( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: 77 سال پیش رضا شاه پهلوی فرمان کشف حجاب زنان را صادر کرد. کشف حجاب در ایران زمانی اتفاق افتاد که  رضاشاه قانونی را در 17 دی 1314 به تاریخ تصویب کرد که به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری منع شدند.  گفتاری از علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی درباره حجاب زنان  در پی می آید؛

حقّ اوّليّه فطرى زن، خوددارى از امور جانکاه و مشقّت بار است، نه اينکه حقّ اوّليّه وى آزادى در انجام اين امور مي باشد. حقّ اوّليّه زن، حجاب و پوشانيدن پيکر است از ديدگان شهوى مفسده انگيز، نه اينکه حقّ اوّليّه وى برهنگى و خودنمائى است و بعد منع خداوندى بر اين حقّ طبيعى عارض شده و جلوى آن را گرفته باشد.

علامه آیه الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی (ره) در کتاب «رساله بديعه: در تفسير آيه الرجال قوامون على النساء» ذیل مبحث کلى در فلسفه حقوق زن و مرد به طور عام، ‏مساله حجاب زن و حقوق فطری آنان را چنین روایت می کند:

مخلوقات و از جمله انسان بر نوع و وجهه واحد و يکسان آفريده نشده ‏اند، بلکه در نوع انسانى از نظر نيروى جسمانى و قواى مادّى قوى و ضعيف وجود دارد؛ و نيز از نظر صفات روحى و غرايز اخلاقى و تفکّر و احساسات و عواطف؛ افراد مختلف و متفاوت ديده مي شوند که انسان آميزه‏اى است از موادّ گوناگون و صفات متعدّده و خداوند وى را به درجات استعداد و مراتب استحقاقى‏ که دارد بر اين ترکيب آفريده است؛ و از جمله مرد و زن هر يک را به ويژگى‏هائى مجهّز ساخته و براى هر يک از آنها (ذکور و إناث) بر حسب ظرفيّت و گنجايش و خصائص وجودى برنامه و تکاليفى مقرّر فرموده است؛ و اگر نه چنين بود بجاى عدل، ستم شده بود و ظلم از ساحت اقدس وى به دور است.

بنابراين اگر در بعضى از امور اجتماعى مثل قضاوت و حکومت و جهاد و اختلاط با مردان و کشف حجاب و نماز جماعت و تشييع جنازه براى زنان در شرع مقدّس اسلام محدوديّت‏هائى وجود دارد، و برداشتن کارهاى سنگين و مشقّت بار از دوش بانوان، نه از جهت سلب حقّ از آنان است، بلکه اعطاء حقّ ايشان است به نحو اتّم و اکمل. زيرا خداوند متعال پس از آنکه زنان را با انواع غرائز بيافريد و با ويژگى‏هاى مخصوص شکل داد آنچه را مصحلت و شايسته شأن آنهاست در حقّ آنان مراعات فرمود؛ که همان دور ماندن از جهاد و قضاوت و حکومت و أمثال اين امور است.

و اين «بازداشتن»، حقّ اوّليّه الهى است که خداوند عليم و خبير به ايشان عطا فرموده است؛ نه اينکه حقّ اوّليّه فطرى آنان جهاد و أمثال آن باشد و خداوند آنها را از اين حقوق محروم ساخته باشد. که خداوند هيچ صاحب حقّى را از حقّ خويش محروم نساخته، بلکه به او آنچه را سزاوار تکامل اوست عنايت کرده است و بر حذر باش که آنچه را عين دادن حقّ است سلب حقّ مپندارى‏!

حقّ اوّليّه فطرى زن، خوددارى از امور جانکاه و مشقّت بار است، نه اينکه حقّ اوّليّه وى آزادى در انجام اين امور مي باشد و بعد منع خداوندى بر اين حقّ طبيعى عارض شده و جلوى آن را گرفته باشد.

حقّ اوّليّه زن، حجاب و پوشانيدن پيکر است از ديدگان شهوى مفسده انگيز، نه اينکه حقّ اوّليّه وى برهنگى و خودنمائى است، خداوند او را از اين حقّ محروم‏ ساخته و به حجاب و خانه نشينى امر فرموده است.

آرى به خدا قسم ملاک‏ها جابجا شده و در شناخت حقايق تحريف پيش آمده است، نه فقط در مرحله تکلّم و سخن بلکه در ساحت تفکّر؛ تا آنجا که گوئى خودنمائى و جلوه گرى و برهنگى و بى حجابى زن و ورود در جماعات مردان و تصدّى مناصب قضاوت و حکومت و جهاد از جمله حقوق اوّليّه زن است و شارع از وى سلب کرده است.

و اينگونه تحريف‏ها بندگى و ذلّت حقيقى فکرى است و عبارت از برداشتن حقايق و معانى از جاى اصلى خود و در غير جاى خود نهادن آنها مي باشد. و اين از بزرگترين مصائبى است که از ناحيه کفر خانمان برانداز مادّى بر ما وارد شده است؛ زيرا که بدين ترتيب نه تنها ديدگان ما را از ملاحظه ظواهر امور بازداشته است بلکه اساساً مانع دريافت حقايق امور و واقعيّات براى ما گرديده است.

و اين مطلب نظائر و شواهد بسيارى در معارف و آداب ما دارد که کفر خانمان سوز مادّى لغات را از معانى واقعى خود منحرف و تهى ساخته و معانى مختلف را از جايگاه اصلى خود به در برده است، و بدين ترتيب شديدترين ضربات را بر پيکر جامعه و فرهنگ ما فرود آورده است.

از خداوند تعالى مسألت داريم که پس از آنکه چشم ظاهر ما را به نعمت بينائى و ديدن گشود، ما را در کورى باقى نگذارد؛ و پس از اينکه چشم بصيرت ما را به ادراک حقيقت منوّر ساخت ديگر ما را در جهالت و کوردلى رها نساخته و به آراء منحطّ و ناچيز و افکار هلاکت بار خود وا مگذارد که به وبال اعمال خود گرفتار آئيم و به سرانجامى خسران بار دچار شويم. و ما را از زمره کسانى قرار ندهد که قلبشان از ذکر خداوند در غفلت است و دنباله روى هوى‏ نموده و تجاوزکارانند.

دفع اين اشکال که ضعف زنان ناشى از محروميت هايى است که به آنها اعمال شده است

علامه طهرانی سپس به یک شبهه چنین پاسخ می دهند: و اينکه بعضى بى خبران از روى جهالت و نادانى مي گويند که: «نگهداشتن زن ها در خانه، و پوشانيدن آنها به حجاب و عدم اشتراک و همدوشى آنان با مردان در ميدان‏هاى نبرد و ديگر کارهاى سخت و خطير است که ضعف در قواى جسمى و فکرى زنان و عهده دارى امور کودک را براى آنها به ميراث گذارده است، و اين ضعف و کمبود نسبى در زنان ناشى از اين محروميت‏هاى اجتماعى و امرى اکتسابى است نه يک ويژگى غريزى و سرشتى در زنان. و در واقع ضعف و کمبود معلول آن محروميتهاى اجتماعى و حقوقى است، نه علّت آن» سخن درستى نيست، و اين اشکال به سه دليل باطل ميشود:

اوّلاً: آنچه از ضعف قواى جسمانى و کمبود نسبت به مردان در زنان مشاهده مي شود اختصاص به جوامعى که زن ها با حجاب و خانه نشين و دور از کارهاى اجتماعى مردانه هستند، ندارد؛ بلکه مشترک بين آنها و ساير زنان (که در جوامع ديگر هم رديف و همکار مردان و کارهاى مردانه هستند) مي باشد؛ با توجّه باينکه همه زن ها (در همه شهرها و روستاها) بدون تفاوت بين شهرى و روستائى، هر ماه دچار حيض و عادت ماهيانه هستند.

و ثانياً: اختلاف قوا بين مذکّر و مؤنّث تنها در نوع انسان نيست، بلکه همه اقسام و انواع حيوانات را اعمّ از صحرائى و دريائى و پرندگان در بر مي گيرد؛ و چنين تفاوتى در تمام انواع حيوانات از نر و ماده به روشنى مشهود است، آيا اين اختلاف در ساير انواع جانوران نيز مربوط به حجاب است؟

و اگر گفته شود که در حيوانات مادّه نيز يک نوع حجاب از طرف جنس نر وجود دارد که موجب ضعف او شده است، مي گوئيم که: بنابراين حجاب امرى لازم و ضرورى است که عالم تکوين به آن اقرار دارد و هيچ حيوانى از آن مستثنى نيست؛ پس چرا ما انسان را از اين قاعده عمومى کنار بگذاريم و درباره او حکم به برهنگى و بى حجابى بنمائيم. و اگر اين سستى و ضعف منوط به حجاب نباشد، بنابراين در اصالت تفاوت داشتنِ مذکّر و مؤنّث بين حيوانات و انسان فرقى نيست‏.

ثالثاً: اين تفاوت، ناموس و قانون کلّى آفرينش است که در همه اعضاء جهانِ مادّه اعمّ از جمادات و غير آن سارى و جارى مي باشد؛ زيرا که قوّه فعليّه و اثربخشى - در عالم مادّه - همواره از قوّه انفعاليّه و اثر پذيرى نيرومندتر است؛ و در علم فيزيک نيز به اثبات رسيده است که مقدار نيروى پروتون متمرکز در مرکز اتم که حاصل قوّه فعليّه مثبت است به تنهائى برابر با جميع قواى الکترونى که بدور آن مى‏چرخد و حامل قوّه انفعاليّه منفى است، ميباشد.

تفکيک اعتبارهاى طبيعى، اجتماعى و سلوکى در زن و مرد

هنگامي که بر مرد و زن از نظر اشتراک در زندگى خانوادگى در مدينه فاضله انسانى بنگريم، مى‏بينم که براى هر يک از آنها سهمى مساوىِ ديگرى از نظر نقش تنظيم و اشتراک در امور زندگى و امور اجتماعى قرار داده شده است. و اگر هر يک از مرد و زن را مجرّد از ديگرى و به تنهائى و از ديد مواهب طبيعى الهى داده شده به هر يک به ديگرى مقايسه کنيم در مى‏يابيم مردان از جهت بنيه بدنى و قواى عاليه عقلانى و وسعت فکر و قدرت تدبير بر زنان برترى دارند که:

«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعضٍ؛ مردان بر زنان بواسطه برترى‏اى که خداوند يکى را بر ديگرى داده است قيموميّت دارند.» 

«وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذِى عَلَيهِنَّ بِالمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَه؛ براى زنان به خوبى حقوقى است (که از طرف مردان بايد رعايت شود) هم چنانکه تکاليفى نيز دارند (که بخاطر مردان بايد رعايت کنند) و مردان را (در حقوق) بر زنان پايه‏اى بالاتر و افزونى است.» 

ولى اگر هر يک را از نظر سلوک و حرکت خاصّ تکاملى به سوى خداوند و لقاء او، و سير مدارج و مراتب کمال غائى انسانى و درجات نزديکى و قرب خداوندى در نظر بگيريم، راه روشن و طريق واضح است، که هيچ يک را مانع و دافعى (در مقابل اين سير تکاملى) نيست؛ بلکه هر يک مي توانند دامن همّت به کمر زده و از ظاهر به باطن و از عالم اعتبار به عالم حقيقت و از جهل و خيال به انديشه و تفکّر سالم و صحيح و از دنيا به عُليا و از غير خدا به سوى توجّه کامل به خدا و نزول در حرم قدس و حريم عزّت او حرکت کنند، تا در جايگاه صدق و حقُّ، نزد آن سلطان مقتدر و صاحب اختيار عزيز قرار گيرند. « فى مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلِيکٍ مُّقْتَدِرٍ.» 

بنگر که خداوند تبارک و تعالى چگونه هر دوى آنها (مرد و زن) را در مقابل آمرزش و غفران و اجر عظيم خود در يک درجه واحد و برابر قرار داده است:

«إِنَّ المُسلِمِينَ و المُسلِمَتِ و المُؤمِنِينَ و المُؤمِنَتِ و القَانِتِينَ و القَانِتَتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقَتِ و الصَّابِرِينَ و الصَّابِرتِ و الخاشِعِينَ و الخَاشِعَتِ و المتصدّقین و المُتَصَدِّقاتِ و الصَّائِمِينَ و الصَّائِمتِ و الحافِظِينَ فِرُوجَهُمْ و الحافِظَتِ و الذاکِرِينَ اللَهَ کَثِيرًا وَ الذاکِرتِ أَعَدَّ اللَهُ لَهُمْ مَغْفِرَه وَ أَجْرًا عَظِيمًا.»

«همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان‏ و زنانى که دائماً فرمانبر خدايند و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان پايدار و زنان پايدار و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و مردان روزه دار و زنان روزه دار و مردان با عفّت و خويشتن دار و زنان با عفّت و خويشتن دار و مردانى که ياد خدا بسيار ميکنند و زنانى که ياد خدا بسيار مي کنند، خداوند براى همه آنها آمرزش و پاداشى بس بزرگ آماده کرده است.»

و از کاملترين آيات در اين معنى، گفته خداوند متعال است که: «و مَن يَعمَل مِن الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَو أُنْثَى و هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولَئِکَ يَدخُلُونَ الجَنَّه و لَا يَظْلَمُونَ نَفِيرًا؛ هر کس از مرد يا زن کارهاى نيک کند و مؤمن باشد (بر اساس ايمان کار نيک انجام دهد) اين گروه بى شک به بهشت در خواهند آمد و باندازه ذرّه‏اى به آنها ظلم نخواهد شد.» 

و از آيه فوق کاملتر اين آيه است: «و مَن عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَکَرٍ أَو أُنْثَى و هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولَئِکَ يَدخُلُونَ الجَنَّه يُرزَقُونَ فِيهَا بِغَيرِ حِسَابٍ؛ هر کس از مرد يا زن که از روى ايمان عمل صالحى انجام دهد، پس اين گروه بى شکّ به بهشت در خواهند آمد و در آن بى حساب از نعمتهاى الهى روزى داده خواهند شد.» 

و صريح تر از آن و کامل تر در معنى، قول خداوند تبارک و تعالى است:

«مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَکَرٍ أَو أُنْثَى و هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حياةً طَيِّبَه و لَنَجزِيَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ مَا کانُوا يَعمَلُونَ؛ هر کس از مرد يا زن از روى ايمان عمل صالحى انجام دهد او را حيات و زندگى پاکيزه و خوشى بخشيم و به بهتر از آنچه عمل ميکردند پاداششان مي دهيم.» 

که در اين آيه خداوند سبحان حيات طيّبه و پاداش بهتر و برتر از آنچه را که استحقاق است، وعده فرموده است.


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر