ايمان پيامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم
ربّ به معناى مالک، فرمانروا، مدبّر، و پرورش دهنده است، مالکى که به مملوکش از ابتدائى که آفريده مى شود نظر رحمت، لطف، احسان، و روزى دهى در دو جهت مادى و معنوى دارد، و همه وسائل رشد و تربيت و کمال را براى او بى دريغ فراهم مى آورد، و زحمات مثبت مملوک را به احسن وجه پاداش و جزا مى دهد، و وى را با قبول تربيت مدبّر به اوج رفعت و عظمت مى رساند.
قرآن که دربردارنده ى تمام مايه هاى سعادت دنيا و آخرت است، و جامع همه علوم کتاب هاى آسمانى، و معجزه جاويد نبوت آخرين سفير، و از نظر ظاهر داراى ابتدا و از نظر باطن و مفهوم بى انتهاست، جلوه ى ربوبيت حضرت حق است بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ.
اضافه رب به ضميرى که در آيه ى به الرَّسُولُ باز مى گردد اضافه ى تشريفيه است که اين اضافه نشان دهنده جايگاه رفيع و مقام عالى و عظمت و شخصيت بى نظير پيامبر بزرگوار اسلام است.
پروردگار مهربان رب العالمين است، ولى در آيه شريفه به طور ويژه به يک فرد اضافه شده: من ربه تا عقول جهانيان را به بزرگى و شرافت و کرامت پيامبر اسلام توجه دهد.
پيامبر بزرگ اسلام از نظر ظرفيت عقلى و گنجايش روحى و سعه ى صدر نمونه و مانند ندارد به همين خاطر به او عقل کل و روح هستى، و عرش معنوى الهى لقب داده شده است.
مظروف اين ظرف و معدن با عظمت علمى سرشار و فراگير، و ايمان و عشق به خداست، ايمانى که هم چون آن گوهرى در درياى وجود يافت نمى شود، و عشقى که همانند کيفيتش در قلبى وجود ندارد.
او با چشم دل خدا را آن گونه که هست مى ديد، و با اين که در دنيا بود در قيامت زندگى مى کرد، و فرشتگان براى تبرک جستن به او بر او نازل مى شدند، و جبرئيل وحى دريافت شده از حق را به او هديه مى کرد، و آسمان و زمين که سقفى بر سرش و فرشى زير پايش بودند بر او مباهات و افتخار مى نمودند.
معرفت و آگاهى اش به خدا و صفات و اسماء او کامل بود، و در اين زمينه بر همه اهل معرفت از فرشتگان و جن و انس برترى داشت و ايمانش به حق و دلبستگى اش به محبوب محصول اين معرفت و آگاهى بود.
وقتى نتوانستيم يک نعمت بهشت که يک نعمت ابدى است مانند يک درخت، يک چشمه، يک مسکن طيب را از نظر قيمت ارزيابى کنيم کجا مى توانيم هشت بهشت را قيمت گذارى کنيم و چون نتوانيم رضوان الله را که اکبر از جنات است قيمت گذارى کنيم کجا قدرت داريم مايه ايمان و علم و معرفت پيامبر و عبادتش را که همه و همه ريشه جنات و سبب رضوان الهى است از نظر ارزش قيمت گذارى نمائيم، قيمت ايمان و بينش و بصيرت و عبادت او بى نهايت است و به تناسب اين مظروف ها ظرف هم داراى قيمت بى نهايت است، او والاترين و بهترين و برترين مخلوق آفريده شده حق است، در همه جهان هستى مخلوقى نه اين که هم وزن او نيست، بلکه نمى توان احدى را با او نسبت گيرى کرد، از اميرمؤمنان که خود گل سرسبد انسانيت و عين کمالات و محض حقايق است و جز خدا و پيامبر کسى او را نشناخت و پس از پيامبر احدى به وزن معنوى او نمى رسد روايت شده که مى فرمود:
«انا عبد من عبيد محمد صلى الله عليه و آله»
وجود مقدسش با فرهنگ رسالت، و معرفت و آگاهى و عقلش معما رسانده بهشت براى همه جهانيان، و ارزش ها و کمالاتش زمينه ساز جذب رضوان الله اکبر براى همه انسان هاست، مگر نه اين است که رب و مدبر و مربى اش پروردگار مهربان در رابطه با سرمايه عظيم وجودى اش در قرآن مجيد فرموده:
وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ: «1»
و ما تو را جز مهر و رحمت براى همه جهانيان نفرستاديم آرى وجودش رحمت خدا بر همه جهانيان از ابتدا تا انتهاست، اگر همه بدون استثناء از قرآن او و فرهنگ او و نبوت او و سنت و که جز رحمت براى همگان نيست در جهت رشد عقل و روح و بيدارى قلب و بکار گرفتن اعضا و جوارح در مسير امور مثبت بهره مند شوند، به بهشت عنبر سرشت در آيند و لقمه اى براى معده دوزخ باقى نخواهد ماند.
گستردگى و حجم ظرفيت قلب مبارک او را با شناخت قرآن مجيد بشناسيد.
قرآن کتابى است که بنا به نقل شيعه و سنى از قول پيامبر:
«لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه:» «2»
شگفتى هايش شمرده نشود، و به عدد در نيايد، ارزش هايش کهنه نگردد.
کتابى است که پس از قرن ها از نزولش هنوز بر آن تفسير جديد مى نويسند، و مطالب نو و تازه از آن کشف مى کنند، در حالى که پيشرفت علوم در همه رشته ها نتوانسته بر آن نقص و عيب بگيرد و آينده هم نخواهد توانست به آن کم ترين اشکال و ايرادى وارد کند، و چنانچه دانش بشر هزاران برابر امروز پيشرفت کند ذره اى از حقايق او را نمى تواند از ميدان بيرون نمايد. اين قرآن که از افق علم حضرت طلوع کرده، و جلوه ربوبيت و حکمت و دانش و عدالت خداست و براى مفاهيم و معانى بلندش هرگز نمى توان نهايتى تصور کرد با بدرقه فرشته اعظم ملک مقرب جبرئيل امين با همه هويتش بر قلب مبارک محمد نازل شد وه چه قلبى و چه ظرفى با چه وسعت و گستردگى که توانسته مفاهيم بى نهايت را در خود جاى دهد.
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ، نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ: «3»
و بدون ترديد اين کتاب نازل شده پروردگار جهانيان است، که روح الامين آن را از صقع علم ربوبى بر قلب تو نازل نموده است، تا از بيم دهندگان باشى.
از رسول اسلام روايت شده است:
«ان هذه القلوب اوعية فخيرها اوعاها:» «4»
قطعاً اين دل ها مانند ظروفند، پس بهتر از همه دلى است که گنجايش بيشتر است.
و دلى مانند دل او در همه آفرينش از نظر گنجايش و وسعت معنوى بالاتر و بهتر نبود، دلى که ظرف قرآن مجيد شد و خورشيد وحى از افقش طلوع بى غروب کرد.
شرح صدر يا به عبارت ديگر حوصله، آن چنان در باطن حضرت و سينه مبارکش شدت داشت که گوئى آن سينه پاک فضاى هستى را در خود جاى داده و مواقع نجوم بود، با همان شرح صدر سيزده سال در مکه و حدود ده سال در مدينه در برابر آن همه آزار و اذيت، تهمت و افترا، ظلم و ستم، جنايت و خيانت مشرکان و منافقان در راه هدفش که هدايت مردم و اعلاى کلمه توحيد بود با کمال بزرگوارى و کرامت دوام آورد و لحظه اى از اداى تکليف و اجراى مسئوليت باز نايستاد.
مقامات روحى و معنوى اش، کمالات باطنى و فضائلش در افقى است که هيچ ملک مقرب و نبى مرسلى به آن نمى رسد، و جايگاه شخصيتش جايگاهى است که پرواز عقول به آنجا امرى غير ممکن و محال است.
اين همه عظمت و جلالت، و شخصيت و کرامت که به راستى از دسترس افهام خارج است محصول ايمان آن حضرت به حقايقى بود که به عنوان قرآن به او وحى شده بود.
قلب مقدس و عرشى اش همه حقايق ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ را باور قطعى داشت و در فضاى آن حقايق زندگى مى کرد و بر اساس آن باور انجام تکليف مى نمود.
از شهر علم اليقين و عين اليقين عبور کرده و براى ابد ساکن سرزمين حق اليقين شد، و پس از آن به کوى من الخلق الى الحق و من الحق فى الحق وارد گشته و من الحق به سوى خلق به اذن حق آمد تا افتادگان در دوزخ ضلالت و گمراهى را خارج ساخته و پس از رشد عقلشان و تزکيه نفوسشان با تلاوت آيات و تعليم حکمت به سعادت دنيا و به بهشت آخرت و جنت خاص رضوان الله برساند.
با اين که در آيه ى شريفه آمَنَ الرَّسُولُ راه باز بود که ايمان او يک جا در فراز و المؤمنون کل بيان شود ولى سخن از ايمان آن حضرت به طور جداگانه و خاص به ميان آمد تا نشان دهد که ايمان او برترين ايمان و بالاترين و والاترين ايمان است.
اميرمؤمنان (ع) در رابطه ى با شخصيت معنوى و عظمت روحى پيامبر اسلام مى فرمايد:
«حَتَّى اءَفْضَتْ کَرَامَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إ لى مُحَمَّدٍ ص، فَاءَخْرَجَهُ مِنْ اءَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتا، وَ اءَعَزِّ الْاءَرُوماتِ مَغْرِسا، مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِى صَدَعَ مِنْها اءَنْبِيَاءَهُ، وَ انْتَجَبَ مِنْهَا اءُمَنَاءَهُ، عِتْرَتُهُ خَيْرُ الْعِتَرِ، وَ اءُسْرَتُهُ خَيْرُ الْاءُسَرِ، وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ الشَّجَرِ، نَبَتَتْ فِى حَرَمٍ، وَ بَسَقَتْ فِى کَرَمٍ، لَها فُرُوعٌ طِوالٌ، وَ ثَمَرَهٌ لاتُنالُ، فَهُوَ إ مامُ مَنِ اتَّقى، وَ بَصِيرَةُ مَنِ اهْتَدى، سِرَاجٌ لَمَعَ ضَوْءُهُ، وَ شِهابٌ سَطَعَ نُورُهُ، وَ زَنْدٌ بَرَقَ لَمْعُهُ، سِيرَتُهُ الْقَصْدُ، وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ، وَ کَلَامُهُ الْفَصْلُ، وَ حُکْمُهُ الْعَدْلُ:» «5»
تا آن که کرامت خداوند سبحان منتهى به محمد (عليهما السلام) شد، او را از برترين معادن رويانيد، و در عزيزترين سرزمين ها کاشت، از همان درختى که پيامبرانش را از آن آشکار ساخت، و امناى خود را از آن انتخاب نمود عترتش بهترين عترت ها، و دودمانش برترين دودمان ها و شجره اش بهترين شجره ها است، شجره اى که در حرم روئيد، و در عرصه کرامت و مجد به رشد رسيد، شجره اى که شاخه هاى بلند دارد، و ميوه هائى که دور از دسترس است، به اين جهت امام تقواپيشگان و وسيله بصيرت هدايت يافتگان است. چراغى است درخشان، ستاره اى فروزان، و آتش گيره اى با شعله هاى زبانه دار، روشش حد وسط و معتدل، طريقه اش رشد، کلامش جدا کننده حق از باطل و حکمش عدل محض است.
حقايقى که امام مؤمنان و محبوب عارفان، حضرت على (ع) در اين فرازها بيان کرده، همه و همه از آثار ايمان پيامبر بزرگ اسلام بما انزل اليه من ربه است، قلمم ياراى نوشتن عظمتش را ندارد، فکرم در برابر بيان شخصيت او از حرکت بازمانده، خود را چون ذره اى معلق در هوا در برابر جوّ بى انتهاى کرامتش مى بينم، تنها نظرى که درباره ى او مى توانم داشته باشم يک جمله است که مى تواند عمق آن همه هويت الهى او را نشان دهد و آن اين جمله است: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ.
پی نوشت ها:
(1) انبياء 107.
(2) کافى ج 2 باب فضل قرآن و کنزالعمال.
(3) شعراء 194- 192.
(4) الجامع الصغير ج 1 ص 386.
(5) نهج البلاغه خطبه 93.
مطالب فوق برگرفته شده از:
کتاب : تفسير حکيم جلد هفتم
نوشته : استاد انصاریان
منبع : پایگاه عرفان
انتهای پیام