( 0. امتیاز از )


نگاهی به نقشه کشور ما بیانداز تا ببینی که تا چه حد از طرف ایران محاصره شده‌ایم. از شمال و شمال شرقی ما اکنون کاملا محاصره‌ایم. در عراق مردم مشغول نفس کشیدن، خوردن و نوشیدن به نام ایران هستند. چند ماه دیگر انتخابات سرنوشت‌سازی در پیش است و موازنه قوا به سود هم‌پیمانان ما نیست. این در حالی است که شما می‌خواهید نقش داور را بازی کنید و در این بین فقط به محاسبات خود می‌اندیشید. د کویت، قطر و امارات، امنیت بسیار لرزان است تا جایی که تهرانی‌ها به پایتخت این سه کشور لقب «شهرهای شیشه‌ای» را داده‌اند.

 در گذشته بخشی از آب‌های منطقه‌ای خود در اقیانوس و دریای سرخ را در اختیار داشتیم؛ ولی اکنون به نظر می‌رسد که ایران به صعده در یمن رسیده است. آیا باور می‌کنی که نیروی حوثی‌ها ممکن است یمن را تبدیل به عراقی دیگر کند؟ آیا می‌دانی که زیدی‌ها اصولا شیعه نیستند. اگر همه زیدی‌ها از طرفداران حوثی‌ها نباشند، پس چطور ممکن است یک سوم از جمعیت کشور بتوانند در برابر دو سوم سنی‌مذهب دیگر بایستند؟ این ایران است و این بازی برای ما کشنده است.

اولا از نظر تاریخی باید بگویم که این منطقه از زمان عبدالناصر به بعد برای ما تبدیل به نقطه امان شده است.دوم اینکه از نظر ژئو استراتژیک، تهران اگر تبدیل به قدرت اول در آب‌ها بشود، آنگاه ما کاملا از نظر نظامی و اقتصادی در محاصره قرار می‌گیریم. سوم هم اینکه هر تماسی بین زیدی‌ها و حوثی‌های یمن با اهالی مناطق شرقی، یک خطر بنیادین برای نظام ماست که نمی‌توانیم از آن بگذریم.

علاوه بر این ما دغدغه‌هایی در مورد گسترش نفوذ ایران در مناطق دیگر داریم، همانطور که نفوذ ایران در فلسطین و از طریق حماس، یک نفوذ سیاسی است و در لبنان از طریق حزب‌الله، نفوذی سیاسی و مذهبی دارد و علاوه بر این سخن از موج گرایش به سمت شیعه در منطقه به گوش می‌رسد».

مسئول عربی دیگر سخن مسئول اول را قطع کرده و گفت: «به هر حال این مساله قبلا و در جریان سفر وزیر خارجه ما به کشور شما حل و فصل شد. ما در آن زمان به شما پیشنهاد دادیم که کمیته امنیتی ـ سیاسی و دینی تشکیل داده تا خطر گسترش این شایعات را ارزیابی کرده و از آن جلوگیری کنند ...».

مسئول اول گفت: «با این حال ایران هنوز خطر اول برای ماست و شما در این احساس با ما همراهی نمی‌کنید».

پاسخ شنید: «طبیعی است که ما درک نمی‌کنیم. ما در تهران چیزی نمی‌بینیم جز اینکه نظامیست که اسراییل را از پایتخت خود اخراج کرده و اولین سفارت دولت فلسطین را در تهران افتتاح کرد. هم‌پیمانی ما با این مبارزان، محصول شرایط کنونی نیست، ضمن اینکه محصول و مولود وضعیت پس از پیروزی انقلاب هم نبود. شما بروید و کارنامه رهبران ایران را مطالعه کنید. می‌بینید که همه آنها در زمان شاه، گذرنامه‌های دیپلماتیک سوری داشتند. در آن زمان که ایران ژاندارم خلیج فارس بود و شما از تهران می‌ترسیدید، ما این افراد انقلابی را در پناه خود گرفتیم، همان طور که اکنون با عراق نیز چنین رفتاری داریم.

مساله از نظر ما بسیار ساده است و معتقدیم باید جبهه‌ای قوی در برابر اسراییل ایجاد کنیم. چگوه شما این منطق ملی‌گرا را درک نمی‌کنید؟».

گفت: «طبیعی است که می‌دانیم. از نظر ما دشمنی با اسراییل موضوعی است که بارها علنی گفته‌ایم و اعتقادی ریشه‌ای برای همه ملت ماست؛ ولی ما در مقابل نیاز به دشمنی با ایران داریم تا مبادا نظام ایران به شخص یا گروهی در کشور ما متمایل شود. ما به سادگی می‌دانیم که اسراییل قادر به نفوذ در داخل ما نیست ولی این کار از دست ایران ساخته است».

این گفتگو رو به خاتمه بود که مسئول اول از نفر دوم پرسید: «شما در لبنان چگونه از افرادی چون سلیمان فرنجیه و جبران باسیل برای ورود به دولت حمایت می‌کنید؟ آیا آنها را به خوبی می‌شناسید؟».

گفتگو در این نقطه خاتمه نیافت و البته این گفتگو بین یک پادشاه و یک رییس‌جمهور هم نبود!


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر