ما و واتيکان
حجتالاسلام والمسلمين دکتر محمد مسجدجامعي
صدای شیعه: قبل از ورود به بحث، لازم است به نکتهاي اشارت رود. عموماٌ ميپندارند پاپ رهبر تمامي مسيحيان و واتيکان مرکز همه آنهاست. حال آنکه او رهبر کاتوليکهاست. شاخههاي ديگر مسيحي، از پروتستانها که بسيار متنوع هستند گرفته تا ارتدوکسها و وانگليکانها و کليساهاي متعدد و مستقل خاورميانهاي، هر يک تشکيلات و رهبري خاص خود را دارند. اگرچه در گذشته رابطه اينان و کليساي کاتوليک متشنج و خصمانه بود، اما هماکنون رابطه صميمانه و نزديکي دارند. آنچه در اين نوشتار مورد بحث قرار ميگيرد، واتيکان است اگرچه در مواردي ممکن است به کليساهاي ديگر نيز پرداخته شود.
1.پاپها از دورانهاي گذشته با شاهان ايران مرتبط بودهاند. بر اساس اسناد مکتوب، براي نخستين بار آنان با ايلخانان ارتباط داشتند؛ جرياني که ادامه يافت و در دوره صفويان و خصوصاً شاه عباس به اوج خود رسيد. تنشهاي پس از سقوط صفويه اين رابطه را کم فروغ ساخت، و پس از استقرار قاجار ارتقا پيدا کرد که تا زمان ما استمرار يافته است.
اين رابطه صرفاً سياسي نبود. نوعي تعامل فرهنگي و معماري هم وجود داشت. معروف چنين است که گنبد کليساي جامع فلورانس نوعي الگوبرداري از گنبد بزرگ سلطانيه زنجان است. گنبد فلورانس تا قبل از ساختن گنبد کليساي سن پيترزبورگ، بزرگترين گنبد کليسايي بود که به پا داشتن آن به محاسبات فراواني نياز داشت. جهانگردان و کشيشاني که از سلطانيه ديدن کرده بودند، کيفيت ساختن آن را دريافته بودند که بعدها در ساختن گنبد کليساي فلورانس مورد استفاده قرار گرفت.
2. يک بار مرحوم اسقف عيسايي، تنها اسقف ايراني دهههاي اخير و اسقف کلداني ـ کاتوليکها، به نگارنده گفت در اوايل دهه 50 ميلادي قرن گذشته که کشيشي جوان بودم، به همراه نماينده رسولي و ديني پاپ در ايران ـ اسقف پاپالاردو ـ به ديدن آيتالله کاشاني رفتيم که در آن زمان رياست مجلس شوراي ملي را به عهده داشت. درباره پاپ و واتيکان صحبت شد و ايشان گفت: «لازم است که ما رابطه ديپلماتيک داشته باشيم.» با توجه به توصيه ايشان و استقبال پاپالاردو، دولت ايران تصميم گرفت با واتيکان رابطه دوجانبه در سطح سفير مقيم برقرار کند و اين در سال 1953 انجام شد. از آن زمان به بعد پيوسته اين دو در پايتختهاي يکديگر سفير مقيم داشتهاند.
3. ايران از نخستين کشورهاي اسلامي و آسيايي بود که در چنين سطحي رابطه داشت. به هنگام مأموريت نگارنده در واتيکان در نيمه اول دهه 90، به جز ايران سه کشور ترکيه، اندونزي و مصر و نيز لبنان که سفيرش پيوسته مسيحي ماروني بود، در آنجا سفير مقيم داشتهاند.
عموم سفرا و ديپلماتهايي که در ايران خدمت کرده بودند و آنها را ميشناختم، از ايران و مأموريتشان خاطرات بسيار مثبتي داشتند. خواه قبل از انقلاب باشد و يا بعد از آن. آنان خاطرات فراواني را نقل ميکردند و عمومشان تحت تأثير ادب، خونگرمي و باز بودن و نيز آداب و رسوم خاص ايرانيان قرار گرفته بودند. براي نمونه اسقف باتيستاره که در دوران مأموريت اين جانب، معاون کاردينال سودانو ـ نخستوزير واتيکان ـ بود و در دهه 60 در تهران مأموريت داشت، در تمامي ملاقاتها ذکر خير صميمانهاي از ايران داشت.
4. با اين همه تلقي عمومي شخصيتهاي کليساي کاتوليک، چه در خود واتيکان و اروپا و غرب و چه در قلمرو جهان سوم، تحت تأثير فضاي سياسي و رسانهاي بينالمللي قرار دارد. قابل انکار نيست که کليساي کاتوليک و خصوصاً مرکزيت آن، منطق فکري و سياسي و تحليلي خاص خود را دارد که با منطق ديگران متفاوت است. حداقل از جنگ جهاني دوم به بعد، پيوسته چنين بوده و از دوران پاپي ژان پل دوم به بعد و بهويژه پس از بر سر کار آمدن پاپ کنوني، اين جريان تشديد شده است؛ اما بهرغم اينها، اولاً فضاي عمومي را در شکل دادن به تلقي آنان، نسبت به ايران سهم مؤثري است و ثانياً به دليل ضرورت رعايت اين فضا، آنان در موارد حساسي چون مورد ايران قادر به بيان منويات خويش نيستند. اين سخن در مورد کشوري چون چين که با او مشکلات فراواني دارند، صادق نيست؛ اما به دلايل پيچيدهاي در مورد ايران صحيح است. تا بدانجا که در بسياري از موارد خوشبيني و تمايل افراد مطلع آنان را که تاريخ و تمدن و ظرفيتهاي اين سرزمين را ميشناسند و رابطه متقابل ديني و فرهنگياش را با مسيحيت ميدانند، تحتالشعاع قرار ميدهد و ترجيح ميدهند سکوت کنند.
5. دو جريان در طي سالهاي اخير موجب تحولي بزرگ در نگاه به ايران شده است که در داخل کشور کمتر بهدرستي دريافته ميشود. جريان نخست به پيشروي سريع داعش در عراق بازميگردد و اينکه اگر حمايت سريع و بي قيد و شرط ايران نبود، هم بغداد سقوط ميکرد، هم اربيل و کشورهاي مجاور همچون کويت و اردن مورد تهديد جدي قرار ميگرفتند. جريان دوم به نهايي شدن مذاکرات 1+5 بازميگردد که عليرغم تمامي کارشکنيها و سمپاشيهاي اسرائيل و عربستان و متحدانش، سامان يافت. کشورهايي که ميلياردها دلار هزينه کردند. قدرتيابي، عمليات و تهديدهاي داعش به اهميت ايران ميافزود و نيز اينکه پشتيبانهاي اصلي گروههاي تکفيري، متحدان عرب و غيرعرب خود غربيان هستند .
6. اين مسئله براي واتيکان به مراتب ملموستر بود. بدان علت که آنان در ارتباط مستقيم با کليساهاي خاورميانه و نيز کليساي کاتوليک خاورميانه هستند. واقعيت اين است که در جريان بحران سوريه و عراق، شخصيتهاي اين کليساها مورد بياعتنايي کامل غربيان قرار گرفتند تا بدانجا که کشوري چون فرانسه حاضر نشد سخنان متحد تاريخياش در منطقه را که مارونيها باشند، بشنود. آنها بارها علناً از اين بياعتنايي و بيمهري انتقاد کردند. مضافاً که نگارنده مکرر خود شاهد و مورد خطاب اين گونه گلايهها بوده است.
صرف نظر از اينکه واتيکان طبيعتاً به موقعيت مسيحيان و مخصوصاً کاتوليکها حساس است و نسبت به ادامه حضور آنها در خاورميانه که مهد مسيحيت است، حساسيت بيشتري دارد. آنها احساس ميکنند اوضاع به گونهاي درآمده که دير و يا زود مسيحيان مجبور به ترک سرزمين اجدادي خود خواهند شد و قدرتهاي غربي خواسته يا ناخواسته به اين جريان کمک ميکنند.
7. پس از آغاز انقلابهاي عربي و عمدتاً با تمهيدات سعوديها و متحدانش، منطقه قطبي شد و کشورها و احزاب و حتي شخصيتهاي اجتماعي و ديني منطقه خواه ناخواه در چنين چارچوبي قرار گرفتند. قطب نخست قطب اهل سنت است و کم و بيش به زعامت عربستان و قطب ديگر هر آنچه غير اوست و در زير چتر ايران؛ اعم از اينکه شيعه دوازدهامامي باشد يا زيدي و اسماعيلي يا علوي و دروزي و نُصيري. و با توجه به ويژگيهاي اين دو قطب، ساير اديان و شاخههاي ديني و خصوصاً مسيحيان، در قطب دوم قرار گرفتند. اين براي آنان يک انتخاب نبود، در آن واقع شدند.
اين تصور کنوني آنهاست. آنها احساس ميکنند تنها کشور نيرومندي که در برابر وضعيتي که خواهان زوال آنهاست ميايستد و ميتواند بايستد، ايران است. و ديگران حتي اگر زباني به نفع آنان صحبت کنند، اما عملاً بر ضدشان اقدام ميکنند و البته واقعيت هم چنين است.
اين تحولات بهتدريج نگاه واتيکان را نسبت به ايران و جايگاه او تغيير داد، اگرچه اين تغيير ميتوانست زودتر انجام شود. کاردينال جان لويي توران پس از بازگشت از سفرش به ايران که در زمستان سال گذشته انجام شد، صريحاً گفت: «صلح در خاورميانه بدون حضور ايران ممکن نيست.» توران سالها وزير خارجه واتيکان بود. او را از نزديک ميشناسم و با او کار کردهام. بدون شک او از برجستهترين صاحبنظران سياسي نه تنها کليساي کاتوليک ، بلکه کل اروپاست و نظراتش نه تنها در محافل مسيحي، که در محافل رسانهاي و اجتماعي و سياسي نيز با دقت شنيده ميشود. مضافاً که بهرغم صراحتش، به هر حال پيوسته در چارچوب محافظهکارانه کليسائيان که ذاتي آنهاست، سخن ميگويد؛ لذا سخنان او منعکس کننده واقعيتهاي فراواني است.
8. مسئله مهم اين است که اين تغيير کم و بيش همراه است با نوعي دگرگوني در ديدگاه نخبگان سياسي و رسانهاي و حتي در سطح افکار عمومي، و چون چنين است، واتيکانيان با آزادي بيشتري ميتوانند منويات خود را بيان کنند. آنها نميتوانند نظرات خود را بدون رعايت يک سلسله ملاحظات که عمدتاً به افکار عمومي بازميگردد، بيان نمايند و چنين نميکنند. اين بيش از آنکه ناشي از محافظهکاري صرف باشد، ناشي از محدوديت قدرت است در آنجا که شأن و پايگاه ديني دارد. يک رهبر و يا مجموعه ديني حتي اگر بخواهد، نميتواند همچون يک رهبر سياسي و اجتماعي سخن بگويد و موضع بگيرد. ما ميبايد توقعاتمان را متناسب با واقعيتها تنظيم کنيم.
به هر حال اين تغيير نگاه، واقعي و پاياست و در راستاي اوضاع و احوال بهشدت متشنج و بحراني موجود است و لذا بايد جدي گرفته شود. مناسب است در اينجا نمونهاي را ذکر کنم. روزنامه اونّيره جريدهاي است به زبان ايتاليايي و با تيراژ متوسط و البته با گرايش کاتوليکي و به نوعي وابسته به کنفرانس اساقفه ايتالياست. در بين نشريات ايتاليايي زبان، اين روزنامه پيوسته مغرضانهترين و خصمانهترين موضع را نسبت به ما داشت که داستان مفصلي دارد. اين موضع تا همين مدت اخير کماکان ادامه داشت؛ اما در طي ماههاي گذشته رويکرد او و لحنش نسبت به ايران و حوادث و مسائل ايران بهکلي تغيير کرده است. در طي بيش از دو دهه اخير که از زمان آشناييام با آن ميگذرد، اين براي اولين بار است که چنين حادثهاي اتفاق ميافتد.
9. حال موضوع اين است که چگونه ميتوان از اين ظرفيت سود جست و به همکاري متقابل شکل داد. اين خود مسئلهاي است؛ چرا که واتيکان همچون دولتهاي ديگر نيست و لذا آن ابتکارات در اينجا چندان کارساز نيست، و اصولاً مقدور نيست. بهتر است از بيان اين تفاوت که توضيحش به طول ميانجامد، درگذريم. نکته مهم در اينجا اهميت جايگاه واتيکان در نزد کاتوليکها، کشورهاي کاتوليک و مراکز کاتوليکي و نيز جايگاه جهاني اوست. خواه به افکار عمومي در سطح جهاني بازگردد و يا به سياست بينالمللي. اين مسئله بهويژه پس از به قدرت رسيدن پاپ فعلي داراي اهميت بيشتري يافته است. به احتمال فراوان «پاپ فرانسيس» محبوبترين و بانفوذترين شخصيت مستقل شناختهشده کنوني است که درباره واقعيتها، کاستيها و دردهاي جهان معاصر سخن ميگويد و کساني فراواني به سخنانش گوش ميسپارند.
البته اهميت اين جايگاه به دلايل صرفاً ديني نيست. اين نکته حتي در مورد کاتوليکها و کشورهاي کاتوليکي هم صحيح است. شرايط دنيا به گونهاي درآمده که رابطه خوب و فعال ما با واتيکان، حتي اگر در سطح تشريفاتي باشد، براي کساني که ذکرشان گذشت، اطمينانبخش و اعتمادساز است. به عبارت ديگر آنها به دلايل مختلف و در طول دهههاي اخير در نزد بسياري از مردم جهان امروز به معياري تبديل شدهاند که رابطه صميمانهشان با ديگران، بهويژه مسلمانان، شاخصهاي است براي مورد اعتماد و قابل همکاري بودن.
10. اگرچه واتيکان به عنوان يک دولت و يک نظام تفاوتهاي فراواني با دولتها و نظامهاي ديگر دارد، اما کم و بيش واجد ساختارهاي دولتي و حکومتي است. اگرچه اين ساختار کوچک و متواضعانه نسبتي با قدرت نرم و ثروت و نفوذش ندارد. با اين ساختار ميتوان و ميبايد کار و همکاري کرد و اين جريان به يقين موجب ارتقاي سطح روابطي خواهد شد که براي طرفين مفيد و کارساز است. نبايد توقع زيادي داشت؛ چرا که فاقد امکانات حتي يک دولت کوچک اروپايي است. براي نمونه وزارت خارجه آنها به واقع کوچک و با کارکنان و امکانات محدود است.
به جز نکته اخير، همکاري دوجانبه در صورتي موفق خواهد بود که پيچيدگيها و ظرافتهايش لحاظ شود و الا نتيجه معکوس خواهد شد. آنها مصداق واقعي پيچيدگي سياسي هستند و طبيعتاً ميبايد نکات فراواني مورد توجه و عمل قرار گيرد . در نوشتاري ديگر بدين نکات خواهيم پرداخت.
منبع: اطلاعات
انتهای پیام