( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: روز یکشنبه  21 آذرماه سال 1394 ارتش نیجریه در تلاش برای بازداشت شیخ «ابراهیم زکزاکی»، رهبر شیعیان نیجریه دست به کشتار 500 نفر از شیعیان این کشور زد. در مواجهه با این جنایت٬ جامعه بین‌المللی همچون گذشته تناقض رفتاری خود در برخورد با جنبش های اسلامی را تکرار کرد. در بررسی جنایت علیه شیعیان نیجریه می‌توان ردپای سیستم وهابی عربستان و تکرار بازی تاریخی آنها برای مقابله با جتبش‌های اسلامی را دید.

تا قرن هفدهم میلادی (11 هجری قمری) جهان اسلام در اوج اقتدار بود و مسلمانان دارای عظمت و ابهت خاصی بودند؛ اسلام تا قلب اروپا پیش رفته بود و سیستم بازگانی غرب و هیئت‌های مذهبی غربی که کار استعمار خود را چند صباحی بود آغاز کرده بود به هر سرزمین اسلامی که می رسید مبهوت عظمت اسلام بود.

اما هجوم همه جانبه استعمار غربی در کنار عقب ماندگی و انحطاط جوامع اسلامی مشکلات جوامع اسلامی در دوره معاصر را تشدید کرد. در حالی که جوامع اسلامی مبهوت ظواهرغربی‌ها بودند، حمله ناپلئون به مصر در قرن 19 میلادی زنگ خطر را برای جهان اسلام به صدا در آورد.[1] در واکنش به وضع موجود، انتقادات و موضع گیری­های متفاوتی صورت گرفت و جنبش­های بسیاری به وجود آمدند که همه آنها در دو دسته کلی حامیان تمدن غرب و به تعبیری غرب زده ها در مقابل جریان احیا و بازسازی تفکرات دینی(جریان اصلاح طلبی دینی) قابل تقسیم بندی است.

اما کشورهای استعماری و قدرت‌های بزرگ سیاست حمایت از گروهها و جنبش‌های غرب زده و سرکوب گروههای اسلامی و مبارز را در دستور کار داشتند. در این دوران در برخی کشورها از جمله ایران فرقه سازی و تفرقه افکنی امری متداول در سیاست غرب بود.

 همه اینها در حالی است که در مقطع جنگ سرد به دلیل منافع قدرت‌های بزرگ و در راستای حمایت تمام عیار از دیکتاتورها جنبش‌های جوامع اسلامی بدون هیچگونه استثنایی سرکوب می‌شد. تنها بعد از فروپاشی شوروی، اندکی فضا برای فعالیت گروههای اسلامی محیا شد و بعد از آن سیاست مدیریت جنبش های اسلامی در دستور کار غرب قرار گرفت.

1. شکل گیری جریان غرب گرا در واکنش جوامع اسلامی :

در حالی که با ورود استعمارگران مشکلات جهان اسلام تشدید شده بود، ساختار متفاوت گروههای تازه وارد(استعمارگران) موجب شکل گیری گروهی شد که مبهوت آداب و رسوم میهمان (استعمار) شده بودند. گروهی که ظواهر استعمار غربی چشم آنها را بر روی واقعیات بسته بود و آنها را شیفته خود ساخته بود. این گروه همان‌هایی بودند که از غربگرایی تا غرب زدگی پیش رفتند و ضمن رد دستاوردها و سالها تاریخ و تمدن جوامع اسلامی٬ معتقد به تقلید صرف از غرب بودند.

با فعالیت این گروه به مرور بی هویتی، سکولاریسم، ماتریالیسم، اومانیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم وارد جوامع اسلامی شد. این گروه در حالی عمدتا با ظواهر فرهنگ غربی به خصوص بخش نظامی استعمار آشنا شده بود، تنها مقلد صرف فرهنگ غرب شدند و بسیاری از آنها نظامی گری را تنها راه احیای جهان اسلام دانستند.

این گروه به زعم خود اخذ تمدن غرب را برای مقابله با استعمارگران غربی در دستور کار قرار داده بودند، اما به دلیل عدم استحکام و تمرکز نظری دقیق نخبگان این جریان بحران هویت بسیاری از این گروهها را فرا گرفت.[2] بحران هویت در این گروه موجب شد این گروه از چهره استعمارگر و غارتگر غفلت کنند و اعلام نمایند غرب دشمن نیست. لذا به تعبیر خود برای نجات جوامع اسلامی به غرب پناه بردند.

این گروه بدون ریشه یابی و شناخت صحیح فرهنگ و تمدن غرب شعار تجدد سر می دادند؛ این در حالی بود که آنها از علوم غرب تنها ساختمان دانشگاهها و از سیستم سیاسی و اداری غربی تقسیم قوا و حکومت مشروطه را می شناختند. آنان هر چند از تغییر و اصلاحات سخن می‌گفتند که ماهیت و روش انجام اصلاحات برای آنها هنوز کشف نشده بود. [3]

با فعالیت این گروه بود که آزادی سیاسی مایه اصلی تفکر اجتماعی دنیاگرایی قرار گرفت و وجود اقلیت صاحب امتیاز وابسته به غرب و بدبختی توده فقیر ملت امری عادی شد و با تسلیم در مقابل غرب، برتری بی چون و چرای غرب مورد اذعان قرار گرفت. برای این گروه که افرادی مانند طهطاوی، قاسم امین، مصطفی کمال، احمد لطفی السید و محمد حسین هیکل در مصر و جوامع عربی، سر سید احمد خان در هند و ملکم خان و تقی زاده در ایران نماینده آن بودند٬ غربی کردن جوامع اسلامی به آرمان بدل شد. اما شکل گیری این جریان بود که واکنش جریان احیا و بازسازی تفکر اسلامی، (گروه مبارز با فرهنگ و نفوذ غرب) را برانگیخت.

2.  جریان احیا و بازسازی تفکر اسلامی

احیا و تجدید حیات اسلام و بیداری مسلمانان و یا به عبارتی بازسازی تفکر دینی راهکاری است که در دو سه قرن اخیر از طرف رهبران، علما و متفکران دینی جهان اسلام به منظور حل و فصل مساله عقب ماندگی و انحطاط داخلی و نیز برخورد با غرب و هجوم فرهنگ و تمدن و استعمار غربی طرح و تعقیب شده است.

این جریان٬ جریان قالب اواخر قرن نوزده بود و به خصوص دوره جنگ جهانی اول به اوج خود رسید. بعد از یک دوره فترت از جنگ جهانی اول تا 1980 (به دلیل فضای جنگ سرد) این تفکر به شدت در جهان اسلام قوت گرفت. افراد تاریخی و شاخص این جریان: اقبال لاهوری در هند، مودودی در پاکستان، سید قطب و محمد عبده در مصر و سید جمال الدین اسد آبادی از ایران بودند. شعار این گروه بازگشت به اسلام و احیای ارزش های اسلامی بود. اما نفوذ استعمار بسیاری از آنها را مرعوب ساخت، لذا گروههایی که مقاومت کردند در نهایت نیز از بین رفتند. اما چه بسیار گروههایی که با نام اسلامی اما به دست استعمار ایجاد شدند و عاملی برای مقابل با جریان های اسلامی شدند و هستند.

در حالی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حمایت قاطع جمهوری اسلامی از جنبش‌های اسلامی دوره ویژه‌ای در حیات این جنبش ها به وجود آمده است.

جنبش های اسلامی ضد استعمار

شکی نیست که همه جنبش های معاصر جهان اسلام بلا استثناء در ابتدای شکل­ گیری دو ویژگی اسلامی و ضد استعماری بودن را به عنوان شاخص خود معرفی کرده اند. اما بسیاری از جنبش‌ها بعد از مدتی به دلایل مختلف و تحت فشار کشور های استعماری تغییر رویه داده و به عامل استعمار بدل شدند. لذا مروری بر جنبش هایی که در مقابل استعمار ایستادگی کاملی داشتند حائز اهمیت است.

آنچه جنبش مهدی سودانی، جنبش حزب الله و جنبش انصار الله یمن  را به شاخصی در جنبش‌های اسلامی تبدیل کرده؛ اتکاء به مبانی اسلامی، عدم اتکاء به حکام مستبد منطقه‌ای و مبارزه تمام قد با استعمار و استکبار بوده است. در نتیجه این رویکرد است که جنبش‌های این گروه مورد خصم حکام وابسته و کشور های استعماری قرار می گیرند و این مسئله در همه این جنبش ها به عینه دیده می شود.

جنبش مهدی سودانی

محمد احمد بن عبدالله ملقب به مهدی سودانی از رهبران بزرگ ضد استعمار سودان در قرن سیزدهم هجری/ نوزدهم میلادی محسوب می شود. مهدی سودانی با مشاهده انحطاط اخلاقی، اجتماعی و فساد جامعه اسلامی سودان و بی عدالتی و ظلم حکام مصر و استعمار انگلستان به قیام مسلحانه روی آورد. وی توانست بر اساس دعوت اصلاحی و اسلامی خود قبایل و اقوام پراکنده سودان را متحد سازد و حکومتی ملی، اسلامی و مستقل و به دور از دخالت بیگانگان تأسیس کند. لذا عدم سازش این جنبش با انگلستان ، موجب دشمنی استعمار با این قیام و نابودی آن شد.

در اهمیت این جنبش بایستی اشاره شود که ضربه این جنبش برای بریتانیا به قدری سخت و ناگوار بود که به نوشتة روزنامه انگلیسی ساندی تلگراف "ملکه ویکتوریا چند روز پس از این واقعه عزادار شد و حتی سال ها بعد که سودان مجدداً به تصرف انگلستان درآمد، باز هم تأثر حادثة  نخستین به جای خویش باقی بود؛ زیرا پسر قایق ساز، اولین رهبری بود که یک ضربة توأم با پیروزی به امپراطوری بریتانیا وارد کرده بود"[4]

آنچه جنبش مهدی سودانی را به شاخصی در جنبش های اسلامی تبدیل کرده عدم اتکاء به حکام مستبد منطقه ای و مبارزه تمام قد با استعمار به خصوص انگلستان بوده است.

جنبش اخوان المسلمین

جنبش اخوان المسلمین بدون تردید از مهم ترین و نیرومندترین جنبش ها و حرکت های اسلامی سیاسی در تاریخ معاصر جهان است. این جنبش در سال 1928 م. در اسماعیلیه مصر به رهبری شیخ حسن البنا[5] تاسیس شد، اما به مرور گسترش پیدا کرد و به بسیاری از کشور‌های عربی تسری یافت.

بسیاری ها سید قطب اندیشمند اسلامی، محمد الغزالی مبلغ اسلامی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده را بنیانگذاران فکری این جنبش می دانند که در پاسخ به انحطاط داخلی مسلمانان و سلطه بیگانگان بر کشورهای اسلامی پدید آمد. این جنبش با ویژگی اسلامی و ضد استکباری خود از جمله جنبش هایی است که تا به حال در مقابل آرمان های خود سر سازش فرود نیاورده است.

 اما استثنائاتی نیز وجود دارد که جنبش اخوان المسلمین به دلیل فراملیتی بودن و وسعت جغرافیایی گسترده خود در برخی کشور ها تحت تاثیر حکام و استعمار گران قرار گرفته و در مقطعی به ابزاری برای ضربه به اسلام تبدیل شده است. با این حال با توجه به رهبری شخصیت های بزرگی که این جنبش اسلامی را راه اندازی کردند و روح استکبار ستیزی این جنبش دارای اهمیت بسیار است. لذا مشاهده می شود که اکثر رهبران این گروه بخصوص افرادی که موضع گیری مستقلی از دولتهای خود و قدرت های بزرگ دارند تحت فشار های سیاسی سنگینی قرار گرفته و بعضا به عنوان افراد تروریست در کشور های غربی معرفی می شوند. این مسئله به خصوص در رابطه با فلسطین و حمایت از آرمان این ملت به عینه دیده می شود.

جنبش حزب الله لبنان

جنبش حزب الله لبنان در سال 1982 میلادی، یعنی حدود سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاسیس شد. شاید بتوان گفت که این جنبش اکنون مشهورترین و تاثیرگذارترین گروه اسلامی و ضد استکباری در جهان اسلام است که توانسته است با فعالیتها و اقدامات خود به این مهم دست یابد. اما آنچه این جنبش و این گروه را به شاخص این نوشتار بدل کرده مبارزه بی امان با استکبار و استعمار و نماینده آنها در منطقه(رژیم صهیونیستی) و عدم وابستگی به حکام وابسته و مستبد جهان عرب است.

در رابطه با استکبار ستیزی این جنبش سید حسن نصر الله دبیر کل حزب الله لبنان، رژیم صهیونیستی را خط مقدم قدرتهای استکباری و استعماری جهان برای هدف قرار دادن منطقه ما به شمار می آید و در رابطه اسلام خود را ادامه دهنده راه بزرگان اسلام از جمله امام حسین(ع) می داند. با شاخص های فوق است که جنبش حزب الله لبنان مورد غصب کشور های غربی و استعماری قرار گرفته و به لیست تحریمی و ترویستی آنها وارد شده است.

جنبش انصار الله یمن

خاستگاه جنبش انصارالله در یمن بوده و پایگاه عمده ای در میان مسلمانان زیدی دارد. اعضای جنبش انصارالله که به حوثی ها معروف هستند بخش قابل توجهی از ساکنان یمن، به ویژه استان صعده را تشکیل می دهند که طی دهه های اخیر با شعار مبارزه با استکبار جهانی (آمریکا و اسرائیل)، مقاومت و صلابتی مثال زدنی در پافشاری بر تفکرات و مواضع خویش به تصویر کشیده اند.

رد حمایت حکام فاسد محلی و منطقه ای و مبارزه با متخاصمین محلی از جمله عربستان و... از دیگر ویژگی این گروه بر مبنای مفروض نوشتار است. لذا بلافاصله بعد از قدرت گیری و استقبال مردم از این گروه، توطئه حکام فاسد منطقه به رهبری عربستان بر علیه این گروه شروع شد و در حال حاضر یورش ده ماهه‌ای بر علیه این جنبش و مردم یمن در جریان است.

در جمع‌بندی مطالب فوق باید گفت جنبش انصارلله نشات گرفته شده از گفتمان انقلاب اسلامی است و در حقیقت قیامی است علیه فساد سیاسی و اقتصادی داخلی و توسعه‌طلبی خارجی که توانسته در قلب حوزه امنیتی تعریف شده عربستان سعودی فعالیت کند و حمایت اکثریت مردم یمن را به دست آورد. در حالی که دشمنان آنها برای مبارزه با این گروه، آنها را تروریسم، شورشی یا بنیادگرا خطاب می کنند.

جنبش های اسلامی تحت حمایت  استعمار

همانطور که اشاره شد عمده جریان ها و جنبش های اسلامی با شعار بازگشت به اسلامی حقیقی و در واکنش دخالت کشور های غربی و استعماری (استکبار) در جوامع اسلامی و حکام وابسته شکل گرفتند. اما همه این جنبش ها توان ایستادگی در مواضع خود را نداشتند و بسیاری از آنها مرعوب تبلیغات و فشار های استعمار شده  و نه تنها از ادامه راه منحرف شدند بلکه امروز تغییر ماهیت داده اند.

همه اینها در حالی است که  همزمان با شروع استعمار و شروع مداخلات غرب در جهان اسلام تبلیغات مسیحی کاتولیک ها و پروتستان ها در این مناطق و در خود کشور های غربی شدت یافته است. لذا بسیاری از مورخین شکل گیری جنبش های افراطی فعلی و یا به عبارتی سلف داعش در منطقه را (همان سلفی ها و وهابی ها)، واکنشی به تحرکات افراطیون مسیحی در جهان اسلام می دانند که ضرورت بازگشت به ایمان و کتب مقدس را تبلیغ می کردند.

جنبش وهابیت (سلفی)

سلفی به گروه هایی اطلاق می شود که به دین اسلام تمسک جسته و خود را پیرو سلف صالح می‌دانند و در عمل و اعتقادات خود از پیامبر اسلام، صحابه و تابعین تبعیت می‌کنند. اما این ویژگی همه جنبش های اسلامی بوده و همه در تلاش به تبعیت از اسلام ناب هستند. از این نگاه بنیان‌گذاری سلفی‌گری تاریخی طولانی دارد و در تاریخ معاصر به سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده در اوایل قرن بیستم نسبت داده می‌شود.

جنبش وهابی نیز در تلاش است خود را جنبش سلفی نشان دهد. در حالی که آنها خودشان را سلفی می دانند، اما وهابیت نامی است که شیعیان و اهل سنت بر این فرقه نهاده اند.[6] لذا با وجود سابقه تاریخی این جنبش و نقشی که این جنبش در دوره معاصر و تحولات فعلی ایفا کرده در زمره جنبش های تحت حمایت استعمار طبقه بندی شده است.

قوت گیری این جنبش در تاریخ معاصر به محمدبن عبدالوهّاب نجدی تمیمی در سال( 1115 ه ./ 1703 م.) در نجد عربستان نسبت داده می شود.

با وجود آنکه اندیشه های محمد عبد الوهاب در منطقه ای بسیار سخت از نظر زندگی یعنی در صحرای عربستان رشد و نمو کرد بسیاری از کشورهای همجوار از جمله کویت و یمن در اوایل دهه بیستم از قرن بیستم حاضر نشدند زیر لوای این اندیشه ها قرار گیرند، اما اکنون به طبع حمایت مالی گسترش فوق العاده ای یافته و این مسئله نیز تحت تاثیر اقدامات عبد الله عزام یکی از معروفترین نیرو های شبه نظامی عرب در افغانستان علیه ارتش اشغالگر شوروی و ابداعات او بوده است.

با وجود این، اهمیت روانی تجاوز شوروی در افغانستان، اقدامات ناسیونالیستی جمال عبدالناصر در مخالفت با عربستان و به طبع آن رویارویی و رقابت الازهر مصر و مذهب شافعی در مقابل روحانیون عربستان از دلایل اصلی اوج گیری این جنبش بوده است.

همکاری کامل اعضای این جنبش با آمریکا در افغانستان برای مقابله با شوروی استکبار ستیزی این گروه اسلام گرا اما دولتی، را کاملا تبلیغاتی کرده است. چرا که اکثر شخصیت ها و گروههای وهابی تحت حمایت مستقیم و غیر مستقیم دولتهای غربی قرار دارند. [7]

اما اهمیت جنبش در حمایت از جریان تروریسم فعلی خاورمیانه است؛ مسئله ای که به صورت نظام مندی در راستای حمایت از افراطی گری طراحی شده و با تخریب اسلام به عاملی برای ضربه اسلام بدل شده است. لذا داعش امروز را بایستی نسخه به روز وهابی در منطقه نامید.

در این راستا به اذعان یکی از نویسندگان عربستانی، وهابی بودن داعش، نیازی به تأیید مشایخ و علما ندارد، با گشودن هر کدام از کتاب های اعتقادی وهابیون برنامه کار داعش را به طور مفصل و مستدل مشاهده خواهید کرد. [8]

جنبش سنوسی در لیبی

نام سنوسی برای این جنبش از نام موسس آن سید محمد بن علی سنوسی گرفته شده است. محمد سنوسی روحانی مسلمانی بود که در قرن نوزدهم رسالت دینی خود را پالایش دین اسلام از باورهای نادرست و زنده کردن اصول و بنیان های دینی اسلام می دانست. اما تاکید بر بازگشت به اصول اولیه دینی و حذف عقاید غلط دینی مسلمانان در اندیشه محمد سنوسی شباهت بسیاری با محمدبن عبدالوهاب سعودی دارد.

محمد سنوسی در مکه به تحصیل دینی پرداخت و در آنجا با تشکیل گروه ‌هایی از مسلمانان داوطلب به عنوان هسته مرکزی آموزش های دینی و با نام زاویه، تلاش کرد تا با فرستادن این گروه ها در میان قبایل مسلمان، و فراخواندن آنان به برادری اسلامی، به آموزش دینی قبایل بدوی بپردازد.

شعار این جنبش در الجزایر و لیبی٬ مبارزه با استعمار فرانسه بود، اما به مرور به جای مبارزه با استعمار، منازعه فرقه‌ای و کشتارهای درون اسلامی در دستور کار آنها قرار گرفت. لذا در نهایت جنبش سنوسی نیز راه جنبش وهابیت را در پیش گرفت و هر دو جنبش بر خلاف شعار های اولیه در نهایت به تشکیل رژیم رسیدند و سرانجام در خدمت منافع غرب قرار گرفتند. [9]

جنبش شاه ولی الله در هند

شاه ولی اللّه ، از رهبران شبه قاره هند بود که جنبش اصلاحی خود را در قرن هجدهم و بین سال های 1703 ـ 1762 میلادی (1176 ـ 1115) شروع کرد. تشابه نظریات شاه ولی الله با محمد بن عبدالوهاب و نظریه پردازان وهابی از این لحاظ اهمیت دارد که هردو شخص همزمان در مدینه تحصیل کرده و اساتید یکسانی داشته اند. همین شباهت شعار ها و دیدگاههای شاه ولی الله و ابن عبدالوهاب سبب شده بسیاری جنبش شاه ولی الله و فرزندانش و سید احمد بارلی و حرکتهای دیگر پیرو آنها در هند را متاثر از جنبش وهابیون بدانند.

لازم به ذکر است که هم ابن عبدالوهاب و هم شاه ولی الله اقدامات خود را در واکنش به مسائل داخلی جوامع اسلامی شروع کردند و با تفکر و تمدن جدید غربی و سیاست و استعمار غربیان و مساله غرب برخورد مخالف سختی نداشتند. در حالی که موضع خصمانه شاه ولی الله نسبت به شیعیان با دیدگاه های بنیاد گرایانه کاملا شبیه وهابیون بود.

جنبش های ابداعی استعمار

همانطور که اشاره شد عمده جریان ها و جنبش های اسلامی در واکنش به اوضاع نابسامان جوامع اسلامی شکل گرفتند. اما استعمار و به خصوص انگلستان نیز در فرقه سازی و آیین های ساختگی علیه جریان های اصیل نقش ویژه ای داشتند. چراکه جریان هایی مانند بابیت و بهائیت مستقیما توسط استعمار غربی به خصوص روسیه و انگلیس ایجاد شد و به عاملی برای ضربه جنبش های اصلی و واقعی مورد بهره برداری قرار گرفتند.

حمایت دولت های استعماری از فرق ظاله بهائیت و فرقه بابیه و بسیاری از فرقه های مقدم بر این فرق، از جمله بر کشور های انگلستان و روسیه امری بدیهی است و حتی برخی منتقدین تاسیس بابی گری و بهایی گری را چه در عقاید و چه درعمل ساخته و پرداخته روسیه و انگلستان می دانند.

 این دیدگاه بر اساس کتابی موسوم به «خاطرات کینیاز دالگورگی جاسوس روس در ایران» استوار است که در سالهای آغازین 1300 شمسی در تهران منتشر شد و برخی بهائیان سابق نیز آنرا تایید کردند.

 اما گروهی نیز عقاید بابیه و بهائیت را ادامه دیدگاههای شیخیه بر بستر اجتماعی ایران در دوران قاجار می دانند، اما هیچ گروهی حمایت دولتهای استعماری از جمله روسیه و انگلستان در ادامه حیات بابیه و بهائیه را رد نکرده اند.

دلیل این امر نیز وجود اسناد غیر قابل انکار روابط گرم بهائیان با استعمار و حتی اعطای القاب متعدد از سوی استعمارگران به این جنبش ها می باشد. همه اینها در حالی است که گروه متاخر دو فرقه ظاله بابیه و بهائیه، یعنی فرقه شیخیه نیز وابستگی غیر قابل انگاری به دولت های استعماری داشته است. [10]حال اینکه نسخه به روز این فرق امروز عرفان های نوظهور و مورد حمایت غرب است.

پی نوشت:

 سید احمد موثقی، جنبش های اسلامی معاصر، سازمان سمت، تهران 1374، صفحه 110
روشنفکران عرب و غرب؛ ترجمه عبدالرحمان عالم،  تهران،  دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ص 110
 حمزه امرایی، انقلاب اسلامی ایران و جنبش های اسلامی معاصر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383
 http://daneshnameh.irdc.ir/?p=757
 
شیخ حسن بن احمد بن عبدالرحمن البنا(1324-1368 ه.ق/1900-1948 م.)
جریان سلفی گری را در قرن چهارم هجری (323 ه . ق) گروهی از اهل حدیث به وجود آوردند. آنان، خود را «سلفیه» نامیدند، به این اعتبار که خودشان را پیرو سلف صالح می شمردند و در رفتارها و باورهایشان، خود را تابع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اصحاب و تابعین می دانستند. اما ابن تیمیه از شخصیت های قرن هشتم هجری نقش ویژه ای در عقاید این گروه دارد.
 
سید احمد موثقی، جنبش های اسلامی معاصر، سازمان سمت، تهران 1374، صفحه 112
 http://fa.alalam.ir/news/1624932
 http://revolution.pchi.ir/show.php?page=contents&id=7451
 
آسف حسین، مترجم احمد موثقی ، جهان اسلام از منظر های سیاسی مختلف ، موسسه مطالعات اندیشه سازان نور، 1387

منبع: مرکز اسناد انلاب اسلامی 


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر