای که «خطر کردن» را آموخته و در این مسیر از هوس «نام و نان» چشم دوختهاند.
دمیدن روح مقاومت و بیداری در کالبد جامعه
شعر عاشورایی باید روح مقاومت، پایداری و بیداری را در کالبد جامعه بدمد و سیمای امام عاشورا و یارانش را نیز با صلابت و اقتدار به تصویر بکشد. اگر همه رجزهای اصیل عاشورایی را در مجموعهای گردهم آوریم و در معانی و محتوای عمیق و بلند آنها تأمل کنیم و به تحلیل و تفسیر واژه به واژة آنها بنشینیم، غیرممکن است شعر یا رجزی را پیدا کنیم که از آن بوی تسلیم و سازش و ذلتپذیری بلند باشد. در هیچ رجزی از رجزهای حماسی و عارفانه عاشورا، ردپایی از اظهار عجز و ناتوانی و درخواست ترحم از دشمن دیده نمیشود و این درس بزرگی است که ما باید بیاموزیم و به آن عمل کنیم.
نکته دیگر این که هر چند مدح و منقبت بخشی از شعر آیینی است، ولی شاعر آیینی نباید در این منزل متوقف بماند، بلکه برای ایفای رسالت پیامبرگونه خویش باید از منزل صورت (مدح و منقبت) به منزل سیرت (حکمت و معرفت) هجرت کند و مخاطب خویش را بر خوان بصیرت بنشاند. برای سربلند بیرون آمدن از عرصه این آزمون، شاعر آیینی باید خود را به دانش و بینش دینی مجهز کند و بیش از دیگران «درد اسلام» داشته باشد. مگر نه این است که شاعری پرتوی از شعور نبوت است و شاعر بر مسند «اصلاحگری» و «انسانسازی» تکیه زده است. چنان که علامه اقبال هم گفته است:
شعر را مقصود اگر آدمگریست
شاعری هم وارث پیغمبریست
امام حسین (ع) تشنه لبیک بود
دیگر این که شاعر عاشورایی باید بداند که حضرت ابا عبدالله(ع) در روز عاشورا - پیش و بیش از آب - تشنه لبیک بود، بنابراین امروز شاعر آیینی باید به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حضرت ابا عبدالله ( ع ) «بلی» بگوید و لبان عطشان کربلا را با «لبیک اجابت» سیراب کند. با این که همه ما خوب میدانیم که امام حسین(ع) هرگز درد «آب» نداشت، پس چرا مرکز ثقل اکثر مرثیهها و نوحههای عاشورایی، حکایت آتشین و جانگداز لبهای عطشان امام حسین(ع)، تشنگی علیاصغر، سقایت ابوالفضل و مشک خالی از آب اوست؟ حکایتهای استخوانسوزی که آه از نهاد آدمی بر میآورد و شنونده را ناگزیر به گریستن بر تشنه لبی آن امام هُمام و یارانش میکند. چنان که قیصر شعر انقلاب نیز با لهجه ای معترض میگوید :
راستی آیا
کودکان کربلا، تکلیفشان تنها
دائماً تکرار مشق آب! آب!
مشق «بابا آب» بود؟!
(قیصر امینپور، دستور زبان عشق، ص21)
خلاصه کردن حماسه بلند کربلا در «عطش» و چشم بستن بر پیامهای انسانساز و زیباییهای متعالی و شگفت این نهضت بزرگ، ستمی بزرگ بر خاندان رسالت است. مگر روایت حضرت زینب(س) از صحنه کربلا را نشنیدهایم که فرمود: «ما رایت الا جمیلا».
پرهیز از سرودن غزل - مرثیههای عریان و مکشوف
شاعر عاشورایی باید با رعایت ادب و آداب زبان به مدح و ستایش آل الله (علیهم السلام) باز کند و مَحرم مصائب ابا عبدالله (ع) باشد، نه این که با سرودن غزل – مرثیههای عریان و مکشوف و نیشتر زدن بر زخمهای کربلا، داغ آل الله را تازه کند و بر آبروی خاندان رسالت چوب حراج بزند. ما باید همچون حضرت زینب(س) چشم زیبابین داشته باشیم و در آیینه شعر عاشورایی ظرافتها و زیباییهای بیبدیل این «مینیاتور الهی» را در پیش چشم جهانیان به تماشا بگذاریم، و با پرهیز از سرودن غزل – مرثیههای عریان و مکشوف امام را یاری کنیم. شعر عاشورایی نباید تنها به دنبال به تصویر کشیدن و بازسازی صحنههایی چون سرهای برآمده بر نیزه، اجساد افتاده بر خاک، خیمههای آتش گرفته، دربدری کاروان اسیران و ... باشد . بلکه باید با شیوههای هنرمندانهتری عظمت روح سالار شهیدان کربلا را در لحظه پرواز به سوی معشوق ازلی و ابدی با روایت شاعرانة این جمله به تصویر بکشد که فرمود:
«الهی! صبراً علی بلائک و تسلیماً لامرک...»، و یا اوج حماسه و ایثار را در رجزخوانی حضرت ابوالفضل ( ع ) به روایت بنشیند که در فتنهخیز حوادث فرمود:
والله ان قطعتم یمینی
انی احامی ابداً عن دینی
مقام معظم رهبری نیز در خصوص پرهیز از خواندن روضه مکشوف و استفاده از بیان هنرمندانه در روایت واقعه کربلا میفرمایند:
«ما در مشهد یک منبریِ معروفی داشتیم - خدا او را رحمت کند - مال 50 سال قبل است؛ مرحوم رکن الواعظین. او منبر میرفت و مردم پای منبر روضهخوانی او مثل ابر بهار گریه میکردند؛ در حالی که خودش هم بارها می گفت من اسم نیزه و خنجر نمیآورم. واقعاً هم نمیآورد؛ بنده دهها منبر از او دیده بودم. حادثه را آنچنان هنرمندانه تصویر میکرد که مجلس را منقلب میساخت؛ بدون این که بگوید «کشتند»، بدون این که بگوید «تیر زدند»، بدون این که بگوید «شمشیر چنین زدند» یا «خنجر چنین زدند»؛ اینها را نمیگفت. می توان با شیوههای هنرمندانه، روضهخوانیِ خوب کرد و گریاند.» بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مداحان ( 13/3 /1389 )
شعر عاشورایی باید از معبر «گریستن»، ما را به «نگریستن» دعوت کند
شاعر عاشورایی باید راه را باز کند، نه این که همچون سپاه ابن زیاد، راه راستی و رستگاری را بر امام و یارانش سد کند و در کوی و برزن «راهبندان» ایجاد کند. شاعر عاشورایی باید به مدد شعر«اهل حرم» را آزاد کند، نه دیگر بار با ریسمان شعر در اندیشه به آتش کشیدن خیمهها و به اسارت در آوردن اهل بیت حضرت ابا عبدالله(ع) باشد! ظهر عاشورا را با چهارشنبه سوری اشتباه نگیریم.
دیگر این که شاعر عاشورایی به جای نیشتر زدن بر زخمهای کربلا، باید بر اندیشه و راه و مرام حسین(ع) نیشتر بزند و از معبر «گریستن» ما را به «نگریستن» و «انسان زیستن»، و از معبر «عزاداری» ما را به «بیداری» دعوت کند. شاعر عاشورایی باید با «اندیشهباران» کردن جامعه، انسانها را به نگریستن و زیستن دعوت کند، نه با تیرباران کردن دوباره حسین و یاران وفادارش، سوگواران حسینی را فقط به گریستن.
شاعر عاشورایی با عنایت به فلسفه قیام حسینی که چیزی جز اصلاحگری و امربه معروف و نهی از منکر نیست، باید پرچم سوگ سیاه را پایین بکشد و بر چکاد قیام حسینی بیرق پر افتخار سوگ سرخ را به اهتزاز در آورد تا فرصت عزاداری را به رستاخیز بیداری تبدیل کند، و به جای «موزه» ساختن از کربلا، به دنبال انتشار «آموزه»های کربلا باشد.
«صداقت» و «امانت» در روایت واقعه کربلا
شاعر آگاه عاشورایی باید بر زخمهای رشید و غیور کربلا «مرهم حقیقت» بگذارد، نه این که با سرنیزههای دروغ و بدعت و تحریف، زخمهای دیگری بر پیکر کربلا وارد کند. همه ما خوب میدانیم که حضرت سیدالشهدا برای احیای امر به معروف و نهی از منکر، اقامه نماز به عنوان ستون دین و خشکاندن ریشه بدعت در دین محمدی(ص) قیام کردند، ولی صدافسوس که این تصویر روشن و درخشان به مرور زمان، در غبار تحریفات، خرافات و بدعتها رنگ باخته و متأسفانه بسیاری از شاعران نیز ـ خود آگاه یا ناخودآگاه ـ با حرکت در این مسیر انحرافی، آب در آسیاب دشمن ریختهاند و در سرودههای خود به ارائه نماهای «کلوزآپ» و تک بُعدی از بستن آب به روی امام حسین(ع) و لبهای خشک و عطشان اصحاب ایشان پرداختهاند!
شعر عاشورایی باید «حسینی» باشد، نه «سینی»! شعری که «حقیقت» را عریان کند و پرده از چهره زور و زر و تزویر بر دارد، نه این که در مجلس روضه ابا عبدالله(ع) و در حضور صاحب عزا – حضرت زهرا(س)– لباس شهرت بر تن کند و از نجابت پیراهن عریان شود!
«اسوهسازی» به جای «اسطورهسازی»
شعر آیینی باید برای انسان معاصر از حسین(ع) و یارانش «اسوه» بسازد، نه «اسطوره»، تا انسان نسل اکنون حسین را الگوی زندگی خود قرار دهد. چنان که در آیه (110) سوره کهف خدا خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «قُلْ اِنَّمآ اَنَا بَشّرٌ مِثْلُکُمْ یوحَی اِلَی اِنَّمآ الهْکُمْ اِلهٌ واحِدْ ... ای پیامبر! به امت بگو که من هم بشری همانند شما هستم»، بشری که مثل بقیه انسانها در کوچه و خیابان راه میرود، با مردم نشست و برخاست میکند، از بازار خرید میکند، در مزرعه بیل میزند، در خانه، همسرداری میکند، لباس میپوشد، غذا میخورد و ... و همه این مسائل، یعنی پیامبر(ص) انسانی است که میتواند، برای انسان خاکی و زمینی «الگو» قرار گیرد.
از این منظر، شاعران آیینی باید در شعر خویش – پیش و بیش – از وجوه «افتراق»، به وجوه «اشتراک» پیامبر و معصومین (علیهم السلام) بپردازند و این ذوات مقدس را آنگونه توصیف کنند که برای مردم، محسوس و ملموس و هضمشدنی باشد. اگر این بزرگواران را به صورت تک بعدی و فقط موجوداتی آسمانی و ماورایی ببینیم، آن وقت چگونه میتوانیم از مردم انتظار داشته باشیم که همانند آنان باشند و آنها را برای زندگی خود «الگو» قرار دهند؟
این حقیقت انکارناپذیر وجود دارد که پیامبر اکرم (ص) و امامان بزرگوار ما برگزیده خدا و معصوم بودهاند؛ ولی به این حقیقت هم باید اشاره کرد که این بزرگواران در عین برخورداری از کرامات و فضایل والای انسانی به گفته خداوند در قرآن کریم «اسوه و الگو» هستند؛ یعنی موجودی از جنس همین انسان خاکی و زمینی. فراموشکردن این اصل و فقط پرداختن به کرامات و معجزات آنان و تبدیل آنان به اسطورهای دستنیافتنی، یعنی سر از ترکستان درآوردن و به بیراههزدن. یادمان باشد که ما برای «وصل»کردن آمدهایم؛ نه برای «فصل» کردن.
شعر عاشورایی حنجره دمیدن در تنور عصبیتهای فرقهای نیست
حنجره شعر آیینی باید منادی «وحدت» باشد، نه بلندگوی اختلاف و تفرقه و حنجرهای برای دمیدن در تنور عصبیتهای دینی و مذهبی. از این منظر شایسته است که شاعر آیینی به مقدسات سایر ادیان الهی احترام بگذارد. متاسفانه معدودی از شاعران به خاطر غفلت از این مهم گاهی برای بزرگ کردن معصومین شیعه (علیهم السلام) سایر پیامبران و اولیای الهی را کوچک میکنند. مثلاً گاهی حضرت عیسی و حضرت موسی(ع) را غلام پیامبر اکرم(ص) و حضرت مریم (س) را کنیز حضرت زهرا(س) مینامند، در حالی که اکثر علما به احترام گذاشتن به مقدسات سایر ادیان تأکید دارند. مقام معظم رهبری نیز بارها در بیانات خویش صریحاً فرمودهاند: «توهین به مقدسات سایر مذاهب حرام شرعی است». وقتی ما در صلوات بر رسول خدا از عبارت «آل محمد» استفاده میکنیم در واقع این عبارت به تمام اولیاء الهی اشاره دارد که پیامبر اکرم(ص) خاتم راه توحیدی آنهاست، و حضرت عیسی و موسی (ع) و همه انبیاء الهی و همچنین حضرت مریم (س) نیز در ذیل سلسله نورانی «آل محمد» قرار میگیرند که احترام و تکریم آنان واجب است.
طبق احادیث و روایات اسلامی در برتری و سروری پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) بر سایر انبیاء و اولیاء هیچ گونه شکی نیست، ولی شایستهتر آن است که به منظور حفظ وحدت و پرهیز از دامن زدن و تحریک عصبیتهای دینی و مذهبی این برتری و سروری را با لحاظ شأن قدسی و ملکوتی حضرت مریم و سایر انبیاء الهی و با لهجهای آمیخته به ادب و معرفت دینی و به دور از شائبه وهن بیان کنیم، هم چنان که علامه اقبال لاهوری در بیان برتری حضرت زهرا(س) بر حضرت مریم (س ) به این شیوه سخن گفته است:
مریم از یک نسبت عیسی عزیز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
همچنین شایسته است در شعر آیینی از طرح و بزرگ نمایی مسائلی که به اختلافات شیعه و سنی دامن میزند، شدیداً بپرهیزیم. چنان که رهبر فرزانه انقلاب نیز در این مورد صریحاً فرمودهاند: «آن کسى که نداى تفرقه بین شیعه و سنى را سر میدهد و به بهانه مذهب، میخواهد وحدت ملى را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنى، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. گاهى بعضیها مزدور دشمنند و خودشان نمیدانند. آن مرد شیعى هم که میرود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام میدهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه میکند.
حالا به اسم ولایت کارهاى خلاف میکند، حرفهاى بىربط میزند در مجالس عام و خاص، وحدت را حفظ کنید. به آن شیعهاى هم که از روى نادانى و غفلت، یا گاهى از روى غرض – این را هم سراغ داریم و افرادى را هم از بین شیعیان میشناسیم که فقط مسئله شان مسئله نادانى نیست، بلکه مأموریت دارند براى این که ایجاد اختلاف کنند – به مقدسات اهل سنت اهانت می کند، عرض میکنم: رفتار هر دو گروه حرام شرعى است و خلاف قانونى است. یک عدهاى چرا نمیفهمند؟ اگر دیدید در جامعه بین شما کسانى هستند که عکس این رفتار میکنند، آنها را طردشان کنید؛ مخالفت خودتان را به آنها ابراز و اعلام کنید؛ این ها ضرر میزنند؛ ضربه میزنند. ضربهاى به اسلام میزنند، ضربهاى به تشیع میزنند، ضربهاى به جامعهى اسلامى میزنند.» (بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع عظیم مردم کردستان 88/2/22)
شعر عاشورایی باید به باز تولید «حماسه حسینی» بپردازد
شعر آیینی باید در ظهر عاشورا و در طوفان آتش و عطش از خون وضو بسازد، بر مناره بندگی اذان بگوید، و با اقتدا بر سید و سالار شهیدان کربلا، پرچم «لا اله الا الله» را بر چکاد عبودیت به اهتزاز در آورد.
و حرف آخر این که شعر آیینی و عاشورایی در کارخانه سوگ و مرثیه، باید در اندیشه بازتولید «حماسه حسینی» باشد و تا همیشه این آموزه انسان ساز و رهایی بخش را را تبلیغ کند که:
« فَاِنّی لا اَرَی المَوت اِلاّ سَعادَة وَلَا الحَیاةَ مَع الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماً»: من مرگ را جز سعادت نمیبینم و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمیدانم.
سرلوحه نهضت حسینی این است:
هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست
آری، شعر عاشورایی شعر فضیلتها و ارزشهاست. شعر عشق، حماسه، عرفان، حکمت، پایداری، ستمسوزی، استکبار ستیزی، حقطلبی و عدالتخواهی است. هرکس چیزی غیر از این بگوید، و به گونهای دیگر بیندیشد، به یقین راه به خطا برده و از مسیر روشن و سعادتبخش نهضت و قیام حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) فاصله گرفته است که هرگز اینچنین مباد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام