( 0. امتیاز از )

اللّهمّ إنّها خرجت من دنیاها مظلومةً مغشومةً، قد ملئت داءً و حسرةً و کمداً و غصّةً

خدایا، همانا زهرا سلام الله علیها از زندگی دنیایی خود بیرون رفت در حالی که مظلوم و ستم کشیده بود و از بیماری و حسرت و غصه، پر شده بود... (بحارالأنوار: ج100 ص197)

صدای شیعه: در پی انکار برخی که سوگواره ایام محسنیّه را بیجا و بدعت و پدیده ای نوظهور می دانند، یکی از کهن ترین تاریخ های برپایی این مراسم در ادامه ذکر می گردد تا روشنگر راه سوگواران اوّل شهید بنی فاطمه علیهم السّلام، گردد.

قاضى عبد الجبّار بن أحمد بن عبد الجبّار همدانى اسدآبادى، أبو الحسین معتزلی (متوفی 415 هـ) از ناحيه صاحب بن عبّاد قضاوت رى داشته و در  باب امامت و مباحث مورد اختلاف اماميه و معتزله در بغداد با شيخ مفيد مناظراتى نموده است. قاضى بزرگترين کتاب کلامى معتزله را به نام المغنى در 17 مجلد تصنيف نموده است. و سیّد مرتضی و شیخ طوسی و دیگران ردیه هایی بر او نوشته اند: الشافي في الإمامة و تلخیص الشافي و... .

وی در کتاب خود تثبيت دلائل النبوّة  (ناشر: دار المصطفى‏ القاهرة) جلد‏2 صفحات594 و 595  می نویسد:

و في هذا الزمان منهم (الشّیعة) مثل أبي جبلة إبراهيم بن غسّان، و مثل جابر المتوفّي، و أبي الفوارس الحسن بن محمّد الميمديّ و أبي الحسين أحمد بن محمّد بن الکميت، و أبي محمّد الطبريّ، و أبي الحسن الحلبيّ، و أبي يتيم‏ الرلبايّ، و أبي القاسم النجّاريّ، و أبي الوفا الديلميّ، و ابن أبي الدّيس، و خزيمة، و أبي خزيمة، و أبي عبد اللّه محمّد بن النّعمان، فهؤلاء بمصر و بالرملة و بصور، و بعکّا و بعسقلان و بدمشق و ببغداد و بجبل السماق. و کلّ هؤلاء بهذه النواحي يدّعون التشيع و محبّة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم و أهل بيته، فيبکون على فاطمة و على ابنها المحسّن الذي زعموا أنّ عمر قتله، و يذکرون لهم تبديل القرآن و الفرائض، و يذکرون ما قد تقدّم ذکره من أنّ خلافهم له و قتالهم إنّما هو لعداوته صلّى اللّه عليه و سلّم و للشّکّ في نبوّته، و يقيمون المنشدين و المناحات في ذلک، و يأخذون على النّاس العهود، و يحلفونهم بالأيمان الغليظة، فإذا حصلوا کذلک قالوا لهم: إيّاکم و مجالسة الفقهاء، و استماع الحديث من أصحاب الحديث، و استماع القرآن من العامّة، و عليکم برواية الخاصّة، فقد قال جعفر بن محمّد کتابة: حديث العامّة يعمي القلب، و إيّاکم و فقه أبي حنيفة و مالک و الثوري و الحسن البصريّ و أمثالهم فإنّهم کفرة و أعداء أهل البيت، و الرشد کلّه في خلافهم، و إذا عمى على أحدکم الصواب فلينظر ما عليه الفقهاء فيعمل بخلافه فإنّه يصيب الحقّ.‏.. .

ترجمه: و در این زمان (یعنی سال 409 قمری که تألیف این کتاب به پایان رسیده) از جمله آنان (یعنی عالمان شیعه) کسانی هستند چون أبوجبلة ابراهیم بن غسّان، و مانند جابر متوفّي، أبوالفوارس حسن بن محمّد ميمدیّ، أبوالحسين أحمد بن محمّد بن کميت، أبو محمّد طبری، أبوالحسن حلبی، أبويتيم‏ رلبای، أبو القاسم نجّاری، أبو الوفا ديلمی، ابن أبی الدّيس، خزيمة، أبوخزيمة، و أبو عبد اللّه محمّد بن نعمان (شیخ مفید). اینان در مصر و رملة (در سوریه)، صور (در لبنان)، عکّا (در فلسطین اشغالی)، عسقلان (در ساحل فلسطین)، دمشق، بغداد، جبل السماق (در ادلب سوریه) هستند و همگی در این سرزمین ها، ادّعای تشیّع و دوستی محمّد صلّی الله علیه و سلّم و اهل بیت او را دارند، سپس بر فاطمه و بر فرزندش محسّن ـ که عقیده دارند خلیفه دوم  او را کشته است ـ گریه می کنند و...، و نیز آنچه را  قبلاً گفته شد یادآور می شوند مبنی بر اینکه مخالفت آنان (یعنی خلیفه دوم و...) با پیامبر و جنگیدن با ایشان (یعنی جنگیدن با رسول الله و فاطمه و فرزندانش) تنها به جهت دشمنی آنان با رسول الله صلّی الله علیه و سلّم و تردید در پیامبری حضرت بود، و اینان (شیعیان) شاعران را دعوت نموده و مجالس عزا در این باره برپا می دارند و از مردم پیمان ها می گیرند و آنان را سوگندهای سختی می دهند و وقتی چنان به مقصود رسیدند به آنان می گویند:

مبادا با فقهاء (مخالفین) همنشینی کنید و حدیث را از اصحاب حدیث (مخالفین) بشنوید و قرآن را از عامه (مخالفین شیعه) بشنوید، و بر شما باد که براساس روایات خاصّه (شیعیان اهل بیت) عمل کنید که به راستی جعفر بن محمّد (صادق علیه السّلام) در نامه خود فرموده است: «حدیث عامّه (یعنی مخالفین شیعه) دل را کور می کند» و برحذر باشید از فقه ابوحنیفه و مالک و ثوری و حسن بصری و مانند آنان که همانا آنان کافر و دشمن اهل بیت (رسالت) هستند و هدایت تماماً در مخالفت با آنان است و هنگامی که یکی از شما به راه درست دسترسی نیافت، نظر کند بر آنچه که فقهای آنان بر آن اتّفاق نظر دارند و خلاف آن عمل کند که این چنین به حق رسیده است... .

می بینیم که وی در کتاب خویش به برپایی مجالس عزاداری برای شهادت حضرت زهرا و حضرت محسن سلام الله علیهما در زمانی بیش از هزار سال پیش تصریح می کند. ناگفته نماند که این شخص یعنی قاضی عبدالجبار از چهره های سرشناس مخالفین اهل بیت رسالت و شیعیان است.

قاضى شهید سیّد نور اللَّه مرعشی قدّس سرّه در کتاب مجالس المؤمنين: مجلس 5 صفحه200و201 فرمايد: در کتاب مصابيح القلوب حکايتی آورده که خلاصه آن چنين است: روزى قاضى عبد الجبار معتزلى يکى از بزرگان اهل سنت و دانشمندان نامى در علم اصول و کلام در مجلس درس خود نشسته بود و دانشمندان شيعه و سنى در مجلس او حاضر بودند شيخ مفيد که در آن موقع مجتهد شيعه و قاضى عبد الجبار نام او را شنيده ولى تا آن روز او را نديده بود به مجلس وى آمد و دم در  نشست. پس از لحظه‏اى رو به قاضى کرده گفت: اگر اجازه دهى سؤالى است در حضور اين دانشمندان بپرسم؟ قاضى گفت: بپرس، شیخ مفيد گفت: اين حديثى که شيعه روايت کنند که پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در روز غدير فرمود: «من کنت مولاه فعليّ مولاه» صحيح است يا شيعه آن را ساخته‏اند؟ قاضى گفت: صحيح است، شیخ مفيد گفت: مقصود از «مولى» چيست؟ قاضى گفت: مقصود اولويّت و آقایى است، مفيد گفت: اگر چنين است پس اين همه اختلافات و دشمنيها ميان شيعه و سنى براى چيست؟ قاضى گفت: اى برادر اين حديث (يعنى حديث غدير) روايت است (و چيزى است که نقل شده) ولى خلافت ابوبکر درايت و امرى مسلّم است و مردم عاقل به خاطر روايتى درايت را ترک نمی کنند.

شیخ مفيد از اين سؤال صرف نظر کرده فرمود: چه می گویيد: در باره اين حديث که پيغمبر به على عليه السّلام فرمود: «يا عليّ، حربک حربي و سلمک سلمي» (يعنى جنگ با تو جنگيدن با من است و صلح و سازش با تو صلح با من است)؟ قاضى گفت: اين حديث صحيح است! شیخ مفيد گفت: با اين حديث در باره اصحاب جمل (که با امير المؤمنين جنگ کردند) چه می گویيد؟ و بنا به گفته شما بايد کافر باشند؟ قاضى گفت: اى برادر آنها توبه کردند، شیخ مفيد فرمود: جناب قاضى جنگ جمل درايت و امرى مسلَّم است ولى توبه کردن آنها روايت و شنيدنى است، و خود شما لحظه‏اى پيش گفتى: مردم عاقل به خاطر روايت ترک درايت نمى‏کنند؟!. قاضى سخت در جواب فروماند و متحير گرديد و نتوانست پاسخى بگويد، ساعتى سر به زير انداخته آنگاه سر برداشته گفت: تو کيستى؟ شیخ مفيد فرمود: محمّد بن محمّد بن النعمان هستم، قاضى برخاست و دست شيخ مفيد را گرفته بر جاى خود نشانيده بدو گفت: «أنت المفيد حقّا» (يعنى به حقيقت که تو مفيد هستی). علماى مجلس از اين رفتار قاضى سخت رنجيده خاطر شده و همهمه در ميانشان افتاد، قاضى رو به آنها کرده گفت: اى فضلاء و اى دانشمندان دين اين مرد مرا ملزم و محکوم نمود و من پاسخى ندارم به سؤال او بدهم اگر شما پاسخى داريد بگویيد تا از جایى که نشسته برخيزد و به جاى خويش بنشيند؟! کسى نتوانست پاسخ او را بدهد. اين خبر که به گوش عضد الدوله ديلمى رسيد شیخ مفيد را خواسته و جريان را از او پرسيد، سپس دستور داد مرکوبى مخصوص باقلاده زرّين و جبّه و دستارى نيکو و صد دينار اشرفى و يک بنده به او دادند و براى هر روز ده من نان و پنج من گوشت براى منزل شیخ مفيد حواله داد.

 

السّلام علی المطلوبة بالأحقاد المفجوعة بالأولاد

سلام بر بانویی که با کینه توزی نسبت به او رفتار کردند و داغ فرزندانش را بر قلبش نهادند...

(المزار الکبير (ابن المشهدی): ص104 باب12 و بحار الأنوار : ج‏99 ص192)


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر